يادداشت هاي مدرسه اي براي پدران و مادران- ۱
استعفاي پدران از تعليم و تربيت فرزندان
|
|
براي تعليم و تربيت بهينه كودكان و نوجوانان، سه ركن يا سه ضلع اساسي قائل شده اند كه هر يك بسته به سهم خود، در آموزش و پرورش دانش آموزان نقش دارند: «برنامه درسي» ، «معلمان» و «خانواده ها» . همشهري از نخستين روز انتشار خود كوشيده است در تبيين ابعاد گوناگون هر يك از اين سه ركن، مقالات، گزارش ها و نوشته هايي را به چاپ برساند و براساس نظرسنجي هاي به عمل آمده، يكي از مزيت هاي همشهري نسبت به ساير رسانه هاي نوشتاري، توجه به مسايل آموزشي و موضوعات مرتبط با تعليم و تربيت بوده است. از امروز با گشايش ستون جديدي با عنوان «يادداشت هاي مدرسه اي براي پدران و مادران» ، خواهيم كوشيد هر هفته (و يا هر دو هفته يك بار)، متناسب با يكي از مناسبت هاي موجود در آن ايام و نيز مسايل روزمره اي كه به ارتباط و تعامل مدرسه ها و خانواده ها مربوط مي شوند، يادداشت هايي را منتشر كنيم كه پدران و مادران را در فرآيند تعليم و تربيت فرزندان ياري دهد. در اين ميان، خانواده ها و معلمان گرامي هم مي توانند با ارسال پرسش هاي خود، ما را در طي مسير كمك كنند. اگر پرسش ها، جنبه عمومي تر داشته باشد، سعي خواهد شد پاسخ آنها نيز مورد بررسي و كنكاش قرار گيرد. با اين توضيح مختصر، نخستين بخش از سلسله ياداشت هاي مدرسه اي براي پدران و مادران را كه به نقش پدران در تعليم و تربيت فرزندان اختصاص يافته، در پي مي آوريم.
مرتضي مجدفر
انجمن هاي اوليا و مربيان مدرسه ها، علاوه بر كاركردهاي آشنايي كه همه ما از آنها خبر داريم و به طور عمده به موضوعاتي همچون جمع آوري كمك هاي مردمي براي مدرسه، رسيدگي به امور مالي و ساختماني و آب و برق و گاز و... اختصاص دارد، كاركردهاي مهم ديگري هم دارد كه يكي از آنها برگزاري كلاس هاي آموزش خانواده است.
برخي صاحب نظران، كلاس هاي آموزش خانواده را از مهم ترين كاركردهاي معنوي و فرهنگي انجمن هاي اوليا و مربيان به شمار مي آورند. اين كلاس ها كه به همت مديران و كادر اجرايي- آموزشي مدرسه ها و با حمايت انجمن ها برگزار مي شوند، مي توانند در بهينه سازي و متعادل كردن رفتارهاي مشترك معلمان، پدران و مادران در قبال تربيت دانش آموزان، اثر مثبت بر جاي بگذارند.
سال هاست كه در كلاس هاي آموزش خانواده و نيز جلسه هايي كه با حضور پدران و مادران تشكيل مي شود، شركت كرده ام. سال ها پيش به عنوان عضوي از خانواده و به نمايندگي از پدر و مادرم، براي رسيدگي به وضعيت تحصيلي و تربيتي خواهر كوچك تر از خودم؛ سال هاي گذشته و حال در مقام پدر دخترم و نيز در سال هاي دور و نزديك و حال، به عنوان سخنران و زبانم لال، فردي كه قرار است حرف هايي بزند و حرف هاي او استفاده هايي براي پدران و مادران داشته باشد. حال اين كه چقدر از حرف هايم به درد خورده و چه قدر حرف پشت سرم زده شده است، بماند. مهم، نكته اي است كه اكنون مي خواهم به آن اشاره كنم.
در حال حاضر، مسئوليت خانواد ه ها در امور گوناگون، به طور ناهمگن و غيرهموزن بين پدران و مادران تقسيم شده است. پدران، از لحاظ وزني بزرگ ترين مسئوليت را برعهده گرفته اند، اما تقريباً تمامي مسئوليت هاي بر زمين مانده، به عهده مادران است. به عبارت ديگر، پدران به اجبار يا از روي عرف، تأمين معيشت خانواده ها را متقبل شده اند و بقيه تعهدات، از جمله وظيفه سترگ تعليم و تربيت فرزندان، به مادران سپرده شده است. به همين سبب در جلسه هاي آموزش خانواده و نيز در نشست هاي اختصاصي انجمن هاي اوليا و مربيان، به تقريب در برابر هر ده نفر مادر، تنها يك نفر از پدران حضور مي يابد و تازه، نهايت خوش شانسي مدير مدرسه اي است كه در نشست انجمن اوليا و مربيان مدرسه وي، تعدادي به اندازه انگشتان دست از پدران نيز حاضر باشند كه صدالبته نيمي از آنان جزو اعضاي رسمي انجمن هستند. تهديدها هم مانند هميشه بي اثر بوده اند و اعلام اين نكته به دانش آموزان كه اگر پدرانتان در جلسه انجمن حاضر نشوند، مثلاً از نمره انضباط شما كم خواهيم كرد و فلان و بهمان، به هيچ وجه تأثيري در افزايش تعداد پدران شركت كننده در انجمن نداشته است و همچنان، اكثريت را خانم ها يا مادران تشكيل مي دهند.
در واقع، چون پدر مهم ترين وظيفه خود را تأمين معاش و رسيدگي به اوضاع اقتصادي خانواده مي داند، مادر ناگزير وظايف ديگر، از جمله تعليم و تربيت فرزندان را به دوش مي گيرد. بنابر اين اگر بگوييم، پدران از تعليم و تربيت فرزندان خود استعفا داده اند و اين امر به فعاليتي زنانه يا مادرانه تبديل شده است، گزاف نگفته ايم. از اين رو، بايد درصدد احياي نقش تربيتي پدران و خانواده ها باشيم. در اين ميان، به طور قطع همكاري مؤثر مادران، اعضاي انجمن هاي اوليا و مربيان، مديران و معاونان محترم مدرسه ها كارساز خواهد بود.
احياي نقش پدر در فرايند تعليم و تربيت كودكان و نوجوانان ايراني، اهميت به سزايي دارد و لازم است در هر يك از مدرسه ها، مناطق، شهرستان ها و اقليم هاي فرهنگي گوناگون با الهام از شرايط خاص محلي و فرهنگي، برنامه هاي ويژه اي به اين منظور اجرا شود. هفت نكته اي كه در پي مي آيند، فرازهاي مهمي از نقش هاي تعليم و تربيتي پدران را نشان مي دهند. اين نكته ها از منابع تربيتي و آثار نويسندگان شناخته شده ايراني و خارجي گرفته شده اند و اميد است با همراهي انجمن هاي اوليا و مربيان، بتوانيم «پدران ايراني» را به وظايف پدر بودن خود واقف كنيم. آن هفت نكته عبارتند از:
* كودك، پدر خود را فردي به غايت مطلوب، الهام بخش، كمك كننده و راهنما مي داند و يا تصور مي كند. از وظايف و نقش هاي تربيتي پدران، يكي هم اين است كه سعي كنند، تصورات كودكان و نوجوانان در باره آنان به واقعيت نزديك شود.
* كودك، پدر خود را داناترين، نيرومندترين و زيباترين موجود مي داند و حتي آرزو مي كند، چون او باشد و سعي مي كند رفتار او را تقليد كند. براي تحقق چنين ايده آل هايي، چگونه نقش پدري خود را ايفا كنيم؟ مادر در اين زمينه چه مسئوليت هايي برعهده دارد و مدرسه ها چه ياري هايي مي توانند ارايه دهند؟
* پدر ضامن تأمين معاش و رفع نيازهاي خانواده و فرزندان خود است. اما آيا اين نيازها فقط به وسايل و امكانات مادي زندگي محدود مي شوند يا مهر و محبت، عشق، دلبستگي و زنجيرهاي عاطفي را هم در بر مي گيرند؟
* پدر، عامل اعتماد، اطمينان و منبع امنيت خانواده است. راه هاي جلب اعتماد و اطمينان كودكان و ايجاد امنيت براي آنان را در چه مي دانيد؟ پدر چگونه مورد اعتماد فرزندش واقع مي شود و فرزند چه طور مي تواند به او اطمينان كند؟ آيا براي ايجاد چنين شرايطي در خانواده، شبي يك ساعت حضور داشتن در منزل كافي است؟
* پدر، مركز دانايي و انديشه و نماينده اعضاي خانواده در دنياي خارج از خانه است، هر چند اخيراً مادرها نيز چنين نقشي پيدا كرده اند. كودك دوست دارد، دانسته ها و انديشه هاي مدرسه اي خود را با پدرش مرور كند و رد يا تأييد آن ها را از او بخواهد. آيا استعفاي پدر از مسئوليت تعليم و تربيت فرزندان و حذف نقش تربيتي او، برآورده شدن خواسته هاي كودك را با مشكل روبه رو نمي كند؟
* پدر از نظر كودك، منبع قدرت است. ولي كودك توقع دارد، اين قدرت براي او منشأ خير باشد، نه بلا و زحمت. پدر بايد به گونه اي رفتار كند كه فرزندش آرزوي ديدار او را داشته باشد. با كودكان خود چگونه برخورد مي كنيم؟
* و در نهايت پدر رهبر و فرمانرواي خانواده است.
در خطوط رهبري پدر نيز مي توانيم هفت فراز و يا وظيفه را مشاهده كنيم:
پدر، تعيين كننده فلسفه، ارزش ها و نگرش هاي حاكم بر خانواده است. پدر و مادر هر طور بينديشند، هر فلسفه اي در زندگي داشته باشند و به هر ارزش و نگرشي پايبند باشند، بر انديشه و عمل فرزندانشان تأثير مستقيم خواهند داشت.
پدر، نظام دهنده روابط افراد خانواده با يكديگر، با دوستان، فاميل و با ديگران است. اين روابط بايد قاعده مند باشند و همواره از يك اصل منطقي تبعيت كنند.
پدر، تعيين كننده برنامه براي زندگي اعضاي خانواده است.
پدر، مديريت اوقات فراغت و كار خانواده را نيز برعهده دارد.
وي تنظيم كننده ساعات كار، وقت مدرسه، بازي و تفريح، معاشرت با دوستان و فاميل، خريد، استراحت و... در خانواده است. البته او خود نيز بايد در همه صحنه ها حضور داشته باشد.
پدر، سازمان دهنده و تقسيم كننده وظايف افراد در خانواده است و خود نيز بايد وظايفي را همسان با بقيه عهده دار شود.
پدر، صيانت كننده و مراقب خانواده در امور جسمي، اخلاقي و معنوي است.
پدر، حافظ نظم در خانواده است.
شب- داخلي- اتاق نشيمن- نور چراغ
پدر، بر روي روزنامه هايي كه روي فرش اتاق پخش شده اند، ولو شده و مثلاً در حال استراحت است. دو نوبت كار، از ساعت ۷ صبح تا ۱۱ شب، رمقي براي او باقي نگذاشته، خسته است، خيلي خسته. دختر به پدر نزديك مي شود و مي گويد: «پدر! مي خواهيم براي من كاپشن بخريم... پول مي خواهم.»
پدر، از دختر مي خواهد كيفش را كه در گوشه اي از اتاق افتاده، به او بدهد. دختر هم همين كار را مي كند. پدر از داخل كيف پول خود يك تراول پنجاه هزارتوماني بيرون مي آورد و به دختر مي دهد. دختر مي رود و لحظاتي بعد با تراول بازمي گردد. او پول را مقابل پدر مي گذارد و مي گويد: فردا، عصر در مدرسه كلاس آموزش خانواده براي اوليا داريم... گفته اند حتماً پدرتان بيايد. در ضمن اين پول را هم نگه داريد براي وقتي كه خودتان هم بتوانيد دو سه ساعتي را براي ديدن و انتخاب لباس، با من و مامان همراه شويد.
پرسش هايي براي گفت وگو
درخواست هايي از مديران و اعضاي انجمن هاي اوليا و مربيان مدرسه ها
چنانچه در مدرسه شما، مشكلي مطابق با مسئله اي كه در اين نوشته طرح شده است، وجود دارد، براي رفع آن، چه اقدام ها و فعاليت هاي انگيزشي را در دستور كار انجمن اوليا و مربيان مدرسه خود قرار مي دهيد؟
اگر پدر يا پدراني از دانش آموزان مدرسه شما هستند كه با وجود اعمال انواع روش هاي انگيزشي، باز هم راضي به شركت در جلسات عمومي انجمن اوليا و مربيان و كلاس هاي آموزش خانواده نباشند در نهايت با آن ها چه مي كنيد؟ در اين صورت، آيا اين عده معدود از پدران را رها مي كنيد و از اصلاح رفتار آنها دست مي كشيد؟
فكر مي كنيد به غير از بهانه هايي همچون: «مشغله داشتم» ، «گرفتار بودم» ، «كار داشتم» ، «بايد نان زن و بچه ها را در بياورم» ، دلايل اصلي استعفاي پدران از تعليم و تربيت فرزندان خود چيست؟ آيا در اين زمينه اصلاً براي مدرسه و انجمن اوليا و مربيان نقشي قائل هستيد؟
آيا استفاده از برنامه هايي كه به نوعي حس زيبايي شناختي پدران و مادران را تحريك كند، همچون: استفاده از موسيقي، تئاتر و شب شعر (به ويژه برنامه هايي كه اجراي آن ها به عهده دانش آموزان است)، مي تواند در آشتي دادن پدران (و حتي مادران) با تعليم و تربيت و حضور آن ها در مدرسه ها مؤثر باشد؟ آيا در اين زمينه تجربه اي داشته ايد؟
|