جمعه ۲۴ مهر ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره ۳۵۲۶
پنجره
Friday.htm

به مناسبت بيست و چهارم مهرماه سالروز جنبش تحريم تنباكو
ماندگاري مرجعيت شيعه
رسالت بوذري
007341.jpg
ناصرالدين شاه قاجار و علي امين حضور
007338.jpg
جمعي از تجار تهران در دوره ناصرالدين شاه قاجار
007335.jpg
نايب السلطنه كامران ميرزا و عده اي از درباريان
007182.jpg
حاج ميرزا حسن آشتياني
بازخواني تاريخ پيشگامي روحانيت شيعه، روايتي درس آموز از يك تاريخ سراسر هيجان است كه به تعبير شريعتي از بستر خانه فاطمه سلام ا... عليها بر كالبد زمان جاري شده است.
«ملت ما برگرد دروبام خانه فاطمه، يك فرهنگ پديد آورده است. از اين خانه، يك تاريخ پر از هيجان و حركت و شهامت و فضيلت بر بستر زمان جاري شده است. نهر زلال و حيات بخشي كه بر همه نسل هاي ملت ما گذشته است و هم اكنون نيز در عمق روح و وجدان توده  ما جريان دارد»(۱) اين رود پرخروش كه از مبدا فيض الهي تا پايان دوران غيبت صغراي امام عصر (ع) در غليان و جوشش دمادم بود با آغاز عصر غيبت كبري وارد مرحله اي ديگر از حيات خود مي شود.

اين چنين پس از پايان غيبت صغري و آغاز دوره اي كه به تعبير رسول اكرم (ص)، از وجود امام عصر (ع) مانند خورشيدي در پس ابر بايد بهره گرفت، آرام آرام نقش بي بديل مرجعيت شيعه چهره حقيقي خود را به رخ مي كشد. چهره اي كه علي رغم تطور و گونه گوني در طول سال هاي مختلف و متمادي در يك ويژگي مشترك است: نفوذ و اقتدار ميان شيعيان
۱ - در ميان دوره هايي كه مرجعيت شيعه از سر گذرانده است، گرچه فراز و نشيب هاي فراواني به چشم مي خورد اما نقاط عطفي وجود دارد كه منحني اين حركت را ديدني تر كرده است. از پايان عصر غيبت كبري يعني از اوايل قرن چهارم تا آغاز قرن دهم هجري مرجعيت شيعه در ميانه تكفل امور فردي است. هنوز زمان آن فرا نرسيده تا رداي پراگماتيك بر پيكر احكام پوشانده شود. در دوره دوم كه از قرن دهم تا سيزدهم هجري را در برمي گيرد، تنها نشانه هاي مقدماتي نظريات دولت را مي توان در آراي محقق كركي جست.
محقق كركي در رساله نماز جمعه نوشته است:
007185.jpg
آقا محمد علي نجفي

«اصحاب ما اتفاق نظر دارند كه فقيه عادل، امامي جامع شرايط فتوي كه از او به مجتهد در احكام شرعيه تعبير مي شود در حال غيبت در همه آنچه نيابت در آن دخيل است، نايب ائمه (ع) است ـ و چه بسا، اصحاب قتل و حدود را مطلقاً استثنا كرده باشند
- دادخواهي نزد ايشان بردن و انقياد به حكمشان واجب است. او حق دارد مال فردي را كه از اداي حق امتناع مي كند در مواردي كه به آن نياز است، به فروش برساند. او بر اموال غائبان، كودكان، سفيهان و ورشكستگان ولايت دارد و مي تواند در اموال ممنوعان از تصرف، تصرف نمايد، تا آخر آنچه براي حاكم منصوب از جانب امام، اثبات مي شود. اصل در اين مسئله روايت عمربن حنظله مي باشد كه شيخ طوسي آن را در تهذيب، با اسنادش نقل كرده است...
مقصود از اين حديث در اين جا اين است كه فقيه موصوف به اوصاف معين، از جانب ائمه منصوب شده است و در همه آنچه در آن نيابت راه دارد، نايب محسوب مي شود. به مقتضاي قول امام صادق (ع) من او را بر شما حاكم قرار دادم.»(۲)
به تدريج از ميانه اين تاريخ نهضت هاي مرجعيت شيعي شكل مي گيرد. نهضت تنباكو كه شايد پالوده ترين و اصيل ترين حركتي بود كه در پيشاپيش آن مرجعي چون ميرزاي شيرازي حركت مي كرد. مولفه اصلي اين حركت و عموم نهضت هاي شيعي كه بر دوش روحانيت سوار بود، نفوذ و اقتدار و كاريزماي معنوي مراجع بود. روحانيت به مردم تكيه مي كرد و مردم بر ستون روحانيت.
حكم ميرزاي شيرازي تا عمق دل هاي مردمان نفوذ مي كند:
بسم ا... الرحمن الرحيم. اليوم استعمال تنباكو و توتون باي نحو كان در حكم محاربه با امام زمان عجل ا... تعالي فرجه الشريف است.
تابلوي فقه جواهري بالا مي رود و مرجعيت شيعه با اين تابلو بر تارك همه انديشه هاي سياسي مي ايستد. اين حكايت نفوذ و اقتدار معنوي مرجعيت شيعه است كه از دل سنت برآمده و همچنان مي درخشد «خانمي كه از منسوبين شاه و به حرم رفت و آمد داشت حكايت مي كرد شاه به اندرون انيس الدوله كه درواقع ملكه و بي اندازه مورد توجه و علاقه ناصرالدين شاه بود وارد شد، درحالي كه كلفت هاي انيس الدوله مشغول پياده كردن هاي قليان هاي نقره و طلاي مرصع بودند و خود انيس الدوله ناظر به عمل خدمتكاران بود. شاه از انيس الدوله پرسيد؛ خانم چرا قليان ها را از هم جدا و جمع مي كنند؟ جواب داد: براي آن كه قليان حرام شده. ناصرالدين شاه روي درهم كشيد و گفت: كه حرام كرده؟ انيس الدوله هم با همان حال گفت همان كس كه مرا به تو حلال كرده است. شاه هيچ نگفت و برگشت و براي آن كه مبادا به احترامش لطمه اي وارد آيد، بعد از آن به هيچ يك از نوكران خود دستور نمي داد قليان بياورند و در تمام دربار قليان ها را جمع كردند.»(۳)
تاريخ دخانيه يا جنبش تحريم تنباكو، اما آموزه هاي ديگري نيز داشت. هدايت مرجعيت به تنهايي از اصالت اين حركت حكايت داشت و نشان داد كه روحانيت بال در بال مردم، ريشه دارترين شكل رهبري تاريخي را به همراه خواهد داشت. آنچه اين جنبش واجد آن بود و مشروطيت از آن بي بهره، رهبري اصيل مرجعيت شيعي بود و تاريخ نماياند كه مشروطه جز به اهتزاز درآمدن پرچم روشنفكري عايدي ديگر نداشت كه فرجام اين نهضت بر دار رفتن مجتهدي چون شيخ فضل ا... نوري بود و آنچه سيدجلال آل احمد گفت: «من نعش آن بزرگوار را بر سر دار همچون پرچمي مي دانم كه به علامت استيلاي غربزدگي پس از دويست سال كشمكش، بر بام سراي اين مملكت افراشته شد.»
۲ - در برزخ ميان سنت و مدرنيته و در كشاكش دوراني كه به حكم سرسپردن به اقتضائات آن، صبح مومنيم و شب كافر و فرموده اند كه پاسداري از ايمان، چونان نگاه داشتن آتش در كف دست است، بار ديگر سنت ها احيا مي شوند و به مدد سرگشتگان مي آيند، خاصه سنت هايي كه از حقيقت نيز بهر ه اي داشته باشند، و قول الهي به ظهوري دوباره درمي آيد كه:
ولن تجد لسنت ا... تبديلا
سنت پيشگامي روحانيان، كه قديس وار به سان عيسي در ميان حواريون از ابتداي تاريخ شيعه، نگين درخشان مومنان در خلوت و جلوت آنان بوده اند، در كشاكش دوران مدرن همچنان ياري بخش دل هاي فسرده عصر غيبت است. دل هايي كه در غياب امام منتظر، چشم هاي خسته خود را به نشانه هايي از عالم علوي دوخته اند تا مگر از ابر هدايت الهي باراني برسد، پيش از آن كه چون گردي از ميان برخيزند.
۳ - «اين ما هستيم كه زير علم آن سيد بزرگ
- روح ا... موسوي - قيام كرده ايم، كه عمامه اي سياه داشت و عبا و قبا و لباده مي پوشيد و جز در يك مدت كوتاه، هنگام تبعيد در تركيه، لباس پيامبر را از تن بيرون نياورد... و نعلين مي پوشيد و از هر ۱۰كلمه اي كه مي گفت، هر ۱۰كلمه اش درباره دين بود و احكام دين و ولايت و فقاهت و تقوا و تزكيه... و حتي براي يك بار هم نشد كه دين را به صورتي متجددانه تحليل و تفسير كند و هر آنچه را كه مي خواست به ما بياموزد با رجوع به امثال و حكمي بيان مي كرد كه از احاديث و روايات و تفسير قرآن و زندگي انبيا و قيام امام حسين (ع) گرفته بود و حتي براي يك بار آزادي را جز در تلازم با استقلال و جمهوري اسلامي معنا نكرد و از استقلال همواره معناي عدم تعبد غيرخدا را مراد مي كرد - كه در تفسير لا اله الا ا... وجود دارد - و از جمهوري اسلامي نيز حكومتي ولايي را در نظر داشت كه قانون اساسي آن نه از قوانين فرانسه كه از قرآن و سنت گرفته شده و نهادهاي آن بلااستثنا، چون اقماري كه بر گرد شمس ولايت فقيه نظام يافته اند، زمينه را فقط و فقط براي حكومت شرع فراهم مي آورند و شرع را نيز درست همان طور معنا مي كرد كه فقهاي سلف كرده بودند و علي الرسم القديم، باز هم حوزه هاي علميه را به فقه جواهري دعوت مي كرد.»(۴)
درس واره هاي تئوريك امام خميني(ره) در حجره هاي تاريك نجف اشرف، آنگاه رداي عملي و اجرايي بر تن مي كند كه در آب و خاك اقتدار مرجعيت شيعه، ميرزاي شيرازي باليده مي شود و شيخ فضل ا... نوري بر دار مي رود.
اين چنين است كه در تاريخ شيعه، نهضتي شكل مي گيرد كه نه صورت هاي رايج سياسي را به خود مي گيرد و نه از بيخ و بن نهادي سياسي است. نهضت روحانيان و در صدر آنان مرجعيت شيعه، نه در شكل تو در توي پر پيچ وخم حكومت فرو مي رود و نه حتي در همين سال ها فرم احزاب سياسي به خود مي گيرد، حتي اگر در سخنان هم صنفي از خود آنان لفظ «سازمان روحانيت» وضع شود و براي سروسامان دادن به اين سازمان پيشنهادهاي گوناگون بر زبان رانده شود و نه حتي آن جا كه سخن از سقف معيشت بر ستون شريعت به ميان مي آيد، تكاني به خود مي دهد و اخم در ابرو مي افكند و به سان پشمينه پوش تندخو از ميان برمي خيزد.
امام خميني(ره)، مظهر بي بديل مرجعيت شيعه در دوراني است كه اقتدار مرجعيت رنگي ديگر پيدا كرده است. او در نقطه عطف ديگري از منحني سينوسي نهضت مرجعيت ايستاده است؛  پيروزي انقلاب اسلامي و عينيت بخشيدن به تئوري ولايت فقيه - كه البته در ميان مراجع نيز موافقان و مخالفاني داشت - و حكم ارتداد و اعدام سلمان رشدي كه آن بزرگمرد با اقتدار بر آن پاي فشرد.

بسمه تعالي
انا لله و انا اليه راجعون
«به اطلاع مسلمانان غيور سراسر جهان مي رسانم، مولف كتاب آيات شيطاني كه عليه  اسلام و پيامبر و قرآن تنظيم، چاپ و منتشر شده است، همچنين ناشران مطلع از محتواي آن محكوم به اعدام مي باشند. از مسلمانان غيور مي خواهم تا در هر نقطه كه آنان را يافتند، سريعاً آنها را اعدام نمايند تا ديگر كسي جرات نكند به مقدسات مسلمين توهين نمايد، و هركس در اين راه كشته شود، شهيد است، ان شاءا.... ضمناً اگر كسي دسترسي به مولف كتاب دارد ولي خود قدرت اعدام آن را ندارد، او را به مردم معرفي نمايد تا به جزاي اعمالش برسد.» روح ا... الموسوي الخميني
۲۵/۱۱/۱۳۶۷
روحانيت شيعه، بازنمايي همه وجوه ساحات زندگي آدمي در آينه دين است. اين آينه اما بي غبار نيست. امام خميني در دوران ما غبار از اين آينه برگرفت. فقه را از پستوي خانه ها بيرون كشيد و احكام اجتماعي را جلا بخشيد. او پيشتاز نهضت مرجعيت شيعه بود. اما با تفسيري كه بداعت آن دهان مقدسين را هم بست. مقدسيني كه حتي خواب حكومتي با كارگزاران مسلمان را هم نمي ديدند و به تفسير ظاهري اين آيه كه «قوا انفسكم و اهليكم ناراً» خود و اهل و عيالشان را با تمسك به سجاده و تسبيح و دلق و نماز شب از عذاب الهي مي رهاندند. امام خميني اما، فقه را به عرصه عمل درآورد و حتي از نو به نو شدن آن سخن گفت. گفت و چه درست گفت كه فقه پويا در بستر زمان متكفل همه زواياي روشن و تاريك زندگي مردمان است و حتي در صورت لزوم احكام اوليه را نيز تعطيل مي كند. در رگ هاي شيعيان خوني تازه جريان گرفت و مرجعيت با ظهور امام خميني كه عمامه اي سياه داشت و عبا و قبا و لباده مي پوشيد و جز در يك مدت كوتاه، هنگام تبعيد در تركيه، لباس پيامبر را از تن بيرون نياورد ياد تاريخي يادآوران حقيقي و مرزبانان تاريخ و حماسه را به حقيقت عالم متصل كرد.
در لابه لاي اين جملات به دنبال دعوي سياسي نباشيد. اين كلمات پيش از آن كه بر دعاوي سياسي سوار شود، تحليلي تاريخي از ماجرايي به دست مي دهد كه بايد استمرار آن را در علل موجده اش جست راز مانايي مرجعيت شيعه، ريشه در آب و خاكي دارد كه با تئوري يونانيان توجيه پذير نيست. بايد كمي به عقب بازگشت. نشانه ها فراوانند.
پي نوشت:
۱ - فاطمه، فاطمه است، علي شريعتي، ص ۲۰.
۲ - نظريه هاي دولت در فقه شيعه، محسن كديور، نشر ني، چاپ چهارم ،۱۳۷۸ ص ۱۵ و ۱۶.
۳ - تحريم تنباكو، ابراهيم تيموري، شركت سهامي كتابهاي جيبي، چاپ سوم ،۱۳۶۱ ص ۱۰۶ ، ۱۰۷ و ۱۰۸.
۴ - حلزون هاي خانه به دوش، سيدمرتضي آويني، نشر ساقي، چاپ سوم ،۱۳۷۹ ص ۱۰۴ و ۱۰۵.

تاريخ ايران
سند استقلال ملت ايران
«اليوم استعمال تنباكو و توتون باي  نحوكان در حكم محاربه با امام زمان است»
اين حكم هنوز كه هنوز است برتارك فتاواي مرجعيت شيعه مي درخشد و در كتابها و داستان هاي تاريخي و مدارس بيان و از آن به عنوان حكمي تاريخي ياد مي شود. حكمي ساده با الفاظي عجيب و غريب كه همواره در گوشه ذهنمان سؤالي را باقي گذاشته و آن اين كه چرا بخشي از آن فارسي است و بخشي عربي؟! اگرچه اين كنجكاوي هاي كودكانه نشان از ريزبيني و جزئي نگري دارد ولي اين حكم كار خود را مي كند و راه ماندگاري و جاودانگي در تاريخ را مي پيمايد تا آن جا كه به نقطه عطفي در طول تاريخ مبارزات شيعه عليه استكبار و استعمار تبديل مي شود. نقطه عطفي كه بعدها با حركت حضرت امام خميني تكميل گرديده و راه آغاز شده را به پايان مي رساند. جنبش تحريم تنباكو يكي از اصيل ترين جنبش هاي سياسي ـ مذهبي قرن اخير به شمار مي رود كه در نوع خود، برخاسته از روح اسلام در مبارزه با سلطه استعمار بوده و تحت رهبري مرجعيت شيعه از جمله آيت ا... ميرزاي شيرازي، بدون حضور عناصر منورالفكر، استقلال ايران را در برهه اي خاص استوار كرده است.

ناصرالدين شاه چهارمين پادشاه سلسه قاجار كه در ميان ديگر پادشاهان قاجار بيش از همه به خوشگذراني، عيش و نوش، تفريح و سفرهاي خارجي علاقه مند بود، در طول دوران پادشاهي اش چندين و چندبار سفرهاي كوتاه و بلند به كشورهاي خارجي داشت و در هر سفر امتيازات بي شماري به بيگانگان مي داد.
در سال ۱۳۰۶ هجري قمري (۱۲۶۴ شمسي) ناصرالدين شاه به دعوت رئيس جمهور فرانسه و به بهانه ديدن نمايشگاه بين المللي پاريس مقدمات سفرش به پاريس را فراهم مي كند. شاه به همراه ميرزاعلي اصغرخان امين السطان صدراعظم و همراهان قبل از ورود به فرانسه رهسپار لندن مي شود و در آن جا مورد استقبال مقامات انگليسي قرار مي گيرد و در مهماني هاي رسمي كه به افتخار ورودش برگزار مي شود شركت مي كند. در يكي از اين مهماني ها كه در شهر برايتون برگزار مي شد ناصرالدين شاه با يكي از دوستان لرد ساليسبوري نخست وزير انگليس به نام «جرالد تالبوت» آشنا مي شود. تالبوت اطلاعاتي در زمينه توتون و تنباكوي ايران از اعتماد السلطنه مي گيرد و با همكاري امين السلطان موافقت شاه را نسبت به كسب امتياز توتون و تنباكو و صدور دخانيات ايران جلب مي كند. از طرفي ملكه ويكتوريا براي جلب نظر همراهان شاه از جمله امين السلطان و اعتماد السلطنه به هركدام نشان ها و هدايايي مي دهد و مقدمات كار جهت گرفتن امتيازات اقتصادي آماده مي شود. پس از بازگشت ناصرالدين شاه و همراهان به ايران تالبوت جهت تاسيس شركت (كمپاني رژي) براي انحصار توتون و تنباكو به تهران مي آيد. امين السلطان ـ كه به همراه
كامران ميرزا نايب السلطنه براي جوش دادن اين معامله رشوه هاي كلاني دريافت كردند ـ به شاه مي گويد كه بابت امضاي قرارداد ۲۵ هزار ليره پاداش خواهد گرفت و هرساله ۱۵ هزار ليره هم عايدش خواهد شد.
در ۲۸ رجب سال ۱۳۰۸ هجري قمري مطابق با مارس ۱۸۹۰ امتياز توتون و تنباكوي ايران به مدت ۵۰ سال در اختيار تالبوت و شركاي او قرار گرفت. اين امتياز هر عملي در مورد تنباكو را مطلقاً به كسب اجازه از صاحب امتياز مشروط مي ساخت. در عوض صاحب امتياز به توتونكاران وعده مي داد كه در مقابل محصولشان، پول نقد به آنها بپردازد و احياناً محصول آنها را با نرخ بهره نازلي پيش خريد كند.
كمپاني  رژي پس از تشكيل اداره مركزي دستورهايي براي ضبط و خريد تنباكو صادر كرده و مهلتي براي تنباكوفروشان تا هفتم جمادي الاول ۱۳۰۹ هجري قمري معين مي كند كه بعد از آن تاريخ مي بايست فروش دخانيات منحصراً از طرف كمپاني انگليسي و با اجازه آن باشد. مي توان تصور كرد كه اين امر چه تاثيري بر زندگي مردم داشته است؟ مردمي كه معيشت بسياري از آنها از طريق فروش توتون و تنباكو تامين مي شود و زارع و تاجر هيچ  نوع اختياري در توليد و فروش اين محصول ندارند، بنابراين رفته رفته موج اعتراضات در نقاط مختلف ايران خصوصاً شهرهاي تهران، اصفهان، شيراز و تبريز آغاز مي شود.
علماي ايران علي رغم همه تلاش و كوششي كه در مخالفت با اين قرارداد مي كنند از اقدامات خود نتيجه اي نمي گيرند و از مرحوم ميرزامحمدحسن شيرازي كمك مي خواهند و نامه هاي فراواني به او مي نويسند كه تنها راه براي لغو امتيازنامه صدور حكم تحريم خريد و فروش و استعمال دخانيات از طرف ميرزاي شيرازي است. عده اي هم مثل حاج سيد  علي اكبر فال اسيري و آقا منير الدين اصفهاني شخصاً به سامرا مي روند و با ميرزاي شيرازي صحبت مي كنند. آيت ا... شيرازي ابتدا نامه اي به ناصرالدين شاه مي نويسد و در مورد عدم سپردن سرمايه مملكت به بيگانگان هشدار مي دهد كه نتيجه آن چيزي جز عدم ترتيب  اثردادن شاه و بي توجهي به نامه او نيست. اين بي توجهي منجر به صدور حكمي مي شود كه تا سال هاي سال سند استقلال ملت ايران و همچنين تاثير و نفوذ مرجعيت شيعه در ميان مردم است. در ۲۴ مهرماه ۱۲۷۰ حكم صادر مي شود و ظرف چند ماه خبر آن در شهرهاي مختلف پخش مي شود، قليان ها شكسته و كركره هاي مغازه هاي توتون و تنباكوفروشي پايين كشيده مي شود. تمام قهوه خانه هاي عمومي و خصوصي و ادارات دولتي و حتي حرمسراهاي شاهي و سربازخانه ها قليان ها و چپق ها را جمع آوري مي كنند و ديگر دود سيگار و چپق و قليان در هيچ نقطه اي بلند نمي شود تا همه مردم عمق وفاداري خود را نسبت به احكام ديني و مراجع تقليد نشان دهند.
حكم تحريم تنباكو مبدا تاريخ بيداري و آغاز دوره نوين ايران در حوادث اجتماعي است و بايد آن را اولين جنبش و بيداري مردم ايران براي به دست آوردن حقوق خود بر ضد بيگانگان و خودسري و استبداد پادشاهان ايران ناميد. حكمي كه منجر به كشته شدن ناصرالدين شاه و سپس ايجاد مشروطيت در ايران مي شود و حكمي كه نفوذ و تاثير مرجعيت را در ميان توده هاي مردم نمايان مي سازد.

نكته هايي از جنبش تحريم تنباكو
پس از اوج گرفتن مخالفت و درگيري، اقشار مختلف مردم به علماي ديني در شهرهاي مختلف رجوع و از آنها كسب تكليف مي كنند؛ در اصفهان به آيت ا... نجفي اصفهاني، در شيراز به سيد  علي اكبر فال اسيري، در تهران به شيخ فضل ا... نوري و ميرزا حسن آشتياني و در تبريز به ميرزا جواد مجتهد تبريزي.
تاثير و نفوذ فتواي ميرزاي شيرازي تا حدي است كه تمام اقشار جامعه به آن گردن مي نهند و هركس با تعبير خودش سعي در حمايت از اين حكم دارد.
تجار تهران كه در رشاس آنها مرحوم حاج  محمد كاظم ملك التجار و حاج محمد حسن امين الضرب قرار داشتند از اين جريان سخت به وحشت مي افتند و به هر وسيله اي متوسل مي شوند. برخي از تجار از فروش محصول خود به شركت رژي خودداري مي كنند. در فارس ـ كه مرغوب ترين تنباكوي ايران را داشت ـ بعضي از تجار محصول خود را براي اين كه به دست بيگانه ندهند آتش مي زنند. يكي از تجار معتبر وقتي كه با فشار ماموران شركت رژي براي فروش تنباكوهاي خود روبه رو مي شود از آنان يك روز مهلت مي خواهد تا فردا تنباكوهايش را به شركت رژي بفروشد. اما شب هنگام ۱۲ هزار كيسه تنباكوهايش را به محل وسيعي برده و نفت زيادي روي آن مي ريزد و همه آنها را آتش مي زند تا به دست انگليسي ها نيفتد. اين اقدم او تا حدي تاثيرگذار است كه «ادوارد براون» درباره  آن مي گويد: «علو طبع و دانش اين تاجر ميهن دوست را وصف كردن آسان نيست كه چگونه با كمال متانت و آرامش و بدون هيچ تظاهري، براي مخالفت با انحصار، سرمايه مهمي را آتش زد و عملاً نشان داد كه اين شركت برخلاف ميل و مصلحت ايرانيان است و حكم پيشوايان مذهب براي عموم مسلمين حتمي و لازم الاجرا است.»

قصص قرآن
شهد شيرين
محال است مسلماني به پيرامون خويش نگاه كند و اثري از آثار «ام الكتاب» قرآن مجيد نبيند. قرآن در تمام زواياي روح و جان ما تنيده شده است؛ از زباني كه به آن سخن مي گوييم، از شعائري كه به آن پاي بنديم و از اعماق باورهايمان كه اعمال روزانه مان (چه آگاهانه و چه ناآگاهانه) تحت تاثير اين بزرگترين معجزه بشر، از آدم تا خاتم است. اما چه بهتر در اين زمانه كه آدميان در راهبري خويش سرگردان مانده اند ما چراغ راه خويش را بيشتر ورق زنيم.
به همين سبب بر آن شديم تا از اين هفته، قصص قرآن مجيد را به ترتيب سوره هاي آن، در همين ستون دنبال كنيم. براي آن كه علاوه بر بهره گيري از معارف قرآني، شهدي نيز از زبان شيرين پارسي در جانمان نشيند، سعي كرديم داستان ها را از منابع قديم پارسي بياوريم. در اين مسير بيشتر از تفسير «ابوبكر عتيق نيشابوري» معروف به «سورآبادي» بهره برديم. اين تفسير كه در قرن پنجم نگاشته شده است به شاهد تاريخ پس از تفاسير «طبري» و «اسفرايني» سومين تفسير به زبان پارسي است. به همين سبب داراي نثري ساده و شيرين است كه برآمده از زبان استوار و پاكيزه سبك خراساني است. با اين همه ما سعي كرده ايم باز هم آن را ساده تر كنيم تا براي خواننده امروزي نيز قابل استفاده باشد. (اگرچه تلاش شده است ساختار پارسي قديم در آن حفظ شود.) در سال ۱۳۴۷ دكتر يحيي مهدوي پس از غور و تفحص در اين تفسير، قصص اين تفسير گرانبها را جدا كرده و به زيور طبع آراست. همان طور كه سورآبادي در مقدمه تفسيرش اشاره كرده است: «من از خواننده چيزي نمي خواهم مگر نام ما ياد كند و ما را به دعاي خير شاد كند»، ما هم از درگاه خداوند براي تمام كساني كه در مسير نشر و گسترش معارف قرآني گام برمي دارند، دعاي خير طلب مي كنيم.

سوره مباركه بقره
از پيامبر اكرم (ص) نقل است كه: «هر كه سوره بقره برخواند مستوجب رحمت گردد و ثواب غزوه (جنگي كه در ركاب حضرت رسول باشد) و جهاد يكساله بيابد.» و باز از حضرت است: «سوره بقره سراپرده قرآن است. بياموزيد كه آموختن آن بركت است و از دست دادن آن حسرت.»
و اما داستان اين هفته:
اسلام آوردن عبدا... بن سلام
از ابتداي سوره مباركه بقره تا آيه پنجم: «اولئك هم المفلحون» در حق مومنان است. خاصه در حق عبدا... بن سلام. حق تعالي چهل جاي او را در قرآن بستوده و ثنا گفته.
او امام اهل شهر «توريت» بود به شام. يهودي مسلك بود و از مومنان به موسي(ع). تورات و انجيل بسيار خوانده بود و از راز آن آگاه بود. چون خبر پديد آمدن مصطفي(ص) بشنود، از شام برخواست و با كارواني همراه شد. او پيش از اين نعت و صفت رسول را در كتب آسماني پيشين ديده بود و براي مردمانش بخوانده بود و بدانسته بود كه اكنون وقت پديدآمدن اوست. به سمت مدينه مي آمد تا رسول را ببيند و وي را مسايل پرسد تا نبوت و رسالت او به علم اليقين بداند.
در راه كه مي آمد كارواني از مسلمانان ديد كه به سوي شام مي شد. يكي از ياران رسول ا... بر اشتر به آواز مي خواند: «اي كساني كه شما را كتاب داده شده، به كتابي كه نازل كرده ايم و كتاب شما را نيز تصديق مي كند، ايمان بياوريد؛ پيش از آن كه نقش چهره هايي را محو كنيم و روي ها را به قفا برگردانيم. يا همچنان كه اصحاب «سبت»۱ را لعنت كرديم، شما را هم لعنت كنيم و فرمان خدا شدني است.»۲
شب بود. چون عبدا... آن بشنود، از شتر فرو جست و از پيش كاروان بشتافت. مي دويد و دست به روي فرو مي آورد (دستش را روي صورتش گرفته بود) كه مبادا روي من مسخ كنند. زيرا كه در آيه شنوده بود: «نقش چهره هايي را محو كنيم و روي ها را به قفا برگردانيم.»
چون به مدينه آمد نزد رسول ا... رفت. وي را مسئله ها پرسيد. (پرسش هاي زيادي از پيامبر كرد) رسول ا... همه را به وحي جواب داد. در خبر است كه هزار مسئله بپرسيد. پس اسلام آورد. آنگه گفت: «يا رسول ا...! قوم من بر عقب من مي آيند به طلب من. چون برسند ايشان را به اسلام خوان. باشد كه مسلمان شوند.»
چون بيامدند حضرت رسول عبدا... بن سلام را در خانه فرستاد و ايشان را پرسيد كه: «چه گوييد درباره عبداا... كه چگونه مرديست در ميان شما؟»
ايشان بر وي ثناها گفتند كه: «او امام ماست و در تمام سرزمين توريت داناتر از او كسي نيست.»
پيامبر فرمودند: «اگر او اسلام آورد شما به او اقتدا مي كنيد؟»
- هرگز او از دين موسي بازنگردد.
- اگر وي ايمان آرد شما ايمان آريد؟
- اين سخن محال است. دانيم كه وي هرگز ايمان نيارد.
عبدا... از خانه بيرون آمد و گفت: « يا قوم! يادتان هست كه من بارها در شهرمان نعت و مدح نبي اي امي و هاشمي را بر شما خواندم و من و شما شادي مي كرديم به آمدن وي. اينك اين محمد همان نبي است. اشهد ان لا اله الا ا... و اشهد ان محمدا(ص) رسول ا... .»
چون ايشان از وي اين بشنودند، روي در وي نهادند به جفاگفتن و وي را شتم كردن (او را سرزنش كردند) و گفتند: «او نادان ترين مردم در نزد ما است.»
رسول ا... فرمودند: «تا اكنون ثناي وي مي گفتيد، اما اينك كه حق را گفت وي را با همان زباني كه ثنا مي گفتيد، جفا مي گوييد؟! شرم نداريد؟»
- ما بر وي ثنا از آن كرديم كه وي غيب بود (اين جا نبود). اكنون كه حاضر است او را گوييم كه سزاست بر هرآن چه كه گفتيم.
بسيار بر او افراط كردند و پس از آن برفتند. خداي تعالي نيز در برابر آن (اين عمل عبدا... بن سلام و تحمل دشنام هاي قوم خويش) چندين جاي بر وي ثنا گفت در قرآن.

پي نوشت
۱- «سبت» به معني شنبه است. «اصحاب سبت» مردم شهر «ايليا» بودند در زمان حضرت داوود (ع) كه حرمت اين روز را نگه نداشتند و به ماهيگيري رفتند. آنگاه به فرمان خدا به صورت ميمون مسخ شدند.
۲- سوره مباركه نساء - آيه ۴۶

|  ايران  |   هفته   |   جهان  |   پنجره  |   داستان  |   چهره ها  |
|  پرونده  |   سينما  |   ديدار  |   حوادث   |   ماشين   |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |