يكشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۶۷
آنها شناسايي نمي شوند
بي هويت ها
فاطمه ۲۲ ساله است. در يكي از شهرهاي حومه تهران زندگي مي كند. ۵ سال پيش همراه برادرش به ورامين آمد. برادرش براي تامين خرج ومخارج زندگي در يك كارگاه آجرپزي مشغول به كار مي شود.
013194.jpg
ماهرخ دانشنيا
پس از گذشت چند ماهي از شروع كار برادرش، كارفرماي تبعه افغانستان او مي خواهد كه با هم ازدواج كنند.
ازدواج موقت آنها يكسال و نيم طول مي كشد. دخترش سه ساله است، اما هنوز موفق نشده تا براي او شناسنامه بگيرد. فاطمه مي گويد: شوهرم قبول نمي كند كه اين كودك، فرزند اوست. مسعوده مشايخ- مدير عامل انجمن حمايت از حقوق كودكان- در اين باره مي گويد: «تعدادي از كودكان فاقد شناسنامه حاصل ازدواج موقت دختران ايراني با مردان خارجي تبار افغان واخيرا عراقي هستند. در بعضي موارد معلوم نيست كه بچه ها بايد اهل كجا حساب شوند.»
اين دسته از كودكان فاقد هويت شهروندي هستند.
در اين زمينه بخش فرهنگي، اجتماعي وزارت كشور كوشش هايي كرده است تا با برقراري هماهنگي با اداره ثبت احوال، امكان گرفتن شناسنامه براي اين قبيل بچه ها فراهم شود، اما فعاليت هاي صورت گرفته كافي نيست.
وي مي افزايد: در صورت نامشخص بودن هويت پدر كودك، اگر مادر بتواند از طريق بيمارستان، تاريخ تولد كودك را ثابت كند، مي توان براي وي شناسنامه گرفت. اما براي زنان روستايي كه فرزندانشان را درخانه ها يا با كمك ماما و مواردي ازاين قبيل به دنيا مي  آورند اين امكان وجود ندارد.
سال ۱۳۷۳ اصول پيمان نامه جهاني حقوق كودك در مجلس شوراي اسلامي به تصويب رسيد كه مهمترين نكات موجود در آن داشتن هويت، بهره مند شدن از حقوق شهروندي، آموزش و پرورش، بهداشت، تامين اجتماعي، داشتن پدر و مادر و برخورداري از مواهب والدين است. با وجود امضاي اين پيمان نامه خبري از اجراي اين موارد نيست و هنوز كودكان از حقوقي كه در پيمان نامه به آن اشاره شده برخوردار نيستند. از ۵۱ ماده موجود در اين پيمان نامه ۴۱ ماده در ارتباط مستقيم با حقوق كودكان قرار دارند كه در ابتداي همه آنها تاكيد شده، دولت ها موظفند زمينه را براي احقاق اين موارد فراهم كنند.
ساده ترين كار براي مبارزه با اين مساله دادن آگاهي كافي به مردم است.
نگاه كودكانه پسرك را، شلوغي مترو مضطرب كرده است. چند ايستگاهي مي گذرد. قطار نفسي مي كشد. حالا ديگر اكثر مسافرها نشسته اند. پسرك روبه روي همه مسافرها مي ايستد. از آنها گاهي با خواهش و گاهي با التماس مي خواهد «فال حافظ» بخرند. چند نفري از او خريد مي كنند. قيافه بعضي ها با خواندن «فال خود» درهم مي رود، بعضي ها هم مي خندند.
حالا پسرك روبه رويت است. دست هاي كودكانه اش زخمي و كبود، لب هايش پر از تاول و لباس هايش مندرس.
- توروخدا يه «فال حافظ» بخر.
با صداي او از افكارت بيرون مي آيي و يك «فال حافظ» مي خري. پول خرد ندارد. حالا بايد منتظر بايستي تا چند برگ از «فال هايش» به فروش برسد. قطار در ايستگاه توقف مي كند. پسرك مضطرب در گوشه اي پنهان مي شود تا ماموران مترو او را نبينند و مانع كاسبي اش نشوند.
از پسرك مي خواهي از زندگيش بگويد. چشم هاي كودك ۱۰ ساله پر از درد و تنهايي است، مي گويد: «از وقتي كه يادم مي ياد كار كردم. چون بابا ندارم. مامان به من مي گه تو باباي خونه اي. بايد كار كني. خرج خواهر و برادرت رو بدي. اول كفاشي مي كردم. وسايل كار سنگين بود. دست هايم تاول مي زد. براي همين مامان گفت برم تو يه كارگاه كار كنم. آقايي كه دستور مي داد، وقتي خسته بودم و نمي تونستم جعبه هارو به سرعت جابه جا كنم، كتكم مي زد. نگاه كن.»
آستين هايش را بالا زد. جاي سوختگي، جاي شلاق. آثار شكنجه رئيس كارگاه هنوز روي بدن نحيف پسرك مانده بود.
از پسرك مي پرسي كلاس چندم است؟ مي  گويد: مامانم گفته كسي كه درس مي  خواند بايد شناسنامه داشته باشد. اما بابا براي من شناسنامه نگرفته است. براي همين من نمي توانم درس بخوانم.
كنجكاوي آزارت مي دهد. چرا پدر پسرك برايش شناسنامه نگرفته است؟ مي  گويد: «بابا خيلي وقت پيش با مامان ازدواج موقت مي كند. قبل از اينكه به دنيا بيايم، بابا با خانم ديگري ازدواج مي كند. به همين خاطر مامان نتوانست برايم شناسنامه بگيرد.»
نمي داني پسرك معناي حرف هايش را مي داند يا نه؟ خواهر و برادرش ناتني هستند. ناپدري او چند سال پيش بر اثر تصادف فوت مي كند و او مجبور مي شود تا خرج خانه را به عهده بگيرد. حالا ۱۰ ساله است بدون شناسنامه، بدون تحصيل، بدون بازي هاي كودكانه.
مدير عامل انجمن حمايت از حقوق كودكان معتقد است:« اين بچه ها ازيكي از اساسي ترين حقوق يك فرد كه داشتن هويت است محروم مي مانند و به دنبال آن خيلي از حقوق شهروندي را ازدست مي دهند. اين كودكان تا زماني كه به سن ۱۸ سالگي برسند نمي توانند هيچ اقدامي بكنند، تنها پس از عبور از اين سن مي توانند براي مساله شهروندي خويش اقدام كنند. براي اينكار اين افراد ابتدا بايد به قوه قضائيه مراجعه كنند، اگر پاسخ مساعد دريافت كردند به بخش فرهنگي، اجتماعي وزارت كشور و بعد از آن به اداره ثبت احوال ارجاع داده مي شوند.
براي اينكه اقدامات فوق صورت بگيرد، اين افراد ابتدا بايد ثابت كنند كه ايراني هستند. در غير اين صورت با مشكل مواجه مي شوند. ساده ترين فرم براي اينكه بتوانند شناسنامه بگيرند بدين صورت است كه شخصي به عنوان كارفرما بخواهد اين افراد را به خاطر تجربه كافي در مورد يك حرفه البته با دلايل محكم استخدام كند. البته اينكه اين كارفرما تا چه حد تشكيلات و قدرت اجرايي داشته باشد نيز حايز اهميت است. از اين طريق مي توان به افراد بدون شناسنامه كه نتوانسته اند ثابت كنند كه ايراني هستند كارت اقامت دادكه بعد از گرفتن آن اخذ شناسنامه نيز ميسر مي شود.»
دادسرا شلوغ و پر ازدحام است، پراز شاكي و متهم. در بين اين همه آدم پسربچه اي توجه همه را به خود جلب كرده است. يك سرباز مدام او را مي پايد تا مبادا فرار كند. دلش نمي خواهد با كسي حرف بزند و بيشتر سوال ها را با تكان دادن سر جواب مي دهد. نامش امير حسين است و ۹ سال بيشتر ندارد. ماموران كلانتري او را اواخر شب در حالي كه در خيابان تك و تنها مي گشت پيدا كرده و صبح او را به دادسرا مي فرستند تا برايش پرونده تشكيل دهند.
هيچ آدرس و تلفني هم از خود نمي دهد. مي گويد:« داشتم در خيابان آدامس مي فروختم كه يك بچه بزرگتر از خودم به سراغم آمد و بعد از كتك زدن تمام پول ها و آدامس هايم را گرفت. من هم جرات نكردم به خانه برگردم، چون اگر بدون پول به خانه بروم مادرم كتكم مي زند.»
بيشتر كه با او صحبت مي كني متوجه مي شوي كه مدرسه نمي رود، چون شناسنامه ندارد. حتي مطمئن نيست زني كه شب ها در خانه انتظارش را مي كشد تا پول ها را برايش ببرد، واقعا مادرش است يا نه؟
صمدي راد يك - آسيب شناس اجتماعي - در ايران است كه درباره اين كودكان مي  گويد: «به سختي مي  توان براي اين كودكان شناسنامه گرفت، چون شناسنامه را به تقاضاي پدر مي  دهند، در حالي كه بسياري از آنها نام پدر ندارند. در بعضي مواقع نام فاميل مادر را بر رويشان مي گذارند. اما مشكل اصلي در اين رابطه اين است كه پس از مدتي وقتي از مرحله كودكي پا فراتر مي گذارند متوجه بي هويتي خودشان مي شوند. در طول زندگي هر كاري بخواهند انجام دهند، با ارايه شناسنامه اي كه هويتشان به درستي در آن مشخص نيست، گذشته شان را ارايه مي دهند.»
بر اساس اطلاعات دريافت شده در حال حاضر ۷ هزار كودك دختر و پسر در مراكز بهزيستي حضور دارند كه بخشي از اين كودكان بدون شناسنامه هستند، آنها آنجا مي  مانند تا خانواده اي براي فرزندخواندگي شان اقدام كند.
عشقي ثاني- مدير كل دفتر شبه خانواده سازمان بهزيستي- مي  گويد: «كودكان بدون شناسنامه بيشتر شامل بچه هايي هستند كه داراي پدران خارجي، افغاني و يا مليت هاي ديگر هستند. بنابراين چون در ايران اين كودكان بايد تابع پدر باشند ايراني تلقي نمي  شوند و بايد طبق قوانين كشوري كه پدر تابعيت آن را داراست شناسنامه بگيرند.»
در مورد مردان افغان كه با زنان ايراني ازدواج كرده  اند نيز در بسياري موارد پدران به كشور خود باز مي  گردند، در حالي كه همسرانشان حاضر نيستند همراه با شوهرانشان مهاجرت كنند. به همين علت زنان با كودكاني كه فاقد شناسنامه ايراني هستند باقي مي  مانند.
مدير كل دفتر شبه خانواده سازمان بهزيستي در خصوص پروسه صدور شناسنامه براي كودكان رها شده بي  هويت مي  گويد: «اگر متوجه كودكاني شويم كه به هر دليلي رها شده و فاقد هويت هستند ابتدا بايد از طريق دادسرا يك حكم قضائي صادر شود. بعد از صدور حكم دادگاه، سازمان بهزيستي مكلف است تا كليه فعاليت هاي لازم را انجام دهد. مي  توان كودكان را به فرزندخواندگي درآورد و پس از آن برايشان شناسنامه صادر كرد. البته در صورت شناسايي هويت پدر و مادر واقعي حتي در صورت حضور نداشتن والدين، كارشناسان بهزيستي مورد مربوطه را پيگيري كرده و بعد از رسيدن به نتيجه، شناسنامه به نام پدر واقعي صادر مي  شود.»
۷ هزار كودك دختر و پسر در مراكز بهزيستي حضور دارند كه بخشي از اين كودكان بدون شناسنامه هستند، آنها آنجا مي  مانند تا خانواده اي براي فرزندخواندگي شان اقدام كند

آزارديدگان خشونت هاي خانگي
پدر ، مادر من بي  گناهم
نامادري جنايتكار وقتي با مجتبي به خانه رسيدند شربت آلوده به داروي خواب آور را به او داد
پسر كوچك نيمه جان در برابر نامادري اش مقاومت كرد و تنها كاري كه براي دفاع از خود كرد اين بود كه موهاي نامادري  جنايتكارش را كشيد تا از پاي درآيد
013191.jpg
مهديه مصطفايي 
مجتبي تازه به خانه آمده بود. ساعتي قبل به پيشنهاد يكي از دوستانش براي بازي به كوچه رفته بود و همين كه واردخانه شد دوباره نامادري اش شروع به دعوا و سروصدا كرد.
مجتبي بدون هيچ گونه عكس العملي فاطمه (نامادري) را نگاه كرد و به طرف اتاقش رفت. دقايقي بعد نامادري  وارد اتاق شد و با توهين به پدرش او را به شدت كتك زد. مجتبي كه تنها ۱۲ سال داشت در حاليكه به شدت گريه مي  كرد از خانه رفت و وقتي خواهر ۱۶ ساله اش متوجه درگيري نامادري شان با برادرش شد، براي برگرداندن مجتبي به خانه مادر بزرگش رفت، اما كودك ۱۲ ساله  ديگر قسم خورده بود كه به خانه پدري اش باز نگردد. پدر مجتبي متوجه دعواي همسر دومش با بچه ها مي شود، دوباره با بداخلاقي و توهين به فاطمه از او مي خواهدتا هر چه زودتر پسر ودخترش را به خانه بازگرداند. اما فاطمه كه بعد از طلاق مادر مجتبي نقش همسر دوم و به نوعي نامادري را ايفا مي  كرد خود صاحب دو فرزند ۲ ساله و ۷ ماهه بود كه حاضر نمي  شد تا فرزندان همسر اول را قبول كند. وي بارها و بارها با اخلاق نامناسب و دعوا و كتك كاري با مجتبي و خواهرش از همسرش خواسته بود تا آنان را به مكان ديگري ببرد. صبح روز بعد بود كه فاطمه به خانه مادر بزرگ مجتبي رفت و با حيله و نيرنگ خاص مبني بر اينكه پدرش ماشين خريده و قرار است او را براي تفريح بيرون ببرد. او را به خانه بازگرداند. در حاليكه چند ساعت قبل از ورود مجتبي به خانه، توطئه شوم و خونين خود را براي پسر ۱۲ ساله طراحي كرده بود تا به نوعي براي هميشه از دست وي راحت شود. به اين ترتيب نامادري جنايتكار وقتي با مجتبي به خانه رسيدند شربت آلوده به داروي خواب آور را به وي داد و پس از دقايقي هنگامي كه پسر ۱۲ ساله هنوز بيهوش نشده بود، پيكر نيمه جان وي را به داخل حمام كشاند و با تيغ چندين ضربه به گردن و گلوي وي وارد كرد. پسر كوچك نيمه جان در برابر نامادري اش مقاومت كرد و تنها كاري كه براي دفاع از خود كرد اين بود كه موهاي نامادري  جنايتكارش را كشيد تا از پاي درآيد.
كودكان به عنوان اعضاي جامعه بشري در سطح بين المللي مورد توجه قرار گرفته اند. از جمله مهمترين اسناد بين المللي كه اختصاصا به حقوق و حمايت هاي ويژه از كودكان پرداخته اند اعلاميه حقوق كودك ژنو (۱۹۲۴ و ۱۹۵۹) و كنوانسيون حقوق كودك (۱۹۸۹) هستند. در كنوانسيون به حق ذاتي هر كودك براي زندگي، جدا نكردن كودكان از والدين، ايجاد حداكثر امكانات بقا و پيشرفت كودكان، برخورداري از بيمه هاي اجتماعي، منع قاچاق كودكان، بها دادن به نظرات كودكان و آزادي ابراز عقيده، منع مجازات اعدام و حبس ابد در مورد كودكان زير ۱۸ سال و آموزش و پرورش رايگان حداقل در سطح ابتدايي از جمله حقوقي هستند كه در كنوانسيون براي حمايت از كودكان در نظر گرفته شده است.
با توجه به حقوق تصويب شده در جامعه بين الملل در مورد كودك هر روز در كشورمان با نمونه هاي آشكاري از كودك آزاري و جنايت هاي مربوط به كودكان روبه رو هستيم.
از سوي ديگر يك روانشناس اجتماعي نيز علاوه بر محدوديت حقوقي و فقدان نهادهاي حمايتي، پيشگيري از خشونت هاي خانوادگي را مشكل تر مي  داند و مي  گويد: «زماني كه كودك خود را در برابر خطر مي  بيند اگر پناهگاه يا مرجعي داشته باشد كه به راحتي بتواند شكايت كند و به نوعي از خود به دفاع بپردازد ديگر خانواده ها به خود اجازه آزار و اذيت نمي  دهند.»
او معتقد است: «خشونت هاي خانوادگي و اختلافاتي كه بين پدر و مادر ايجاد مي  شود باعث مي شود تا پدر و مادر عقده هاي اجتماعي و مشكلات مالي خود را كه با آن روبه رو هستند بر كودكان وارد كنند و آنان را به نوعي مورد ضرب و شتم يا جنايت قرار دهند.»
در نمونه ذكر شده، نامادري جنايتكار در نخستين بازجويي هايش انگيزه اصلي خود از وقوع جنايت را بداخلاقي و بدخلقي همسرش عنوان كرده بود. بنابراين براي خالي كردن عقده هاي رواني خود در يك اقدام جنايتكارانه پسر ۱۲ ساله را به طرز فجيعي به قتل رساند.
در حاليكه اخبار نمونه هاي متفاوتي از آزارهاي جسمي و رواني اعمال شده به كودكان در جرايد كشور به چاپ مي  رسد و با وجودي كه ايران به كنوانسيون حقوق كودك نيز پيوسته است ليكن تاكنون امكانات لازم براي كمك رساني به موقع به كودكان فراهم نشده است. كارشناسان حقوقي و مجامع دفاع از حقوق كودك نيز بر اين عقيده اند «تا زماني كه دستگاه قضائي و انتظامي براي مرتكبان اينگونه جنايت ها مجازات منابسي در نظر نگيرند، جامعه هر روز نمونه اي از يك كودك آزاري را به تصوير خواهد كشيد.»

اينجا
نوجوانان آدم ربا
پرونده دو نوجواني كه اقدام به ربودن و آزار و اذيت دختر ۱۳ساله اي كرده بودند در شعبه سوم بازپرسي دادسراي اطفال رسيدگي مي شود.
اين دو نوجوان پس از تهديد «مرجان» با چاقو او رامجبور كردند سوار موتور سيكلت شان شود. آنها سپس مرجان را به اطراف فرحزاد برده و او را مورد آزار و اذيت قرار دادند.
مرجان پس از رهايي از دست «مهدي» «علي » به دادسراي اطفال رفت و از دست آنها شكايت كرد.
متهمان كه ابتدا منكر اتهامات خود شده بودند در بازجويي هاي قضائي اتهامات را قبول كرده و اعتراف كردند.
هر دو متهم با قرار تا اقدام بعدي در باز داشت به سر مي برند.
زورگيري با چاقو
سارق زورگير كه با تهديد چاقو خودروي يك راننده مسافركش را دزديده بود در ورامين دستگير شد.
شاكي كه پس از ربوده شدن خودرويش به ماموران مراجعه كرده، گفت: مانند هر روز در خيابان مشغول مسافركشي بودم كه جواني خواست تا دربستي او را به مقصد برسانم.
بعد از گذشت چند دقيقه چاقويي از جيبش درآورد و با تهديد خواست تا از خودرو پياده شوم. من هم از ترس جانم از ماشين بيرون پريدم و وي به سرعت فرار كرد. پس از طرح شكايت، ماموران كه حدس مي زدند سارق هنوز از محدوده ورامين خارج نشده است، شماره پلاك خودروي مسروقه را به تمامي واحدهاي گشتي اعلام كردند و توانستند سارق را دستگير كنند.
يك زمين، ده خريدار
به تازگي نوع جديدي كلاهبرداري مد شده كه فروش يك زمين به افراد مختلف است. شخصي پس از فروش يك زمينه قولنامه اي در پاكدشت به ۱۰ نفر دستگير شد. اين فرد با سوءاستفاده از قولنامه اي بودن زمين ها در پاكدشت، توانست بعد از خريد يك زمين آن را به ۱۰خريدار بفروشد. با وجود اين، وي دست از طمع برنداشته و به اين كار خود ادامه مي دهد. اما زماني كه قصد داشت زمين را به فرد يازدهم بفروشد با هوشياري خريدار دستگير مي شود. خريدار آخر، زماني كه متوجه مي شود كه وي قصد كلاهبرداري دارد و زمين قبلا به افراد ديگري فروخته شده، به ماموران خبر داده و سر قرار حاضر مي شود. بدين ترتيب ماموران شخص كلاهبردار را دستگير كرده و وي را تحويل مقامات قضائي مي دهند تا به جرم وي رسيدگي شود.
موتورسيكلت هاي مسروقه 
تو را به خدا مواظب باشيد، وقتي مي خواهيد جنسي بخريد يا معامله كنيد حواستان باشد با چه كسي معامله مي كنيد تا جنس دزدي نصيبتان نشود. دو پسرعموي موتوردزد پس از سرقت تعداد زيادي موتور توسط ماموران آگاهي دستگير مي شوند. اين دو جوان افغاني پس از سرقت هر موتورسيكلت، پلاك آن را تعويض كرده و مبادرت به فروش آن مي كردند. ماموران آگاهي پس از انجام تحقيقات موفق مي شوند تا يكي از دزدان را در حين فروش اموال مسروقه به همراه مال خر دستگير كنند، اما سارق دوم متواري مي شود و تلاش براي دستگيري وي همچنان ادامه دارد. تاكنون ۱۰ دستگاه از موتورسيكلت هاي سرقت شده توسط ماموران كشف شده است. متهمان در حال حاضر با قرار وثيقه تا اقدام بعدي در بازداشت به سرمي برند.
۳۰۰ هزار تومان ناقابل 
شما يك جوان ۲۲ ساله هستيد كه براي گرفتن طلب يكي از دوستانتان با او همراه مي شويد. شخصي كه به دوستتان بدهكار است با ۱۰نفر از دوستانش به جانتان مي افتند و كتكتان مي زنند. دوستتان ضربه مغزي مي شود. اين جملات شروع يك داستان نيست بلكه حقيقتي است كه در يكي از شهرهاي ايران اتفاق افتاده است.
از اصفهان خبر رسيده است كه دو جوان براي گرفتن طلب ۳۰۰هزار توماني خود سراغ بدهكار مي روند. بدهكار هم با يك نقشه قبلي با ۱۰ نفر از دوستانش طلب كارها را كتك زده و آنها را راهي بيمارستان مي كند. يكي از جوان ها ضربه مغزي شده و ديگر نمي تواند حركتي انجام دهد. پرونده اين نزاع در دادگستري كل استان اصفهان رسيدگي مي شود.

آنجا
دستگيري شبكه قاچاق انسان 
پليس در بلژيك و انگلستان ۷ نفر را به جرم قاچاق انسان از كشورهاي آسيايي به اروپا دستگير كرد. ماموران پليس انگليس گزارش دادند: دو نفر از اين متهمان داراي تابعيت انگليسي هستند، ولي اصليت آنها آسيايي است. اين دو نفر كه بين مرز فرانسه و بلژيك دستگير شده اند، هنگامي كه مشغول جابه جايي ۷ مسافر آسيايي به يك كاميون بودند، به دام پليس افتادند. آنها قصد داشتند كه مسافران را به بندر «اوستند» (Ostend) در غرب بلژيك منتقل كرده و از آنجا با كشتي به انگليس بفرستند. به گفته پليس، يكي از مرداني كه در اين حمله دستگير شده، نقش كليدي را داراست و احتمالا «رهبر باند» است. در سال هاي اخير اداره پليس انگلستان پس از خفه شدن ۵ مسافر قاچاق از كشور چين در سال ۲۰۰۰ كه در يك كانتينر در راه اين كشور جان باختند و مرده به بندر «دوور»(Dover) در اين كشور رسيدند، تلاش هاي خود را براي دستگيري گروه هاي قاچاقچي افزايش داده است.
جست وجو براي يافتن چريك 
ديدن چريك هاي جنگجو در تلويزيون و عكس يك چيز است و رودررو شدن با آنها چيز ديگري است. چند هفته اي است كه مردي مشكوك لباس چريك ها را به تن مي  كند و در چندين شهر از استراليا براي مردم به خصوص افراد سالمند و مستمري بگير درد سر ايجاد مي  كند. اين مرد كه لابه لاي بوته ها و درخت ها استتار مي  كند ناگهان هنگام عبور عابري از منطقه بيرون مي  پرد و... خلاصه اين اتفاقات كه ديگر موضوع گفت وگوهاي روزانه در آن منطقه شده توجه بسياري را به خود جلب كرده است. پليس هم كه حافظ منافع شهروندان است بسيار قدرتمند وارد صحنه شده ولي تا به حال كاري از پيش نبرده است. تاكنون ده محل كه اين فرد ظاهرا ديوانه در آنجا ديده شده تحت نظارت افراد پليس قرار گرفته است اما بايد ديد كه بالاخره كي اين متخصصان موفق به دستگيري اين چريك كار آزموده مي  شوند.
گربه ها آدم مي  شوند
كي گفته كه گربه ها آدم نيستند!! بالاخره گربه ها هم براي تبادل نظر و معاشرت با يكديگر به جايي نياز دارند تا دور هم جمع شوند. به همين خاطر يكي از شركت هاي دلسوز حقوق گربه ها (دلسوز پول صاحبان گربه ها) اولين كافه مخصوص گربه ها را افتتاح مي  كند. اين كافه كه ميوميكس نام دارد متعلق به كارخانه توليد غذاي گربه ميوميكس است. محل اين كافه در خيابان پنجم محله منهتن در شهر نيويورك است و همه روزه، پذيراي گربه هاي گوگوري گوري است.
البته ورود انسان ها هم به اين كافه مجاز است. براي پذيرايي از گربه ها شش غذاي توليدي كارخانه ميوميكس در نظر گرفته شده است. صاحبان گربه ها هم اگر از غذاي گربه خوششان نيايد مي  توانند غذاهاي سبك مخصوص انسان! سفارش دهند.
كناره گيري نمي كنم !
پس از برخورد دو قطار در نزديكي استانبول كه منجر به كشته شدن حداقل ۶ نفر وجراحت ۸۵ نفر ديگر شد، وزير حمل و نقل تركيه گفت: گمان نمي  كنم استعفا كنم، نمي  دانم چرا بايد كناره گيري كنم؟
به گزارش خبرگزاري فرانسه، ۲۷نفر از مجروحان حادثه روز چهارشنبه، هنوز در بيمارستان بستري اند. دو قطار در ايالت« >Kocaeli در جنوب شرقي استانبول در شرايطي به هم خوردند كه يكي از آنها ظاهرا از يك چراغ قرمز گذشت. ييلديريم، وزير حمل و نقل تركيه گفت: قطارها هنوز به هم چسبيده اند براي همين است كه هنوز تعداد دقيق تلفات و مجروحان را نمي دانيم. يكي از مجروحان در بيمارستان گفت: مسافران واگن اول قطار در لحظه تصادف به هوا پرتاب شدند. اين مسافر ۵۰ ساله به تلويزيون «ان تي وي» گفت: وحشتناك بود، خدا خواست كه من هنوز زنده ام.
سه هفته پيش بر اثر خروج قطاري از خط در همين منطقه ۳۷ نفر كشته و حدود ۸۰ نفر زخمي شدند.
... سر مادرش را بريد
پليس اسپانيا مردي را به اتهام كشتن مادر خود و بريدن سر او دستگير كرد. به گزارش رويترز، جسد بدون سر اين مادر ۸۰ ساله را پسر ديگر او در روستاي «وادكندس» در ۱۲۵ مايلي شمال مادريد، پيدا كرد.
مظنون كه كارگري كشاورز و ۵۰ ساله است، ساعاتي بعد از حادثه دستگير شد.
يك زن همسايه به راديو دولتي اسپانيا گفت: او مادرش را خفه كرد و بعد در حالي كه سر او را در دست داشت سوار اتومبيل خود شد.
قرباني و شوهر عليل وي قادر به مراقبت از خود نبودند و سر پيري به كمك پسران خود نيازمند شده بودند.

حوادث
ايرانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
در شهر
زيبـاشـهر
سفر و طبيعت
يك شهروند
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  سفر و طبيعت  |  يك شهروند  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |