سعيد غفاري
اشاره: مقاله حاضر به تهديدهاي دنياي مجازي مي پردازد. دنيايي كه اختلالات عصبي و اضطراب از ويژگي هاي اصلي آن است. آيا جامعه سالم با اين ويژگي ها سازگاري دارد؟ نويسنده در پاسخ به اين سؤال بر توسعه شتاب آلود و به دنبال آن سقوط انگاره هاي بنيادين نظام هاي سنتي ايمان تأكيد دارد. بودر يا ر بر جايگزيني و مبادله هر چيز با هر چيز ديگر تأ كيد دارد و شايد به همين دليل است كه تافلر آن را «شوك آينده» مي خواند.
گروه انديشه
فيلم ماتريكس به عنوان يكي از بحث برانگيزترين آثار سينمايي، در سال هاي اوليه هزاره سوم ميلادي مي تواند همچون اعلاميه اي براي تمامي فصل هاي هزاره سوم كه هزاره «اطلاعات و دانايي» نامگذاري شده است به حساب آيد.
پس از اين فيلم، گرايش به دنياي مجازي، انسان شبيه سازي شده و نشر درك فراحسي مبتني بر دستاوردهاي تكنولوژيك و مدرن در توليدات سينمايي افزايش يافت.
در واقع ماتريكس بهانه خوبي براي طرح موضوع انسان آينده، آينده انسان و دنياي مجازي فرداست كه قرار است در هزاره اي كه سرعت تغيير و پيشرفت در آن غير قابل پيش بيني و اجتناب ناپذير است محقق شود.
آنچه بيش از هر چيزي در دقايق و ظرايف اين وضعيت برجسته مي نمايد، تهديد امنيت و تحديد ارزش هاي مطلق و ثابت است. رويدادي كه انسان معاصر هم اكنون با آن دست به گريبان است و هر از چند گاهي به بهايي و يا به بهانه اي روزنه اي براي خروج از آن مي يابد.
نيل پستمن جامعه شناس و صاحب نظر فقيد آمريكايي كه عمده نظرياتش به گونه اي نقد جامعه مدرن و انسان معاصر برخاسته از آن مي باشد مهم ترين ويژگي جامعه امروز را سرعت باور نكردني تغييرات آن مي داند.
وي معتقد است نفس تغيير اعم از اينكه نتايج آن مثبت يامنفي باشد، مشكل زاست. نوآوري هاي علمي، تكنولوژيكي، فرهنگي و اجتماعي با چنان سرعت نفس گيري رخ مي دهد كه هيچ كس نمي تواند واقعاً با آنها همگام و همراه باشد. توليد جديد انقلاب ديروز، امروز معمولي شده و فردا قديمي است.
در اين شرايط مردم، به طور مداوم نياز به بازسازي مهارت هايشان دارند تا با شرايط تغيير، سازگار شوند. مشكل بيكاري و افزايش اختلاف طبقاتي بين غني و فقير در بين اكثر ملت هاي غربي، عمدتاً ناشي از اين واقعيت است كه همه نمي توانند با اين نياز با كارآموزي مداوم، كنار بيايند.
آلوين تافلر به عنوان يك آينده شناس و پيشگوي دنياي مدرن بررسي دقيقي از سرعت تغيير و تأثيرات روان شناختي آن كرده است. وي بيان مي دارد كه اين گونه تغيير، منجر به اختلالات جدي جسمي و رواني خواهد شد كه وي آن را سندرم «شوك آينده» مي نامد.
محققان، رابطه و همبستگي مثبت ميان تغيير و بيماري هاي جسمي را يافته اند. «ميزان تغيير زندگي» ، ابراز روان شناختي اي است كه ميزان تغييري را كه هر فرد در مدت معيني تجربه كرده است، اندازه مي گيرد (هولز وراهه ۱۹۶۷)
تأثيرات تغيير بر شرايط جسمي ما آشكارا از طريق تأثيراتي است كه بر شرايط رواني ما مي گذارد.
شايع ترين اختلال عصبي در جوامع امروز، اضطراب است. گزارش مربوط به استفاده از داروهاي ضد اضطراب اين موضوع را به خوبي تأييد مي كند. اين احساس در بسياري از ترس ها و ايده هاي غير منطقي نيز نشان داده مي شود، جايي كه تهديدهاي دوردست، موجب عكس العمل هاي نامناسبي مي شود. به عنوان مثال جنگ خليج فارس (۱۹۹۱) فقط مي بايد كشورهاي همسايه را نگران كند، اما در جهان به ويژه آمريكا براي چندين ماه افت غير عادي ترافيك هوايي گزارش شد. در بلژيك مردم شروع به ذخيره مواد غذايي اساسي مثل شكر، قهوه و آرد كردند و... واضح است كه اين جريان نهفته اضطراب، اغلب بر اثر جهت گيري هاي نامناسب خبري رسانه ها پديد آمده و بزرگنمايي مي شود.
در سطح اجتماعي و اقتصادي، اضطراب در احساس رو به افزايش ناامني خود را مي نماياند. ترس از پرخاشگري، سريع تر از نرخ واقعي جنايت افزايش مي يابد. عدم اطمينان سبب مي شود مردم بيش از آن كه براي حال سرمايه گذاري كنند پول را براي آينده ذخيره سازند. اضطرابي در عدم اعتماد فزاينده افكار عمومي به انواع مختلف قدرت ها و نهادها، خواه حكومت باشد يا پليس، مراقبان بهداشتي و حتي مراكز مذهبي نيز نمايان است. اين عدم اعتماد را رسانه ها با گزارش هاي بسيار وسيع و بي سابقه از موارد فساد، سوءاستفاده از قدرت يا خلاف كاري حرفه اي، دامن زده اند.
به گمان پستمن، دليل اساسي قابل ذكر براي احساس فزاينده عدم اطمينان و نشر اضطراب، فساد تدريجي نظام هاي اعتقادي موجود و ايدئولوژيهايي هم چون كمونيسم يا فلسفه روشنگري قرن هجدهم است.به زعم پستمن، چنين نظام هاي اعتقادي به مردم جهان بيني اي مي دهند كه شامل مجموعه اي از اصول است كه مي توانند بر آن تكيه كنند و نيز فضايي به آنها اعطا مي كنند تا ميزاني براي اين كه چگونه وجود آنها با كليت بزرگتري متناسب و برازنده است به دست بياورند. بنابراين مردم ديدي مثبت تر نسبت به آينده پيدا مي كنند و صاحب نظام و ارزش هايي مي شوند كه مي تواند به زندگي آنها معنا دهد. اما توسعه شتاب آلود علم و تكنولوژي، بسياري از انگاره هاي بنيادين اين نظام هاي سنتي را با خطر مواجه كرده است. نتيجه اين است كه بيشتر مردم اطمينان به نظم طبيعي اشياء را از دست داده اند.
|
|
بودريا جامعه شناس و فيلسوف معاصر فرانسوي كه با مقاله مفصل« روح تروريسم »پس از حوادث يازدهم سپتامبر ،۲۰۰۱ تحليلي متفاوت از اين واقعه و در نقد جامعه مدرن و تكنولوژيك غربي ارائه داد در يكي از كتاب هايش پيرامون واژگوني مفاهيم و اصالت ارزش ها در جامعه امروز و فهم انسان معاصر مي نويسد:« ... وقتي ارزش ها نسبت خود را با واقعيت و حقيقت از كف بدهند، ديگر جايي براي اخلاق باقي نمي ماند. تا پيش از جامعه مدرن، ارزش ها خصلت ارجاعي داشتند و با ارجاع به واقعيت عيني، معنا و مفهوم پيدا مي كردند، اما اينك كه همه چيز «مجازي» شده و «ارجاع به واقعيت» امري عبث به نظر مي آيد، با يك اغتشاش مدام مواجهيم و ملاحظه مي كنيم كه همه چيزها به يكديگر تبديل مي شوند: تبديل زشت به زيبا در مد؛ تبديل چپ به راست در سياست؛ راست به دروغ در پيام هاي وسايل ارتباط جمعي؛ و به عبارت كلي تر، همه معيارهاي ارزش و تمام تمدن و اخلاق؛ اينك همه چيز غيرقابل تصميم گيري است و اين همان روسپي خانه تعميم يافته سرمايه داري است؛ روسپي خانه اي نه براي روسپيگري، كه براي جايگزيني و مبادله هر چيز با چيز ديگر.» بودريا معتقد است انسان اينك در يك جهان شبيه سازي شده زندگي مي كند؛ جهاني كه در آن واقعيت غيرقابل دسترسي و همه چيزي مجازي است.
تبليغ جهان شبيه سازي شده و دنياي مجازي به خصوص در نسبت با آينده، امري است كه هم اكنون در بسياري از توليدات رسانه اي فرهنگي و رسانه اي هنري مي توان آن را حس كرد.
به يقين فراهم آوردن بستري براي فراموش شدن واقعيت هاي عيني مؤثر و به تعبير بودريا «مبادله هر چيز با چيز ديگر» نخستين اثر چنين تبليغي است.
جهان آينده با سرعتي افزون به سوي چنين وضعيتي در حال پيشروي است. نظم نوين جهاني، خاورميانه بزرگ و واحد...، امنيت اسرائيل غاصب در حاشيه خاورميانه و به اضمحلال كشيده شدن ارزش ها و اعتقادات ديني از اين منظر، بهتر و عميق تر قابل درك هستند...
در حكومتي انساني و سالم نمي توان از افزون شدن اضطراب، تزلزل و فقر ارزش ها و تبديل همه چيزها به يكديگر نام ببريم و براي آن نگران نباشيم. واژگوني مفاهيم و اصالت ارزش ها ويژگي هايي است كه غرب براي آينده جهان آنرا ضروري مي داند. سرمايه داري با همين ويژگي ها مي تواند حيات داشته باشد و دنيايي مجازي را شكل دهد كه واقعيت در آن غير قابل دسترس است...