در حاشيه برگزاري همايش يافته هاي نوين در روانپزشكي كه آذرماه از سوي انجمن روانپزشكان ايران برگزار شد، فرصتي دست داد تا موضوع بيماري هاي رواني، زمينه ها و علل و عوامل آنها همچنين مسايل و مشكلات پيش روي اين دسته از بيماران از نظر دارو و درمان را با تني چند از استادان ومتخصصان روانپزشكي دكتر اميني، دكتر قريشي، دكتر جليلي و دكتر ميلانيان داروشناس در ميان بگذاريم. آنچه در ادامه از نظرتان مي گذرد حاصل اين بحث و گفت وگوست. با هم مي خوانيم.
فاطمه مشهدي رستم
* آقاي دكتر اميني! آيا آمار ۲۰ درصدي بيماران رواني در جامعه كه وزارت بهداشت اعلام كرده رقم دقيق و موجهي است؟
- بله. منتها غالب اينها، افرادي هستند كه بيماري هاي خفيف روانپزشكي دارند مثل اضطراب ها و افسردگي هاي درجه پايين.
* يعني در جمعيت ۷۰-۶۰ ميليون نفري ايران، كه طبق نظر بيشتر روانپزشكان و جامعه شناسان، افسردگي و استرس، حرف اول را در بين اقشار متفاوت آن مي زند، فقط ۲۰ درصد مردم بيمارند؟!
- ببينيد، تقريباً در همه جاي دنيا، آمار تقريباً به همين شكل است، منتها با يك درصد كم يا زياد. اين آمار بيشتر فوبي ها يا ترس هاي مرضي را شامل مي شود. به عنوان مثال، ما فردي را كه به صورت جدي از يك سوسك يا يك موش مي ترسد، به طوري كه اين ترس، موجب توليد اشكال در كارهاي روزانه اش مي گردد را به عنوان يك بيمار رواني در نظر مي گيريم. وقتي مي گوييم ۲۰ درصد، منظورمان آن بيماري هاي شديد روانپزشكي، مثل روان پريشي يا اسكيزوفرني نيست. اما مثلاً وسواس يا افسردگي هاي خفيف و امثال اين ها چيزي حدود ۹۵ درصد اين ۲۰ درصد را تشكيل مي دهد.
* با مراجعه به مطب روانپزشكان، مي بينيم بسياري از بيماران در رده سني جوان و يا كمي بالاتر هستند، چرا؟
- البته شامل اكثريت نمي شود. اما يك درصد بسيار قابل توجهي چرا. با توجه به تركيب سني جمعيت ما كه مي تواند ۵۰ درصد آن را جوانان تشكيل دهد، چنين آماري عجيب نيست كه حال يك درصد قابل توجهي از بيماران رواني جوانان باشند!
* با توجه به رشد افسردگي و اضطراب در جامعه ديروز بيمار رواني و امروز بيماران رواني، فرداي جامعه چه خواهد بود و راه چاره چيست؟
- من فكر نمي كنم جامعه ما به اين سمت برود. ما براي مشكلاتمان نه بايد بزرگ نمايي كنيم نه پنهان كاري،بلكه بهتر است واقعيت را بپذيريم و با آن برخوردي علمي داشته باشيم. بايد براي رفع مشكلات موجود در جامعه فكري اساسي كرد. ضمن اين كه ما نمي توانيم جلوي بيماري را بگيريم ولي پيشگيري و بروز آن را مي توانيم به حداقل برسانيم.
* منظور فرايند ناهماهنگ و ناخوشايندي است كه در زندگي افراد يك جامعه وجود دارد و همچون يك زنجير، همه چيز و همه كس را به هم ربط مي دهد. به عنوان مثال وقتي فردي در ابتداي صبح، با عصبانيت كار خود را شروع مي كند، اين عصبانيت يا به قول معروف اوقات تلخي را با رفتار خود به ديگران منتقل مي كند و اين انتقال در مراحل حاد، ممكن است عده زيادي را شامل شود با اين معضل چه بايد كرد؟
- اين كه در جامعه ما استرس وجود دارد، ترديدي نيست اما شايد با برنامه ريزي هاي اقتصادي- اجتماعي- فرهنگي امكان پايين آوردن اين استرس ها، ميسر باشد. البته نسبت به چنين مواردي بايد كاملاً جدي بود و براي سلامت روان و بهداشت روان جامعه فكر كرد. از طرفي هم بايد ببينيم كه چگونه مي توانيم به مردم آموزش دهيم كه با راه هاي مقابله با استرس آشنا شوند. در واقع چنين نقص رفتاري را بايد به محيط هاي آموزشي نسبت داد. چرا كه به فرزندان ما مي آموزند چگونه رياضي يا فارسي بخوانند اما به آنان ياد داده نمي شود چگونه بايد با زندگي روبه رو شده و در برابر استرس هاي ناشي از مشكلاتش ايستاده و مقابله كنند و اين در حالي است كه اگر اهميت چنين موردي از رياضي و علوم بيشتر نباشد كمتر نيست.
دكتر همايون اميني : در بسياري از كشورها، نشان داده شده كه اعتقادات معنوي مي تواند
به عنوان يك عامل محافظتي در برابر برخي از بيماري هاي روانپزشكي عمل كند. در واقع، بعضي اعتقادات معنوي كه واقعي و خالص است مي تواند در مقابل دسته اي از بيماري هاي رواني نقش پيشگيرانه داشته باشد
* آيا جامعه روانپزشكي،با دستگاه هاي مسئول آموزشي، از جمله آموزش و پرورش اين موضوع و پيشنهاد را در ميان گذاشته است؟
- خوشبختانه هم خود آموزش و پرورش و هم اداره سلامت روان وزارت بهداشت كاري را در همين زمينه با عنوان مهارت هاي زندگي، در سطح مدارس، شروع كرده اند كه اميدواريم نتيجه اش را در آينده ببينيم.
* آيا از نظر علمي پايبندي و توجه به مسايل اعتقادي مي تواند براي بهبود بيماري رواني، ملموس و مؤثر باشد؟
- در بسياري از كشورها، نشان داده شده كه اعتقادات معنوي مي تواند به عنوان يك عامل محافظتي در برابر برخي از بيماري هاي روانپزشكي عمل كند. در واقع بعضي اعتقادات معنوي كه واقعي و خالص است مي تواند در مقابل دسته اي از بيماري هاي رواني نقش پيشگيرانه داشته باشد.
* بزرگترين وظيفه حمايتي از بيماران رواني در كشور، به عهده چه سازمان، ارگان يا نهادي است؟
- وقتي صحبت از بيمار رواني مي شود بايد ببينيم منظور گروه خاصي است يا خير؟ مثلاً بيماران خفيف رواني را مي گوييم كه معمولاً با يك درمان كوتاه مدت و سبك بهبود مي يابند و معمولا روانپزشكان مي توانند در ۷۰ درصد از اين نوع بيماري ها، يا درمان صحيح و يا سرپايي آن را درمان كنند، يا بيماراني مانند اسكيزوفرني ها يا رواني هاي دو قطبي، كه مسلماً يك توجه و رسيدگي جدي را مي خواهند، البته درمان اين ها فقط منحصر به روانپزشك و دارو نيست بلكه علاوه بر اين موارد نياز به يك سري خدمات از جمله روان درماني ها، اقدامات حمايتي آموزش خانواده هست، همچنين بعد از ترخيص اين قبيل بيماران از بيمارستان، يكسري خدمات در سطح جامعه بايد وجود داشته باشند مثل كار درماني،مددكاري و... كه متأسفانه در جامعه ما اين خدمات بسيار محدود و كم است. خوشبختانه ما هم روانپزشك داريم، هم روانشناس و مددكار و روان پرستار و كار درمانگر و خانواده. حتي امكانات مالي هم به صورت نسبي وجود دارد. فقط يك برنامه ريزي صحيح و دلسوزانه لازم داريم.
* مي دانيم كه بيماري رواني، يك بيماري خاص است و درست به همين علت، احتمال اين كه مجموعه اي از توانمندي هاي بيمار، از نقطه شروع بيماري تا بهبودي و يا بهبودي نسبي مختل گردد، بسيار است. همين بيمار، پس از طي مرحله بحران و به عبارتي بهبودي، قطعاً مي بايد مجدداً با جامعه و اجتماع خويش آشتي كند و مرتبط شود. اما به دلايل متفاوت، اختياري يا غيراختياري توان و امكان اين برقراري را ندارد. با توجه به اين عدم توانايي و صرفنظر از نقش خانواده و اطرافيان، چه كسي يا چه جايي مسئول آشتي او با جامعه و تشويق او براي بروز توانمندي هاي نهفته اش مي باشد؟
- سؤال بسيار جالب و خوبي را مطرح فرموديد. ما بحثي داريم به نام روانپزشكي جامعه نگر يا جامعه گستر، كه در واقع شايد حلقه مفقوده روانپزشكي در جامعه ما باشد. بدين معنا كه اصولاً كار روانپزشكي و روانشناسي باليني، يك كار گروهي است و اين طور نيست كه تنها يك روانپزشك، بخواهد كاري را ارائه دهد، بلكه يك گروه مشخص به همراه خانواده بيمار و خود بيمار، مي بايد با هم كار كنند. اين كه بخواهيم فقط علايم بيماري از بين برود به هيچ وجه درست نيست. ما بايد به بيمار كمك كنيم كه نه تنها بيمار نشود، بلكه اگر شد، در اسرع وقت بيماري اش را برطرف كنيم تا هرچه زودتر به واقعيت هاي قبل از بيماري خودش برسد و توانايي هاي قبلي خويش را پيدا كند. يا حتي اگر بيماري باعث شده بخشي از عملكردهاي مثبت و سازنده اش را از دست داده، اين افت عملكرد را كاهش دهد تا هر چه سريع تر به جامعه و اجتماعش برگردد. اين كه ما بيمار را جدا كنيم و به يك آسايشگاه ببريم و نگهش داريم كه مثلاً جامعه را از وجودش پاك كنيم، درست نيست بلكه بايد كاري كنيم تا او به جامعه برگردد و در متن آن زندگي كند و به عنوان فردي مفيد و موثر كه به درد جامعه مي خورد و جامعه نيز به درد او. با توجه به پيشرفت هاي علم پزشكي، اين امكان حتي درباره بيماري هاي پيشرفته رواني هم وجود دارد و اتفاقاً اين نكته درستي است كه ما نبايد فقط به ناتواني ها و مشكلات بيمار توجه كنيم، بلكه بايد به نقاط مثبت و قوي او نيز توجه شود و علاوه بر آن، سعي كنيم ناتواني هايش را كمرنگ نموده و در جهت تقويت توانايي ها، اقدام كنيم.
|
|
دكتر فاطمه السادات قريشي : براساس يك سري مطالعات و منابع روان پزشكي ميزان افسردگي مردمي كه در روستاها و مناطق دورافتاده زندگي مي كنند، بيشتر از افسردگي مردم شهري است. البته نوع افسردگي كه در مناطق شهري متفاوت از افسردگي در مناطق روستايي و دورافتاده است
*خانم دكتر قريشي، بفرماييد عمده ترين عواملي كه موجب افسردگي در بيماران مبتلا به صرع مي شود، كدامهاست؟
- بايد گفت اغلب مسايلي كه بيشتر با زندگي اجتماعي خود بيمار ارتباط دارد نه خود بيماري يا داروها است، به عنوان مثال مواردي مانند وضعيت شغلي بيماران، وضعيت اقتصادي و محل سكونتشان، كه در ارتباط با محل سكونت، مي توان به مردم تهران و استرس هايي كه به صورت مداوم و جدي، برآنها واقع مي شود، اشاره كرد.
* به نظر شما، فقر اجتماعي مي تواند عامل تشديد كننده در افسردگي بيماران مبتلا به صرع باشد؟
- قطعاً همين طور است. چون فردي كه مستعد به بيماري افسردگي است و از طرفي دچار صرع هم هست، طبيعي است كه با روبرو شدن با اينگونه نارسايي ها، بيماري اش تشديد شود. ما افسردگي هاي مختلفي داريم. يكي افسردگي از نوع حاد و افسردگي كه متعاقب يك سري شرايط ويژه، ايجاد مي گردد. مثلاً به دنبال بروز يك استرس ناشي از بيكار شدن يا حتي نوع شغلي كه فرد با توجه به موقعيت خود به آن مي پردازد. در اين ميان فقر هم مي تواند به عنوان يك عامل استرس زا مطرح شود. فقري كه در ادامه استرس بيكاري يا عوامل مشابه ديگر توليد شود و بالطبع به عنوان بخشي از ساير موارد، موجبات افسردگي را فراهم آورد كه البته اين مسئله در فرد مبتلا به صرع هم صادق است.
* محدوديت هاي اجتماعي و عدم تخليه نيازهاي طبيعي انسان، خاصه براي قشر جوان، تا چه اندازه مي تواند نقشي در ابتلا به بيماري داشته باشد؟
- فكر مي كنم اين موارد، صرفاً به تنهايي موجبي براي ابتلا به بيماري افسردگي نباشد چون اينجا مسئله شناختي مطرح است و اينكه آن محدوديت يا نيازهاي طبيعي به چه ميزان براي آن فرد مطرح و با اهميت است. يا اينكه آن محدوديت چه معنا و مفهومي دارد و از نظر او، انجام ندادن آنها، چه معنايي پيدا مي كند. چون امكان دارد مثلاً ۱۰۰ نفر با يك محدوديت و نياز روبرو شوند اما فقط تعدادي از آنها دچار افسردگي مي شوند و بقيه خير. كه اين به دليل همان مسئله شناختي است كه عرض كردم. يعني آن محدوديت يا آن شدت استرس، با توجه به شناخت خود از خود، جذب يا دفع شده است. به زباني ديگر، ممكن است تعدادي در مواجهه با اين مشكلات، موضوع را به شكلي براي خود حل و فصل كنند و تعدادي ديگر، نتوانند اين حركت را انجام دهند. طبيعي است كه گروه دوم، دچار مشكل افسردگي خواهند شد.
*در ابتداي گفت وگو اشاره اي به محل سكونت فرد، به عنوان يكي از عوامل استرس زا و نتيجتاً افسردگي داشتيد، حال با توجه به اين معضل، فكر مي كنيد چنانچه فردي كه دچار فشارهاي رواني ناشي از محل سكونت و شهر خويش است، اگر آن محل را ترك كند و به جاي ديگر برود، از شر استرس هاي ناخواسته نجات خواهد يافت؟
- در پاسخ اين سئوال بد نيست به موضوع جالبي كه در كتب متفاوتي هم به آن پرداخته شده است، اشاره كنم، براساس يك سري مطالعات و منابع روان پزشكي ميزان افسردگي مردمي كه در روستاها و مناطق دورافتاده زندگي مي كنند، بيشتر از افسردگي مردم شهري است. البته نوع افسردگي در مناطق شهري متفاوت از افسردگي در مناطق روستايي و دورافتاده است.
* آيا افسردگي در روستاها و نقاط دورافتاده،مربوط به نوع زندگي و عدم امكانات و شرايط موقعيتي آن افراد است و اصولاً آيا اين دسته از مردم اطلاعي از بيماري افسردگي دارند؟
- درباره قسمت اول سئوال، بايد عرض كنم، به هر حال هميشه، براي توليد و بروز يك بيماري نظير بيماري رواني يا افسردگي، عوامل متعددي بايد دست به دست هم بدهند. يعني تمام مواردي را كه شما اشاره كرديد، به اضافه مشكلات ديگر، در ارتباط با بخش دوم سئوال هم بايد اين نكته را يادآوري كنم كه شايد ما از زبان چنين افرادي، شكايتي نشنويم و يا اصولاً شايد آنان از چيزي به نام افسردگي و يا بيماري رواني، اطلاعاتي نداشته باشند و درست به همين علت، هنگام مراجعه به پزشك هم، از دردهاي جسماني بنالند، اما به هر حال پزشك از نحوه برخورد و نوع ناراحتي هاي آنان، متوجه مطلب خواهد شد.
* آيا در بيماري صرع، موروثي بودن بيماري و انتقال از راه ژن بيشتر مؤثر است و يا اينكه بيماري رواني و افسردگي، نيز مي تواند عامل اين بيماري باشد؟
- براساس مطالعات و تحقيقاتي كه ما فعلاً روي ۹۷ بيمار مبتلا به صرع انجام داده ايم تا اين لحظه نتوانستيم ربطي ميان اين بيماران و مواردي كه ذكر كرديد، بيابيم. همينطور بين بيماران صرعي و بيماراني كه مبتلا به افسردگي شده اند يا سابقه اي از بيماري رواني و افسردگي دارند. اما با اين حال، چون نمونه هاي مطالعاتي ما چندان زياد نبودند، مي توان اين گونه مطرح كرد در بيماراني كه صرع دارند و افسرده مي شوند، عواملي غير از عوامل ژنتيك نقش دارد.
دكتر احمد جليلي :بيماران رواني ايران، بيشترين هزينه را نسبت به ساير بيماران كشورهاي دنيا، پرداخت مي كنند، آن هم به اين علت كه متأسفانه بيمه ها، پوششي براي بيماران رواني نمي دهند. بايد كاري كرد تا بيماران تحت پوشش بيمه قرار بگيرند تا هم رفاهي در اين زمينه نصيبشان گردد و هم هزينه هايشان تقليل يابد
مشكلات درمان
* آقاي دكتر جليلي! مي گويند بيشترين هزينه درمان بيماري هاي رواني در جهان، توسط بيماران ايراني پرداخت مي شود، چرا؟
- مختصراً عرض كنم كه به جرأت مي توان گفت بيماران رواني ايران، بيشترين هزينه را نسبت به ساير بيماران كشورهاي دنيا، پرداخت مي كنند، آن هم به اين علت كه متأسفانه بيمه ها، پوششي براي بيماران رواني نمي دهند. بايد كاري كرد تا بيماران تحت پوشش بيمه قرار بگيرند تا هم رفاهي در اين زمينه نصيبشان گردد و هم هزينه هايشان تقليل بيابد.
* آيا وزارت بهداشت براي بيماران رواني، بودجه مشخصي را به لحاظ درماني، در نظر گرفته است؟
- تا آنجا كه بنده مطلع هستم، بودجه اختصاص يافته اين دسته از بيماران، بسيار ناچيز بوده است. اما اين طور كه امسال از اداره سلامت بهداشت شنيده شد، اين بودجه مختصري افزايش يافته است. اما قطعاً هر چه كه باشد، تا حد مطلوب فاصله زيادي دارد.
* با اين اوصاف، آيا امكانات موجود، مي تواند كفاف نياز بيماران رواني را بدهد؟!
- متأسفانه خير. همانطور كه دست اندركاران وزارتخانه هم اذعان دارند و ما به عنوان انجمن روانپزشكي ناظر و شاهدش هستيم، امكانات فعلي، به هيچ وجه كافي نيست. وزارت بهداشت در اين مورد هميشه بودجه كمي از سوي سازمان برنامه و بودجه دريافت نموده است كه كمترينش هم شامل موارد مربوط به روانپزشكي مي شود.
* تصديق مي فرماييد كه بيماري رواني، در رديف بيماري هاي خاص قرار مي گيرد. بيمار و بيماران خاصي كه در ارتباط با حل مشكلات و كمبودهايي كه دارند، نبايد دچار تنش و اضطراب مازاد بر ساير ناراحتي هايشان بشوند. حال چنانچه اين بيمار، در مراجعات مربوط به بخش درمان، با عدم امكانات كافي، از جمله، كمبود تخت و نوبت هاي طويل المدت، كمبود دارو، يا عدم دسترسي راحت و به موقع آن و نيز، هزينه هاي سرسام آور درماني و ده ها معضل ديگر، روبرو شود، چه بايد بكند؟!
- همانطور كه اشاره كرديد، بيماري رواني جزو بيماريهاي خاص است. برخي از بيماران رواني كه پيشرفته ترند و به اصطلاح «روانپريش» خوانده مي شوند، از جمله، اسكيزوفرني ها، يا آن دسته از بيماران كه اختلالات دوقطبي دارند را كه به طور قطع بايد بيماران خاص ناميد. اين بيماران، نياز به خدمات خاصي دارند چرا كه امكان دارد بيماريشان مسير مزمني پيدا كند و هزينه سنگيني را بر دوش خانواده گذارد. بنابراين بهتر آن است سيستم بهداشتي درماني ما به خانواده آنان كمك نموده و تدابير خاصي را برايشان در نظر بگيرد تا تبعات و عوارض طولاني مدت، براي بيمار و اطرافيان او و همچنين جامعه، ملاحظه نگردد. اين مسأله، پيشنهادي بوده كه مدتها قبل، جامعه روانپزشكي، ارائه نموده ولي متأسفانه تا به حال، سيستم وزارتخانه، آن را مورد پذيرش قرار نداده است، حتي بيمه هاي تكميلي هم آنان را تحت پوشش قرار نمي دهد. از طرفي، براي كاهش فشارهاي رواني اين بيماران مي بايد مجموعه اي از عوامل، دست به دست هم بدهند. ما بايد به تعداد كافي روانپزشك و تخت روانپزشكي، مطب و درمانگاه و تيم روانپزشكي داشته باشيم. چون كار درمان روانپزشكي فقط به يك نفر روانپزشك تمام و يا خلاصه نمي شود. بايد توجه داشته باشيم كه وجود مددكار اجتماعي- روانشناس باليني _ پرستار- كار درمانگر، همه و همه، در تيم روانپزشكي بسيار ضروري و حائز اهميت است. در زمينه تربيت كادرهاي مورد نياز و همينطور به حد نصاب رساندن تخت ها و درمانگاهها مي بايد يك تلاش جدي به عمل آيد. ما در حدود ۲۰ هزار تخت، آن هم حداقل، براي بيماران رواني احتياج داريم و اين در حالي است كه بيماران رواني فقط از هزار تخت در حال حاضر مي توانند استفاده كنند كه بالتبع اين كمبود تخت باعث مي شود تا بيماران در هنگام نياز، در غربت و انتظار مانده و بيماريشان مزمن و پيشرفته شود كه اين مشكل هم رنج بيشتري را براي بيمار به همراه خواهد آورد و هم براي خانواده و مابقي مردم جامعه.
* آيا تنها راه درمان بيماران رواني، استفاده از دارو است يا تغيير شيوه محيط و زندگي هم مي تواند موثر باشد؟
- وقتي بيماري مستقر شد، بايد درمان شود، در حال حاضر اكثريت نقش درماني، مربوط به درمان دارويي است. اما در كنار آن بايد از درمان هاي رواني و البته به دست افراد مطلع و باتجربه و كارهاي مددكاري استفاده كرد. بهبود شرايط محيطي و تغيير نوع زندگي هم مؤثر است اما كافي نيست.
* آيا تجويز انواع و اقسام داروها و خوشبينانه تر ، همراهي مشاور و مددكار، آن هم هر چند گاه يك بار و دوبار، مي تواند درمان قطعي و واقعي براي بيمار باشد؟
- درمان روانپزشكي، يك درمان دراز مدت و طولانيست. چه از نظر استفاده از دارو و چه درمانهاي ديگر. اگر طبق مدت كافي و منظم انجام نشود، مسلماً به نتيجه مطلوبي نخواهيم رسيد.
* برخي اوقات، دسترسي به دارويي كه تجويز گرديده، بيمار را دچار مشكل مي كند. به عنوان مثال تهيه دارو، در صورت استفاده از بيمه، يا به سقف معيني از قيمت مي رسد و يا اين كه، مي بايد به داروخانه هاي خاص مراجعه شود، تازه اگر داروي مورد نياز بيمار، موجود باشد. با اين وضعيت چه بايد كرد؟
- مسئوليت تهيه و تنظيم و نظارت بر امور دارويي برعهده وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي است. البته زحمت هاي زيادي در اين زمينه كشيده شده است اما براي پيشگيري از مشكلاتي كه گفتيد قطعاً بايد زحمت بيشتر و دقيق تري متحمل شد.
* تلقي بسياري از مردم، در برخورد با يك بيمار رواني، منفي است. به گونه اي كه گاه موجب تخريب مضاعف روان بيمار مي شود. چگونه مي توان از چنين مسأله اي جلوگيري كرد و اصولاً چنين وظيفه اي برعهده چه كساني و يا چه سازمان و نهادي است؟
- اين برچسب بيماري رواني، يك مسأله فرهنگي محض است. بالا بردن اطلاعات و دانش و درك اجتماعي مردم، از طريق روزنامه ها و راديو و تلويزيون و عملكرد مثبت، سازنده و منطقي اين رسانه ها، مي تواند بسيار مؤثر باشد. متأسفانه در بعضي از برنامه هاي صدا و سيما، اين امر رعايت نمي گردد و بيماران با الحان بسيار بد و توهين آميزي مورد خطاب قرار مي گيرند. بايد كاري كرد، ما مكاتبات زيادي در اين باره با صدا و سيما داشتيم كه اميدواريم توجه بيشتري نسبت به آن شود.
كيفيت و كميت داروها
* آقاي دكتر ميلانيان! آيا داروهاي ساخت داخل، مي تواند با داروهاي مشابه خارجي همان دارو، برابري كند؟
- خير، داروهاي ساخت داخل يك مشكل دارند. اولاً بايد بگويم ماده اوليه ساخت آنها از خارج وارد مي شود. حال اگر منابعي كه ماده اوليه آنها را تأمين مي كند، منابع معتبري باشند، قطعاً ساخت داروهاي داخل، شروع خوبي را به لحاظ كيفيت و مرغوبيت خواهد داشت كه شامل درجه خلوص و غيره مي باشد، دوم مرحله فرمولاسيون دارو است كه چنانچه آن هم دقيق و حساب شده صورت گيرد، نتيجه كار در مجموع ايده آل خواهد بود. البته در ارتباط با اين موارد، قدمهاي بزرگي هم برداشته شده است منتها رعايت و به كارگيري تمام مسائلي كه عنوان شد منوط به انجام يكسري مطالعات باليني و يك سري مطالعات و تحقيقات ديگر است. بنابراين بخش R.N.D يا تحقيقات كارخانجات داروسازي ما، بايد در مورد كيفيت هاي داروسازي، فعاليت خود را بيشتر كند. از سويي، در حال حاضر خيل عظيمي از دانشجويان داروسازي را داريم كه همه علاقه مندند و دانشمند و مي توانند در بخش R.N.D به كار گرفته شوند. منتها اين نياز آن طوري كه بايد و شايد، فعلاً مورد توجه و به كار گرفته نشده است.
* گاه ملاحظه مي شود داروهاي تجويز شده در كنار درمان، عوارض زيان بخش ديگري را براي بيمار به همراه مي آورد. آيا در اين مقطع علم داروشناسي و داروسازي و پزشكي و... نمي تواند به راهكار مؤثر و يقيني مشخص دست يابد؟ مگر نه اين كه دارو براي شفاي بيمار است و نه براي رهايي از دردي و به دردهاي ديگري مبتلا شدن؟!
- اين سؤال و نظري كه مطرح كرده ايد، بسيار ايده آل است. يعني در واقع منظور افرادي است كه دست اندركار علوم دارويي هستند و داروهاي جديد را دارند كشف مي كنند مسلماً اين خواست آنان هم هست كه دارويي را بدست آورند و بسازند و ارائه دهند كه درد و ناراحتي بيمار را درمان كند بدون آن كه عارضه ديگري پيش بياورد و البته درباره بعضي از داروها به اين هدف نائل آمده اند اما درباره بقيه، هنوز خيلي كار ناتمام وجود دارد. ما بايد توجه داشته باشيم وقتي دارويي را مصرف مي كنيم، آن دارو در تمام بدن منتشر مي شود ما علاقه مند نيستيم به اين دارو بگوييم برو و آن جاي بخصوص را كه ناراحت است، درمان كن و به جاي ديگري سرنزن! البته شرح اين مسائل، مباحث علمي بسيار پيچيده است كه خارج از حوصله سؤال و مخاطبان عام است از طرفي لازم به ياد آوريست كه عرض كنم هنوز علم بشر نتوانسته به جايي برسد كه بتواند داروها را طوري تعيين و مشخص نمايد كه مستقيماً به آن قسمت هاي لازم بدن يا به قول ما، گيرنده هاي بدن رفته و روي آنها تأثير مثبت بگذارد.
* بنابر اظهارات گروهي از بيماران، گاه داروي تجويز شده از يك كارخانه داروسازي داخلي، سازش مناسبي با بيمار ندارد. در حالي كه همان دارو، با مارك كارخانه اي ديگر، موجب بهبودي بيمار شده است. در اين باره چه نظري داريد؟
- اين موضوع برمي گردد به همان سؤال اول و فرمولاسيون هاي داروهايي كه در داخل درست مي شود كه بعضاً ممكن است اشكال در فرمولاسيون بوده باشد و باز اين مسأله بر مي گردد به بخش تحقيقات و همين طور كنترل كيفيت، كه در صنايع داروسازي ما بيشتر بايد به آن توجه شود منتها اگر به اين مسأله پرداخته نمي شود، يك مسأله داخلي است. نظارتي كه وزارت بهداري بايد بر كيفيت داروهاي ساخت داخل داشته باشد، كافي نيست و اين را بايد افزايش دهند. به عنوان مثال در شرايطي دارويي ساخته شده و تحت مطالعه كنترل كيفيت قرار نگرفته است. از طرف ديگر همان دارو كه وزارت بهداري مسئول تأمين كردنش است، در داروخانه ها ناياب است، در اينجا وزارت بهداري چه كار مي كند؟ معمولاً بايد بگوييم اداره كل دارو بايد بگويد دارو كنترل كيفي شود، بعد بيرون بيايد. بنابراين برمي گرديم به همان صحبت اوليه يعني بخش كنترل كيفيت در صنايع داروسازي ما. به هر حال وزارت بهداري بايد با وسواس و قيد و مسئوليت بيشتري به آنان توصيه كند كه در اين امر بايد تقويت و دقيق شوند.
* حال مي آييم و اصل را بر اين مي گذاريم كه از جهت داروسازي و كيفيت هيچ گونه مشكلي نداريم و همه چيز ايده آل است! اما اين داروي ايده آل براي بيماران، آيا به اندازه كافي ساخته و ارائه مي شود؟ اگر بله، چرا بعضي اوقات، بيماران، نسخه بدست بايد به داروخانه هاي متعدد مراجعه كنند و دست آخر، شايد سر از ناصر خسرو و غيره، درآورند؟
- ببينيد، اين يك سؤال عام است. من اين سؤال را خيلي وارد نمي دانم. چون اين مسأله، سالهاي دور، مثلاً ۱۵ يا ۲۰ سال پيش، صحت داشت اما در حال حاضر، داروها عمدتاً به حد مناسب وجود دارد تا بيماران مجبور به اين طرف و آن طرف رفتن نباشند. حال شايد موارد و استثنايي پيش آمده يا بيايد كه آن هم برمي گردد به اين كه شايد اين معطلي، به دليل در راه بودن يا مشكل بانكي و انتقال پول و به هر حال مشكلاتي از اين دست باشد. در هر صورت اين كه مي فرماييد گاهي دارو يافت نمي شود و يا مشكل يافت مي شود، به زعم بنده، اداره كل دارويي در تأمين دارو، براي اين كه در دسترس قرار گيرد، خيلي با وسواس و دقت عمل كرده و مي كند.