دكتر عليرضا سلطاني
سيداحمد ميرمطهري سرانجام پس از يك سال فعاليت در سازمان خصوصي سازي، اوايل خرداد امسال اين سازمان را ترك كرد و حسيني، وزير جديد اقتصادي و دارايي، پوري حسيني نماينده تبريز در دوره ششم مجلس شوراي اسلامي را به عنوان جانشين وي انتخاب كرد. پوري حسيني در شرايط حساسي مديريت اين سازمان را بر عهده گرفته است ولي به اعتقاد بسياري از كارشناسان نمي توان انتظار تحرك و تحولي گسترده را در اين سازمان در دوران مديريت وي (به مانند وضع مقام مافوقش يعني سيد صفدر حسيني) داشت. پوري حسيني از زمان انتصاب به اين سمت مصاحبه هاي مختلفي با رسانه هاي گروهي داشته و بدون ارائه يك چارچوب و استراتژي مشخص، برنامه هاي مختلف و بعضاً متناقضي را مطرح ساخته است. ديدگاههاي وي را درباره خصوصي سازي در كشور مي خوانيد.
* جنابعالي دو دوره نماينده مجلس بوديد و با تجربيات قانونگذاري خوبي وارد عرصه اجرايي شده ايد. در دوران نمايندگي مجلس ششم چه ديدگاهي نسبت به خصوصي سازي داشتيد و در حال حاضر اين ديدگاه چه تغييري پيدا كرده است؟
- تا آنجا كه من در اين يك ماه اطلاع يافته ام، رفتن آقاي مير مطهري ارتباطي با تعويض وزير اقتصادي نداشت. ايشان از قبل قصد كناره گيري از سازمان خصوصي سازي داشتند كه دلايل مخصوص خود را داشتند. من نماينده مجلس در هيأت عالي واگذاري بودم و بنابراين با خصوصي سازي بيگانه نبودم. اما در حال حاضر كه به اين سازمان آمده ام و از نزديك با مسائل و مشكلات آن آشنا شده ام، احساس مي كنم كه فاصله ما با خصوصي سازي مطلوب بيشتر از آن چيزي است كه من قبلاً فكر مي كردم. ما تا رسيدن به اهداف خصوصي سازي فاصله بسيار زيادي داريم.
* همان طور كه گفتيد به طور قطع فاصله ما با خصوصي سازي مطلوب زياد است و اين يكي از چالشهاي بنيادين اقتصاد ماست كه كندي حركت آن صدمات جبران ناپذيري به اقتصاد كشور از جمله تداوم تصدي گري دولت و پايين آوردن توانايي رقابت پذيري كشور وارد مي كند. انتظاري كه از جايگزيني مسئولان در هر حوزه و اين حوزه ايجاد مي شود، تحرك بيشتر سياستهاست. جنابعالي چه سياست و استراتژي اي براي جلو بردن سياست خصوصي سازي در پيش گرفته ايد؟ آيا بايد شاهد تحولات كيفي و عميقي در خصوصي سازي باشيم؟
- ما يك بحث كوتاه مدت داريم (۶ تا ۸ ماه) و يك بحث بلند مدت. در كوتاه مدت سازمان خصوصي سازي بايد وظيفه اي كه از آن انتظار مي رود، برآورده كند. وظيفه اي كه در حال حاضر همه مملكت از ما توقع دارد اين است كه ما بتوانيم درآمد عمومي دولت از محل خصوصي سازي كه در حدود ۱۲ هزار ميليارد ريال است را تأمين كنيم. اين اعتبار در سالهاي گذشته هيچ گاه بادرصد بالايي تحقق پيدا نكرده است. سال گذشته هفت هزار ميليارد ريال قرار بود تحقق پيدا كند كه ۲۳۲۷ ميليارد ريال دريافت شد. سال قبل تر آن قرار بود شش هزار ميليارد ريال دريافت كند كه ۱۰۵۰ميليارد ريال دريافت شد. امسال به جاي ۱۲ هزار ميليارد ريال چه مقدار مي توانيم تحقق بخشيم، نمي دانيم. مملكت، قوه مجريه و دولت توقع اوليه آنها، تحقق ۱۲ هزار ميليارد ريال براي خزانه است. اگر اين تحقق پيدا نكند تعهدات دولت هم انجام نمي شود. يعني دولت در پرداخت حقوق كاركنان و اعتبارات طرحهاي عمراني با مشكل مواجه مي شود و در اين زمينه ما هم مقصر خواهيم بود. اما در ميان مدت فروش سهام و آماده سازي سهام براي فروش، درصدي بسيار جزئي از كار خصوصي سازي است و از اهدافي كه در قانون براي آن نوشته شده ما خيلي فاصله داريم. در برنامه سوم، هدف خصوصي سازي، ارتقاي كارايي و افزايش بهره وري از منابع انساني و مادي است. ما در حال حاضر وسيله اي براي سنجش كارايي خصوصي سازي انجام شده نداريم. من اطلاعاتي در زمينه وضعيت خصوصي سازي ندارم و سازوكاري هم در اين زمينه وجود ندارد.
* چرا چنين سازوكاري وجود ندارد؟
- چرا را از من نپرسيد، من مي گويم، تصوير الان اين است. من كه رئيس سازمان در طول سيزده سال گذشته نبوده ام. دوستان قبلي بايد جوابگوي وضعيت كنوني خصوصي سازي باشند. در خلق اين وضعيت نقشي ندارم كه پاسخگوي آن باشم. ما فقط مأموريم از شركتهاي دولتي سهام بگيريم و اين سهام را از طريق مزايده دولتي يا بورس واگذار كنيم. اين كار خصوصي سازي و بيشتر اهداف بودجه اي را دربرمي گيرد. ما اگر بخواهيم اوضاع را اصلاح كنيم بايد به اين سؤال پاسخ دهيم كه چرا به سمت خصوصي سازي حركت مي كنيم. آيا اولاً خصوصي سازي فقط عرضه سهام است كه جواب آن منفي است. تعريف خصوصي سازي انتقال مديريت از بخش دولتي به بخش خصوصي است نه انتقال مالكيت. در برخي جاها اين انتقال مديريت همراه انتقال مالكيت است و در جايي نيز اين همراهي وجود ندارد و مقدور نيست. ما الان هيچ سازوكاري براي اين مسأله نداريم. تجربه اي نداريم و حتي يك مورد هم وجود ندارد كه مالكيت دست دولت باقي مانده باشد ولي مديريت آن به بخش خصوصي واگذار يا اجاره داده شده باشد. كاري كه بنده شروع كرده ام اين است كه از صاحبنظران مختلف براي فراهم كردن يك تيم تحقيقاتي قوي براي بررسي مسأله دعوت كرده ام . درواقع خصوصي سازي را بايد تعريف كنيد و اينكه خصوصي سازي بايد چه باشد. نسخه اي بايد براي خصوصي سازي پيچيده شود كه با قانون اساسي و شرايط اقتصادي و سياسي كشور هماهنگي داشته باشد. اين تيم به زودي كار خود را شروع و كار سازمان خصوصي سازي را اصلاح خواهد كرد.
* در صحبتهاي شما، يك تناقض ظريف وجود دارد. شما از يك طرف مي خواهيد بودجه اي را كه دولت از طريق خصوصي سازي در نظر گرفته را تحقق بخشيد و از طرف ديگر مي خواهيد خصوصي سازي در كشور را متناسب با تجربه ديگر كشورها و نظريه هاي مطرح به يك روند عادي و واقعگرايانه تبديل كنيد. به واقع سازوكاري كارآمد و مؤثر براي خصوصي سازي در اقتصاد كشور فراهم كنيد. چگونه مي توانيد اين دو بعد يا كاركرد را با همديگر جمع كنيد؟
- تلاش بيشتر مي كنيم.
* تلاش بيشتر بدون داشتن برنامه و استراتژي به نتيجه نمي رسد.
- عرض كردم كه يك تيم قوي تحقيقاتي در حال تدوين سازوكار لازم و واقعي خصوصي سازي در كشور است. نتايج كار اين تيم هم به طور طبيعي به صورت لايحه يا مصوبه هيأت وزيران شكل مي گيرد.
* پس به اين ترتيب بايد گفت كه ما در ابتداي راه خصوصي سازي قرار داريم يا به عبارتي با وجود تجربه چند ساله مجدداً به مرحله صفر در امر خصوصي سازي بازگشته ايم؟ ما هنوز فاقد يك استراتژي و برنامه مدون براي خصوصي سازي هستيم و بنابراين مدت زمان طولاني نيازمند است تا بتوانيم به يك برنامه مشخص برسيم و كار خصوصي سازي را آغاز كنيم.
- در مفهوم وسيع آن بله. قسمتي از برنامه ها در قوانين كنوني وجود دارد كه اجرا نشده است. واگذاري مديريت به بخش خصوصي بدون واگذاري مالكيت، آيين نامه و سازوكار ندارد و حتي يك مورد هم اجرا نشده است. قانون آن هست ولي كسي نسبت به اين روند آگاهي ندارد. يك مورد هم اجرا نشده است كه ما به نقاط ضعف يا قوت آن پي ببريم. براي اولين بار اگر بخواهيم وارد كار در اين زمينه شويم، بايد با يك كار كارشناسي قوي و كارآمد آغاز شود كه ممكن است دوتا شش يا يك سال و حتي بيشتر طول بكشد. ما بايد در مسيري حركت كنيم كه منجر به اصلاح نگرش به امر خصوصي سازي شود. وضعيت خصوصي سازي در كشور ما با وضعيت مطلوب بسيار فاصله دارد. اما راجع به تحقق ۱۲هزار ميليارد ريال هم فكر كرده ايم. تنگناها و مشكلات را شناخته ايم و راه حل براي آن پيدا كرده ايم كه البته تحقق آن نيازمند همكاري ساير نهادها و سازمانهاست. صاحبان سهام بايد با ما همكاري كنند. بورس بايد همكاري كند و تأييد هيأت وزيران و هيأت عالي واگذاري را بايد بگيريم كه براي همه اينها هم راهكار داريم كه به نظر من هم شدني است.
* خصوصي سازي در كشور ما هم حكايت خاص خود را دارد، از كميت آن گرفته تا كيفيت. سال گذشته قرار بوده است۱۸۰۰ ميليارد تومان سهام شركتهاي دولتي واگذار شود كه تنها در حدود ۹۵۰ ميليارد تومان واگذار شد. از اين ميزان نيز تنها در حدود۲۵۰ ميليارد تومان وارد خزانه دولت شد. به لحاظ كيفي نيز جنابعالي استحضار داريد كه نهادهاي شبه دولتي يا وابسته به دولت خريداران عمده سهام هاي واگذار شده بودند و در واقع بخش خصوصي به معناي واقعي تاكنون پاي در زمين مسابقه خصوصي سازي نگذاشته است. به واقع اين وضعيت از وضعيت طبيعي و مطلوب خصوصي سازي فاصله زيادي دارد.
- من نمي توانم بگويم اينها خصوصي سازي نيست. براي اين ادعاي خود هم بايد دليل بياورم. وقتي كه دولت مي گويد بايد اين سهام را بفروشيد چون درشت است و كسي نمي تواند بخرد۴۰، درصد را نقد و بقيه را نسيه، در چنين شرايطي سازمان خصوصي سازي كاري نمي تواند انجام دهد. سال گذشته صدرا را مي خواستند بفروشند، بيش از۴۰۰ ميليارد تومان قيمت آن است، كسي نمي تواند اين سهام را يكجا بخرد. يك عده شركت يا نهاد اين سهام را مي خرند. من هم معتقدم كه شركت سرمايه گذاري بانك فلان يا سازمان تأمين اجتماعي كاملاً خصوصي نيستند، البته دولتي هم نيستند و اين واگذاري ها هم غيرقانوني نبوده است. من نمي گويم كه اينها خصوصي سازي نيست، مي گويم خصوصي سازي اين نيست ما بياييم فقط اين سهام را از سازمان گسترش به سازمان تأمين اجتماعي منتقل كنيم. حداقل مطلبي كه مي توان گفت اقداماتي كه انجام شده در جهت خصوصي سازي بوده گرچه همه خصوصي سازي نبوده است.
* اخيراً وزير صنايع گفته بود كه ما هيچ تمايلي براي فروش سهام شركت صدرا به خريداران متعدد نداشتيم و مي خواستيم اين سهام به صورت يكپارچه و يكجا فروخته شود. آيا اين موضع گيري و اقدام با منطق خصوصي سازي منافات ندارد؟ سازمان خصوصي سازي چه اختياري در تعيين چگونگي واگذاري دارد؟
- وقتي سهام يك شركتي واگذار مي شود از اين جهت كه اين واگذاري نبايد به فروپاشي نهاد مديريتي آن منجر شود، سهام را به صورت كنترلي يا مديريتي بلوكه مي كنند و به صورت بلوكي واگذار مي كنند. شركتهايي كه مديران استراتژيك نياز دارند، عمدتاً روي بلوك بندي آنها نظر داده مي شود و سازمان خصوصي سازي هم از آن حمايت مي كند. ولي اينكه، اين مدير چه فردي بايد باشد، با منطق بورس سازگاري ندارد كه خريدار هم تعيين كند. اين واگذاري نيست.
در مورد شركتهايي مثل صدرا، بلوكهاي مديريتي را خود شركتهاي مادر تخصصي تعيين مي كنند و ربطي به سازمان خصوصي سازي ندارد. هرچند كه ما بايد در اين زمينه اظهار نظر بكنيم و از جمله مباحث آينده هم اين خواهد بود كه در اين زمينه بيشتر دخالت كند.
ادامه دارد