نامه اي به رئيس جمهور در حاشيه بيست و دومين اجلاس رؤساي مناطق آموزش و پرورش كشور
نشستند و گفتند و برخاستند!
|
|
ابراهيم اصلاني
اشاره: بيست و دومين نشست رؤساي آموزش و پرورش كشور طي روزهاي گذشته برگزار شد. حضور رييس جمهور و سخنان وي در اين اجلاس را مي توان نگاه بالاترين مقام اجرايي كشور به آموزش و پرورش و جايگاه آن تلقي كرد. مطالب عنوان شده از طرف رييس جمهور و وزير مربوطه در اين اجلاس، به نوعي براي همه فرهنگيان كشور مهم است و آنها از اين طريق مي توانند وضعيت آينده خود را ارزيابي و پيش بيني كنند. در اين نوشته، يك فرهنگي به تحليل و نقد ديدگاه هاي رييس جمهور در قالب يك نامه پرداخته است.
چندان كه گفتم غم با طبيبان
درمان نكردند مسكين غريبان
حافظ
رييس جمهور محترم
جناب آقاي سيدمحمد خاتمي
با سلام و احترام؛
به عنوان يك فرهنگي، اجلاس رؤساي مناطق آموزش و پرورش كشور و سخنان و ديدگاه هاي مطرح شده در اين اجلاس را به عنوان ابزاري براي ارزيابي كارنامه آموزش و پرورش و چالش هاي آينده آن مي دانم. حضرتعالي نيز در اين اجلاس سخنراني فرمودند. بقيه هم به فراخور آمدند و نشستند و گفتند و برخاستند؛ اما پايان كار چه شد؟ شايد من توقع بي جايي دارم؛ شايد اصلاً قرار نبود اتفاقي بيافتد، شايد رؤساي آموزش و پرورش جمع مي شوند همديگر را ببينند، شايد هم گردهم مي آيند تا وزير محترم را ببينند و شايد هم...؛ اما من فرهنگي از اين همه گفته ها و نكته ها چه نتيجه اي بايد بگيرم؟ شما، وزير آموزش و پرورش و ساير مسئولين از بهبود اوضاع فرهنگيان حرف مي زنيد، مي فرماييد كه: «همه تلاش ها معطوف به تأمين معيشت معلمان است»؛ يعني همه دارند براي ما فرهنگيان كار مي كنند؟ اما چرا تغييري در وضعيت- نه وضعيت معيشتي و نه وضعيت اجتماعي و فرهنگي- ايجاد نمي شود؟ نتيجه اين تلاش ها كي به ثمر خواهد رسيد؟ آيا به عمر من كفاف خواهد داد؟ چرا من نمي توانم به مسائل مثل شما نگاه بكنم؟ من بايد جور ديگر ببينم يا شما؟! شايد شما و وزير محترم وضعيت نابسامان ما فرهنگيان را بهتر از خودمان درك مي كنيد!
جناب رييس جمهور!
فرموده ايد: «جهت گيري كيفي و كمي آموزش و پرورش طي ۲۵ سال اخير مثبت بوده است»؛ با كدام ملاك ها چنين ادعايي داريد؟ مي دانم كه وقتي شخصيتي مثل حضرتعالي در جايي قصد سخنراني دارند كارشناسان مربوطه، آمار و اطلاعاتي مي دهند تا از آنها ضمن سخنراني استفاده شود و مي دانم كه قرار نيست شما جامع اطلاعات باشيد؟ اما كدام كارشناس و متخصصي به چنين نتيجه اي رسيده است كه جهت گيري كيفي و كمي آموزش طي ۲۵ سال اخير مثبت بوده است؟ كدام استاد تعليم و تربيت چنين ادعايي راتأييد مي كند؟ كدام صاحب نظر خارج از آموزش و پرورش، موافق چنين يافته اي است؟
شما خواستار حركت تازه اي براي تحول بنيادين و بهبود در نظام آموزش و پرورش شده ايد؛ ما هم چنين خواسته اي داريم، پيدا كنيد پرتقال فروش را؟! همه از حركت بنيادين حرف مي زنند اما اين حركت توسط چه كسي بايد محقق شود؟ بين انتخاب آقاي حاجي به عنوان وزير و توقع تحول بنيادين چه ارتباطي وجود دارد؟!
جناب آقاي خاتمي!
شما كه با وجهه و داعيه فرهنگي به رياست جمهوري رسيديد و اينك در پايان دوره ۸ ساله رياست خود، چنين خواسته اي داريد، آنهايي كه بعد از شما مي آيند و چنين وجهه اي نيز ندارند، چه خواهند كرد؟ شما به عنوان يك شخصيت فرهنگي، تا چه حد با ديد تخصصي به آموزش و پرورش نگاه كرديد؟ انتخاب دو وزير آموزش و پرورش، نشاني از نگاه تخصصي به آموزش و پرورش نداشت و رنگ و بوي مصالحه در هر دو انتخاب بيشتر به چشم مي آمد. چه كسي بيمار قلبي را نزد پرستار مي فرستد؟ در آقاي حاجي، كدام تخصص را سراغ داشتيد كه ايشان را به عنوان اصلاح گر آموزش و پرورش به مجلس و فرهنگيان معرفي فرموديد؟
آقاي خاتمي!
شما هم با همان حرف هاي گذشته مي رويد و معلوم نيست بالاخره چه كسي به جاي حرف، عمل خواهد كرد؟ چه كسي بايد ثابت كند كه آموزش و پرورش مهم است؟ جايگاه استراتژيكي آموزش و پرورش توسط چه كسي كشف خواهد شد؟ كدام باور، آموزش و پرورش را از تفكر «مصرف كننده بودن» خارج خواهد كرد؟
از افزايش متوسط دريافتي معلمان و طرح ارتقاي شغلي حرف زده ايد. كدام افزايش؟ كدام ارتقا؟ جناب وزير هم كه گفته اند: «منظور از تدوين و اجراي طرح ارتقاي شغلي معلمان بهبود وضعيت معيشتي معلمان نبوده، بلكه اصل موضوع اين است كه هر فردي كه كار مؤثر و موفق تري انجام داده با فردي كه توفيق كمتري در كار تدريس داشته تفاوت كند.»
رييس جمهور محترم!
وزير محترم!
فرهنگيان به گفته خودتان و با دلايلي كه خودتان بيان فرموده ايد زير خط فقر قرار دارند، چه وقت رتبه بندي و درجه بندي است؟ تازه با كدام ملاك؟ با چه طرح و برنامه اي؟ توسط كدام گروه؟ فرهنگيان چه مي خواهند و شما چه وعده مي دهيد؟
گفته ايد: «ما نيازمند معلماني هستيم كه علاوه بر وابستگي به ارزش ها، روزآمد و آگاه از دستاوردهاي علمي و تكنولوژيك روز برخوردار باشند.» براساس اطلاعات يونسكو ۷۰ درصد معلمان دنيا زير خط فقر زندگي مي كنند و اين در حالي است كه نمي توان از اين معلمان به هر اندازه فرهيخته هم انتظار برآورده كردن نيازهاي آموزشي را داشت. اي به چشم! ما هم دوست داريم روزآمد و آگاه از دستاوردهاي علمي باشيم، البته اگر مسافركشي، كار در بنگاه معاملات املاك و ايضاً مشاغل مشابه فرصتي باقي بگذارد! آدم از يك طرف دلش خوش است كه رييس جمهور مملكت درد را مي داند و از طرف ديگر؛ چندان كه گفتم غم با طبيبان...!
باور كنيد مخاطب گفته هايم فقط شما نيستيد- اگر چه از شما توقع بيشتري مي رفت- روي سخنم با رييس جمهور و وزير و وزيران آموزش و پرورش بعدي كه مي آيند، هم هست. چه كسي آموزش و پرورش و معلمي را فارغ از حرف ها، تعارفات و شعارها، جدي خواهد گرفت؟
باز فرموده ايد:«طبق طرح سنجش نگرش ها كه از طرف وزارت ارشاد انجام شده، نخستين مرجع علمي و عملي جوانان و نوجوانان، معلمان هستند كه اين نشانگر اين است كه از پدر و مادر، روحانيون و ساير اقشار مرجع، معلمان اثر بيشتري بر روي دانش آموزان دارند»؛ بسيار عجيب است، خود بر چنين واقعيتي اذعان داريد و باز هم به جاي هزينه كردن در آموزش و پرورش، اجازه مي دهيد از چندين و چند كانال مانند سازمان ملي جوانان، ستاد مبارزه با مواد مخدر و كلي سازمان و نهاد ديگر، پول هاي كلاني براي مشكلات فرهنگي هزينه شود. شما كه معلم را به عنوان مرجع مي شناسيد و به كار كردهاي ارشادي و تبليغي او واقفيد، چرا به جاي تقويت چنين ابزار در دسترسي، اقدامات موازي و اكثراً غيرمؤثر را گسترش مي دهيد؟
جناب آقاي خاتمي!
شما، بر وجود يك آموزش و پرورش پويا تأكيد كرده و كاركردهاي چنين آموزش و پرورشي را برشمرده ايد. گفته ايد كه «رابطه معلم و شاگرد، يك رابطه دو طرفه است و تعامل ميان اين دو عنصر، سبب رشد و شكوفايي در نظام آموزش و پرورش خواهد شد.» چه واژه هاي قشنگي: پويايي، تعامل، رشد و شكوفايي؛ اما مگر ما اينها را نمي دانيم يا قبول نداريم؟ مگر ما آموزش و پرورش ديگري مي خواهيم؟ مخاطب اين حرف ها چه كساني است؟ چه كس يا كساني بايد اين ايده ها را اجرا كنند؟ كدام متخصصي بايد چنين جرياني را هدايت كند؟
واقعاً مشكلات آموزش و پرورش در كجاست؟ در درك درست مسائل، بيان نارسايي ها، تحليل معضلات، مشكلات معيشتي و...؟ ما داريم از مشكلات مي گوييم، شما هم داريد در بيان مشكلات با ما هم آوايي مي كنيد، پس شايد لازم باشد به دنبال آدم هايي از كره اي ديگر بگرديم تا به مشكل گشايي بپردازند! از اين حرف ها كدام مشكل فرهنگيان حل مي شود و شده است؟ فرموده ايد: «معلمان مهم ترين بخش تأثيرگذار در شخصيت علمي، ديني، اجتماعي، فرهنگي و سياسي دانش آموزان هستند». اين همه تعريف و تمجيد و آن گاه، گذر زمان و آمدن ها و رفتن ها و تكرار همين حرف ها و ماجرايي بي پايان !
خوب است ما اين همه تأثير گذار بوديم و خود نمي دانستيم! دقت كنيد چيزي از قلم نيافتاده باشد. بالاخره هرچه باشد ما ملت تعارفات و دادوستدهاي عاطفي هستيم. حدس مي زنم شما در دوران تحصيل انشا نويس خوبي بوده ايد و حتماً در دروس ادبيات، نمرات بالايي مي گرفته ايد. در هر حال، از الطاف شما ممنونيم، ولي اي كاش...!
رييس جمهور عزيز!
دوش مي گفت كه فردا بدهم كام دلت
سببي ساز، خدايا كه پشيمان نشود!
حافظ
اميدواريم اين حرف ها را فقط براي سخنراني و بيان آنها در يك اجلاس آماده نكرده باشيد، اميدواريم آنچه مي گوييد و مي گويند و خواهند گفت فقط براي جلسات و مناسبت ها نباشد، اميدواريم اين گفته ها آن قدر تكراري نشود كه ديگر كسي حوصله شنيدن آنها را نداشته باشد و اميدواريم كه گفته ها موضعي و مصلحتي و موقتي نباشند.
اميدواريم همه مسئولان درك كنند كه وضعيت كلي معلمان و نه فقط وضعيت معيشتي آنها، از حد حرف و همدردي گذشته است. مطمئن باشيد نه طرح ارتقاي شغلي و نه طرح هاي مشابه ديگري، در اكثر معلمان انگيزه اي را تحريك نمي كند. به كارشناسان و مسئولين محترم آموزش و پرورش و سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور تذكر دهيد كه از افكار كهنه و پوسيده رقابتي خارج شوند و حداقل بدانند كه استفاده از ابزار رقابت در حوزه فرهنگ و تربيت، ابزار كارآمدي نيست؟ معلم واقعي، هيچ گاه به خاطر آن كه دو قدم از همكارش جلوتر باشد و تلاش براي اين كه مبلغي بيشتر به نسبت او دريافت كند، انگيزه پيدا نمي كند، باور كنيد اين افكار بچه گانه است. اگر باور داريد كه معلمي عشق است، معلمي رسالت انبياست، معلمي ايثار است و...، با معلمي آن چنان كه شايسته اش است، رفتار كنيد. اگر مي خواهيد به آنها كه موفق ترند چيزي بدهيد، اول همه را به نقطه تعادل برسانيد و بعد به جاي رقيب سازي و رقيب پروري، به شيوه ملاكي، موفق ها و برترها را تشويق كنيد.
آقاي خاتمي!
پوزش مي خواهم كه باز وجهه فرهنگي شما را به خودتان يادآور مي شوم. اگر جسارتي در گفته هايم بود، مي بخشيد. چرا كه مي دانم سعه صدر داريد؛ اما حسرت اين را مي خورم و هميشه خواهم خورد كه يك رييس جمهور فرهنگي آن چنان كه انتظارش را داشتيم، آموزش و پرورش را جدي نگرفت- مصداق روشن آن، انتخاب دو وزير مربوط بود- در شرايطي كه آموزش و پرورش مي توانست مهم ترين سوژه فرهنگي جامعه باشد چنين اتفاقي نيفتد و در نهايت، طبق معمول، همه آمدند و گفتند كه آموزش و پرورش مهم است و معلم تأثيرگذارترين فرد است و رفتند و اتفاق خاصي هم نيفتاد.
آقاي خاتمي!
اگر جناب حاجي ۴ سال آموزش و پرورش را تجربه كرد و شايد بعد از اين ۴ سال، ديگر هيچ وقت گذرش به آموزش و پرورش نيفتد، من و امثال من، نه فقط به عنوان يك معلم، بلكه حداقل به عنوان يك صاحب نظر در امور فرهنگي، زندگي مان را در آموزش و پرورش گذرانده ايم. بگوييد كه جهت گيري هاي كمي و كيفي آموزش و پرورش طي ۲۵ سال اخير مثبت بوده است، اما ما چيز ديگري مي بينيم. من بدبين نيستم، چرا كه وظيفه دارم به دانش آموزانم خوش بيني و اميد را آموزش دهم، ولي ساده بين هم نيستم. من به عنوان يك معلم، نسخه پيچي هايي از قبيل «مهندسي اصلاحات در آموزش و پرورش» را زياد ديده ام و ذهنم بايگاني مفصلي از چنين طرح هايي دارد. همه مدعي اصلاحند و همه آمده اند كه تحول بنيادين در آموزش و پرورش ايجاد كنند، اما نمي دانم چرا اين اصلاحات، هميشه فقط وضع عده اي را اصلاح مي كند و بقيه سر جاي خود مي مانند؟!
آقاي خاتمي!
با صبا افتان و خيزان مي روم تا كوي دوست
وز رفيقان ره استمداد همت مي كنم
حافظ
به عنوان فرهنگي، نه فقط براي بهبود وضعيت معيشتي، بلكه براي احياي فرهنگ و اعتلاي جايگاه دانايي و دانش، استمداد مي طلبيم.
فكر مي كنم اگر از بين گفته هاي شما، همين بيان كه «به معلمان يك عذرخواهي بدهكار هستم» را بپذيريم، قضيه فيصله پيدا مي كند. شايد لازم نباشد بقيه حرف ها را جدي بگيريم!
|