يكشنبه ۳ آبان ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۵۳۵
تهران، ساعت 4 صبح
سحر شهر را زنده مي كند
تهران، ساعت 4 صبح: خيابان را باور نمي كني. يك نگاه به عقربه هاي ساعت، يك نگاه به شلوغي خيابان و باور تحول در رمضان؛ شهر شلوغ شده است 
020979.jpg
رضا محدث 
تهران پوست انداخته. حالا، هيچ چيز شكل خودش نيست؛ از ما كه مي  آييم تا آسفالت خيابان!
از خودمان زياد نوشتيم. اين خودمان كه مي گوييم شامل حال تمام آدم هايي مي شود كه با كارهاي كوچك و بزرگشان، هويت اين شهر را مي سازند. اين اواخر، رمضان بهانه اي شد تا از خودمان بنويسيم، حالا اما نوبت آسفالت كف خيابان است.
در اين روزهاي خاص، آسفالت هم شكل خودش نيست. البته خود خود آسفالت كه نه، راستش اين بار هم آسفالت فقط بهانه است؛ بهانه اي براي دوباره رسيدن به خودمان.
تهران، ساعت 4 صبح: خيابان را باور نمي كني. يك نگاه به عقربه هاي ساعت، يك نگاه به شلوغي خيابان و باور تحول در رمضان؛ شهر شلوغ شده است. اينجا تهران، ساعت 4 صبح. تا كله پزي راهي نمانده است.
صبح هاي ماه رمضان خيابان  هاي شهر تهران يا لااقل خيابان هايي كه رستوران يا كله پزي در آن وجود دارد، چقدر شبيه ساعات عادي شهر مي شوند.
چراغ منازل يكي پس از ديگري روشن مي شود. خوب كه گوش كنيد صداي دعاي سحر را هم مي شنويد. اين صدا از مسجدي كه در نزديكي منزلتان يا محل عبورتان است به گوش مي رسد. شنوندگان عزيز 45 دقيقه تا اذان صبح وقت باقي است.
و اين صداي راديو ماشين است كه ميان خلوتي شب و دعاي بلندگوي مسجد مي پيچيد، خيابان ولي عصر از آن جاهايي است كه تا دلتان بخواهد رستوران و البته كله پزي در آن وجود دارد. بازار حليم و آش رشته هم كه در اين ماه كاسه هايشان داغ است. چند سبقت از خودروهاي پر تعداد خيابان و عاقبت كله پاچه داغ. البته قبل از اينكه به اين نقطه برسيد، از تجمع خودروهاي پارك شده و آدم هايي كه در حال آمد و شد هستند هم مي توانيد تشخيص بدهيد كه اينجا خبري است.
هياهوي مشتري ها خواب را از سر بيرون مي كند. عده اي داخل مغازه نشسته اند و سحري مي خورند. بناگوش، مغز، پاچه و ...
عده اي هم در صف طويلي ايستاده اند تا نوبتشان بشود و قبل از اذان صبح خودشان را به منزل برسانند و سحري را به همراه ساير اعضاي خانواده با كله پاچه صرف كنند. به هر حال بهانه هر چه كه هست، براي شلوغي شهر كافيست؛ اينجا تهران، ساعت 4 صبح.
از كله پزي كه دور شويد، وضعيت خيابان، شما را ياد صبح هاي خلوت هميشگي مي اندازد. اما اين بازگشت به عقب چند دقيقه بيشتر عمر نمي كند.
ساعت 20 دقيقه از چهار گذشته. جاي ديگري چراغ هايش روشن است. اينجا كمي از مكان قبلي شلوغ تر به نظر مي رسد. اين قسمت شهر هم زنده است.
آش رشته و حليم تحفه اين مغازه است كه مشتري ها براي خريد و خوردن يك كاسه از آن به نظر مي رسد چند دقيقه اي است منتظرند.
همه تا آش و حليم را مي گيرند يا به سرعت سوار خودرو مي شوند و حركت مي كنند يا گوشه اي را پيدا مي كنند و مي نشينند و مشغول خوردن مي شوند. اين دومي به تغيير حال و هواي صبحگاهي شهر بيشتر كمك مي كند. راستي صاحبان هميشگي صبح هاي تهران هم در ضيافت ماه رمضان حضور دارند. حال و هواي رفتگران هم عوض شده.
تقريبا سحرهاي ماه رمضان اينجا هستم و هر روز صاحب مغازه آش يا حليم به من مي دهد، با يك چاي. خدا پدرش را بيامرزد.
اينها را رفتگر مي گويد، جارويش را برمي دارد و به سمت ظرفي مي رود كه رستوران براي كاسه هاي يك بار مصرف آش و حليم در نظر گرفته.
حالا ديگر چيزي تا اذان صبح نمانده، جواني كه به همراه خواهر كوچكش آنجاست مي گويد: سحري خوردن در خيابان هم لذتي دارد. با همه روزها فرق مي كند. اينكه ساعت 4 صبح آدم از خانه بيرون بيايد و يك چيزي بخورد، صفاي خاصي دارد.
صداي اذان صبح بلند مي شود. حالا همه سوار ماشين هايشان مي شوند و مي روند و صاحب رستوران براي تميز كردن مغازه و جمع و جور كردن آن كارش را شروع مي كند.
واقعا اين شب ها اصلاً خواب به چشمم نمي آيد. وقتي شور و شوق افراد مختلف را مي بينم، خستگي از تنم بيرون مي رود. اين شب ها يا بهتر بگوييم اين صبح ها، با تمام صبح هاي سال فرق مي كند.
او خسته است ولي مي تواند تا ساعت دو بعد از ظهر كه دوباره مغازه اش را براي افطار باز مي كند استراحت كند.
صندلي ها برمي گردد، كركره پايين مي آيد و تابلويي به همراه آن نمايان مي شود؛ آش رشته و حليم براي افطار از ساعت 4 بعد از ظهر
حالا ديگر صدايي نيست الا صداي جاروي پيرمرد نارنجي پوش. شهر هم چند دقيقه مي خوابد تا براي يك روز پر از دود و صداي بوق آماده شود. اين صبح ها شهر زنده است.
عكس: ساتيار

امروز
بايد رفت 
020982.jpg
هميشه بايد رفت. دقت كرده ايد كه گريزپايي آدم در هيچ عرصه اي نمي گنجد. همه، موقعي از خود فرار مي كنند تا به خوديت واقعي خود برسند. پس، رفتن در فطرت هر كسي هست، مثل رود، مثل باد، مثل ساعت، مثل تقويم و مثل... اگر بماني...
همه اين مثال ها رو به جلو در حركتند. لحظه اي نمي ايستند. راستي اگر بايستند؛نه نمي شود. خب، اين شاخصه ها هريك ورقي از زندگي ما را رقم مي زنند. پس بايد همراه آنها شد و رفت. اصلا جلو زد، مثل دونده يا شناگري كه با كرنومتر مسابقه مي دهد تا زمان را متوقف كند. وقتي نماندي، رفتي و رسيدي، زمان و مكان به تسخير تو درمي آيد، آن موقع آنها هستند كه مي خواهند به تو برسند. ايستايي و سكون هيچ وقت پويايي را با خود ارمغان نداشته است؛ حتي پاياني را. يعني ماندگاري هم در همين رفتن است. خستگي دارد، رنج دارد  ،شايد سرخوردگي دارد، ولي كرانه اي آفتابي هم دارد. بايد دل را به دريا زد و رفت. شايد اين پيشنهاد به ظاهر خيلي از دنياي رئاليسم پيرامون ما فاصله داشته باشد، ولي خوب كه نگاه كنيد اين طور نيست. حتي خود واقعيت هم در تكاپو براي حركت و تحرك است. خاصيت عالم ماده همين حركت است. ما هم جدا از اين عالم نيستيم. پس مي رويم تا بمانيم. حقيقت هميشه فراي واقعيت نشسته است و تحول در راستاي تحرك به بار مي نشيند. ساده  ترين مثالي كه مي شود براي اين رفتن زد، سفر است. دقت كرده ايد هر سفري چقدر پيشروي را به آدم هديه مي دهد. حالا بايد كاري  كرد كه هر لحظه مثل سفري باشد. هميشه رفتن و رفتن. پيشنهاد به همين سادگي و رسوايي است؛ نبايد ماند.

هوا
اگر باران برنده شود
داستان دما اين روزها براي خودش حسابي جالب شده است. شبيه مسابقه هاي طناب كشي كودكان. چند روز پيش گفتيم كه سرما 11 درجه و گرما 22 درجه است. امروز هم كم و زيادي هوا قصه نصف و نيمه است. هواي امروز در گرمترين زمان كه خورشيد تمام تلاشش را براي مهربان بودن مي كند به 20 درجه مي رسد و شب هم درجه هوا نصف مي شود. 10 درجه البته هواي نسبتا سردي است و بايد مراقب سرماخوردگي بود، اما هنوز دردسر ظهرهاي نسبتا گرم، آن هم در خيابان هاي پر از ماشين تهران كم نشده است. آلودگي هم كه اين روزها بيداد مي كند. شهر چند ماه است كه شسته نشده و غبار، آسمان تهران را باز هم خاكستري نگاه داشته است. اگر در اين رقابت دماي سرد و گرم، برنده اي وجود داشته باشد باران است كه با آمدنش مشتاقان را مشعوف مي كند. يك هواي سرد و يك باران مفصل، يك خواسته طبيعي است كه ديگر در آبان ماه بايد رنگ واقعيت به خود بگيرد. اميدواريم كه فردا يا همين روزها درستون هوا خبر بارندگي و غوغاي ابرهاي پر از باران و لطافت آسمان را بخوانيم.

جعبه
روزي با فوتبال هاي زيبا
امروز روز فوتبال است، آن هم فوتبال هاي داغ و حساس.
فعلا در ابتداي امر برنامه ها را مي نويسيم تا به فوتبال برسيم. مهر و ماه ساعت 15 از شبكه اول پخش مي شود. تكرار خانه بدوش را مي توانيد ساعت 20:15 تماشا كنيد. اذان مغرب امروز به افق تهران و وقت افطار ساعت 37:17 خواهد بود. ساعت 18 كمكم كن از شبكه دوم پخش مي شود. آتش جاودان را مي توانيد ساعت 19 از شبكه تهران تماشا كنيد و سريال اگه بابام زنده بود را مي توانيد 45:19 از شبكه اول ببينيد.
اما اولين فوتبال داغ امروز ساعت 35:18 خواهد بود، مابين دو تيم برتر انگليس منچستريونايتد و آرسنال. بعد از اين فوتبال سريال خانه بدوش پخش مي شود. سريال در پناه تو را مي توانيد ساعت 21 از شبكه دوم تماشا كنيد.
ساعت 22 يك فوتبال داغ ديگر پخش مي شود و آن دربي شهر ميلان است. ديدار اينتر و ميلان را هم مي توانيد به طور زنده از شبكه 3 تماشا كنيد.
روز خوبي داشته باشيد.

پرده
جشنواره
ستون را با 110 ثانيه شروع مي كنيم. اولين جشنواره فيلم هاي 110ثانيه اي فيلم پليس با رقابت فيلمسازان حرفه اي سينماي ايران داغ مي شود. در حال حاضر فيلم هاي 110 ثانيه اي پوران درخشنده، رهبر قنبري و چند كارگردان سرشناس ديگر مرحله مونتاژ و صدا گذاري را پشت سر مي گذارد. گذشته از اين، فيلم هاي رسول ملاقلي پور، حميد خيرالدين، جواد شمقدري و... هم به مرحله توليد رسيده. خلاصه اينكه منتظر جشنواره جذاب 110 ثانيه باشيد. خبر اول تمام شد، اما ستون امروز پرده، به همين يك جشنواره خلاصه نمي شود. بيست و يكمين جشنواره ملي و نهمين جشنواره بين المللي فيلم كوتاه تهران هم از 27 آبان تا 4 آذر برگزار مي شود. اگر مي خواهيد از آخرين اخبار اين جشنواره باخبر شويد، ما برايتان مي نويسيم كه تاكنون 700 عنوان فيلم كوتاه از 54 كشور به دبيرخانه جشنواره رسيده. از بين اين فيلم ها 60 تا۷۰ فيلم كوتاه براي حضور در بخش بين المللي انتخاب مي شوند. از اين تعداد فيلم هم هشت تا فيلم، به فيلم هاي ايراني اختصاص دارد. فيلم هايي براي حضور در اين بخش انتخاب مي شوند كه به بخش ملي راه پيدا كرده باشند.

كتابخانه
۴۹۵
۴۹۵ عنوان كتاب در هفته گذشته منتشر شد. روابط عمومي خانه كتاب اعلام كرد، بر اساس آمار موجود در بانك اطلاعاتي اين موسسه، اين كتاب ها در شمارگان يك ميليون و 959 هزار و 900 جلد منتشر شد و شمارگان متوسط هر كتاب 3959 جلد بود.
در هفته اي كه گذشت، 220 عنوان 44 درصد چاپ نخست و۲۷۵ عنوان 56 درصد چاپ مجدد، 386 عنوان 78درصد تاليف و 109عنوان 22 درصد ترجمه بود.
بيشترين كتاب ها از نظر موضوعي با 104 عنوان در موضوع علوم طبيعي و رياضيات منتشر شد و پس از آن به ترتيب موضوع هاي علوم عملي با 91عنوان، ادبيات با 80 عنوان، علوم اجتماعي با 62 عنوان، دين با 52 عنوان، زبان با 43 عنوان، تاريخ و جغرافيا با 20 عنوان، هنر با 18 عنوان، فلسفه با 16 عنوان و كليات با 9 عنوان قرار گرفته اند.
در اين هفته 55 عنوان 11 درصد كتاب براي كودكان و نوجوانان و۱۲۸ عنوان 26 درصد كتاب كمك درسي و آموزشي نيز منتشر شد.
بنابراين حضور در بازار كتاب را فراموش نكنيد.

نمايشگاه
نقاشي هاي سياه و سفيد
هميشه رنگ ها به دنياي اطراف ما زيبايي و جذابيت نمي دهند، گاهي هم همان رنگ هاي خنثي سياه و سفيد در نهايت سادگي قشنگي خاصي به محيط مي  بخشند. اگر با اين موضوع موافق هستيد به شما خبر مي  دهيم كه نقاشي هاي سياه و سفيد يا زغال نقاشي با موضوع طبيعت و دنياي اطراف، ديوارهاي نگارخانه اثر را زغالي كرده اند. احتمالا مي خواهيد بگوييد كه به اين آثار طرح مي گويند، اما اين آثار كاملا عناصر نقاشي را در خودشان دارند و در واقع نقاشي سياه و سفيد به حساب مي  آيند. در اين نمايشگاه 18 اثر از نگارفرجياني فارغ التحصيل دانشگاه هنر در رشته گرافيك به نمايش درآمده اند كه 4 اثر آن رنگي و 14 تابلوي ديگر سياه و سفيد است. بد نيست كمي درباره فرجياني بدانيد تا بيشتر با او آشنا شويد، او متولد يزد است و اكثر كارهايش را با زغال و قلم فرانسه انجام مي  دهد. علاوه بر نقاشي به تصويرگري كتاب هم علاقه مند است و تا حالا چهار كتاب ابديت و خواب، قاليچه سليمان، باران و كلاته نان را در طول سال هاي 78 تا 81 انجام داده است. ضمنا اين نمايشگاه تا 6 آبان ماه ادامه دارد و براي بازديد از آن مي  توانيد به نشاني: خيابان ايرانشهر، خيابان برفروشان، روبه روي خانه هنرمندان برويد.

فرهنگ
دهه رياضيات 
گاهي درس هاي نه چندان جذابي مثل رياضيات البته به تعبير اكثريت هم براي بعضي ها جالب و دوست داشتني هستند. به اين عده خبر مي  دهيم كه فرهنگسراي علوم با همكاري انجمن رياضي از اول آبان ماه يك دهه رياضيات را در فرهنگسراهاي مختلف شهر برگزار مي  كند. اين جلسات شامل سخنراني، برنامه هاي هنري، نمايش فيلم، مسابقه، پرسش و پاسخ و سرگرمي هاي رياضي است كه در زمينه: رياضيات و هنر، رياضيات و جوان، رياضيات و صنعت، رياضيات و بازي، رياضيات و علوم انساني، رياضيات و موسيقي، رياضيات و زندگي، رياضيات و ورزش، رياضيات و اقتصاد، رياضيات و اشتغال و سرگرمي هاي رياضي برگزار مي  شوند. ضمنا تاريخ و محل برگزاري اين جلسات به شرح زير است: جمعه 1/8 فرهنگسراي بهمن، شنبه 2/8 فرهنگسراي قانون، يكشنبه 3/8 فرهنگسراي طبيعت، دوشنبه 4/8 فرهنگسراي قرآن، سه شنبه 5/8 مجموعه فرهنگي فردوس فرهنگسراي دختران، چهارشنبه 6/8 فرهنگسراي انقلاب، پنج شنبه 7/8 فرهنگسراي خانواده، جمعه 8/8 فرهنگسراي جوان خاوران، شنبه 9/8 فرهنگسراي هنر و يكشنبه 10/8 فرهنگسراي دانشجو. حالا اگر دوست داريد جنبه هاي مختلف رياضي را تجربه كنيد بايد با يك برنامه ريزي دقيق در يكي از همين روزها به اين فرهنگسراها برويد.

پايتخت
لندن
اينكه مدت زيادي تا آغاز سال جديد ميلادي باقي مانده درست، اما شهردار لندن كن ليوينگستون اعلام كرد كه قانون محدوديت ورود به طرح ترافيك در اين شهر را به حالت تعليق در خواهد آورد.
مردم شهر لندن براي ورود به محدوده مركز شهر و قسمت هاي مشخص شده از آن بايد روزانه 5 پوند، تقريبا 9 دلار پرداخت كنند.
شهردار لندن اعلام كرد به خاطر واقع شدن بسياري  از مراكز خريد و فروشگاه هاي بزرگ در اين محدوده اين قانون از تاريخ 25دسامبر تا سوم ژانويه سال 2005 ميلادي به حالت تعليق در خواهد آمد.
بر اساس نتايج تحقيقات اخير، از فوريه سال 2003 كه در لندن قانون فوق وضع شد و اتومبيل ها موظف به پرداخت بهايي براي ورود به محدوده ذكر شده بودند، حجم ترافيك به مقدار 30 درصد كاهش يافته است.
توكيو
شركت اينترنتي ياهو ژاپن از افزايش قابل توجه سود خود در 3 ماهه دوم منتهي به ماه سپتامبر خبر داد.
سود اين شركت ژاپني در اين مدت با 46 درصد افزايش به 8 ميليارد و 600 ميليون ين رسيده است كه مديون افزايش شديد درآمد در بخش تبليغات اينترنتي است.
اين شركت كه در زمينه حراج اقلام مختلف و كالاها از طريق اينترنت فعاليت دارد، همچنين با افزايش فروش 51 درصدي در سه ماهه دوم منتهي به سپتامبر مواجه شده است.
كل فروش اين شركت در اين مدت حدود 26 ميليارد ين گزارش شده است.
مسكو
يك راننده تاكسي در مسكو در كيسه پلاستيكي كه در خودرواش جا مانده بود، دو كيلوگرم تي ان تي كشف كرد.
پليس مسكو افزود: ظاهرا اين كيسه پلاستيكي متعلق به دو مسافر بوده است كه هنگام پياده شدن نزديك يكي از ايستگاه هاي مترو كيسه را فراموش كرده اند.
روسيه كه از زمان فروپاشي اتحاد جماهير شوروي در سال 1991 با جرم و جنايت فزاينده اي روبه رو است به ويژه در مسكو با مساله قاچاق اسلحه و مواد منفجره مواجه است.

ورود
طعم يكشنبه 
سلام دوست عزيز. مي داني بعد از سلامي تازه نوبت درددل است، اما اين ستون دلش به اندازه يك وجب هم جا ندارد. از اين گذشته تو هم كه يا گرفتار كاري يا خودت يا دانشگاه، پس حرفي نيست. فقط اينكه امروز يكشنبه است و تو مي داني يكشنبه ها چه طعمي دارند!
راستي اگر وسط گرفتاري هايت فرصتي داشتي، سلام اول ستون را بخوان و از باقي اش بگذر. امروز يكشنبه است...

ستون شما
نامه اي از راه دور
به خدا، به قرآن مجيد، به اين روز مبارك رمضان جز حقيقت چيز ديگري نمي  نويسم. به خدا 19 سال است كه ازدواج كردم هنوز كه هنوزه يك خانه از خودم ندارم، شوهرم يك كارگر ساده است، هر كاري مي  كنيم با اين حقوق بتوانيم خانه اي بخريم نمي  شود. هم كرايه خانه مي  دهيم، هم آب و برق، بچه مدرسه اي هم داريم. حالا هم صاحبخانه تلفن اضافه كرده، به خدا ديگه خسته شديم. پيش پول خانه ما 200 هزار تومان است حالا ديگه با اين پول خانه گيرمان نمي  آيد.
صاحبخانه، خانه اش را مي  خواهد. ما نه پول پيش داريم كه خانه اجاره كنيم، نه هيچ چيز، نمي  دانيم چه كار كنيم. آرزو دارم فقط يك اتاق داشته باشم كه مال خودمان باشد، راضي ام، برايم قصره. واقعا اصلا دوست ندارم به خاطر پول عذاب بكشيم. به خدا شايد باور نكنيد ما زن و شوهر همديگر را خيلي دوست داريم و احساس مي  كنيم اگر خانه داشتيم بهترين زن و شوهر دنيا مي  شديم. مي  دانيد چرا اين نامه را نوشتم؟
روز اول ماه رمضان، سحر بلند شديم با هم سحري خورديم، بعد از نماز شوهرم گريه كرد. بهش گفتم چرا اينطور مي كني، خدا كريمه. گفت: از خدا خواستم تو شركت بميرم پول ديه را برداري يك خانه بخري با بچه هايم راحت باشي يا يك ماشين مرا بزند شما را از اين سختي نجات دهم. خيلي دلم شكست. بهش گفتم ما در كنار تو خوشبختم. وقتي تو نباشي دنيا پول داشته باشيم ديگه ارزش نداره تا وقتي كه رفت سركار خيلي دلم گرفت. داشتم روزنامه همشهري را مي خواندم كه تصميم گرفتم از همشهري كمك بخواهم. نمي   دانم كارم درسته يا نه؟
توضيح: اين بخشي از نامه اي است كه از چفادك رسيد. تصميم با خودتان.
باز هم جريمه براي خبرنگاران 
آقا اين جريان جريمه كردن خبرنگاران هم داستاني است كه گويا تمامي ندارد. روز چهارشنبه باز هم دوستان ايرانشهري ما براي تهيه گزارش پا به محدوده طرح ترافيك گذاشتند كه با برخورد بد مامور راهنمايي و رانندگي در خيابان سعدي، روبه روي خيابان منوچهري مواجه شدند. جناب بختياري علت جريمه را خبرنگار ايرانشهر بودن ذكر كرده و گفته كارت شما اعتباري ندارد.
ما خواهش مي كنيم كه توجه بفرماييد ايرانشهر ضميمه روزنامه همشهري است. جناب آقاي بختياري همچنين گفته اند كه شما اسم مرا در روزنامه بنويسيد، در عوض من هم شما را 13 هزار تومان جريمه مي كنم.
اين مشكل هرچند روز يك بار بروبچه هاي خبرنگار است. چرا كسي توضيحي به اين افسران وظيفه نمي دهد؟
چه كسي ماموران را جريمه مي كند؟
در پاسخ به مطلب درج شده در صفحه 21 مورخه 6/7/83 با عنوان چه كسي ماموران را جريمه مي كند؟ خواهشمند است توضيحات زير را جهت تنوير افكار عمومي چاپ فرماييد.
در گذرگاه هاي غير بزرگراه داخل شهر استفاده از كمربند ايمني توصيه شده است و ماموران پليس نيز برابر قانون مجازند براي سرعت بيشتر در ماموريت و داشتن آمادگي لازم از كمربند استفاده نكنند، اما استفاده مي نمايند تا الگوسازي شود. ضمنا شرايط خودروي مورد نظر و ماموران مي بايست بررسي شود كه در حالت عادي بوده اند يا ماموريت  كه به علت عدم اعلام مشخصات بيشتر اين بررسي ميسر نيست.
پليس راهنمايي و رانندگي تهران بزرگ
مركز اطلاع رساني تهران بزرگ 
ميدان پونك 
با توجه به پيام تلفني مندرج در آن روزنامه مورخ 2/7/83 تحت عنوان ميدان پونك، خواهشمند است توضيح ذيل را در پاسخ به اين مطلب درج نماييد: به اطلاع اين شهروند محترم مي رساند، ساماندهي مجدد ميدان پونك در دست مطالعه است تا پس از بررسي وضعيت كنوني، اقدام لازم در مورد آن به عمل آيد.
محسن جليلوند
معاون آموزش و مدير روابط عمومي 

ذهن زيبا
پيمان خدا، شايسته وفاست 
حضرت علي ع
آدمي هر چه آرامتر شود، كاميابي، نفوذ، اقتدار و نيكخواهي اش عظيم تر خواهد شد.
جيمزآلن
اگر مرد آزاده، يك روز از خصلت پاك خود دست بكشد، ديگر شايسته داشتن اين نام نيست.
كنفوسيوس 
هر كسي يك آموزگار است، هر تجربه اي يك درس است و هر ارتباطي يك دوره درسي است.
مارلين فرگوسن 

تهرانشهر
ايرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
طهرانشهر
محيط زيست
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  طهرانشهر  |  محيط زيست  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |