شهر امن است ولي به فكر فردا باشيد
ماجراي قتل هاي تهران با يك مشكل عمده مواجه شده است. از هفته قبل كه به نقل از فرمانده مركز كنترل و فرماندهي و فوريت هاي پليسي ۱۱۰ گفتيم آمار قتل به ويژه در تهران نه تنها رشد نداشته كه اندكي هم در وقوع كاهش داشته، اين مسئله را پيش رو دا ريم كه با اين وجود پس چرا ديگر اين ماجرا را دنبال كنيم!
واقعيت اين است كه صفحه حوادث بدون اخبار قتل مثل غذاي بي نمك است! شايد راوي اين ضرب المثل بي انصاف بوده باشد زيرا صفحه حوادث بدون خبر قتل مثل چلوكباب بدون كباب است! خلاصه ما به اين نتيجه رسيديم كه ماجراي قتل هاي تهران را پيگيري كنيم. اين كار را به چند دليل انجام مي دهيم. به اين دليل كه آسيب شناسي قتل در شرايطي كه جرايم ما رفته رفته رو به تغيير و تحول دارند كمك مي كند تا ما براي وضعيتي جديد در اين مقوله آماده باشيم.
نمونه اش قتل هاي سريالي است. اين جرم، از جمله جرايم نادر است ولي بايد بپذيريم كه اگر درباره آن آبديده نشويم شرايط جامعه ما به ويژه با تبعات منفي ناشي از حاشيه نشيني امكان و احتمال وقوع آن را افزايش داده است!
انگيزه هاي قتل
شايد بهترين دليلي كه بتوان براي پرداختن به قتل هاي تهران عنوان كرد بحث انگيزه شناسي اين ماجرا باشد. بر اساس آمارهاي پليس ۱۱۰ كشور كه جزو دقيق ترين آمارهاي پليسي محسوب مي شود از مجموع دوهزار و ۱۰۰ فقره قتلي كه در سال ۱۳۸۲ به وقوع پيوسته ۲۶ درصد آن مربوط به قتل هاي ناشي از «نزاع و درگيري» است. ۱۱ درصد از قتل ها بر اثر دلايل اخلاقي، ۵/۱۰ درصد به سبب اختلافات خانوادگي و ۱۰ درصد هم به سبب ارتكاب سرقت در حين انجام اين عمل به وقوع پيوسته است. ۴۰ درصد قتل ها نيز انگيزه هاي رواني و مختلف ديگر دارد كه بخشي هم به دليل عدم كشف راز آن نامشخص مانده است.
بنابراين آنچه نگران كننده است اين كه در پي يك اختلاف و درگيري لفظي ممكن است نزاعي منجر شود كه پايان تلخ آن لكه ننگ يك قتل بر پيشاني شهروندي است كه نه انگيزه ارتكاب قتل داشته و نه وسايل و ابزار ارتكاب آن را تهيه كرده بوده.
با اين وصف بهتر است يك كالبدشكافي ديگري در ماجراي قتل داشته باشيم و بعد به تحليل اوضاع موجود بپردازيم.
وسيله ارتكاب قتل
براساس آماري كه سردار محمد رويانيان فرمانده پليس ۱۱۰ كشور از قتل هاي ايران ارايه كرده بيشترين قتل ها به وسيله سلاح سرد شامل چاقو و اشياي برنده صورت گرفته است. آمار ۴۰ درصدي اين عامل منجر به مرگ نشان مي دهد اكثر قتل ها با ابتدايي ترين و ساده ترين وسيله قتاله انجام گرفته است. در واقع وسيله اي كه در بين مردم بسيار وجود دارد و مصارف خوب ديگري هم دارد ولي...
يكي ديگر از عوامل منجر به مرگ در قتل هاي ايران ضرب و جرح است. ۱۸ درصد از قتل هاي كشور به اين شكل به وقوع پيوسته است.
هشت درصد قتل ها به وسيله خفه كردن مقتول و بيش از ۲۰ درصد قتل ها نيز به وسيله سلاح گرم به وقوع پيوسته است.
حدود ۱۰ تا ۱۲ درصد از قتل هاي كشور نيز از روش هاي مختلفي براي جنايت استفاده شده است.
ارتكاب قتل ساده شده است
نگاهي به دو بحث اخير حكايت از آن دارد كه وقوع قتل ساده شده ولي در مقابل مجازات آن همچنان شديد و در عين حال خفيف است. اگر دو نفر در پي درگيري لفظي به جان هم افتاده و در پي ابراز لطف به همديگر چند مشت به هم تقديم كنند و از قضا يكي از مشت ها به سر ديگري خورده و موجب مرگ او شود ضارب قاتل است و به موجب مفاد قانون مجازات اسلامي در صورت تقاضاي اولياي دم بايد اعدام شود. در اين جا اگر اولياي دم رضايت دهند قاضي صرف حفظ نظم و امنيت جامعه مي تواند سه تا ۱۰ سال حبس براي مرتكب در نظر گيرد.
حال آن كه در پي آن درگيري هيچ كدام از طرفين دعوا به فكر سلب حيات ديگري نبوده و براي مرگ او نقشه اي در سر نداشته اند. با اين وصف است كه پرداختن به ماجراي قتل ها كمكي به جامعه شناسي خشونت در جامعه ما كرده و امكان بسترسازي براي كاهش برخي از آسيب ها را فراهم مي كند.
اگر به درستي با توجه به آمار قابل توجه قتل بر اثر نزاع و درگيري برنامه اي براي كاهش اين معضل در جامعه بريزيم و يا به گونه اي پليس را در پي بروز نزاع و درگيري زودتر باخبر كنيم شايد آمار ۲۶ درصدي قتل بر اثر نزاع ودرگيري را كاهش دهيم.
قتل هاي خانوادگي هم معضل بزرگ جامعه ما شده و اين خطر بسي بزرگتر از نزاع هاي جمعي و فردي است زيرا با وقوع اين قتل ها عملاً در كانون خانواده اعضا به همديگر مي آموزند كه چگونه مرتكب خشونت شوند، آن هم وقتي كه پدر يا مادري دست به اين جنايت بزند!