دوشنبه ۱۴ دي ۱۳۸۳
سينما
Front Page

گفت وگو با جوئل شوماخر كارگردان «شبح اپرا»
چرا اين نمايش به فيلم تبديل شد؟
008493.jpg
ترجمه : كيكاووس زياري
جوئل شوماخر برعكس ظاهر سرد و بي حسي كه دارد، آدمي خونگرم و پرجنب و جوش است. كارگرداني فيلمي مثل «شبح اپرا» توسط او مي تواند باعث تعجب همگان شود. فيلم هاي قبلي او عموماً كارهاي اكشن و فانتزي بوده اند، اما او با كار تازه اش وارد دنياي سينماي موزيكال شده است. هوا به شدت گرم است ولي كمتر كسي به اين نكته توجه دارد، حواس همه به صحنه فيلمبرداري و اتفاقاتي است كه دارد در آن رخ مي دهد.
اندرو لويد وبر هم سر صحنه حضور دارد. او فقط گوش مي دهد و حرفي نمي زند. شوماخر به دقت صحنه را زير نظر دارد. دوربين به آرامي رو به پائين حركت مي كند و صداي موسيقي به آرامي بالا مي رود. شبح چند قدم به جلو مي گذارد كه ناگهان شوماخر فرياد مي زند: «ايست.»
دوربين فيلمبرداري از حركت باز مي ايستد و همه توجهات (من جمله شبح!) به شوماخر جلب مي شود. كارگردان به بازيگر فيلمش مي گويد: «نه، تو از جايي كه ايستاده اي، هنوز نمي تواني او را ببيني، اگر اين اتفاق بيفتد كه تو در جا مي ميري!» قهرمان شبح وار فيلم متوجه منظور شوماخر مي شود و قول مي دهد كه مطابق خواسته او عمل كند. در صحنه بعد قرار است يك كلوزآپ از چهره شبح گرفته شود.
شوماخر در فاصله يك استراحت بين دو صحنه درباره فيلم صحبت مي كند، او با خنده مي گويد: بالاخره بعد از هجده سال انتظارها به سر رسيد، ما بالاخره نسخه جديد سينمايي «شبح اپرا» را روي پرده بزرگ سينما مي بينيم. اين سفر طولاني كم كم داشت تبديل به يك سفر اوديسه وار مي شد. لويد وبر كه اين نمايش را با موفقيت تمام به روي صحنه برده بود، هميشه مي خواسته نسخه سينمايي اين اثر رومانتيك گوتيك وار هم ساخته شود. از همان اولين نمايش «شبح اپرا» در سال ،۱۹۸۶ تماشاگران چنان استقبال با شكوهي از اين نمايش موزيكال كردند كه هر آدمي وسوسه مي شود تا بر اساس آن فيلمي بسازد.
اين واقعيتي است كه سال ها قرار بود نسخه سينمايي اين اثر توليد شود، ولي هيچ وقت اين قرار عملي نشد. شوماخر در توضيح اين مسئله مي گويد: «موانع زيادي پيش روي سازندگان فيلم وجود داشت. مهمترين اين موانع، جدايي زوج بازيگر اين نمايش در سال ۱۹۹۰ بود. اين دو قرار بود در نسخه سينمايي هم حضور داشته باشند. از طرف ديگر، صنعت سينما ميانه خوبي با كارهاي موزيكال نداشت و نمي خواست چنين فيلمي را تهيه و توليد كند. از طرف ديگر خود لويد وبر (كه مشوق اصلي توليد نسخه سينمايي نمايش خود بود) به شدت درگير اجراي بين المللي آن بود و موفقيت عظيم آن در بازار بين المللي، فرصتي براي كار بر روي نسخه سينمايي نگذاشته بود.»
قبل از اين موزيكال هايي مثل«شيكاگو» و«مولن روژ» روانه اكران عمومي شده اند، اما نمايش هاي موزيكال اين فيلم ها خيلي قبل از اينها روي صحنه  بوده اند. اما«شبح اپرا »در زماني ساخته شده و به روي پرده سينماها مي رود كه از اجراي تئاتري آن مدت زمان بسيار كوتاهي مي گذرد. در چنين شرايطي چه دليل يا ضرورتي براي توليد نسخه سينمايي اين نمايش وجود داشت؟ به گفته شوماخر،  يكي از دلايل اصلي كه لويد وبر اصرار داشت فيلم سينمايي«شبح اپرا » تهيه شود، اين بود كه او مي خواست كساني كه موفق به تماشاي نمايش در برادوي نشده بودند، بتوانند آن را تماشا كنند. در همان حال بسياري از تهيه كنندگان هم مي گفتند توليد نسخه سينمايي موفقيتي در پي نخواهد داشت، زيرا بسياري نسخه تئاتري آن را تماشا كرده اند، همين عامل باعث شد تا توليد فيلم بارها و بارها به تعويق بيفتد.
008496.jpg
جوئل شوماخر
مي گويند حال و هواي فيلم تئاتري است. اما واقعيت اين است كه بسياري از عناصر دست اندركار فيلم، اصرار داشتند كه آن حال و هوا حفظ شود. حالا نمي دانم اين كار درست بوده است يا خير. هر چند كه هنوز هم مورد اين پرسش قرار مي گيرم كه چرا اين نمايش تبديل به فيلم شد و چرا من كارگرداني آن را قبول كردم، بايد اقرار كنم كه فيلم مثل فرزند خود لويد وبر است. خودش مي گويد اين نمايش برايش حكم يك كار و اثر شخصي و خصوصي را داشته است.
موفقيت تجاري موزيكال هايي مثل« شيكاگو»و «مولن روژ »باعث شد تا توجه تهيه كنندگان به سمت «شبح اپرا»جلب شود. اما چه چيزي شوماخر را مجذوب اين قصه كرد؟ او مي گويد: خيلي ها اين سؤال را از من مي پرسند، نمي دانم شايد من هم مثل لويد وبر مجذوب اين قصه شده بودم .اين نوع دلدادگي كمي عجيب و غريب است و از خودم مي پرسيدم شبح چه حال و روزي دارد و به چه چيزهايي فكر مي كند؟ از طرف ديگر من هميشه دوستدار فيلم هاي موزيكال بوده ام و احساس كردم كارگرداني اين فيلم شانس خوبي را برايم فراهم مي كند تا بخت خودم را در اين زمينه آزمايش كنم.
لويد وبر براي برگردان سينمايي نمايش خود، مبلغ ۸۵ميليون دلار هزينه صرف كرد. شوماخر مي گويد او اين كار را انجام داد تا بتواند در همه مراحل توليد فيلم حضور داشته و بر كار نظارت كند. وي در جريان تغييرات فيلمنامه بود و حتي گفته مي شود در انتخاب شوماخر براي كارگرداني فيلم هم او تصميم گيرنده اصلي بوده است.
شوماخر خودش سال ،۱۹۸۷ به لويد وبر مراجعه كرده بود و گفته بود كارگرداني نسخه سينمايي اثرش را به وي بسپارد. لويد وبر هم كه دوستدار فيلم خون آشامانه شوماخر به نام«بچه هاي گمشده » بود، تصميم گرفته بود كه با شروع پيش توليد فيلم شوماخر را دعوت به كار كند، ظاهراً تلفيق منطقي يك اكشن پر سروصدا با موسيقي راك اندرول توسط شوماخر در اين فيلم، دليل اصلي توجه لويد وبر به شوماخر بوده است.
شوماخر مي گويد: وقتي از من خواست به ديدارش بروم شوكه شدم، به جز من، فيلمسازان بسيار سرشناس تر ديگري هم بودند كه مي خواستند كارگرداني اين فيلم را بر عهده بگيرند، با خودم گفتم او حتماً اشتباه كرده است و مرا با شخص ديگري عوضي گرفته است. حتي نمي دانستم كه«بچه هاي گمشده »مرا ديده و آن را دوست دارد.

نگاهي به فيلم شبح اپرا
مشكلات شبح اپرا
008490.jpg

جيمز براردينلي
نسخه جديد سينمايي «شبح اپرا» را جوئل شوماخر براساس نمايش موزيكال و پربيننده «اندرو لويد وبر» هنرمند كهنه كار تئاتري ساخته است. فيلمنامه فيلم را (در حقيقت بايد گفت اقتباس موزيكال اين نمايش صحنه اي براي پرده بزرگ سينما) لويد وبر براساس قصه كتاب مشهور «شبح اپرا» اثر گاستن لروكس نوشته است. نمايش درام و موزيكال لويد وبر سالهاست كه روي صحنه اجرا مي شود و تا به حال چند صد ميليون دلار فروش داشته است. از اين اثر هنري به عنوان بزرگترين اثر موزيكال دنيا نام مي برند.
من هيچ وقت يكي از طرفداران نمايش صحنه اي معروف و پربيننده اندرو لويد وبر نبوده ام. شايد به همين دليل است كه تماشاي نسخه سينمايي فيلم(كه اقتباس وفادارانه به نمايش صحنه اي لويد وبر است) باعث شد تا احساس خوبي نكنم و بگويم كه فيلم چنگي به دل نمي زند. حقيقت امر را بگويم، هيچ وقت دوستدار سبك كار موزيكال اين كارگردان تئاتري نبودم. از همين رو فكر مي كنم «شبح اپرا » از مشكلات متعددي رنج مي برد و اين مشكلات تنها به فيلمنامه بد و يا همسويي غيرقابل قبول بين يك صحنه آرايي گوتيك وار با يك موزيكال پرخرج ختم نمي شود. افسانه شبح آنقدر لطيف و آرام گفته مي شود كه از همان آغاز باعث نااميدي آدم مي شود.
همه مي دانند كه فيلم از مدتها قبل از شروع فيلمبرداري، با مسائل و بحث هاي فراواني همراه بوده است. قرار بود اين فيلم سال ۱۹۹۰ و با بازي مايكل كرافورد و سارا براتيمن (دو بازيگر اصلي نسخه تئاتري«شبح اپرا » در برادوي) ساخته شود. اما نه تنها اين دو از بازي در فيلم انصراف دادند، بلكه خيلي هاي ديگر (و از جمله آنتونيو باندراس) هم نتوانستند توقف هاي طولاني مربوط به ساخت فيلم را تحمل كنند. شايد طولاني شدن زمان ساخت فيلم باعث شد تا عملاً ديگر بازيگر سرشناسي تمايل براي بازي در آن را نداشته باشد. حالا كه به فيلم نگاه مي كنيم، مي بينيم كه دو بازيگر ناشناس و گمنام نقش هاي اصلي را به عهده گرفته اند. به سختي مي توان درباره بازي هاي آنها و مهارت هاي هنري شان صحبت كرد. آنها در حالي نقش هاي اصلي را بازي مي كنند كه تعدادي از بازيگر- كاراكترهاي سرشناس انگليسي در نقش هاي مكمل فيلم ظاهر شده اند.
قصه فيلم به گونه اي نوشته شده كه مي توان گفت نسبت به نسخه تئاتري تفاوت هايي دارد و به صورت يك متن سينمايي درآمده است. ولي با اين وجود تا حد زيادي شبيه نسخه هاي ديگري است كه تا به حال براساس اين متن ساخته شده است. كريستين درس هاي خود را از شبح مي گيرد. شبح مي خواهد او را تبديل به يك ستاره كند، ولي حاضر نيست نقاب از چهره بردارد و صورتش را به وي نشان دهد. او مي ترسد كه با اين كار باعث وحشت كريستين شود. همين طور هم مي شود و كريستين او را ترك مي كند. حسادت شبح باعث مي شود تا نتايج تخريبي و جبران ناپذيري در برداشته باشد.
من نمي گويم كه فيلم بدترين نسخه سينمايي است كه تا به امروز از روي نمايش«شبح اپرا »تهيه شده است، اما در بين تمام اين فيلمها در پايين ترين مرتبه قرارمي گيرد. از همين رو، مقايسه آن با كار كلاسيك كلود رينز در سال ۱۹۴۳ اصلاً كاري ابلهانه است. البته هدف اين دو فيلم از هم متفاوت است. لويد وبر اصلاً تلاش نكرد قصه اش (و در حقيقت موسيقي اش) جنبه شوك و ترس داشته باشد. برعكس، او بر روي بخش رومانتيك و عنصر هاي اپرايي كار تأكيد كرد. كار وي وقتي در ارتباط با مورد دوم قرار مي گيرد، موفق  تر است. در فيلم مقدار زيادي موسيقي و ترانه حضور دارد. اما وقتي قرار باشد چنين قصه اي تبديل به يك قصه عاشقانه شود، چيزي به جز شكست در انتظارش نخواهد بود.
در شرايطي كه مي توان جنبه هايي از عشق و رومانس را در وجود شبح و كريستين ديد، اما شخصيت دوم مرد فيلم (رائول) به كلي شخصيتي خسته كننده و خشك است. تماشاچي هيچ وقت تلاش او براي جلب نظر كريستين و ازدواج با وي را درك نمي كند. كارگرداني فيلم را جوئل شوماخر انجام داده كه قبل از اين فيلم هاي موفقي مثل «بتمن براي هميشه »،« سقوط » و«اتاقك تلفن »را كارگرداني كرده است. انتخاب او براي كارگرداني يك كار ملودرام موزيكال گوتيك وار كار درست و حساب شده اي نبوده است. شوماخر هيچ چيز تازه اي به اين قصه و فضا اضافه نكرده است. او فيلمي را كارگرداني كرده كه همه چيز آن از قبل تعيين شده بود و وي براي بهتر يا بدتر شدن آن كار ويژه اي انجام نداده است.

|  اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   سياست  |   سينما  |   ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |