بالا خره تب فروش كنكور فروكش كرد!
دكتر و مهندس فقط ۴ هزارتومان
ناگهان يك ساعت قبل از امتحان وقتي در راه رسيدن به حوزه امتحان هستي مي بيني كه راننده پيكاني در صندوق عقب را باز كرده و فرياد مي زند؛ بدو، بدو، سوال هاي كنكور فقط ۴ هزار تومان! چه حالي مي شوي وقتي مي بيني يك نفر يك سال زندگي ات را با ۴ هزار تومان مي خرد
|
|
ايمان ميريان
آن حادثه عظيم يادتان هست؟ كنكور را مي گويم شب هاي بي خوابي، اضطراب و درس و درس و درس. حتما يادتان هست كه چقدر نذر ونياز كرديم، چقدر درس خوانديم، اما... بله همان اتفاقي كه از آن مي ترسيديم افتاد. روزنامه ها خبر مي دادند كه كساني كه فكرش را هم نمي كرديم قبول شدند، اما ما همچنان دانشگاه نديده و شاخ برسر باقي مانديم.
از خدا كه پنهان نيست، از شما چه پنهان كه فردي با گرفتن ۱۴ ميليون تومان از دو جوان به آنها قول مي دهد كه سوالات كنكور را دراختيار آنها بگذارد. «حميد.پ» و«رضا.س» شب قبل از كنكور، جواب سوالات را از او مي گيرند و به خيال خودشان منتظر آزموني مي شوند كه از قبل برنده آن بودند، اما غافل از اينكه آنها نه تنها يك سال از عمر خود را از دست داده بودند، بلكه ۱۴ ميليون تومان را هم به باد سپردند.
بد نيست اين را هم بدانيد كه كار حدود ۹۰ درصد از كلاهبرداري هاي اين چنيني به شكايت و مراجع قضايي كشيده نمي شود، زيرا دادخواه به اشتباه فكر مي كند با اعلام جرم به نوعي خود را هم مجرم معرفي خواهد كرد. جداري فروغي يكي از حقوقدانان برجسته در اين باره مي گويد: «كساني كه اقدام به خريد سوال كنكور كرده اند، اگر شكايتي از فروشنده دارند بدون هيچ ترس آن را با مراجع قضايي در ميان بگذارند، زيرا خريد سوالات كنكور جرم محسوب نمي شود وفقط فروش آن داراي مجازات است.»
اين نوع كلاهبرداري ها قربانيان محدود دارد، حداكثر ۴-۳ نفر بدبخت مي شوند - در هر مورد - و چند نفر هم پولي به جيب مي زنند و فرار مي كنند.
اما اگر اين اتفاق در سطح يك آموزشگاه بيفتد چه مي شود؟ آن هم يك موسسه بسيار معتبر، آن هم در تهران و...
حالا از آموزشگاهي برايتان بگوييم كه پلمپ شد و نمي دانيم بر سر دانش آموزان چه آمد؟
اما از هر كدامشان بپرسي كه بر سر اين موسسه چه آمده؟ يك جواب بيشتر به تو نمي دهند، نمي دانم، فكر كنم به خاطر خريد و فروش سوال هاي كنكور پلمپش كرده اند. من فقط شنيده ام، خودم هيچي نمي دانم. اما در اين ميان كسي پيدا شد كه نمي دانم ها را شكاند. يك مغازه دار جوان كه مشغولCD فروختن در حجره زيرپله اي است در جواب سوال من مي گويد: «اين آموزشگاه داراي دو شعبه است. يكي از آنها پسرانه است كه حدود ۳۰۰-۲۰۰ تا محصل در آن مشغول به تحصيل هستند و شعبه دخترانه آن بالاي ۲ هزار نفر محصل دارد.»
در همين گفت وگو بوديم كه يك جوان سيگار به دست، در حال حركت نگاهي به در موسسه انداخت و بعد از ديدن پلمپ زير لب چيزي گفت ومن كه به سراغ او رفتم، همه چيز برعكس شده اين بار سوال از او بود وجواب از من.
- چه اتفاقي افتاده؟
- مي بيني كه پلمپ شده.
- چرا؟
- فكر كنم خريد و فروش سوال هاي كنكور. تو مگه نمي دوني؟
- نه من از كجا بايد بدونم. من هر هفته كلاس دارم، هفته پيش بعد از كلاس رفتم. الان هم كه اومدم...
- چه قدر پول دادي؟
- خيلي، ۳۰۰، ۴۰۰ هزار تومان. ولي كارش ۵ هزار تومان هم نمي ارزد. با تمام سوالاتي كه در سرم بود، ديگر نخواستم بيشتر ناراحتش كنم و به او بفهمانم كه چه قدر سرش كلاه رفته.
همه ساله با نزديك شدن كنكور، بازارخريد و فروش سوال ها هم داغ تر مي شود . بي شك در اين روزها يكي از جذاب ترين مباحث بين جوانان پشت كنكور مانده موضوع خريد سوالات آزمون است. بد نيست در اينجا نظر روانشناسي را درباره رواج خريد سوالات بدانيد.
«خريد سوال هاي كنكور محدود به قشر خاصي از دانش آموزان نمي شود، بلكه اين كار با نسبت تقريبا مساوي بين تمام پشت كنكوري ها رواج دارد.
به اين ترتيب كه دانش آموزان ضعيف و متوسط از طرفي براي آنكه از زير سختي مطالعه شانه خالي كنند و از سويي ديگر فكر مي كنند توان ورود به دانشگاه و رقابت را ندارند به خريد سوالات كنكور متمايل مي شوند، اما وقتي دانش آموزان قوي موقعيت خود را در خطر مي بينند با خود مي انديشند كه با اين وسيله مي توانند ضريب اشتباهات احتمالي سر جلسه كنكور را پايين بياورند، پس به اين راه سوق داده مي شوند. »
تصور كن يك سال از عمر عزيزت را گذاشته اي و براي اين امتحان خيلي خاص درس خوانده اي، كلي هم هزينه كلاس كنكور و آموزشگاه كرده اي ناگهان يك ساعت قبل از امتحان وقتي در راه رسيدن به حوزه امتحان هستي مي بيني كه راننده پيكاني در صندوق عقب را باز كرده و فرياد مي زند؛ بدو، بدو، سوال هاي كنكور فقط ۴ هزار تومان! چه حالي مي شوي وقتي مي بيني يك نفر يك سال زندگي ات را با ۴ هزار تومان مي خرد. از خودت مي پرسي كه آيا واقعا يك سال زندگي من ۴هزار تومان مي ارزد؟ به خودت مي گويي اگر يك سال هرروز با سطل، آب از دريا برمي داشتم و به گودالي مي ريختم، الان درياچه من در نقشه هاي جهاني ثبت شده بود.
غليان نمي دانم ها كه با پاسخ هاي آن جوان فروكش كرده بود، دوباره قوت گرفت،در ذهنم بود، آن جوان پاسخ داد، اما نمي دانم ها بالا گرفت، ولي اين بار در كلانتري ۱۱۸ ستارخان. بد نيست بدانيد كه ويروس نمي دانم به آموزش و پرورش و مسوولان آموزشگاه هاي آزاد هم سرايت كرد. ولي ازهمه جالب تر آن بود كه نمي دانم به من و شما هم سرايت مي كند؟ نمي دانم شايد بكند. نمي دانم.
|