زهرا ابوعلي
|
|
اشاره: در دوراني كه ما زندگي مي كنيم، سازمان ها و نهادها نقش ها و مأموريت هايي فراتر از نقش هاي پيشين بر عهده گرفته اند و در محيط سياسي و اجتماعي وظايف جديدي به آنها محول شده است.سازمان هاي امروزي از قالب يك نهاد تنها اداري، صنعتي يا اقتصادي خارج شده و به صورت نهادهايي اجتماعي سياسي درآمده اند كه علاوه بر انجام وظايف فني بايد نسبت به محيط هاي اجتماعي- سياسي خود بيش از پيش حساس و آگاه باشند. داشتن مهارت سياسي، شناخت سياست هاي روز و نحوه پيدايش آنها از لوازم مديريت امروز است.ارج نهادن به منافع عامه و توجه به هنجارها و خواست هاي اجتماعي، از زمره مسائلي است كه مديران در كنار اهداف سازمان بايد بدان بهاي فراوان دهند.در عصر ما مدير موفق كسي نيست كه تنها اهداف اقتصادي و فني را فرا روي خود قرار دهد؛ بلكه كسي است كه اهداف سازمان را در كنار منافع عامه و سياست هاي كلي جامعه ارزيابي و ارزش گزاري كند. احاطه و آگاهي نسبت به محيط هاي فرهنگي و ارزشي، اجتماعي، سياسي، فني، اقتصادي و اقليمي جامعه اي كه در آن فعاليت هاي سازمان انجام مي پذيرد و شناخت تحولات و تغييرات آنها در طول زمان، در ايفاي نقش جديد مديريت اثر تعيين كننده اي دارد. سازمان ها براي زنده ماندن و رشد و توسعه بايد خط مشي هاي عمومي را كه بازتاب محيط هاي مؤثر بر سازمان و منعكس كننده ارزش هاي حاكم در آن جامعه است، به خوبي شناخته و ارزيابي كنند و با آنها به طور فعال و مؤثر برخورد كنند.گذشته از اين مدير بايد بكوشد تا در تعيين خط مشي ها، نقش فعال و تعيين كننده داشته باشد. . مدير مي تواند به كمك مطبوعات و رسانه هاي گروهي با استفاده از نيروي تخصصي و فني سازمان و ديگر گروه هاي بانفوذ، با ارائه پيشنهادها و اظهارنظرهاي مفيد و مؤثر، در خط مشي گذاري، اثر گذاشته و به آن جهت دهد.در گفت وگو با سيد محمدرضا ميرتاج الديني، نايب رئيس دوم كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي، ويژگي هاي مديران فرهنگي امروز را به چالش كشيده ايم.
* عده اي بر اين باورند كه ساده ترين مسئوليت بر عهده يك مدير فرهنگي است. در حالي كه مديريت فرهنگي يكي از سخت ترين مشاغل جامعه ماست. از آنجا كه چند سالي است در دانشگاه رشته مديريت فرهنگي تدريس مي شود به عنوان نخستين سؤال مي خواهم از شما كه خودتان در كارهاي فرهنگي مشغول هستيد، بپرسم يك مدير فرهنگي بايد چه خصوصياتي داشته باشد و اصلاً تعريف آن چيست؟
- يك مدير فرهنگي ابتدا بايد شناخت مناسبي از فرهنگ داشته باشد يعني با فرهنگ جامعه آشنايي داشته باشد. در ثاني وي بايد توان برنامه ريزي فرهنگي را داشته باشد. همچنين نگاهي فرهنگي به جامعه داشته باشد اصلاً جامعه شناس باشد. نيازهاي جامعه و روحيات مخاطبان، فرهنگ را درك كرده و در ارتباط با آن نيازها برنامه ريزي كند. اما مهم تر از همه اين كه خودش يك زندگي فرهنگي در اجتماع داشته باشد. يعني خودش هم ذاتاً فرهنگي باشد. براي فرهنگ اين مملكت دل بسوزاند و هويت ملي و فرهنگي ما را باور داشته باشد. بدين معني كه در برابر فرهنگ بيگانه(غرب) خودباخته نباشد.
* در حال حاضر از نظر شما وضعيت فرهنگي كشور و مديريت آن چگونه است؟
- همان طور كه مي دانيد انقلاب اسلامي ما يك انقلاب فرهنگي بود يعني سابقه فرهنگي داشت. شهيد بهشتي در يادداشت هاي خود تعبيري دارند از اين انقلاب كه «انقلاب ما انقلاب ارزش هاست». بر همين مبنا بنده معتقدم كه مديريت چنين انقلابي بايد بر پايه همان سابقه فرهنگي و ارزش ها باشد. بايد يك مديريت فرهنگي باشد. بايد توجه داشت فرهنگ جدا از اقتصاد و سياست و ساير مسائل اجتماعي كشور نيست پس اگر مديري مثلاً مدير اقتصادي جامعه است در كنار سياست گذاري هاي اقتصادي اش وظيفه دارد به گرايشهاي فرهنگي اقتصادي در جامعه هم فكر كند و آن افكار را حتي عملي كند. مديران اجرايي ما در هر رشته اي كه فعالند بايد داراي سابقه اي فرهنگي نيز باشند تا هر كاري متناسب با فرهنگ خاص خودش پيش برود. البته اين مديران فرهنگي لزوماً بايد از ميان مديران قوي انتخاب شوند و كار كشته باشند. ولي متأسفانه امروز مديران فرهنگي از اعتبار و سابقه و تجربه اندكي برخوردارند و معمولاً مديران متوسطي در پست هاي مديريتي به كار گرفته مي شوند.
* در بعد فرهنگ دو مسئله باطن و ظاهر پيش مي آيد. كميسيون فرهنگي دوره ششم يك پروژه فرهنگي در صدا و سيما داشتند كه به جاي فرهنگ به عدد و ارقام پرداختند و از كميسيون فرهنگي به كميسيون اقتصادي تبديل شدند! عملكردشان در آن دوره ضعيف بود. حالا همه نگاه ها به بعد فرهنگي مجلس هفتم است. با توجه به اشتغال مديران فرهنگي نهاد رهبري در دانشگاه ها، وزارت ارشاد و صدا و سيما معاونت اجتماعي، فرهنگي شهرداري ها اين كميسيون چه تدبيري انديشيده است؟
- اين موضوع برمي گردد به نوعي پراكندگي مديريت فرهنگي در كشور كه ما از آن رنج مي بريم.
* خب براي جلوگيري از اين عدم همكاري مديران فرهنگي و دوباره كاري يا به قول شما پراكندگي مديريت فرهنگي چه بايد كرد؟
- نهادها و سازمان هاي فرهنگي هر كدام مسئوليت هاي فرهنگي خاصي را بر عهده دارند و در اين راستا چه موازي كاري ها كه انجام نمي دهند. هر چند موازي كاري ابداً اشكالي ندارد ولي از آنجا كه ما ميدان وسيعي براي كارهاي فرهنگي در اختيار داريم بايد از سياست گذاري واحدي پيروي كنيم تا تقسيم كار به درستي صورت بگيرد. البته اين نهادها هر كدام تنها ده درصد روي بعد موازي، كار مي كنند. ولي يك فرماندهي واحد براي برنامه ريزي فرهنگي لازم است. در اينجا هم وظايف نهادهاي مختلف مشخص مي شود و هم اين كه هر كدام سياست واحدي را براي خود در پيش مي گيرند.
* يعني با يك پراكندگي كاري مواجهيم كه همه چيز را به هم ريخته است؟
- دقيقاً. چيزي كه ما نياز داريم يك ساماندهي اصولي است چون سياست هاي كلي مشخص است. در چشم انداز بيست ساله اي كه مقام معظم رهبري مشخص كرده اند يازده بند از ۵۴ بند سياست هاي كلي مربوط به سياست هاي فرهنگي است. براي رسيدن به آن ساماندهي ابتدا بايد تعريفي از سياست هاي مختلف نهادهاي فرهنگي به دست آورديم. ادغام نهادهاي فرهنگي اقدام بعدي است و پس از آن بايد به تفكيك نظام هاي فرهنگي و ادغام برخي نظام هاي موازي بپردازيم. به عنوان نمونه هم اكنون ارشاد كار فرهنگي مي كند. سازمان تبليغات هم همين طور. ارشاد براي فعاليت هاي فرهنگي اش يك تعريف دارد سازمان تبليغات تعريفي ديگر، سازمان تبليغات مسئول امور ديني- مذهبي جامعه است و ارشاد عهده دار وضعيت عمومي فرهنگ اجتماعي. با اين حال نگاه كنيد ارشاد در حوزه مساجد فعاليت مي كند، كانون فرهنگي مساجد راه اندازي مي كند، كتابخانه هاي مساجد را اداره مي كند و... سازمان تبليغات هم دقيقاً همين كارها را مي كند و اين يعني همان دوباره كاري. اينجا بايد بررسي لازم صورت بگيرد و وظايف هر كدام تفكيك شود. يا هر دو يكي شوند يا آن كه هر كدام بدانند مي خواهند چه كنند و در كدام حوزه فرهنگي فعال باشند.
* يكي ديگر از مشكلات فرهنگي مربوط به امور جوانان است. مثلاً در مورد پوشش آنها، هيچ كدام شان يك خوراك فرهنگي ندارند كه بدانند چه لباسي بپوشند. بر خلاف نسل هاي پيشين اين جوانان نسل سوم آرمان گرا يي چندان بارزي فعلا ندارند، بلكه بر عكس، نگاه ظاهري آنها به دنبال شرق و غرب است و ماهواره و اينترنت و مد تجمل گرا و... به لحاظ فكري عرض مي كنم. مي خواهم بدانم كميسيون فرهنگي دوره هفتم چه برنامه هايي براي اين نسل در نظر دارد؟ چه كارهايي براي باورپذيري فرهنگي آنها با توجه به عرق ملي و فرهنگ اسلامي ما صورت گرفته؟
- ببينيد ما بايد اين جوان ها را به جايي سوق دهيم كه از سطحي نگري و روبناي فكري كردن پرهيز كنند. عمق بخشيدن به برنامه ها، تعميق معرفت ديني جوانان و تحكيم باورهاي فرهنگي ملي از مهمترين برنامه هايي است كه بايد اجرا شود. ما اگر آن فرهنگ اصيل ايراني را كه آميخته با فرهنگي ديني ماست خوب حفظ كنيم ديگر در مقابل تهاجم فرهنگي شكست نخواهيم خورد. تهاجم فرهنگي از غرب و كشورهاي خارجي بي فرهنگ و ريشه وارد كشور ما مي شود. جوانان آن فرهنگ پوچ را مي پسندند و خود را با آن تطبيق مي دهند. در حالي كه كشورهايي هم هستند كه فرهنگ خودشان را حفظ مي كنند مثل پاكستاني ها و هندي ها و اعراب كه لباس ملي دارند و از آن در جشن هاي خود استفاده مي كنند.
* مشكل اينجاست كه ما لباس ملي نداريم. نسل سوم هم نسلي نيست كه خيلي در مورد آنچه مي شنود بينديشد. نسلي است كه فقط مي بيند و نگاهش نيز كاملا باز نيست . فكر مي كنيد مثلاً اگر جنگ شود مي توان به اين نسل براي دفاع از وطن اعتماد كرد؟
- خب ما بايد بين اين نسل جديد نسل دوم و حتي اول پيوند زده و ارتباط آنها را حفظ كنيم.نگذاريم كه بينشان فاصله ايجاد شود. نسل دوم هم نسل بدي نيست. مي توانند بين دو نسل اول و سوم رابطه برقرار كند. ما از نسل دوم كه اداره كننده جنگ بودند الگوهاي خوبي داريم كه به نسل سوم بدهيم. در واقع نسل دوم و سوم فاصله چنداني با هم ندارند. نسل سومي ها همان بچه هاي نسل دوم هستند يعني همان بقاياي جنگ! يا اصطلاحاً بقية الصيف. اين بچه ها، فرزندان همان رزمندگان و جانبازان و خانواده هاي شهدا هستند پس چندان هم نمي توان به آنها بي اعتماد بود.
* در زمان جنگ (نسل دوم) الگوهاي خاصي رايج بود . حالا آن نگاه ها كه روزگاري يكپارچه بود تكثير و پراكنده شده است. پس آيا نمي توان گفت كه نمي شود چندان هم به نسل سومي ها اميدوار بود؟
- ولي ما همان نگاه ها را برجسته مي كنيم. ما بايد الان الگوهايي از شهدايمان، رزمندگانمان، سردارانمان و رسانه ها و روزنامه ها داشته باشيم. قطعاً اين كتاب ها، مصاحبه ها و داستان ها در ابعاد مختلف فرهنگي (فرهنگ جنگ) تأثيرگذار خواهند بود.
* اجازه بدهيد كمي به مديريت فرهنگ شهري بپردازيم. يكي از كارهايي كه بايد در اين خصوص صورت بگيرد گسترش كتابخانه هاست. همينطور تئاتر، سينما و ... منظورم تئاتري است كه در خدمت فرهنگ اسلامي مي باشد. هم اكنون برخي از نقاط جنوبي تهران بخصوص منطقه ۱۶ كه بيشترين شهدا را داشته، با ضعف كتابخانه مواجه است. يعني كسي به فكر ساخت كتابخانه و تهيه كتاب هايي كه با سطح تفكر اهالي آن منطقه همخواني داشته باشد، نيست. در كميسيون فرهنگي تا چه اندازه اي به اين مسئله رسيدگي شده است؟
- در نسل جديد ما جوان هاي پاك و فرهيخته هم زياد داريم جوان هايي كه آرمانگرا هستند. براي اين افراد احتياج به يك الگودهي مناسب هست. در همين راستا مجلس ششم برنامه هاي فرهنگي اي را به صورت بلندمدت (پنج ساله) يا كوتاه مدت(يك ساله) تصويب كرده. اگر چه شوراي نگهبان يكسري اشكالات از اين برنامه ها گرفته بود ولي ما در مورد آن اشكالات فقط حق نظردهي داشتيم. ولي نسبت به خود بخش فرهنگي و برنامه چهارم حق هيچ اظهار نظري وجود نداشت. در قانون اساسي هم شوراي نگهبان آورده كه در برنامه چهارم توجه كافي به سياست هاي كلي نشده. البته اشكال شرعي و قانوني وجود نداشت. ما آمديم اعلام كرديم با توجه به اصل قانون اساسي و ديگر سياست هاي كلان كه از سوي مقام معظم رهبري تعيين شده، برنامه چهار مورد بي مهري قرار گرفته است. از همين رو ما از مجلس خواستيم اجازه بدهند ما كل برنامه بخش فرهنگي را در برنامه چهارم بازنگري كنيم. ولي اجازه ندادند و گفتند: فعلاً اين برنامه برود، بعداً اصلاحيه بدهيد. ما مي خواهيم در آينده يك متمم در مورد بخش فرهنگي در برنامه چهارم بياوريم. آنجا اين مسائل را مدنظر قرار مي دهيم.
از طرفي ديگر برنامه سالانه بودجه ۸۴ را دولت به مجلس مي دهد. ما آنجا از مواردي كه خود دولت آورده حمايت مي كنيم. مواردي مثل گسترش كتابخانه ها در محلات و شهرها و مناطق محروم و روستاها. چون به عقيده من نسل جوان ما همه جا يك رنگ دارد. پس بايد برنامه كلي باشد تا همه از آن بهره مند شوند. برنامه هاي ديگري هم در همين رابطه بايد اجرا شوند مثل حمايت از جايگاه هايي كه تبليغات هنري دارند. يعني با توجه به سابقه فرهنگي و ارزش هاي انساني و انقلابي سالن هاي تئاتر و سينما و حتي برنامه هايي براي توليد فيلم به جريان بيفتد. بحث كتاب و كتابخواني و حمايت از ناشرين هم بخش ديگري از اين برنامه ها است. كتاب هايي كه ارزش ديني را حفظ مي كنند بايد بيشتر چاپ شوند. ادبيات انقلابي، داستاني و ايراني بايد تحت توجه و پشتيباني خاصي واقع شود. مشكل ما الان همين است كه جامعه ايراني، جامعه كتابخواني نيست. درصد كتابخواني به شدت پايين است حتي در ميان تحصيلكرده ها. پس بايد اول جامعه را به سمت كتابخواني سوق داد تا بعد ببينيم براي ضعف كتابخانه و ... چه مي توان كرد.
* طبق آمار فروش كتاب يكي از پرفروش ترين كتاب ها، كتاب هاي مذهبي و عرفاني هستند. اديان مسيح روي عرفان و حتي نظريه تناسخ كاركرده اند و تحقيقات زيادي در اين زمينه انجام شده. الان حجم وسيعي از كتاب هاي موجود در بازار كتاب از غرب و اروپا وارد مي شوند با ترجمه هاي خوب، بد، ضعيف. نمي گويم آنها تبليغ دين خودشان را مي كنند ولي از بعد فكري در نسل جوان جامعه تأثيرگذارند. با توجه به اين حديث كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود ه اند «هر چيزي را نبايد تجربه كرد بلكه بايد از تجربه ديگران هم درس گرفت.» و اين نكته كه خود شما روحاني هستيد و آشنا به مسائل ديني، آيا فكر نمي كنيد در حوزه علميه بايد كار بيشتري روي اين موضوع انجام بگيرد؟ يعني در بازار كتاب، كتاب هاي مذهبي مثل نهج البلاغه و قرآن با تفسير و ترجمه هايي كه به زبان امروز اين جوان ها نوشته و چاپ شده باشد موجود نيست.
- چون جوان نمي تواند از اين كتاب ها استفاده بهينه بكند در اكثر كتاب هاي روز، پيام آن كتاب ها به صورت داستان درج شده است.
* ولي من فكر مي كنم اين انتقال پيام درمورد مذهب خيلي كم اتفاق افتاده است.
- كتاب هاي مذهبي ما با توجه به نيازهاي جامعه به دو جهت بايد پيش برود. اول بايد نياز نسل جوان را درك كرد و همان را به قلم روز نوشت. كتاب هاي شهيد مطهري چنين كتاب هايي هستند.مطابق سليقه همه نسل هاست. گاهي هم كتاب هايي تأليف مي شوند كه چندان قوي نيستند به لحاظ محتوا. نياز نسل جوان را از بعد مسائل ديني تأمين نمي كنند. در حال حاضر، يكي از كارهاي پسنديده اي كه حوزه شروع كرده نگارش كتاب سال حوزه علميه است. يعني هر سال كتاب هاي برجسته و پربار را انتخاب و منتشر مي كند. نسل جوان هم به مسائل معنوي و عرفاني تمايل فراواني دارد و از اين كتاب ها استقبال مي كند.
* بله به خاطر تمايلش به اينگونه كتاب ها و اين مقوله عرفان و مذهب به سمت آن كتاب ها مي رود. اما متأسفانه با خواندن آن كتاب هاچيزي كه دنبالش هست را نمي بيند.
- كتاب هاي فلسفي نياز به تفكري عميق دارد بنابراين افراد خاصي دنبالش مي روند. جوان ها به خاطر بي حوصلگي در امر تفكر به سراغ كتاب هاي روان تر مي روند. اينكه كتاب هاي معنوي و عرفاني براي اين نسل جذاب و قابل درك باشد كاري است كه بايد توسط گروهي از نويسندگان صورت بگيرد. هم اكنون گروهي نويسنده هم در اين حوزه وارد شده اند و مشغول به كارند. از جمله كتاب خاطرات بزرگان و علما. مثل علامه طباطبايي، آيت الله شاه آبادي، مرحوم بهاءالديني و آيت الله كشميري. اين كتاب ها در بازار فراوان است. فقط بايد نوع مطالعه آنها تبليغ شود و گسترش پيدا كند.
* ما در سنين نوجواني و جواني (سال هايي كه به دنبال خداشناسي بوديم) اينها را خوانده ايم، مسئله اي كه اكنون وجود دارد آن است كه الگوپذيري هنوز جا نيفتاده. كسي نمي داند براي كميسيون فرهنگي چطور بايد كار كرد. كتاب هاي شهيد مطهري با تمام تأثيرش با رفتن خود استادكما بيش فراموش شدند يا الگوهاي جنگي ما شهيد همت بود و شهيد باكري و ... كه اين شهدا هم وقتي رفتند ديگر تمام شدند.
- نه اين الگوهاي نمونه تمام نشده اند و هرگز هم تمام نمي شوند. آثار فكري، علمي و تحقيقي آنها باقي است. فقط بايد ديد چگونه مي توان اينها را به جامعه عرضه كرد. ما بايد روي اين آثار، كار كارشناسي انجام بدهيم. بايد از پژوهشكده هاي مراكز تحقيقي - پژوهشي و نهادهاي فرهنگي دولتي و غيردولتي حمايت كنيم تا روي اين آثار كار كنند. اگر دولت اعتبارات فرهنگي خودجوش و مردمي را كه نياز آنها است در لايحه اش بياورد ما هم اقدام مي كنيم. آن را در قالب طرح هاي سازنده در كميسيون فرهنگي مطرح مي كنيم وگرنه در برنامه آينده مي گنجانيم. اخيراً يك مؤسسه خصوصي آمده و آثار علمي گذشته را در قالب زبان امروزي به تعداد محدود بازنويسي و منتشر كرده كه اين يك گام مثبت است. يعني يك چشمه زلال يك جا مانده بود و جوانان به آن دسترسي نداشته اند. عده اي آمده اند راه آن جويبار را روان كردند، باز كردند تا بيايد برسد به دست مردم، به دست نيازمندش . اين طور مؤسسه ها نياز به حمايت دارند.
* آيا براي هماهنگ سازي مديران مساجد، بسيج، معاونت اجتماعي و شهرداري تدابيري انديشيده شده كه هر از گاهي مديران فرهنگي نشستي، جلسه اي با مسئولان كميسيون فرهنگي داشته باشند. با يكديگر همفكري كنند و روي مواردي مثل لباس، كتابخانه ها و ... كار كنند.
- در برنامه سوم ادغام نهادهاي موازي درج شده بود و دولت هم برخي از آنها را انجام داد. برخي از طرح ها هم مانده است و فرصت رسيدگي به آنها پيش نيامد. طبيعي است كه شروع كننده اين كار بايد دولت باشد. يعني دولت بايد به مجلس بيايد و مجلس هم از اهداف دولت حمايت كند. اگر شروع كار هم از طرف دولت نباشد ما خودمان مد نظرمان هست كه نهادهاي فرهنگي مثل بخشي از وزارت ارشاد، سازمان اوقاف و امور خيريه، سازمان تبليغات اسلامي، دفتر تبليغات و ديگر نهادها را در يك طرح كلان از حالت موازي كاري خارج كنيم. مديريت خوب در جامعه مايحتاجش يك تفكيك درست است. فرهنگ عمومي و فرهنگ ديني نه از نظر اجرايي كه از نظر عملكرد فرهنگي بايد تفكيك و تدوين شوند.اعتبارات فرهنگي ما چيزي در حدود ده تا بيست درصد از كل سهم خود را به فرهنگ ديني اختصاص داده كه اين بخش نياز بيشتري را مطالبه مي كرد. الان ما هفتاد هزار مسجد داريم. چهار هزار تشكل ديني در كشور داريم و اين همه جمعيت مردمي و مذهبي. اگر سازماني بخواهد اين همه مركز را اداره كند چقدر امكانات مي خواهد؟چقدر اعتبارات و بودجه نياز دارد؟