يكشنبه ۲۲ شهريور ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - شماره۳۴۹۴
بيرون از چارچوب
حيات دوباره اي پس از قرن ها سكوت 
015622.jpg
از خرداد 1355 كه شهري پس ازحيات هزار ساله به تهران پيوست، روز به روز اهميتش كاسته شد و بيشتر در محاق ابهام فرو رفت. ري كه در طول ساليان متمادي، همواره يكي از بزرگترين شهرها و از عمده مراكز سياسي و اجتماعي ايران محسوب مي شده، با انتخاب تهران به عنوان پايتخت در سال 1209 هجري قمري، توسط آغامحمدخان قاجار به تدريج روزهاي افولش فرا رسيد. تقريبا دو سال پيش بود كه ميراث فرهنگي تصميم گرفت تا برج و باروي اين شهر باستاني را كه تنها جلوه اي از شكوه باستاني است، مرمت كند. اين سازمان 98 متر از باروي 453 متري به ارتفاع 9 متر را با تعبيه تيركش ها، آتش ريزها، معبر روي بارو با ديدبان هايي در سمت شمال مرمت كرد. در ادامه اين اقدام مرحله دوم اين پروژه با ساخت 40 متر ديگر از ديواره بارو و برج اين مجموعه آغاز شده است.
ري باستان كه اكنون بازمانده هاي اندكي از معدود بناهاي تاريخي آن به جا مانده، از نظر قدمت همزمان با بابل و نينوا، از نظر اهميت از شهرهاي بزرگ دوران ماد و از شهرهاي پرارزش اشكانيان بوده و در دوران اسلامي نيز از مراكز مهم تمركز و تجمع محسوب مي شده است.

حدود 50 سال پيش اين خبر در شهر ولوله انداخت
مترو در تهران قديم 
ممكن است در بعضي از مواقع از روي ناچاري مسير مترو به زير خانه ها كشيده شود يا مدخل و مخرجش از زير يكي از خانه ها درآيد
015578.jpg
ماني راد
هيچ چيز در تهران قديم نيست كه اتفاق نيفتاده باشد. اتفاقات سياسي در آن بي شمار بوده است. هر از گاهي هم كسي پيدا مي شد كه قتل و جنايت مي كرد و نامش سرزبان ها مي افتاد و كودكان را به كام مرگ فرو مي برد. يا مثلا مي توان به جنجال هايي كه پيرامون تامين آب تهران به راه افتاده توجه كرد. تهران قديم همه چيز را از شير مرغ تا جان آدميزاد در دل خود داشت.
يكي از آن ماجراهايي كه بر سر زبان ها افتاد و تا مدت ها مايه سرگرمي مردم بود، وسيله نقليه جديدي بود كه اخبارش بسيار پيشتر از حضور عيني اش، توي بوق و كرنا رفته و نقل محافل شده بود. اين وسيله نقليه جديد، چيزي نبود جز قطار شهري كه در آن روزگار هم مترومي ناميدندش. در 30 شهريور 1337 بود كه براي اولين بار خبري در روزنامه ها منعكس شد. به وسيله مترو، شهرري به شميران متصل مي شود. اگرچه مي شد تصور كرد كه مردم آن روزگار البته به غير از فرنگ رفته ها نه مي دانستند مترو چيست و نه تصوري از اين موضوع داشتند. بنابراين طبيعي است طي اين خبر و باقي اخبار بعد از آن مترو براي مردم معرفي و توصيف شد.
موضوع از چه قرار است 
روزي گرم و آفتابي در حوالي شهريورماه است. رئيس اداره راهنمايي و رانندگي تهران، دكتر مهندس كوروس، قرار است تا در حضور نمايندگان روزنامه ها خبري هيجان انگيز را كه چندي است شايعه اش پيشتر در شهر شنيده شده اعلام كند. آقاي رئيس، لباس نظامي اش را مرتب مي كند و چيني به ابرو مي اندازد و با قيافه اي حق به جانب و با قدم هايي مصمم به سمت اتاق كنفرانس قدم برمي دارد. دوربين ها آماده مي شوند. خبرنگاران قلم و كاغذ در دست، جزيي ترين اتفاقات را مي نويسند. حتي سرفه كوتاه يكي از همراهان آقاي رئيس از قلم نمي افتد. آقاي دكتر مهندس كوروس، پشت ميكروفن قرار مي گيرد. همه منتظرند تا آنچه روي كاغذ ها نوشته مي شود با چنين جمله شروع شود: ساختمان مترو زيرزميني تهران در عمق 25 متري زمين ساخته خواهد شد.
اين خبر،بلافاصله صداي دوربين ها را در مي آورد. عكاس ها از هر زاويه ممكن عكس مي گيرند. قلم ها روي كاغذ با شتاب در حال حركت است. هواي سالن، اگرچه گرم است، اما سحر اين خبرهمه حاضران را جادو كرده است. آقاي رئيس ادامه مي دهد: مسير مترو از زير خيابان ها تدارك ديده شده است. فقط در بعضي از مواقع، اجبارا ممكن است مسير مترو به زيرخانه ها كشيده شود يا مدخل و مخرجش از يكي از خانه درآيد.
هنوز سخنان آقاي رئيس تمام نشده كه سروصداي خبرنگاران بلند مي شود: هزينه آقاي رئيس؟از آنجا كه دكتر مهندس كوروس خود يكي از طراحان خطوط مترو بوده، از جزئيات برنامه ريزي براي احداث مترو اطلاعات بيشتري دارد. او گروهي را سرپرستي مي كرده كه وظيفه شان تهيه نقشه جامعي براي مترو تهران بود. او آدم شجاع و كارداني است. براي ساختمان هر كيلومتر مترو كه مجهز به وسايل مدرن است 25 ميليون تومان تخمين زده شده و البته چون آب تهران در عمق بسيار زيادي، مثلا در 100متري بيرون مي آيد، اين موضوع كمك قابل توجهي به مخارج وهزينه هاي احداث و مدت ساختمان مترو تهران خواهد كرد.
اين خبر آنقدر خوب و مسرت بخش است كه بي شك ساكنان تهران را خوشحال خواهد كرد. اما اين بودجه كي تامين مي شود. مترو كي احداث خواهد شد. خبرنگاران پرسيدند كه مترو و ساختمان آن كي ساخته و تكميل خواهد شد. دوباره روحيه ايراني ظهور مي كند: ساختمان هر كيلومتر مترو تهران در حدود شش ماه به طول خواهد انجاميد و مقارن با شروع ساختمان مترو از 10 نقطه شهر، عمليات آغاز خواهد شد و در عرض شش ماه در حدود 10 كيلومتر از مترو ساخته خواهد شد.
چقدر خوب است كه اينقدر زود ابزار و وسايل جهان مدرن به كشوري مثل ايران مي رسد. اما اولين انسان هاي خوشبختي كه سوار اين وسيله عجيب و غريب مي شوند، چه كساني هستند. ساكنان كجا از اين وسيله استفاده خواهند كرد. آقاي رئيس اين بار بدون آنكه خبرنگاري از او بپرسد، به حرف هايش با اعتماد به نفس ادامه مي دهد: در وهله اول سعي خواهد شد نقاط پرجمعيت و مورد احتياج روزانه مردم خيابان هاي فردوسي،  اسلامبول، سعدي، ناصرخسرورا كه در حدود 25 كيلومتر است ساخته و بعدا ساختمان قسمت هاي ديگر شروع شود.اين حرف هاي آقاي رئيس چقدر آدم را خوشحال مي كند.
اين خبر شگفت انگيز
در يكي از روزهاي پاياني شهريور 1337 عمارت راهنمايي و رانندگي تهران و سالن كنفرانس پر بود از ازدحام خبرنگاران مطبوعات، تلويزيون و راديو. اتفاق مهمي افتاده است. دكتر مهندس كوروس، يكي از روزهاي باشكوه عمرش را مي گذراند. او فرصت يافته تا روبه روي انبوهي از دوربين ها ژست هاي مختلفي بگيرد و به خبرنگاران اجازه دهد حتي جلوه هاي ناپيداي چهره اش را در عكس هاي مختلف ظاهر كنند و او بشود يك آقاي رئيس دوست داشتني. در آن روز اعلام عمليات براي احداث مترو تهران، بلافاصله در روزنامه ها و تلويزيون انعكاس گسترده اي يافت. رئيس اداره راهنمايي و رانندگي خبر از احداث قطاري زيرزميني مي داد كه فقط يك خط آن شهر ري را به تجريش متصل مي كرد. چقدر اين خبر شگفت آور است.
اما سماجت خبرنگاران طرح هاي ديگري را هم فاش كرد. آقاي رئيس درمورد طراحي داخلي ساختمان مترو سخن راند. وقتي او تعدادي خبرنگار كنجكاو را ديد تصميم گرفت بسيار موجزتر و دقيق تر طرح خود را اعلام كند. براي ورود به مترو از پله هاي برقي كه آسانسورهاي كوچكي خواهد بود استفاده خواهد شد و مسافر بعد از ورود به داخل مترو درمقابل خود اهرمي را مشاهده خواهد كرد كه راه را بر او بسته است و بعد از انداختن پول يا ژتون اهرم از مقابل او به كنار رفته و يك نفر داخل مترو خواهد شد و بلافاصله بعد از ورود وي، دوباره اهرم بسته شده و راه را مسدود خواهد كرد.
آقاي رئيس نفسي تازه كرد و با قيافه اي حق به جانب ادامه داد: ضمنا مسافران در داخل مترو آزاد بوده و بعد از پياده شدن از يك قسمت، مي توانند بدون پرداخت پولي به قسمت ديگر بروند.
زمان گذشت و ساعت بارها نواخت 
شايد اين خبر در سال 37 مثل يك بمب تركيد. درحاليكه روزبه روز به جمعيت تهران اضافه مي شد و مردم در اطراف قطارهاي شهري مي دويدند و بازي مي كردند و هنوز هم تعدادي كالسكه و درشكه در خيابان ها اگرچه به ندرت اما ديده مي شدند و خيابان ها پر بود از اتومبيل هاي رنگارنگ، اين خبر مي توانست نقطه اميدي باشد. با يك حساب سرانگشتي و براساس سخنان آقاي رئيس مي توان گفت كه ظرف مدت چند سال تمام تهران از اين قطار زيرزميني بهره مند است. اما اين محاسبه معمولي و ابتدايي، همان اندازه كه خيلي آسان برايمان اميدهاي شيريني به همراه مي آورد، به همان سادگي و راحتي فراموش شد. شايد آنروز كه آقاي رئيس روبه روي خبرنگاران قرار گرفت و از اين طرح جادويي اش پرده برداشت، نمي دانست كه تقريبا 50 سال بعد از اين سخنان اش، طرحي كه شايد او هم پي نريخته به مرحله اجرا درمي آيد. اما از اينكه در سال 37 اولين زمزمه هاي مترو در تهران شنيده شد، بسيار خوشحاليم. راستي چندي پيش اعلام شد كه تا چند سال آينده منوريل در تهران احداث خواهد شد، حتما شما هم شنيده ايد.

گذر
عشرت آباد در روزگار قديم
منطقه ييلا قي كه بعد از اولين سفر شاه اعتبار يافت و به تهران پيوست 
015576.jpg
مي  توانيم چشم ها را ببنديم و از افكار هر روزه و هميشگي راهي بجوييم به روزهايي كه ديگر رفته اند و الان يا در كتاب هاي تاريخ ردي از آنها مانده يا در حافظه مردان و زنان كهنسالي كه چيزي دور در خاطر دارند.
به تهراني برويم كه هنوز چندان بزرگ نبوده. به خيابان هاي قديمي تهران سري بزنيم و به محلات مختلف كه الان جزئي از بافت شهري شده اند و احتمالا با ميداني بزرگ و نامي  جديد برخوردارند.
زماني كه ناصر الدين شاه از اولين سفر فرنگ به ايران بازگشت، گويي هنوز تب و تاب سفر و جلوه هاي مسحوركننده فرنگ از خاطرش به در نشده بود. او پس از چندي آسودن، تصميم گرفت تا در شمال شرقي دارالخلافه اش، باغي براي خود بسازد و بر شمار قصرها و كاخ هايش بيفزايد. شايد از اين طريق اندكي از حس فرنگ زدگي اش را فرو نشاند. او در اين عمارت باغي بس بزرگ براي خود تدارك ديد و آنجا را عشرت آباد ناميد. اين باغ و عمارت نخستين عمارت و باغ شميران از طرف جنوب محسوب مي  شد. ناصرالدين شاه عمارتي كلاه فرنگي در آن ساخت كه ساختمان بسيار جالبي مي  بود. سه طبقه اين ساختمان بر استخر روبه روي كاخ مشرف بود و هر طبقه اش داراي يك تالار بزرگ و دو اتاق بود. تالار طبقه دوم تالار آئينه بود كه سراسر آن آيينه كاري شده بود و مخصوص استراحت شاه پرشوكت و پرجاه و جبروت بود.اما طبقه سوم و در تالار اصلي آن رهاورد سفر شاه، از فرنگ قرار داشت و انواع تابلوهاي نفيس و با كاشي ها و كتيبه هايي بر ديوار، جلوه شكوهمند به آن داده بود. تا سال ها اين مكان به عشرت آباد معروف بوده و از نام آن، آنگونه كه بر مي آيد، محلي بود براي تفريح شاه، اگرچه اين منطقه تا سال ها جزو اراضي جنوبي شميران قلمداد مي  شد، اما بالاخره، تهران بزرگ شد و اين محله را در كام خود فرو برد. الان اين منطقه جزيي از محدوده مركزي تهران معروف است و ميداني بزرگ به نام ميدان سپاه در آن جاي گرفته. محدوده عمارت و باغ عشرت آباد نيز به قرارگاه هاي نظامي اختصاص يافته و تا به امروز هنوز هم هر ازگاهي نام قديمي آن شنيده مي  شود. ناصرالدين شاه، وقتي كه ديوارها و باروهاي شاه طهماسبي را فرو ريخت و در انديشه شهري جديد، بناي دارالخلافه را پي ريخت، شايد هيچگاه تصور نمي كرد كه محدوده هاي ييلاقي شهر و از آن جمله باغ هاي متعدد آن در شميرانات، روزي در كام تهران اين قريه كوچك 200 سال پيش فرو برود و حتي عمارت و باغ عشرت آبادش، در محدوده مركزي اين شهر هيولاپيكر مبدل شود. اگر او امروزه مي  بود، مسلما ديگر به فرنگ نمي رفت. چرا كه اين شهر بزرگ، تمام مظاهر يك شهر اروپايي را دارد. چه از مغازه هايي كه در همين عشرت آبادند و چه ساختمان هاي بلند و زيبايي كه در خيابان هاي مختلف ديده مي  شود.

صندوقچه
ريشه تاريخي امثال و حكم تهرانيآتش بيار معركه 
هر مثل و متلي،  حكايتي دارد. امروزه بسياري از ضرب المثل ها دهان به دهان مي چرخد و مفاهيمي كنايي از دلشان مي توان استخراج كرد. ضرب المثل ها همواره مفاهيمي عميق دارند كه به زباني موجز و همراه با شيريني ادا مي شود. يكي از آن ضرب المثل هايي كه نزد بسياري از مردم داراي ارج و ارزش است، مثل آتش بيار معركه است. اين عبارت امروزه كنايه از كسي است كه كارش صرفا سخن چيني و بدگويي است و تشديد اختلاف ميان دو يا چند نفر. ما بارها شنيده ايم كه كسي اين لفظ را به كار برده، اما كمتر از سابقه تاريخي آن باخبريم. مسلما تمام ضرب المثل ها، حكايتي تاريخي در پس خود دارند و اين ضرب المثل هم از اين قاعده مستثني نيست.
در گذشته ها، گروه هاي موسيقي يا عاملان طرب عبارت بودند از: كمانچه كش، ني زن، ضرب گير، دف زن، خواننده و يك نفر ديگر به نام دايره نم كنيا آتش بيار. از آنجا كه ضرب و دف ازجمله سازهايي بود كه در فصول مختلف به عوارض انقباض و انبساط دچار مي شد، همواره كسي مامور لوازم و تهيه و تدارك اين ساز بود. دايره نم كنيا آتش بياراين وظيفه را به عهده داشت. يعني در فصل تابستان و بهار هنگامي كه هوا گرم بود و پوست ضرب و دف خشك و منقبض مي شد و صدايي ناهنجار از آن برمي خاست لازم بود تا هر چند ساعت آن را با پف نممرطوب و تازه نگه دارند تا صدايش تغيير نكند. اين وظيفه را دايره نم كنكه ظرف آبي در جلويش بود و هميشه ضرب و دف را نم مي داد و تازه نگه مي داشت، برعهده داشت. اما به عكس، در فصول پاييز و زمستان كه هوا رو به سردي مي رفت و رطوبت هوا زياد مي شد و فصل باران و برف بود، پوست ضرب و دف بيش از حد نم برمي داشت و حالت انبساط پيدا مي كرد و صدايي نامناسب از آن بلند مي شد. مسلما در اين شرايط لازم بود پوست ها را حرارت دهند تا رطوبت اضافه آن تبخير شده و به صورت اوليه درآيد. بدين ترتيب شغل دايره نم كندر اين فصل عوض مي شده و به آتش بيار معركهموسوم مي شد. زيرا او وظيفه اش اين بود كه به جاي ظرف آب كه معمولا در تابستان ها رايج بود، منقل آتش براه كند و ضرب و دف مرطوب را با حرارت آن خشك و خوش صدا كند. شايد آتش بيار يا دايره نم كن كه كارش در حد يك پادو بود، هيچ تقصيري نداشت اگر موسيقي ناگهان از حالت آرام و غم انگيزش تبديل به غنا مي شد. اما عده اي كه همواره با غنا در موسيقي مخالف بودند، هميشه عمده دليل غناي موسيقي را از جانب آتش بيار مي دانستند. البته اين اعتقاد هم چندان بيراه نبود، چرا كه اگر آتش بيار دست از كار مي كشيد و آتشي نمي آورد يا نم آبي به دف و ضرب نمي پاشيد، چه بسا كه ضرب و دف از صدا مي افتادند و موسيقي غنايي تعطيل مي شد. گو كه آتش بيار تنها يك دستيار مي بود، اما همه چيز از چشم او ديده مي شد. اگر آتش بيار دست از كار مي كشيد، ديگر موسيقي طرب و غنايي خود به خود از كار مي افتاد و موجب انحراف اخلاق نمي شد. چرا كه اين موسيقي همراه رقص و آواز، همواره مذموم بوده است.
آتش بيار معركه از آن روز بود كه بر زبان ها افتاد. همه مشكلات از آتش بياران معركه آب مي خورد. اين لفظ به تدريج رايج شد و بر زبان ها جاي گرفت. اگرچه تا به امروز اين عبارت بر زبان باقي است، اما كمتر كسي از سابقه آن آگاه است. ما اين موضوع را نوشتيم. قصدمان هم فقط تعريف اين ماجرا بود، نه تكفير يا تحبيب موسيقي يا امثالهم. درواقع هدف ما ذكر تاريخي براي يك ضرب المثل است. مسلما ما آتش بيار معركه نيستيم. اين را گفتيم كه بدانيد.

طهرانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
زيبـاشـهر
سفر و طبيعت
|  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  سفر و طبيعت  |  طهرانشهر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |