يكشنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۳
ديپلماسي در جنگ
بلندگوهاي خاموش
جنبش عدم تعهد در قبال حركات ضدانساني دولت عراق نظيرحمله به مناطق مسكوني و حمله به كشتيهاي تجاري هيچ عكس العملي نشان ندادو تنهاسكوت را برگزيد
003864.jpg
مهدي قمصريان
تولد يا ايجاد مجامع و گروه هاي بين المللي و سازمانهاي سياسي جهاني به ويژه بعد از وقوع جنگهاي بزرگ يا بحرانهاي سياسي بوده است كه مي توانستند به صورت بالقوه خطر جنگ را دربرداشته باشند. لذا اساسي ترين و مهمترين اهداف اين مجامع دو چيز بوده است. ۱- جلوگيري از بروز جنگ ۲- برقراري و تأمين صلح در عرصه بين المللي. به همين جهت در اصول اين مجامع يا منشور آنها توجهي خاص به موضوع «جلوگيري از جنگ» و«حفظ صلح»شده و براي تحقق اين مهم وظايفي براي آنها در نظر گرفته شده است. در اين مقاله به اختصار به مرور عملكرد سازمان ملل متحد، جنبش عدم تعهد و شوراي همكاري خليج فارس و نقش آنها در تحولات جنگ تحميلي عراق عليه ايران پرداخته ايم.
ارتش عراق با استعداد ۱۲ لشكر مكانيزه، زرهي و پياده تهاجم گسترده اي را در ۳۱ شهريور ۵۹ عليه ايران آغاز كرد. با آغاز جنگ و كاربرد نيروهاي مسلح توسط عراق عليه جمهوري اسلامي ايران كه مصداق بارز ماده ۱ قطعنامه «تعريف تجاوز» بود، سازمان ملل متحد به عنوان تنها سيستم حافظ صلح و امنيت بين المللي وظيفه يافت تا براساس بند ۱ ماده ۱ منشور براي «احراز تجاوز» و «جلوگيري از هرگونه اقدامي عليه صلح در منطقه» تصميم لازم را اتخاذ كند. به منظور پي بردن به مواضع سازمان ملل در خصوص جنگ ايران و عراق شايسته است مواضع و اقدامات شوراي امنيت، مجمع عمومي و دبيركل به طور جداگانه مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد.(الف) شوراي امنيت
شوراي امنيت به موجب بند ۱ ماده ۲۴ منشور، مسئوليت اوليه حفظ صلح و امنيت بين المللي را برعهده دارد. اما آيا شوراي امنيت به اين وظايف خود در قبال جنگ ايران و عراق عمل كرده است؟ عليرغم اين كه تجاوز عراق به ايران كاملاً محرز بود، اما شوراي امنيت در اولين واكنش خود يك روز پس از آغاز جنگ در بيانيه اي رسمي از ابراز تجاوز عراق به ايران خودداري كرد. شورا درگيري مسلحانه در مرزهاي دو كشور را در حد نقض صلح يا حتي تهديد عليه صلح هم ندانست، با اين حال شورا نمي توانست از تصميم گيري در مورد جنگ ايران و عراق طفره برود. لذا در ۶ مهر ۱۳۵۹ نخستين قطعنامه خود را صادر كرد. در قطعنامه ۴۷۹ هيچ اشاره اي به تجاوز عراق و يا نقض تماميت ارضي ايران نشده بود و تنها از ايران و عراق خواسته شد كه از استفاده بيشتر از زور خودداري نمايند كه درواقع مفهوم آن اين است كه نيروهاي عراقي همچنان مناطق اشغالي را تحت كنترل داشته باشند و نيروهاي ايران از حمله براي بازپس گيري مناطق اشغالي خودداري كنند. شوراي امنيت پس از اين براي مدتي طولاني (نزديك ۲۲ ماه) سكوت كرد اما در پي انجام عملياتهاي ثامن الائمه، طريق القدس، فتح  المبين و بيت المقدس بار ديگر بر آن شد تا سكوت خود را بشكند و اين بار براساس پيشنهاد اردن قطعنامه ۵۱۴ را به تصويب برساند. ويژگي برجسته اين قطعنامه اين بود كه در آن خواستار آتش بس سريع و عقب نشيني نيروهاي دو طرف به مرزهاي شناخته شده بين المللي بود. در ۱۲ مهر ۱۳۶۱ قطعنامه ۵۲۲ صادر شد. قطعنامه اي كه در آن بدون ذكر نام عراق به عنوان متجاوز تنها خواهان عقب نشيني نيروهاي دو طرف شد. در تاريخ ۹ آبان ۱۳۶۲ قطعنامه ۵۴۰ تصويب شد. در اين قطعنامه حمله به مناطق مسكوني دو كشور محكوم و خواهان توقف اين گونه حملات شد، باز هم بدون آن كه به حملات متعدد عراق به مناطق مسكوني كشورمان اشاره كند. در ۱۱ خردادماه سال ۱۳۶۳ شوراي امنيت به دنبال شكايت كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس عليه ايران مبني بر حمله به كشتيهايشان قطعنامه ۵۵۲ صادر شد. پس از اين قطعنامه ايران چند عمليات بزرگ از جمله والفجر ۸ را انجام داد. پس از اين شوراي امنيت قطعنامه ۵۸۲ را تصويب كرد كه در آن براي اولين بار از طولاني شدن جنگ ابراز نگراني شده بود. همچنين به موضوعاتي كه در قطعنامه هاي پيشين ديده نمي شد اشاره شده بود، اما اين بار نيز شورا از برخورد ريشه اي و اساسي با اين مسئله خودداري كرد. پس از آن نوبت به قطعنامه ۵۸۸ رسيد. اين قطعنامه كه در ۱۶ مهر ۱۳۶۵ به تصويب رسيد جز تأكيد بر نقش شوراي امنيت، مطلب جديدي دربرنداشت. بالاخره در ۲۹ تير ۱۳۶۶ قطعنامه ۵۹۹ به اتفاق آرا به تصويب رسيد. اين قطعنامه با قطعنامه هاي پيشين متفاوت بود. مهمترين تفاوت آن از نظر صوري لازم الاجرايي بودن آن بود، مضافاً بر اين كه در آن سعي شده بود تا ديدگاهها و خواسته هاي ايران مورد توجه قرار گيرد. اين قطعنامه مفصل ترين، اساسي ترين و قوي ترين قطعنامه شوراي امنيت به شمار مي رفت. پس از قطعنامه ،۵۹۸ قطعنامه هاي متعددي چون ،۶۱۹ ،۶۲۰ ۶۳۱ و ۶۴۲ به تصويب شورا رسيد كه مطالب جديدي را دربرنداشت و تنها به توصيه دو طرف براي اجراي كامل مفاد قطعنامه ۵۹۸ اكتفا مي كردند.
(ب) مجمع عمومي سازمان ملل متحد
مجمع عمومي در ۳۷ اجلاس خود براساس تقاضاي عراق تشكيل جلسه داد و در ۳۰ مهر ۱۳۶۱ قطعنامه شماره ۳/۳۷ را به تصويب رسانيد. در اين قطعنامه نيز مانند قطعنامه هاي قبل شوراي امنيت از شناسايي متجاوز خودداري كرد. با اندكي دقت در مفاد قطعنامه و زمان صدور آن كه قسمت اعظم مناطق اشغالي ايران باز پس گرفته شد و مقدمات ورود نيروهاي ايران به داخل خاك عراق فراهم گشته ،آشكار مي گردد كه هدف اصلي مجمع عمومي از تصويب اين قطعنامه جلوگيري از پيروزي ايران بوده است. در اجلاس هاي بعدي يعني ۳۸ تا ۴۳ نيز موضوع جنگ ايران و عراق در دستور كار مجمع عمومي قرار داشت ولي هيچ اقدام شايسته اي در قبال تجاوز عراق و احقاق حقوق ايران به عمل نيامد. نتيجه آن كه مجمع عمومي سازمان ملل متحد در طول سالهاي جنگ ايران و عراق نه تنها درصدد شناسايي و تنبيه آغازگر جنگ برنيامد بلكه به شيوه هاي مختلف به عراق پاداش داد.
(ج) دبيركل سازمان ملل متحد
دبيركل سازمان ملل عاليترين مقام اداري اين سازمان را به عهده دارد و مواد ۹۸ و ۹۹ منشور براي دبيركل نقش خاصي در جهت حفظ و تأمين صلح و امنيت بين المللي قايل شده است. زماني كه جنگ ايران و عراق آغاز شد كورت والدهايم دبيركل سازمان بود. وي بدون توجه به نفس تجاوز عراق به ايران از شوراي امنيت خواست براي مذاكره در مورد مخاصمه ميان ايران و عراق تشكيل جلسه دهد. از آغاز سال ۱۹۸۲ خاوير پرزدكوئيار در سمت دبيركلي سازمان ملل به انجام وظيفه پرداخت. وي نقش فعالتر و مؤثري در قبال جنگ ايران و عراق ايفا كرد. وي به دفعات متعدد با اعزام هيأتهاي كارشناسي به مناطق مختلف جنگزده و جنگي سعي در كشف حقايق و اعلام نظر به مجمع عمومي و شوراي امنيت سازمان ملل داشت. همچنين وي با ارائه طرحي به شوراي امنيت چگونگي اجراي قطعنامه ۵۹۸ را مشخص كرد. اين طرح سرانجام با كمي جرح و تعديل از سوي ايران و عراق پذيرفته شد و به دنبال آن با پذيرش قطعنامه ۵۹۸ جنگ هشت ساله پايان يافت. اگرچه دبيركل تلاشهاي مؤثري در خلال جنگ انجام داد اما چون اين تلاشها هميشه با اقدامات شوراي امنيت و مجمع عمومي هماهنگي نداشت هيچ گاه به طور كامل مؤثر واقع نشد.
(د)جنبش عدم تعهد
اين جنبش در روز ۱۸ آوريل ۱۹۵۵ در باندونگ پايتخت اندونزي در تاريخ ثبت گرديد و اعضاي آن با هدف رهايي و عدم تعهد در برابر بلوكهاي شرق و غرب حيات سياسي خود را آغاز كردند. با گذشت زمان به تدريج به اعضاي اين جنبش افزوده شد. دولت جمهوري اسلامي ايران نيز در سال ۱۳۵۸ و به دنبال پيروزي انقلاب اسلامي به عنوان هشتاد و هشتمين عضو به جمع اعضاي اين جنبش پيوست. دولت عراق نيز از همان اوان تشكيل جنبش عضو آن بود. دولت عراق در سال ۱۹۸۰ (۱۳۵۹ هـ.ش) با لغو عهدنامه مرزي ۱۹۷۵ الجزاير به خاك ايران حمله كرد و درنتيجه جنگ بين دو كشور عضو جنبش عدم تعهد شعله ور گرديد. با آغاز تجاوز عراق به ايران دولتهاي غيرمتعهد به منظور يافتن راه حلي جهت خاتمه دادن به جنگ كوششهايي را معمول داشتند. جمهوري اسلامي ايران با توجه به جو حاكم بر سازمان ملل متحد، كه پيشتر توضيح داده شد،توقع داشت اين جنبش با موضوع جنگ تحميلي به صورت جدي برخورد نمايد. به دنبال اوج گيري حملات عراق عليه ايران و درخواست ايران از جنبش به  منظور بررسي و موضعگيري در خصوص جنگ عراق با ايران، جنبش اقدام به تشكيل يك كميته حسن نيت مركب از نمايندگان دولتهاي كوبا، يوگسلاوي، الجزاير، زامبيا، هند، پاكستان و سازمان آزاديبخش فلسطين كرد تا فعاليتهايي براي خاتمه جنگ به عمل آورند ولي اين كميته كاري از پيش نبرد. آذرماه ۱۳۵۹ اجلاس دفتر هماهنگي جنبش غيرمتعهدها در نيويورك تشكيل شد. در اين جلسه نماينده ايران از سكوت سه ماهه جنبش در قبال آغاز جنگ تحميلي عراق عليه ايران انتقاد كرد اما اجلاس در برابر اين انتقاد هيچ واكنشي نشان نداد. پس از آن نوبت به اجلاس وزراي خارجه جنبش در دهلي نو در بهمن ۱۳۵۹ رسيد. در اين اجلاس هم عليرغم درخواست هيأت ايراني در مورد جنگ، به دليل اختلاف نظر در بين اعضا در بيانيه  پاياني كنفرانس تنها به اظهار نگراني عميق اعضاي كنفرانس اكتفا شد و از وزراي خارجه كوبا، هند، زامبيا و سرپرست هيأت فلسطيني خواسته شد كه تلاش خود را براي اجراي اصول جنبش به كار گيرند. به طوري كه ملاحظه شد در اين دوره جنبش غيرمتعهدها صرف نظر از اعزام هيأتهاي متعدد و اقدامات ظاهري، برخوردي بنياني و اساسي با مسئله جنگ نكرد. جنبش با ناديده گرفتن نقض تماميت ارضي، حاكميت و استقلال يك كشور عضو و توسل به زور از طرف يك عضو عليه عضو ديگر، عملاً اصول خود را زير پا گذارد و تنها بر «حل مسالمت آميز اختلافات و آتش بس» تأكيد كرد. جنبش حتي خروج نيروهاي متجاوز از خاك كشور مورد تجاوز را نيز به عنوان يك موضوع مستقل خواستار نشد و به نحوي عمل كرد كه اين درخواست كاملاً بر حق، در پيچ و خم مذاكرات و سفرهاي متعدد راه به جايي نبرد. پس از اجلاس دهلي نو نوبت به اجلاس  هاوانا رسيد. اين اجلاس از ۱۰ تا ۱۵ خردادماه ۱۳۶۱ با دستور كار بررسي موضوعات هفتمين اجلاس سران كه قرار بود در بغداد برگزار شود تشكيل شد. در اين اجلاس مقرر شد هفتمين اجلاس سران در بغداد طبق تصميم قبلي برگزار شود. در خصوص امنيت بغداد به عنوان محل تشكيل اجلاس هفتم سران، بايد گفت كه عمليات رمضان و كربلاي ۴ فشارهاي جديدي را بر جنبش وارد كرد. متعاقب ناامن شدن آسمان بغداد و بمب گذاري مخالفان صدام در ساختمان وزارت برنامه ريزي عراق، اعضاي جنبش نسبت به امنيت بغداد مردد شده و در نهايت قرار شد اجلاس هفتم به دهلي نو انتقال يابد.
003867.jpg
موضوع جنگ ايران و عراق در هفتمين كنفرانس سران غيرمتعهدها (اسفند ۱۳۶۱) نيز مطرح شد و ضمن ابراز نگراني عميق از تلفات جاني و خسارات مالي جنگ ۳۰ ماهه از دو كشور خواسته شد كه فوراً جنگ را خاتمه دهند .
اجلاس بعدي جنبش در لوآندا بود. در اين اجلاس موضوع جنگ ايران و عراق كه در پيش نويس بيانيه سياسي به طور مختصر از سوي دولت آنگولا- ميزبان اجلاس- تهيه شده بود در آخرين ساعات كنفرانس پس از بحثهاي زياد در كميته سياسي به علت فقدان توافق در زمينه تهيه يك متن مورد قبول براي طرفين درگير جنگ از دستور كار جنبش حذف گرديد. ولي اين اجلاس نقطه عطفي در خصوص جنگ ايران و عراق در جنبش بود چرا كه براي اولين بار از تكرار شعارهايي كه ظاهراً به نفع عراق بود، خودداري شد و زمينه براي اقدامات بعدي ايران در اجلاس سران در حراره فراهم آمد. در اجلاس دفتر هماهنگي نهضت در دهلي نو كه از ۱۶ تا ۱۹ آوريل ۱۹۸۶ تشكيل شد از دو كشور درخواست شد كه به جنگ خاتمه دهند. همچنين توصيه شد كه دو طرف از طريق مذاكره و روشهاي صلح آميز به يك صلح آبرومند و عادلانه و پايدار دست يابند.
پس از اين نوبت به برگزاري اجلاس هشتم سران جنبش غيرمتعهدها در حراره رسيد. در اين اجلاس رئيس جمهور وقت ايران حضرت آيت الله خامنه اي در نطقي صريح و بي پرده به بررسي مواضع ايران در قبال مسايل جاري جهاني و جنگ تحميلي پرداخت. در پايان اجلاس نيز براي اولين بار در بيانيه سياسي جنبش غيرمتعهدها بدون اين كه نام عراق برده شود آغاز و ادامه جنگ محكوم شد. همچنين در اين اجلاس كميته هفت جانبه جامعه عرب در مقر هيأت عراق تشكيل جلسه داد و در مورد تحولات جنگ ايران و عراق و نتايج تماسهاي اين كميته با كشورهاي مختلف در مورد خاتمه دادن به جنگ به بحث و تبادل نظر پرداخت.
به دنبال اجلاس حراره جنبش همگام و در راستاي حركت سازمان ملل متحد و گاهي در چهارچوب آن به اقداماتي در جهت خاتمه جنگ ايران و عراق دست زد. با تصويب قطعنامه ۵۹۸ جنبش غيرمتعهدها نيز حمايت خود را از قطعنامه اعلام و خواستار اجرا و پيگيري آن شد. اين پيگيري در اجلاس نيويورك (اكتبر ۱۹۸۷) و اجلاس نيكوزيا (سپتامبر ۱۹۸۸) محقق شد تا بالاخره ايران قطعنامه ۵۹۸ را پذيرفت و جنگ هشت ساله تحميلي خاتمه يافت.
در پايان بايد خاطرنشان كرد كه هرچند موضعگيري سياسي جنبش در برابر جنگ موضعي منفي است اما به  طور كلي مي توان اين موضعگيري را در چند مرحله مشخص كرد:
۱) دوره سكوت: اين دوره از تشكيل كميته حسن نيت تا برگزاري اجلاس وزراي خارجه جنبش عدم تعهد در دهلي نو (فوريه ۱۹۸۱) يعني به مدت پنج ماه طول كشيد.
۲) دوره تعلل و ترديد: اين دوره از تشكيل اجلاس وزراي خارجه در دهلي نو آغاز و تا تشكيل اجلاس هاوانا (ژوئن ۱۹۸۲) به مدت ۱۶ ماه -تا بعد از آزادسازي خرمشهر- به طول انجاميد.
۳) دوره اقدام خاص با موفقيت ايران: اين دوره با تغيير محل اجلاس هفتم سران كه قبلاً بغداد پايتخت عراق تعيين شده بود به دهلي نو آغاز مي شود. ذكر اين نكته ضروري است كه برگزاري اجلاس در بغداد از نظر سياسي حمايت از متجاوز محسوب مي شد و لذا تغيير اين تصميم بيانگر موفقيت ايران مي باشد. بعد از اين موفقيت، پيروزي ديگري در صحنه ديپلماسي نصيب ايران شد و آن شروع حركت جنبش غيرمتعهدها از حالت انفعالي سابق به حالت فعال مي باشد. علت اين تغيير آرام و البته كند را شايد بتوان پيروزيهاي رزمندگان اسلام در جبهه هاي نبرد و آشكارشدن ناتواني عراق دانست. اين دوره نيز تا زمان برگزاري اجلاس نيويورك ۱۹۸۲ (حدود پنج ماه) طول كشيد.
۴) دوره توصيه و اظهار نگراني: از اجلاس دفتر هماهنگي جنبش در نيويورك (سپتامبر ۱۹۸۲) موضع جنبش در مورد جنگ ايران و عراق در راستاي توصيه به طرفين جنگ براي خودداري از اعمالي كه باعث گسترش جنگ مي گردد قرار گرفت. اين دوره تا اجلاس حراره (سپتامبر ۱۹۸۶) يعني به مدت ۴ سال طول كشيد.
۵) دوره حركت آرام: در اجلاس حراره كه بخشي از بيانيه سياسي به جنگ ايران و عراق اختصاص يافت برخي از اعضاي جنبش به صورت منفرد عراق را متجاوز دانستند. اين دوره از برخوردهاي اعضاي جنبش عدم تعهد در رابطه با جنگ تحميلي تا اوايل سال ۱۹۸۷ و موفقيتهاي ايران در جبهه هاي جنوبي (شلمچه در شرق بصره) و قريب ۱۵ ماه ادامه يافت.
۶) تلاش در چارچوب شوراي امنيت و قدرتهاي بزرگ: اين مرحله از اوايل سال ۱۹۸۷ و به ويژه با پيروزيهاي ايران در اين زمان شروع شد. در اين دوره تقريباً تمام قدرتهاي جهاني و مجامع بين المللي به اجماع نظر رسيدند كه سقوط بصره مي تواند زمينه سقوط رژيم عراق و در نهايت به  هم خوردن تعادل قوا در منطقه را به دنبال داشته باشد. لذا تصميم جامعه جهاني براي پايان دادن به جنگ صورت جدي به خود گرفت. در اين دوره كه تا پايان جنگ ايران و عراق به طول انجاميد جنبش عدم تعهد مانند مجامع بين المللي ديگر منتظر اقدامات شوراي امنيت و قدرتهاي بزرگ ماند و از هرگونه اظهارنظر مقطعي خودداري كرد. اين سكوت معني دار جنبش عدم تعهد علتي جز دنباله روي صرف از جو حاكم بر جامعه جهاني قدرتهاي بزرگ و شوراي امنيت سازمان ملل متحد نبود.
همان طور كه قبلاً بيان شد موضع جنبش در قبال حركات ضدانساني دولت عراق نظير حمله به مناطق مسكوني، حمله به كشتيهاي تجاري و بي طرف و تهديد خطوط هوايي هيچ عكس العملي نشان نداد و تنها سكوت را سرلوحه كار خود قرار داد. به علاوه جنبش عدم تعهد كه تقاضاي كويت از قدرتهاي بزرگ براي حضور نظامي آنها در خليج فارس را محكوم نكرد و به نظر مي رسد يكي از معايب بزرگ اين جنبش كه گاهي مانع از اتخاذ مواضع پايدار و پي گيري مستمر مسايل مي شود فقدان وجود يك سازمان مركزي براي اين جنبش است. از ديگر دلايل اين كه جنبش عليرغم اصول و اهداف خود كارآيي لازم در قبال جنگ ايران و عراق از خود نشان نداد مي توان به موارد زير اشاره كرد: نفوذ قدرتهاي غربي به ويژه آمريكا، عدم همبستگي و وجود اختلافات زياد در جنبش و رشد بي رويه و غيرصحيح جنبش به ويژه پذيرش اعضاي وابسته به غرب و غيرمستقل.
(هـ)شوراي همكاري خليج فارس
تشكيل شوراي همكاري خليج فارس در چارچوب استراتژي آمريكا در منطقه پس از سرنگوني رژيم شاه كه ژاندارم منطقه محسوب مي شد و احساس خطر از تكرار همين سرنوشت براي ساير رژيمهاي وابسته، معني خاصي دارد. از سوي ديگر آغاز جنگ تحميلي عراق عليه ايران و مقاومت جانانه رزمندگان ايران اسلامي موجب پديد آمدن وضعيتي شد كه اعضاي شوراي همكاري يعني شش كشور عرب حاشيه جنوبي خليج فارس شامل عربستان سعودي، كويت، عمان، قطر، بحرين و امارات عربي متحده عليرغم اختلافات فراواني كه بين خود داشتند مجبور شوند جهت تأمين نيازهاي امنيتي مشترك در يك پيمان منطقه اي گردهم آيند. به عبارت ديگر هراس رژيمهاي منطقه از گسترش انقلاب اسلامي و تلقين و تبليغ رسانه هاي غرب در مورد خطرات ناشي از انقلاب،  علت العلل تأسيس شوراي همكاري خليج فارس به شمار مي رود. زمان تأسيس اين شورا يعني ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ (هشت ماه پس از آغاز جنگ) دليل ديگري بر صحت اين ادعا محسوب مي شود. كشورهاي عضو شوراي همكاري از همان آغاز تجاوز عراق كمكهاي بسيار ذيقيمتي در اختيار اين كشور گذاشتند. آنتوني كردزمن در كتاب درسهايي از جنگهاي مدرن مي نويسد:«اخبار تأييد شده حاكي است كه كويت، بحرين، قطر و عربستان سعودي دو روز قبل از آغاز حمله عراق به ايران موافقت كرده بودند كه از نظر مالي به عراق كمك كنند.»همچنين شوراي همكاري در آغاز تأسيس خود و به منظور جلوگيري از بروز حساسيت در منطقه بر ضرورت دور نگهداشتن خليج فارس از قدرتهاي خارجي تأكيد داشت اما بعد از پيروزيهاي رزمندگان ايراني در جبهه هاي جنگ اين ملاحظات كنار رفت و معادلات سياسي- نظامي در منطقه شكل ويژه اي به خود گرفت. شوراي همكاري خليج فارس در بدو تأسيس خود سعي كرد اين گونه وانمود كند كه هيچ گونه هدف نظامي و امنيتي ندارد و اين مطلب در تمامي ملاقاتها و مذاكرات دوجانبه رسمي مقامات جمهوري اسلامي ايران با هر يك از مسئولين كشورهاي عضو رسماً از طرف آنها تأييد شده است.

نگاه امروز
سكوت ديروز، فرياد امروز
ياسر مرادي
شايد اين روزها را به راحتي بتوان با روزهاي آغاز جنگ تحميلي مقايسه كرد. آن روزها سكوت سازمان هاي بين المللي در قبال جنايت هاي فجيع صدام در طول ۸ سال جنگ عليه ايران را شاهد بوديم و امروز نيز فريادهاي بلند اين سازمان ها را شاهد هستيم كه مي خواهند حق مسلم ايران در برخورداري از انرژي اتمي را نفي كنند.
اما سكوت ديروز و فرياد امروز اين نهادها را به راحتي مي توان درك كرد. قطعاً معضل آنان حقوق بشر، تروريسم و...نيست، بلكه مشكل از آنجا نشأت مي گيرد كه بعد از ۲۵ سال از وقوع انقلاب اسلامي، هنوز بخش حساسي از جهان دوست ندارد حقيقتي به نام جمهوري اسلامي ايران را بپذيرد. قطعاً ورود ايران در معادلات جهاني چندان به سود برخي قدرت هاي بين المللي نخواهد بود.
امروز اروپا برخلاف تعهدات تهران نه تنها پرونده ايران را مختومه نكرد بلكه بر اثر فشار آمريكا، سعي در بردن پرونده ايران به شوراي امنيت دارد. البته ايران تا آنجا كه ممكن بود از اجازه ورود به بازرسان آژانس به مراكز هسته اي كشورمان تا تعليق غني سازي اورانيوم، با جامعه بين المللي همكاري كرده و با در نظر گرفتن مصالح ملي اين همكاري را ادامه خواهد داد تا حسن نيت خود را به دنيا نشان دهد، اما اگر اجماع اروپا و آمريكا براين باشد كه پرونده ايران را به شوراي امنيت بكشانند بايد مطمئن باشند كه ما از حقوق حقه خود كوتاه نخواهيم آمد.
اما براي ايستادگي بر تصميمات خود، روزهاي خوب جنگ را كه در ماهيت امر براي ما نعمت بود، نبايد از ياد ببريم.
زماني كه نه تنها بلندگوهاي خاموش سازمان هاي خفته هيچ ندايي را در حمايت از ملت مظلوم ما برنياورد بلكه ايران را با تحريم هاي مختلف مواجه ساختند و هر چه مي توانستند امكانات و تسليحات نظامي در گلوي رژيم بعث عراق ريختند.
همان طور كه ملت بزرگ و تاريخ ساز ايران ديروز از خاموشي اين بلندگوها نهراسيد امروز هم نبايد فرياد آنان تأثيري در مشي و سبك نظام مردم سالار اسلامي داشته باشد.

سياست
ادبيات
اقتصاد
انديشه
زندگي
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  زندگي  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |