ترجمه : كيكاووس زياري
جوئل شوماخر برعكس ظاهر سرد و بي حسي كه دارد، آدمي خونگرم و پرجنب و جوش است. كارگرداني فيلمي مثل «شبح اپرا» توسط او مي تواند باعث تعجب همگان شود. فيلم هاي قبلي او عموماً كارهاي اكشن و فانتزي بوده اند، اما او با كار تازه اش وارد دنياي سينماي موزيكال شده است. هوا به شدت گرم است ولي كمتر كسي به اين نكته توجه دارد، حواس همه به صحنه فيلمبرداري و اتفاقاتي است كه دارد در آن رخ مي دهد.
اندرو لويد وبر هم سر صحنه حضور دارد. او فقط گوش مي دهد و حرفي نمي زند. شوماخر به دقت صحنه را زير نظر دارد. دوربين به آرامي رو به پائين حركت مي كند و صداي موسيقي به آرامي بالا مي رود. شبح چند قدم به جلو مي گذارد كه ناگهان شوماخر فرياد مي زند: «ايست.»
دوربين فيلمبرداري از حركت باز مي ايستد و همه توجهات (من جمله شبح!) به شوماخر جلب مي شود. كارگردان به بازيگر فيلمش مي گويد: «نه، تو از جايي كه ايستاده اي، هنوز نمي تواني او را ببيني، اگر اين اتفاق بيفتد كه تو در جا مي ميري!» قهرمان شبح وار فيلم متوجه منظور شوماخر مي شود و قول مي دهد كه مطابق خواسته او عمل كند. در صحنه بعد قرار است يك كلوزآپ از چهره شبح گرفته شود.
شوماخر در فاصله يك استراحت بين دو صحنه درباره فيلم صحبت مي كند، او با خنده مي گويد: بالاخره بعد از هجده سال انتظارها به سر رسيد، ما بالاخره نسخه جديد سينمايي «شبح اپرا» را روي پرده بزرگ سينما مي بينيم. اين سفر طولاني كم كم داشت تبديل به يك سفر اوديسه وار مي شد. لويد وبر كه اين نمايش را با موفقيت تمام به روي صحنه برده بود، هميشه مي خواسته نسخه سينمايي اين اثر رومانتيك گوتيك وار هم ساخته شود. از همان اولين نمايش «شبح اپرا» در سال ،۱۹۸۶ تماشاگران چنان استقبال با شكوهي از اين نمايش موزيكال كردند كه هر آدمي وسوسه مي شود تا بر اساس آن فيلمي بسازد.
اين واقعيتي است كه سال ها قرار بود نسخه سينمايي اين اثر توليد شود، ولي هيچ وقت اين قرار عملي نشد. شوماخر در توضيح اين مسئله مي گويد: «موانع زيادي پيش روي سازندگان فيلم وجود داشت. مهمترين اين موانع، جدايي زوج بازيگر اين نمايش در سال ۱۹۹۰ بود. اين دو قرار بود در نسخه سينمايي هم حضور داشته باشند. از طرف ديگر، صنعت سينما ميانه خوبي با كارهاي موزيكال نداشت و نمي خواست چنين فيلمي را تهيه و توليد كند. از طرف ديگر خود لويد وبر (كه مشوق اصلي توليد نسخه سينمايي نمايش خود بود) به شدت درگير اجراي بين المللي آن بود و موفقيت عظيم آن در بازار بين المللي، فرصتي براي كار بر روي نسخه سينمايي نگذاشته بود.»
قبل از اين موزيكال هايي مثل«شيكاگو» و«مولن روژ» روانه اكران عمومي شده اند، اما نمايش هاي موزيكال اين فيلم ها خيلي قبل از اينها روي صحنه بوده اند. اما«شبح اپرا »در زماني ساخته شده و به روي پرده سينماها مي رود كه از اجراي تئاتري آن مدت زمان بسيار كوتاهي مي گذرد. در چنين شرايطي چه دليل يا ضرورتي براي توليد نسخه سينمايي اين نمايش وجود داشت؟ به گفته شوماخر، يكي از دلايل اصلي كه لويد وبر اصرار داشت فيلم سينمايي«شبح اپرا » تهيه شود، اين بود كه او مي خواست كساني كه موفق به تماشاي نمايش در برادوي نشده بودند، بتوانند آن را تماشا كنند. در همان حال بسياري از تهيه كنندگان هم مي گفتند توليد نسخه سينمايي موفقيتي در پي نخواهد داشت، زيرا بسياري نسخه تئاتري آن را تماشا كرده اند، همين عامل باعث شد تا توليد فيلم بارها و بارها به تعويق بيفتد.
مي گويند حال و هواي فيلم تئاتري است. اما واقعيت اين است كه بسياري از عناصر دست اندركار فيلم، اصرار داشتند كه آن حال و هوا حفظ شود. حالا نمي دانم اين كار درست بوده است يا خير. هر چند كه هنوز هم مورد اين پرسش قرار مي گيرم كه چرا اين نمايش تبديل به فيلم شد و چرا من كارگرداني آن را قبول كردم، بايد اقرار كنم كه فيلم مثل فرزند خود لويد وبر است. خودش مي گويد اين نمايش برايش حكم يك كار و اثر شخصي و خصوصي را داشته است.
موفقيت تجاري موزيكال هايي مثل« شيكاگو»و «مولن روژ »باعث شد تا توجه تهيه كنندگان به سمت «شبح اپرا»جلب شود. اما چه چيزي شوماخر را مجذوب اين قصه كرد؟ او مي گويد: خيلي ها اين سؤال را از من مي پرسند، نمي دانم شايد من هم مثل لويد وبر مجذوب اين قصه شده بودم .اين نوع دلدادگي كمي عجيب و غريب است و از خودم مي پرسيدم شبح چه حال و روزي دارد و به چه چيزهايي فكر مي كند؟ از طرف ديگر من هميشه دوستدار فيلم هاي موزيكال بوده ام و احساس كردم كارگرداني اين فيلم شانس خوبي را برايم فراهم مي كند تا بخت خودم را در اين زمينه آزمايش كنم.
لويد وبر براي برگردان سينمايي نمايش خود، مبلغ ۸۵ميليون دلار هزينه صرف كرد. شوماخر مي گويد او اين كار را انجام داد تا بتواند در همه مراحل توليد فيلم حضور داشته و بر كار نظارت كند. وي در جريان تغييرات فيلمنامه بود و حتي گفته مي شود در انتخاب شوماخر براي كارگرداني فيلم هم او تصميم گيرنده اصلي بوده است.
شوماخر خودش سال ،۱۹۸۷ به لويد وبر مراجعه كرده بود و گفته بود كارگرداني نسخه سينمايي اثرش را به وي بسپارد. لويد وبر هم كه دوستدار فيلم خون آشامانه شوماخر به نام«بچه هاي گمشده » بود، تصميم گرفته بود كه با شروع پيش توليد فيلم شوماخر را دعوت به كار كند، ظاهراً تلفيق منطقي يك اكشن پر سروصدا با موسيقي راك اندرول توسط شوماخر در اين فيلم، دليل اصلي توجه لويد وبر به شوماخر بوده است.
شوماخر مي گويد: وقتي از من خواست به ديدارش بروم شوكه شدم، به جز من، فيلمسازان بسيار سرشناس تر ديگري هم بودند كه مي خواستند كارگرداني اين فيلم را بر عهده بگيرند، با خودم گفتم او حتماً اشتباه كرده است و مرا با شخص ديگري عوضي گرفته است. حتي نمي دانستم كه«بچه هاي گمشده »مرا ديده و آن را دوست دارد.