يكشنبه ۳ آبان ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۵۳۵
دريچه درياچه هاي سد سفيدرود بازشد
حجم ماهيان مرده از حجم آب بيشتر بود
هر متر از ساحل رودخانه در حاشيه پل فلزي پايين سد،سرقفلي داشت! هر نفر چوبي بلند بر سبدي بسته بود و با هر بار فرو كردن در آب سه، چهار كيلو ماهي مرده و زنده بيرون مي آورد
مردي با پوزخند گفت: تا حالا  اگر ماموران محيط زيست ما را با قلا ب يا تور اينجا مي ديدند دمار از روزگار ما در ميآوردند. حالا  كجا هستند كه ببينند
020991.jpg
حميد رضا عليزاده ثابت 
امروز هم تمام صفحات خبري به ويژه صفحه محيط زيست روزنامه همشهري را به عادت هر روز مطالعه كردم. هنوز هم در جرايد خبري از فاجعه زيست محيطي روز شنبه 18/7/1383 نيست.
شايد اتفاق مهمي نبوده! هميشه منتظر بودم تا ديگران بنويسند و من بخوانم و تامل كنم بر آنچه گذشته است بر تنوع زيستي شگرف كشور پهناور ايران، اما چرا يك هفته است كه توانايي لغزش قلم بر صفحه كاغذ و شرح فاجعه اي به اين وسعت از من سلب شده است.
خبري از يكي از شبكه هاي تلويزيون پخش شد كه در اثر باز كردن دريچه هاي سد سفيدرود تعداد زيادي ماهي توسط ماهيگيران صيد شد!
در خواب ديده بودم كه مي خواهم فرياد بزنم، اما هرچه تلاش مي كنم صدايي از حنجره بيرون نمي آيد! اما اينك در بيداري در روز روشن....
ساعت 10 صبح روز شنبه هنگام بازگشت از مسير رشت به تهران ازدحام عجيبي از مردم بومي و غير بومي در كنار جاده و خودروهاي پارك شده در حاشيه جاده در حوالي رودبار حس كنجكاوي من و همسرم را كه هر دو در رشته شيلات تحصيل كرده ايم را برانگيخت و ناخودآگاه خودرو را در كنار جاده متوقف كردم. رنگ آب رودخانه سفيدرود با هميشه متفاوت بود و ديگر از آن آب زلال سبز - آبي و خروشان خبري نبود. چهار، پنج نفر با سبدهاي پر از ماهي در دست، از شيب تند كنارجاده بالا مي آمدند و لايه اي از لاي تا زير گردن آنها را فرا گرفته بود. صندوق عقب پژو را پر از ماهي كردند. سوال كردم چه شده؟ گفتند دريچه هاي سد را باز كرده اند. بايد به موقع به تهران مي رسيدم و تا اينجا هم نيم ساعتي تاخير داشتم. به مسير ادامه داديم. به دو راهي كنار گذر تونل منجيل قبل از سد سفيدرود رسيديم. بي تامل فرمان به سمت راست و به مسير انحرافي منحرف شد و نزديك پل فلزي روي رودخانه سفيدرود پايين دست سد متوقف شديم. جاي پارك پيدا نمي شد. ده ها خودرو سبك و سنگين و موتورسيكلت آمده بودند تا ماهي جمع كنند. پياده شدم و در ميان ريشخند برخي تماشاگران مشغول تهيه عكس و فيلم از وضعيت رودخانه و آبزيان آن شدم. محشري برپا بود. هر متر از ساحل رودخانه در حاشيه پل فلزي پايين سد، سرقفلي داشت! هر نفر چوبي بلند بر سبدي بسته بود و با هر بار فرو كردن در آب سه، چهار كيلو ماهي مرده و زنده بيرون مي آورد. ماهيان ريز و مرده را دور مي ريخت و زنده ها را جمع آوري مي كرد تعدادي هم سوار بر تيوپ هاي باد شده روي آب شناور بوده اند و ماهي هاي درشت را از وسط رودخانه جمع آوري مي كردند و با طنابي از ساحل رودخانه توسط يارشان هدايت مي شدند. تعدادي هم از بالاي پل فلزي نشاني ماهي هاي بزرگ تر را به ناجيان غريق تيوپ سوار مي دادند كه ماهيان درشت تر كدام قسمت هستند. باور كردني نيست كه ميليون ها ماهي تلف شده يا در حال مرگ بودند. رنگ آب همانند رنگ محتويات فنجان قهوه شده بود. به نظر مي آمد كه حجم ماهيان مرده از حجم آب بيشتر است. به عنوان يك فرد ايراني خجل شدم وقتي شنيدم يكي از عاقل مردان حاضر در ميان تماشاچيان مي گفت اگر در اين منطقه با تور يا قلاب چند عدد ماهي صيد مي كرديم و از بدشانسي مامور محيط زيست سر مي رسيد تور و قلاب و ماهي ها را ضبط مي كرد و خوش شانس بوديم اگر با خود ما كاري نداشتند، حالا بيايند و ببينند!!
شايد باورش مشكل باشد، اما گربه ماهيان دومتري  ! ماهيان فيتوفاگ 20 كيلويي، سس ماهيان نيم متري و انواع و اقسام گونه هاي كپور ماهيان ريز و درشت و هرآنچه شيلاتي ها براي تكثير مصنوعي به دنبال مولدشان مي گشتند و هر آنچه توقع داشتند از مولدان كه لارو ماهي توليد كنند و در استخرها پرورش دهند يا براي بازسازي وترميم ذخاير در جريان پروژه هاي مديريت و بازسازي ذخاير آبزيان، به رودخانه رها كنند و هرآنچه كه سازمان حفاظت محيط زيست مي خواست به حكم قانون حافظشان باشد را مي توانستيد روي آب، نيمه جان يا جان باخته ببينيد!
ماهيان مولدي كه شرايط دشوار اكوسيستم دستكاري شده رودخانه سفيدرود را پشت سر گذاشته و از تعرض هاي انساني، چندين سال جان سالم به در برده بودند و توانسته بودند توليد مثل كنند و زنده بمانند، در اثر تخليه گل و لاي پشت سد سفيدرود و رسوب گل و لاي روي تارهاي آبشش هايشان، با فريادهاي ناپيدا در آب خفه شده و هم اينك در صندوق عقب خودروها، ترك موتورسيكلت ها و پشت وانت بارها جا خوش كرده  بودند. تعدادي از پرسنل سد سفيدرود هم از فراز سكوهاي خروجي سد، مشغول تماشاي اين نمايش تراژدي بودند، اما انگار كمدي مي ديدند!
در كتاب هاي درسي شيلاتي و محيط زيست مبحثي با موضوع نردبان ماهي، محل عبور ماهي Fish way-Fish ladder در كنار سدها به منظور هموار كردن راه عبور و مهاجرت هاي توليد مثلي، تغذيه اي و ... ماهيان صحبت به ميان مي آيد، در حقيقت پيام اين تمهيد، اعلان به طبيعت است كه درست است به بهانه آبياري اراضي و شرب انسان ها راه آبزيان را زده ايم، اما به احترام خالق هستي و مخلوقاتش كه حكمتي در خلق آنها نهفته و انسان گاهي از درك آن عاجز است، سعي مي كنيم كمترين خسران را به امانتي كه مي بايست حفاظتش كنيم وارد كرده باشيم. اين مطالب تدريس مي شود، امتحان گرفته مي شود، دانش  آموخته فارغ التحصيل مي شود، با سفارش يا بدون سفارش صاحب پست و مقام كشوري در رده هاي متوسط تا عالي مي شود و باز هم اين فجايع كه قطعا تعداد زيادي از آنها از چشم عوام دور مي ماند با خونسردي مسوولان اتفاق مي افتد. پيشينيان تعريف مي كنند و آيندگان در افسانه ها خواهند خواند و شنيد كه روزگاري ماهيان خاوياري تا نقاطي بالاتر از محل سد سفيدرود كنوني براي تخم ريزي مهاجرت مي كردند! مسيري طبيعي كه در پايان راه، شرايط فيزيولوژيك بدن ماهيان خاوياري اجازه تخم ريزي و تجديد نسل به آنها مي داد و هم اينك بايد با ذره بين در دريا به دنبال ماهيان مولد خاوياري بگرديم!! تا با هزينه هاي هنگفت در كارگاه هاي تكثير مصنوعي جلوي انقراض نسلشان را بگيريم و افتخار كنيم كه تلاش براي احياي نسل  ماهيان خاوياري مي كنيم كه با دست خودمان نسخه نابودي شان را پيچيده ايم. چه مضحك است با اين وضعيت فجيع، بحث آكادميك در مورد Fish way و مسير عبور ماهيان در كنار سدهايي كه قارچ گونه روي منابع آب هاي داخلي كشور در حال احداث است و به بهانه آب شرب و تامين آب، تنوع زيستي آبزيان، آب هاي داخلي كشور را در معرض خطر جدي فنا قرار داده است. اگر نگوييم خيانت، روزمرگي است اگر عمليات انتحاري رسمي با منابع طبيعي به بهانه رفع نياز امروز انجام دهيم و نيز بي توجهي و بي مسووليتي به نسل آينده است كه ما مسوول تحويل امانتي به نام منابع طبيعي به آنها براي ادامه حياتشان تا زمان موعود هستيم. هيچ عقل سليمي مخالف تلاش ملي براي تامين آب به منظور مصارف انساني و كشاورزي نيست. اما سوال اينجاست كه چرا در پروژه هاي عظيم سدسازي با بودجه هاي نجومي، همواره جنبه هاي زيست محيطي مرتبط با اكوسيستم و آبزيان منابع آبي ناديده انگاشته مي شود؟ خبري از ارزيابي اثرات زيست محيطي غير فرمايشي قبل از اجراي سد نيست؟ عادتي ناميمون در كشور، بهره برداري سطحي از تكنولوژي است كه تنها به دستيابي هدف نهايي با سرعت و بدون رعايت اسلوب و لوازم متمم آن انديشيده مي شود. كشوري در حال توسعه  هستيم اما عملكردي توسعه نيافته داريم! چه كسي مسوول اين فاجعه است، فاجعه اي كه سال هاي سال زمان نياز دارد تا ذخاير آبزيان به وضعيت اوليه برگردد و چه بسا گونه هاي ماهيان باارزشي كه نسل آنها در اثر اين ندانم كاري ها منقرض شده و بي شك در پاي ميز محاكمه اگر محاكمه اي در كار باشد دليل موجهي براي جنابت و قتل عام آبزيان توسط سازمان هاي خاطي آورده مي شود و آب از آب تكان نمي خورد.
شايد آيندگان بپرسند مسوول كيست؟ وزارت نيرو؟ سازمان حفاظت محيط زيست؟ هر دو؟ هيچكدام؟!
شايد اين هم فريادي بي صدا است در بيداري...

گرم شدن كره زمين
يك خطر جدي 
020922.jpg
كشورهاي در حال توسعه ضربه سنگين تري را از تغييرات آب و هوايي تحمل مي كنند.
انگلستان بايد تا 40 سال آينده انتشار گازهاي گلخانه اي خود را 60 درصد كاهش دهداين در حالي است كهآمريكا بزرگترين آلوده كننده دنياست، ولي اصلا اين مساله را جدي نمي گيرد!
رهبران آمريكا و اروپا، حفظ امنيت مردم را مهمترين وظيفه رهبران سياسي مي دانند. جنگ با عراق نيز ظاهرا در راستاي حفظ امنيت آمريكا و بريتانيا در برابر سلاح هاي كشتار جمعي صدام حسين صورت گرفت. با اين حال اكنون امنيت بلندمدت مردم با مساله اي تهديد مي شود كه به اندازه هر سلاح شيميايي، هسته اي يا بيولوژيك و حتي تروريسم بين المللي خطرناك است و آن تغييرات آب و هوايي است كه انسان خود مسبب آن بوده است.
بي ترديد مي توان اين مساله را در نوع خود يك سلاح كشتار جمعي دانست كه مانند تروريسم هيچ حد و مرزي نمي شناسد. مي تواند به هرجا و به هر شكلي حمله كند. موج گرما در يكجا، خشكسالي، سيل يا توفان در جايي ديگر. تغيير شرايط آب و هوايي مشكلي نيست كه در آينده با آن روبه رو باشيم. دهه 1960 گرمترين دهه در هزار سال گذشته بود. گرم شدن جهاني مساله اي است كه در حال حاضر با آن روبه رو هستيم.
كشورهاي در حال توسعه از تغييرات آب و هوايي بيشترين ضربه را مي خورند. در كشورهاي فقير و نزديك خط استوا شرايط اقليمي گرم تر و شديدتر بوده و آنها نمي توانند از پس رويارويي با اين گونه بلايا برآيند. امسال در هندوستان پيش از موسم بارندگي، دماي هوا به دماي سوزان 49 درجه سانتيگراد رسيد.
زماني كه موج گرما فرو نشست و 1500 كشته بر جا گذاشت، بلافاصله نيمي ديگر در حمله 11 سپتامبر به برج هاي تجارت جهاني كشته شدند. بين تغيير آب و هواي دنيا و تروريسم جهاني رابطه فزاينده اي وجود دارد. توني بلر در سخنراني اخير خود اعلام كرد: تا وقتي كه كره زمين با تغييرات آب و هوايي تخريب مي شود امنيت حقيقي وجود ندارد. اما حرف با عمل بايد همراه شود.
آخرين گزارش ارايه شده از سوي كميته سلطنتي درباره آلودگي هاي زيست محيطي به تقاضاهاي روزافزون براي كاهش انتشار گازهاي گلخانه اي و چگونگي دستيابي به اين امر پرداخته است كه در 50 سال آينده يك الزام محسوب مي شود. اين كميته در تحقق اين امر پيشنهاد كرده، انگلستان بايد تا سال 2050، انتشار گازهاي گلخانه اي خود را 60 درصد كاهش دهد.
همچنين وجود يك راهكار مناسب را خاطرنشان مي كند تا هر كشوري ميزان انتشار پيش بيني شده خود را به بحث و مذاكره بگذارد. اين كميته از برنامه تحقق يافته جهاني كه به ادغام و همگرايي مشهور است نيز حمايت مي كند. چهار اصلي كه براي موفقيت مذاكرات بين المللي جهت كاهش انتشار گازهاي گلخانه اي بايد مورد توجه قرار گيرد عبارتند از: اصل پيشگيري، اصل توسعه پايدار، اصل جريمه آلاينده ها و اصل عدالت كه هر چهار اصل در برنامه ادغام و همگرايي رعايت شده اند كه خود به معناي مواجهه با مسايل، مشكلي در آينده است.
نخست پذيرش يك هدف تعيين شده از طرف رهبران دنيا براي تثبيت گازهاي گلخانه اي در جو، در سطحي كه تغييرات خطرناك آب و هوايي را به تاخير بيندازد. دوم اين هدف تعيين شده و بودجه اختصاص يافته در آن به منظور توزيع عادلانه انتشار گازهاي گلخانه اي در هر كشور بايد بر اساس سرانه آن كشور تعيين شود. در نتيجه كشورهاي پرجمعيت تر سهم بيشتري از انتشار خواهند داشت ولي به خاطر كارايي و دستيابي به همگرايي اقتصادي اين مجوزها بايد قابل مبادله باشند. اين تنها راه حلي است كه ممكن است براي كشورهاي در حال توسعه كه برخلاف ديگران از رفاه اقتصادي سوخت هاي فسيلي قرن ها محروم بوده اند، قابل قبول باشد. به علاوه به خواسته ايالات متحده كه كشورهاي در حال توسعه نبايد از برنامه مقدار معين توليد گاز گلخانه اي محروم بمانند، جامه عمل مي پوشاند.
آمريكا بزرگترين آلوده كننده دنيا محسوب مي شود كه البته اين مساله را جدي نمي گيرد و بريتانيا لابد در راستاي سياست بلر براي ناراحت نكردن جورج بوش، از آن كناره گيري مي كند.
در حال حاضر امضاي تفاهمنامه كيوتو امر بسيار مهمي است، چراكه حداقل مجبور به رعايت مفاد آن مي شود. اما با عدم همكاري آمريكا، ساير كشورها در انجام موافقت هاي درازمدت كه پس از اتمام اعتبار حكم كيوتو در سال 2012 لازم الاجرا شد، پيشرفت چنداني نخواهند داشت.
دانشمندان تا سال 2100 از افزايش دماي 4/1 تا 8/5 درجه سانتيگرادي خبر مي دهند كه به معناي تغييرات قابل ملاحظه اي در آب و هواست؛ تغييراتي كه تعيين ميزان عواقب آن و حتي تصور پيامدهاي آن مشكل است.
توني بلر موقعيت مناسبي براي پذيرش رياست ائتلاف قدرت ها داشته و مي تواند به اين مساله ضروري بپردازد. همچنين تنها كسي است كه مي تواند جورج بوش را به پيوستن به اين جريان متقاعد كند و با پذيرش اين مسووليت مشترك، دنيا از وجود سلاح  هاي كشتار جمعي  در امان خواهد بود.
ترجمه: شيرين معتمدي 

حيوانات شگفت انگيز زندگي من
نوشته دكتر ريموندريتمارس 
قسمت هشتاد و هفتم 
020925.jpg
تا قفس آپاچي را به واگن منتقل كنيم. به هر زحمتي بود به كمك ديلم و چند لوله آهني كه زير قفس گذاشته و آن را روي لوله ها هل مي  داديم، آپاچي را به درون واگن برديم و چند بسته علف و يونجه برايش ريختيم. به همراه گنده و پرخورم مقداري آب خوراندم. در حالي كه چشم هايش سفيدي مي  زد وطوري خرناس مي  كشيد كه انگار هر آن ممكن است از جا بپرد، بيش از نيمي از سطل 16 ليتري را خالي كرد و بعد شروع كرد به خوردن علوفه اي كه برايش ريخته بودم.
تا اين هنگام، با مهندس قطار كه مردي مهربان بود و بيل نام داشت، صميمي شده بودم. احتمالا به خاطر محموله اي كه به همراه داشتم كمي دلواپس من بود. بيل سبيل هاي كلفتي داشت كه او را به فيل دريايي* شبيه مي  ساخت و هميشه پيپي زير سبيل هايش دود مي  كرد. نمي  دانم چرا وقتي او را در حالي كه پيپش جلز جلز مي  كرد و دود از ميان سبيل هايش برمي خاست مي  ديدم، ياد لوله هاي خراب قطار مي  افتادم كه از درزهايشان مدام بخار خارج مي  شد. كلاه پارچه اي نازك و لبه داري سرش مي  گذاشت كه زماني نو بوده و بر آن نام و نشانه تجارتي كالايي چاپ شده بود، اما اكنون لايه اي از گرد زغال روي آن را پوشيده و نشانه به سختي از زير آن خودي نشان مي داد.
بيل از من پرسيد آيا شام خورده  ام؟ و وقتي جواب منفي من را شنيد، اظهار تاسف كرد، چون هيچ فرصتي براي تهيه غذا وجود نداشت و به طرف لوكوموتيو به راه افتاد.
اوضاع ناجوري بود. بايد تمام راه را كنار آپاچي در طويله متحرك به سر مي  بردم. مهندس مسوول لوكوموتيو ضمن رفتن درنگ كرد. گويي داشت به وضع من در طول سفر فكر مي  كرد وانديشه اي آزارش مي داد. انگار دچار ترديد بود. سرانجام بر ترديدش غلبه كرد و به من گفت كه اگر بخواهم مي توانم با او به كابين لوكوموتيوران بروم و در كنارش باشم. با خوشحالي پذيرفتم و به كابين رفتم. هنوز فكر مي كردم در قطار باري رستوراني يا لااقل كوپه اي كه قهوه و ساندويچ سرو كند وجود دارد، اما بيل خيالاتم را به كلي باطل كرد و گفت كه بيهوده شكم ام را صابون نمالم! سپس تخته لولادار روي صندلي اش را بلند كرد و يك بسته روزنامه از داخل آن بيرون كشيد و گفت: يك ساندويچ از ناهارم باقي مانده و شما مي توانيد آن را به عنوان شام ميل كنيد. با خوشحالي پذيرفتم و زماني بعد، در يك توقف كوتاه، به واگن آپاچي برگشتم تا مراقب اوضاع و احوالش باشم.
= Walrus* فيل دريايي، والروس 
برگردان : حميد ذاكري 

حيوانات وحش ايران
۸۷-دو پاي فيروز
گونه Allactaga firou :zi
خانواده: دوپاهاDIPODIDAE-
راسته: جوندگانRPDEMTIA
رده: پستاندارانMAMMALIA -
020919.jpg
شباهت زيادي به دوپاي بلوچي و فراتي دارد. در دو پاي فيروز قسمت سياه رنگ ماقبل انتهاي دم كوتاه  تر و كم پشت تر است. طول كلي بدن بين 3/29 تا 9/31 سانتيمتر است. بيشتر در مناطق استپي با ارتفاع 2253 متر از سطح دريا با پوشش گياهي درضه و گون زندگي مي كند. دو پاي فيروز به عنوان يك گونه جديد در دنيا، نخستين بار در 30 كيلومتري جنوب شهرضا كشف و به نام آقاي اسكندر فيروز بنيانگذار و رياست اسبق سازمان حفاظت محيط زيست ايران نامگذاري شد. عادات اين گونه ناشناخته است.

عكس
درست است كه به بهانه آبياري اراضي كم آب و بهره برداري هاي اقتصادي سد مي زنيم و حيات رودخانه ها را با تغييرات بسيار و گاه غير قابل جبراني مواجه مي كنيم اما كاش به پاس اين همه خلوص و بخشش طبيعت حداقل كمي از شتابمان بكاهيم و بيش از اين حرمت حيات را پاس بداريم. اين فاجعه كه در عكس ها شاهد آن هستيد حاصل يك ندانم كاري كوچك است.
020916.jpg
020988.jpg
020985.jpg

محيط زيست
ايرانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
طهرانشهر
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  طهرانشهر  |  محيط زيست  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |