چهارشنبه ۶ آبان ۱۳۸۳
كمربندهاي بسته
005268.jpg
معصومه عابدين
اين روزها بعد از افطار، بر حسب يك عادت ناشناخته قديمي، بي حس جلوي تلويزيون مي نشيني و بي اختيار كانالها را عوض مي كني، نمي داني چه مي خواهي؟ شايد دلت مي خواهد به هر نحوي كه شده، خستگي را از تن بيرون كني. حال پياده روي و شبگردي شبهاي پاييزي را هم نداري. هر دكمه تلويزيون را كه فشار مي دهي برنامه اي را مي بيني كه بعضاً سعي در خنداندن تو دارند و در اين ميانه ناگهان كانال تلويزيونت بر روي يك شبكه ثابت مي ماند. اولين چيزي كه تو را مجذوب خود مي كند لباس زيباي كاركنان فرودگاهي است و متعجب پيگير مي شوي كه اين سوژه جديد اين بار برايت چه ارمغاني دارد!
مهدي مظلومي، كارگردان و تدوين گر برنامه هاي تلويزيوني طنز، ۳۰ ساله است و ۱۵ سالي است كه در تلويزيون فعاليت مي كند. او با مجموعه هاي تلويزيوني طنز همچون «بدون شرح» ، «بانكي ها» و مجموعه جديد تلويزيوني «كمربندها را ببنديم» توانست توانايي خود را به مردم نشان دهد. وي جزو معدود برنامه سازاني است كه از طريق طنز مي خواهد مخاطبانش را به تفكر وادارد. با او در زمينه تهيه و توليد برنامه هاي طنز در تلويزيون گفتگويي انجام داده ايم كه مي خوانيد:

* با اين كه در مجموعه تلويزيوني «كمربندها را ببنديم» از بازيگران «بدون شرح» استفاده كرده ايد ولي اين برنامه هنوز نتوانسته به خوبي برنامه «بدون شرح» مخاطبان زيادي را جذب كند، چرا؟
-اولاً ما فقط ۲ نفر از بازيگران مجموعه «بدون شرح» را در اين برنامه آورده ايم، ثانياً مجموعه تلويزيوني «بدون شرح» پس از پخش ۳۵ قسمت در ميان مردم جا افتاد. هر برنامه روتين با اين مشكل روبروست كه برنامه  ما نيز از آن مستثني نيست. در ضمن كار من هم در مجموعه طنز «بدون شرح» و هم در «كمربندها را ببنديم» بسيار مشكل تر از كار هر طنزپرداز ديگري است. ببينيد «بدون شرح» بلافاصله بعد از يك برنامه در اوج و پربيننده اي مثل «زير آسمان شهر» پخش شد و مردم از آن همان توقعات برنامه «زير آسمان شهر» را داشتند. آنان عادت به ديدن آن نوع طنز و شنيدن تكيه كلام هاي بازيگران برنامه و همچنين مشاهده كارهاي خشايار را داشتند. من و همكارانم تلاش فراواني كرديم تا پس از مدتي مردم آن چيزي را كه ما تعريف مي كنيم، بپسندند.
در برنامه «كمربندها را ببنديم» نيز دقيقاً با همين مشكل روبرو بوديم. پخش اين برنامه بعد از برنامه موفق و پربيننده «نقطه چين» بود. خانوادگي بودن نقطه چين باعث ملموس بودن آن براي مردم مي شد در حالي كه «كمربندها را ببنديم» در محيطي كاملاً متفاوت با نماها و ميزانسن هاي مختلف و ناآشنا براي مردم، كارش را آغاز كرد.
گرچه احساس مي شد كه مردم از اين برنامه نيز توقعات «نقطه چيني» دارند اما گويا كم كم شاهد برقراري ارتباطشان با اين برنامه هستيم. در ضمن فكر مي كنم وقت آن شده كه با توجه به شرايط اقتصادي، سياسي و اجتماعي كشورمان كارهاي طنز كمي عميق تر به مسائل نگاه كنند.
* تعريفي از طنز موفق ارائه بدهيد.
-به نظر من طنز در تلويزيون درست تعريف نشده. از نظر من طنز يعني، بيان مسائل و مشكلات روز اجتماعي با زباني شيرين و نيش دار به طوري كه مخاطب را به تفكر وادارد.
در طنز ما قصد به قهقهه انداختن مردم را نداريم و اصلاً خاصيت طنز اين نيست. نهايتاً در كار طنزي كه انجام مي دهم، يك لبخند بيننده برايم كافي است. قهقهه زدن مخاطب بيشتر در كارهاي لودگي ديده مي شود كه عنصر تفكر در آن ديده نمي شود. در كارهاي «هجوآميز» هم كلام آن چنان نيش دار نيست از اين رو طنز بايد داراي سه عنصر بيان مشكلات به زبان شيرين، لحن نيش دار و تفكر باشد.
* چرا اكثر طنزهاي تلويزيوني شبيه سازي است؟
-معمولاً هر برنامه از فرمولي كه قبلاً جواب داده و مخاطبان زيادي را جذب كرده،  استفاده مي كند اما كارهاي من به هيچ عنوان شبيه سازي نيست. «كمربندها را ببنديم» در ادامه «بدون شرح» ساخته شد. در آنجا يك مجموعه اي راه افتاد و حالا كار در يك فرودگاه، ادامه پيدا مي كند. بسيار مايل بودم مجموعه «بدون شرح» ادامه پيدا مي كرد تا آنچه را كه در نظر داشتم بهتر نشان مي دادم. اما حالا تا آنجا كه امكان داشت همه چيز را متفاوت كرديم تا بيننده احساس شبيه سازي در آن نداشته باشد.
* چه كنيم تا برنامه هاي طنز تلويزيوني به نمايشنامه هاي راديويي تبديل نشوند؟
- ابتدا بايد مشكلات كار برنامه ساز را در نظر بگيريم و بعد راجع به آن حرف بزنيم. وقتي قرار است كه روزي ۴۰ دقيقه برنامه روزانه (هر شب يا روز) پخش شود. برنامه ساز از ساده ترين شكل ممكن اجرا استفاده مي كند. آن هم اين است كه عده اي آدم را دور هم در اتاقي جمع مي كند و سوژه اي براي حرف زدن به آنها مي دهد. اما حركت كردن بازيگران، تغيير صحنه، جابه جايي دوربين و... هم وقت گير است و هم هزينه بردار. با وقت كمي كه برنامه  ساز در اختيار دارد طبعاً سعي مي كند به شكلي كه گفتم كارش را انجام دهد در نتيجه، برنامه تبديل به يك كار  گفتاري مي شود كه بيننده در حين انجام كارهايش مي تواند آن را به جاي ديدن فقط بشنود. البته اين نقص و عيب بزرگ براي يك برنامه تلويزيوني است. اما تا آنجا كه امكان داشت سعي كرديم از فضا و صحنه هاي مختلف مانند تعدد مكان ها، آژانس، حياط خلوت، راهرو، برج مراقبت، فرودگاه، اتوبان و ... استفاده كنيم كه همه و همه حاكي از تنوع در كار است. دكور برنامه دو ماه و نيم طول كشيد تا آماده شود. سعي ما تقويت شكل بصري ماجرا بود و براي رسيدن به اين هدف انرژي و وقت زيادي را صرف كرديم. از ابتداي كار برنامه ريزي كرديم تا همه اين موارد را داشته باشد و در ضمن بيننده را نيز مجذوب كند. حاصل اين شد كه مخاطب اگر «كمر بندها را ببنديم» را نگاه نكند و فقط بشنود، چيزي متوجه نمي شود. اما برنامه هاي ديگر تلويزيون هم اگر بدين ترتيب وقت و انرژي و هزينه را صرف كنند مطمئناً كارشان راديويي نخواهد شد.
* تكيه كلام در طنز چه نقشي دارد؟
- تكيه كلام در برنامه هاي طنز مانند طنابي است كه مخاطب را خيلي زود به برنامه وصل مي كند.
با توجه به گستردگي فرهنگ ما، بسيار دشوار است از تكيه كلامي استفاده كنيم كه بعدا مشكل ساز نشود.
مثلاً «دوگوله» تكيه كلامي بود كه آقاي اويسي استفاده مي كرد. بعدها خبردار شديم كه اين واژه در بخش هاي غربي و شرقي و مركزي كشورمان معناهاي متفاوتي دارد. در بعضي مناطق معناي بسيار خوب داشت و برعكس در جاهاي ديگر معناي بد. اين تجربه اي شد كه من ديگر از تكيه كلام در برنامه هايم استفاده نكنم. و در كل با آن موافق نيستم. تا جايي كه امكان داشت نيز سعي كردم اين اتفاق نيافتد. كما اينكه شما شاهد هستيد تا اينجاي اين برنامه از هيچ تكيه كلامي استفاده نشده است.
* آيا لزومي دارد كه چند شبكه هم زمان با هم كارهاي طنز نشان دهند؟
-ببينيد اگر ما تعريف درست و مشخصي از برنامه اي كه مي خواهيم بسازيم، داشته باشيم، نه هيچ اشكالي ندارد. اما مشكل اينجاست كه هر شبكه اي كه طنز مي سازد توقع دارد كه ۹۰ درصد بيننده داشته باشد. اين تفكر باعث مي شود كه برنامه ها از مسير اصلي شان خارج شوند. در حالي كه با توجه به سليقه هاي بسيار متفاوتي كه مردم دارند، بهتر است هر برنامه مخاطب خودش را داشته باشد. حالا مي خواهد ۱۰ درصد يا ۳۰ درصد و يا هر چند درصد بيننده داشته باشد. كافي است بيننده برنامه را ببيند و از آن لذت ببرد. مهم توجه برنامه سازان به سليقه مردم است. مثلاً شما فكر مي كنيد چرا برنامه «كاكتوس» يك برنامه موفق شد ؟ چون سازندگان و عوامل برنامه از ابتدا توقع ۱۰ درصد بيننده را داشته اند. در نتيجه در اين راستا هم حركت كردند.مي بينيد كه موفق هم بودند. اما بدي كار شبكه هاي تلويزيوني در اين است كه مي خواهند مخاطبان همديگر را بگيرند كه اين كار نتيجه اي جز صدمه زدن به برنامه ها ندارد. خلاصه اگر هر برنامه طبق روال خودش پيش برود هم مخاطبان خودش را پيدا خواهد كرد و هم حاصل كارشان موفقيت آميز خواهد بود.
* در عرصه طنز تلويزيوني چه كساني پيشگام بوده اند؟
-به نظر من تمامي كساني كه كار طنز انجام داده اند به نوعي در شكل گيري آن سهيم بوده اند. چه كساني كه موفق بوده اند و چه كساني كه شكست خورده اند. حتي شكست خورده ها هم به شكلي در پيش برد طنز تلويزيوني سهم داشته اند. آنها تجربه اي در اين راه به دست آوردند و توانستند كار را به ديگران ياد بدهند و خودشان هم در كارهاي بعدي موفق باشند. پس هر كسي كه در اين راه گامي برداشته به نظر من پيشگام بوده است. در ضمن كار آقاي مديري و عطاران داراي سبك و سياق خاصي است كه مي توان آنان را در زمينه طنزپردازي تلويزيوني صاحب سبك دانست.
* ويژگي هاي مثبت «كمربندها را ببنديم» و تفاوت هاي آن نسبت به ديگر طنزهاي تلويزيوني چيست؟
- تمام تلاش من و همكارانم در جهت جذب و احترام به مخاطبان بوده است. مخاطبان احمق نيستند و ما نمي توانيم هر چيز را كه دلمان مي خواهد بسازيم و به اسم «گول زدن» نشان  دهيم.
تمام سعي بر اين بوده كه سوژه، رفتار، حركت بازيگران و كلاً گروه، ميزانسن، دكور و... نسبت به كارهاي ديگر متفاوت باشد. تلاش كرديم، با رهاكردن فرمول هاي قبلي، نوعي ديد و شناخت منطقي به بيننده بدهيم. مخاطب بايد به اين شكل ديدن و تفكركردن عادت كند. قبول داريم كه سخت است اما اين وظيفه ماست تا به او كمك كنيم كه عميق تر نگاه كند و از سطحي نگري فاصله بگيرد.
هدف اين است كه بيننده هر چيزي را كه مي بيند نپذيرد بلكه به دنبال منطق آن بگردد و براساس تفكر و منطق آنچه را كه مي پسندد، بپذيرد. اين يعني احترام به شعور بيننده، در ضمن مطبوعات مي توانند كمك هاي بسيار خوبي به مخاطبان ما بكنند. بيننده نمي داند در برنامه ها بايد به دنبال چه چيزي بگردد، طبق عادت در ديدن طنزهاي قبلي توقع دارد عده اي بيايند به سر وكله هم بزنند، بد و بيراه بگويند و بروند. اما مطبوعات مي توانند به مردم آگاهي بدهند تا نسبت به كارهاي جدي طنز توجه خاص نشان بدهند.

گذري بر پخش مناجات از رسانه  صدا و سيما
مناجات با زبان فارسي
005271.jpg
هوشنگ ساماني
گلدسته هاي مساجد در تمام سرزمين هاي اسلامي تا همين نيم قرن اخير، هنگام افطار و سحر حرف اول را مي زدند. فلسفه معماري آنها كه مي بايست حتي الامكان بلند باشد نيز تنها براساس يك نياز نبود بلكه گلدسته ها بسته به موقعيت محل، ارتفاع ساختمان مربوطه و همينطور قدرت حنجره مناجات خوان يا موذن، تا چند كيلومتر اطراف مسجد را پوشش مي داد. پس از ورود و گسترش دستگاه هاي تقويت صدا، گلدسته ها همچنان رونق خود را حفظ كردند و به جاي اينكه موذن و مناجات خوان بالاي گلدسته برود، يك بلندگو در آن نصب مي كردند تا صداي مجري دعا و اذان از طريق آن پخش شود.
با رونق رسانه هاي جديد مثل راديو و تلويزيون در پنجاه سال اخير، گلدسته ها كم كم از نقش اصلي خود دور شدند تا جايي كه امروزه غالب آنها به نقش نمادين خود بسنده كرده اند. خروج آنها از ميدان اطلاع رساني مذهبي، همزمان با گسترش شهرنشيني بود ولي اتفاق جالبي كه در اين دگرگوني افتاد، انتقال فرهنگ حاكم بر گلدسته ها به راديو بود.
يعني رقيب اگرچه جاي يك نماد سنتي را گرفت اما در عوض اين امكان را هم براي موذن ها و مناجات خوان ها فراهم كرد تا صداي آسماني خود را به گوش مخاطبان بيشتري برسانند. به عبارتي راديو تنها وسيله اي بود كه به مجريان مذهبي اجازه مي داد هر آنچه را بر سرگلدسته ها مي خواندند، اين بار از پشت ميكروفون راديو بخوانند.
مناجات خوان ها از ديرباز، با تكيه بر گنجينه غني ادبيات فارسي و بهره گيري آگاهانه از نغمات ملي، قادر بودند به هنگام افطار و سحر، دلهاي مومنان را به تسخير خود درآورند. كاري كه امروزه با وجود امكانات پيشرفته رسانه ها بسيار كمتر از گذشته صورت مي گيرد زيرا فرهنگ حاكم بر مناجات خواني گلدسته ها در سه دهه اخير به شدت تغيير صورت داده و كمتر شباهتي به بنيانهاي گذشته دارد. اين مهم هم در الحان به كار رفته مشاهده مي شود كه در جاي خود بايد بدان پرداخت و هم در متون مناجاتي قابل پيگيري است.
در تاريخ مي خوانيم يكي از فقهاي ايراني به نام عتيق نيشابوري جهت برگرداندن قرآن به زبان فارسي از علماي بغداد، مركز خلافت اسلامي كسب تكليف كرد. وي در نامه اش چنين استدلال كرده بود كه مسلمانان ايراني علي رغم همه ارادتي كه به كلام خدا دارند اما از درك معاني واژه هاي عربي عاجزند و متعاقب اين درخواست تفسير معروف سورآبادي با نثر زيباي فارسي شكل گرفت كه اينك به يادگار مانده است.
تقريبا همزمان با عتيق نيشابوري، شيخ هرات، خواجه عبدا... انصاري با همين منطق دعاهاي قرآني و غيره را به زبان فارسي روان و در قالب دو بيتي به ايرانيان مسلمان عرضه كردند. مناجات هاي خواجه عبدا... هم از جهت معاني برگرفته از متون مذهبي و هم از نظر ادب فارسي، نمونه  تاريخ اند.
اي بار خدا به حق هستي
شش چيز به ما عطا فرستي
ايمان و امان و تندرستي
علم و عمل و فراخ دستي
سادگي اشعار و معاني بلند آنها باعث توجه توده هاي مردم شد و منبع كم نظيري براي مناجات خواني به زبان فارسي به وجود آمد. تلفيق اين اشعار با موسيقي اصيل ايراني، نفوذ دوچنداني بدانها بخشيد تا در مناسبت هاي اسلامي زنگار از دلهاي مومنان بزدايد. اين سنت تا چندي پيش با قوت تمام ادامه داشت كه از نمونه هاي آن مي توان به سيد حسين عندليب اصفهاني اشاره كرد. روح ا... خالقي در كتاب سرگذشت موسيقي ايران ضمن اشاره به جايگاه برجسته مناجات هاي خواجه عبدا... انصاري، از سيد حسين عندليب اصفهاني به نيكي ياد مي كند كه از گلدسته مسجد سپهسالار تهران در شبهاي ماه رمضان به مناجات مي پرداخت و خفتگان را به هوش مي آورد و مجذوب مي كرد.
در حال حاضر بايد اذعان كرد مناجات خواني فارسي نسبت به گذشته بسيار كم شده و روندي نزولي را طي مي كند. اكنون راديوها به جاي گلدسته هاي قديم هر صبح و شام دعا و مناجات پخش مي كنند ولي به زبان فارسي در مناجاتها كمتر توجه مي شود. موسيقي حاكم بر برنامه هاي مذهبي نيز به شدت از اصالت هاي پيشين دوري جسته است. در اين ميان نقش صدا و سيما را به عنوان قوي ترين رسانه نمي توان ناديده گرفت، چنانكه در حال حاضر مجريان موسيقي مذهبي در نقاط مختلف كشور با الگوپذيري از برنامه هاي صدا و سيما، دعا مي خوانند! آنچه از آنتن هاي اين سازمان پخش مي شود، در اندك مدتي فرهنگ رسمي جامعه را دستخوش تغيير مي كند. درخصوص پخش مناجات هم گرچه مردم در يك دوره به خصوص به يك سليقه خاص عادت كرده اند اما واقعيت اين است كه ارتباط گيري آنها با مفاهيم بلند مناجات نسبت به گذشته پايين آمده است. براي مثال دعاي معروف ربنا برخي از شبها با حذف بخش فارسي آن پخش مي شود. در نتيجه لذتي كه مردم در حال حاضر از آن مي برند بيشتر به خاطره پيشين باز مي گردد. به عبارتي موسيقي جذاب ربنا، شنوندگان را مجاب مي كند تا به دنبال معني آن نباشند، حال آنكه اگر كلام فارسي، با همين كيفيت موسيقايي ارائه شود، لذت و معنويت بيشتري نصيب مخاطبان خواهد شد.

سينما
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |