دوشنبه ۶ مهر ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۵۰۸
در شهر
Front Page

از كهريزك تا توچال
يك روزبه يادماندني
اهالي آسايشگاه كهريزك آمده اند توچال. اتوبوس هاي شركت واحد را نگه مي دارند. اول تك تك ويلچرها را مي آورند پايين، بعد آدم هايي كه بايد روي اين ويلچرها بنشينند
017121.jpg
آسايشگاه كهريزك جايي نيست كه مددجوها منتظر باشند تا مرگ به سراغشان بيايد اين را بايد همه درك كنند
جوان ترهاي آسايشگاه كه اكثرشان پابند ويلچرند به كمك مددكارها مي آيند تا خارج از نوبت، آنها هم قله را فتح كنند
سعيده عليپور
هر وقت اسم كهريزك مي آيد، بي اختيار تصوير معلولان و پيرمرد و پيرزن هاي رنجور كه از بي مهري فرزندانشان مي گريند و آن چين و چروك هاي عميق، پيش چشممان ظاهر مي شود. اما اين بار توچال را به اضافه كهريزك كنيد. يعني پدربزرگ ها و مادربزرگ هاي كهريزك زده اند بيرون، حالا بالاي قله كلكچال هستند. اما چطوري؟
اينجا ايستگاه اول تله كابين توچال است، جايي كه امروز كمي بيشتر از كمي حال و هوايش با حال وهواي هر روز فرق مي كند... نه به خاطر اينكه خنكاي پاييز نم نمك خودش را از زير دست و پاي تابستاني عبور مي دهد، به خاطر آدم هايش كه با آدم هاي معمولي هر روز فرق دارند...
نه از آن جوان هاي ترگل و ورگلي كه شاد و سرخوش كفش و كلاه كرده اند تا در دامنه كوه شاد باشند، كه بدوند كه بخندند كه ببينند كه بشنوند نه... امروز از اين خبرها نيست. اهالي آسايشگاه كهريزك آمده اند توچال. اتوبوس هاي شركت واحد را نگه مي دارند. اول تك تك ويلچرها را مي آورند پايين، بعد آدم هايي كه بايد روي اين ويلچرها بنشينند. اتوبوس هاي بعدي هم نگه مي دارند و تعدادي پيرمرد و پيرزن لرزان و لنگان ظاهر مي شوند. خنكاي البرز كه مي خورد توي صورتشان خنده ها ديده مي شوند و وجه اشتراك پيدا مي كنند با همان جوان هاي ترگل و ورگل روزهاي قبل توچال.
آفتاب انتهاي شهريور ماه هنوز خطر پاييز را باور نكرده و بي محابا روي صندلي هاي خالي چيده شده روي سن مي تابد.
روي پرده سفيد بزرگ كنار سن كه عكس يك پيرزن خندان را هم در خود دارد، نوشته شده:اردوي يك روزه معلولان و سالمندان آسايشگاه كهريزك به مناسبت جشن مبعث به همت سازمان فرهنگي، هنري شهرداري تهران و آسايشگاه كهريزك...
پيرمردها و پيرزن ها مي روند تا خودشان را روي صندلي ها جا دهند. عده اي شان ننشسته خوابشان مي برد.
صف تله كابين شلوغ است. شمار خانواده هاي پرسنل كهريزك از معلولان و سالمندان بيشتر است، آنها دست و پايشان در اختيار خودشان است و اولين كاري كه مي كنند مي روند تا سريع تر خودشان با اتاقك هاي الكترونيكي قله را فتح كنند.
جوان ترهاي آسايشگاه كه اكثرشان پابند ويلچرند به كمك مددكارها مي آيند تا خارج از نوبت، آنها هم قله را فتح كنند.
دست هاي نوگل فقط آنقدري كار مي كند كه ترمز دستي ويلچرش را پايين بدهد تا صندلي چرخ دارش روي زمين حركت كند. چرخ را به سختي جابه جا مي كند و از نوگل كه جوان هم هست مي خواهم بگويد چرا اينطور شده؟ روسري مشكي اش را كج و معوج سرش گذاشته با دست هاي كج و معوج تر درصدد درست كردن آن بر مي           آيد، اما موفق نمي           شود.كنج لبش مي           شود لبخند را ديد. به سختي حرف مي           زند؛ 28 سال داشتم كه به خاطر ناراحتي گردن و تشخيص دكتر مهره گردنم را عمل كردم، توي بيمارستان فيروزگر و از گردن فلج شدم. بعد هم معلوم شد اصلا تشخيص دكتر اشتباه بوده و حالا نوگل خداياري از اهالي يكي از روستاهاي اطراف تهران 2 سال است كه در آسايشگاه كهريزك است؛ مادرم و پدرم پيرند خيليانگار كه خجالت كشيده باشد سرش را زير مي اندازد من از دستشويي رفتن هم به تنهايي، عاجزمبعد يواشكي خنده كنج لبش نقش مي بندد كه توي آن صورت تلخ نمي  شود تشخيص داد چه معنايي دارد راضي ام از همه چيز. مي گويد: چاره اي ندارم جز رضايت. حوصله ندارد به حرف هاي من گوش كند. ذوق دارد كه سوار تله كابين شود با اينكه از جثه اش پيداست وزن چنداني ندارد اما ويلچرش را به سختي به جلو هول مي دهم. قيافه فاتحانه اي به خود مي گيرد و با ذوق زدگي زياد مي گويد؛ اولين بار است مي  آيد اينجا، تا به حال نيامده بود.
مددكار، وليچر را از دستم مي گيرد و خودش صندلي را به جلو هل مي دهد و مي برد به جايگاه براي سوار شدن، متصدي تله كابين اتاقك را نگه مي دارد. دو تا از مددكارها نوگل را به سختي روي صندلي داخل تله كابين مي گذارند و بعد هم صندلي را جمع مي كنند و مي گذارند جلوي پاي نوگل، خودش هم سوار مي شود. نوگل لبخندزنان و باخوشحالي دستان بي جانش را برايم تكان مي دهد و اتاقك حركت مي كند و معلق مي ماند توي آسمان.
تعدادي از پيرمردها. پيرزن ها و معلول هاي ديگر هم توي صف ويژه منتظرند. پيرزن ها را سريعتر هدايت مي كنند تا سوار تله كابين شوند. مي شود ذوق را توي چشم هاي حسرت خورده شان ديد.
جميله روي ويلچر منتظر است تا نوبتش برسد و راهروي بلند بالاي جلو رويش را رد كند و برسد به اتاقك هاي در حال گردش تله كابين. البته با ويلچر دست هايش كار مي كند. او هم جوان است و شاداب. توضيح مي دهد بچه كه بود به خاطر تزريق آمپول اشتباهي فلج شد حالا هم 4 سال است توي آسايشگاه كهريزك زندگي مي كند. اهل يزد است و پدر و مادرش به خاطر دوري راه 6 ماه به 6 ماه به ملاقاتش مي آيند.
صف بلندبالاي تله كابين را رها مي كنم و مي روم سراغ صندلي هاي خالي زير نورآفتاب روبه روي سن... كه حالا پرشده، خواننده مي خواند: يار من دلدار من كمتر تو جفا كن... يادي آخر تو زماكن...پيرمرد و پيرزن ميان جمعيت خواب رفته اند و آنسوتر مرد جواني روي ويلچر نشسته و چشم هايي كه به نظر زير آن عينك آفتابي بزرگ هيچ جا را نمي بيند و دست و پاهايي كه حركت نمي كنند. صدايش را از دور نمي شنوم اما از حركت لب و دهانش معلوم است كه دارد همخواني مي كند با خواننده. مجري از گروه موسيقي آسايشگاه كهريزك دعوت مي كند تا موسيقي شان را اجرا كنند. نوازنده روي صندلي چرخ دار نشسته وبا چوب كوتاهي كه در دهان گذاشته دكمه هاي ارگ را فشار مي دهد. خواننده كه شروع مي كند به خواندن، همه اعضاي بدنش مي لرزد. او هم روي صندلي چرخ دار نشسته و صدايش كه آهنگ خواندن شعر را به خودش گرفته تشخيص نمي دهيم.
اي هميشه به ياد من مانده.... اي هميشه مرا زخود رانده...محمد صوفي نژاد، مدير مجموعه كهريزك است. ميان جمعيت پيدايم مي كند كه چند كلمه بگويد در مورد اين آدم ها. ما هم مي نشينيم زير آفتاب؛ چهره اش مهربان است و با حوصله همه چيز را توضيح مي دهد. هراز چندگاهي يكي از معلول ها يا مددكارها و پيرمردها يا پير زن ها رد مي شوند و احوال پرسي داغي با هم مي كنند و البته تشكر...
صوفي نژاد مي گويد: خيلي از سازمان ها امكان اين را دارند كه چنين خدماتي را در اختيار سالمندان و معلولان قرار بدهند، اما اين اتفاق جز يكي دو مورد نمي افتد.
همه منتظرند توي اتاق ها روي تخت ها از صبح كه خورشيد مي زند بالا، به عقربه ساعت نگاه مي كنند و در را كه يكي بيايد. صوفي نژاد مي گويد: آسايشگاه كهريزك با 80 تا 85 درصد كمك هاي مردمي و 15 درصد كمك دولتي اداره مي شود. آسايشگاه 1600 مددجو دارد و نزديك هزار نفر پرسنل.
صوفي نژاد مي گويد: توي اين 33 سال آسايشگاه را خدا نگه داشت، اينجا مقدس است، اينجا نذر مي كنند و حاجت مي گيرند اينجا...
صدايش مي لرزد و چشم هايش نمناك شده انگار ديدن اين آدم ها هر روز خدا براي او هم عادي نشده باشد.
مي گويد: آسايشگاه كهريزك جايي نيست كه مددجوها منتظر باشند تا مرگ به سراغشان بيايد اين را بايد همه درك كنند، همه بايد بدانند، همه بايد كمك كنند... يك سوم جمعيت آسايشگاه جوان هستند و مستعد و قابليت سرمايه گذاري دارند.
كمك هاي مردمي سال گذشته به كهريزك به دليل زلزله بم نصف شده و در اين مدت فشار زيادي براي اداره آسايشگاه به مسوولان آسايشگاه وارد شد.
صوفي نژاد مي گويد: يك ميليارد تومان به تامين اجتماعي براي بيمه كاركنان آسايشگاه بدهكار شديم.
پير مرد خيلي دوست داشت بيايد اردو، حتي گريه هم كرد، اما نمي شد. حواس پرتي دارد و هزار تا درد بي درمان ديگر، ممكن بود گم شود...سرش را به نشانه تاسف تكان مي دهد. با انگشت سبابه چشمان نمدارش را مي مالد، مي خواهد اشك هايش جاري نشوند. عاطفه 13 سالي است كه مددكار آسايشگاه كهريزك است. به نظر مي رسد توي اين 13 سال كه هر روزش را با درد و رنج اين آدم ها گذرانده، بايد همه چيز برايش عادي شده باشد حتي دلتنگي هاي پيرمرد... اما نشده بود. از حرف هايش اينطور برمي آمد. لابد به نظرش مي رسيد پيرمرد هم حق داشت دلتنگ شود؛ براي حال و هواي بيرون، براي ديدن يك آدم، يك صدا، يك چيز غير از همه آن چيزهايي كه هر روز خدا مي بيند چيزي كه مثل هر روز نباشد، هر روز كسالت بار آسايشگاه ...، هر روز چشم انتظاري و سرانجام هيچ....

شهرستان
كيشي هاي درس خوان!
017109.jpg
درست است كه بيشتر امكانات آموزشي در تهران متمركز شده، اما هميشه هم امكانات راهگشا نيست. شاهد اينكه بسياري از دانش آموزان مناطق محروم جزو دانشجويان برتر كشورند. اگر كيش را منطقه محروم به حساب آوريم، رئيس اداره آموزش و پرورش كيش گفته در آزمون امسال دانشگاه ها و مراكز آموزش عالي، 85 دانش آموز از كيش شركت كردند كه از اين تعداد 68 نفر موفق به ورود به دانشگاه شدند. جواد دژبان وشي افزود: دانش آموزان كيش در مقطع دبستان 98 درصد، در مقطع راهنمايي 80 درصد و در مقطع دبيرستان 81 درصد در آزمون هاي پاياني سال تحصيلي گذشته قبول شدند. به گفته وي قبولي دانش آموزان كيش در مقطع ابتدايي نسبت به سال گذشته تحصيلي تغييري نداشته، اما در مقطع راهنمايي 6درصد و در مقطع دبيرستان بيش از 10 درصد رشد داشته است. دژبان وشي معتقد است رشد جمعيت دانش آموزان در كيش به لحاظ بهبود وضعيت زندگي دراين جزيره و افزايش مهاجرت چشمگير بوده، به طوري كه در سال تحصيلي گذشته جمعيت دانش آموزي كيش با 8 درصد رشد به 3 هزار و 845 نفر رسيده است.
در حال حاضر 26 واحد آموزشي در جزيره كيش فعاليت دارند كه با توجه به مهاجرپذير بودن اين جزيره، سازمان منطقه آزاد كيش علاوه بر تخصيص بيش از 10 ميليارد ريال در سال براي ساخت مدرسه به منظور ارتقاي كيفيت آموزش، سالانه 3 ميليارد ريال نيز هزينه مي كند.

جوان
متاهل ها در مدارس روزانه
017118.jpg
تا همين چند سال پيش دانش آموزان متاهل حق نداشتند در مدارس روزانه به تحصيل بپردازند. بنابراين راهي نداشتند جز اينكه در مدارس شبانه ثبت نام كنند.
اما به گفته دكتر حسين احمدي مديركل ارزشيابي تحصيلي و تربيت بدني وزارت آموزش و پرورش،امسال دانش آموزان متاهل مي توانند در مدارس روزانه شركت كرده و ادامه تحصيل دهند. دانش آموزان متاهل در صورتي كه شرايط سني به آنها اجازه دهد مي توانند در مدارس روزانه ثبت نام كرده ولي بايد در هنگام ثبت نام تعهد اخلاقي به مدير مدرسه داده كه در پوشش ظاهري خود با رعايت سادگي، تابع قوانين مدرسه بوده و از بيان مسايل ازدواج با ديگر دانش آموزان در كلاس هاي درس خودداري كنند.
احمدي با استناد به ماده 53 آئين نامه اجرايي مدارس مي گويد: همچنين اين دانش آموزان مي توانند در صورت نداشتن شرايط سني براساس مقررات در امتحانات متفرقه نيز شركت كنند. اين قانون در تمامي مدارس كشور قابليت اجرا دارد و حداكثر سن ثبت نام دانش آموزان مدارس روزانه در پايه اول ابتدايي 9 سال است. حداكثر سن ثبت نام در مقطع ابتدايي در پايه هاي دوم، سوم، چهارم و پنجم به ترتيب 10۱۲،۱۱، و 13 سال و در مقاطع راهنمايي 14۱۵، و 16 سال و در دبيرستان 17۱۸، و 19 سال است. ما در اين طرح سعي كرديم هرگونه مانعي را براي ادامه تحصيل دختران مرتفع سازيم چون معتقديم يكي از موانع دسترسي دختران به آموزش به ويژه در مناطق روستايي و محروم، ازدواج زودرس آنهاست.

شهري
كاهش همبستگي اجتماعي
017112.jpg
مي  دانيد همبستگي اجتماعي يعني چه؟ ساده تر بگوييم كه اين واژه مصداق همان ضرب المثل هاي قديمي است كه مي گويند: يك دست صدا ندارداين جا هم بحث اتحاد بين اقشار جامعه مطرح است.
اما نتايج يك پژوهش نشان مي دهد افزايش آمار جرايم شهري، فزوني ميزان ناهنجاري هاي رفتاري و رواني، تشديد خرده فرهنگ هاي گروه هاي اجتماعي ناهمگن، تغيير كار كرد روابط خانوادگي، كاهش احساس مسووليت مشترك اجتماعي، رواج فرهنگ فردگرايانه منفي و موارد متعدد مشابه ديگر، كاهش همبستگي اجتماعي را به نقطه تهديد براي سلامت و توسعه پايدار كلانشهرها تبديل كرده است. يعقوب موسوي، استاديار جامعه شناسي شهري در اين باره مي گويد: يكي از ويژگي هاي عمده كلانشهرهاي كنوني، كاهش نگران كننده پيوندهاي اجتماعي و اخلاقي شهروندان است به طوري كه در كنار معيارهاي متعدد تعيين كننده جغرافيايي، اقتصادي، اداري، فني و شبكه اي، كلانشهر، كانون اجتماعي فضايي است كه به تناسب افزايش جمعيت، توسعه نظام كارفني و نيز بالا رفتن حجم انتظارات ساكنان آن، پيوسته در معرض اشكال گوناگون كاهش يا گسست در پيوندهاي اجتماعي و اخلاق قرار دارد. درست است كه چنين پژوهش هايي مي تواند براي مطرح شدن در مباحث تئوريك موثر باشد اما مشكلات اجتماعي آنقدر زياد هستند كه كمتر شهروندي پيدا مي شود كه به اين مباحث بپردازد. اصولا در شرايط فعلي جايي در ذهن ديگران باقي نمانده به درك همنوع يا موضوعاتي از قبيل حقوق شهروندي بينجامد.

صنوف
شبكه معلمان
017127.jpg
احقاق حقوق صنفي هر دسته از شاغلان منوط به حركت هاي دسته جمعي و گسترش ارتباط ميان اعضاي آن صنف است. شبكه معلمان حرفه اي ايران با مشاركت بيش از هزار معلم به زودي آغاز به كار مي كند. رضا رستگار مدير اين شبكه، هدف از راه اندازي آن را توسعه و پرورش دانش، مهارت، نگرش و عادات مفيد حرفه اي براي معلمان ايران مي داند.
وي گفت: اگر مي خواهيم اهداف توسعه در ايران محقق شود بايد فرآيند آموزش و پرورش متحول شود به خصوص معلمان كه تعاملي گسترده با فراگيران دارند. به گفته وي دانش، مهارت ها، نگرش ها و عادات معلمان نقش مهمي در تحول آموزش و پرورش بازي مي كند كه لازمه اين كار، حرفه اي شدن معلمان است. معلم بايد صلاحيت و توانايي هايي را كسب كند تا بتواند عادات مفيد شغل معلمي را تامين كند. رستگار افزود: توانمندسازي معلمان براي استفاده از تمام استعدادها و ظرفيت هاي حرفه اي، توسعه و حمايت از آموزش هاي مهارت هاي حرفه اي به معلمان، حمايت از مشاركت خلاقانه و پوياي معلمان در پيشبرد شبكه، افزايش سطح دانش، مهارت، نگرش و عادات مفيد حرفه اي معلمان و فراهم كردن محيط حرفه اي براي معلمان از ديگر اهداف اين شبكه است. رستگار وعده داده شبكه معلمان حرفه اي، شبكه اي قابل دسترس، منعطف و معتبر با امنيت كافي و محيط غني شده، توانمند، فراگير، قابل دسترس و چند كاركردي است.
از آنجا كه هنوز اين شبكه راه اندازي نشده نمي توان در مورد ويژگي هاي آن قضاوت كرد. با اين همه اگر چنين شبكه اي در دسترس معلم ها قرار گيرد، علاوه بر امكان ارتباط مستمر معلمان با يكديگر زمينه براي ارتقاي مهارت هاي شغلي آنان نيز فراهم خواهد شد.

آموزش
كاهش تعداد كلاس درس
017115.jpg
در حاليكه آموزش جمعيت دانش آموزي كشور 1/2درصد نسبت به سال گذشته كاهش يافته است. تعداد كلاس هاي درسي مدارس دولتي چهار درصد نسبت به سال گذشته كاهش يافت.
در پي تخليه تعدادي از مدارس استيجاري و مدارس فرسوده حال با كم شدن شمار تعداد كلاس هاي درسي مدارس مواجه هستيم. بر اساس تازه ترين آمار وزارت آموزش و پرورش، امسال تعداد كلاس هاي داير مدارس ابتدايي 2/3 درصد و مدارس راهنمايي 6/5 درصد نسبت به سال قبل كاهش يافته است. اين آمار حكايت از آن دارد كه تعداد كلاس هاي داير شاخه نظري 8/8 درصد و دوره پيش دانشگاهي 4/5 درصد با رشد منفي روبه رو بوده است.
بر اساس اين گزارش وضعيت كلاس هاي درس در شاخه هاي فني حرفه اي و كاردانش با افزايش روبه رو شده بطوريكه فني حرفه اي با 7/0 درصد و كاردانش با 3/1 درصد رشد داشته است.
امسال 274 هزار كلاس درس براي دانش آموزان مدارس دولتي ابتدايي، 155 هزار و 300 كلاس درس براي دانش آموزان راهنمايي و 155 هزار و 100 كلاس درس براي دانش آموزان دوره متوسطه نظري، فني حرفه اي، كار دانش و پيش دانشگاهي داير شده است.
البته گفتني است تعداد دانش آموزان مدارس غير انتفاعي به نسبت سال تحصيلي گذشته 8/10 درصد رشد داشته است.

خارجي
هويت دزدي
017106.jpg
 
در جامعه مدرن امروز بايد انتظار هر كاري را داشت حتي هويت دزديو اين اتفاق در انگليس چند وقتي است رواج يافته.
پديده دزدي هويت در انگليس در سال گذشته ميلادي 45 درصد افزايش يافته است.
دزدي هويت نوعي از كلاهبرداري است كه در آن برخي افراد با استفاده از نام و مشخصات خصوصي يك فرد ديگر و به نام وي اقدام به جمع آوري اعتبار، تقاضا براي دريافت وام يا دريافت كمك هزينه از دولت مي كنند و قربانيان اين دزدي نيز معمولا تا مدت ها از دزديده شدن هويت خود توسط كلاهبرداران اطلاع پيدا نمي كنند.
۹۰ درصد افرادي كه در انگليس از موضوع دزدي هويت اطلاع دارند نگران دزديده شدن هويت خود توسط كلاهبرداران هستند.
سازمان جلوگيري از كلاهبرداري در انگليس روز جمعه با انتشار اين آمار پيش بيني كرد كه درسال آينده تعداد موارد دزدي هويت در انگليس از 101 هزار به 130 هزار مورد افزايش يابد.
بر اساس نظر سنجي انجام شده در اين كشور، 18 درصد از شهروندان انگليسي به كلي از چنين پديده اي بي خبرند.
دزدي هويت در انگليس معمولا موجب مي شود قربانيان به دليل از دست دادن اعتبار خود تا مدت ها نتوانند از بانك ها اعتبار و وام بگيرند.

تحقيقات
جريمه و تخلفات رانندگي
017124.jpg

هرچقدر كه جريمه هاي سنگين رانندگي در تهران كار خودش را كرد و باعث شده تا تهراني هاي عزيز به مقررات كمي بيشتر توجه كنند، در بجنورد افزايش مبلغ جريمه تاثير چنداني بر كاهش تخلفات رانندگي نداشته است.
رئيس قرارگاه پليس راه استان خراسان شمالي مي گويد: افزايش مبالغ جريمه تاثير چشمگيري بر كاهش تخلفات رانندگي برون شهري بجنورد نداشت.
با وجود افزايش مبالغ جريمه آمار تخلفات برون شهري در حوزه استحفاظي شهرستان بجنورد، طي يك ماه اخير، تنها يك دهم درصد كاهش داشته است.
رئيس قرارگاه پليس راه استان خراسان شمالي گفت: اين درحالي است كه طبق پيش بيني انتظار مي رفت ميزان تخلفات برون شهري در اين شهرستان حدود۲۰ درصد كاهش يابد.
وي عمده ترين موارد تخلفات صورت گرفته را در بي توجهي سرنشينان خودرو نسبت به بستن كمربند ايمني ،  انحراف به چپ خودرو، سبقت نابجا و ايجاد صداي ناهنجار توسط رانندگان عنوان كرد.

رفاه
افزايش بهره وري
017103.jpg
تحقيقات اخير نشان مي دهد، به تازگي ميزان كار مفيد كارمندان در ايران به يك ساعت در روز رسيده است در حالي كه اين ميزان دركشورهاي پيشرفته بين 5 تا۶ ساعت است. اين را داشته باشيد تا برويم بر سر بحث بهره وري. مشاور سازمان ملي بهره وري، عبدالنبي نادري، گفت: دستاورد و نتيجه بهره وري ادارات تغيير وضعيت فعلي و رسيدن به وضع آرماني است.
وي افزود: بهبود مستمر يكي از اهداف بهره وري است كه بر الگوي رفتاري كاركنان ادارات تاكيد دارد.وي اضافه كرد: بهره وري يك رويكرد توسعه است بدين معنا كه توليد كننده و مصرف كننده بايد ازآن نفع ببرند.
وي با بيان ضرورت اجراي چرخه بهره وري در ادارات گفت: آشنايي كاركنان با مباني بهره وري ، اجراي يك دوره نظام آراستگي در دستگاه  هاي اجرايي وترسيم قبل و بعد از بهبود، فرهنگسازي، ترويج مفاهيم و ابزارهاي بهبود بهره وري از اهداف اين طرح است. معاون توسعه مديريت و سرمايه انساني سازمان مديريت و برنامه ريزي همدان نيز هدف اين دوره آموزشي را اجراي چرخه بهره وري درادارات و ايجاد و توسعه حركت آن در استان ذكر كرد. جميله ديني زادهافزود: در اين دوره آموزشي 5روزه مديران و كارشناس مسوول تحول اداري 10 دستگاه اجرايي با شناسايي دو فرآيند داراي مشكل در سازمان خود،  نسبت به بهبود آن اقدام مي كنند. وي اضافه كرد: در اين دوره آموزشي دستگاه هاي اجرايي از جمله استانداري، سازمان مديريت و برنامه ريزي، امور اقتصادي و دارايي، بازرگاني، ارشاداسلامي، دانشگاه علوم پزشكي، تامين اجتماعي، راه و ترابري، امور آب وجهاد كشاورزي حضور دارند

با يك گل بهارنمي شود
كاش هر روز كوهستان روز پاكسازي بود
مردم همچنان انبوه در صفوف طولاني مي  آيند و مي  روند. آشغال و زباله ها را رها مي  كنند و مرد جوان به تنهايي پس مانده زباله ها را با خونسردي از ذهن كوهستان مي  زدايد
017142.jpg
از سال گذشته كه كوهستان پاكسازي شده تا امروز زباله اي بيرون نرفته
ابتداي ورودي پارك، ميزي چيده شده با پلاكاردي  براي تبريك اين روز. شكلات هم مي  دهند، به هركس كه نزديك ميز شود. تشكل هاي غيردولتي نيروهايشان را به كوه اعزام كرده اند جهت جمع آوري زباله 
 
تهران در دامنه كوه هاي البرز لميده است. خفته در چنبره هاي دود و سرب. خاموش و رو به پايتخت ايران در نقطه اي خوش آب و هوا صاحب منصب مركزيت حكومت شد. امروز اما اين كلانشهر خسته وفرسوده است. تمام زمين هايش ساييده و بي حاصل، بستري براي بالا رفتن برج ها شده است. سينه كوهستان را به تيغ تيز و بي رحم لودرها زخم زدند. تراشيدند و صاف كردند تمام برآمد ه هاي زمين اينجا را.

تهران شهري است با موقعيت استراتژيك جذاب به لحاظ اقليمي. رشته كوه هاي البرز بر فراز اين شهر حصاري كشيده اند بلند و طولاني. بسياري از شرايط پيش آمده آب و هوايي تهران از وجود و حضور اين رشته كوه ظهور كرده است. مرزي بين تهران و مازندران. يك سو جنگل هاي انبوه، يك سو آهن و دود.
ما تهراني ها سهمي جز آهن و دود و سرب نداريم مگر آنكه به اين مرز گام بگذاريم. روي نوار البرز قدم زدن و هواي كوهستان استنشاق كردن، كاري است كه به راحتي حصول مي شود. البته اگر دل و دماغي براي رسيدن به اين ارتفاعات وجود داشته باشد يا حال و حوصله اي براي گذشتن از ميان آشغال و زباله هاي به جا مانده شهروندان.
اينجا كوهستان است. با تمام ويژگي هاي انحصاري خودش. چشمه هاي جوشان، هواي پاك و زلال، ارتفاع و هيجان و جمعيت انبوهي كه راه هاي خاكي و سنگلاخ و گاه ديواره را بالا و پايين مي روند. با لباس هاي گرم و چهره هاي شاد و صداي خنده هايشان.
در نوار شمالي تهران سلسله جبال البرز مركزي قرص و محكم ايستاده است، همان كوهي كه بارها و بارها در شاهنامه فردوسي حكيم، در بابش سخن رانده شده است.
فريدون در آن پرورش پيدا كرد و ظلم و ستم تاريخي را از دل ايراني ها زدود. رستم در اين كوه ها ديو سپيد را شكست داد و بسيار افسانه هاي ديگر از اين البرز در فرهنگ و ادب ما موجود است - تصور كنيد، بود -.
كوهستان البرز نگهبان شهر ماست. مانند ميخي محكم در زمين فرورفته و خطر گسل زلزله تهران را كاهش مي دهد. از اين رو حضورش مايه دلگرمي است. طراوت به روحيه مردم پايتخت مي دهد. خيال شان را از بابت زلزله آسوده كرده كه متاسفانه اين دلگرمي چندان ديري نمي پايد.
مردم و كوه 
روزهاي تعطيل را چگونه مي گذرانيد؟ لحظه هاي فراغت  تان را آيا دغدغه اي اشغال مي كند يا بي خيال درخانه روز را به ظهر مي رسانيد و بعدازظهر كارهاي معوقه تان را انجام مي دهيد. بسياري از شهروندان كه تعدادشان گاه به 100 هزار نفر مي رسد، در اين ايامي كه قرار است خوش بگذرد، صبح قبل از طلوع از خانه بيرون مي زنند و راهي كوهستان سترگ البرز مي شوند. راه هاي گوناگون را پيش مي گيرند و پيش مي تازند. از دركه، دربند، توچال، جمشيديه و ... بالا مي روند. صخره به صخره كوهستان را، پيچ به پيچ چشمه ها و جويبارها را مي گذرانند و به صعود مي انديشند. به يكديگر لبخند مي زنند، برخي همراه بلبل هاي كوهي آواز سر مي دهند، برخي نيز ساكت و بي صدا مانند باد مي گذرند و شايد تنها صداي هن و هن شان كنار گوش مان شنيده شود.
جمعيت انبوه به صف مي شوند، چاره اي ندارند، جاد ه هاي اينجا باريك و يك نفره است. تازه اگر هنگام بالا رفتن تان كسي پايين بيايد، مي توانيد به پهلو از كنار هم گذر كنيد. البته ديدن اين همه انسان طبيعت دوست، اميدي در دل مان نور مي افشاند كه طبيعت، دوستداران خودش را دارد و حفظ هم مي كند. حيف كه تنها اين اميدي واهي است. نمي توان به چشم هاي بشاش اين جمعيت نگاه كرد و فهميد آنان نفع يا آسيب مي رسانند. با اين همه، آنچه پس از مدتي به چشم مي آيد، آسيب هاي آدم هاست و هيچ نفعي از آنها ديده نمي شود.
پاكسازي كوهستان 
اگر يك روز را براي گذران اوقات فراغت، ورزش يا تفريح از خانه و شهر دل بكنيد و به دامان بي پيرايه كوهستان پناه ببريد، نكات متناقض زيادي جلوي نگاه هاي شما قرار مي گيرد.
ابتداي راه، چهره ها بشاش و شاد، كوله ها پر از مواد خوراكي و البته به خاطر حضور نيروهاي خدماتي و نصب سطل هاي زباله، فضاي اطراف تميز است. بيشتر آدم را جذب هواي پاكش مي  كند. ساعتي پياده روي را ادامه دهيد. هرچه پيش تر مي رويد، صحنه هاي نامطلوب تر از رفتار آدم ها، رنج و ملال را به كامتان مي  ريزد. بطري هاي آب رها شده در پاي درختان، ظرف هاي سانديس زير سايه كنار سنگ ها، كيسه هاي پلاستيكي، ظروف شيشه اي نوشابه و كاغذ و مقوا و خيلي  آشغال هاي ديگر كه مجالي براي لذت بردن از زيبايي ها نمي  گذارد.
كافي است دنبال سايه اي بگرديد، براي نشستن و نفس چاق كردن و دمي آرامش. مطمئن باشيد هيچ جز اندوه برايتان در برندارد. وقتي در هر سايه  ساري كه مي  توان لختي نشست و تامل كرد، قبل از شما ميزبان چندين ماهه- يا چندين ساله- آن مكان زباله هاي ميهمان است، ميهماني كه قبل از شما عازم تفرج شده و يادگارهايش را با به جا گذاردن زباله هايي از اين دست، به رختان مي   كشد.
معمولا اين صحنه ها اعصاب را خدشه دار مي  كند و آدم را ناراحت. بايد اين زباله ها را جمع كرد. ولي آيا با يك كيسه و چند كيسه زباله روبي، كوهستان تازه مي  شود؟ آيا با جمع آوري زباله توسط شما كه دوستدار طبيعت هستيد كوه از لوث آلودگي ها پاكيزه مي   شود؟
البته شايد اين حركات به وجدان شما آرامش ببخشد و كمكي باشد براي لذت بردن از تفريحتان، ولي وضعيت وخيم تر از اين حرف هاست. با اين كلمات و كاغذهاي كاهي نمي   توان عمق اين فجايع رابه تصوير كشيد كه بايد رفتن و ديدن و لمس كردنش شكل بگيرد.
در تمام دنيا اجازه نمي  دهند، كوهستان ها پاكوب شوند و حتي حيوانات در يك بخش از آن به گونه اي تردد كنند كه جاده مالرو ايجاد شود، با اين حال در ايران لودرها پشت سر هم تيغ ها را از نيام بولدوزرها و لودرها برمي كشند و زخمه هاي عميقي بر پيكر كوهستان پاك و ناب وارد مي  كنند.
دروغ بزرگ 
سوم مهر ماه امسال، روز پاكسازي كوهستان نام داشت؛ مانند هر سال.
تردد از اين روز وگذر از لحظه هايش مانند ديگر روزهاي سال است. تنها تفاوت، همان نام اين روز است. نخستين جمعه مهرماه. وقتي اكثر شهروندان تهراني فارغ از كار و تلاش روزمرگي اند، وقتي بسياري از اين همشهريان مي  توانند به كوهستان بيايند و به اندازه سهم سالانه خودشان زباله ها را گرد آوري كنند، نقطه ضعف ها از همين جا آغاز مي  شود.
انگار تنها همين يك روز است كه نبايد زباله ريخت و ريخته هايش را جمع آوري كردو پايين برد. يك سال انباشت زباله ويك روز جمع آوري. اين كار نه منطقي دارد، نه عدالتي كه بيش از 360 روز آلوده كنيم و منتظر باشيم با يك روز پاكسازي كوهستان غائله ختم شود.
تخريب هميشه آسان تر از ساختن و آباد كردن است. گره كار در همين جاست كه كوهستان نيازي به آباد كردن ما انسان ها ندارد، همين كه تخريب نكنيم و زحمت بكشيم، زباله هايمان را به پايين انتقال دهيم، سنگ هاي سترگ زيبا، آب زلال رود و درخت هاي تنومند، چيز ديگري از ما نمي   خواهند.
تخريب طبيعت تنها مربوط به زباله ها  نيست. قطع درختان، انفجار و در پي آن ساخت و ساز در كوه، از جمله جنايات ديگر است كه در حق طبيعت روا مي  داريم.
امروز را روز پاكسازي كوهستان نامگذاري كرده ايم. آيا مي توان با راه انداختن چنين تشريفاتي كوه ها را پالايش كرد و فضاي دلپذيري ايجاد؟
به طور مسلم تشكل هاي غيردولتي و سازمان محيط زيست، تلاش زيادي مي  كنند تا يك سال آلودگي دفع و رفع شود.
ما براي ديدن نحوه پاكسازي كوهستان، منطقه جمشيديه را انتخاب كرديم. جمعيت زيادي به كوهستان آمده بود و همه به قصد صعود، تنه پله هاي سنگي پارك را از زير پاشنه ها در كردند، ولي هيچ تابلو و پلاكاردي در باب نظافت كوهستان به چشمشان نخورده است.
ابتداي ورودي پارك، ميزي چيده شده با پلاكاردي  براي تبريك اين روز. شكلات هم مي  دهند، به هر كس كه نزديك ميز شود. تشكل هاي غيردولتي نيروهايشان را به كوه اعزام كرده اند جهت جمع آوري زباله. پايين تر كنار رودخانه جواني ساكت و تودار زباله ها را جمع آوري و در كيسه هاي بزرگ مي  چپاند روي هم. هر چهار، پنج كيسه بزرگ را كه پر مي  كند، با خود مي  برد بالا براي انتقال به محل دفن و امحاي آن.
خيلي زودتر از حد تصور كيسه هايش پر مي  شود. آشغال هاي حاشيه  رودخانه تمامي ندارد. از سال گذشته كه اينجا پاكسازي شده تا امروز زباله اي بيرون نرفته مگر توسط طبيعت گراني كه آشغال هاي خودشان را برده اند، بقيه تلنبار شده روي زمين. كنار هر درخت كه مي  شود دمي نشست، صحنه كپه شدن آشغال و زباله، آدمي را مي  راند. جاذبه از فرط آلودگي دافعه شده است.
پاييز كه مي  آيد، هواي نيمه ابري به همراه مي  آورد و گاه ابر و باران. در آن صورت كوه زيباترين مجال براي فرار از زندگي زمخت و دودزده تهران است. مردم بيشتري در نيمه دوم سال به كوهستان رجوع مي  كنند، براي گذران فراغت. كاش پليس كوهستان به نحوه رعايت نظافت شهروندان نظارت مي  كرد. كاش اين مردم فكر سال هاي آينده و نسل هاي بعدي بودند و كمي با دقت تر تفريح مي  كردند؛ افسوس كه تمام كاش و اگرها فايده اي ندارد.
مردم همچنان انبوه در صفوف طولاني مي  آيند و مي  روند. آشغال و زباله ها را رها مي  كنند و مرد جوان به تنهايي پس مانده زباله ها را با خونسردي از ذهن كوهستان مي  زدايد.در كارش مصمم است و پذيرفته كه تنهايي بايد ناجي بخشي از طبيعت باشد. تفكر زيباي او را اگر اين سيل جمعيت بي  اعتنا به مناسبت امروز داشت، كوه هاي تهران زيباترين كوه هاي دنيا مي  شد.

موافقت مردمي با پاركبان
017145.jpg
بعد از گذشت چند ماه از اجراي طرح پاركبان در تهران، سازمان حمل ونقل و ترافيك تهران نظر شهروندان را در مورد اين طرح جويا شده است.
بر اساس يك نظرسنجي كه از سوي معاونت برنامه ريزي ومهندسي ترافيك اين سازمان انجام شده است. پيش از 72 درصد از مردم با اجراي طرح پاركبان موافق هستند. روابط عمومي سازمان حمل ونقل و ترافيك تهران همچنين اعلام كرد كه 66 درصد مردم طرح پاركبان را جهت كنترل پارك حاشيه اي براستفاده از پاركومتر ترجيح مي دهند و 9/68 درصد هم اجراي اين طرح را در بهبود ترافيك شهري موثر مي دانند.
براساس اين نظرسنجي بيش از 2/72 درصد از شهروندان قيمت ارايه شده كارت پارك را مناسب دانسته و پيش از 75 درصد آنان معتقدند كه با اجراي اين طرح زمان پيدا كردن مكان پارك نسبت به قتل از اجراي آن بهبود يافته است. نتايج اين نظرسنجي همچنين نشان مي دهد كه مدت پارك كردن وسايط نقليه از زمان هاي طولاني قبل به نيم تا يك ساعت كاهش يافته و عملكرد آن بهتر از پاركومتر بوده است.

جمع آوري متكديان منطقه۵
017130.jpg
خبر جمع آوري تابلوهاي تبليغاتي غير مجاز در منطقه 5، امكان برخورداري از تصوير زيبا در اين منطقه از شهر را بالا برده است.واحد زيباسازي و اداره ساماندهي شهرداري منطقه 5، ضمن اعلام اين خبر از طرح جمع آوري متكديان از سطح منطقه 5 نيز خبر داده است كه از اوايل مهر امسال به منظور ساماندهي آنها اجرا خواهد شد. مهندس عبدالله زاده، رئيس اداره ساماندهي شهرداري منطقه 5 با بيان اين مطلب گفت: همزمان با اعلام زمان آغاز طرح از سوي واحد زيباسازي منطقه و اتمام مهلت قانوني، واحدهاي مختلف در مورد جمع آوري تابلوهاي غير مجاز، واحد ساماندهي شهرداري منطقه نسبت به جمع آوري تابلوهاي تبليغاتي كه بدون كسب مجوز از شهرداري نصب شده اند، اقدام خواهد كرد.
وي در مورد چگونگي اجراي طرح جمع آوري متكديان گفت: اين طرح در سطح ميادين و چهارراه هاي محدود منطقه 5 به همت يك گروه شناسايي و دو گروه اجرايي و سه دستگاه ميني بوس و دو دستگاه نيسان انجام مي شود.
عبدالله زاده با بيان اينكه اين كار در هماهنگي هاي انجام شده از سوي شهرداري با وزارت كشور صورت مي گيرد، گفت: اين افراد به نيروي انتظامي و سپس وزارت كشور تحويل داده مي شوند.

راه اندازي جايگاه سوخت رساني گاز طبيعي
017139.jpg
گازسوز كردن ماشين ها يكي از راه هاي مناسب براي كاهش آلودگي هوا و افزايش سرعت و حركت در ماشين ها محسوب مي شود. شهرداري منطقه 13 تهران از راه اندازي نخستين جايگاه سوخت رساني گاز طبيعي CNG در اين منطقه در آينده اي نه چندان دور خبر داده است.
اين جايگاه سوخت رساني گاز طبيعي با تخصيص اعتباري بالغ بر 5 ميليارد ريال در قطعه زميني به مساحت 1300 متر مربع واقع در بزرگراه شهيد عباس دوران بالاتر از پادگان امام حسين در حال ساخت است.
اين جايگاه با تعداد چهار سكو، كه هر سكو گنجايش سوخت گيري دو خودرو و ظرفتي تامين سوخت روزانه 2 هزار خودرو را دارد.
جايگاه سوخت رساني گاز طبيعي با هدف كاهش منابع آلوده كننده و رعايت شاخصه هاي زيست محيطي توسط شهرداري تهران در نقاط مختلف شهر از جمله منطقه 13 احداث مي شود.

جهانشهر
017136.jpg
شهرداري بدون كاغذ براي هالتون
شهر هالتون از توابع ايالت اونتاريو كشور كانادا در طول سه دهه گذشته رشد وتوسعه فراواني داشته است.
توسعه و گسترش شهر هالتون باعث شده است كه مديريت شهري با حجم انبوهي از كارهاي دفتري از قبيل ثبت گزارش كار پرسنل شهرداري در ارتباط با اقدامات انجام شده، دبيرخانه هاي متعدد و انجام امور اداري بي شمار به منظور اخذ پروانه ساخت و كنترل بر پروژه هاي انجام شده روبه رو شده و متعاقب آن دچار يك ركود و كندي ناشي از بروكراسي اداري شود.
مديريت شهري هالتون براي جلوگيري از گسترش ديوان سالاري در بدنه شهرداري اقدام به اجراي طرحي در جهت حذف نظام كاغذبازي در شهرداري كرد.
بر اساس اين طرح، شهرداري هالتون مي بايد تمامي امور دفتري خود را توسط شبكه كامپيوتر انجام داده و آخرين اطلاعات شهري و مديريت شهري را به اطلاع عموم شهروندان برساند.
همچنين براي اخذ مجوزات مختلف توسط مردم، شهروندان نيازي به مراجعه به شهرداري نداشته واز طريق وصل شدن به شبكه كامپيوتري شهرداري به مسوول مربوطه متصل شده و مجوز لازم را براي انجام فعاليت خود دريافت مي كنند.
هدف اصلي شهرداري هالتون از اجراي طرح شهرداري بدون كاغذ، ايجاد سرعت  عمل در انجام پروژه هاي شهري و ريشه  كني نظام ديوان سالاري در شهرداري است.
بر اساس نظرات مديران شهري هالتون، اصلي ترين ابزار براي توفيق طرح شهرداري بدون كاغذ، ارايه آموزش هاي لازم در اين زمينه به كاركنان شهرداري و شهروندان شهر هالتون است.

017133.jpg
سوئد و مشاركت مردم در مديريت شهر
به منظور مشاركت بيشتر مردم در اداره شهرهاي سوئد، پايگاه هاي مشاركت مردمي در سطح شهرهاي اين كشور ايجاد شده است.
مديران شهري شهرهاي اين كشور براي گردهمايي شهروندان و تبادل اطلاعات و بررسي مشكلات شهرها، اقدام به ايجاد محل هايي كرده اند. شهروندان در اين مكان ها مي توانند به آخرين اطلاعات در مورد مسايل شهري واقدامات مديريت شهري دسترسي پيدا كنند و با حضور در اين محل ها در مورد حل مسايل شهري و نقد اقدامات مديريت شهري به گفت وگو و تبادل نظر بپردازند.
هدف از ايجاد چنين مكان هايي توسط مديران شهري سوئد اين است كه شهروندان قادر باشند در حل مسايل پيچيده شهري نيز مشاركت فعال داشته و اقدامات مديريت شهري را نيز به طور مرتب مورد تحليل قرار داده و بررسي كنند. وجود يك چنين محل هايي به همراه ارايه آخرين اطلاعات در مورد مسايل شهري به مشاركت شهروندان معناي ديگر بخشيده و شهروندان را در حل مسايل شهري توانمندتر از گذشته كرده است.
پايگاه هاي مشاركت مردمي بيشتر در كتابخانه ها ودفترهاي بيمه خدمات اجتماعي واقع شده است و مردم در اين مكان ها علاوه بر انجام فعاليت هاي روزمره خود مي توانند با حضور در پايگاه هاي شهروندي از امكانات اين پايگاه برخوردار شوند.
البته در پايگاه هاي مشاركت مردمي برخي آموزش هاي لازم مديريت شهري نيز به شهروندان ارايه مي شود.اخيرا كميته اي در وزارت كشور سوئد تشكيل شده است كه وظيفه نظارت بر كاركرد پايگاه شهروندي را برعهده دارد.
كميته نظارت بر پايگاه هاي مشاركت شهروندي، كاركرد اين پايگاه ها را با يكديگر هماهنگ ساخته و در توانمند ساختن اين پايگاه ها مي كوشد.
همچنين اين كميته از طريق تماس با شهرداري ها، شوراهاي استان ها ونمايندگان دولت سعي مي كند كه حوزه فعاليت اين پايگا ه ها را گسترش داده و به تاسيس ادارات جديد شهروندي بپردازد.
دولت سوئد بحث ايجاد پايگاه شهروندي را از دو دهه قبل آغاز و پس از بررسي هاي لازم ابتدا به صورت آزمايشي تعدادي از اين پايگاه ها را در سطح شهرها راه اندازي كرده است.
بر اساس نظر مجلس سوئد، ايجاد اين پايگاه ها از به وجود آمدن ساختار ديوانسالار در بدنه مديريت شهري جلوگيري به عمل آورده و در عوض به ايجاد تعاملات دموكراتيك بين شهروندان و مديريت شهري منجر مي شود.
گفتني است كه پروژه ايجاد مراكز مشاركت مردمي در ساير كشورهاي اسكانديناوي هم مورد استقبال قرار گرفته است.

ز اويه
تبليغات 
رضا شريف 
پياده يا سواره از خيابان مي گذريد. تابلوهايي را مي بينيد كه براي تبليغ مورد استفاده قرار مي گيرد. در هر تابلو تبليغ خدمات يا كالايي صورت گرفته است كه از شما مي خواهد آن كالا يا خدمات را مورد استفاده قرار دهيد. تبليغ فقط به همين تابلوها ختم نمي شود. در همين روزنامه همشهري بخشي به نام نيازمندي ها وجود دارد كه خريد، فروش و ارايه خدمات را معرفي كرده و شما را دعوت به خريد مي كند. اين هم يك نوع تبليغات است. راديو و به ويژه تلويزيون هم كه جاي خود دارد. تلويزيون در طول شبانه روز زمان زيادي را به تبليغات اختصاص مي دهد و سعي مي كند به بينندگان برتري خود را القا كند.
هجوم و بمباران تبليغاتي از ويژگي هاي زندگي امروزي است. خصوصا در شهرهاي بزرگ دامنه تبليغات گسترده مي شود. در شهرهاي بزرگ جمعيت بيشتري زندگي مي كنند و اين جمعيت اگر رو به كالايي بياورد، سود بزرگي براي توليدكننده دارد. تاثير تبليغات آنقدر زياد است كه توليدكنندگان بخش بزرگي از درآمد را صرف آن مي كنند تا از اين طريق بستر فروش را هموارتر كنند.
نكته مهمي كه در تبليغات باقي مي ماند، جايگاه مصرف كننده است. من و شما خواه ناخواه مصرف كننده هستيم. ممكن است يك يا چند كالا هم توسط ما توليد شود، اما نمي توانيم از جايگاه خود به عنوان مصرف كننده غافل باشيم. زندگي در شهري مثل تهران نيازهاي فراوان و متنوعي را به همراه مي آورد كه ما مصرف كنندگان آن هستيم و براي مصرف كردن هم زير هجوم تبليغات قرار مي گيريم.
طبيعي است كه بپذيريم تبليغات در بيشتر اوقات همراه با واقعيت نيست. بعيد است كه تبليغ كننده درست همان چيزي را بگويد كه واقعيت دارد و اين براي آن است كه بتوانند دامنه تاثير خود را بر مصرف كننده افزايش دهند. در چنين شرايطي انتخاب، كار ساده اي نيست. انتخاب يك كالا از ميان ده ها كالايي كه به بازار عرضه مي شود، نمي تواند به راحتي صورت گيرد.
در بسياري موارد مشاوره گرفتن از اين و آن هم امكان پذير نيست و در برخي موارد خنده دار نيز خواهد بود. مثلا در نظر بگيريد براي خريد كالايي نظير شكلات بخواهيم مشاوره بگيريم. طبيعي است كه اين امر مضحك به نظر مي رسد. به اين ترتيب گزينش كالا با اين همه تبليغات، در نهايت با خواست مصرف كننده همراه است و اين خواست، با بسياري از مولفه ها مانند سليقه در ارتباط است. نبايد فراموش كرد كه زندگي شهرنشيني آن هم در شهرهاي بزرگي مثل تهران با هجوم تبليغات گره خورده است و اين امر در همان حال كه ما را در پيدا كردن كالا راهنمايي مي كند، امكان انتخاب را هم مشكل مي كند. مطمئنا هيچ يك از ما به همه آنچه كه در تبليغات عنوان مي شود، معتقد و مطمئن نيستيم، اما زير اين بمباران گاه نمي توانيم تحمل داشته باشيم.
اگر در شهري مثل تهران زندگي مي كنيم، بايد يادمان باشد كه در معرض تبليغات قرار داريم، تبليغاتي با شيوه هاي مختلف كه به دنبال آن است تا ما را تسخير كند.

|  تهرانشهر  |   خبرسازان   |   دخل و خرج  |   در شهر  |   درمانگاه  |   يك شهروند  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |