سه شنبه ۱۰ شهريور ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۸۲
حاشيه نشين ها حوزه هاي ناامن شهر را در اختيار دارند
وقتي كه حاشيه متن را ويران مي كند
ازنظر امنيتي حاشيه حوزه ناامن شهرها محسوب مي شود و اين ناامني به شهر سرايت مي كند
014634.jpg
آزاده بهشتي 
جامعه چهارم؛ يك شهر را در ذهنتان تجسم كنيد. اين شهر داراي يك حوزه مركزي و بافت پيوسته و يك حوزه پيراموني است. حوزه مركزي را فراموش كنيد. به شروع گزارش كه برگرديم، مي توانيم جامعه چهارم را با حوزه پيراموني تطبيق دهيم.
جامعه چهارم، نه شهري، نه روستايي و نه كوچ كننده است. تعريف شهرسازي اين قسمت در جامعه را به سه تقسيم بندي ديگر وابسته نمي داند اما طيفي از آن مي داند. به زبان ديگر جامعه چهارم حاشيه نشين است.
شهرك خرمن كوب، خيابان خليج 
۳۵ هزار نفر جمعيت در مساحت ۲/۲۱ كيلومتر مربعي در هم مي لولند. ردپاي ريل راه آهن از ابتداي همين مساحت اندك گذشته است و وحشت ورود را در ما زنده نگه مي دارد. اينجا آخر دنيا نيست اما حاشيه نشين پديده جامعه شهري با همين ريل راه آهن و كارخانه ها و كارگاه هايي كه محاصره اش كرده، از شهر فاصله گرفته و در خود فرو رفته است.
سردخانه، شركت هاي صنعتي و كارگاه هاي كوچك و بزرگ دور تا دور خليج را احاطه كرده است و ريل راه آهن تنها مرزي است كه نگهبان ورود و خروج افراد به اين قسمت در منطقه ۱۸ است.
منطقه ۱۸ يك هشتم مساحت كل شهر تهران را تشكيل مي دهد. از جمعيت يك ميليون نفري آن ۸۰۰ هزار نفر ساكن و ۲۰۰ هزار نفر به صورت غيرساكن در كارخانه ها و ديگر نقاط اين منطقه در رفت و آمدند. اين آمارها براي تردد سنگين و پررفت و آمد بزرگراه آزادگان كه در جنوب آن قرار دارد، توجيه مناسبي است. به اين آمارها نيز توجه كنيد. از كل وسعت منطقه ۴۰ كيلومتر مربع آن در داخل محدوده ۲۵ ساله شهر تهران و ۳۲۰ كيلومتر باقيمانده نيز در حريم شهر تهران يا خارج از محدوده قرار دارد. اين ۳۲۰ كيلومتر مربع كه گفته شد همان حاشيه هايي است كه تا امروز بيش از ۴۰ شهرك و روستاي حاشيه نشين را در دل خود جا داده است. احمدآباد، حسن آباد، سعيدآباد، بادامك، رامينك، ناصريه و ده ها روستا و شهرك ديگر زمين هاي حاصلخيز كشاورزي اين منطقه را ازبين برده و حاشيه نشينان مثل قارچ به جاي آن روييده اند. آزادي صدور پروانه ساخت مقارن با پيروزي انقلاب اسلامي امكان اعمال قدرت شهرسازي و معماري در اين منطقه را كاهش داده و عمده ساخت و سازها در محدوده شهري بدون پروانه و عدم رعايت طرح تفصيلي صورت گرفت كه همين موضوع چهره ناهمگوني به اين منطقه بخشيد.
خليج، يكي از شهرك هاي اين منطقه است كه محله و روستاهاي سينا، طالقاني، نوروزآباد و ايران جوجه، بخش هاي ديگري از آن محسوب مي شوند.
بلوار بزرگ و پهن اين ناحيه يكي از نادرترين قسمت هايي است كه ازنظر معماري شهري خليج به آن توجه شده است. در بقيه موارد كوچه ها و خانه ها با اندازه و طول و عرض دلخواه ساخته شده اند. از بالاي خليج كه به سمت پايين حركت مي كنيم اين بي نظمي شكل جدي تري به خود مي گيرد.
بافت منطقه عمدتا مختلط از غيربومي و مهاجر است. همجواري با شهريار و اسلامشهر در اسكان جمعيت مهاجر اين منطقه نقش مهمي داشته كه اين ناهمگوني مشكلات بيشماري را در ارايه خدمات به دنبال داشته است.
وجود صنايع كوچك و بزرگ در اين منطقه از يكسو موجب ايجاد بازار كار شده و از سوي ديگر مسايل و مشكلات زيست محيطي و آلودگي هوا را به وجود آورده است.
سالم نبودن آب آشاميدني، كمبود مراكز فرهنگي و تفريحي و كمبود مدرسه را نيز به ويژگي هاي حاشيه هاي اين منطقه بيفزاييد. در ۱۰ ناحيه خارج از حريم منطقه ۱۸ با جمعيت ۴۰۰ هزار نفري تنها ۹ پارك وجود دارد، همين عدد براي به خاطر آوردن چهره گرفته و غمگين پسرهايي كه كنار جدول خيابان نشسته اند و خيره خيره نگاهمان مي كنند، كافي است. جست وجو براي يافتن ورزشگاه يا فرهنگسرا بي فايده است. در يكي از كوچه ها ديوار بلند يك سوله را دنبال مي كنيم، سوله اي كه مي توانست ورزشگاه باشد، اما ده ها هزار موتورسيكلت كه از صاحبانشان جدا شده اند در زير سقف آن معطل نگهداري مي شوند.
آفتاب ظهر تابستان خليج نتوانسته است نوجوانان را در خانه حبس كند و بسياري از آنها براي تفريح، با ساك هاي ورزشي در ايستگاه اتوبوس معطل اند تا به مركز منطقه ۱۸ پناه ببرند.
صالح آباد،كوي بهشتي
صالحآباد، كوي بهشتي،آدرس سرراستي نيست. اما اين روزها وقتي وارد شهر ري مي شوي از هر كس آدرس يك محله حاشيه نشين، غير بومي و مهاجرپذير را مي گيري، انگشت ها به سمت انتهاي منطقه، ابتداي جاده ورامين نشانه مي رود؛ همانجا كه كارگاه  هاي قاليشويي ، كاشي سازي، تراشكاري ، مراكز دامداري و ده ها كارگاه ديگر قرار دارد.
كوي بهشتي، يكي از ده ها روستا و شهركي است كه عمدتا از اوايل انقلاب به علت پايين بودن قيمت زمين ، رشد جمعيت و مهاجرت رشد فزاينده اي داشته است. هر جاي تاريخ حاشيه نشيني را كه جست وجو مي كنيم اوايل انقلاب، قيمت زمين و تمايل به زندگي در شهر زير ذره بين اين جست وجود درشت تر مي شود.
جاده نظامي و شهرك عباس آباد را كنار كوي بهشتي مي گذاريم؛ سه نمونه از ده ها نمونه حاشيه نشيني منطقه را تشكيل مي  دهند فقدان مراكز فرهنگي، اجتماعي و ورزشي از اولين و مهمترين مشكلات حاشيه هاي اين منطقه است و همين مشكل به ظاهر كوچك انحرافات و سرگرداني هاي اجتماعي را به دنبال داشته است كه نتيجه اي جز سرازير شدن اين انحرافات به سمت تهران ندارد.با اين وجود در اين منطقه بر خلاف مناطق ديگر به ناحيه هاي خارج از حريم و حاشيه اي خدمات اندكي ارايه مي شود اما چندان چشمگير نيست.
زماني كه از دو ناحيه خارج از حريم اين منطقه - ناحيه ۶ و۷- آمارهايي ارايه مي شود، فقر فرهنگي و اجتماعي آشكارتر مي شود. ناحيه ۶، با وسعت۴۸/۴۵ كيلومتر مربعي و جمعيت ۹۵ هزار نفري داراي ۱۰۰ واحد تجاري۳۰۰، واحد صنعتي، ۴۵ دامداري، ۴روستا، ۸ بخش و ۵ شهرك است، در حاليكه اين وسعت و اين جمعيت جوان تنها ۲۷ مدرسه در اختيار دارد.
البته آمارهاي ارايه شده از سوي شهرداري منطقه نشان مي دهد ۵اثر باستاني، ۱۵ مسجد و۵ حسينيه نيز درهمين ناحيه است. هنگام ورود به اين ناحيه علاوه بر انبار چرم و روده شويي، آهنگري، انبار ضايعات پلاستيك و فلز، بلورسازي ، پرسكاري، تراشكاري، دامداري و توليد پودر استخوان، يكي دو تانكر هم در كوچه ها ديده مي شود. بعد از پرس و جو متوجه مي شويم كه اين تانكرها جزو صنايع مزاحم محسوب نمي شوند و كارشان آبرساني به منطقه است. در حقيقت خانوارهايي كه در اين ناحيه و ناحيه ۷ - در قسمت حاشيه اي خارج از حريم - زندگي مي كنند، آب شرب را از طريق اين تانكرها تهيه مي كنند.
جمعيت كثير مناطق و بيكاري، مشكلات و معضلات متعددي نظير تكدي گري و گرايش به جرايم را ايجاد كرده و در عين حال فقر اقتصادي، كودكان را به سوي بازار كار و كسب درآمد كشانده است. پايين بودن ميزان اجاره و بالا بودن نرخ بيكاري، پناه گرفتن افراد خلافكار و خريد و فروش موادمخدر را به همراه داشته است.
وجودنيروي كارگر فراوان، ارزان و با پتانسيل بالا براي كار كردن در كارگاه ها، موجب هجوم كارگاه ها به مناطق حريم شده كه عدم تطابق اين كارگاه ها با استانداردهاي داخلي، آلودگي هاي زيست محيطي را به همراه دارد.
اگر اين چند خط را كنار هم بگذاريم پازل مشكلات زندگي حاشيه نشيني نه تنها در اين منطقه كه در همه جا كامل مي شود شهر ري با دارا بودن ۷ كانال بزرگ و اصلي ميزبان بخش اعظمي از آب هاي سطحي و فاضلاب شهري است كه اين خود به تنهايي نيازمند پاكسازي و ساماندهي است حاشيه نشيني مشكل ديگري را به اين مسايل افزوده است. عدم رعايت حريم كانال ها توسط ساخت و سازها ي بي رويه ، دسترسي ماشين آلات براي پاكسازي بخشي از مسير كانال ها را غير ممكن كرده است. در عين حال تجمع ضايعات در درازمدت در مواقع بارندگي بالا آمدن آب را به دنبال دارد كه اين مساله خطرات جدي را متوجه حاشيه نشينان مي كند و از طرف ديگر هدايت فاضلاب به زمين هاي كشاورزي منطقه توليد محصولات آلوده را به دنبال دارد.
وجود زمين باير، ارزان و فراوان، موجب شده است تا تعداد كثيري از واحدهاي مزاحم نظير كشتارگاه، دامداري، سنگبري، ريخته گري و واحدهاي بزرگ آلاينده نظير پالايشگاه تهران، كارخانه سيمان، ايرانيت و باتري سازي در اين منطقه شكل بگيرد كه اين صنايع مشكلات زيست محيطي را براي ساكنان به دنبال داشته و درعين حال پسماندهاي ناشي از فعاليت واحدهاي صنعتي، تجاري دامداري و گشتارگاه ها، منابع تامين مواد غذايي براي جوندگان موذي و سگ هاي ولگرد محسوب مي شود.
فصل مشترك حاشيه نشيني 
فقر فرهنگي، كمبود خدمات شهري، محروميت اجتماعي و مجاورت با صنايع و مشاغل مزاحم، فصل مشترك حاشيه نشينان است.
دكتر بهزادفر، حاشيه نشيني را تنها خارج از شهر نمي داند و معتقد است در دل زيباترين و سازمان داده شده ترين مناطق هم ممكن است حاشيه نشيني كه به صورت زورآبادي است ديده شود. او در مثال خود در تهران به غرب منطقه نياوران، امامزاده قاسم، گلاب دره و توانير منطقه آبشار اشاره مي كند و مي گويد: در نگاه مسوولان غالبا اين نوع حاشيه نشيني ديده نمي شود وحوزه سكونت خارج از شهر به چشم مي آيد.
زماني كه به دنبال يافتن دلايل حاشيه نشيني، چگونگي شكل گيري اين پديده را مي  پرسيم در يك تعريف ساده اين موضوع را نتيجه عملكرد ناكارا و منفي ابزار يا سازوكارهاي سازماندهي فضاي سرزمين مي  داند.
مي  گويد: «سازماندهي فضاي سرزمين و حوزه شهري و روستايي سازوكار دارد. طبيعت، آب، خاك و پوشش گياهي به معني خاص، بستر اقتصادي، سابقه تاريخي، زمينه هاي ژئوپولتيك ، گرايش ها و بسترهاي فرهنگي عواملي هستند كه موجب مي  شود يك روستا يا شهر شكل بگيرد. هر شهر يا روستا با توجه به بستر طبيعي منطقه و قابليت محيط مي  تواند يك اندازه داشته باشد.
بهزادفر معتقد است زماني كه بارمحيطي و جمعيتي اشباع شد، جمعيت سرريز به وجود مي  آيد كه اين اشباع، نتيجه اشباع اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي است.
توازن اقتصادي و جمعيتي درشهرهاي كوچك زودتر از شهرهاي بزرگ به هم مي  خورد. از همين رو جمعيت سرريز در جست وجوي حداقل محل سكونت و تامين نيازهاي اقتصادي و معاش به طرف شهرهاي بزرگتر سوق پيدا مي  كند. بهزادفر مي  گويد: عدم توزيع درست سرمايه و منابع توليد در شهرهاي مختلف و عدم تناسب در آگاهي هاي فرهنگي با حيات اجتماعي، موجب حركت جمعيت از زيستگاه مبداء به زيستگاه مقصد كه غريبه است، مي  شود.
كوچ كننده در مكان مقصد، فاقد پايگاه همساز با توانايي خودش است. اما عدم توازن توزيع اقتصادي و سرريز منابع در شهر مقصد موجب مي  شود تا اين جمعيت درحاشيه ها جا بگيرند.
بهزادفر در پايان تمام اين توضيحات، تعريف كلي از حاشيه نشين را ارايه مي دهد. زماني هم كه به سراغ وضعيت حاشيه نشيني در ايران مي رويم، باز هم پاي عدم توازن را به ميان مي كشد و مي گويد: سيستم تخصيص اعتبار و برنامه ريزي براي ايران كه كشور تك محصولي است، به صورت علمي صورت نمي گيرد، به طوري كه درآمدها برحسب قدرت وزني شهرها توزيع مي شود.
او مهاجرت به تهران را امري قهري و جبري مي داند و مي گويد: تا زماني كه برنامه ريزي صورت نگيرد، عدم توازن درآمد و ثروت ملي، عدم توازن اسكان را مي طلبد. درهرصورت نمي توان از ياد برد كه جمعيت به طرف كار و ثروت مي رود و نظام توزيع كار و ثروت به ايران بعد از ۵۵ سال بودجه ريزي شكل گرفته است، نه برنامه ريزي.
مشكل ملي از حاشيه به متن مي رود
حاشيه نشيني مشكلي ملي است، اما حل اين مشكل ملي بايد از مقياس محلي و خرد آغاز شود و سپس در مقياس هاي مياني و ملي و كلان ساماندهي شود.
بهزادفر مي گويد: در مقياس ملي برنامه ريزي جاي بودجه ريزي را مي گيرد و توزيع جمعيت و سكونتگاه با پتانسيل هاي زيست محيطي هماهنگ مي شود و توزيع درآمدها و ثروت ملي نظير نفت هماهنگ با قابليت زيست محيطي صورت مي گيرد.
توضيحات بهزادفر بيشتر پيرامون جلوگيري از شكل گيري حاشيه نشيني و مهاجرت است. زماني كه درمورد حل مشكل حاشيه نشيني و ساماندهي حاشيه نشينان سوال مي كنيم، با تاكيد مي گويد: مشكلات حاشيه نشينان بايد با كمك خودشان و نه قيوميت دولت، بلكه تنها با مشاركت و برنامه ريزي خودشان از طريق سازماندهي فيزيكي محلات و تامين خدمات، صورت گيرد.
اين كارشناس شهرسازي به كارهايي كه از اين طريق در حاشيه هاي كشورهايي مانند غنا، اندونزي و هند صورت گرفته است اشاره مي كند و مي گويد: دولت اين حاشيه ها را به رسميت نشناخته، بلكه از طريق جامعه شناسي و با مشاركت حاشيه نشينان به ساماندهي آنها پرداخته است تا خود حاشيه نشينان به فكر بهداشت، آموزش و خدمات سكونتگاه هايشان باشند.
بهزادفر در تكميل مثال خود مي گويد: در اندونزي در اطراف يكي از شهرها، براي حل مشكلات فاضلاب از حاشيه نشينان خواستند به اين مساله فكر كنند و به جاي سطحي رهاكردن آن به آموزش در اين زمينه پرداختند. به طوري كه ساكنان فاضلاب را جمع كرده در يكجا متمركز كردند و دولت ازطريق دراختيار گذاشتن لوله هاي فاضلاب ارزان قيمت به آنها كمك كرد.
حاشيه نشينان و تاثيرات متقابل 
تاثيرات فيزيكي و امنيتي از شاخص ترين ويژگي هايي است كه مي توان درمورد تاثير حاشيه نشينان بر شهرها برشمرد.
در بدو ورود جمعيت سرريز - حاشيه نشينان - به اطراف كلانشهرها ظاهر فيزيكي زيستگاه تغيير مي كند و فضاهاي سبز و زمين هاي كشاورزي به حلبي آبادها و آلونك نشين ها اختصاص پيدا مي كند. اين مساله دومين گام را كه ناامن شدن در اين مناطق است به دنبال دارد. ازنظر امنيتي حاشيه ، حوزه ناامن شهرها محسوب مي شود و اين ناامني به شهر سرايت مي كند.
از طرف ديگر، ناكارآمدي اقتصادي و عدم پذيرش حاشيه نشين در شهر مقصد، شغل كاذب را براي اين افراد ايجاد مي كند. بهزادفر معتقد است كه بسياري از حاشيه نشينان در بدو حضور مشاغلي مانند سيگارفروشي، كوپن فروشي و دستفروشي را انتخاب مي كنند.
او مي گويد: «در مجموع امكانات فيزيكي توسعه شهر كه مي بايست در آينده طبق طرح هاي جامع شهري و تفضيلي مورد استفاده قرار گيرد و شهر را بسامان كند، قبل از انديشيدن توسط شهرساز، به وسيله حاشيه نشين اشغال مي شود». اين موضوع درحقيقت نتيجه اي است كه شهرسازان از حضور حاشيه نشينان در منطقه هاي شهري مي گيرند.
هديه حاشيه نشينان به شهر
در اين كه شهرها بر حاشيه نشينان تاثيرات مثبتي دارند، شكي نيست، اما حاشيه نشينان در اطراف شهرها، هديه اي به ساكنان شهرها مي دهند كه اصلا خوشايند نيست. از همين رو، مهندسان شهرساز معتقدند بايد با ساماندهي حاشيه ها وجلوگيري از افزايش و تمايل به زندگي در حاشيه شهرهاي بزرگ، اين تاثيرات منفي را كاهش داد.
بهزادفر مي گويد: حاشيه نشين از شهر تاثيرات مثبتي مي گيرد، اما چيزهايي كه به شهر مي دهد منفي است. تكدي گري، گرايش به لودگي، بي توجهي به ضوابط و فرهنگ شهرنشيني، ريخت وپاش زباله، ساخت و سازهاي بدون پروانه و كنش منفي در رفتار اجتماعي را منتقل مي كند.
او معتقد است بايد با ساماندهي از طريق خود ساكنان اين مناطق اين تاثيرات را روز به روز كمرنگ تر كرد.
داستان غم انگيز حاشيه نشينان به پايان نرسيده است. از دفتر بهزادفر و از ساختمان تميز و شكيل بالاي شهر كه بيرون مي آيم صداي بهزادفر هنوز در گوشم است: «از حاشيه نشين و حاشيه نشيني گريزي نيست، اما از طريق برنامه ريزي هاي كلان مي توان جلوي گسترش آن را گرفت» ومي گويد: «بنويس ساماندهي بايد با كمك خود حاشيه نشينان باشد. برنامه ريزي به جاي بودجه ريزي.»ادمه از صفحه ۱۵
وجود زمين باير، ارزان و فراوان، موجب شده است تا تعداد كثيري از واحدهاي مزاحم نظير كشتارگاه، دامداري، سنگبري، ريخته گري و واحدهاي بزرگ آلاينده نظير پالايشگاه تهران، كارخانه سيمان، ايرانيت و باتري سازي در اين منطقه شكل بگيرد كه اين صنايع مشكلات زيست محيطي را براي ساكنان به دنبال داشته و درعين حال پسماندهاي ناشي از فعاليت واحدهاي صنعتي، تجاري دامداري و گشتارگاه ها، منابع تامين مواد غذايي براي جوندگان موذي و سگ هاي ولگرد محسوب مي شود.
فصل مشترك حاشيه نشيني 
فقر فرهنگي، كمبود خدمات شهري، محروميت اجتماعي و مجاورت با صنايع و مشاغل مزاحم، فصل مشترك حاشيه نشينان است.
دكتر بهزادفر، حاشيه نشيني را تنها خارج از شهر نمي داند و معتقد است در دل زيباترين و سازمان داده شده ترين مناطق هم ممكن است حاشيه نشيني كه به صورت زورآبادي است ديده شود. او در مثال خود در تهران به غرب منطقه نياوران، امامزاده قاسم، گلاب دره و توانير منطقه آبشار اشاره مي كند و مي گويد: در نگاه مسوولان غالبا اين نوع حاشيه نشيني ديده نمي شود وحوزه سكونت خارج از شهر به چشم مي آيد.
زماني كه به دنبال يافتن دلايل حاشيه نشيني، چگونگي شكل گيري اين پديده را مي  پرسيم در يك تعريف ساده اين موضوع را نتيجه عملكرد ناكارا و منفي ابزار يا سازوكارهاي سازماندهي فضاي سرزمين مي  داند.
مي  گويد: «سازماندهي فضاي سرزمين و حوزه شهري و روستايي سازوكار دارد. طبيعت، آب، خاك و پوشش گياهي به معني خاص، بستر اقتصادي، سابقه تاريخي، زمينه هاي ژئوپولتيك ، گرايش ها و بسترهاي فرهنگي عواملي هستند كه موجب مي  شود يك روستا يا شهر شكل بگيرد. هر شهر يا روستا با توجه به بستر طبيعي منطقه و قابليت محيط مي  تواند يك اندازه داشته باشد.
بهزادفر معتقد است زماني كه بارمحيطي و جمعيتي اشباع شد، جمعيت سرريز به وجود مي  آيد كه اين اشباع، نتيجه اشباع اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي است.
توازن اقتصادي و جمعيتي درشهرهاي كوچك زودتر از شهرهاي بزرگ به هم مي  خورد. از همين رو جمعيت سرريز در جست وجوي حداقل محل سكونت و تامين نيازهاي اقتصادي و معاش به طرف شهرهاي بزرگتر سوق پيدا مي  كند. بهزادفر مي  گويد: عدم توزيع درست سرمايه و منابع توليد در شهرهاي مختلف و عدم تناسب در آگاهي هاي فرهنگي با حيات اجتماعي، موجب حركت جمعيت از زيستگاه مبداء به زيستگاه مقصد كه غريبه است، مي  شود.
كوچ كننده در مكان مقصد، فاقد پايگاه همساز با توانايي خودش است. اما عدم توازن توزيع اقتصادي و سرريز منابع در شهر مقصد موجب مي  شود تا اين جمعيت درحاشيه ها جا بگيرند.
بهزادفر در پايان تمام اين توضيحات، تعريف كلي از حاشيه نشين را ارايه مي دهد. زماني هم كه به سراغ وضعيت حاشيه نشيني در ايران مي رويم، باز هم پاي عدم توازن را به ميان مي كشد و مي گويد: سيستم تخصيص اعتبار و برنامه ريزي براي ايران كه كشور تك محصولي است، به صورت علمي صورت نمي گيرد، به طوري كه درآمدها برحسب قدرت وزني شهرها توزيع مي شود.
او مهاجرت به تهران را امري قهري و جبري مي داند و مي گويد: تا زماني كه برنامه ريزي صورت نگيرد، عدم توازن درآمد و ثروت ملي، عدم توازن اسكان را مي طلبد. درهرصورت نمي توان از ياد برد كه جمعيت به طرف كار و ثروت مي رود و نظام توزيع كار و ثروت به ايران بعد از ۵۵ سال بودجه ريزي شكل گرفته است، نه برنامه ريزي.
مشكل ملي از حاشيه به متن مي رود
حاشيه نشيني مشكلي ملي است، اما حل اين مشكل ملي بايد از مقياس محلي و خرد آغاز شود و سپس در مقياس هاي مياني و ملي و كلان ساماندهي شود.
بهزادفر مي گويد: در مقياس ملي برنامه ريزي جاي بودجه ريزي را مي گيرد و توزيع جمعيت و سكونتگاه با پتانسيل هاي زيست محيطي هماهنگ مي شود و توزيع درآمدها و ثروت ملي نظير نفت هماهنگ با قابليت زيست محيطي صورت مي گيرد.
توضيحات بهزادفر بيشتر پيرامون جلوگيري از شكل گيري حاشيه نشيني و مهاجرت است. زماني كه درمورد حل مشكل حاشيه نشيني و ساماندهي حاشيه نشينان سوال مي كنيم، با تاكيد مي گويد: مشكلات حاشيه نشينان بايد با كمك خودشان و نه قيوميت دولت، بلكه تنها با مشاركت و برنامه ريزي خودشان از طريق سازماندهي فيزيكي محلات و تامين خدمات، صورت گيرد.
اين كارشناس شهرسازي به كارهايي كه از اين طريق در حاشيه هاي كشورهايي مانند غنا، اندونزي و هند صورت گرفته است اشاره مي كند و مي گويد: دولت اين حاشيه ها را به رسميت نشناخته، بلكه از طريق جامعه شناسي و با مشاركت حاشيه نشينان به ساماندهي آنها پرداخته است تا خود حاشيه نشينان به فكر بهداشت، آموزش و خدمات سكونتگاه هايشان باشند.
بهزادفر در تكميل مثال خود مي گويد: در اندونزي در اطراف يكي از شهرها، براي حل مشكلات فاضلاب از حاشيه نشينان خواستند به اين مساله فكر كنند و به جاي سطحي رهاكردن آن به آموزش در اين زمينه پرداختند. به طوري كه ساكنان فاضلاب را جمع كرده در يكجا متمركز كردند و دولت ازطريق دراختيار گذاشتن لوله هاي فاضلاب ارزان قيمت به آنها كمك كرد.
حاشيه نشينان و تاثيرات متقابل 
تاثيرات فيزيكي و امنيتي از شاخص ترين ويژگي هايي است كه مي توان درمورد تاثير حاشيه نشينان بر شهرها برشمرد.
در بدو ورود جمعيت سرريز - حاشيه نشينان - به اطراف كلانشهرها ظاهر فيزيكي زيستگاه تغيير مي كند و فضاهاي سبز و زمين هاي كشاورزي به حلبي آبادها و آلونك نشين ها اختصاص پيدا مي كند. اين مساله دومين گام را كه ناامن شدن در اين مناطق است به دنبال دارد. ازنظر امنيتي حاشيه ، حوزه ناامن شهرها محسوب مي شود و اين ناامني به شهر سرايت مي كند.
از طرف ديگر، ناكارآمدي اقتصادي و عدم پذيرش حاشيه نشين در شهر مقصد، شغل كاذب را براي اين افراد ايجاد مي كند. بهزادفر معتقد است كه بسياري از حاشيه نشينان در بدو حضور مشاغلي مانند سيگارفروشي، كوپن فروشي و دستفروشي را انتخاب مي كنند.
او مي گويد: «در مجموع امكانات فيزيكي توسعه شهر كه مي بايست در آينده طبق طرح هاي جامع شهري و تفضيلي مورد استفاده قرار گيرد و شهر را بسامان كند، قبل از انديشيدن توسط شهرساز، به وسيله حاشيه نشين اشغال مي شود». اين موضوع درحقيقت نتيجه اي است كه شهرسازان از حضور حاشيه نشينان در منطقه هاي شهري مي گيرند.
هديه حاشيه نشينان به شهر
در اين كه شهرها بر حاشيه نشينان تاثيرات مثبتي دارند، شكي نيست، اما حاشيه نشينان در اطراف شهرها، هديه اي به ساكنان شهرها مي دهند كه اصلا خوشايند نيست. از همين رو، مهندسان شهرساز معتقدند بايد با ساماندهي حاشيه ها وجلوگيري از افزايش و تمايل به زندگي در حاشيه شهرهاي بزرگ، اين تاثيرات منفي را كاهش داد.
بهزادفر مي گويد: حاشيه نشين از شهر تاثيرات مثبتي مي گيرد، اما چيزهايي كه به شهر مي دهد منفي است. تكدي گري، گرايش به لودگي، بي توجهي به ضوابط و فرهنگ شهرنشيني، ريخت وپاش زباله، ساخت و سازهاي بدون پروانه و كنش منفي در رفتار اجتماعي را منتقل مي كند.
او معتقد است بايد با ساماندهي از طريق خود ساكنان اين مناطق اين تاثيرات را روز به روز كمرنگ تر كرد.
داستان غم انگيز حاشيه نشينان به پايان نرسيده است. از دفتر بهزادفر و از ساختمان تميز و شكيل بالاي شهر كه بيرون مي آيم صداي بهزادفر هنوز در گوشم است: «از حاشيه نشين و حاشيه نشيني گريزي نيست، اما از طريق برنامه ريزي هاي كلان مي توان جلوي گسترش آن را گرفت» ومي گويد: «بنويس ساماندهي بايد با كمك خود حاشيه نشينان باشد. برنامه ريزي به جاي بودجه ريزي.»

ستون ما
ايستگاه آخر شهر
نيمه هاي شب كه ديگر يا اتومبيل ها آنقدر كم اند كه دستفروشي در سر چهارراه ها رونقي ندارد يا رانندگان و مسافران كسل  و خسته ميل و رغبتي براي خريد آدامس و فال ندارند، كودكان دستفروش دور هم جمع مي  شوند تا به خانه برگردند. عده اي دسته جمعي وانتي مي  گيرند و گروهي منتظر موتورسيكلت هايي مي  شوند كه قرار است به دنبالشان بيايند. آنها روبه جنوب از كنار پارك هاي پر درخت، خانه هاي بزرگ و فروشگاه هاي شيك رد مي  شوند و هر چه به خانه نزديك تر مي  شوند، خيابان ها تنگ تر و ناهموارتر، مغازه ها حقيرتر و كم بضاعت تر، خانه ها كوچكتر و چفت تربه هم مي  شوند. پارك ها آب شده و مثل پديده اي خيالي از واقعيت محو مي  شوند. بوي فاضلاب هايي كه به كوچه ها مي  ريزد و صداي هميشگي كارگاه ها و كارخانه ها همدم هميشگي اهالي آنجاست. بچه ها ديگر جايي را كه بشود شهر ناميد پشت سر گذاشته اند و به خانه رسيده اند؛ به حاشيه شهر.
در گذر از زندگي روستايي به زندگي شهري چيزي كه بيشتر نمود داشته است، مهاجرت روستاييان به شهرها براي بهره گيري از امكانات خدماتي مناسب تر و دست پيدا كردن به درآمد و شغل ماندگارتر بوده است، نه مدرن شدن روستاها و تبديل آنها به شهر. مهاجرت، پديده اي كه معلول خيلي نارسايي ها مي  تواند باشد، خود علت به وجود آمدن حاشيه نشيني در شهرهاست. اين زنجيره  متصل به هم حلقه هاي خود را كامل مي  كند تا به بغرنج ترين حلقه ها كه به ته زنجير وصل شده اند، مي  رسد.
مهاجرت به حاشيه شهرها باعث پديدآمدن ناحيه هايي در شهر مي  شود كه چه از نظر اداره شهر و چه از نظر فرهنگي- اجتماعي در شهر ميزبان تعريف نشده است. حاشيه ها  ناخواسته به وجود مي  آيند بدون آنكه مديريت شهري بتواند بر پديد آمدن آنها نظارت داشته باشد. در واقع مديريت شهري لزومي به چنين نظارتي نمي  بيند چون اتفاقي در درون شهر نيفتاده است. اما نگاه به آن با ديد بازتر نشان مي  دهد كه حاشيه شهر به مرور به شهر مي  پيوندد و جريان زندگي آن مثل خوني كه به بدني تزريق مي  شود، وارد جريان زندگي شهر مي  شود.
خيل عظيم كارگران حاشيه نشين به جز شب ها، بقيه روز را در شهر مي  گذرانند و از طرف ديگر نبود امكانات بهداشتي و خدماتي زمينه رشد انواع بيماري را در حاشيه فراهم مي  كند و احتمالا با خوني كه هر روز وارد رگ هاي شهر مي  شود، به شهر نفوذ مي  كند. حاشيه نه در شهر تعريف شده است و نه در روستا، مثل محدوده اي بي  طرف، فاقد متولي است. چون نظارتي بر شكل گرفتن آن نيست به راحتي مي  تواند مامن بزهكاران و مجرمان باشد، جاي مستتري باشد براي هر كسي كه دنبال ديوار كوتاهي است، زمينه ساز گردهم آمدن كساني كه بيكاري و فقر برايشان راهي به سوي خلا فكاري گشوده است.
حاشيه كمتر مجريان قانون را به خود مي    بيند و از اين رو مي    تواند محل بالندگي مجرم و تجمع معترضان به ارزش هاي شهرنشيني باشد.
شايد بتوان گفت به همين دلايل مديريت شهري بايد نگاه ديگري به حاشيه ها داشته باشد. حتي اگر حاشيه منفصل ازشهر باشد و حتي اگر تلاش براي سامان دادن حاشيه ها هزينه هاي هنگفتي به دوش شهر بگذارد، نبايد فراموش كرد كه به هر حال ساكنان حاشيه ها بخشي از نيروي كار شهر را تشكيل مي  دهند.

ايرانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
زيبـاشـهر
سفر و طبيعت
علمي
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  سفر و طبيعت  |  علمي  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |