بازخواني تاريخ پيشگامي روحانيت شيعه، روايتي درس آموز از يك تاريخ سراسر هيجان است كه به تعبير شريعتي از بستر خانه فاطمه سلام ا... عليها بر كالبد زمان جاري شده است.
«ملت ما برگرد دروبام خانه فاطمه، يك فرهنگ پديد آورده است. از اين خانه، يك تاريخ پر از هيجان و حركت و شهامت و فضيلت بر بستر زمان جاري شده است. نهر زلال و حيات بخشي كه بر همه نسل هاي ملت ما گذشته است و هم اكنون نيز در عمق روح و وجدان توده ما جريان دارد»(۱) اين رود پرخروش كه از مبدا فيض الهي تا پايان دوران غيبت صغراي امام عصر (ع) در غليان و جوشش دمادم بود با آغاز عصر غيبت كبري وارد مرحله اي ديگر از حيات خود مي شود.
اين چنين پس از پايان غيبت صغري و آغاز دوره اي كه به تعبير رسول اكرم (ص)، از وجود امام عصر (ع) مانند خورشيدي در پس ابر بايد بهره گرفت، آرام آرام نقش بي بديل مرجعيت شيعه چهره حقيقي خود را به رخ مي كشد. چهره اي كه علي رغم تطور و گونه گوني در طول سال هاي مختلف و متمادي در يك ويژگي مشترك است: نفوذ و اقتدار ميان شيعيان
۱ - در ميان دوره هايي كه مرجعيت شيعه از سر گذرانده است، گرچه فراز و نشيب هاي فراواني به چشم مي خورد اما نقاط عطفي وجود دارد كه منحني اين حركت را ديدني تر كرده است. از پايان عصر غيبت كبري يعني از اوايل قرن چهارم تا آغاز قرن دهم هجري مرجعيت شيعه در ميانه تكفل امور فردي است. هنوز زمان آن فرا نرسيده تا رداي پراگماتيك بر پيكر احكام پوشانده شود. در دوره دوم كه از قرن دهم تا سيزدهم هجري را در برمي گيرد، تنها نشانه هاي مقدماتي نظريات دولت را مي توان در آراي محقق كركي جست.
محقق كركي در رساله نماز جمعه نوشته است:
«اصحاب ما اتفاق نظر دارند كه فقيه عادل، امامي جامع شرايط فتوي كه از او به مجتهد در احكام شرعيه تعبير مي شود در حال غيبت در همه آنچه نيابت در آن دخيل است، نايب ائمه (ع) است ـ و چه بسا، اصحاب قتل و حدود را مطلقاً استثنا كرده باشند
- دادخواهي نزد ايشان بردن و انقياد به حكمشان واجب است. او حق دارد مال فردي را كه از اداي حق امتناع مي كند در مواردي كه به آن نياز است، به فروش برساند. او بر اموال غائبان، كودكان، سفيهان و ورشكستگان ولايت دارد و مي تواند در اموال ممنوعان از تصرف، تصرف نمايد، تا آخر آنچه براي حاكم منصوب از جانب امام، اثبات مي شود. اصل در اين مسئله روايت عمربن حنظله مي باشد كه شيخ طوسي آن را در تهذيب، با اسنادش نقل كرده است...
مقصود از اين حديث در اين جا اين است كه فقيه موصوف به اوصاف معين، از جانب ائمه منصوب شده است و در همه آنچه در آن نيابت راه دارد، نايب محسوب مي شود. به مقتضاي قول امام صادق (ع) من او را بر شما حاكم قرار دادم.»(۲)
به تدريج از ميانه اين تاريخ نهضت هاي مرجعيت شيعي شكل مي گيرد. نهضت تنباكو كه شايد پالوده ترين و اصيل ترين حركتي بود كه در پيشاپيش آن مرجعي چون ميرزاي شيرازي حركت مي كرد. مولفه اصلي اين حركت و عموم نهضت هاي شيعي كه بر دوش روحانيت سوار بود، نفوذ و اقتدار و كاريزماي معنوي مراجع بود. روحانيت به مردم تكيه مي كرد و مردم بر ستون روحانيت.
حكم ميرزاي شيرازي تا عمق دل هاي مردمان نفوذ مي كند:
بسم ا... الرحمن الرحيم. اليوم استعمال تنباكو و توتون باي نحو كان در حكم محاربه با امام زمان عجل ا... تعالي فرجه الشريف است.
تابلوي فقه جواهري بالا مي رود و مرجعيت شيعه با اين تابلو بر تارك همه انديشه هاي سياسي مي ايستد. اين حكايت نفوذ و اقتدار معنوي مرجعيت شيعه است كه از دل سنت برآمده و همچنان مي درخشد «خانمي كه از منسوبين شاه و به حرم رفت و آمد داشت حكايت مي كرد شاه به اندرون انيس الدوله كه درواقع ملكه و بي اندازه مورد توجه و علاقه ناصرالدين شاه بود وارد شد، درحالي كه كلفت هاي انيس الدوله مشغول پياده كردن هاي قليان هاي نقره و طلاي مرصع بودند و خود انيس الدوله ناظر به عمل خدمتكاران بود. شاه از انيس الدوله پرسيد؛ خانم چرا قليان ها را از هم جدا و جمع مي كنند؟ جواب داد: براي آن كه قليان حرام شده. ناصرالدين شاه روي درهم كشيد و گفت: كه حرام كرده؟ انيس الدوله هم با همان حال گفت همان كس كه مرا به تو حلال كرده است. شاه هيچ نگفت و برگشت و براي آن كه مبادا به احترامش لطمه اي وارد آيد، بعد از آن به هيچ يك از نوكران خود دستور نمي داد قليان بياورند و در تمام دربار قليان ها را جمع كردند.»(۳)
تاريخ دخانيه يا جنبش تحريم تنباكو، اما آموزه هاي ديگري نيز داشت. هدايت مرجعيت به تنهايي از اصالت اين حركت حكايت داشت و نشان داد كه روحانيت بال در بال مردم، ريشه دارترين شكل رهبري تاريخي را به همراه خواهد داشت. آنچه اين جنبش واجد آن بود و مشروطيت از آن بي بهره، رهبري اصيل مرجعيت شيعي بود و تاريخ نماياند كه مشروطه جز به اهتزاز درآمدن پرچم روشنفكري عايدي ديگر نداشت كه فرجام اين نهضت بر دار رفتن مجتهدي چون شيخ فضل ا... نوري بود و آنچه سيدجلال آل احمد گفت: «من نعش آن بزرگوار را بر سر دار همچون پرچمي مي دانم كه به علامت استيلاي غربزدگي پس از دويست سال كشمكش، بر بام سراي اين مملكت افراشته شد.»
۲ - در برزخ ميان سنت و مدرنيته و در كشاكش دوراني كه به حكم سرسپردن به اقتضائات آن، صبح مومنيم و شب كافر و فرموده اند كه پاسداري از ايمان، چونان نگاه داشتن آتش در كف دست است، بار ديگر سنت ها احيا مي شوند و به مدد سرگشتگان مي آيند، خاصه سنت هايي كه از حقيقت نيز بهر ه اي داشته باشند، و قول الهي به ظهوري دوباره درمي آيد كه:
ولن تجد لسنت ا... تبديلا
سنت پيشگامي روحانيان، كه قديس وار به سان عيسي در ميان حواريون از ابتداي تاريخ شيعه، نگين درخشان مومنان در خلوت و جلوت آنان بوده اند، در كشاكش دوران مدرن همچنان ياري بخش دل هاي فسرده عصر غيبت است. دل هايي كه در غياب امام منتظر، چشم هاي خسته خود را به نشانه هايي از عالم علوي دوخته اند تا مگر از ابر هدايت الهي باراني برسد، پيش از آن كه چون گردي از ميان برخيزند.
۳ - «اين ما هستيم كه زير علم آن سيد بزرگ
- روح ا... موسوي - قيام كرده ايم، كه عمامه اي سياه داشت و عبا و قبا و لباده مي پوشيد و جز در يك مدت كوتاه، هنگام تبعيد در تركيه، لباس پيامبر را از تن بيرون نياورد... و نعلين مي پوشيد و از هر ۱۰كلمه اي كه مي گفت، هر ۱۰كلمه اش درباره دين بود و احكام دين و ولايت و فقاهت و تقوا و تزكيه... و حتي براي يك بار هم نشد كه دين را به صورتي متجددانه تحليل و تفسير كند و هر آنچه را كه مي خواست به ما بياموزد با رجوع به امثال و حكمي بيان مي كرد كه از احاديث و روايات و تفسير قرآن و زندگي انبيا و قيام امام حسين (ع) گرفته بود و حتي براي يك بار آزادي را جز در تلازم با استقلال و جمهوري اسلامي معنا نكرد و از استقلال همواره معناي عدم تعبد غيرخدا را مراد مي كرد - كه در تفسير لا اله الا ا... وجود دارد - و از جمهوري اسلامي نيز حكومتي ولايي را در نظر داشت كه قانون اساسي آن نه از قوانين فرانسه كه از قرآن و سنت گرفته شده و نهادهاي آن بلااستثنا، چون اقماري كه بر گرد شمس ولايت فقيه نظام يافته اند، زمينه را فقط و فقط براي حكومت شرع فراهم مي آورند و شرع را نيز درست همان طور معنا مي كرد كه فقهاي سلف كرده بودند و علي الرسم القديم، باز هم حوزه هاي علميه را به فقه جواهري دعوت مي كرد.»(۴)
درس واره هاي تئوريك امام خميني(ره) در حجره هاي تاريك نجف اشرف، آنگاه رداي عملي و اجرايي بر تن مي كند كه در آب و خاك اقتدار مرجعيت شيعه، ميرزاي شيرازي باليده مي شود و شيخ فضل ا... نوري بر دار مي رود.
اين چنين است كه در تاريخ شيعه، نهضتي شكل مي گيرد كه نه صورت هاي رايج سياسي را به خود مي گيرد و نه از بيخ و بن نهادي سياسي است. نهضت روحانيان و در صدر آنان مرجعيت شيعه، نه در شكل تو در توي پر پيچ وخم حكومت فرو مي رود و نه حتي در همين سال ها فرم احزاب سياسي به خود مي گيرد، حتي اگر در سخنان هم صنفي از خود آنان لفظ «سازمان روحانيت» وضع شود و براي سروسامان دادن به اين سازمان پيشنهادهاي گوناگون بر زبان رانده شود و نه حتي آن جا كه سخن از سقف معيشت بر ستون شريعت به ميان مي آيد، تكاني به خود مي دهد و اخم در ابرو مي افكند و به سان پشمينه پوش تندخو از ميان برمي خيزد.
امام خميني(ره)، مظهر بي بديل مرجعيت شيعه در دوراني است كه اقتدار مرجعيت رنگي ديگر پيدا كرده است. او در نقطه عطف ديگري از منحني سينوسي نهضت مرجعيت ايستاده است؛ پيروزي انقلاب اسلامي و عينيت بخشيدن به تئوري ولايت فقيه - كه البته در ميان مراجع نيز موافقان و مخالفاني داشت - و حكم ارتداد و اعدام سلمان رشدي كه آن بزرگمرد با اقتدار بر آن پاي فشرد.
بسمه تعالي
انا لله و انا اليه راجعون
«به اطلاع مسلمانان غيور سراسر جهان مي رسانم، مولف كتاب آيات شيطاني كه عليه اسلام و پيامبر و قرآن تنظيم، چاپ و منتشر شده است، همچنين ناشران مطلع از محتواي آن محكوم به اعدام مي باشند. از مسلمانان غيور مي خواهم تا در هر نقطه كه آنان را يافتند، سريعاً آنها را اعدام نمايند تا ديگر كسي جرات نكند به مقدسات مسلمين توهين نمايد، و هركس در اين راه كشته شود، شهيد است، ان شاءا.... ضمناً اگر كسي دسترسي به مولف كتاب دارد ولي خود قدرت اعدام آن را ندارد، او را به مردم معرفي نمايد تا به جزاي اعمالش برسد.» روح ا... الموسوي الخميني
۲۵/۱۱/۱۳۶۷
روحانيت شيعه، بازنمايي همه وجوه ساحات زندگي آدمي در آينه دين است. اين آينه اما بي غبار نيست. امام خميني در دوران ما غبار از اين آينه برگرفت. فقه را از پستوي خانه ها بيرون كشيد و احكام اجتماعي را جلا بخشيد. او پيشتاز نهضت مرجعيت شيعه بود. اما با تفسيري كه بداعت آن دهان مقدسين را هم بست. مقدسيني كه حتي خواب حكومتي با كارگزاران مسلمان را هم نمي ديدند و به تفسير ظاهري اين آيه كه «قوا انفسكم و اهليكم ناراً» خود و اهل و عيالشان را با تمسك به سجاده و تسبيح و دلق و نماز شب از عذاب الهي مي رهاندند. امام خميني اما، فقه را به عرصه عمل درآورد و حتي از نو به نو شدن آن سخن گفت. گفت و چه درست گفت كه فقه پويا در بستر زمان متكفل همه زواياي روشن و تاريك زندگي مردمان است و حتي در صورت لزوم احكام اوليه را نيز تعطيل مي كند. در رگ هاي شيعيان خوني تازه جريان گرفت و مرجعيت با ظهور امام خميني كه عمامه اي سياه داشت و عبا و قبا و لباده مي پوشيد و جز در يك مدت كوتاه، هنگام تبعيد در تركيه، لباس پيامبر را از تن بيرون نياورد ياد تاريخي يادآوران حقيقي و مرزبانان تاريخ و حماسه را به حقيقت عالم متصل كرد.
در لابه لاي اين جملات به دنبال دعوي سياسي نباشيد. اين كلمات پيش از آن كه بر دعاوي سياسي سوار شود، تحليلي تاريخي از ماجرايي به دست مي دهد كه بايد استمرار آن را در علل موجده اش جست راز مانايي مرجعيت شيعه، ريشه در آب و خاكي دارد كه با تئوري يونانيان توجيه پذير نيست. بايد كمي به عقب بازگشت. نشانه ها فراوانند.
پي نوشت:
۱ - فاطمه، فاطمه است، علي شريعتي، ص ۲۰.
۲ - نظريه هاي دولت در فقه شيعه، محسن كديور، نشر ني، چاپ چهارم ،۱۳۷۸ ص ۱۵ و ۱۶.
۳ - تحريم تنباكو، ابراهيم تيموري، شركت سهامي كتابهاي جيبي، چاپ سوم ،۱۳۶۱ ص ۱۰۶ ، ۱۰۷ و ۱۰۸.
۴ - حلزون هاي خانه به دوش، سيدمرتضي آويني، نشر ساقي، چاپ سوم ،۱۳۷۹ ص ۱۰۴ و ۱۰۵.