چهارشنبه ۹ دي ۱۳۸۳ - سال سيزدهم - شماره - ۳۵۹۶
در حاشيه پنجمين كنگره بازآموزي پزشكان عمومي
بهانه اي براي تكرار مكررات 
پزشكان عمومي در ايران جزو مظلوم ترين و مغضوب ترين اقشار جامعه هستند كه نام دكتر، نه تنها اعتباري براي آنها ندارد كه به مراتب اوضاع اجتماعي را بدتر هم كرده است 
026619.jpg
عكس تزئيني است.
عليرضا آشوري 
بياييد با اين جمله كليشه اي آغاز كنيم كه بازآموزي چيز خوبي است! وقتي كسي مدرك دانشگاهي اش را مي گيرد، اگر واقعا بخواهد از لحاظ علمي به سطح بالايي دست يابد، مجبور است همگام با سرعت سرسام آور پيشرفت هاي علمي در سراسر دنيا مطالعه كند تا اصطلاحا عقب نيفتد. اين در تمام علوم و رشته ها مقوله اي است واضح و غيرقابل انكار. حتما بارها و بارها شنيده ايد كه فلان آدم فسيل است و معلوماتش مربوط به عصر پادشاه وزوزك. به روز نكردن اطلاعات و تنبلي در بازآموزي، اصلي ترين دليل اين فسيل شدن است.
در علوم پزشكي، بازآموزي اهميتي مضاعف پيدا مي كند. پزشكان با جان انسان ها سروكار دارند و اگر اطلاعات ناكافي داشته باشند، بي ترديد نمي  توانند درمان مناسبي براي بيماران خود انجام دهند و اين درمان هاي نامناسب ممكن است عوارض بسيار بدي از خود به جاي بگذارد.
اما پيشرفت هاي سريع و پرشتاب علوم پزشكي فقط يك وجه اطلاعات پزشكان را تشكيل مي دهد. متاسفانه در برخي مواقع پزشكان و رشته هاي وابسته، اطلاعات مربوط به آموخته هاي قبلي را نيز فراموش كرده اند و باز هم متاسفانه حال و حوصله اين را ندارند كه يكي، دو ساعت وقت صرف كنند و كتاب هاي خود را ورق بزنند و همان اطلاعات حتي قديمي را به ياد بياورند.
خيلي مواقع همين اطلاعات كهنه يا فراموش شده باعث درمان غلطي مي شود و فرياد و فغان بيماران را به هوا بلند مي كند و نتيجه چنين ندانم كاري هايي كل جامعه پزشكي كشور را زير سوال مي برد. شايد بنا بر همين دلايل، پزشكان بايد سالانه در چند كنگره بازآموزي شركت كنند و مجموع امتيازات حاصل از هر كنگره، براي تمديد پروانه مطب هر پزشك ضروري است.
نكاتي كه در مسايل بازآموزي مطرح مي شود، عمدتا بر محور مرور نكات اساسي و اطلاعات قبلي است و كمتر طرح پيشرفت هاي جديد در دستور كار اين برنامه ها قرار مي گيرد، شايد با اين طرز فكر كه اطلاعات جديد مربوط به هر رشته در كنگره تخصصي داخلي با ژورنال هاي داخلي مورد بحث قرار مي گيرد و بهتر است مرور بر اطلاعات قبل مدنظر قرار گيرد.
بنا بر تمام حرف هايي كه زديم، كنگره بازآموزي پزشكان عمومي قاعدتا بايد براي اين قشر گسترده از جامعه پزشكي كشور مفيد واقع شود. پنجمين كنگره بازآموزي پزشكان عمومي از 2 لغايت 4 دي ماه در سالن همايش هاي رازي برگزار شد. براي اين همايش 9 سالن بزرگ و كوچك و چندين و چند برنامه و سخنراني در نظر گرفته شده بود و عناوين سخنراني ها، از حق نگذريم عمدتا مسايلي عملي و كاربردي را براي پزشكان عمومي در برمي گرفت.
اينجا قصد ندارم كيفيت مقالات و سخنراني ها يا وضعيت برگزاري اين كنگره را مورد نقد و بررسي قرار دهم، بلكه شخصا مي خواهم به بهانه اين كنگره نكاتي البته تكراري را يك بار ديگر تكرار كنم.
پزشكان عمومي در ايران جزو مظلوم ترين و مغضوب ترين اقشار جامعه هستند كه نام دكتر، نه تنها اعتباري براي آنها ندارد كه به مراتب اوضاع اجتماعي را بدتر هم كرده است.
جامعه ما بنا بر سنتي قديمي از پزشكان توقعات فراواني داشته و دارد، در حالي كه دوران پزشكان ثروتمند سالهاست كه سپري شده است.
پزشك عمومي كسي است كه بعد از 7 سال آموزش طاقت فرساي علوم سنگين رشته پزشكي و 2 سال گذراندن طرح يا سربازي بگوييد حدود 10 سال تازه وارد اجتماعي مي شود كه براي اين همه زحمت و كوشش توانفرسا هيچگونه امكانات رفاهي و شغلي فراهم نكرده است.
پزشكان عمومي عملا امكان طبابت و تاسيس مطب در شهرهاي بزرگ را ندارند و اگر بنا باشد به حرفه اصلي خود يعني طبابت بپردازند بايد به شهرستان هاي اغلب كوچك نقل مكان كنند. حال يك سوال فرعي اين است كه پزشكي كه مثلا در تهران به دنيا آمده و بزرگ شده و تحصيل كرده است، چرا بايد برود در شهرستان هاي جنوب كشور طبابت كند؟
با افزايش كيفيت زندگي life quality و توقع از زندگي life expectenly، افراد جامعه كم كم گرايش واضحي براي مراجعه به پزشكان متخصص پيدا كرده اند و طبعا پزشكان عمومي به لحاظ مراجعه بيمار دچار اشكال شده اند. همين قضيه به اضافه تراكم پزشكان در شهرهاي بزرگ، پزشكان عمومي را كاملا به حاشيه رانده است، به نحوي كه آنها مجبورند آينده شغلي خود را در شهرستان هاي كوچك بيابند و آنهايي كه كمي خوش شانس تر و با انگيزه تر هستند سعي كنند به هر ترتيب تخصص بگيرند كه قبول شدن در رشته هاي تخصصي با توجه به شايعات متوالي از فروخته شدن سوالات و ... و تعداد كم پذيرفته شدگان، كافي است تا هر كسي را از درس خواندن منصرف كند. تازه بعد از قبول شدن و چند سال ديگر تحصيل واقعا طاقت فرسا، بدون مجوز طبابت، با حقوقي زير 100 هزار تومان، تازه طرح وحشتناك خدمت 2 برابر سنوات تحصيل پيش مي        آيد و يك پزشك متخصص در سن 40 سالگي به خود مي      آيد كه حالا تازه مي  تواند مطب بزند!
برگرديم سراغ پزشكان عمومي؛ يك پزشك عمومي براي گذران زندگي چه بايد كند؟
قاعدتا بايد طبابت كند، چون 7 سال براي آموختن اين حرفه درس خوانده است، ولي وضعيت اشتغال و كار پزشكان عمومي را همه مي     دانند. پس چه بايد كرد؟ چند نفر از اين خيل پزشكان عمومي مي   توانند در موسسات انتشاراتي پزشكي، مطبوعات و نشريات پزشكي، مراكز توليد كالاهاي پزشكي يا جاهاي مشابه كار كنند؟ آيا چاره ديگري جز تغيير شغل وجود دارد؟ پزشكان عمومي بسياري را مي شناسم و مي شناسيد كه با پيشوند دكتر شغل آزاد دارند؛ مشاغلي كه هيچ ربطي به پزشكي ندارد و هر آدم درس نخوانده اي هم مي تواند آنها را انجام دهد. اگر بنابر آبميوه فروشي يا خريد و فروش موبايل يا رايت كردن CD باشد، پس چرا اين بندگان خدا اين همه درس خوانده اند؟
يكي از دوستان تعريف مي   كرد دوستش كه تازه پزشك شده بود براي خواستگاري اقدام مي   كند. در مراسم خواستگاري در پاسخ سوال پدر دختر كه از شغل او مي   پرسد مي   گويد: من پزشكم. پدر دختر هم خيلي خونسرد مي  گويد: آقا الان توي سر هر كسي بزني پزشك است؛ شغل شما چيست؟ و حقيقت جامعه ما و وضعيت پزشكان ما متاسفانه جز اين نيست.
اين حرف هاي تكراري به بهانه كنگره بازآموزي پزشكان عمومي تكرار شد. در محوطه سالن رازي كه راه مي رفتم، احساسي از افسردگي و ياس مطلق را به وضوح مي ديدم و حس مي كردم. در همان محوطه نمايشگاهي از تجهيزات و لوازم پزشكي برپا شده بود كه مشتريان خاص خود را داشت. هنگام گشت زدن در اين نمايشگاه چشمم به وسايلي افتاد كه در درمان هاي پيشرفته پزشكي مورد استفاده قرار مي گيرند. اين سوال برايم پيش آمد كه كدام پزشك عمومي ممكن است چنين درمان هاي پيشرفته و گران قيمتي را انجام دهد كه نياز به خريدن اين لوازم داشته باشد؟!

بازسازي قلب شكسته
درمان با سلول هاي بنيادي Stem cell بيماران قلبي را اميدوار كرده است 
026622.jpg
پويان صدر
دانشمندان اخيرا اعلام كردند در عرض چند سال قادر خواهند بود كه با استفاده از سلول هاي بنيادي يا مادر، قلب بيماران قلبي را ترميم و بازسازي كنند. اين سلول ها از بافت قلبي خود بيمار گرفته مي  شوند.  آنها عقيده دارند كه روشي براي برداشت سلول از خود بيمار و ازدياد آن در لابراتوار و از راه كشت پيدا كرده اند و از اين راه سلول هاي كافي براي درمان بيماران قلبي فراهم خواهد شد. تكنيك جمع آوري سلول به اين صورت است كه يك پروب از راه رگ گردن به بطن راست قلب فرستاده مي  شود.
اين روش به گفته يك كنفرانس آمريكايي تاكنون روي 23 بيمار مبتلا به نارسايي قلبي انجام شده است. آزمايش هايي كه در آنها از سلول هاي بنيادي و بافت خوك استفاده شده، نشان مي  دهد كه مي  توان از اين خوشه هاي سلولي- با نام كارديوسفر- سلول هايي ساخت كه قادر به تقليد اعمال اصلي سلول هاي قلبي، مثل توليد الكتريسيته و انقباض باشند. در اروپا تاكنون موفقيت هايي در زمينه پيوند سلول هاي مغز استخوان بالغ به بيماران قلبي به دست آمده است، اما دانشمنداني كه هدايت پروژه اخير را در دست دارند بر اين باورند كه انتقال از يك قلب به قلب ديگر، اعمال قلب را بهتر همانند سازي مي   كند. آزمايش هايي كه در آنها سلول هاي تازه كشت داده شده قلب خود بيمار را به او بازمي گردانند، در عرض شش ماه آغاز خواهند شد.
محققان دانشكده پزشكي و واحد قلب دانشگاه جانز هاپكينز در بالتيمور، همراه با دانشمندان دانشگاه رم، تحقيقات اوليه گروه هاي ايتاليايي را آغاز كردند كه دستاوردهايشان در همايش انجمن قلب آمريكا در نيوارلئان منتشر شد.
اگر اين تلاش ها با موفقيت همراه باشد، استفاده از اين تكنيك مي  تواند نياز به پيوند قلب و در نتيجه ريسك در بافت هاي دهنده را كاهش دهد. اخبار اخير بيانگر اين واقعيت است كه با وجود مخالفت نهادهاي وابسته به بوش با به كارگيري سلول هاي جنيني، دورنماي درمان با سلول هاي بنيادي بسيار نويد بخش به نظر مي  رسد. اما حتي در آمريكا هم به طور مخفيانه تحقيقاتي در جريان است. جمع آوري سلول ها، به خصوص از مغز استخوان، در كودكان و بالغان و حتي از بند ناف، با موانع اخلاقي مواجه نيست، اما توانايي تبديل آنها به سلول هاي مختلف و چند منظوره بودنشان هنوز مورد سوال است.
به هر حال، بلندپروازي هاي بسياري در مورد كاربرد آنها در درمان بيماري هاي قلبي و كبدي مي  شود.
ادواردو ماربان، رئيس گروه محققان، اعلام كرد كه اگر بخواهيم در درمان بيماري هاي قلبي پيشرفت  هاي سريعي حاصل كنيم، مهار كردن مزاياي بالقوه درمان با سلول هاي بنيادي بالغ، ضروري به نظر مي  رسد. سلول هاي بنيادي قلب كه از خود قلب برداشته شده اند، بازسازي عضله تپنده قلب را تضمين مي  كنند. تحقيق اصلي ما اين است كه كوشش كنيم بر معضلات بيولوژيك كه سد راه به كنترل در آوردن سلول هاي بنيادي هستند، فائق شويم. از اينكه در رشد دادن و تجزيه و تحليل اين سلول ها به موفقيت دست پيدا كنيم بسيار هيجان زده ايم.
مطالعاتي كه روي خوك انجام شده است نشان مي  دهد كه بطن راست، عمده ترين منبع سلول هاي بنيادي است. تيم جانزهاپكينز نمونه هاي كوچك
۱۵ ميلي گرمي يا كمتر از آن را طي عملي 20 دقيقه اي از بيماران خارج كرده  و پس از آن سلول هاي مذكور را به تعداد كافي رشد داده است. اين تعداد كافي در حدود 100 ميليون است كه براي درمان كافي به نظر مي  رسد.
پرفسور ماربان مي  گويد: روش بيوپسي ما خيلي موثر بود و در عرض چهار هفته، اكثر بافت هاي نمونه، براي آزمايش هاي كلينيكي پيشرفته تر، سلول هاي بنيادي كافي توليد كردند.
قدم بعدي ما انجام آزمايش روي حيوانات است. مي  خواهيم بدانيم كه آيا اين سلول ها مي  توانند در موارد حمله و نارسايي قلبي يا در مقادير مختلف سالم مانده و به خوبي كار كنند. در عين حال مي  خواهيم الكتروفيزيولوژي آنها را در قلب زنده و در حال كار بررسي كنيم. او در پاسخ به گاردين گفت: هيچ يك از يافته هاي ما نشان دهنده دور از ذهن بودن اين درمان ها در آينده نزديك نيست.
گاردين 

مي خواهم زنده بمانم
026628.jpg
ربكا آروجو 13 ساله،  برادر 7 ساله اش الياس را قبل از رفتن به مدرسه حمام مي كند. بعد از مرگ والدين و برادر بزرگترشان او مسووليت نگهداري دو برادرش را بر عهده دارد. وضعيت آنها بسيار دشوار است و در يك خانه كوچك در اطراف شهري مرزي در موزامبيك زندگي مي كنند. تمام خانواده  اش بر اثر ايدز مرده اند و الياس نيز به ايدز مبتلا  است.

خورد و خوراك
عنصر پتاسيم هم ؟... عجب !!!
026625.jpg
فرهاد ناصري
پيش از اين در مورد سديم صحبت و خواص فوق العاده حياتي آن را مرور كرديم. همانجا هم گفتيم كه يكي از اصلي ترين عناصر هم قطار سديم، عنصري است به نام پتاسيم يا به عبارتي كاليوم. اين دو عنصر ضروري دركنار هم و صد البته با همكاري ساير اعضايي كه در اقيانوس بدن انسان دست در دست هم فعاليت مي كنند، حيات بشري را گام به گام محافظت و مراقبت مي كنند.
پتاسيم نيز از اعضاي كاتيوني يعني يون با بار مثبت به شكل K+ بدن است كه به طورعمده در مايعي كه فضاي داخل سلول را در بر مي گيرد مايع درون سلولي موجود است. البته مشاهدات نشان مي دهند كه اين كاتيون در مايع خارج سلولي نيز به مقدار كم وجود دارد. باز هم اشاره مي كنيم كه اين عدم برابري بين مايع خارج و داخل غشاء سلول، خود به خودي نيست و به طور فعال كنترل مي شود. چطوري؟ ساده است اين نتيجه چهار و نيم ميليارد سال تكامل تدريجي در طول حيات بشري است كه فقط از دست خداوند ساخته است.
حال ببينيم اين عنصر چه نقش هايي در بدن ما دارد:
پتاسيم در تنظيم موازنه فشار اسمزي نقش دارد، در توازن اسيدي- بازي محيط بدن دخيل است و با همكاري كلسيم، تنظيم فعاليت هاي عصبي و نيز ماهيچه اي را بر عهده دارند. البته اين تنظيم از مسير پيچيده اي مي گذرد كه خلاصه آن منجر به جريان عصبي يا انقباض و انبساط عضله مي شود. به عنوان يك كاتاليزور در واكنش هاي حياتي از جمله ساخت مواد پروتئيني در بدن يا توليد مواد انرژي زا گليكوژن عمل مي كند و به اين ترتيب پتاسيم باعث رشد سلولي نيز مي شود. چون اين عنصر در بافت بدون چربي موجود است با استفاده از آن پتاسيم راديو اكتيو ، تمايز توده بافت هاي چربي و بدون چربي بدن را بررسي مي كنند.
پتاسيم مثل منيزيم به عنوان منبسط كننده ماهيچه عمل مي كند - دقيقا برعكس كلسيم كه منقبض كننده عضله است - در ترشح هورمون ها نقش دارد، باعث سلامت سيستم عصبي انسان نيز هست. تپش طبيعي قلب و كنترل فشار خون را به عهده دارد و بالاخره به همراه سديم باعث تعادل آب بدن و عبور انتخابي غذا از جدار سلولي مي شود.
ابتدا كمي درباره كمبود و اختلال اين عنصر صحبت كنيم؛ به كمبود آن هيپوكالمي مي گويند كه در اثر دريافت داروهاي ادرار آور ديورتيك، اسهال و استفراغ طولاني و نيز به علت مصرف دخانيات و قهوه زياد رخ مي دهد. در اين حالت علايمي مثل ضعف عضلات، آلكالوز متابوليسمي، اختلال در عمل انسولين و در تحمل گلوكز، نارسايي قلبي، خشكي شديد پوست، جوش هاي پوستي، احساس سرما، يبوست، افسردگي، تورم و آب آوردن پوست، عصبيت و تشنگي مفرط، كاهش فشار خون، تهوع و تنگي نفس بروز مي كند.
برعكس؛ به وضعيت اضافه پتاسيم هيپركالمي مي گويند كه عمدتا حين دهيدراته شدن بدن رخ مي دهد و علايم آن از جمله پارگي سلول، اختلال دستگاه عصبي مركزي، آشفتگي ذهني و تاكي كاردي فلج عضله قلبي هستند.
اما در نهايت، منابع طبيعي غذايي حاوي پتاسيم كدامند؟ توجه بفرماييد، غني ترين منبع آن ميوه ها و سبزي هاي مختلف و همچنين گوشت تازه است، مثلا زردآلو، موز، انگور، آووكادو، ملاس چغندر ، كدو تنبل، سير و سيب زميني. از ساير خوراكي هاي منبع، لبنيات و غلات كامل، ماهي و جوجه، مخمر آبجو، خشكبار، سبوس گندم، خرما و انجير را مي توان نام برد.
ملاحظه مي كنيد كه با انواع خوردني هاي در دسترس خود، به راحتي مي توانيم نياز روزانه را تامين كنيم ، لذا به شكر خدا جاي نگراني خاصي نيست، فقط بايد عنايت داشت.

خطرآفريني زمستان براي سالخوردگان
اميرمسعود روحي
بيشتر سالخوردگان در زمستان از دسامبر تا ماه مي  نسبت به ساير فصل ها دچار مرگ و مير مي شوند. اين مرگ ها 75 تا 80 درصد در سالهاي بالاي 75 سالگي رخ مي دهد. برابر بررسي هاي انجام شده، بيشترين علت آنها كم شدن درجه گرما و پايين آمدن دماي هوا و ابتلا به سرماخوردگي و آنفلوآنزا و زمين خوردن و شكستن استخوان ها است. برابر پيشنهاد و سفارش هاي دكتر ماهندرا، پزشك عمومي بخش هيلينگ دون لندن، كهنسالان براي مراقبت بيشتر موارد زير را بايد بسيار جدي بگيرند:
۱- پيشگيري از سرماخوردگي كه با پوشيدن لباس گرم مي توانند از پايين آمدن درجه حرارت بدن جلوگيري كنند.
۲- خوردن غذاهاي سالم و گرم همراه سبزي ها و ميوه و نوشابه هاي گرم بسيار مفيد است.
۳- پوشيدن كفش تخت، شال گردن و به ويژه كلاه، چون سر از ساير قسمت هاي بدن در برابر سرما آسيب پذيرتر است و همراه داشتن عصا كه از زمين خوردن ناگهاني جلوگيري به عمل مي آورد.
۴- انجام ورزش هاي سبك در جايگاه هاي گرم كه بهترين دما 21 درجه سانتيگراد است.
۵- تزريق واكسن هاي سرماخوردگي و آنفلوآنزا كه بايد هر سال در ماه هاي اكتبر و نوامبر مهر و آبان انجام بگيرد. تزريق اين واكسن ها براي افراد بالاي 65 سال در درمانگاه هاي دولتي انگلستان رايگان است.
برگردان از روزنامه THE LOMDOMER
دسامبر 2004 ميلادي 

سرطان هاي دستگاه گوارش
به دليل استفاده بي رويه از غذاهاي آماده Fast Food و همچنين غذاهاي كنسرو شده، طي سالهاي اخير، سرطان هاي معده و روده به شدت افزايش يافته است. دكتر منوچهر خوش باطن، متخصص گوارش با اعلام اين خبر افزود: تركيبات نمك سو و مواد نگهدارنده كنسروها به ويژه آنهايي كه طرز تهيه غير استاندارد دارند، سبب ايجاد سرطان دستگاه گوارش در افراد مي شوند. وي با اشاره به اينكه سرطان دستگاه گوارش در سنين بالاي 45 سال شيوع بيشتري دارد، يادآور شد: ميزان ابتلا به اين سرطان ها در زنان و مردان نسبتا يكسان است و سرطان هاي دستگاه گوارش در دنيا پس از سرطان ريه در مردان و سرطان پستان در زنان بيشترين شيوع را دارند. علاوه بر اين در ايران، استان هاي شمالي از آذربايجان تا خراسان در محدوده كمربند سرطان مري دنيا قرار دارند.

خودكشي با قرص برنج
پزشكان ايراني نسبت به اينكه مسموميت به قصد خودكشي با قرص برنج ALP كه يكي از شايعترين آفت كشها دردنياست، روز به روز افزايش مي يابد، هشدار دادند:
پزشكان دانشگاه علوم پزشكي گيلان با مطالعه روي 116 مورد مسموميت به قصد خودكشي با ALP به اين نتيجه رسيدند كه نسبت مسمومان بين دو جنس مساوي و ميانگين سني بين 29 تا 43 سال است.
قرص برنج در حضور آب، بخار آب يا اسيد معده، به گاز فسفين۳PH آزاد مي كند كه موجب مسموميت شديد و متعاقب آن مرگ مي شود.
گفته مي شود درصد مرگ و مير با تعداد قرص مصرف شده، مدت زمان رسيدن بيمار به مركز درماني و فشار خون شخص رابطه مستقيم دارد.

درمانگاه
آرمانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
طهرانشهر
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  درمانگاه  |  طهرانشهر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |