دوشنبه ۱۴ دي ۱۳۸۳
انديشه
Front Page

نگرش سيستمي به نخبه فكري
بدون ترديد آرماني ترين ويژگي  هرجامعه ايماني، اخلاقي بودن آن است هرچند كه وجوه علمي- تحقيقاتي در تناقض با اين ويژگي نخواهد بود. بنابر اين توجه به علم و تحقيق ، تقويت كننده يك جامعه ايماني و ارزشي خواهد بود
008520.jpg
علي ايماني
در مقاله حاضر نگرش سيستمي به پژوهشگر (نخبه فكري) در يك ساختار اداري- بوروكراتيك در نظر است.
سيستم اداري- بوروكراتيك به نوعي تقسيم بندي مديران اجرايي (نخبگان ابزاري) و پژوهشگران (نخبگان فكري) در كليت ساختار يك كشور به عنوان يك دولت- ملت اطلاق مي گردد. نظام اداري- بوروكراتيك داراي چارچوب خاص، فكري، نظري و تكاملي خود مي باشد و ابزار شناخت خاص خود را مي طلبد.
هدف اين مقاله ارائه يك چارچوب ساختاري، جهت توسعه يك نظام اداري و ارائه راه هاي بهينه استفاده از پژوهشگران (نخبگان فكري) براي فعليت يافتن مؤلفه توسعه است.
از آنجا كه حيات يك نظام اداري در بستر ساختار اجتماعي است و نخبگان فكري سرمايه هاي ملي يك كشور مي باشند، به ارائه آماري از فرار نخبگان فكري از جامعه ايران مي پردازيم تا اهميت موضوع بر همگان مبرهن و آشكار گردد.
«آمارها نشان از اطلاعات هولناك دارد. ۸۰% برگزيدگان المپيادها و رتبه هاي دو رقمي كنكورهاي سراسري جذب كشورهاي توسعه يافته شده اند. طبق آمار خروجي گذرنامه طي سال ۷۸ هر روز به طور متوسط ۱۵ نفر كارشناس ارشد و ۲ تا ۳ نفر داراي درجه دكتري (ph-D) از كشور خارج شده اند. در همين سال ۵۷۴۵ نفر داراي درجه ليسانس از كشور خارج شده اند. طبق گفته يكي از كارشناسان وزارت علوم زيان مالي ناشي از مهاجرت نخبگان بالغ بر ۸۳ ميليارد دلار است. در حالي كه در شرايط مطلوب درآمد ساليانه نفت تنها نيمي از رقم اعلام شده است.
طبق آمار صندوق بين المللي پول طي سال هاي اخير بيش از صد هزار ايراني با تحصيلات عاليه به آمريكا رفته اند و ايران در رأس كشورهاي صادر كننده نخبه است و اين به معناي تضعيف بنيه علمي و آموزشي كشور، وارد آمدن خسارت سنگين به توليد، كاهش بهره وري و فروپاشي اقتصادي، فرهنگي و سياسي اجتماعي كشور است.» (۱)با توجه به آمار فوق به ميزان اهميت محققين و پژوهشگران به عنوان نخبگان فكري جهت توسعه يك نظام پي  مي بريم.
اين مقاله داراي ۳ فرضيه به صورت زيرا ست:
فرض اول مقاله اين است كه ميزان كارآمدي يك سيستم به نحوه تعامل و استفاده بهينه از پژوهشگران درون آن سيستم بستگي دارد.
فرض دوم اين است كه كارآمدي و توسعه يافتگي اساس حيات يك سيستم است.
فرض سوم: اين است كه نخبگان فكري (محققين و پژوهشگران) و نحوه تعامل آنها با سيستم محور توسعه و حيات سيستم است.متدولوژي تحقيق، تبيين علّي- ساختاري است. ساخت مجموعه اي از اجزاء و پديده هاست كه بايد آنها را در پيوستگي و ارتباطشان با هم تعريف نمود. نگاه ساختاري يك نگاه رابطه اي است. اجزاء ساختار تعريف مستقل نمي پذيرند. در اينجا پژوهشگر و محقق به عنوان نخبه فكري و مديران اجرايي به عنوان اجزاي اين ساختار مي باشند كه در تعامل و رابطه با يكديگرند.
به بيان دوركهيم اينجا عرصه روابط ارگانيكي است، پس تقسيم كار و پايگاه و نقش هر يك از اجزاء را در نظر گرفته و از تعريف ساخت استفاده مي كنيم. ساختار فوق معطوف به توسعه است، لذا توسعه محصول عمل ساختار است و ساختار به عنوان علت مي باشد. در اينجا ساختار با ايجاد تسهيلات و يا محدوديت بر فعل فاعلان نخبگان فكري و يا نخبگان ابزاري تأثير مي گذارد.مزيت ديگر تبيين ساختاري قدرت پيش بيني آن است. حال به بررسي ويژگي هاي يك سازمان كه به پژوهشگر و محقق بها مي دهد و به عبارتي ديگر يك نظام علمي تحقيقاتي است در فصل آتي مي پردازيم.
008517.jpg
1- مباني ثابت توسعه يافتگي يك سيستم
التزام به اجماع نظر فكري نخبگان ابزاري (مديران اجرايي و صاحبان سياست و ثروت) و نخبگان فكري (صاحبان انديشه و نظريه)، قانون پذيري، ملايمت فرهنگي و بهره برداري وسيع از علم جديد و روش هاي بديع از جمله مباني عقلي توسعه يافتگي، اجتناب ناپذير مي باشد. نخبه گرايي و اصالت داشتن نخبگان در توسعه يافتگي اصل است. (۲)
جهت دست يابي به مؤلفه هاي فوق يك سازمان بايد هويت علمي- تحقيقاتي داشته باشد. يك سازمان مادامي هويت علمي- تحقيقاتي پيدا مي كند كه دو اصل را به صورت نهادينه در كليه نهادها و شبكه هاي داخلي خود بااهميت تلقي كند.
اول: شناخت پديده هاي انساني
دوم: كاربرد بهينه آنها در راستاي اهداف سازمان.
معرف ارزش افراد و عامل توسعه كيفي يك سازمان علم و تحقيق است. اگر انسان ها و سازمان در انديشه بهبود و حركت از وضع كنوني به وضع مطلوب نباشند، بسيار طبيعي و منطقي است كه شناخت و كاربرد آن براي آنها نيز بي مفهوم است.لذا در اينجا به معيارهاي يك سازمان كه ويژگي علمي- تحقيقاتي دارد مي پردازيم:
۱-۱- عملكردها و تصميم گيري ها تابع شناخت است
در كليت يك سازمان، قبل از آن كه عملي انجام پذيرد، تصميمي گرفته شده است كه آن عمل را به فعليت برساند. تصميمي براي طراحي يك جنگنده، طرح يك برنامه آموزشي، انعقاد قراردادي نظامي، برخورد با يك بحران امنيتي، استخدام كارشناس و... جملگي به عملي منتهي مي شوند و زماني از پشتوانه عقلي و عملي برخوردار است كه با شناخت و محاسبه قبلي به مرحله تصميم و نهايتاً اجرا برسند. بنابر اين زماني كه تعقل و مشتق آن شناخت در جهت گيري هاي يك سازمان جلوه گر شد آن سازمان ويژگي علمي به خود گرفته است.
۱-۲- توسعه امري جدي تلقي شود
توسعه و بهينه سازي شرايط عيني و مادي يك سازمان از آنجا كه در اتصال با كل جامعه است نيازمند شناخت توانايي ها، امكانات و نيروهاي بالقوه و بالفعل است. شناخت توانايي ها و اهداف قابل حصول محتاج بينش عالمان، تحقيق پژوهشگران و ارزيابي هاي نقادانه دو گروه است.توسعه قبل از آن كه به پول و سرمايه ماشين و كارخانه، فناوري و مديريت وابسته باشد، به فكر، انديشه، تعقل و شناخت عيني از راه بررسي ها و تحقيقات احتياج دارد.
۱-۳- واحد سازماني (مثل وزارتخانه) كاركردگرا باشد
در يك سازمان كاركردگرا چون تصميم گيري ها براساس ويژگي هاي تخصصي و كارشناسي افراد است، تمامي نقش ها تعريف شده و داراي حدود و اختيارات است. در اين صورت برخوردهاي سليقه اي، لحظه اي، غيرتخصصي و مقطعي به حداقل خود مي رسند. برخوردهاي غيرسليقه اي، مدت دار و تخصصي طبعاً تابع محاسبات عقلي و با پشتوانه تحقيق، شناخت، مشورت و توجه به عينيات خواهند بود.
۱-۴- نظام آموزشي پويا، مرتبط و ركن اساسي خلاقيت و نوآوري باشد
مهم ترين پايه توسعه و پرورش ذهن علمي در يك سازمان، نظام آموزشي است. در اين نظام، از بدو ورود تا آخرين دوره هاي تخصصي، اخلاق علمي، اخلاق اجتماعي، برداشت از منافع شخصي و اجتماعي و شيوه برخورد با معضلات، آموزش داده مي شود. بالاترين سرمايه گذاري ها و كيفي ترين برنامه ريزي ها بايد در نظام آموزشي و پرورشي باشد زيرا نتيجه مستقيم آن در كار اجرايي، تصميم گيري و سياستگذاري است. باارزش ترين سرمايه يك سازمان، بودجه و اعتبارات نيست، بلكه داشتن نيروي انساني متبحر، خلاق و با ذهن مستعد براي شكوفايي هاي گوناگون انساني است.
۱-۵- محققان، متفكران و كارشناسان در تصميم گيري ها نقش كليدي داشته باشند
روح يك سازمان با انديشه و خلاقيت زنده است و اين ويژگي ها در محققان دلسوز و صديق يافت مي شود. لذا هر سازمان به افراد انديشمند خود نيازمند است تا آن را با محتوا، پيچيدگي ها، مواقع و زمينه هاي حركت كيفي آشنا سازد.
۱-۶- سازمان در تمامي سطوح آينده نگر باشد
آينده نگري برنامه ريزان، سياستگذاران، قانونگذاران، متفكران و مردم هر جامعه را به محاسبه، تلاش با انديشه، احتياط و همكاري سوق مي دهد. اين امر در شرايطي در يك سازمان تحقق مي پذيرد كه روح حاكم برآن سازمان از يك ديد مجموعه اي و عملكرد تخصصي نشأت گرفته باشد. آينده نگري و دور انديشي مثبت موتور محرك علم و تحقيق است و اگر علم و تحقيق از كيفيت برخوردار باشد آينده نگري به آنها سرعت مي بخشد. آينده نگري بالطبع سازمان را به فكر بهبود، رشد و ارتقاء مي اندازد و علم و تحقيق مي تواند در اين راستا روش هاي تخصصي و اسلوب هاي بديع و زمينه هاي توسعه را فراهم سازد. اما آيا خصايص فوق صريح هستند؟بدون ترديد آرماني ترين ويژگي  هر جامعه ايماني، اخلاقي بودن آن است هرچند كه وجوه علمي- تحقيقاتي در تناقض با اين ويژگي نخواهد بود. بنابر اين توجه به علم و تحقيق، تقويت كننده يك جامعه ايماني و ارزشي خواهد بود.
۲- نخبگان و توسعه يافتگي
لغت را از نظر لغوي حتما بايد در لغت نامه جست وجو كرد و از نظر اصطلاحي در فرهنگ اصطلاحات هر رشته.
لغت نخبگان به معناي بزرگان، صاحبان فكر، شخصيت و توانايي هاي وسيع فكري و سازماندهي مي باشد. نخبگان به دو گروه كلي تقسيم مي شوند. نخبگان فكري و نخبگان ابزاري.
در يك سازمان يا وزارتخانه همچون وزارت دفاع نخبگان ابزاري مديران اجرايي هستند كه امكانات، اعتبارات و قدرت سازماني را در اختيار دارند. نخبگان فكري نيز افرادي هستند كه انديشه و فكر و روش هاي بهينه و تئوري و آينده نگري و دورانديشي توليد مي كنند.
در توسعه يك سازمان، يكي از اصول مهم، توانايي هاي فكري و سازماندهي نخبگان است. توسعه يافتگي را بايد هدايت كرد و بهترين افراد براي هدايت، نخبگان فكري و ابزاري هستند. ائتلاف بين نخبگان فكري و ابزاري نقش بسيار مهمي در توسعه دارد. از وظايف مهم نخبگان در يك سازمان آسيب شناسي مكرر و دايمي است. در يك سازمان وظيفه نخبگان فكري ارايه راه حل و بازكردن گره هاي موجود است و وظيفه نخبگان ابزاري اين است كه زمينه فعاليت پژوهشگران را فراهم كنند و رهيافت هاي آنها را بكار گيرند. در غير اين صورت نخبگان فكري منزوي خواهند شد و مديران بدون آن كه در بوته آزمايش قرار گيرند به مديريت بدون نقادي خود ادامه خواهند داد و اين در درازمدت به صلاح سازمان نيست. نخبگان ابزاري توليدگر فكر و انديشه نيستند. لذا توسعه سازماني يك كار جمعي است و بسته به اجماع اين دو گروه است.
كشورهاي در حال توسعه دو مشكل جدي دارند: يكي مشكل زنان و ديگري تكنولوژي كه هر دو عليه آنها جريان دارد. لذا بايد راه كوتاه تري در پيش گيرند و آن اصلاح حوزه نخبگي است كه بتواند با تخصص و مهارت و تفكر الگوي پيشرفت جامعه باشد.
در جوامعي مانند برزيل، مالزي و كره جنوبي حلقه هاي انديشه و كار فكري و تحقيقاتي حول دستگاه اجرايي و تصميم گيري كشور به وجود آمده است. افزايش قدرت و ثروت ملي فقط بحث برنامه ريزان مباحث كمي، مكتوبات و مانند اينها نيست، بلكه اجراي اين سياستگذاري هم نقش تعيين كننده دارد. بنابراين ويژگي و خصايص مجريان توسعه در يك سازمان به اندازه تفكر و انديشه حائز اهميت است.
ادامه دارد

تازه هاي انديشه
درگذشت فيلسوف بذله گو
008514.jpg

مهر: سيدني مورگنبسر استاد فلسفه دانشگاه كلمبيا كه به بذله گويي شهره بود در سن هشتاد و سه سالگي درگذشت.
مورگنبسر كه متخصص در زمينه پراگماتيسم بود به مسايل مربوط به حقوق بشر و فلسفه علوم اجتماعي نيز علاقه داشت و آثار زيادي در اين زمينه ها از خود به جاي گذاشته است.
كارهاي مورگنبسر در زمينه انديشه هاي جان ديويي فيلسوف پراگماتيست آمريكايي از اعتبار زيادي برخوردارند و سبب ساز شهرت وي در جهان فلسفه شده است. عناوين پاره اي از آثار اين فيلسوف بازنشسته دانشگاه كلمبيا بدين قرارند: تدوين كتاب «جان ديويي و منتقدانش» (۱۹۷۷) «فلسفه علم امروز» ( ۱۹۶۷) تدوين كتاب «اراده آزاد» (۱۹۶۲)، «فلسفه، علم و روش: نگاهي به كارهاي نيگل» (۱۹۶۹) و «فلسفه اخلاق و مسايل جهاني» (۱۹۷۴).
روزنامه نيويورك تايمز در مقاله اي كه اخيراً به چاپ رسانده، جايگاه او را در فلسفه معاصر به بررسي نشسته و از وي به عنوان سقراط زمان نام برده است.
نويسنده اين مقاله جيمزريزسون است ودرآن سرماندگاري مورگنبسر را كه فيلسوف بذله گو لقب گرفته بود، دراحياي سنت گفتگوي سقراطي مي داند.
به نظراين نويسنده، جاي تعجب است فيلسوفي كه به اندازه متفكران وفيلسوفان ديگرواجد آثارنيست تا بدين اندازه مشهورباشد، به طوري كه برتراند راسل وي را يكي از باهوش ترين فيلسوفان ايالات متحده و نوام چامسكي او را يكي از برجسته ترين اذهان زمانه ما معرفي كرده اند.
مورگنبسر به گفت وگو اعتقاد داشت و آن را اعجاز انساني نام مي نهاد.
اودرصدد بود سقراط وار مغالطات را شناسايي كند و كوره راه خرد را بازنمايد وبا اين مشي بود كه روبرت نازيك فيلسوف معروف هاروارد كه پيش ازاستاد خود درگذشت تصريح مي كرد كه فعاليت فكري را ازمورگنبسر آموخته است.
اومعتقد بود فلسفه بايد به زندگي مدد رساند وفيلسوف بايد ازجهت شخصيتي نيزاز فعاليتهاي فكري اش متأثرباشد.
با اين همه اواعتقاد داشت حقيقت چيزي نيست كه به آساني فراچنگ آيد و به عمري كاوش وتلاش نياز است تا گوشه اي ازحقيقت درتيررس ذهن وزبان آدمي قرارگيرد وبه همين جهت كمترسعي كرد نظريه اي منسجم را پيش برد وهميشه وهمه جا به مشي سقراطي خود وفادار بود.

|  اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   سياست  |   سينما  |   ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |