چهارشنبه ۲ دي ۱۳۸۳
گفت وگو با الكس فرگوسن
مربي افسانه اي
007980.jpg
سيدهادي سراج زاده
او را سر لقب دادند تا ارزشهاي او را در عرصه ورزش و فوتبال پاس بدارند. بيش از هزاربار است كه او روي نيمكت سرخپوشان الدترافورد مي نشيند. يك ركورد بي نظير كه تنها از منچستر يونايتد و فرگوسن برمي آيد. بزرگان زيادي در فوتبال جزيره آمده اند و رفته اند. نامهايي چون چاپمن، آلف رمزي، باب پيزلي، مات بوسبي، برايان كلاف و... اما هيچيك به پاي ركورد فرگوسن نمي رسند. رمزي و بوبسي لقب سر گرفتند، اتلاقاً سر مات بوبسي در منچستر به اين افتخار رسيد. مربي افسانه اي كه از حادثه سقوط هواپيماي منچستر يونايتد جان سالم بدر برد و سال ۱۹۶۸ با آن قهرمان اروپا شد. فرگوسن نيز اين افتخار را در دهه نود به دست آورده است. در زمان رهبري فرگوسن تماشاگران سرخپوش اولدترافورد بيشترين آرامش را داشتند و دارند. او از ابردين به منچستر آمد. فرگوسن يك بار گفت كه دليلش براي ترك ابردين و پيوستن به منچستر اين بوده كه مي خواسته است درد و رنج ساختن يك تيم را دوباره تجربه كند.
با آمدن به اولد ترافورد در ۶ نوامبر ،۱۹۸۶ فرگوسن در چهار سال اول بدون اين كه جامي را بدست آورد، رنج نسبتاً  زيادي را تجربه كرد. اما آن چهار سال در ساختن زيربناي كلي باشگاه بسيار اساسي بود. در پشت صحنه و به دور از فلاش دوربين ها، مرد گلاسكويي سخت در حال انجام كارهاي زيربنايي بود كه بعداً سبب شد منچستر موفق ترين دورانش را در طي تاريخ خود تجربه كند.
* با توجه به اين كه بيش از ۱۰۰۰ بازي است كه شما مربي منچستر هستيد و در اين ۱۸ سال به افتخارات زيادي رسيده ايد، چه چيزي به شما انگيزه مي دهد و شما را در اين كار جلو مي برد؟
- خوب اين يك سؤال نسبتاً آسان است. وقتي شما وارد عرصه مربيگري فوتبال مي شويد بايد يك سري خصوصيات را براي اين كار داشته باشيد:عزم و تصميم جدي، پشتكار و گذشت. اگر اين خصوصيات را نداشته باشي هيچ شانسي را براي مربيگري نداري. من در ۳۲ سالگي اين كار را شروع كردم و فكر مي كنم از اين نظر تغييري نكرده ام.
فكر مي كنم كه به خاطر همين موضوع توانسته ام ۳۰ سال به عنوان مربي دوام بياورم. مربيگري اين باشگاه كار را آسانتر هم مي كند. استانداردهاي باشگاه، تاريخ آن و جايگاه طرفداران كار را از نظر ايجاد انگيزه آسان مي كند. شما براي يك تيم كوچك و پاره وقت اسكاتلندي كه در ته جدول هست كار نمي كنيد. شما براي يك تيم پرطرفدار، چند مليتي و شناخته شده در جهان كار مي كنيد. ميزان حمايتي كه از منچستر مي شود هميشه شما را به جلو مي راند.
* با انتظاراتي كه از باشگاه مي رود، سالهاي اول كه موفقيت و جامي را به دست نياورديد تا چه حدي مشكل بود؟
-خوب باشگاه چون مي دانست ما مي خواستيم يك باشگاه فوتبال بسازيم نه يك تيم فوتبال، از ما حمايت مي كرد. هميشه در مورد اين كه امتياز يك مربي چيست ترديد وجود دارد. امتياز من اين بود كه هميشه صاحب يك باشگاه فوتبال بودم نه يك تيم. در نتيجه، كارهاي دشوار بازسازي باشگاه، توسعه دادن شبكه جست وجوي بازيكنان، آزمايش كردن بازيكنان جوان و پايه ريزي پيشرفت آنها در باشگاه، شروع شد. تمام كساني كه در باشگاه بودند خواهان انجام اين كار بودند. وقتي من و آرچي نوكس دستيارم شروع به كار كرديم، اين امر هدف اول ما بود.
* شما تشكيلات جوانان را چگونه در باشگاه پيشرفت داديد؟
- با توجه به اين كه خانواده ما در ابردين بود مي توانستيم هر شب كار كنيم. ما هر شب در حال آزمايش گرفتن در البرت پارك زير نور نورافكن روي زمين هاي چمن بوديم يا در مجموعه ورزشي داشتيم بچه ها را تمرين مي داديم. پيشرفت ما بدون شك به خاطر همين موارد بود. اين موقع بود كه بازسازي شروع شد. يكي از بهترين كارهاي من اين بود كه لزكرشاو كه آن موقع دلال بود و حالا مدير آكادمي است را به باشگاه آوردم. او فوق العاده بود. او پويايي و تحركي را كه براي اين نقش لازم است دارا بود. نسبت به كارش علاقه و اشتياق زيادي داشت و عاشق كارش بود. او كل تشكيلات بازيكن يابي را دوباره از اول درست كرد. بعد برايان كيد را آوردم تا بازيكن يابي در محله را شروع كند. او تمام محل را مي شناخت و با تمام دلالان در محدوده آشنا بود. از اين طريق ما بازيكناني مانند بات، اسكولز و برادران نويل را در اختيار گرفتيم.
در آن زمان راين گيگز به ما پيوسته بود، گرفتن راين اولين موفقيت من بود. او در منچستر سيتي تمرين مي كرد و تمايل داشت كه با آنها قرارداد ببندد. ولي من راين و پدرش را به باشگاه دعوت كردم و در موارد متعددي آرچي و من يا جو برون، مسئول قسمت پيشرفت جوانان، به خانه راين مي رفتيم تا با مادر و پدرش صحبت كنيم و او را به آمدن به يونايتد راضي كنيم. ما در اين كار موفق بوديم. كم كم ساختار شروع به تغيير كرد.
* آيا براي شما واضح بود كه استانداردها در حال پيشرفت است؟
- چون ما از بچه هايي از تمام نقاط كشور آزمايش مي گرفتيم به مرحله اي رسيديم كه بازيكنان از توانايي بهتري برخوردار بودند. توانايي بچه هايي كه به باشگاه مي آمدند آنقدر بالا مي رفت كه ما مجبور شديم برخي از بچه ها را نپذيريم فقط به اين دليل كه استانداردها بالاتر رفته بود. بعضي از آنها بعدآً  پيشرفت كردند و دوران بازيگري خوبي را داشتند. ما به اين امر دست يافتيم چون مردم فهميدند كه ما حاضريم به جوانان بها بدهيم. در واقع كليد موفقيت همين بود.
هميشه وقتي يك بازيكن جوان مي خواهد با باشگاهي قرارداد ببندد كمي ترديد مي كند. با اين كه شما مي خواهيد يك فرم را امضا كند اما سؤالي كه از خودش مي پرسد اين است كه «آيا من آنجا راحت خواهم بود و به من بها مي دهند؟» اينها سوالات سختي است كه از يك مربي پرسيده مي شود. اما در اوايل دهه ۹۰ ما در موقعيت بهتري قرار داشتيم. اين امر با بردن «جام حذفي جوانان» در سال ۹۲ به اوج خود رسيد. به موازات آن، پيشرفت باشگاه باعث شد تيم اصلي در سال ۹۰ «جام حذفي» و در سال ۹۱ «جام برندگان» را ببرد. از آن به بعد پيشرفت ما به عنوان يك باشگاه سرعت گرفت.
* شما در مورد پشتكار داشتن مربي صحبت كرديد، موارد فوق حتماً  بهترين نمونه است.
-چيزي كه من مي ديدم اين بود كه در باشگاه تمايل زيادي براي درست كردن كارها وجود داشت. به خصوص من و آرچي نوكس كارهاي سخت زيادي را انجام داديم. همه چيز يك مرحله بالا رفت. يادم هست كه در اولين هفته كه با دلالان ديدار كردم به آنها گفتم: «من دنبال بهترين بچه در خيابان شما نيستم، من دنبال بهترين بچه در شهر شما هستم.» اين امر هنوز هم پابرجا است. ما از دلالان نمي خواهيم كه از پنجره بيرون را نگاه كنند و دنبال بازيكناني باشند كه در خيابان فوتبال بازي مي كنند. ما مي خواهيم به زمين هاي فوتبال بروند و دنبال بهترين بازيكنان باشند. انصافاً دلالان كارشان از اين لحاظ عالي بوده.
من جو برامسكيل را به ياد دارم كه در شمال شرق بود و كارش خيلي خوب بود. تام كورلس دلال محلي ما بود و مسئول گرفتن سكولز و بات بود. او واقعاً  يك دلال عالي و شخصي خارق العاده بود. متأسفانه آن دو چند سال پيش در گذشتند. يك داستان جالب در مورد جوبرامسكيل به ياد دارم. قبل از اين كه من به باشگاه بيايم، كادر فني در انتخاب بازيكنان جوان نقشي نداشت و اين كار به دلالان واگذار شده بود. من گفتم: «اين كافي نيست. ما همه در اين موضوع درگيريم.» در نتيجه كادر فني و دلالان بعد از آزمايش گرفتن در يك دفتر كوچك جمع مي شدند و بحث مي كردند. من يادم هست كه يك بچه از شمال شرق آمده بود تا آزمايش دهد و ما نشسته بوديم و داشتيم توانايي هاي بچه ها را مرور مي كرديم. حدود ۴۰ نفر آن روز آزمايش داده بودند. يكي گفت اون پسر خوب كار نكرده و ديگري گفت كه سرعتش كم بود. ناگهان جو وسط حرف ما پريد و گفت: «توجه كن آقاي فرگوسن، من اون پسر را بهتر از همه شما مي شناسم.» ما همگي جا خورده بوديم. او واقعاً  مرد فوق العاده اي بود.
* شما چه موقعي فهميديد كه گروه معروف بازيكنان جوان، «كلاس ۹۲» ، آماده بودند و مي توانستند يك تيم موفق را تحت الشعاع قرار دهند؟
اين نكته اي است كه تا در تيم اصلي بازي نكنند نمي توان فهميد. اميد اولتان اين است كه وارد تيم اصلي شوند و جا بيفتند.
وقتي يك بازيكن جوان دوران دشواري را با موفقيت مي گذراند و وارد تيم اصلي مي شود خيلي جالب است كه مي بيني بازيكنان اصلي از اين امر ناراحت مي شوند چون براي مدت طولاني بازيكن فيكس بودند و حالا يك جوان آمده تا جاي آنها را بگيرد. ولي پيشرفت پيشرفت است. براي من خيلي واضح بود كه آنها در آن سال، كه در ليگ Aلنكشر بازي مي كردند، بازيكنان فوق العاده اي خواهند بود. آنها همه تيمها را له مي كردند. و ليگ A لنكشر ليگ سختي بود. بعضي تيم ها از آن ليگ براي بازيكنان اصلي تيم شان كه از مصدوميت برمي گشتند، استفاده مي كردند. آلن هانسن و گري ژيلسبي براي ليورپول در آن ليگ بازي مي كردند. من هميشه بازي با ليورپول را به ياد خواهم داشت. من در لندن بودم و به اريك هريسون زنگ زدم تا نتيجه را بگيريم. به من گفت: «بهترين  بازي بود كه از يك تيم يونايتد ديدم. ما ليورپول را ۵-۰ له كرديم و آلن هانسن به خودشان گل زد.» آن تيم تا دو تا بازي آخر بي شكست ماند كه هر دوي آنها را باخت. اما اين فقط به اين خاطر بود كه آنها هم زمان در نيمه نهايي و فينال جام حذفي جوانان بازي مي كردند. آنها باور نكردني بودند. آن فصل نشانه اين بود كه آنها به تيم فوق العاده اي تبديل خواهند شد.
* سرالكس از اولين بازي كه مربي بوديد چه چيزي به ياد داريد؟
- ما ۲-۰ به اكسفورد باختيم و تيم يكي مانده به آخر جدول بوديم. من توي هواپيماي بازگشت به ابردين نشسته بودم و با خودم فكر مي كردم كه كار خيلي سختي در پيش رو دارم. من مي دانستم كه كارهاي زيادي در پيش رو دارم و تا حدودي ترسيده بودم. بدون شك بعد از ديدن بازي اول كمي هراس داشتم. اما چند تا از بازيكنان مان مانند برايان رابسون، نورمن وايتسايد، ژسپر اولسن، گوردن استران و جان سايوبيك مصدوم بودند. فقط نصفي از تيم آن روز در زمين بود و اولين كار من اين بود كه اين بازيكنان را دوباره آماده كنم.
* اولين بازي شما باخت (۲-۰) به اكسفورد در خارج از خانه و هزارمين بازي شما در ليگ قهرمانان، تقابلي بهتر از اين مي شد؟
- اين نشانه گامهايي است كه باشگاه برداشته. البته در آن زمان تيم هاي انگليسي به خاطر فاجعه هيسل از بازي در اروپا محروم بودند. فوتبال انگليس از اين قضيه ضربه خوردو آثارش وقتي نمايان شد كه ما به اروپا بازگشتيم. با اين كه تيمهاي انگليسي پيشرفت خوبي داشته اند ولي هنوز مي توان آثارش را تا حدودي ديد. مدت زيادي طول كشيد تا ما به بازي در اروپا عادت كنيم. اما گامهاي بعد از آن باورنكردني بودند.
* رابطه بين شما و طرفداران در اين هزار بازي چقدر مهم بوده است؟
- من هميشه سعي كردم كه پلي بين باشگاه و طرفداران باشم و از بسياري از خواسته ها و تقاضاهاي طرفداران حمايت كردم. براي يك باشگاه خيلي مهم است كه طرفدارانش را به رسميت بشناسد و ما از اين لحاظ باشگاه ويژه اي هستيم. بعضي وقتها به عنوان يك باشگاه با مسائلي كه اتفاق مي افتند بيش از حد احساساتي برخورد مي كنيم. البته الان يك تعادل خوبي برقرار شده. هنگامي كه پي ال سي تازه شروع به كار كرده بود ترديدهاي زيادي در مورد آن وجود داشت و حتي خود من هم شك داشتم ولي حالا تعادل بهتري برقرار شده. من فكر مي كنم كه طرفداران هم به اين نتيجه رسيده اند و اين باعث شده كه رابطه بين باشگاه و طرفداران از هر زمان ديگري بهتر باشد. ما همه اعضاي يك خانواده هستيم و نمي خواهيم كه باشگاه دست شخص ديگري باشد. اين چيزي است كه باشگاه به آن اعتقاد دارد و من هم با آن موافقم.
* مشكل ترين تصميمي كه در باشگاه گرفتيد چه بوده؟
- تصميمات مشكل زيادي داشتم. وقتي كه مربي هستيد بايد هر روز تصميمات مشكل زيادي بگيريد. من در اين ۱۸ سال تصميمات مشكل خيلي زيادي داشتم اما اين چيزي است كه همراه اين شغل است و بايد آن را قبول كرد.
* در دقايق آخر بازي با بايرن مونيخ در بارسلون كه شما ۱-۰ عقب بوديد در ذهنتان چه مي گذشت؟
- من داشتم فكر مي كردم كه به بازيكنان چه بگويم. مي خواستم به آنها بگويم كه تمام فصل عالي بودند. دو جام را برده و به فينال يك جام اروپايي رسيده بودند. آنها بيشترين تلاش خود را كرده بودند و باعث شده بودند كه همه احساس غرور كنيم. اين تنها چيزي بود كه مي توانستم بگويم.
* و بعد در چند دقيقه يك تغيير احساس ناگهاني...
- دقيقاً، يك دقيقه شما باختيد و دقيقه بعد قهرمان شديد. ولي اين حادثه نبود و تيم تمام فصل اين كار را مي كرد. ما در مورد اراده صحبت كرديم، آن تيم هيچ وقت نااميد نمي شد. تا وقتي كه نااميد نشوي يك شانس داري. وقتي كه اولين گل وارد دروازه شد بازي ديگر تمام شده بود و معلوم بود كه ما مي بريم، به همين راحتي. اگر بازي ده دقيقه ديگر هم ادامه داشت ما باز هم گل مي زديم. لحظات بسيار خوبي بود.
* با توجه به اين كه شما در دوران بازيگري يك مهاجم نوك بوديد، بيشتر دوست داشتيد با كدام يك از مهاجماني كه مربي آنها بوديد بازي مي كرديد؟
- با توجه به سبك بازي كه من داشتم... بدون شك ون نيستلروي بهترين تمام كننده اي است كه ما در اين باشگاه داشته ايم. ولي كانتونا يك بازيكن خارق العاده بود. ما در يونايتد چند مهاجم نوك عالي داشتيم مانند مارك هيوز و برايان مك كلر كه او را خيلي دست كم گرفتند. سولشاير بازيكن خيلي خوبي هست. بازي كردن با او هم خوب است، چون مي  دانيد هر توپي را كه به او بدهيد گل مي كند.
اندي كول دوران خوبي را با ما گذراند. او با دوايت يورك يك فصل عالي داشتند كه آنها در آن سال بهترين زوج در اروپا بودند. تدي شرينگهام هم خوب بود. من خيلي خوش شانس بودم كه در زمان مربي گري ام چنين مهاجمان فوق العاده اي داشتم. در تيم فعلي هم آلن اسميت، لويز ساها و وين روني هستند. ولي ون نيستلروي بهترين بوده است، بهترين تمام كننده. اگر من در كنار نيستلروي بازي مي كردم به نظرم مشكلم اين مي شد كه فرصتي پيدا كنم تا جلوتر از او گل بزنم.
* علاوه بر توانايي هاي تكنيكي و مهارتي، بهترين فوتباليست چه مشخصات ديگري بايد داشته باشند؟
- بهترين بازيكناني كه من داشتم آنهايي بوده اند كه بيشترين انگيزه را داشتند، اراده براي بردن. هر كس ميزاني از اين اراده را دارد. من هميشه مثال تعطيلات را مي زنم. عده اي مي خواهند به تعطيلات ماه بروند، عده اي مي خواهند به اسپانيا بروند و عده اي ديگر هم از رفتن به پارك محله لذت مي برند. اين به ميزان ميل و جاه طلبي افراد بستگي دارد. بهترين بازيكناني كه من با آنها كار كردم هميشه داراي يك عنصر ويژه بودند كه ديگران نداشتند.
* در مورد بازيكناني مانند ان گالولا، روسي، مك شين، جونز و فابين برندي خيلي اميدوارانه صحبت شده است. شما از بازيكنان جواني كه در تيم هستند چقدر هيجان زده هستيد؟
- ما در اينجا هيچ وقت تغيير نمي كنيم و اين را قسمت مهمي از منچستر مي دانيم. اين روحيه باشگاه را مي سازد و فكر كنم طرفداران اين را دريافته  باشند. ما روي پيشرفت جوانان خيلي كار مي كنيم، پول زيادي را خرج مي كنيم و وقت زيادي را صرف بازيكن يابي، نه فقط در سطح شهر يا اين كشور بلكه در كل جهان، مي كنيم. وضعيت مدرسه فوتبال منچستر يونايتد چندان رضايت بخش نيست ،زيرا ما نمي توانيم از آن بازيكن زيادي بياوريم. فكر كنم وضعيت مدرسه تا حدي پايين آمده كه كمي نگران كننده شده است. تنها كاري كه مي توانيم بكنيم اين است كه در كل جهان به دنبال بازيكن باشيم. به همين علت است كه ما با باشگاه هاي ديگر جهان ارتباط برقرار كرده ايم و شبكه بازيكن يابي مان را گسترش داده ايم.
ما بازيكنان جوان با زمينه هاي گوناگون از تمام نقاط جهان داريم: چين، غنا، توگو، آمريكا و يك جوان از برزيل. ديدن تغيير فرهنگ در باشگاه خيلي جالب است. اگر به ۱۸ سال پيش برويم، ما فقط دو خارجي در باشگاه داشتيم: اوسن و سيوبيك. ما بازيكنان ايرلندي، اسكاتلندي و ولزي هم داشتيم ولي اينها در اصل خارجي نيستند. ولي حالا بازيكناني از ۲۳ كشور مختلف داريم. اين يكي از بزرگترين تغييرات باشگاه بوده كه فوق العاده است.

ورزش
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
سينما
فرهنگ
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |