سيامك قليچ خاني
تاريخ فوتبال ايران به نوعي با فوتبال اروپا پيوند خورده است. در آغاز راه نگاه ايران براي علم آموزي در رشته فوتبال به كشورهاي اروپاي شرقي بود. مجارها در اين راه بيشتر فوتبال ما را هدايت مي كردند.
زماني كه مرحوم صدقياني از بلژيك با دانش اندوخته خود به ايران بازگشت كلاس هاي ابتدايي او توانست الفباي فوتبال را در سطح جامعه ترويج دهد. از آنجا كه بلژيك جزو كشورهاي پيشرو و پيشقدم در فوتبال بود، صدقياني نيز آنچه آموخته بود در تيم هاي ملي و باشگاهي خرج كرد. صدقياني بيشتر توجه به بدنسازي و اصول تغذيه داشت تا كندو كاو در مسائل تاكتيكي و شيوه هاي آن روز فوتبال.
پس از آن سوچ مجارستاني آمد كه كشورش در زمينه فوتبال به ويژه در مقطع دهه پنجاه و شصت ميلادي سرآمد تمام دنيا بود. سوچ در استعداديابي و آماده ساختن فيزيكي بازيكنان فوق العاده بود و آنچه را كه خود مي دانست در اختيار فوتبال ما قرار داد. پس از يك دوره حضور مربيان ايراني مانند بياتي، مرحوم فكري، مرحوم دهداري و مرحوم رنجبر فوتبال ايران حضور مربيان خارجي را بار ديگر تجربه كرد. از رايكوف، تا ماساروش و اوفارل و در نهايت پس از پيروزي انقلاب اولين بار استانكو هدايت تيم ملي را دست گرفت و ناكام رفت، سپس تجربه توأم مربي ايراني و خارجي هم دوراني داشت مثل دوره پورحيدري كه زماني گده و مدتي زرنف وي را همراهي كردند. سپس فوتبال ما تحول را لمس كرد. چند صباحي ويرا و براگا و بعد توميسلاو ايويچ و ميروسلاو بلاژويچ و اكنون نوبت به برانكو ايوانكويچ تأثيرگذارترين و شايد آگاه ترين مربي كه به ايران آمد و خيلي زود تمام ويژگي هاي ما ايراني را شناخت، مي رسد.
وقتي مي گويد هافبك وسط بودم تعجب نمي كنيم چه خصائل او بيشتر به هافبك هاي طراح و فكور مي ماند، نه مدافعان درگير و تنومند يا مهاجمان حريص و پرهيجان و...
«تاناس» شماره ده مي پوشيد، اگر چه احتمالاً شماره ده در عصر بازيگري او اهميت مشابه امروز نداشت و به هر حال شماره ده مناسب برانكويي كه ما مي شناسيم نيست. كسي كه ستاره _ و نه لزوماً قهرمان- تيمش باشد،و از آن زمان او را «تاناس» ناميدند.
او مربي متفاوتي است. مردي شايد شبيه به «اسون گوران اريكسون» سرمربي خونسرد و بزرگ سوئدي تيم ملي انگليس كه تأثير دوران حضور وي در سمت فعلي محسوس و غيرقابل كتمان است، گر چه سفيدها با او هيچ عنواني را نبرده اند مثل برانكو كه يك مقام سوم در جام ملتها حاصل كار او با تيم ملي ايران است اما تغيير نسل فوتبال ايران دستاورد اصلي اوست.
اگر ظهور «وين روني» و فرانكو لمپارد در تيم ملي انگليس حاصل بزرگ كار اريكسون در شبه جزيره باشد. رشد عجيب استعدادهايي مثل حسين كعبي، محمد نصرتي و محرم نويد كيا محصول پروژه ايست كه او پيش از روزهاي خاطره انگيز بوسان در ايران انجام داد.
و امروز برانكو در قلب حادثه اي بالقوه ايستاده است. آن جا كه پرستاره ترين مردان فوتبال ايران با سيل بازيكنان جديد بايد به جايي برسد كه آرزوي ايرانيان است. اگر برگرديم به رقابت هاي پيشين مقدماتي جام جهاني، جام ملتهاي آسيا و بازي هاي آسيايي و مرور رقابتهايي از اين دست كه آنها را همواره با اعتماد به نفس عجيب و ادعاي قهرماني آغاز كرده ايم. ضمن اينكه ما را در درك موقعيت واقعي فوتبال ايران ياري مي دهد، كمك كار ما در پيدا كردن كليد موفقيت است. آنجا كه كسي نبود بين اعتماد به نفس و روح سلحشوري ايراني، غرور كشنده و حاشيه هاي هميشگي و آزاردهنده ارتباط مناسبي ايجاد كند و جواب معادله منفي است و زير صفر.
وقتي معادله را با احتمال قطعي پيروزي مي نويسند چنين نتيجه اي فاجعه بار و يأس آور است.
برانكو مربي واقعگرايي است و نبايد انتظاري فراتر داشت. نظر سرمربي كنوني تيم ملي مشخص است. اتومبيل او هر چقدر از توان و سرعت بالايي برخوردار باشد، باز او راننده اي است با مشي «آهستگي و پيوستگي» . به زخم هاي تصادفات نابه هنگام و سرعت هاي غيرمجاز كه نگاه كنيد، برانكو را درك مي كنيد. البته دشوار است ولي بايد به نگاه او عادت كنيم.
برانكو عقيده دارد هافبك طراز اولي بوده، اما در مورد مهارت مربيگري اش تواضع به خرج مي دهد. او امروز كمترين فاصله را با برگزيدگان جهان دارد؛ ما با او با هم اميد داريم.
قدرت فوتبال ايران
برانكو ايوانكوويچ در ارتباط با تيم ملي فوتبال ايران اعتقاد عجيبي دارد، وي مي گويد، مذاكرات من با تيم هاي ملي بحرين، اندونزي، يك تيم باشگاهي در كروواسي و حتي باشگاهي در اتريش خيلي خوب پيش مي رفت اما پس از قهرماني در بوسان مي دانستم كه مي توانيم با ايران به جام جهاني صعود كنيم. من تجربه حضور در جام جهاني داشتم (كمك بلاژويچ با كروواسي در فرانسه)، تجربه بسيار بزرگي است. حتي به عنوان دستيار، درسي كه من از آن ميادين گرفتم، بهترين مدرسه زندگي ورزشي من بود. در زماني كه مدت كوتاهي از تيم ملي ايران جدا شدم، هنوز دلم با تيم ملي ايران بود، در همان دوران در يك دهكده اي در مرز اتريش و كروواسي دور از تمام حاشيه هاي فوتبال استراحت مي كردم كه مدير قبلي باشگاه پرسپوليس از طريق يك ايراني مقيم «وين» من را پيدا كرد ،آنقدر به ايران علاقه داشتم و استعدادهاي اين كشور را قبول دارم كه قصد داشتم قيد تيم هاي ملي را كه خواهان من بودند بزنم و مربي يك تيم باشگاهي ايراني شوم اما درست در زمان عقد قرارداد از سوي فدراسيون فوتبال و سازمان ورزشي ايران تماس دوباره اي با من گرفته شد و خيلي زود به توافق رسيديم.
حريفان
درباره حريفان ايران اگر يادتان باشد، قبل از قرعه كشي هم مايل بودم با ژاپن همگروه شويم تا با كره جنوبي، چرا كه كره اي ها تشكيلاتي تر عمل مي كنند و حرفه اي تر هستند، هر چند فوتبال ايران را فراتر از كره جنوبي مي دانم. از بحرين شناخت كافي دارم. با اين تيم در جام ملتهاي آسيا بازي كرديم و ۹۰ دقيقه كاملاً برتر بوديم، بحرين تيمي است كه طي چهار سال اخير كمترين تغيير را داشته است، اين امتياز مهم آنهاست اما راههاي شكست آنها را مي دانم. از كره شمالي هم هراس ندارم. اما نوع بازيها و مسائلي كه در بازي ايران و كره شمالي در تهران رخ داد باعث مي شود كه نسبت به اين بازي حساسيت ويژه اي داشته باشيم. بعد از بازي با ژاپن در روز پنجم فروردين ماه مي بايست در فاصله پنج روز در پيونگ يانگ با كره شمالي بازي كنيم. بعد مسافت ، وضعيت بد پروازي و مشكلات اخذ رواديد از معضلاتي است كه با آن دست به گريبانيم. نحوه بازسازي جهاني نفرات در فاصله پنج روزه اين مسابقات نيز بسيار حياتي است.
بازيهاي تداركاتي
بازي با پاناما، اولين ديدار تداركاتي ما محسوب مي شود كه اتفاقاً انتخاب خود من بود. براي اولين بازي دوستانه پس از پايان اضطرابهاي مرحله اول مقدماتي جام جهاني نياز به حريفي بود كه از نظر جسماني، خط دفاعي ما را تحت فشار بگذارد و همچنين جزو تيم هاي تازه توسعه يافته اي باشد كه به ديدارهاي تداركاتي اهميت قائل شود. تاكنون بازي با تيم هاي اسلوواني و اتريش قطعي شده اما بازي با يك تيم سرعتي و آسيايي در اولويت قرار دارد. من مايلم با كره جنوبي ديدار داشته باشيم، آنها نيز دوست دارند با ايران بازي كنند. اگر حجم مسابقات اجازه دهد دو بازي رفت و برگشت با كره جنوبي در تهران و سئول برگزار مي كنيم.
خداداد عزيزي
هنوز هم مي گويم، خداداد عزيزي به من تحميل نشد. من هيچ وقت در مواضع خود دچار تك محوري نمي شوم. قبل از بازي با اردن حس كردم كه خداداد مي تواند به تيم ملي كمك كند. او در آن برهه از زمان در پاس فوق العاده كار مي كرد و اكنون هم جزو بازيكنان مطرح ايران است.
دگرديسي تيم ملي
بعد از بازي هاي بوسان و قهرماني در آسيا خيلي ها اصرار داشتند با همان اميدها، تيم ملي را بسازم اما بايد عاقلانه رفتار مي كرديم. دگرديسي بايد به مرور زمان شكل مي گرفت و حالا نتيجه اش را گرفته ايم. ايران سرشار از استعدادهاي بيشمار است اما بايد مراحل رشد بازيكن را در نظر گرفت تا هرز نروند. متأسفانه بازيكنان ايران در رده پايين به درستي شكل نمي گيرند به همين دليل در سنين بالاتر از لحاظ فني و فرهنگي بايد با آنها به درستي برخورد شود.
علي دايي
علي دايي نفر اول و آخر من است. من از شما يك سؤال دارم مگر نه اينكه لائوس تيم ضعيفي مقابل ايران بود، پس چرا در آن ديدار تنها دايي توانست چهار گل به ثمر برساند. مگر مهاجمان و بازيكنان ديگري در زمين حضور نداشتند، در فوتبال ايران فعلاً مهاجم نوك كاملتر از علي دايي نداريم.
ايرادات خط دفاعي
فكر مي كنيد براي چه من سيستم تيم ملي را تغيير دادم، مشكل خط دفاعي ايران باعث شد تا از سيستم سه دفاع به روش چهار دفاع زنجيره اي رو بياورم كه از سوي دو هافبك دفاعي حمايت مي شدند. جا افتادن اين تغيير روش نياز به زمان دارد. اين كار از بازي با نيوزيلند در جام بين قاره اي آغاز شد و تيم ملي بازي به بازي بهتر مي شود. ساختار دفاعي ما شكل گرفته اما قبول دارم ايرادات فردي قابل وضوح است و در خط دفاعي ايرادهاي فردي فاجعه بار است. در اين ميان باشگاه ها نيز بايد كمك كنند. اگر هدف اين است كه تيم ملي به جام جهاني صعود كند، نياز داريم كه هماهنگي ميان تيم ملي و باشگاه ها بيشتر شود.
فريدون زندي
فريدون زندي را از مدتها پيش در نظر دارم. ننويسيد اما زوج او در كنار .... (قول داديم و ننوشتيم) در ميانه ميدان فوق العاده است. و ابزارهاي من را براي اجراي (۱- ۳- ۲- ۴) كامل مي كند. تيم ملي با نفراتي ماند رضايي، مهدوي كيا، كعبي، كريمي، نيكبخت، دايي و زندي يك تيم كاملاً بين المللي است.
تلويزيون ايران و مشكلات فوتبال
در تمام دنيا، تلويزيون حامي اصلي تيم ملي است اما در ايران اينگونه نيست. برگرديم به بازي ايران با آلمان و تفاوتهاي آنرا حس كنيد، تلويزيون ايران همكاري كرد، يك شبكه آلماني بازيها را پخش كرد و فوتبال ايران و تيم ملي درآمد بالايي را كسب كردند و فوتبال شما تا حدودي خودكفا شد. تلويزيون ايران يا بايد به تيم ملي كمك كند و يا اينكه اجازه دهد اسپانسرها و يا شبكه هاي بين المللي حامي بازيهاي ايران شوند. آنوقت حضور بزرگاني مانند برزيل، فرانسه، انگلستان و... در ايران عادي خواهد شد و فوتبال ملي در ميادين بزرگ نمايش خواهد داد.
حمايت رسانه ها
تيم ملي نياز به آرامش دارد و اين مهم توسط روزنامه نگاران به دست مي آيد. تصور كنيد اگر تيم ملي در دوره قبل دچار حواشي غيرمفيد نمي شد، آيا به جام جهاني راه نمي يافت؟