يكشنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۳
جوان و افسردگي
اشاره : افسردگي از بيماري هاي خاص دوره نوجواني و جواني است. در اين مقاله به عوامل و نشانه ها و راههاي درمان اين بيماري پرداخته مي شود.
003837.jpg
سالها بود كه متخصصان فكر مي كردند افسردگي مرحله اي است كه كودكان و نوجوانان مي توانند به سلامت از آن بگذرند. اما امروزه آنان به گونه اي ديگر مي انديشند.
برايان كميلري دختري بود كه همه چيز داشت: والديني هوشيار و كوشا، برادري آگاه و خانه اي بسيار امن و راحت نزديك شهر بوستون. اما تمام اين امكانات خوب باعث نشد كه او احساس يأس و نااميدي اي را كه در او رخنه كرده بود به دور بياندازد، با وجودي كه هنوز كلاس نهم بود. او مي گويد: «اين احساس مثل ابري بود كه همه جا دنبال من بود و من نمي توانستم از دست آن خلاص شوم.»
كم كم برايان به طور تفريحي به مصرف مواد مخدر و الكل روي آورد. يك روز يكشنبه در حالي كه مشغول دزدي از يك مغازه بود دستگير شد و از آن به بعد بود كه مادرش (ليندا) در جريان كارهاي اخير او قرار گرفت. هنگامي كه او را به سمت خانه مي برد، آن طور كه برايان توصيف مي كند، چيزي جز يك سكوت عميق و پرمعنا بين آنها نبود. با وجود تمام ابرهاي نااميدي كه درسر داشت احساس مي كرد ديگر روي خوشبختي و رنگ روشنايي را نخواهد ديد. به اين علت بود كه آن شب ۷۴ قرص را يكي پس از ديگري بلعيد زيرا مي خواست خود را از اين يأس و افسردگي نجات دهد، او مي خواست بميرد.
ليندا دخترش را در حالي كه بيهوش كف زمين افتاده بود پيدا كرد و سريعاً او را به بيمارستان رساند، جايي كه مي بايست روانپزشك و حتي خود را قانع كند كه اين اتفاق چيزي جز يك زنگ خطر يا يك انگيزه آني نبوده است. روانپزشك نيز از والدين برايان خواست كه اين موضوع را مسكوت نگه دارند. آلن پدر برايان، هنوز از به ياد آوردن آن نصيحت و هشدار لرزه بر اندامش مي افتد. او مي گويد: «بيماري روحي يك مشكل مخفي و نهان است و بايد به نحوي آشكار شود.» آلن كه خود يك برادر شيزوفرنيك داشت به ياد مي آورد كه روزي دايي او نيز مي خواست خودكشي كند. از آنجا بود كه احساس كرد بايد در زمينه بيماري هاي روحي- رواني و افسردگي بيشتر بداند و اطلاعات خود را در اين باره افزايش دهد. بعد از اينكه برايان دوباره تلاش كرد تا خودكشي كند (كه البته در اين كار ناكام نيز ماند)  او را به بيمارستان مكلين واقع در بلمونت در ايالت ماساچوست منتقل كردند،اما امروز بعد از گذشت چيزي حدود ۴ سال از انجام مراحل درماني، او به زندگي عادي خود بازگشته است. او حالا دانشجوي سال سوم دانشگاه جيمز بيديسون در ايالت ويرجينياست و تصميم گرفته است كه يك ترم را نيز در استراليا بخواند، سفر ماجراجويانه اي كه والدينش را از يك طرف مضطرب كرده است و از طرفي ديگر مغرور و سربلند!
ذكر اين مطلب مهم است كه برايان جزو آدمهاي خوش شانس بود. از ميان ۳/۲ ميليون نوجواني كه با مشكل افسردگي و پريشان حالي مواجه اند فقط عده بسيار كمي هستند كه بهبود مي يابند و يا به نوعي از اين مرگ تدريجي مي گريزند. با اين حال همان طور كه محققان مركز ملي بهداشت رواني اذعان داشته اند علائم و نشانه هاي افسردگي در ميان ۸ درصد از نوجوانان و حدود ۲ درصد از كودكان (كه بعضي هايشان فقط چهار سال بيشتر ندارند) به وضوح قابل تشخيص و مشاهده است. دانشمندان همچنين معتقدند كه بروز زود هنگام مشكلات افسردگي در كودكان و نوجوانان به صورت امري عادي و متداول در ميان افراد جامعه در آمده است. اما به واقع دليل اصلي چيست؟
بعضي از محققان فكر مي كنند فشارهاي رواني ناشي از افزايش ميزان طلاق در جامعه، افزايش انتظارات والدين درخصوص تحصيلات آكادميك فرزندانشان و همچنين فشارهاي اجتماعي ديگر سبب مي شود بچه ها بيشتر از قبل به لبه پرتگاه يأس و نااميدي نزديك شوند. ۲۰ سال پيش، پزشكان تصور مي كردند افسردگي يكي از بيماري هايي است كه فقط بزرگسالان بدان مبتلا مي شوند و كج خلقي هاي دوره نوجواني و سركشي هاي مداوم صرفاً «مرحله اي» است كه دوره كودكي را از نوجواني متمايز مي كند (بدين معنا كه از نشانه هاي دوره نوجواني سركشي و زودرنجي هاي مداوم است. توضيح مترجم). اما امروزه محققان و روانشناسان به اين باور رسيده اند كه اگر اين رفتار (افسردگي) مزمن باشد، باعث بروز مشكلات جدي ديگر نيز مي شود.
به طور كلي، افت درسي در مدرسه، انزواي اجتماعي، بي قيد و بندي در امور اخلاقي و جنسي، خود درماني با داروهاي مخدر و يا مشروبات الكلي و حتي اقدام به خودكشي از جمله خطراتي است كه نوجوانان افسرده را بيش از هر چيز ديگر تهديد مي كند، كه البته مورد آخر (خودكشي) علت مرگ بسياري از نوجوانان و جوانان رده سني ۱۵ تا ۲۴ ساله بوده است. دكتر ديويد برنت، پروفسور روانپزشك كودكان و نوجوانان در دانشگاه پيترزبورگ اين گونه مي گويد: «هر چه زمان شروع دوره افسردگي در افراد زودتر اتفاق بيفتد، افراد بيشتر تمايل دارند تا از همجنسان و همكلاسي هاي خود گريزان شوند.»
نكته حائز اهميت ديگر اينكه اگر افسردگي در مراحل ابتدايي و نوجواني درمان نشود سبب مي شود فرد در دوره بزرگسالي با مشكلات روحي- رواني شديد تري دست به گريبان باشد و رفتارهاي ناهنجار شخصيتي و بيماري هاي دوقطبي را از خود نشان دهد. كودكاني كه مورد معالجه قرار مي گيرند، ميزان بروز نشانه هاي افسردگي كمتر در آنان ظاهر مي شود و موفقيت در بهبودي كامل آنها به طرز شگفت آوري اميدواركننده است. هم درمانهاي ضد افسردگي و هم درمانهاي رفتاري- شناختي (مثل گفتار درماني كه سبب مي شوند بيماران هويت خود را بازيابند و با ريشه اصلي عوامل استرس زا آشنا شوند) بسياري از نوجوانان و حتي جوانان را قادر ساخت است تا زندگي خود را از گذشته تا حال مرور كنند و به رفتارهاي غلط خود نزد يك روانپزشك اعتراف كنند. حتي ممكن است با صرف مدت زمان بسيار كوتاه بتوان به روشهاي درماني مؤثرتري نيز دسترسي پيدا كرد.
اخيراً مركز ملي بهداشت رواني فعاليت خود را در ۱۲ شهر متمركز كرده است و اين بار با عنوان «درمان بيماري هاي افسردگي با كمك تحقيقات انجام شده» به درمان بيماران پرداخته است. هدف اصلي اين مركز شناسايي اين مسئله است كه چه روشهايي براي درمان افراد بين رده سني ۱۲ تا ۱۷ ساله بهترين كارايي را دارد. استفاده از قرصهاي prozac ، گفتار درماني و يا هر دوي آنها. دكتر جان مارچ، پروفسور روانپزشك كودكان و نوجوانان در دانشگاه دوك، كه سرپرست تيم تحقيقاتي است مي گويد: «مطالعات و تحقيقات اخير تا حدودي ثابت مي كند كه رفتار درماني در كوتاه مدت و استفاده از داروهايي نظير پروزاك و پاكسيل هنوز در اولويت قرار دارند و مي توانند به عنوان روشهاي تأثيرگذار در درمان بيماري افسردگي به كار گرفته  شوند. استفاده از داروهايي كه به SSRI معروفند و يا بازدارنده هايي كه مانع از ترشح سروتنين در بدن مي شوند، فعاليت مغز را جهت چگونگي ترشح سروتنين تنظيم مي كنند زيرا سروتنين ماده اي در بدن است كه ترشح كم يا زياد آن روي حالات و رفتارهاي انسان تأثيرات زيادي مي گذارد.
اما گروهي از همين درمانهاي كوتاه مدت و يا قرصهاي SSRI هستند كه فقط در ۶۰ درصد موارد مي توانند به بيماران كمك كنند در حالي كه بسياري از بيماران اگر يك سال دوره درمان خود را قطع كنند دوباره دچار همان حالات يأس و افسردگي مزمن خواهند شد. مارچ در ادامه مي گويد: «ما اميدواريم نتيجه تحقيقات نهايتاً اين نكته را برايمان روشن كند كه در درمان بيماري هاي افسردگي كه هر كدام علائم خاص خود را دارند چه روشي مناسب تر و مؤثرتر است.» دكتر برنت ازدانشگاه پيترزبورگ نيز در حال انجام تحقيق ديگري در مركز ملي بهداشت رواني است. او در جست وجوي يافتن دارو يا داروهاي جديد تري است كه دربرگيرنده ايفكسور نيز مي باشند. تيم تحقيقاتي او سعي دارند تا پاسخ اين سؤال را بيابند كه اگر كودكان در دوره اوليه درمان خود به قرصهاي SSRI پاسخ مثبت ندهند آيا مي توان آنان را با كمك قرصهايي نظير Efforex و يا داروهاي ديگر درمان كرد يا خير؟ با اين حال بيرون از آزمايشگاه، يكي از سخت ترين وظايف موجود آن است كه كودكان در خطر را شناسايي كنيم كه البته فقط كمتر از يك پنجم اين كودكان تحت معالجه قرار مي گيرند.
مادلين تولد، پروفسور روانپزشك كودكان در دانشگاه «كلمبيا» مي گويد: «والدين اغلب فكر مي كنند فرزندانشان هنوز بچه اند و بچه باقي خواهند ماند و يا اين كه همه نوجوانان رفتارهايي متغير و ستيزه جويانه دارند و پرخاشگر و دمدمي مزاجند.» او در ادامه مي افزايد:«يكي از خصوصيات اصلي دوره نوجواني را مي توان به چيزي شبيه «آتش زيرخاكستر» و يا «آرامش قبل از طوفان» تشبيه كرد.
در حياط مدرسه يا دانشگاه اغلب مشاهده مي شود كه افراد افسردگي و يأس در خود را با بيماري هاي جسماني ديگر نظير خستگي هاي مزمن اشتباه مي گيرند. فيل لازاروس، مسئول بخش ملي اورژانس روانشناسي دانشكده مي گويد: «اگر بچه اي نمره پاييني بگيرد و كمي هم از اين نمره احساس افسردگي يا ناراحتي به او دست دهد، احتمال خيلي زيادي وجود دارد كه اصلاً اين احساس او مورد توجه مشاور مدرسه يا معلم مربوطه قرار نگيرد.» حقيقت اينجاست كه يافتن يك راه اصولي و خوب بسيار دشوار است. در حال حاضر ۷۰۰۰ روانپزشك كودك و نوجوان وجود دارد كه اين كمبود در مناطق روستايي و جاهايي با سطح درآمد پايين تر بيشتر و حادتر است. جاناتان هاينز از ايالت لسن  آنتونيو در سن ۱۳ سالگي شرايط خطرناك و بسيار بغرنجي را پشت سر مي گذاشت. او به همراه والدين معتادش بي خانمان بود، خطر جدي و مهمي كه عامل اصلي ايجاد افسردگي و تنش در نوجوانان به حساب مي آيد. جاناتان هركاري كه از دستش برمي آمد انجام داد تا خود را از اين وضع اسف بار نجات دهد. او تمام اسباب بازي هاي خود را فروخت و براي يافتن سرپناه و امرار معاش مجبور شد از ماشين ها و خانه ها دزدي كند. اما زندگي به گونه اي ديگر در جايي نامطلوب مثل «زندان» رقم خورده بود. در سال ۱۹۹۹ والدينش كه تا آن موقع اعتياد خود را ترك كرده بودند او را تشويق و ترغيب كردند تا براي بهبودي و نجات خود تلاش كند. با وجود اين كه جاناتان هنوز به شدت مشروبات الكلي و ماري جوانا مصرف مي كرد، تصميم گرفت خود را تسليم پليس كند. در مركز اصلاح و تربيت نوجوانان واقع در ساوتون او تحت درمان هاي مختلف روانپزشكي قرار گرفت كه خوشبختانه نتيجه بخش نيز بود. اكنون ۵ سال از آن ماجرا مي گذرد و او با خانواده اش زندگي مي كند و به درمان افراد معلول مشغول است. او از تجربيات خود چنين مي گويد: «در يك لحظه تصميم گرفتم به اولويت هايي كه پيش روي دارم فكر كنم، تصميم گرفتم محكم و استوار بايستم چون مي ديدم والدين مقاومي دارم. دانستن اين مطلب كمك زيادي به پيشرفت درمانم كرد.» در مورد مسأله جاناتان، حوادثي نظير مسايل روحي- رواني به بيماري او دامن زد. اما رهايي از اين وضع به اين آساني و آشكاري نيز نمي باشد. ترشح غيرعادي هورمون هاي رشد و بلوغ، رفتار نوجوانان را تحت الشعاع قرار مي دهد. اما تغييرات ايجاد شده در ساختار مغزي افراد نيز خود مي تواند به تنهايي نقش عمده اي در تغيير رفتار نوجوانان ايفا كند. دكتر هارولد كوپلويزك، نويسنده كتاب فراتر از احساس تزلزل: شناسايي و درمان افسردگي در نوجوانان مي گويد: «در طول دوران نوجواني سلول هاي خاكستري مغز اصطلاحاً به طور تدريجي در حال نظم گرفتن مي باشند. سلولهاي مغزي اتصال دهنده كه دست نخورده هستند از بين مي روند و شاهراه هايي در مغز ايجاد مي شود كه به «ما» به عنوان افراد بزرگسال اجازه مي دهد تا روي مسايل مختلف تمركز كنيم و چيزهاي گوناگوني بياموزيم.» با اين وجود هنوز مشخص نيست كه آيا بين فعاليت مغزي و افسردگي رابطه اي وجود دارد يا خير!؟ اما كوپلويزك بر اين باور است كه آرايش سلول هاي مغزي بين سنين ۱۴ تا ۱۷ سالگي رخ مي دهد، يعني درست زماني كه ميزان ناهنجاري ها و بي نظمي هاي رفتاري به طرز چشم گيري در افراد افزايش يافته اند. محققان دانشگاه هاي دوك و تگزاس اذعان مي كنند كه اين تحقيق اميدبخش اخير مي تواند درك بهتري از پديده افسردگي در اختيار همگان قرار دهد و آنان را با شيوه هاي جديد درمان اين بيماري آشنا سازد.
از طرفي، كوپلويزك اين نكته را خاطرنشان مي كند كه افسردگي و حالات و ويژگي هاي آن در بزرگسالان با نوجوانان متفاوت است. او مي گويد: «نوجوانان افسرده نسبت به محيط اطراف خود واكنش و انعطاف بيشتري نشان مي دهند و نسبت به افراد بزرگسال افسرده تغيير پذيرترند.اگر براي مثال يك مرد افسرده را با خود به يك ميهماني ببريد باز هم اين احساس يأس و پريشاني با اوست ولي اگر نوجوان افسرده اي در يك مهماني شركت كند، سعي مي كند از آن لحظه خوش لذت ببرد به طوري كه حالت افسردگي خود را براي مدتي از ياد مي برد. حالا اگر همين نوجوان تنها در خانه بماند باز به او احساس يأس و نااميدي مفرط دست خواهد داد. تا زماني كه تحقيقات و مطالعات روانپزشكي پيرامون مسأله افسردگي در مركز ملي بهداشت ملي (NIMH) در جريان است، والدين و نوجوانان بايد ميزان خطرات استفاده از داروهاي تجويزي براي درمان اين بيماري و عدم استفاده از آنها را مدنظر داشته باشند و به مسأله مهمتري چون «خطر خودكشي» نيز جدي تر بيانديشند. در سال ،۱۹۹۹ گابريل كريان كه دانش آموز سال سوم يكي از دبيرستان هاي نيويورك بود در باره مرگ دچار يك ترس روحي شديد شده بود و با هر كسي در اين زمينه صحبت مي كرد. سرانجام با كمك والدينش توانست يك مشاور و درمانگري را بيابد كه نام احساس و يا بهتر است بگوييم بيماري او را اين گونه ناميد: «افسردگي» گابريل تحت درمان هاي پزشكي نيز قرار گرفت و از قرص هاي پروزاك استفاده كرد. او مي گويد: «اين قرص ها احساس ضعف و ناتواني مفرط را از من دور مي كردند و بعد از آن تمام بدنم بي حس مي شد.» اما گفتار درماني تأثير بهتري داشت. او در ادامه مي افزايد:« اولين مرحله از درمان دوره بيماري ام بيشتر شبيه نوعي خودآگاهي نسبت به اين بيماري بود. قبل از درمان نمي دانستم چطور بايد خود را خوشنود و يا راضي نشان دهم. »بعدها وقتي بيماري افسردگي او به طور كامل معالجه شد به اين مسأله پي برد كه زندگي هميشه بر وفق مراد انسان ها نيست و نخواهد بود و نهايتاً دوره اي در زندگي هر انساني است كه بايد با مشكلات مختلف دست و پنجه نرم كند.» گابريل مي گويد: «زندگي همه انسان ها مدام در حال تحول و افت و خيز است، اما من از اين بابت خوشحالم و آنقدر احساس اعتماد به نفس مي كنم كه مي توانم راه صحيح زندگي ام را انتخاب كنم، راهي كه مرا به سمت خوشبختي مي كشاند.»
روانپزشكان براين باورند كه اگر والدين تغييرات مشكل آفريني در نحوه خورد وخوراك، پوشش، خواب و يا رفتارهاي اجتماعي فرزندانشان مشاهده مي كنند كه بيش از چند هفته تكرار مي شود بايد در جست وجوي راهي جهت حل اين معضل باشند. ۵ عللي كه از علايم بارز افسردگي به شمار مي روند شامل موارد زير مي باشند: الف) گله و شكايت هاي مبهم در خصوص وضعيت جسماني مثل سردردهاي مكرر، ب) غيبت از مدرسه و يا افت تحصيلي ،ج) پرخاش كردن و بي دليل گريه كردن د) نداشتن رغبت و علاقه به همصحبتي با دوستان هـ) بروز رفتارهايي نظير بي تفاوتي يا بي اعتنايي نسبت به مسايل ،خ) بروز حساسيت شديد در قبال رد يك خواهش و يا شكست در يك كاري.
نويسنده: Pat wingert and Barbara kantrawrtz
منبع:ريدرزدايجست
ترجمه: نسرين رمضانعلي

زندگي
ادبيات
اقتصاد
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  زندگي  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |