شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۸۳ - - شماره ۳۴۶۶
پشت در كلاس هاي كنكور
000912.jpg
طاهره رحيمي
«كنكور، تك درس، تقويتي، تضميني، همراه با مشاوره و راهنمايي كامل و منسجم استادان مجرب» در كنار تصوير مردي كه نقطه نامعلومي را نشان مي دهد، همراه تبليغاتي كه هر روز از راديو و تلويزيون پخش مي شود و در روزنامه و روي ديوار و پشت اتوبوس ها به چشم مي خورد، همه و همه ياد كنكور را چه براي آنهايي كه آن را پشت سر گذاشته اند و چه آنهايي كه منتظر رسيدن آن هستند، زنده مي كند.
در سال هاي اخير رفتن به كلاس هاي كنكور و تقويتي رياضي، فيزيك، زيست و عربي حتي همزمان با رفتن به مدرسه، به امري عادي تبديل شده و دانش آموزان بيشتر از آنكه انتظار يادگيري و رفع مشكل در كلاس و مدرسه را داشته باشند، به دنبال گرفتن پاسخ سئوالات خود، در اين نوع كلاس ها و مؤسسات هستند. شايد وجود اين همه مراكز آموزشي و آموزشگاه بي سابقه باشد؛مؤسساتي كه ركن اساسي آنها تجارت است و به دست آوردن سود بيشتر،كلاس هايي كه كمتر آموزشي و علمي هستند و به جز مهارت هايي براي تست زدن در آنها چندان چيز ديگري نمي توان آموخت، مراكزي كه به تازگي پاي آنها به مقاطع كارشناسي ارشد و حتي دكترا هم رسيده است.
اين مراكز با انتخاب نام هايي مشابه و ذكر مزايايي به ظاهر منحصر به فرد همچون: استادان برجسته، دسترسي به طراحان سئوال هاي كنكور، سيستم آموزشي مدرن و برگزاري آزمون هاي دوره اي و... سعي در جلب مشتريان بيشتري براي خود دارند. مشترياني كه اولين و  آخرين گزينه آنها براي قبولي در كنكور چنين آموزشگاههايي هستند. دايه هايي مهربان تر از مادر كه هدفشان از برگزاري كلاس هاي مختلف تنها قبولي داوطلبان در كنكور است.
اما با نگاهي به آمار قبول شدگان در كنكور مي توان فهميد كه بسياري از افرادي كه از شهرهاي كوچك و يا روستاها در دانشگاه قبول مي شوند، نه در اين كلاس ها شركت كرده اند و نه از شيوه نوين برنامه ريزي كارشناسان اين مؤسسات استفاده كرده اند و به دور از هاي و هوي تبليغات اين آموزشگاهها توانسته اند كنكور را پشت سر بگذارند.
شايد اولين علتي كه براي توجه بسيار زياد از اين مؤسسات مي توان يافت ضعف در سيستم آموزشي مدارس و ناتواني آنها در ياددهي و انتقال مفاهيم كتاب هاي درسي و رفع مشكلات درسي دانش آموزان است كه بهانه لازم را براي حضور در اين كلاس ها فراهم مي سازد.
عليزاده دبير انجمن مؤسسات فرهنگي مي گويد: «علت اصلي توجه فراوان به اين آموزشگاهها به مشكلات موجود در آموزش و پرورش برمي گردد. اگر نظام آموزش و پرورش بتواند رسالت خود را به درستي انجام دهد، معلمان را چه به لحاظ مالي و چه به لحاظ روحي تقويت كند و برنامه ريزي ها مخصوصاً براي سال هاي پاياني دبيرستان مناسب شود، ديگر كسي به فكر رفتن به چنين كلاس هايي نمي افتد.
وي مي افزايد: «واقعيت اين است كه دانش آموزان از كنكور هراس دارند و فكر مي كنند كه با رفتن به چنين مؤسساتي مي توانند كنكور را با موفقيت پشت سر بگذارند. بنابراين برخي افرادي كه تنها به دنبال سود بيشتر براي خود هستند با سوءاستفاده از اين نياز، اقدام به تشكيل چنين كلاس هايي مي كنند.»
بيژن زارع از استادان دانشگاه تربيت معلم نيز مشكل اصلي را در بدنه آموزش و پرروش مي داند و عنوان مي كند: «كنكور محوري ضعف اساسي تعليم و تربيت ماست. نهايت آموزش و پرورش دانشگاه است. بنابراين افراد سعي مي كنند با گذراندن دوره هاي آموزشي خارج از آموزش هاي رسمي، با آمادگي بيشتر و ريسك كمتر كنكور را سپري كنند.» از طرف ديگر لزوم داشتن مدارك دانشگاهي در يافتن شغل مناسب، هجوم به اين كلاس ها را سرعت مي بخشد. و بسياري براي اينكه فكر مي كنند به تنهايي از پس كنكور برنمي آيند، به سرعت جذب اين نوع كلاس ها مي شوند.
مثال دانشگاه و قيف وارونه، امروز براي همه تشبيه آشنايي از شيوه دانشگاه رفتن ماست. داوطلبان زياد و ظرفيت كم دانشگاه يكي ديگر از علت هايي است كه موجب استقبال از اين كلاس ها شده است.
غلامعباس توسلي جامعه شناس، كنكور را مسابقه  اي مي داند كه همه قصد قبول شدن در آن را دارند. وي مي گويد: كنكور در كشور ما مثل قرعه كشي بانك هاست كه عده زيادي پول در آنجا مي گذارند ولي تعداد كمي برنده مي شوند. همه فكر مي كنند كه با قبول شدن در كنكور زندگي و آينده شان تأمين مي شود و سعي مي كنند از همه ابزارهاي لازم براي رسيدن به اين  آينده كه براي خود ترسيم كرده اند استفاده مي كنند. بنابراين تا زماني كه گرفتن مدرك و رفتن به دانشگاه آرزوي جوانان ماست، توجه به چنين مؤسساتي اجتناب ناپذير است.
اما پرويز ورجاوند به موضوع از جهت ديگري نگاه مي كند. وي مي گويد: علت استقبال از اين كلاس ها مسئله اي چند وجهي است. ناتواني آموزش و پرورش در انجام وظايف خود تنها بخشي از اين مشكل است. بسياري از دانش آموزاني كه در شهرهاي بزرگ زندگي مي كنند در مدارسي تحصيل مي كنند كه از سطح قابل قبولي در آموزش برخوردارند ولي تبليغات براي اين نوع مراكز به نحوي است كه همه را تحت تأثير قرار مي دهد. شايعاتي از قبيل اينكه فلان مؤسسه طراحان سئوال هاي كنكور را در اختيار دارد كافي است كه عده بسياري را به پشت نيمكت هاي اين كلاس ها بكشاند.
وي مي افزايد: افرادي كه داوطلب ورود به دانشگاه هستند در يك مجموعه جريان هاي تبليغاتي قرار مي گيرند كه علاوه بر آن مؤسسات براي رسانه ها نيز به علت درآمدهاي حاصل از آگهي ها سودآور است. بنابراين بسياري از افراد به طور ناخودآگاه اين راه را به عنوان بستر و مسيري كه آنها را به موفقيت مي رساند، نگاه مي كنند. در صورتي كه اگر آمار قبول شدگان كنكور سراسري به درستي منتشر شود مشخص مي شود بسياري از دانش آموزان موفق از مناطق ۲ و يا حتي ۳ بدون استفاده از اين امكانات به موفقيت دست پيدا مي كنند.
اين جامعه شناس ظهور نوع خاصي از رفاه طلبي را در دوران اخير را يكي از علل روي آوردن به كلاس هاي تقويتي و كنكور ذكر مي كند و عنوان مي كند: درآمدهاي بادآورده اي كه برخي خانواده ها به نحوي از آن برخوردار مي شوند، بايد به صورتي خرج شود. شايد هزينه كردن آن براي آينده فرزندان و ثبت نام در كلاس هاي مختلف كه در بسياري موارد هم غيرضروري است معقول تر از ساير راهها به نظر مي رسد.
اعتماد به نفس پايين و عدم اعتقاد به توانائي هاي فردي يكي ديگر از علل گرايش به اين كلاس هاست.
توسلي ادامه مي دهد نبود اعتماد به نفس در ميان برخي افراد و اين تفكر كه به تنهايي نمي توانند آزمون كنكور را پشت سر بگذرانند و علاوه بر اين وجود يك جو رقابت و چشم و هم چشمي در محيط هاي فاميلي و خانوادگي باعث شده كه خود رفتن و حضور در اين كلاس ها تبديل به هدف براي بسياري از افراد شود كه اين در واقع بيشتر ريشه اي فرهنگي دارد تا تبليغاتي و تجاري.
اين روزها مخارج ثبت نام و حضور در اين كلاس ها به جزئي ثابت در سبد هزينه خانواده هايي كه فرزندانشان به سال هاي  آخر دبيرستان نزديكتر مي شود، تبديل شده است. برخي خانواده ها با وجود درآمدهايي نه چندان مناسب مجبور هستند همپاي اين جريانات حركت كنند و عده زيادي از خانواده هايي كه عملاً توان تأمين مالي فرستادن فرزندانشان به اين كلاس ها را ندارند با مشكلات بسياري مواجه شده اند.
از نظرحسن شعباني متخصص علوم تربيتي از دانشگاه علامه طباطبايي استرس و فشاري كه از سوي خانواده ها بر فرد براي قبول شدن در دانشگاه وارد مي شود دليل موجهي براي دانش آموزاني است كه قصد قبولي در كنكور را دارند.
خانواده نگران آينده فرزند خود است و خود را مسئول در قبال آينده فرزند خود مي داند و براي دور بودن از هرگونه احساس كوتاهي در انجام وظيفه سعي در فراهم كردن امكان قبولي در دانشگاه براي فرزندانش دارد كه خود يك عامل تحريك كننده و استرس زا براي فرزندان محسوب مي شود و هم خود بيشترين فشار مالي را در قبال رفتن به اين كلاس ها براي فرزندانش تقبل مي كند.

پاسخ دانشگاه بين المللي امام خميني (ره) به يك گزارش
دانشگاه مثل هتل پنج ستاره نيست
اشاره: در پي انتشار گزارشي درباره وضعيت تحصيلي و رفاهي دانشجويان خارجي با نام «آرزوهاي دانشجويان خارجي» در همشهري دانشجو، دانشگاه بين المللي امام خميني (ره) گزارشي در باره اين فرستاده است كه در پي مي آيد.
۱- كشف حقيقت به ويژه در حرفه خبرنگاري و در عرصه مطبوعات،  ايجاب مي كند كه قبل از انتشار
گفته هاي غيرمستند اين و آن درباره نهادها و مؤسسات حقوقي كشور نظير وزارت علوم،  دانشگاه بين المللي امام خميني(ره) و ساير دانشگاه ها، صحت و سقم مطالب مذكور از نزديك مورد بررسي قرار گيرد و يا از مؤسسات ذيربط و مسئولان آن استفسار شود.
۲- نكته بسيار قابل تأمل و پرسش جدي در اين است كه اگر بر فرض محال مطالب مذكور صحيح باشد، آيا شايسته است به مصالح و برنامه هاي ملي يك كشور با همه ضعف هاي احتمالي آن براساس گفته هاي بيگانگان چوب حراج زده شود و اين چنين مصادره شود؟!
۳- مأموريت اصلي دانشگاه هاي ايران و در هر جاي اين كره خاكي، آموزش و پژوهش است و دانشگاه ها موظف هستند براساس اعتبارات تخصيص يافته به گسترش كمي و كيفي آموزش و پژوهش بپردازند. هيچ گاه دانشگاه از نظر رفاهي و تغذيه نمي تواند مثل هتل پنج ستاره يا خانه شخصي افراد عمل كند، زيرا در غير اين صورت بايد اسم دانشگاه تغيير يابد و مديريت دانشگاه نيز ماهيتي ديگر پيدا خواهد كرد. در هر دانشگاهي امور رفاهي دانشجويان چه ايراني و چه غيرايراني براساس اعتبارات بسيار محدود، به طور نسبي و در حد متوسط تأمين مي گردد و اگر دانشجويي خواهان بيشتر از اين مقدار است شخصاً بايد هزينه نمايد و هيچ مانعي در برابر آن قرار ندارد، مزيد اطلاع يادآور مي شود سرانه دانشجوي غيرايراني براساس برآورد مالي سال هاي ۸۰ تا ۸۳ چيزي در حدود يك پنجم دانشجوي ايراني است. وزارت علوم و دانشگاه هاي پذيرنده دانشجوي غيرايراني و در صف مقدم آنها دانشگاه بين المللي امام خميني (ره) در طي بيش از يك دهه ايثارگرانه و با فداكاري غير قابل تصور، اين برنامه ملي را در حد مقبول و آبرومندانه پيش برده اند و ادامه اين مسير با اعتبارات بسيار ناچيز به مصلحت هيچ يك از دانشگاه هاي درگير موضوع نيست و بر همين اساس اولويت اول دانشگاه هاي مذكور پذيرش دانشجوي غيرايراني به صورت آزاد و غير بورسيه است و اگر نهادي يا سازماني براساس مصالحي، چه فرهنگي و چه سياسي و غيره دانشجوي بورسيه پذيرش مي كند بايد اعتبارات مورد نياز را به دانشگاه هاي مجري پرداخت نمايد.
۴- در بسياري از كشورها و دانشگاه هاي دنيا دوره آموزش زبان غير از بورسيه تحصيلي است كه به افراد اعطا مي شود و فرد موظف است با هزينه شخصي و يا از هر طريق ديگر زبان مورد نظر را فراگيرد. براين اساس از مهرماه سال ۸۲ و بر پايه پيشنهاد كميته علمي پذيرش دانشجويان غيرايراني مستقر در وزارت علوم كه متشكل از نمايندگان نهادها و سازمان هاي مختلف است و در نهايت مصوبه وزارت علوم، مقرر شد دانشجويان بورسيه براي دوره شش ماهه زبان فارسي و دوره پيش دانشگاهي كه در مجموع يك سال طول مي كشد ۸۰۰ دلار بپردازند و دانشجويان غيربورسيه نيز براساس مصوبه دانشگاه بين المللي امام خميني(ره) براي دوره مذكور بايد ۱۵۰۰ دلار بپردازند و اگر دانشجويي در هر يك از دوره هاي فارسي پايه، فارسي پيشرفته يا پيش دانشگاهي مردود شد، تنها هزينه دوره مذكور را بايد دوباره پرداخت نمايد كه براي دانشجويان بورسيه، شهريه دوره هاي فارسي پايه و پيشرفته هر يك ۲۵۰ دلار و دوره پيش دانشگاهي ۳۰۰ دلار خواهد بود و براي دانشجويان غيربورسيه شهريه هر يك از دوره هاي مذكور ۵۰۰ دلار است. جالب است بدانيم شهريه ۸۰۰دلار در يك سال تنها يك سوم هزينه هايي است كه دانشگاه به طور ميانگين در هر سال براي هر دانشجو هزينه مي كند و جالب تر آن است كه از زمان اجراي مصوبه مذكور تا كنون بيش از ۷۰ درصد از شهريه ها وصول نشده است! و اين موضوع نه اينكه نشان دهنده عدم توانايي دانشگاه در اجراي اين مصوبه باشد كه اين كار بسيار آسان است! بلكه نمايانگر تسامح و سعه صدر مثال زدني دانشگاه در برخورد با دانشجويان غيرايراني است كه آنها را به عنوان مهمانان خود فرض مي كند. لذا گفته هاي هيچ يك از دانشجويان در گزارش مذكور مبني بر اين كه ترمي ۳۰۰۰ دلار شهريه اخذ مي شود و يا براي تجديد دوره هاي فارسي دانشجويان بورسيه بايد براي هر دوره ۴۰۰ دلار بپردازند به هيچ وجه صحت ندارد. لازم به ذكر است حتي شهريه دانشجويان غيربورسيه براي رشته هاي تحصيلي دانشگاه به مراتب كمتر از ۳۰۰۰ دلار و چيزي در حدود ۱۰۰۰ دلار در هر نيم سال است.
۵- كميته علمي پذيرش وزارت علوم و دبيرخانه پذيرش دانشگاه بين المللي امام خميني (ره) هيچگاه قول پذيرش در يك دانشگاه خاص را به داوطلبان نداده و نمي دهد. متقاضيان تحصيل در ايران براساس ضوابط علمي و شرايط تعيين شده، براي تحصيل در رشته مورد علاقه خود پذيرفته مي شوند. پس از گذراندن دوره فارسي و پيش دانشگاهي براساس معدل علمي كسب شده و ظرفيت هاي هر يك از دانشگاه ها و ساير شرايط و ضوابط به دانشگاه هاي مختلف معرفي مي شوند.
در ضمن دانشجوي غير بورسيه با توجه به پرداخت شهريه، در صورت وجود ظرفيت مي تواند دانشگاه محل تحصيل خود را انتخاب كند و در دانشگاه مورد نظر خود به تحصيل بپردازد. خارج از اين چارچوب اگر رايزني هاي فرهنگي و يا نمايندگي هاي سياسي ايران در كشورهاي ديگر به داوطلبان غيرايراني وعده هايي مي دهند، اولاً بايد صحت و سقم آن بررسي شود، ثانياً خود بايد پاسخگو باشند، ثالثاً بارها مكاتبات لازم در اين باره و نيز در خصوص ضرورت ترسيم چهره واقعي از وضعيت و امكانات دانشگاه ها از سوي نمايندگي هاي فرهنگي و سياسي ايران براي داوطلبان تحصيل در ايران با نهادها و سازمان هاي ذي ربط صورت گرفته است.
۶- دانشجويان پذيرش شده مي بايست براي فراگيري زبان فارسي در دوره هاي زماني ۱۵ الي ۳۰ شهريور يا ۱۵ الي ۲۵ دي ماه هر سال وارد دانشگاه بين المللي امام خميني(ره) شوند. تقويم زماني مذكور بارها به نمايندگي هاي سياسي ايران در خارج از كشور ابلاغ شده است و نيز در دعوت نامه پذيرش به هر يك از داوطلبان اعلام مي شود، ولي متأسفانه علي رغم اطلاع رساني كافي بارها مشاهده شده است كه داوطلب پذيرش شده، خارج از تقويم زماني تعيين شده وارد دانشگاه مي شود و اين موضوع مشكلات جدي در امر برنامه ريزي آموزشي و تنظيم امور خوابگاهي و رفاهي براي دانشگاه ايجاد كرده و هزينه هاي سربار زيادي به دانشگاه تحميل مي كند. لذا طبيعي است دانشجويي كه خارج از چارچوب زماني وارد دانشگاه شده، در اصل بايد به كشورش بازگردانده شود، ولي به خاطر لطف و سعه صدر دانشگاه، به وي خوابگاه داده مي شود و در برنامه آموزشي مركز آموزش زبان فارسي وارد مي شود. طبيعي است براي برخي از اين دانشجويان ممكن است براي چندين ساعت مشكلاتي ايجاد شود و با نارسايي هايي مواجه شوند و اگر اين دسته از دانشجويان درك درستي از موضوع داشته باشند تصديق خواهند كرد كه تحمل پاره اي از مشكلات تنها براي چند ساعت به مراتب هزينه كمتري نسبت به بازگشت به كشورشان خواهد داشت.
۷- براساس ابلاغ وزارت علوم، دانشجويان فلسطيني به دليل شرايط خاص اين كشور و مردم آن، از پرداخت شهريه دوره زبان فارسي و پيش دانشگاهي معاف هستند، لذا گفته هاي آقاي احمد قدوره (كه به اشتباه احمد قدرت ناميده شده است!!) در خصوص دانشجويان فلسطيني به هيچ وجه صحت ندارد. لازم به ذكر است معافيت اين دسته از دانشجويان فقط براي يك دوره است و در صورت مردودي مي بايست نظير ساير دانشجويان شهريه دوره مربوطه را پرداخت نمايند. آقاي احمد قدوره از كساني است كه در فارسي پايه يكباره رد شده است و براي تجديد دوره لازم است شهريه مورد نظر را پرداخت كند.
۸- متأسفانه گزارشگر مذكور به دليل آن كه هيچ اطلاعي از آموزش زبان و مهارت هاي اصلي چهارگانه در هر زبان نداشته، حرف هاي يكي از دانشجويان به نام ناميك توريچ را (كه بارها مردود شده و مي بايست از دانشگاه اخراج مي شد ولي شوراي آموزشي مركز آموزش زبان فارسي به خاطر وضعيت كشور بوسني در حق او لطف كرده و براي آخرين بار به وي فرصت تجديد دوره داده بود) به چاپ رسانده است. زبان تنها مشتمل بر مهارت مكالمه و آن هم در سطح عمومي و پايه نيست كه بگوييم اگر كسي در سطح عمومي و پايه خوب صحبت كرد شايستگي ورود به دانشگاه هاي درجه يك كشور را دارد. هر دانشجويي مي بايست در مهارت هاي خواندن، نوشتن، شنيدن و صحبت كردن نمره قبولي را كسب كند تا بتواند وارد دانشگاه شود. جالب است بدانيم دانشجوي مذكور يك بار در فارسي پايه با معدل ۹۶/۶ و سه بار در فارسي پيشرفته با معدل هاي ۱۵/۹، ۰۲/۱۰ و ۹۳/۱۰ مردود شده است. ضمناً نمره وي در درس مكالمه فارسي پيشرفته ۵/۱۷ شده است و نه در درس نگارش (تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل!)
۹- عبدالرحيم سيوخان اف دانشجوي روسي كه به جاي درس خواندن، با همكاري پدر خويش و بعضاً با سوءاستفاده از امكانات خوابگاهي دانشگاه به حرفه تجارت اشتغال دارد، معتقد است مدرك ايران اعتبار چنداني ندارد! اگر چنين است چرا پس از مردود شدن هاي مكرر به كشور خويش باز نمي گردد و جلوي ضرر را نمي گيرد و با اصرار و ابرام و خواهش خواستار تجديد دوره مي گردد! نامبرده دو بار در فارسي پايه با معدل هاي ۷۵/۶ و ۴۹/۱۰ و دو بار در فارسي پيشرفته با معدل هاي ۷۵/۹ و ۸۵/۱۰ مردود شده است.
همين طور شميل گاج اف دانشجوي روسي كه سخن كذبي را در خصوص ميزان شهريه بر زبان رانده است سه بار در فارسي پيشرفته با معدل هاي ۰۶/۱۱، ۲۸/۱۰ و
۵۸/۱۱ مردود شده است. گفتني است مركز آموزش زبان فارسي هيچ تمايلي به تجديد دوره و ادامه تحصيل دانشجويان ضعيف ندارد و حتي با حذف شهريه آنها و ناديده گرفتن بدهي هاي آموزشي آنان، افراد مذكور را تشويق به بازگشت مي كند، ولي متأسفانه هيچ يك از اين افراد برنمي گردند و مركز نيز تنها با ملاحظه عواطف انساني و التماس و خواهش هاي فراوان دانشجويان مردودي به آنها اجازه ادامه تحصيل مي دهد.
۱۰- در خصوص ادعاي كذب احمد عاطف دانشجوي مصري مبني بر اين كه پذيرايي و استقبال شايسته اي از او به عمل نيامده است! و اين كه امكانات رفاهي دانشگاه ضعيف است بايد گفت كه اولاً نامبرده در چارچوب زماني تعيين شده وارد دانشگاه نشده و بالطبع براساس آنچه كه در بند ۶ گفته شد چند ساعت با مشكلاتي مواجه شده كه به سرعت برطرف شده است، ثانياً از نامبرده براي تحصيل در رشته زبان و ادبيات فارسي مقطع كارشناسي ارشد در يكي از دانشگاه هاي ايران (و نه الزاماً دانشگاه تهران) و براساس امكانات رفاهي دانشگاه ها و در چارچوب زندگي دانشجويي دعوت به عمل آمده است و نه براي زندگي در يك هتل پنج ستاره كه وي انتظار آن را دارد! در ضمن گفتني است نامبرده هم اكنون در يك اتاق دو نفره نسبتاً مطلوب در خوابگاه دانشگاه زندگي مي كند و يك ريال نيز بابت شهريه آموزشي به دانشگاه پرداخت نكرده است!! اخيراً نيز در حكم كمك هزينه تحصيلي وي از سوي وزارت علوم به دانشگاه ابلاغ گرديده كه به طور ماهيانه دريافت خواهد كرد. در خصوص ديگر دانشجوي مصري خانم حنان موسي كه باز ادعاي كذبي از سوي احمد عاطف مطرح شده است، اين نكته قابل ذكر است كه نامبرده دوره فارسي را با موفقيت طي نمود و براي گذراندن تعطيلات به كشور خود بازگشت تا مجدداً اول مهرماه ۸۳ براي ادامه تحصيل به ايران بازگردد. وي در آخرين تماس خود با مركز موضوع بازگشت و ادامه تحصيل خود را مطرح نموده است. در ضمن اگر وي و آقاي احمد عاطف اصرار داشته باشند در دانشگاه تهران پذيرفته شوند و به تحصيل ادامه دهند، بايد شهريه تعيين شده از سوي دانشگاه تهران را خود و يا سازمان معرف آن بپردازد. در غير اين صورت مي توانند در دانشگاه هاي ديگر به طور رايگان ادامه تحصيل دهند.
۱۱- كلام آخر آن كه به رغم مشكلات فراواني كه فراروي آموزش زبان فارسي به صورت علمي و با متدهاي امروزي قرار دارد، مركز آموزش زبان فارسي با برخورداري از تجهيزات و امكانات ديداري و شنيداري مناسب (مركز اينترنت، دو آزمايشگاه زبان هر يك به ظرفيت ۲۸ نفر، واحد توليد برنامه هاي ديداري و شنيداري، بانك فيلم و نوارهاي آموزشي و غيره، كتابخانه تخصصي آموزش زبان فارسي) و استفاده از استادان و دانش آموختگان رشته آموزش زبان فارسي به غير فارسي زبانان موفق شده است مشكلات را برطرف نمايد و بيش از يك دهه (به اعتراف خود دانشجويان غيرايراني) به عنوان موفق ترين مركز آموزش زبان فارسي در كشور در مقايسه با ساير مراكزي كه به صورت سنتي آموزش مي دهند به حساب آيد و در طي اين مدت و به رغم تنگناهاي اعتباري، محصولات پژوهشي متعددي از قبيل كتاب، لوح فشرده و نوار آموزشي و كمك آموزشي توليد نمايد. مركز آموزش زبان فارسي با بهره گيري از آخرين متدهاي پيشرفته آموزش زبان و با وجود مشكلات پيش گفته داوطلبان غيرايراني را طي يك دوره شش ماهه به سطح مطلوب و بعضاً شگفت انگيزي از دانش زبان فارسي در مهارت هاي اصلي چهارگانه مي رساند.

ستون شما
دانشجويان ايراني خارج از كشور و عملكرد يك بام و دو هواي وزارت بهداشت
آئين نامه قانوني انتقال دانشجويان ايراني خارج كشور، متقاضي ادامه تحصيل در داخل گوياي آن است كه دانشجويان ايراني كه قبل از سپتامبر ۲۰۰۳ (شهريور ۸۲) در دانشگاههاي خارج كشور مشغول تحصيل بوده اند به شرط داشتن معدل خاص در ديپلم ايراني و معدل بالا در دانشگاه خارجي محل تحصيل، در رشته هاي غيرپزشكي با گذراندن ۳۶ واحد درسي و در رشته هاي پزشكي با گذراندن ۵۲ واحد درسي يا دو سال تحصيلي قادر به انتقال به داخل كشور و ادامه تحصيل مي باشند. لذا وزارت علوم در خصوص انتقال دانشجويان غيرپزشكي دقيقاً  مطابق آئين نامه فوق عمل مي كند، اما وزارت بهداشت در خصوص انتقال دانشجويان پزشكي، دندانپزشكي و داروسازي به صورت كاملاً  تبعيضي با دانشجوي هيأت علمي و غيرهيأت علمي برخورد مي كند، كه در زير به چند مورد كوتاه اشاره و تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل!
۱- دانشجوياني كه پدر يا مادر آنها از اعضاي هيأت علمي و همكار دانشگاهي وزارت بهداشت باشند، با گذراندن نصف واحدهاي مذكور(يعني ۲۶ واحد) و حتي كمتر ازآن انتقال يافته و با سلام و صلوات در شهر محل سكونت خانواده خود به تحصيل ادامه مي دهند! (گيرم پدر تو بود فاضل؟) حال شما بگوييد دانشجويي كه معدل بالا دارد و حد نصاب واحد درسي مورد نياز را هم گذرانده و چند سال هم سختي و غربت كشيده و واقعاً  هم مستعد و شايسته است چه گناهي دارد كه خانواده اش عضو هيأت علمي و همكار آقايان در وزارت بهداشت نيست؟ با اين تبعيض مشهود و آشكار چه مي شود كرد؟
۲- در خصوص دانشجوياني كه پدر يا مادر آنها از اعضاي هيأت علمي وزارت بهداشت نباشند، حتي اگر بيش از ۵۲ واحد درسي و دو سال تحصيلي و معدل بالا را هم گذرانده باشند، قبل از تشكيل شوراي انتقال، تعدادي از واحدهاي گذرانده شده اش حذف و خط زده مي شود و در نهايت با همه شايستگي احتمالي از انتقالش جلوگيري مي شود. در صورتي كه آئين نامه قانوني انتقال، به صراحت گذراندن ۵۲ واحد درسي يا دو سال تحصيلي (با معدل بالا) را شرط انتقال دانسته و طبيعي است براي دانشجويي كه اين شرايط را دارد، اگر قرار است واحدي كسر يا كم شود اين كار بايد بعد از انتقال دانشجو به داخل و به وسيله دانشگاه داخلي پذيرش دهنده انجام شود. همانطور كه وزارت علوم دقيقاً به اين صورت و بدون توجه به هيأت علمي بودن يا نبودن والدين دانشجو عادلانه عمل مي كند.
۳- شوراي انتقال وزارت بهداشت سالي دوبار تشكيل جلسه مي دهد و متأسفانه هر ساله به همين صورت و به شكل سليقه اي با قانون و دانشجويان غير هيأت علمي برخورد مي كند كه اين باعث تحميل مخاطرات، زحمات و مخارج زيادي به دانشجو و خانواده او مي شود.
آيا امسال و در سالي كه به دستور رهبر معظم انقلاب سال قانون و پاسخگويي است وزارت بهداشت نبايد پاسخگوي عملكرد خود در موارد فوق باشد و در رفتار خود تجديدنظر و تعديل كند؟
باستان محمدي از مهرشهر كرج

بازتاب
پاسخ خانه كارگر
اين ادبيات همشهري ماست كه خوانديم و چشم مان روشن شد

در پي چاپ مطلبي در ستون شما تحت عنوان ادامه تحصيل با اعمال شاقه در صفحه ۱۵ همشهري دانشجو روابط عمومي خانه كارگر جمهوري اسلامي ايران پاسخي به روزنامه فرستاده است كه در پي مي آيد:
۱- چاپ نامه بدون امضاء قاعدتاً مسئوليت مطالب كذب و نشر اين قبيل مطالب را متوجه شخص مدير مسئول خواهد ساخت. حتماً اولياي روزنامه به خوبي مي دانند كه چاپ اين قبيل مطالب با امضاي مجهول عواقب و پيگرد قانوني را ضروري مي سازد، مگر آن كه به همراه اين جوابيه چنانچه آن روزنامه امضايي از جمعي از اين دانشجويان را داراست، منتشر نمايند.
۲- دروس ارائه شده براساس سرفصل هاي پيش بيني شده توسط دانشگاه جامع علمي كاربردي ارائه مي گردد و توصيه حكيمانه اين كه به جاي سيستم عامل MS-DOS الان سيستم عامل WINDOWS مورد استفاده قرار مي گيرد، هيچ ربطي به مجريان دوره ها ندارد و چنين اشكالاتي قاعدتاً نمي تواند متوجه مجري يك دوره باشد.
۳- عدم ارائه دروس بدون پيش نياز كاملاً از سر بي اطلاعي و شايد هم دوري نويسندگان از محيط آموزشي ما باشد. تنها مركزي كه از ابتدا پيش نياز برگزار مي كرده اين مركز است و دانشگاه جامع علمي كاربردي نيز براساس همين الگو، ديگر تصميم به برگزاري دوره هاي پيش نياز نمود.
۴- هزينه هاي مورد بحث كه آن را هر ترمي بيش از ۵۰ تا ۶۰ هزار تومان دانسته اند، در حالي جاي تعجب دارد كه هر كسي كه اين دوره ها را طي كرده باشد، به خوبي مي داند كه هر درس كارگاهي به تنهايي به همين ميزان هزينه در برداشته است.
در اين مورد مبالغ واريزي به حساب آموزش و پرورش و سازمان آموزش فني و حرفه اي بابت استفاده از كارگاهها گواه اين مطلب است. به اين مبلغ اضافه مي شود ۱۵ درصد حق نظارت دانشگاه جامع علمي كاربردي و ساير هزينه هاي دروس نظري و عملي. همچنين در مورد رشته ماشين افزار شهريه هاي اين مركز همواره كمتر از ۴۰ درصد شهريه هاي اعلامي و قابل اعمال توسط دانشگاه جامع علمي كاربردي بوده است.
۵- اگر عدد ۱۵۰ هزار تومان را به عنوان شهريه يك پودمان بپذيريم و فرض كنيم نويسنده فرضي در پودمان چهارم واقع شده است: ۱۵۰*۴ هزار تومان چگونه يك ميليون تومان مي شود؟ گردانندگان روزنامه همشهري اگر قادر به پرسش نيستند، محاسبه كه مي دانند!
۶- چيزي به نام كنكور سراسري جز براي ارتقاء  آن دسته اي كه مايلند تا از كارداني به كارشناسي وارد شوند، مصداق ندارد. اما اگر منظور نويسنده امتحان جامع است؛ از همان ابتداي راه، دانشگاه جامع و رياست محترم آن طي مصاحبه هاي متعددي اين موضوع را اعلام كرده اند. اگر كسي روزنامه نخوانده و به اطلاعات همكلاسي هاي خود نيز توجه نكرده، آيا جاي طرح آن در روزنامه است؟ اصولاً به نظر گردانندگان آن روزنامه كه چنين مطالبي را به چاپ مي رسانند، آيا برگزاري امتحان جامع يا هر امتحان ديگري يك حق تخصصي محسوب مي شود يا آنكه مي توان بدون هيچ امتحاني افراد را به يك مدرك قبولي مفتخر ساخت؟ اعتقاد ما بر آن است كه عنوان مطالبي از سر بي اطلاعي نظير آن كه اختلاف بر سر مسايل مالي منتهي به جابجايي كلاسها گرديده و از اين قبيل مطالب نه فقط نشر اكاذيب محسوب مي شود،  بلكه يك تهمت آشكار بر كساني است كه صادقانه كوشيده اند از كمترين امكانات به نفع اعضاي خود استفاده برند. اما قطعاً اختيار سازمان  آموزش و پرورش شهر تهران و هنرستانهاي آن در اختيار ما نبوده است تا براي هيچ كس دردسري پديد نيايد!
«تحصيل است و دود چراغ»؛ «تحصيل است و مشقت»؛ راجع به تحصيل توأم با خوشگذراني چيزي در ادبيات فارسي نديده ايم. اين ادبيات همشهري ماست كه خوانديم و چشممان روشن شد.
دانشكده گلپايگان
ويژه  نامه معرفي دانشگاههاي همشهري خيلي به موقع و خوب بود. اما اي كاش دانشكده گلپايگان را هم معرفي مي كرديد. الان ما براي انتخاب رشته نمي دانيم اين دانشكده وابسته به كدام دانشگاه است و شرايط و امكاناتش چيست؟ بعضي ها مي گويند وابسته به دانشگاه صنعتي شريف است. در دفترچه انتخاب رشته هم راجع به اين دانشكده توضيحي داده نشده بود.
يك داوطلب كنكور
دختران دانشجو پشت در خوابگاه
من و گروهي از دانشجويان كارشناسي ارشد دانشگاه صنعتي خواجه نصير الدين طوسي، در خوابگاه قيطريه دانشگاه ساكن هستيم، اما مسئولان امور دانشجويي دانشگاه مي خواهند ما را از خوابگاه بيرون كنند. به طوري كه در هفته گذشته حدود ۴۰ ساعت برق را قطع كردند و ما در گرماي تابستان در اتاق هاي خوابگاه مانديم و از امروز (دوشنبه) هم آب و هم برق خوابگاه را قطع كردند و در را بر روي دانشجويان باز نمي كنند.
آنها اصرار دارند كه ما را به خوابگاه رسالت منتقل كنند، در حالي كه هر يك از اتاق هاي اين خوابگاه حداكثر گنجايش ۳ نفر را با ۹ متر مربع فضا دارد و براي ما كه هر كدام يك دستگاه كامپيوتر هم داريم، اصلاً جايي وجود ندارد. طي يك سال گذشته هر چه سعي كرديم با صحبت و گفت وگو با معاونت دانشجويي مشكلات خوابگاههايمان را حل كنيم، نتيجه اي نداد به جز اين كه به انواع مختلف به ما بي حرمتي شد و حتي به خانواده هاي ما تلفن زدند و گفتند بچه هاي شما اخلال گري مي كنند و ما اينها را به كميته انضباطي مي كشانيم.
دانشجوي دختر كارشناسي ارشد عمران

دانشجو-۴
دانشجو-۲
دانشجو-۳
دانشجو-۵
|  دانشجو-۲  |  دانشجو-۳  |  دانشجو-۴  |  دانشجو-۵  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |