ستون ما
ارباب
چشمشان براي يك نگاه خوشبينانه و دلشان براي يك پاسخ گرم و اميدواركننده لك زده است.انتظار زيادي است؟ ارباب رجوع ها چه جايگاهي دارند؟ انساني صاحب حقوق تعريف شده يا شهروندي كه در چارچوب زندگي شهري ازجايگاه خاصي در رفع امور و مشكلات شهر برخوردار است؟
مراجعه به ادارات حتي براي زماني كوتاه به كابوسي براي شهروندان تبديل شده است. فضاي كسل كننده ساختمان هاي بي روح و چهره عبوس و بي حوصله كارمندان، تصاويري است كه هر كسي از مواجهه با آن مي گريزد. پرونده هاي ناقص، پله هاي تمام نشدني، سوالات بي پاسخ و پيگيري هاي بي نتيجه چنان شايع شده كه به معضلي در سيستم اداري تبديل شده است. بنابراين طبيعي است كه مسوولان براي از بين بردن چنين فضايي برنامه هاي ويژه بچينند و حتي سالي را براي كرامت ارباب رجوع نامگذاري كنند. طبيعي است كه نگران تثبيت فرهنگ متداول برخورد با ارباب رجوع باشند و انتقال آن به نسل هاي بعدي شاغل در ادارات. در چنين فضايي است كه وقتي شهروندي درمانده از يافتن پاسخ مناسب در ادارات و احقاق حق خود، با مديري متفاوت، رويي خوش و پاسخي دلگرم كننده روبه رو مي شود، آرزو مي كند كه: «كاش همه كارمندان ومديران مثل اين يكي بودند.» و با خود مي گويد: «اگر دراين ۵ سال يك نفر مثل او پيدا مي شد، اينقدر زود پير نمي شدم.»
بي گمان كسي نمي تواند نتيجه گيري كند كه تنها با نامگذاري يك سال براي تكريم ارباب رجوع مي شود تمام مشكلات برخورد نامناسب با ارباب رجوع را حل كرد، اما اين مي تواند مقدمه اي براي حذف فرهنگ برخورد نامناسب با ارباب رجوع و بي تفاوتي نسبت به سر در گمي هاي او باشد. فرهنگي كه ديگر حتي در داستان ها، سريال هاي تلويزيوني و فيلم هاي سينمايي هم نمود پيدا كرده است و دستاويزي براي خلق آثار هنري - داستاني شده است. اين فرهنگ چنان در تار و پود به هم تابيده سيستم اداري كشور ريشه دوانيده كه تنها با يك برنامه ريزي بلندمدت همراه با ارايه راهكار و تنظيم برنامه هاي فرهنگي تاثيرگذار و تشويق پي در پي كارمندان و مديران شايسته ممكن است.
بالا رفتن رضايت عمومي شهروندان از سيستمي كه به هر حال به نظام اداره دولت وابسته است، در اولين پيامد خود، احساس اميدواري به آينده و حس ارتقاي شخصيت شهروندي را به دنبال دارد. حسي كه مي تواند باعث اعتماد هر چه بيشتر به نظام اداري كشور باشد.
تنها در چنين فضايي است كه حتي اگر شهروندي در چادر زندگي كند، مي تواند اميدوار باشد كه آينده به او تعلق دارد حتي اگر ديوار خانه اش را چند متر گوني تشكيل دهد. مي تواند به اين فكر كند كه تا هفته ديگر به جاي آن ديوار پلاستيكي آجر مي چيند و حتي اگر شب را تا صبح از دست باد و توفان و ترس فرو ريختن چادر روي سر خانواده اش نخوابيده باشد، مي تواند به دلگرمي هاي شهردار منطقه اميدوار باشد.
|