دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۵۲۹
نگاهي به روند شكل گيري آنچه كه مي توان آن را هويت معماري معاصر ايران ناميد
جرياني نو در معماري معاصرايران 
دين اسلام با توجه به جهان بيني خاص خود، آثار معماري بعد از اسلام ايران را تحت تاثير قرار داد و به آن كيفيت جديدي بخشيد
تحليل معماري ايران نشان مي دهد كه به رغم كثرت ، تنوع و پيچيدگي بناها، اصول و مباني و الگوهاي نسبتاً معدودي در طول زمان به اشكال مختلف دراين معماري به كار گرفته شده اند
020343.jpg
ايران داراي ميراث بزرگ معماري جهان است. از كهن ترين بناي مهم معماري ايران يعني زيگورات چغازنبيل كه در حدود 1250 سال قبل از ميلاد مسيح بنا شده است تا بناهاي دوره معاصر ايران ، تاريخي بيش از 3 هزار سال را در بر مي گيرد . در تمامي اين زمان طولاني يك جريان قوي و مهم معماري در اين كشور وجود داشته است و به جرات مي توان گفت كه در تمامي دوره هاي تحول تاريخ معماري تا آستانه معماري معاصر، آثار زيادي در گوشه و كنار اين سرزمين كهن وجود دارد كه سهم بزرگي را در شكل دادن و پيشبرد جريان معماري جهان به عهده داشته اند.
تاريخ معماري ايران به دو بخش اصلي ، معماري قبل و بعد از اسلام تقسيم مي شود. دين اسلام كه در حدود 1400 سال پيش در ايران مستقر شد با توجه به جهان بيني خاص خود آثار معماري بعد از اسلام ايران را تحت تاثير قرار داد و به آن كيفيت جديدي بخشيد ، با اين حال پيوند محكمي بين اين دو بخش معماري ايران وجود دارد.
هر دو بخش معماري ايران، چه بخش قبل از اسلام كه دو دوره درخشان طولاني و چندين صد ساله هخامنشي و ساساني را در بر مي گيرد و چه بخش بعد از اسلام كه حداقل تا زمان صفوي ، يعني در يك دوره هزار ساله ، سير تكاملي مستمري داشته است، از قسمت هاي مهم تاريخ معماري جهان به حساب مي آيند .
بدين ترتيب زماني كه معماري معاصر ايران آغاز شد، يك ثروت معماري سه هزار ساله فوق العاده با ارزش و تقريباً بدون انقطاع با انبوه آثار معماري در پشت سر خود داشت و طبيعي بود كه بدان توجه داشته باشد.
شروع معماري معاصر ايران را مي توان از حدود سال 1920 به بعد دانست . اين زماني است كه در اثر تحولات سياسي و اجتماعي جريان زندگي اجتماعي و اقتصادي ايران تغيير كرد، سيماي شهرهاي ايران متحول شد و بناهاي لازم براي زندگي جديد، مانند ادارات ،  كارخانه ها ،  بانك ها ، ايستگاه هاي راه آهن، دانشگاه و... و همچنين واحدها و مجموعه هاي مسكوني جديد در شهرها به وجود آمدند.
اين بناها بر خلاف بناهاي پيشين كه توسط معماران سنتي طراحي و ساخته مي شدند بيشتر توسط معماران تحصيلكرده طراحي شدند كه در ابتدا غير ايراني بودند و به تدريج ايرانياني كه در مدارس معماري خارج از ايران تحصيلكرده بودند و به دنبال آن فارغ التحصيلان اولين مدرسه معماري در ايران در حدود سال هاي 1940 نيز به آنها اضافه شدند.
از همان ابتدا و از طراحي اولين آثار در معماري معاصر ايران ، دو جريان موازي هم پديد آمد؛ يك جريان كه هيچ گونه توجهي به ميراث فرهنگي گذشته ايران نداشت و جريان هاي معماري معاصر جهان را با يك دوره تاخير و به صورتي غير ماهرانه تقليد مي كرد و جريان ديگري كه كوشش داشت هر چند سطحي ،  اما رابطه خود را با معماري گذشته ايران باقي نگاه دارد . آن بخش از معماران كه دنباله رو جريان هاي معماري معاصر جهان بودند به علت عدم ارتباطي كه با آن داشتند و با توجه به تأخيري كه در انتقال مباني و اصول اين معماري به ايران صورت مي گرفت و بالاخره به علت عدم تسلط بر اين اصول و بد فهمي آن صرفا به تقليد ناشيانه جريان هاي معماري معاصر جهان پرداختند و جريان ديگري كه معماري گذشته ايران و پيوند با آن را مطرح مي كرد نيز عمدتا به تقليد سطحي و ساده لوحانه و در مواردي زننده از معماري گذشته ايران بسنده كرد.
ادوار معماري معاصر ايران
به طور كلي معماري معاصر ايران بخصوص آن بخشي را كه به معماري گذشته توجه دارد، مي توان به چند دوره تقسيم كرد.
آثار مهم معماري در دوره پهلوي اول سال هاي 1920 تا 1940 عمدتاتوسط حكومت ايجاد شدند. توجه به معماري گذشته به صورت تكرار سطحي و ظاهري بخصوص در دوره هاي قبل از اسلام، يعني هخامنشي و ساساني ظاهر مي شد و اين امر از خود بزرگ بيني حكومت ايران در آن زمان ناشي مي شد كه خود را وارث امپراتوري هاي با عظمت گذشته مي دانست . در كنار اين آثار ، كارهاي معماري ديگري نيز بودند كه به صورت التقاطي، عناصري از معماري ايران بعد از اسلام را با عناصر وام گرفته شده از معماري اروپايي در هم آميخته بود . به هر حال تمامي اين آثار از نظر معماري منحط و فاقد ارزش بودند.
از اواخر دهه 1940 و زماني كه برخي از معماران تحصيلكرده ايران در كشورهاي اروپايي كار خود را در ايران آغاز كردند ، رويكرد ديگري به معماري گذشته ايران صورت گرفت كه از كيفيت بهتري برخوردار بود و صرفا به تقليد عناصر معماري گذشته ايران نمي پرداخت و كوشش مي كرد كه از عناصر معماري ايران به صورت سمبليك نمادين استفاده كند و به جاي تقليد عناصر اين معماري ، از هندسه آن استفاده كند . لكن نتايجي كه اين دوره معماري به دست داد نيز داراي ارزش مهمي نبود و ره به جايي نبرد.
از سال هاي 1970 به بعد كه معماري مدرن سالهاي آخر خود را مي گذراند و اصولا در اين معماري نيز يك جريان تاريخگرا پديد آمده بود ، چند معمار ايراني كوشيدند آثاري در پيوند با معماري گذشته ايران پديد آورند كه كيفيت بالاتري از آثار مشابه پيشين داشت، لكن اين آثار نيز روح و اصول معماري ايران را به درستي درك نكرده بودند و به خصوص اينكه در يك مرحله تكاملي نسبت به معماري گذشته ايران قرار نداشتند. پس از شروع جريان هاي فرا مدرنPost Modern در معماري جهان كه با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران همزمان بود دو موضوع به موازات هم ، دوره جديد معماري را در ايران به وجود آورد؛ يكي اينكه اصولاً پس از پيروزي انقلاب ، معماران ايران سعي كردند معماري ايران را به سوي يك معماري با هويت، مستقل و متكي بر ميراث معماري گذشته خود هدايت كنند و ديگر اينكه مباني نظري معماري فرا مدرن نيز توجه جدي به معماري گذشته سرزمين ها را مطرح مي كرد . اين دو موضوع دست به دست هم دادند و آثاري در ايران به وجود آمدند كه سبك و سليقه معماري فرامدرن را با توجه به عناصر معماري گذشته ايران به خصوص معماري بعد از اسلام درخود داشتند، لكن برخورد آنها به معماري گذشته ايران يك برخورد سطحي و ظاهري بود و عناصر كليشه اي معماري فرا مدرن نيز به وفور و به صورت تصنعي در اين آثار به كار گرفته شده اند.
دغدغه پيوند با گذشته
۱- معماري معاصر ايران در بخش عمده خود همواره دغدغه تاريخ را داشته و تلاش هايي در جهت برقراري پيوند با معماري گذشته و تامين تداوم آن به عمل آورده كه عمدتاً ناموفق بوده است.
۲ -توجه معماري معاصر ايران به معماري گذشته بيشتر سطحي و ظاهري بوده و از توجه عميق به روح كلي و همچنين اصول و مباني آن و بكارگيري اين اصول و به خصوص تداوم و تكامل آن عاجز مانده است.
دغدغه پيوند با گذشته وعدم توفيق در به وجود آوردن يك جريان معماري كه بتواند به صورت صحيح تداوم بخش و تكامل دهنده تاريخ معماري ايران باشد و سهمي را نيز در معماري معاصر جهان به خود اختصاص دهد يا بتواند به پيشبرد معماري جهان كمك كند ،  موجب شد كه اخيرا برخي از معماران ايراني با استفاده از تجربيات و تلاش هاي قبلي تلاش هاي جديدي را آغاز كنند .
طرح اين مساله اگر چه تا حدي يك معماري بي زمان و بي مكان را به نظر مي آورد ، لكن اين نوعي از معماري است كه از طريق تحليل معماري گذشته سرزمين هاي مختلف و حركت در عمق و كوشش در جهت نزديك شدن به جوهره آن و دست يافتن به پيوستگي عميقي كه در جوهره آثار معماري در تمامي زمان ها و مكان ها وجود دارد راه به سوي يك معماري بي زمان و بي مكان مي برد ،  نه آن نوع معماري كه به علت عدم توجه به فرهنگ عظيم بشري يك معماري بدون مكان را توصيه مي كند.
بايد توجه داشت كه معماري سرزمين هاي مختلف وهمچنين زمان هاي گوناگون با پرده هاي سنگين از يكديگر جدا نشده است ، اگر چه هر سرزمين و هر زماني معماري خاص خود را داشته ودر آينده نيز خواهد داشت،  لكن در يك تحليل ژرف خطوط واحدي كليه آثار معماري را در تمامي زمان ها و سرزمين ها به يكديگر پيوند مي دهد . به نظر مي رسد تمامي آثار با ارزش معماري ، هنگامي كه با يكديگر و يكجا بررسي شوند از دو ويژگي اصلي برخوردارند.
اول اينكه معماري جهان در مجموع يك سير تكاملي را نشان مي دهد و تمامي عناصر ، اجزاي اين سير تكاملي اند و مشخصهِ اين سير تكاملي عظيم كه در بيش از چند هزار سال رخ داده است، حركت عمومي آثار معماري به موازات حركت كلي جهان هستي ، يعني حركت از يك كيفيت مادي به يك كيفيت روحي و به بيان معمارانه ، كم كردن ماده و افزايش فضاست .
دوم اينكه در تمامي آثار معماري يك وجه مشترك وجود دارد و آن خلاقيت است . اين خلاقيت به دو شكل در اثر معماري بروز مي كند ؛ يكي خلاقيت نظري ، يعني آن مبناي فكري كه اثر معماري براساس آن استوار مي شود و ديگر خلاقيت فضايي است كه بخش معمارانه آن اثر را تشكيل مي دهد . هر اثر معماري كه فاقد خلاقيت باشد ، نمي تواند در سلسله عظيم آثار تاريخ معماري جهان جايي داشته باشد. اين دو ويژگي پيوند وسيعي را ميان آثار معماري ، چه در سرزمين هاي مختلف و چه در زمان هاي متفاوت برقرار مي كنند و معماري به طور كلي يك كيفيت جهاني پيدا مي كند . لكن دقيقادر چارچوب اين جريان وسيع و به هم مرتبط معماري است كه اجزاي پديده كه در سرزمين ها و زمان هاي مختلف روي داده اند ، رنگ و طعم زمان و سرزمين به خود مي گيرند. بدين ترتيب اثر معماري همواره هم يك كيفيت جهاني به معناي بي زمان و بي مكان دارد و هم يك كيفيت معين زماني و سرزميني. لذا از طرفي مرزبندي هاي خشك زماني به عنوان سبك ها و مرزبندي هاي خشك سرزميني به عنوان سنت هاي معماري مردود است و از طرف ديگر جهاني شدن معماري به صورت يكدست شدن و عدم تعلق سرزميني آن نيز نفي مي شود . اينجاست كه بين معبد ديرالبهاري مصر با خانه كوفمن رايت و بين صومعه لاتورت لوكور بوزيه با مسجد سلجوقي ايران رابطه عميق مشاهده مي شود.
مفاهيم فرهنگي و خلاقيت
تحليل معماري ايران نشان مي دهد كه به رغم كثرت ، تنوع و پيچيدگي بناها، اصول و مباني و الگوهاي نسبتاً معدودي در طول زمان به اشكال مختلف دراين معماري به كار گرفته شده اند . افزون بر آن تكامل معماري ايران ، بيشتر بر تعالي اين اصول ، مباني، الگوها و در جريان نوعي فعاليت هوشمندانه و ماهرانه استوار بوده است . با پذيرش اين امر ، اين پرسش پيش روي قرار مي گيرد كه آيا نمي توان در معماري امروز ايران نيز به همان اصول و مباني و الگوها پرداخت و آنها را در جريان يك فعاليت خلاق تكامل بخشيد و به پيش برد ؟
از بررسي و تحليل عناصر و الگوهاي تاريخ معماري ايران اين نتيجه حاصل مي شود كه اين عناصر و الگوها اگر چه هر يك در دوره معيني از تاريخ معماري اين سرزمين خلق شده اند ،  لكن با حضور ممتد در دوره هاي بعدي، تكامل و پالايش يافته ، داراي هويتي مستقل از زمان شده اند و مفهوم عامي را از يك الگو يا يك عنصر معماري ارايه مي دهند كه شان تجريدي يافته و داراي تصويري ذهني و حامل بار عاطفي است. اگر بپذيريم كه اين كيفيت معروض زمان نيست ، بار ديگر اجازه خواهيم يافت كه از آنها در شكل تجريدي خود در معماري امروز استفاده كنيم . البته مفاهيم و مضامين فرهنگي نبايد به صورت مستقيم در معرض خلاقيت فضايي قرار گرفته و به اثر معماري تبديل شوند، بلكه بايد در يك روند خلاقيت فكري از يك مرحله تجريدي عبور كنند و به يك بيان يا ايده معمارانه بدل شوند و خلاقيت فضايي ، پس از آن به تلاش براي تحقق بخشيدن به اين ايده معمارانه برخيزد.
اگر به اين نكته مهم نيز توجه كنيم كه اصولا   الگوهاي بكار رفته در تاريخ معماري نه تنها در ايران، بلكه به طور كلي در سراسر جهان ازهيچ پديد نيامده اند وصرفا زاييده نيازها و عملكردهاي منطقي اعم از ذهني يا عيني نيز نيستند، بلكه به ميزان زيادي حاصل توليدات پر پيچ و خم فكري سرزمين ها هستند، اين نتيجه حاصل مي شود كه گذراندن مفاهيم و تحولات فرهنگي از يك تجريد ذهني و تبديل آن به يك ايده معمارانه ، انواع نويني از الگوهاي معماري پديد مي آورد كه البته پس از پديد آمدن و در طول زمان ، مانند الگوهاي تاريخي ، معاني ديگر نيز به خود مي گيرند و به عبارت بهتر از معناي اوليه خود فراتر مي روند. دو نكته اساسي در اين تلقي از معماري پيش  مي آيد : اول اينكه مفاهيم ، اسطوره ها ، مضامين و ديگر توليدات فكري ، اشتراكات زيادي در فرهنگ هاي مختلف دارند و عمدتا مفاهيم واحدي هستند كه در سرزمين هاي مختلف به صورت هاي گوناگون بيان شده  و به تصوير آمده اند . از اين رو زماني كه معماري خود را به خدمت تجسم بخشيدن به آنها قرار مي دهيم ، اثر معماري ، خواه ناخواه كيفيتي فراتر از سرزمين معين مي يابد و به نوعي جهاني مي شود . به خصوص اگر مفاهيمي كه دستمايه كار قرار گرفته اند مربوط به مقولات كلي هستي باشند .
دوم اينكه فرم ها و فضا هاي معماري اگر چه در ابتدا در جهت تجسم بخشي به مفاهيم معيني خلق مي شوند ، لكن به علت خاصيتي كه به طور كلي در فرم و فضا وجود دارد و به خصوص آن بخش از خلاقيت فضايي كه اصولا  خارج از كنترل و آگاهي طراح صورت مي گيرد، به سادگي به افاده مفاهيم ديگري نيز ميل مي كنند . تجربه نشان مي دهد كه هر اندازه قدرت فضايي و شكلي اثر معماري بيشتر و غني تر باشد به همان اندازه براي پذيرش و ارايه مفاهيم مختلف توانايي بيشتري خواهد داشت.

ميدان شهداي بيروت
020340.jpg
ميدان شهداي بيروت يا ساحت الشهداء، اگر هم تاكنون فقط به صرف هويت تاريخي آن به مثابه مركزي شهري و منطقه اي تلقي مي شد، بعد از اين به درستي مي توان آن را به عنوان مركزي قرن بيست و يكمي در پايتختي با شكوه و تاريخي به حساب آورد. خرداد ماه امسال شركتي كه متولي توسعه لبنان قرن 21 است با فراخواني بين المللي از تمام طراحان سراسر جهان دعوت كرد كه طرحه هاي خود را براي توسعه ميدان شهداي بيروت در مسابقه اي با همين عنوان شركت دهند.
اواخر هفته گذشته هيات داوران به بررسي آثار ارسالي پرداختند؛ آثاري كه طبق نظر برگزار كننده، در جهت خلق يك محور شهري با قابليت هاي جهاني، با رويكردي مشهود به آينده، تامين كننده حس وحدت نژادي و نهايتا در حد و اندازه هاي باز گرداندن هويت مركزي بيروت به عنوان پايتخت ارتباطات و تجارت خاور ميانه، ارايه شده اند. نكته جالب توجه در اين مسابقه حضور معماران و شركت هايي از ايران در آن است.

ميرميران، مرد بزرگ معماري ايران
020346.jpg
گروه زيباشهر- سيد هادي ميرميران را برخي تاثيرگذارترين معمار 15 سال اخير معماري معاصر ايران مي دانند؛ صرف نظر از بحث هاي متاثر از سليقه، ميرميران معمار و شهرسازي صاحب سبك و موثر در حوزه انديشه معمارانه سال هاي اخير است. او يك معمار- مولف در معناي واقعي كلمه است.
پنج شنبه 23 مهر ماه جاري مراسمي با شكوهي توسط جامعه مهندسان معمار ايران در بزرگداشت وي برگزار شد؛ رتبه اول  بسياري  از مسابقات  برگزار شده  طي  دهه  اخير در ايران ، برنده  رتبه  دوم  جايزه  بزرگ  معمار سال 80 و رتبه اول همين جايزه در سال 82،  جايزه  پيرنيا، ديپلم  افتخار از مسابقه  كتابخانه  ملي  ژاپن  در كانساي ، رتبه دوم مسابقه آتي سنتر،  سابقه  سال ها  تدريس در دانشگاه ، ده ها مقاله  معماري  و شهرسازي و ... همه و همه ستاره ميرميران را چنان در آسمان بي فروغ معماري ايران درخشان ساخته كه تا زمان هايي مديد مي توان راه را در اين وادي از اين ستاره جست. آرزومنديم اين كوكب همچنان نورافشاني كند.

يادداشت
مهندسان مشاور معمار وشهرساز؛ درحال انقراض 
سعيد سادات نيا
گروه هاي معماري و شهرسازي جامعه مهندسان مشاورايران، به رغم بسيج قريب به اتفاق توان ونيروي فعال حرفه دراين زمينه دركشور وحتي درموارد موردنياز، نيروي كارآمد جهاني به عنوان همكار و نيز به رغم حامل بودن دانش روزجهاني ودانش ملي درحداكث—رممكن، دچارمشكلات بسيارجدي وريشه اي هستند كه آن را درصادقانه ترين حالت بايد يك گونه درحال انقراض دانست.
اگر دركلي ترين شكل، مناسب ترين بازده توان و پويايي جامعه را درتعامل بين سه كنشگراصلي به مثابه سه راس مثلث: مردم، بخش عمومي - دولتي و كارشناسان و انديشه سازان بدانيم، مشكل اصلي آشكارمي شود؛ متاسفانه بخش عمومي ودولتي به دليل بهره جستن ازدلارهاي نفتي وعدم طي روند تكامل مردم سالاري درجامعه وپيشينه تاريخي آن، خود را ملزم به رابطه برابر، متقابل وپاسخگويي به انتخاب كنندگان قانوني خود يعني مردم وبهره جستن از راس ديگر مثلث يعني كارشناسان، ح—رفه مندان وانديشه سازان نمي داند و به جاي مردم دريك رابطه يك طرفه تصميم مي گيرد وباوجود عدم توانايي وعدم جايگاه قانوني، خود را درجايگاه كارشناسي وانديشه سازي قرار مي دهد.
به جاي تلاش درايجاد يك برنامه راهبردي، علمي و واقع بينانه براي اداره جامعه وتدارك توان خود براي انجام آن درصرفه جويانه ترين، كوتاه ترين وبه روزترين شكل ممكن، درچارچوب منافع ملي وايجاد يك رابطه شفاف، پاسخگو ودوطرفه بانهادها وتشكل هاي مردمي وشوراها وشوراياري ها، خود اقتدارگرايانه باتكيه به توان مالي دراختيار وتوجيهات گوناگون عقيدتي وسياسي درجايگاه آنان به انديشه سازي وعمل اجتماعي يكسويه وبي پاسخگويي مي پردازد.اين پديده درچارچوب حرفه ما معماران، معناي مغفول ماندن وعدم حضور دربرنامه ها وطرح هاي عمراني وملي را مي يابد. همه جا كارفرمايان تصميم سازي وعمل مي كنند ونيازي به استفاده ازتجربه هاي حرفه مندان دربرنامه هاي ساخت وساز وتوسعه نمي بينند. سرانجام شكست خورده بسياري ازطرح هاي بزرگ وكوچك نشانگر اين واقعيت تلخ است ومتاسفانه عدم وجود مكانيزم هاي شفاف سازي وپاسخگويي اين روند را به روند مسلط تبديل كرده است.عدم اعتقاد به اولويت حقوق عمومي وبرپاداشتن آن درعرصه هاي عملي وازجمله ايجاد بناها وفضاهاي جمعي وپاسخگوي نيازهاي عمومي مردم، روي ديگر سكه است كه حاصل آن عدم تلاش متوليان امر وكارفرمايان درايجاد اينگونه فضاها است. چهره كلي وفضاهاي شهري مملكت، در دوران اخير، خالي ازساختمان ها وعرصه هاي موردنياز زندگي جمعي شهر است. درمقابل تاآنجاكه امكان داشته اين فضاها به بخش خصوصي وعرصه شخصي انتقال پيداكرده است. اين به معناي عدم وجود زمينه كاري جدي براي معماران درخلق بناها و فضاي جدي عمومي وهمگاني متكي به سرمايه هاي ملي درمقياس زندگي شهري شده است وعرصه را براي ساخت وساز بي خرد، حقير، بي ضابطه وبي نياز به حرفه فراهم كرده است.حاصل اين روند، فقدان بانك اطلاعات حرفه اي وعدم اقتدار روابط درشكل سنديكايي وبالاخره بي اطلاعي وبي ارتباطي متقابل ازكارهاي حرفه مندان، است. اين فقراطلاعاتي به فقرقانوني ومالي گسترش مي يابد وخود به انقراض نسل فوق الذكر كمك شايان مي كند!يكي از راه هاي تجربه شده دنيا براي جبران اين ضعف هاي مالي وفني حرفه اي، بيمه قراردادها و حق الزحمه ها ودرنتيجه كنترل كيفيت كار درشكل علمي وضرورت هاي مالي است. ضرورت ديگر ايجاد يك مركز اطلاع رساني ملي معماري است كه تمام كارها وقراردادها وحق الزحمه ها ازكانال آن كنترل وهماهنگ شود، منافع ورشد حرفه را تضمين نمايد وتامين كننده ضمانت هاي لازم براي حرفه وحرفه مندان شود.توجه به حقوق مشاوران، هزينه هاي روزآمدي حرفه اي وهماهنگي باتجربيات جهاني، ازديگر حقوق حرفه مندان است كه درقراردادها وتعرفه ها وانديشه هاي كارفرمايي جايگاهي ندارد. طبعا حاصل آن هر روز عقب تر ماندن ازشتاب پيشرفت جهان علمي، فني وهنري است.قراردادهاي يك طرفه وتركمن چاي گونه كه درهيچ كجاي آن دوطرف متساوي الحقوق كارفرما وحرفه وجود ندارد اين روند بيمارگونه را تشديد مي كند. حق الزحمه هاي حرفه هرگز در دوران اخير متناسب بانرخ تورم، تحولات علمي فني وهماهنگ باديگر كشورها، رشد نكرده و عملا عقب هم رفته است. حاصل آن يا كاستن ازخدمات 
مشاوره اي است و يا ايجاد حرفه منداني كه دريك خط ساده و خاص رج مي زنند وباحداقل قيمت ها وكيفيت ها، ازهزينه مي كاهند وخود را تكرار مي كنند وسرپا مي مانند و يا شركت هايي كه باكانال زدن به سرمنشا دلارهاي نفتي !، پشت به حرفه، خر خود را، پرمنفعت، مي رانند.
كارفرمايان خود را حتي مسوول نمي دانند كه دنبال اطمينان ازوجود اعتبار وتامين آن بروند. پس طرح ها عقيم مي ماند، به شكست كشيده مي شود ومشاوران ورشكسته روبه انقراض مي روند، شهرسازي ومعماري اين مملكت ف—رهنگ زا و كهن ه—ر روز افسرده تر وزشت تر راه انحطاط ومشكل زايي را مي پيمايد تا به هزينه آيندگان، به اجبار مسايل بازبيني وبازانديشي شود.باتوجه به بيش از۳۰ تا۴۰ ميليون مترمربع ساخت وسازسالانه درعرصه بخش خصوصي درمملكت، دل كندن ازتكيه به كارفرمايان بخش عمومي ودولتي وبريدن بندناف اين رابطه ناعادلانه، شايد اميدي براي تجديدحيات حرفه باشد كه لازمه آن تجديد سازمان وتجديد انديشه دراهداف را نيازمند است.

زيبـاشـهر
ايرانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
درمانگاه
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  درمانگاه  |  زيبـاشـهر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |