نقش واقعي نمايشگاه
موضوع انتقال نمايشگاه بين المللي تهران طي روزهاي گذشته از جمله پرمناقشه ترين مباحث مورد توجه رسانه هاي جمعي بوده است. دلايل شوراي شهر و شهرداري تهران براي ارائه اين طرح در صفحه۳ روزنامه ديروز به تفصيل ذكر شده است. مخالفان طرح نيز مواردي همچون عدم امكان لغو برخي نمايشگاه هاي برنامه ريزي شده، نبود فرصت كافي براي راه اندازي نمايشگاه جديد، احتمال وارد آمدن آسيب به تجارت خارجي ايران و بهره بردن رقبايي همچون دبي از تعطيلي نمايشگاه تهران را ذكر كرده اند.
اين نوشتار قصد پاسخگويي به آراء مخالفان طرح انتقال نمايشگاه را ندارد. همچنانكه در پي آن نيست كه به سهم واقعي صادرات در درآمد ملي، نقش واقعي نمايشگاه (و يا اصلاً كل بخش هاي مرتبط دولتي) در موضوع صادرات، زمينه هاي واقعي رونق رقبايي همچون دبي، كاركرد حقيقي نمايشگاه بين المللي تهران (سكويي براي صادرات يا مكاره اي براي درآمدزايي متوليان آن؟) و يا در نهايت نقش بعضي مافياهاي مخرب اقتصادي در تصميم گيري هاي كلان ملي بپردازد، بلكه فقط مي خواهد نكاتي از تاريخچه مغفول موضوع را خاطرنشان كند:
۱-انتقال نمايشگاه بين المللي تهران از جمله دغدغه هاي مهم مديريت شهري تهران در ده سال اخير بوده و در تاريخ ۱۲/۷/۱۳۷۹ به تصويب نخستين دوره شوراي شهر تهران نيز رسيده است، پس، نه موضوعي تازه است و نه لزوماً ارتباط ارگانيكي با سلايق اعضاي فعلي شوراي شهر تهران دارد.
۲-شوراي شهر جديد از همان بدو آغاز به كار در ارديبهشت سال گذشته خواستار انتقال نمايشگاه و فراهم آوردن تمهيدات لازم در اين جهت از سوي شهرداري تهران شده بود.
يعني اينكه وزارت بازرگاني شانزده ماه فرصت داشته براي انتقال نمايشگاه كاري انجام دهد، اما حتي حاضر به مذاكره در اين باره نشده است. به چند نوبت تهديد تعطيلي نيز در شانزده ماه گذشته هيچ وقعي ننهاده است، اگر حالا نه، شش ماه بعد، يك سال بعد، يا دو سال بعد شهرداري بخواهد مصوبه پلمب نمايشگاه را اجرا كند، آيا باز تضميني هست كه وزارت بازرگاني تن به انتقال نمايشگاه دهد؟
۳-راه اندازي يك نمايشگاه جديد، قطعاً نيازمند فناوري هاي پيچيده يا سرمايه گذاري هاي خيلي كلان نيست. شهرداري نيز براي كمك در اين راه اعلام هرگونه آمادگي و همكاري را نموده است.
وردآورد (يكي از محل هاي پيشنهادي جديد) نيز يكي از نقاط خوش آب و هواي تهران به شمار مي رود. چرا در همه شانزده ماه گذشته مسئولان مرتبط حتي حاضر به بازديد از اين محل و يا بررسي هرگونه طرحي براي يك نمايشگاه جديد نشدند؟
۴- در مركز هيچ پايتخت بزرگي در هيچ كجاي جهان نمايشگاه هاي بزرگ و بين المللي برپا نمي شود. چرا تهران بايد در اين زمينه استثناء باشد؟ آيا كشور كره نيز كه بازار ايران را به تسخير خود درآورده در وسط شهر سئول اقدام به برپايي نمايشگاه هايي مي كند كه در مدت آن ميليونها شهروند جان به لب شوند؟
۵- در اغلب نقاط جهان، نمايشگاه هاي دائمي در جوار شهرهاي توريستي قرار دارند. زمان برگزاري نمايشگاه ها نيز فصلهاي ركود ورود گردشگران است تا به اين ترتيب به رونق اقتصاد محلي نيز كمك شود. از نظر وسعت فضا و حجم امكانات و تجهيزات نمايشگاه تبريز تقريبا دست كم از نمايشگاه تهران ندارد (گزارش ضميمه ايرانشهر را در همين باره روز پنج شنبه بخوانيد) چرا تبريز به يك شهر نمايشگاهي تبديل نشود؟
تبريز كه خود قطب توليد و تجارت فرش است، چرا نبايد ميزبان نمايشگاه آن باشد؟
حتي اصفهان و مشهد نيز با امكانات مناسب شان مي توانند در اين باره گزينه هاي مطلوبي باشند. انتقال نمايشگاه به اين شهرستانها مي تواند گام مهمي براي تمركززدايي از تهران آلوده و پر ازدحام باشد.
۶ - آيا به راستي انتقال نمايشگاه همه صنعت و تجارت و توليد و صادرات و... را در ايران با بحران روبه رو مي كند؟ اگر با يك نمايشگاه مي شد كه در اقتصاد منطقه شق القمر كرد، چرا تعداد آن را تا حالا به صد تا افزايش نداده اند.
آيا همه بحران فرش ايران ريشه در مشكلات نمايشگاه تهران دارد؟ چرا مي خواهيم همه مسائل را از زاويه تنگ سياست ببينيم؟!
۷- ظاهر امر اين است كه در ايران فقط توده شهروندان و مصرف كنندگان هستند كه دست شان از حوزه تصميم گيري كلان ملي كوتاه است. وقتي كه در روالي كاملا مغاير قانون مصوبات نهادهايي همچون شوراي شهر و مجلس (عطف به توافق شهرداري و وزارت بازرگاني كه با پادرمياني نمايندگان تهران در مجلس و در محل مجلس امضا شده بود) زير پا گذاشته مي شود و وزارتخانه اي كه به ظاهر مي بايست حامي حقوق مصرف كنندگان باشد اما عملا تابع منافع شماري از «بازرگانان» است آيا اين انگاره درست نمي نمايد؟
۷- واقعاً جاي تأسف و در عين حال تعجب است كه مسئولان صنعت و يا صادرات كه طي ساليان گذشته عليرغم داشتن فرصت ها و منابع مالي فراوان از آنها بهره نبرده و معضلات و صادرات را حل نكرده اند همه مشكلات خود را به عهده تغيير مكان نمايشگاه مي گذارند و به مصيبت مي نشينند!
۸- ... و سرانجام اينكه مراقب باشيم كه اگر به دليل كمبود امكانات يا ناكارآمدي مديريتي نتوانيم براي اصلاح ساختار بيمار صنعت و صادرات كشور كه نهايتاً منجر به بهبود معيشت مردم مي شود كاري انجام دهيم، دست كم با بازي هاي سياسي در شكل فرافكني و ايجاد درگيري هاي بيهوده لفظي و قلمي سياسي اين مردم خوب را بيمار و رنجورشان نسازيم.
|
|
|
|
|