كيومرث جباري
انسان به عنوان يك موجود زنده در مقابل تحرك و فعاليت هاي جسماني و رواني خود، نياز به استراحت، تمدد اعصاب و جبران خستگي حاصل از كاركردهاي جسماني و رواني خود دارد.
|
|
خواب يكي از پديده هاي با اهميت زندگي آدمي است و يك سوم زندگي فرد را در برمي گيرد. يعني تصور كنيد كه ۶۵ سالگي بيشتر ما تقريباً ۲۱ سال از عمر خود را در خواب بوده ايم. خواب عكس بيداري است در حالي كه اين دو حالت وجوه مشترك زيادي دارند. به شهادت روياها هنگام خواب نيز ما فكر مي كنيم، اما تفكر در رويا از چندين جهت با تفكر در بيداري تفاوت مي كند. همين كه روياهاي خود را به ياد مي آوريم نشان مي دهد كه در هنگام خواب خاطره ها در حافظه مان ثبت مي گردد. دنياي خواب دنياي سراسر سكون و سكوت نيست. وقتي خواب هستيم حساسيت خود را در برابر محيط كاملاً از دست نمي دهيم. مثلاً والدين با شنيدن صداي كودكشان در خواب (گريه يا صحبت كردن) بيدار مي شوند و صداي كودك خود را از ديگر صداها تشخيص مي دهند در صورتي كه به احتمال به صداهاي ديگر توجهي نشان نمي دهند. بعضي افراد تصميم مي گيرند در زمان و ساعت مشخصي بيدار شوند و اين كار را هم مي كنند. بنابر اين تصميم و اراده نيز تا حدودي و يا بيشتر برحسب تمرين كردن مي تواند باعث كنترل فرد در جهت بيدار شدن از خواب باشد. برخي افراد از خواب به عنوان چهره اي از مرگ ياد مي كنند و گروهي ديگر آن را جزيي از رفتار و نيازهاي جسم و روان آدمي مي دانند كه با ذهن و «ناخودآگاه» شخص در ارتباط است. در اصل مي توان گفت: خوابيدن تغييري اساسي در توجه است كه نسبت به محيط اطراف شخص ايجاد مي گردد و فعاليت بيشتري را در ضمير «ناخودآگاه» ايجاد كرده و «خودآگاه» فرد كه در زمان بيداري فعال است، را به زير نفوذ خود مي كشد.
خواب، پديده اي فيزيولوژيك است
مركز خواب و بيداري انسان در هيپوتالاموس است. مغز انسان در يك برش عمقي از دو قسمت قشر مخ كه خاكستري رنگ بوده و با چين و شكن هاي خود شكل خاصي به خود گرفته با ۱۲ ميليارد ياخته، از عظيم ترين و خارق العاده ترين پديده هاي حيات و شايد بتوان گفت مهم ترين پديده اي است كه اثر ناچيزي از وجود و قدرت خالق هستي است. پس از قشر مخ كه كرتكس ناميده مي شود، بخش مركزي يا سفيد در مخ كه توسط بخش خاكستري احاطه شده است، ديده مي شود كه در درون بخش سفيد مخ، سه هسته خاكستري به نام هاي تالاموس، هيپوتالاموس و دستگاه ليمبيك است.
تالاموس، مركز درد، خشم، ترس و هيجان در وجود انسان است و تمامي رفتارهاي فوق را كنترل مي كند. هيپوتالاموس مركز خواب و بيداري، تشنگي، گرسنگي و رفتارهاي غريزي محبت به ديگران و كنترل ترشح غدد است ولي در اصل ارتباط سه بخش يا هسته هاي خاكستري با تالاموس و هيپوتالاموس همانند و متقابلاً با كرتكس يا قشر مخ بسيار پيچيده است كه در خوابيدن و خواب ديدن انسان نقشي اساسي دارند به عنوان مثال: يكي از مظاهر «ناهشياري» در وجود انسان هنگام خواب و در زمان ديدن رويا اتفاق مي افتد. محتواي روياهاي انسان شامل تجارب روزانه، تجارب قديمي، آرزوها، اميال، ترس ها و ناكامي ها و موفقيت ها است. حال ديدن يك كابوس شبانه با تجارب ترسناك زمان بيداري كه خود با حافظه و يادگيري و هيجان ارتباط نزديكي دارد، يكي از مظاهر رويا و ارتباطي است كه ميان قسمت هاي مختلف مغز و قشر مخ وجود دارد.
در علم فيزيولوژي ثابت شده كه خواب اثر مفيدي روي پديده هاي رواني دارد به اين ترتيب كه شخصي كه مي خوابد مقدار انرژي اي را كه صرف اعمال ارادي او در زمان بيداري مي شد، در هنگام خواب به صورت ذخيره به سلول هاي مغز داده مي شوند. اين مقدار تركيبات سمي را در جريان گردش خون قرار داده و از طريق كليه ها و به وسيله ادرار از بدن خارج مي كنند. يكي از اثرات خواب بر پديده هاي جسمي و رواني، تسويه فيزيولوژيك جسم و ترميم دروني فرايندهاي ذهني است.
در هنگام خواب، سموم موجود در بدن از طريق سيستم گردش خون از سلول ها جمع آوري شده و در مكاني انباشته مي شود تا از طريق ادرار كردن دفع گردد. اين فرايند از طريق تعرق در حين انجام يك فعاليت مناسب ورزشي نيز دفع مي شود. پس با توجه به گفته هاي فوق اشخاصي كه در بيخوابي مستمر قرار بگيرند، اين سموم از بدن آنها دفع نشده و سبب بيداري بيشتر آنها شده و اثرات نامناسب خود را به شكل بي حوصلگي، سستي، ضعف موقتي حافظه و تمركز فكر و خواب آلودگي شخص در طول روز، نشان مي دهد.
زمان خواب
از نظر فيزيولوژيست ها مدت زمان خواب حداقل ۴ ساعت، حد متوسط ۶ ساعت و حداكثر ۷ تا ۸ ساعت است. در زمان حداقل (۴ ساعت) يك ساعت و نيم اول خواب سبك و ۵/۲ ساعت بعدي خواب سنگين است كه نيم ساعت اول شروع خواب سبك شامل رويت اتاق و محل خواب از جمله ديدن اشياء و وسايل اطراف است. در نيم ساعت دوم افكار و اعمال روزانه فرد با مقداري تداخل خاطرات گذشته و اميدهاي آينده در هم آميخته و ذهن فرد را براي به خواب رفتن آماده مي كند. حال اگر اين تفكرات منفي باشد، ايجاد استرس و اضطراب كرده و باعث بازداري از به خواب رفتن شخص مي شود و نيز اگر تفكرات مثبت و شيرين در پي داشته باشد باعث خوابي آرام با رويايي خوب خواهد بود. سپس در نيم ساعت سوم ماهيچه هاي بدن شل شده و منبسط مي شوند تا شخص براي به خواب رفتن آماده شود. شل شدن پلك چشم يك نمونه بارز از انبساط ماهيچه اي در شخص است كه فرد را براي رفتن به خواب سنگين ۵/۲ ساعت بعدي آماده مي كند. روياها در مرحله خواب سنگين اتفاق مي افتند، البته براي توضيح بيشتر در ادامه مبحث از مراحل مختلف خواب سخن خواهيم گفت.
تجزيه و تحليل طرح هاي امواج مغزي نشان مي دهد كه خواب شامل ۵ مرحله است. چهار مرحله خواب عميق و يك مرحله ديگر به نام مرحله حركات سريع چشم كه رؤيا معمولاً در طي آن اتفاق مي افتد. وقتي كسي هنگام بيداري چشمان خود را مي بندد و در حالت آرميده اي قرار مي گيرد، معمولاً در موج هاي مغزي او طرح منظمي شامل ۸ تا ۱۳ ارتعاش (به واحد HZ يا هرتز) در ثانيه ديده مي شود، اين امواج را امواج آلفا مي نامند. وقتي شخص وارد مرحله اول خواب مي شود، از نظم موج هاي مغزي و دامنه آنها كاسته مي شود و موج آلفا يا كمتر ديده مي شود يا اصلاً ديده نمي شود. ويژگي مرحله دوم خواب نمايان شدن خيزك ها (مجموعه هاي كوچك و منظمي از پاسخ هايي با بسامد ۱۳ تا ۱۶ هرتز كه كمي سريع تر از موج آلفا است) همراه با افت و خيزگاه به گاه در دامنه سراسر اي اي جي است. مرحله هاي ۳ و ۴ خواب كه از مراحل قبل نيز عميق ترند با امواج كند (به نام امواج دلت) مشخص مي شوند. بيدار كردن شخص خفته در طي اين دو مرحله دشوار است. با وجود اين كسي كه در اين مرحله از خواب باشد ممكن است بر اثر يك عامل شخصي مثل شنيدن يك صداي آشنا بيدار شود. هنگامي كه شخص را در مرحله خواب REM (مرحله حركات سريع چشم) بيدار كنند، گزارش مي دهد كه در حال خواب ديدن بوده است.
بيخوابي و اختلالات خواب
يكي از جنبه هاي سردرگم كننده بيخوابي اين است كه مردم معمولاً در ميزان كم خوابي خود اغراق مي كنند. در پژوهشي ضمن بازبيني خواب افرادي كه خود را قبلاً مبتلا به بيخوابي مي دانستند معلوم شد كه تنها نيمي از آنان حداكثر به مدت ۳۰ دقيقه در طول شب بيدار مي مانند (كارسكادون، ميتلر و دمنت ۱۹۷۴). شايد مسأله اين باشد كه خواب سبك يا ناآرام گاهي مانند بيداري به نظر مي آيد يا برخي از مردم تنها دوره بيداري خود را به خاطر مي آورند و چون دوره خواب خود را فراموش كرده اند تصور مي كنند كه اصلاً نخوابيده اند.
حمله خواب و وقفه تنفسي، دو اختلال شديد و نسبتاً كمياب در زمينه خواب هستند كه مشخصه اصلي آنها فقدان كنترل ارادي در به خواب رفتن است. شخص مبتلا به حمله خواب ممكن است هنگام نوشتن يك متن، هنگام رانندگي يا صحبت كردن به خواب برود. اگر دانشجويي در اثناي سخنراني استاد به خواب برود يك امر كاملاً طبيعي است، اما اگر خود استاد در حال تدريس به خواب برود مي توان آن را حمله خواب به حساب آورد.
|
|
در وقفه تنفسي خواب، شخص در موقع خواب از نفس كشيدن باز مي ماند (به علت بسته شدن ناي يا وجود اختلال در مراكزي از مغز كه تنفس در كنترل مي كنند). اشخاص مبتلا به وقفه تنفسي ناچارند بارها در طول شب بيدار شوند تا نفس بكشند، اما بعد از آن به خاطر نمي آورند كه چنين كاري را كرده اند، خواب آلودگي اين اشخاص در طول روز علت بيخوابي شبانه آنان است. علي رغم اهميت خواب و شيوع اختلال هاي مربوط به آن، از عمر توجه علمي به خواب و جست وجوي راه حل هايي مؤثر به منظور درمان اختلال هاي آن بيش از سه دهه نمي گذرد. بللوك و برسلوو ۱۹۷۲، در يك مطالعه نشان دادند كه ۷ تا ۸ ساعت خواب بي دغدغه و آرام در طي شب با وضعيت سلامت، همبستگي مثبت دارد. يعني هر چقدر از سلامت بيشتر برخوردار است. بعدها نيز اين يافته در مطالعات جامع تري با نمونه هاي بزرگ تر تأييد شد (مثل مطالعه فردريك، فرد ريجيز و كلارك ۱۹۸۸).
هيپ و همكارانش، (۱۹۹۱) در بررسي ۶۷۰ نفر خوش خواب و بدخواب، دريافتند كه خوش خواب ها به طور معمول ۱۰ دقيقه پس از رفتن به بستر به خواب مي روند و در حدود هفت و نيم ساعت مي خوابند، به علاوه خوش خواب ها در مقايسه با بدخواب ها صبح ها پس از برخاستن از خواب و در طول روز، با نشاط تر، سرزنده تر و فعال تر هستند و مشكل يا پريشاني خاصي را گزارش نمي كنند. برآوردهاي همه گير شناسانه شيوع بي خوابي را بين ۴۰ تا ۴۵ درصد از جمعيت تخمين مي زنند. به طور تقريب ۱۰ تا ۱۵ درصد جمعيت از بي خوابي خفيف، گذرا و گهگاهي شكايت دارند و اين در حالي است كه به همين نسبت نيز از بي خوابي شديد يا مكرر شكايت دارند. (كالس و همكاران ۱۹۷۵)
افزايش چشمگير مصرف داروهاي آرامبخش و خواب آور طي ساليان اخير نشان دهنده افزايش شيوع اختلال خواب است. عامل اصلي اختلال خواب عبارتند از:
۱- اختلال خواب ناشي از علل رواني - فيزيولوژيك
۲- اختلال خواب ناشي از وجود اختلال رواني
۳- اختلال خواب به علت مصرف بي رويه الكل و سوءمصرف داروها
۴- اختلال خواب به علت اختلالات تنفسي القا كننده خواب
۵- اختلال خواب همراه با حالات طبي، سمي و محيطي ديگر.
علاوه بر موارد فوق، از ديدگاه مكتب رفتارگرايي، بي خوابي مربوط به تمايل بدخواب ها به انجام فعاليت هاي در بستر است. مثلاً فرد مبتلا به بي خوابي ممكن است در بستر، درگير فعاليت هايي همچون مطالعه، نوشتن، تماشاي فيلم، خوردن و يا طرح يك برنامه و ... باشد كه همه اين كارها را مي توان در اوقات مناسب و شرايط ديگري انجام داد. نظر ديگر اين است كه سعي و تلاش فرد براي در اختيار گرفتن شرايط حاكم بر خواب و كنترل ارادي خواب باعث ايجاد بي خوابي مي شود. زيرا تلاش قطعي براي خوابيدن باعث ايجاد استرس شده، فعاليت دستگاه عصبي سمپاتيك را افزايش مي دهد كه خود باعث تحريك و در نتيجه بي خوابي است.
رويا
خواب ديدن تغييري است در «هشياري» كه در طي آن فرآيند تصويرهاي ذهني به يادمانده و صحنه هاي خيالي موقتاً با واقعيت بيروني در هم مي آميزند. آيا همه خواب مي بينند؟ با اين كه اغلب افراد پس از بيدار شدن روياهايشان را به ياد نمي آورند. ولي اين به اين معني نيست كه ايشان خواب نمي بينند، بلكه رؤياي خود را به ياد نمي آورند. زمان رويا و مدت آن تقريباً آني به نظر مي رسد. با به صدا درآمدن ساعت زنگ دار بيدار مي شويم و خاطره هاي پيچيده اي از يك آتش سوزي و ورود ماشين هاي آتش نشاني و صداي كر كننده آژير آنها را به ياد مي آوريم. از آنجا كه ساعت هنوز هم زنگ مي زند، مي پذيريم كه رؤياي ما ناشي از همين صدا بوده است. اما پژوهش ها نشان مي دهند كه صداي يك ساعت زنگ دار يا هر صداي ديگر فقط موجب فراخواني يك صحنه كامل از ميان خاطره ها يا روياهاي قبلي مي شود. بعضي افراد مي دانند كه كي خواب مي بينند. بعضي از افراد در مقابل اين سؤال مي دانند كي خواب مي بينند؟ پاسخ مي دهند، بلي. مي توان به افراد ياد داد تا تشخيص بدهند كه كي خواب مي بينند، اين آگاهي مزاحم جريان خودجوش رؤيا نمي شود. براي مثال مي توان به آزمودني ها ياد داد كه هر وقت احساس كردند خواب مي بينند يك سري را از حالت «روشن» به حالت «خاموش» تغيير دهند.(سلامي، ۱۹۷۰)
شيوه هاي درمان بيخوابي
۱- آرامش آموزي تدريجي
روش آرام سازي عضلاني توسط جاكوبسن در سال ۱۹۳۸ ابداع شد. جاكوبسن از آن براي درمان حالات اضطراب مزمن استفاده مي كرد و تأكيد داشت كه اصلي ترين جنبه درمان، آموزش بيمار براي آگاهي از وضعيت جسمي خودش است. بوروكوك و همكارانش تنيدگي و كشش عضلات و آرام سازي آنها را عنصر اصلي كاربرد موفقيت آميز اين روش مي دانند.
آرام سازي عضلاني در يك سري مراحل متوالي انجام مي شود. ابتدا شرايط و محيط مناسب عاري از تحريكات محيطي با نور ملايم و صندلي كه بيمار بتواند به راحتي در آن جاي گيرد، فراهم مي شود. لازم است كه بيمار حداقل براي ۳۰ تا ۴۵ دقيقه هيچ گونه حواس پرتي نداشته باشد. لباس هايش به گونه اي باشد كه احساس ناراحتي نكند و بايد عينك يا لنز چشمي و ساعت را درآورد. به بيمار ياد مي دهند كه چگونه طي اجراي «دستورات آرام سازي» به طور طبيعي تنفس كند و سرانجام از بيمار خواسته مي شود تا چشمانش را ببندد. آموزش با واداشتن بيمار به مشت كردن يك دست آغاز مي شود و پس از ۲۰ ثانيه انقباض عضلاني و تنش از وي خواسته مي شود تا دستش را به آرامي بگشايد و براي ۳۰ ثانيه در حالت آرام نگه داشته شود. آنگاه اين روند به همين شكل درباره تمام اعضاي بدن انجام مي شود. به طور معمول سه يا چهار بار تكرار براي هر عضله كافي است. بايد بيمار را تشويق كرد تا از اين روش به عنوان برنامه اي روزانه و يك سبك زندگي در ساير مواقع نيز استفاده كند. آرام سازي تدريجي روشي است كه كاربرد آن در درمان بي خوابي بيش از هر روش ديگري مورد تحقيق و بررسي قرار گرفته است.
۲- كنترل محرك
مطابق فرضيه زيربنايي كنترل محرك، بي خوابي زماني روي مي دهد كه بيمار محرك هاي نامربوط مختلف و متعددي را با بستر، پيوند مي دهد(بوتزين ۱۹۷۳). هدف درمان كنترل محرك دفع تداعي هاي نامربوط به خواب و توانمند كردن نشانه هاي بستر براي خواب است، اينها همه جزو اصول بهداشت خواب است.
الف) به قصد خوابيدن و فقط زماني كه نياز به خواب داريد و احساس خواب آلودگي مي كنيد و مهياي خواب رفتن هستيد، به بستر برويد.
ب) هر روز صبح، حتي روزهاي تعطيل، سر ساعت معيني از خواب برخيزيد.
ج) طي روز و قبل از فرارسيدن زمان خواب، از خوابيدن اجتناب كنيد.
د) قبل از خواب قهوه و يا ساير نوشيدني هاي داراي كافئين مصرف نكنيد.
ه) چند ساعت قبل از رفتن به بستر سيگار نكشيد.
و) به طور منظم ورزش كنيد ولي از انجام تمرين هاي ورزشي و فعاليت هاي سنگين بدني، قبل از خوابيدن اجتناب كنيد.
ز) محل خوابتان را طوري ترتيب دهيد كه مناسب خوابيدن باشد (محلي دور از سر و صدا و نور شديد با هواي مناسب)
ح) قبل از خواب غذاهاي سنگين نخوريد.(آموزش اين اصول به بيمار تقريباً ۴ جلسه طول مي كشد.)
قصد متضاد
قصد متضاد روشي است كه براي برطرف ساختن نگراني ها و نشخوار انديشه مبتلايان به بي خوابي طرح شده است. منطق نظري قصد متضاد توسط فرانكل (۱۹۶۰) به اين شكل ارائه شده است:
الف- ابتدا چيزي خواب را در مبتلايان به بي خوابي مختل مي كند.
ب- افراد مبتلا به بي خوابي شروع به نگران شدن درباره بي خوابي و بدخوابي شان مي كنند.
ج- به تدريج دچار اضطراب عملكرد (اضطراب ناشي از اعمال تكرار شونده) مي شوند .
د) اضطراب عملكرد منبع اصلي آشفتگي خواب مي شود. اضطراب عملكرد، اضطرابي ثانويه است و به بار نگراني هاي ديگري كه فرد در زندگي دارد افزوده مي شود. در اين روش وظيفه درمانگر وادار ساختن بيمار به انجام همان كاري است كه او از عواقب آن مي ترسد. درمانگر از بيمار مي خواهد كه هنگام رفتن به بستر، سعي كند بيدار بماند و به خواب نرود. از مراجعه كننده خواسته مي شود كه هنگام رفتن به بستر عواطف منفي را كنار بگذارد و حتي به طور ساختگي هم كه شده، خوشحال باشد و سعي كند به خواب نرود. بعد از او مي خواهند نقش رفتن به بستر را بازي كند - ايفاي نقش - و احساس خوشحالي كند و تلاش كند در حالي كه چشمانش را باز نگه داشته است، بيدار بماند. در جلسه هاي بعدي درمان علاوه بر بررسي مشكلات بيمار در اجراي قصد متضاد بر توضيح مجدد روش ها به بيمار تمركز مي شود.