چهارشنبه ۲ دي ۱۳۸۳
رسانه ها و رسالت ما
قبل از آن كه نهادهاي تربيتي سنتي در جامعه ذهن نوجوانان و جوانان را شكل بدهند، رسانه هاي تأثيرگذار مدرن توانسته اند روح آنان را تسخير كنند. بنابر اين در جامعه امروزي هنجارهاي تأثيرگذار و قدرتمند جاي خود را به رسانه ها داده اند، «دكتر حسن بلخاري» استاد دانشگاه طي يك سخنراني در دانشگاه قم مطالبي را در زمينه تأثير رسانه ها و رسالت جامعه ارائه كرده اند كه گزيده اي از آن را مي خوانيد:
007986.jpg
مهم ترين چالشي كه امروز وجود دارد، فقدان يك سيستم تأثيرگذار و قدرتمندي است كه براساس آن بتوان بر رفتار نوجوانان و جوانان تأثير داشت و در روحيه نوباوگان جامعه آرمان سازي كرد. آن اقتداري كه در دوره سنت داشتيم و تبعيت و تقيدي كه در آ ن دوران شاهدش بوديم، امروزه بسيار كم رنگ است و سبب ايجاد تأثيري كوتاه و مختصر در نسل نوجوان و جوان شده است. شاهد كلام، بعضي از ناهنجاري هاي بسيار جدي است كه در سطح جامعه شاهدش هستيم. مسئله فرار نوجوان ها و جوان ها از خانواده هايشان و مسئله افزايش مفاسد اخلاقي در برخي از سطوح به نحوي بيانگر وجود همان، فقدان سيستم كارآمد و توانمند است و شايد بتوان مهم ترين و بزرگ ترين چالش را در زندگي جوامع انساني امروز اين امر دانست كه نه جوانان آن تقيد گذشته را دارند و نه مراجع، آن اقتدار پيشين را حفظ كرده اند. عدم اقتدار و عدم تبعيت، تقريباً در سطح جهان رفته رفته به يك معضل بسيار جدي تبديل مي شود. عامل اصلي هم اين است كه الان موازي با سيستم تربيتي سنتي ما، موازي با كاركرد مراجع معنوي ما يك سيستم بسيار قدرتمند كار مي كند كه اين سيستم هدفش فقط پر كردن اوقات فراغت يا لذت بخش كردن زندگي انسان نيست، اين سيستم،يعني رسانه ها، پا را بسيار فراتر از اين دو محدوده مي گذارد و وارد قلمرو بسيار پيچيده روان انسان مي شود. «مك لوهان» از برجسته ترين متخصصان مباني نظري رسانه ها معتقد است «رسانه ابزار بي روح و بي محتواي پيام نيست،خود پيام است.» براي مثال در سري كتاب هاي هري پاتر يا دو فيلمي كه از او ساخته شده، جلد پنجم كتابش شش ماه قبل از انتشار ۱۰۰۰۰۰ نسخه اش پيش فروش شده بود. مضاف بر اينكه اين سري كتاب ها اكنون بوسيله سيستم بسيار قدرتمند هاليوود مبدل به تصوير شده است.
اكنون مناسب است دو سؤال مطرح شود. اول اينكه، حقيقتاً اين پديده رسانه اي كه توانايي تبديل ايده به يك رفتار را دارد، در سيستم «رؤياپذيري» چقدر نقش دارد؟ دوم، چقدر اين نقش مورد شناسايي سيستم هاي تربيتي كشورهاي در حال توسعه قرار گرفته؟ يعني تا چه حد در كشوري مثل ايران مباني نظري رسانه ها در محافل علمي و دانشگاهي اش مورد بررسي عميق قرار مي گيرد؟ پارلمان اروپا يك تيم روان شناسي مركب از دوازده روان شناس برجسته را مأمور كرد تأثيرات رفتاري كتاب ها و فيلم هاي هري پاتر را بررسي كنند،  البته هنوز نتيجه كاركرد اين روان شناسان مشخص نيست. زيرا گزارشي كه اينها به پارلمان اروپا داده اند هنوز منتشر نشده است. ولي هنگامي كه اين كتاب ها اوج گرفت و از روي آن فيلمي ساخته شد، ما در برخي از نقاط آمريكا شاهد كتاب سوزي بوديم. واتيكان موضع جدي نسبت به ساخت و انتشار فيلم ها و كتاب هاي هري پاتر گرفت، به حدي كه كتاب هاي مختلف آن در كليساها سوزانده شد، اما اخيراً واتيكان در يك موضع منفعلانه اعلام كرد كه ما كل اين كتاب ها را بررسي كرديم و معتقديم چون در اين كتاب ها نهايتاً جنگ خير و شر وجود دارد و از آنجايي كه بر پيروزي خير و شكست شر، تأكيد مي شود، لذا واتيكان اين فيلم ها و كتاب هاي مربوط به آن را تأييد مي كند!
اما وقتي از يك بعد ديگر و با نظر عميق تري به قضيه نگاه كنيم، درمي يابيم كه در مجموعه فيلم هاي هري پاتر يا مجموعه فيلم هايي كه هاليوود سازنده آن مي شود، بحث خير و شر به عنوان تابعي بسيار ظريف از اقتدار عمل مي كند كه قهرمانان اين فيلم ها در متن رفتار خودشان، نشان مي دهند. اين نكته بسيار اساسي و مهمي است كه نياز به تبيين و تفسير بيشتر دارد. سريال تلويزيوني«امام علي(ع)» به كارگرداني داود ميرباقري در اين زمينه نمونه بارزتر و روشن تري است، اكثر مباحث و مطالبي كه درباره اين مجموعه بود، در مورد نقش و شخصيت«قطام» بود كه و تأثيرگذاري فراواني روي مخاطب داشت. يكي از انتقادهاي جدي به كارگردان سريال اين بود كه شما با برجسته كردن يك مفهوم، مفاهيم ديگر را سايه نشين و تابع آن مفهوم برجسته كرديد. واقعاً هم انتقاد قابل قبولي است، چرا كه در قلمرو رسانه ها آن مفهومي كه به شدت برجسته مي شود تأثيرگذار است، نه نتيجه اخلاقي كه شما مي خواهيد بگيريد. در مجموعه فيلم هاي هاليوودي، متأثر از انسان  شناسي و اومانيسم حاكم برروزگار كلاسيك يونان، بازوان ستبر و اندام هاي زيبا و تنومند، محور قرار داده مي شود، از اين روست كه قصه به تابعي از اين قدرت پردازي مبدل شده و مطمئناً اين قدرت پردازي در تبعيت از قصه و نتيجه اش عمل خواهد كرد.
در بررسي هايي كه بنده روي فيلم هاي هري پاتر داشتم، به اين قضيه پي بردم كه آن قدرت جادويي كه اين بچه ها از خودشان دارند در ذهن نوجوان ما ماندگار است. قهرمانان قصه بوسيله يك چوب جادويي قدرتمند، در اشياء تصرف پيدا مي كنند و توانايي پرواز مي يابند. دوره نوجواني دوره ديدن اين آرمان ها در حد نهايي اش هست. دوره نوجواني دوره اي است كه فقط اوج و كمال قدرت در ذهن تصور مي شود و اگر زيبايي تصور مي شود،  به صورت آرماني اش نمودار است. امر نسبي در اين دوران وجود ندارد، چون معمولاً يك نوجوان قادر نيست امور نسبي را از امور مطلق، تشخيص دهد و همه چيز را مطلق مي داند. اگر سيستم رسانه اي بسيار قدرتمند، تكنيك را مقدم بر محتوا قرار داد، آيا ديگر مي توان ادعا كرد كه كل خواسته اين نوع قصه ها پيروزي خير بر شر است؟ آيا مي توانيم تأثيرات روان شناختي آن را نفي كنيم؟ كتاب مقدس، تعليم جادوگري را مستقيماً كار شيطان مي داند. در قرون وسطي جادوگران بنا بر نص صريح  اناجيل اربعه سوزانده مي شدند. در قرآن هم تعليم سحر، تعليم شياطين است، ولي ما در كتاب هاي هري پاتر مدرسه جادوگري داريم كه در آخر به اين صورت نتيجه گيري مي شود كه اين جادو بايد در خدمت خير قرار گيرد! روي برخي از ارزش هاي معنوي تأكيد مي شود، اما يك نكته ظريف روان شناختي وجود دارد. مخاطب در فيلم چه چيز را بررسي مي كند؟ پيروزي خير بر شر تبيين مي شود يا آنچه كه در ناخودآگاه يا خودآگاه سيستم حاكم بر رسانه ها را _ كه عبارتند از: تعليم قدرت، زيبايي و لذت است، تحليل مي شود؟ چرا تمامي قهرمانان اين فيلم ها بلا استثناء زيبا هستند؟ چرا بازوان ستبري دارند؟ همه اينها باعث مي شود در سيستم رسانه اي در جهت مخالف فطرت، معيارهاي ارزشي و فطري با مشكل مواجه شود و رسانه ها با تأثير در  آن دريافت هاي شهودي انسان معاصر، معيارهاي خود ساخته اي را بر فطرت انسان تحميل كنند.
در يكي از كتاب هاي فوق العاده ارزشمند با نام«زندگي در عشق، مردن در خوشي »بيان شده است كه رسانه ها سير منطقي نسل ها را به هم مي زنند، مثلاً يكي از تأثيرات كارشان اين است كه گوهر كودكي را از انسان سلب مي كنند. چگونه؟! انسان براي اينكه به يك رشد طبيعي و در نتيجه تكامل طبيعي برسد، بايد آن ساختاري كه بيولوژيك خلقت و مغز پردازنده خلقت، برايش طراحي كرده است را پله پله طي  كند. شما براي اينكه يك جوان معقولي باشيد، بايد كودكي و نوجواني را با معيارهاي درستي به طور دقيق و تدريجي سپري كنيد. اما اگر يك سيستم رسانه اي انسان را دچار بلوغ زودرس كرد، يعني رسيد به پله چهارم بدون اينكه پله دوم و سوم را پيموده باشد، اين رشد غيرطبيعي است و ساختار  آن نيز، ضرورتاً غيرطبيعي خواهد بود. يكي از مهم ترين كاركرد منفي رسانه ها به هم زدن سير طبيعي و تسلسل منطقي است. اكنون رسانه ها با قدرت جذابيت وسيعي كه دارند يك كودك شش ساله را در قلمرويي از انباشت و اشباع اطلاعات قرار مي دهند كه جوان سنتي دوره گذشته چنين اطلاعات وسيعي را نداشت. البته سوءتعبير نشود بي شك انسان هر چه بيشتر در معرض اطلاعات قرار داشته باشد؛ بهتر است، ولي چه اطلاعاتي و با چه توسعه اي؟ هيچ معلمي حق ندارد دردوره ابتدايي فلسفه تدريس كند. براي مثال، آيا مي توان به يك كودك ابتدايي از علم فلسفه چيزهايي را مطرح كرد؟ آيا مي توان براي كودكي كه در آغازين گام هاي تجربه جنسي است،  از تجربيات جنسي گسترده گفت؟ حالا شما ببينيد در جديدترين مباحث روان شناختي چه خطرات و آسيب هايي براي بلوغ زودرس ذكر مي شود. انسان در پروسه آفرينش، بايد اين مراحل سني را گام به گام جلو رود. مقدار ظرفيت و آن مكانيزمي كه براي اين ظرفيت طراحي شده،  متناسب با سطحي از زندگي ماست. حال اگر اين پروسه را به هم بزنيم، در واقع اساس زندگي انساني را مختل كرده ايم.
در شهر قم، ميان جمع روحانيون و طلاب مدرسه فيضيه بحثي را مطرح كردم و گفتم: جهان امروز صرفاً كاويدن يك معنا تا بطن آن نيست، بلكه گسترش «افق ديد» نيز است لذا نبايد فقط ژرفا را ديد، بلكه بايد وسيع نگر هم باشيم. اگر وسعت ديد بود، دانشگاهها و رهبران فكري و ديني ما بسيار موفق تر از الان بودند. اگر وسعت نگري بود، ديگر علما و روحانيون از ديدن فيلم «ترميناتور» و «هري پاتر» كراهت نمي ورزيدند. البته در اين قلمرو، بحث مهم صرفاً اين نيست. اكنون در فقه و اصول مواردي را داريم كه جزء افتخارات فقه اسلامي است. حقيقتاً علماي شيعه در علم اصول خوش درخشيده اند. بنده در كارشناسي، «فقه و حقوق» خواندم. كتاب هاي مختلف فقهي را مطالعه كردم. اساتيد بزرگوار به عنوان يك نظريه  پرداز، سئوالات مختلفي را كه ممكن بود در ذهن امثال من ايجاد شود را پيش بيني مي كردند و پاسخ هاي خوبي هم مي دادند. به هر حال، هر امري، بسيار دقيق شناسايي مي شد. ولي در جهان مدرن بايد متوجه باشيم كه تخصص، تفكر و حكمت صرفاً به تأمل عميق در يك مسئله نيست، بلكه به عوامل ديگري هم بستگي دارد. اگر ما بتوانيم آن قسمت از دريافت هاي خودمان را به افق ديدمان پيوند بزنيم، در قرن ۲۱ مي توانيم به قول امام خميني (ره) سنگرهاي كليدي جهان را فتح كنيم. پس گاهي در مورد نوجوانان و جوانان نياز به يك افق ديد گسترده داريم. فقط سعي نكنيم در يك رشته متخصص شويم. اين قصه ديروز دانشگاهها بود.
مهمترين چالش اين است كه ما با نوعي «تحول معياري» روبرو هستيم كه در اين تحول معياري، ارزش هاي عميق انساني با يك نگرش كاملاً صوري، به صورت پرستي هاو قدرت پرستي ها تبديل مي شود. از يك طرف رسانه ها، با ربودن گوهر پاك كودكي، به نظم و ترتيب منطقي نسل ها، خدشه وارد مي كنند؛ از سوي ديگر معيارهايي را بنا مي كنند كه متكي بر شاخصه «قدرت» است. البته انسان ها فطرتاً دنبال قدرت هستند. جوياي قدرت بودن بد نيست، بلكه جهتي كه آن قدرت دارد بايد شناخته شود. همان طور كه اشاره كردم، در زندگي انسان، سيستم هاي بشري،  توانايي فكري و معنوي او را به هم مي ريزد.
قرآن وقتي قوم لوط و فسادشان (همجنس بازي) را شرح مي دهد، از يك اصطلاح خيلي عجيب و زيبا استفاده مي كند. مي فرمايد: البته كار اينها فساد است، ولي عذابشان به دليل «قطع سبيل»شان است. اين قطع سبيل همان به هم ريختن سيستمي است كه ذكر شد؛ يعني خداوند يك سيستم بسيار عميقي را در نهاد انسان طراحي كرده است. اين سيستم براي تبديل از حالت بالقوه به بالفعل، يك پروسه زماني مناسب و مستعد مي خواهد. اگر با يك عامل بيگانه اين پروسه و زمينه مستعد را دچار خدشه كنيم، آنچه كه در نهاد بشر بالقوه وجود دارد؛ يا بالفعل نمي شود و يا اين عمل به طور ناقص انجام مي شود. رسانه ها سيستم طبيعي را به هم مي زنند و قطع سبيل مي كنند. اين امر متأسفانه سبب شده در سراسر جهان شاهد نوعي «تشتت تربيتي» باشيم. اين نه فقط فرداي ما ايرانيان، بلكه فرداي كشور هند و حتي فرداي اروپاست. به اظهارنظرهاي متخصصان فرانسوي و وزير فرهنگ فرانسه عليه هاليوود توجه كنيد. اينها معتقدند سيستم رسانه اي هاليوود، در روان كودكان و جوانان ما كاري مي كند كه تمامي ارزش هاي معنوي، ذهني و انساني آنها دچار نوعي تحول عميق باطني مي شود. اگر چنين سيستمي در جهان حاكم شود- كه متأسفانه حاكم شده- تا چه حد جوامع ادعاي كنترل و اشراف بر هرم سني نوجوانان و جوانان شان خواهند داشت. «شناسايي» و «راهنمايي» نوجوانان و جوانان فرض است و تا اين دو مقوله نباشد آينده سالم و صالحي براي نسل فردا نخواهد بود. ما در اين برهه زماني تا چه حد روي اين سيستم كنترل داريم. تا چه حد توانستيم سيستم هاي موازي با سيستم هاي فرهنگي خودمان را شناسايي كنيم. اثرات منفي شان را خنثي و از اثرات مثبت شان استفاده كنيم. اكنون در تهران، شما يك CD فيفا ۲۰۰۳ را با ۲۰۰ تومان كپي مي كنيد، اما برنامه رايانه اي ياسين را بايد به قيمت ۱۳۰۰۰ تومان خريد. امكان كپي كردن هم ندارد؛ زيرا قفلي روي آن گذاشته اند، البته كار نادرستي هم نيست. آيا يك كشوري كه دغدغه آينده را دارد و بازسازي جامعه را براساس معيارهاي ارزشي و معنوي و انساني مي داند؛ نبايد اين CD ها را به صورت بسيار جذاب و رايگان در اختيار مردم قرار دهد؟ چرا به قدرت اين گونه رسانه ها ايمان نداريم؟ چرا برنامه هايي براي استفاده بهينه آن نداريم؟ من معتقدم يك رسانه كاركردهاي بسيار عميق و جدي اي را دارد كه مي توان از آن در راه ساخت فردا استفاده كرد، ولي ما تا چه حد استفاده مي كنيم؟ اين ضعف و ناتواني در كاربري سبب شده چالش جدي به وجود بيايد كه ما اصطلاحاً اسمش را «گسست نسل ها» مي گذاريم.
جوامع چرا داراي گسست نسل مي شوند؟ چرا رابطه امروز با ديروز قطع مي شود؟ و چرا امروز از يك سري معيارها و مقياس ها استفاده مي كند كه متعارض با استانداردها و نرم هاي ديروز است. مهمترين شاهدي كه در تحقيقاتم به آن رسيدم همين مسئله است كه متأسفانه در اين جهان مدرن با سيستمي روبرو هستيم كه اين سيستم صرفاً در لايه هاي لذت طلبي انسان معاصر نفوذ نكرده است، بلكه در لايه هاي زيرين يعني لايه هاي معياري نفوذ كرده و با تغييري كه در آن لايه ها ايجاد كرده، معيارها را دچار تحول جدي مي كند. مهمترين عامل اين تحول، قدرت پيچيده رسانه هاست.

سايه روشن رسانه
«جام جم» در جام جم
مجموعه تلويزيوني جام جم به تهيه كنندگي قاسم جعفري و با هدف معرفي سريالها و مجموعه هايي كه داراي ويژگيهاي خاص و جذاب براي مخاطبين خارج از كشور است، ساخته مي شود. به گزارش ايسنا، اين برنامه كه در قالب ۵۲ قسمت ۵۰ دقيقه اي تهيه مي شود، سعي دارد با شيوه اي نو، تحليلي از تلاش كليه سازندگان آثار متفاوت، جذاب و ديدني سينما و تلويزيون ارائه دهد. قسمت اول اين برنامه با بررسي اولين مجموعه به يادماندني پس از انقلاب اسلامي با نام سربداران با حضور محمدعلي نجفي (كارگردان) و اكبر عالمي (تهيه كننده)آغاز مي شود. اين برنامه در ادامه به بررسي آثار كارگرداني چون كيومرث پوراحمد، همايون اسعديان، علي ژكان، مهدي  صباغ زاده، سيروس مقدم و فرج ا... سلحشور مي پردازد.
يكي بود، يكي نبود
«يكي بود، يكي نبود» عنوان برنامه عروسكي است به كارگرداني «هنگامه مفيد» كه قرار است در ايام نوروز توسط شبكه دو صدا و سيما پخش شود. اين كار عروسكي كه در پنجاه قسمت با شخصيتهاي ثابت تهيه مي شود، بر مبناي افسانه هاي ايراني ساخته خواهد شد. به گفته مصطفي رحماندوست نويسنده  برنامه، از آن جا كه اين مجموعه بر مبناي افسانه هاي ايراني نوشته شده است، مناسب ديدم كه نام آن را «يكي بود يكي نبود» بگذارم و تلاش كرده ام با بهره گيري از شخصيتهاي ثابت و در هر قسمت يك افسانه به همراه يك ضرب المثل بازسازي كنم.
007983.jpg
پخش جديد چراغ جادو
پخش مجموعه جديد مسابقه «چراغ جادو» با ساختاري جديد از اول دي ماه آغاز مي شود. احمد سمناني تهيه كننده اين برنامه به ايسنا، گفت: مجموعه جديد مسابقه از دو بخش حضوري و غير حضوري تشكيل شده و بدين ترتيب مسابقات عملي و رايانه اي خواهد بود كه با مشاركت شركت كننده داخل استوديو و كسي كه تماس گرفته انجام مي شود.
شبكه «مهاجر» مجوز ندارد
«عفت شريعتي» گفت: تلويزيون «مهاجر» هيچ مجوزي از صداوسيما نگرفته است.
به گزارش ايسنا، مخبر كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي، در جمع خبرنگاران افزود: مديريت صدا و سيما به خاطر حفظ و جايگاه نظارت ها بايد متمركز باشد و معتقدم اگر شبكه هاي تلويزيوني بدون شناسنامه و با اهداف خاصي راه اندازي شود ضرر و زيان آن كم نيست.
وي افزود: همان طور كه از تهيه مواد غذايي غير استاندارد استفاده نمي كنيم، برنامه هاي فرهنگي و رسانه اي از جمله صدا و سيما نيز اگر از نظارت و توجه مسئولان بركنار باشد هيچ ضمانتي وجود ندارد كه سلامت محصولات فرهنگي آنها حفظ شود.

سينما
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |