پنجشنبه ۱۷ دي ۱۳۸۳
فراتر از انحراف اجتماعي
008649.jpg
سيد محمدعلي ناظم زاده
اشاره: اعتياد به مواد مخدر پديده اي جديد و خاص زندگي مدرن است. چرا كه مصرف مواد مخدر اگر هم در گذشته وجود داشت، به عنوان اعتياد و يا انحراف شناخته نمي شد. اما با گسترش فرهنگ مدرن، ارزش ها و هنجارهاي مدرن نيز رواج يافته و كنش ها و رفتارهايي چون اعتياد به مواد مخدر متعارض با هنجارها تلقي شده و علم جامعه شناسي نيز كه وظيفه شناخت و تأثيرات هنجارها را دارد، انحرافات اجتماعي را مورد كاوش و پژوهش قرار داده و به تبيين علل و عوامل پيامدهاي انحرافات مي پردازند. جدا از اين مسئله، اعتياد پديده اي آشنا براي هر ايراني است. روزانه ۲۰۰۰ كيلو از انواع مواد مخدر در كشور ما مصرف مي شود و سالانه ۱۲۰ تن از اين مواد كشف و ضبط مي شود. ايران تبديل به معبر ترانزيتي براي مواد مخدر شده، جوانان و نوجوانان به طور بالقوه در معرض اعتياد به مواد مخدر هستند و اعتياد در ميان دانش آموزان و خوابگاه هاي دانشجويي از مسائل روز و مورد توجه در جامعه است. افراد و جوانان بسياري نيز براي كسب درآمد به تجارت مواد مخدر مي پردازند و باندهاي بزرگ سوداگر مرگ درآمدهاي هنگفتي از اين زمينه كسب مي كنند كه طي گزارشي، سالانه ۶۰۰ ميليارد دلار سود تجارت مواد مخدر در جهان است.بنابر اين اعتياد به مواد مخدر از مسائل و معضلات اجتماعي عصر حاضر خصوصاً در كشورهايي مانند ايران با شرايط اجتماعي جوان و شرايط جغرافيايي خاص خود مي باشد. فرد معتاد به علت اين كه پا را فراتر از هنجارها و ارزش هاي اجتماعي گذاشته، منحرف تلقي مي شود. او بيماري فردي و رواني ندارد، مجرم هم نيست. وي بيماري است كه معلول شرايط اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي است و منحرفي است كه مسير انحرافي اش، او را به ديگر انحرافات نيز سوق مي دهد. در جامعه اي مانند ايران اعتياد از مرز مسئله و پديده اجتماعي گذشته، تنها به عنوان يك انحراف نيز نبايد تلقي شود، اعتياد بحراني اجتماعي براي ايران است كه اگر به آن رسيدگي نشود، انواع و اقسام انحرافات، بيماري ها و مشكلات اجتماعي را در آينده اي نزديك به دنبال خواهد داشت. در اين مقاله سعي شده ضمن تعريف پديده اعتياد، به علل و عوامل مؤثر بر آن پرداخته شود و نظريه هاي مربوط به اعتياد نيز بررسي شده و در انتها برخي راهكارها و راه حل هاي مورد اشاره در زمينه رفع معضل اعتياد نيز مورد توجه قرار گيرد.
مشكلات اقتصادي، عدم اطمينان به آينده، بيكاري، فشار اقتصادي و نداشتن امكانات رفاهي،
نابرابري  اقتصادي و شكاف عميق بين ثروت  طبقه ها و اقشار مختلف در جامعه و همچنين در مقابل فقر و محروميت ها، منزلت ثروت و ارائه تصوير آرزوهاي بلندپروازانه از يك سو خود عاملي براي كسب ثروت  از راه هاي غيرمجاز و غيرمشروع مانند تجارت و قاچاق مواد مخدر مي شود و از سوي ديگر، كساني كه نتوانسته اند از راه هاي مشروع و غيرمشروع كسب ثروت
و منزلت كنند، اكثراً به يأس و سرخوردگي دچار شده و پتانسيل زيادي براي گرايش و اعتياد به مواد مخدر دارند

اعتياد چيست؟
به طور كلي انحراف اجتماعي، كنش، رفتار و سلوكي است كه با هنجارهاي اجتماعي در تضاد است و به طريقي با انتظارات مشترك رفتاري در جامعه سازگاري ندارد و ديگر اعضاي جامعه آن را ناپسند و نادرست ارزيابي كنند. اعتياد به مواد مخدر نيز به عنوان يكي از انحرافات اجتماعي نوعي احتياج رواني و جسماني شديد و مبرم به مواد مخدر است كه اختيار مصرف و ترك آن از اراده شخص يا گروه خارج شده باشد.(۱) كه اين عادت شديد از سوي نخبگان، حاكمان و عامه جامعه نادرست و مخالف هنجارهاي اجتماعي تلقي مي شود.
سازمان جهاني بهداشت، اعتياد را به طور متناوب يا مزمن حالتي مضر براي فرد و اجتماع مي داند كه به وسيله مصرف مستمر ماده تخديركننده(طبيعي يا مصنوعي) ايجاد مي شود. اين مصرف، موجب گرايش جهت اضافه نمودن بيشتر آن در هر روز شده و اغلب باعث انقياد رواني و جسمي مي شود. اين نوع احتياج شديد به مواد مخدر، حالت وابستگي يا عادت در فرد ايجاد مي كند كه براي فرد شكلي مطبوع داشته و آرام بخش دستگاه عصبي اوست.(۲)
از چند منظر مي توان به پديده اعتياد نگريست كه در اين زمينه روانشناسان، جامعه شناسان و جرم شناسان با ديدگاه هاي متفاوت بر نظريات مختلفي درباره اعتياد و عوامل مؤثر بر آن تأكيد دارند.
برخي معتقدند اعتياد يك بيماري فردي است. فرد به علل مختلف ناكامي ها و شكست ها تنها راه حل را در پناه بردن به مواد مخدر مي داند و پس از چندي به اين مواد معتاد مي گردد و همين باعث تباهي ميليون ها سلول مغزي او مي گردد. بنابر اين نظريه، اعتياد، ذاتاً يك بيماري فردي است كه مي تواند در جوامع مختلف آثار و تبعات اجتماعي، فرهنگي نيز داشته باشد.
نظريه ديگري، اعتياد را نوعي جرم تلقي مي كند. معتاد مانند منحرفان ديگر مجرم است و بايد به علت همين جرم، متحمل مجازات و زندان شود.
اما از ديدگاه اكثر جامعه شناسان و خصوصاً جامعه شناسي انحرافات، اعتياد يك بيماري اجتماعي است كه عوارض جسمي و رواني نيز دارد. از آنجا كه اعتياد منجر به انحرافات فراواني در جامعه مي شود، فرد معتاد، احتمالاً خانواده اش را به جرم و انحراف سوق مي دهد وبراي خود و خانواده اش هزينه هاي فراوان مادي، اجتماعي و حيثيتي دارد. همچنين تغييرات رواني در فرد به وجود آورده و وي را دچار حالت آنوميك نموده و از مشاركت اجتماعي باز مي دارد و همچنين خريد و فروش آن در جامعه نيز نوعي انحراف اجتماعي و اقتصادي محسوب مي شود. مي توان اين پديده را نوعي مسئله اجتماعي در نظر گرفت. البته از منشأ اجتماعي آن نيز نبايد غافل شد چه به عقيده بسياري از محققان منشأ اصلي اعتياد در جامعه و شرايط آن نهفته است.
اعتياد از آنجا به عنوان يكي از انحرافات اجتماعي مطرح شده كه به عنوان مسئله اي اجتماعي است كه با انتظارات مشترك رفتاري جامعه  سازگاري ندارد و با ارزش ها و هنجارهاي اجتماعي در تضاد است. همچنين در صورت حاد شدن مسئله اعتياد، با توجه به پيامدهاي منفي اجتماعي آن موجب سستي اركان جامعه، سست شدن ارزشها بنيادي و حياتي نظام فرهنگي، كاهش حلقه هاي مثبت در جامعه و تهديد امنيت اخلاقي و اجتماعي در جامعه خواهد شد و به بحراني در جامعه بدل خواهد گشت. بنابر اين اعتياد مي تواند به عنوان نوعي انحراف اجتماعي و در سطح بالاتر مسئله يا مشكل اجتماعي مورد بررسي قرار گيرد كه خود باعث مسائلي چون عدم مشاركت و توليد و كارآيي، مشكلات خانوادگي و طلاق، بيكاري و خودكشي و... منجر شود.
برخي صاحبنظران با تأكيد بر فردي بودن مسئله اعتياد، معتقدند اعتياد از «جرايم بدون قرباني» است كه مستقيماً به ديگران زياني وارد نمي سازد و مادامي كه به آزادي ديگران تجاوز نمي كند، نبايد غيرقانوني باشد.(۳) اما همان گونه كه اشاره شد فرد معتاد آسيب هاي فراواني به خود، خانواده، محيط شغلي و نظام هاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي وارد مي سازد و نمي توان از اثرات و تبعات آن چشم پوشيد و تنها آن را عاملي فردي دانست.
عوامل مؤثر بر رواج اعتياد
يكي از اقدامات رشته جامعه شناسي علت يابي مسائل و انحرافات اجتماعي است. پديده اي مانند اعتياد به مواد مخدر از مسائلي است كه از ديدگاه كلي مي توان شرايط مختلف اجتماعي، اقتصادي، سياسي، فرهنگي و رواني و همچنين نظام شخصيت فرد و جامعه را در آن دخيل دانست و از جنبه جامعه شناسي خرد مي توان دوره نوجواني، استعداد ارثي، فقدان قوانين و مقررات جدي، عدم امكانات حمايتي، استعمال اعضاي درجه يك خانواده و... را در گرايش به آن مؤثر دانست. در اينجا سعي مي كنيم كه به برخي از موارد ياد شده در حوصله اين مقال بپردازيم.
۱- عوامل فردي
عوامل فردي و ويژگي هاي شخصيتي مانند وجود اضطراب، استرس، اختلال رواني، افسردگي و يأس و سرخوردگي، ضعف و فقر شخصيتي باعث جستجوي فرد به دنبال عامل تسكين دهنده و شخصيت بخش مي شود كه مصرف مواد مخدر و به تدريج اعتياد به آنها يكي از اين عوامل به ظاهر تسكين دهنده مي باشد. از سوي ديگر فقر و ضعف تحصيلات نيز اگر به عنوان عامل فردي مورد مطالعه قرار گيرد كه البته منشأ اقتصادي و اجتماعي دارد، خود مي تواند عامل مهمي در گرايش به مواد مخدر داشته باشد.
۲- عوامل اجتماعي
عوامل اجتماعي و خانواده دو مسئله مهم در بررسي مسئله اعتياد مي باشند. خانواده ركن اصلي و حياتي جامعه و اولين محيطي است كه فرد در آن رشد مي كند و زيربناي شخصيتي وي شكل مي گيرد. شرايط خانوادگي و سخت گيري يا آسان گيري افراطي، از هم پاشيدگي و اختلافات دروني خانواده و عدم دروني كردن ارزش ها و هنجارهاي صحيح در خانواده، همگي در ايجاد انحرافاتي مانند اعتياد نقش فراواني دارد. امروزه هم كه به علت واگذاري كاركرد آموزش خانواده به مدارس و آموزش و پرورش دولتي، آموزش و نظارت فرهنگي و ارزش  خانواده بر نوجوانان و جوانان كمتر شده و همين مسئله، بعضاً موجب جامعه پذيري و آموزش غلط افراد در گروه هاي همسالان شده است كه پديده هايي مانند اعتياد را به دنبال دارد. در اين مسئله، جامعه پذيري و نقش جامعه، ساختارها، نهادها، ارزش ها و هنجارهاي اجتماعي در انحرافات بايد مورد توجه قرار گيرد. از جمله مي توان به مسئله «اختلال هنجاري» پرداخت كه به علت اين كه بعد هنجاري ساختار اجتماعي در جامعه بسيار با اهميت است. ايجاد اين اختلال مي تواند حس همبستگي در جامعه را مختل كرده و فرد را دچار آنومي و انحرافاتي از قبيل اعتياد نمايد. دكتر چلبي در كتاب جامعه شناسي نظم به صورت هاي مختلف اختلال هنجاري پرداخته كه در نظريه ها به آن خواهيم پرداخت.
نكته ديگر در بعد اجتماعي اعتياد به مواد مخدر يا هر نوع انحراف اجتماعي ديگر، ظهور فردگرايي خودخواهانه است كه آلكسي دوتوكويل آن را «خشك  كننده بذر هر فضيلتي» دانسته كه رواج اين نوع از فردگرايي كه با فردگرايي گرم و مدرن كه در غرب رواج پيدا كرد، متناقض است و منابع لازم براي دلبستگي و همبستگي و مشاركت را از بين مي برد.
008652.jpg
از ديدگاه اكثر جامعه شناسان و خصوصاً جامعه شناسي انحرافات، اعتياد يك بيماري اجتماعي است كه عوارض جسمي و رواني نيز دارد. از آنجا كه اعتياد منجر به انحرافات فراواني در جامعه مي شود، فرد معتاد احتمالاً خانواده اش را به جرم و انحراف سوق مي دهد و براي خود و خانواده اش هزينه هاي فراوان مادي، اجتماعي و حيثيتي دارد
۳- فرهنگ ها و ارزش ها
هر انساني تحت تأثير ارزش ها، هنجارها، آداب و رسوم و ايده هايي است كه در جامعه تبليغ و منتشر مي شود. اما در جوامع در حال گذار كه تغييرات سريع فرهنگي حاصل مي شود، فرد دچار آنومي شده و خودباختگي فرهنگي پديده آمده و ارزش ها روز به روز تغيير مي كند و اختلال هنجاري ايجاد مي شود كه همه اين مسائل در ايجاد انحرافاتي مانند اعتياد بي تأثير نيست. در اينجا نبايد از نقش تبليغات نيز غافل ماند كه مصرف مواد مخدر را در تسكين فكر و كاهش مشكلات ذهني مؤثر مي داند.
اميل دوركيم جامعه شناس كلاسيك فرانسوي، با تأكيد بر اهميت اخلاق و نظم اخلاقي معتقد است اگر نظم اخلاقي مورد توجه نباشد و جامعه، از ارزش ها و اخلاق گريزان شود، اين جامعه رو به زوال مي رود. بر همين مبنا رواج فرهنگ غربي در ايران، كاهش اثرات دين و سست شدن ارزش هاي ديني و سنتي را در پي داشته كه اين راه را براي آنومي و كجروي هايي مانند اعتياد به مواد مخدر باز كرده است.
۴- مسائل اقتصادي
مشكلات اقتصادي، عدم اطمينان به آينده، بيكاري، فشار اقتصادي و نداشتن امكانات رفاهي، نابرابري  اقتصادي و شكاف عميق بين ثروت  طبقه ها و اقشار مختلف در جامعه و همچنين در مقابل فقر و محروميت ها، منزلت ثروت و ارائه تصوير آرزوهاي بلندپروازانه از يك سو خود عاملي براي كسب ثروت  از راه هاي غيرمجاز و غيرمشروع مانند تجارت و قاچاق مواد مخدر مي شود و از سوي ديگر كساني كه نتوانسته اند از راه هاي مشروع و غيرمشروع كسب ثروت و منزلت كنند، اكثراً به يأس و سرخوردگي دچار شده و پتانسيل زيادي براي گرايش و اعتياد به مواد مخدر دارند.(۴)
نظريه هاي مرتبط با پديده اعتياد
جامعه شناسان و نظريه پردازان طي يكي دو قرن گذشته نظريات متفاوت و راهگشايي در زمينه انحرافات اجتماعي منتشر كرده اند كه هر كدام با توجه به ساختار جامعه و شرايط اجتماعي، فرهنگي، سياسي و اقتصادي جوامع توسعه يافته و در حال توسعه مي تواند تبيين كننده انحرافات و ارائه دهنده راه حل در اين زمينه باشد. در اينجا به هفت نظريه كه به طور كلي مي تواند تبيين كننده اعتياد به مواد مخدر در جامعه ايران باشد به خصوص با توجه به اعتياد در اقشار مختلف جامعه، اشاره مي نماييم.
۱- نظريه انحرافات مرتون
نظريه انحرافات كه متعلق به رابرت كي مرتون جامعه شناس مشهور آمريكايي مي باشد، تبيين كننده پديده اعتياد در كشورهايي مانند ايران نيز مي باشد. مرتون علت ريشه اي انحرافات را شرايط ساختي جامعه مي داند و بر خلاف دوركيم معتقد است كه فرد در جامعه به ارزش ها و هنجارها توجه زيادي ندارد و به جاي اعتنا به آنها، هنجارها را در معرض انتقاد قرار مي دهد. به نظر وي دو ساخت اساسي در جامعه وجود دارد يعني «اهداف نهادي شده» و «وسايل نهادي شده» كه ارزش ها و امور مطلوب و شيوه هاي استاندارد كنش براي رسيدن به آن اهداف در جامعه است. تعامل بين اين دو ساخت موجب بروز رفتارها و شخصيت هاي مختلف و گاه متناقض در جامعه مي شود.
به نظر مرتون، چهار تيپ «مناسك گرا» يا «شعائر گرا» ، «انزوا طلب» ، «نوآور» يا «بدعت گذار» و «انقلابي» يا «شورشي» در كنار «همنوايان» معلول شرايط جامعه و برخورد اين دو ساخت هستند كه هر كدام شيوه خاص انطباق فردي با اين دو ساخت است. يكپارچگي و انسجام در جامعه هنگامي است كه ميان اين دو ساخت اساسي تعادل وجود داشته باشد. اما اگر اهداف و ارزش هاي نهادي شده مانند منزلت و ثروت در جامعه تبليغ شود و جامعه پذيري، ارزش ها و هنجارها، آموزش و پرورش و رسانه ها و تبليغات برآن تأكيد ورزند و در كنار آن وسايل دسترسي به اين اهداف وجود نداشته باشد، تيپ هاي مختلف شخصيتي و رفتاري بروز و ظهور مي يابند.
درباره پديده اعتياد به مواد مخدر دو تيپ انزوا طلب و بدعت گذار مي توانند مورد توجه قرار گيرند. انزوا طلب، شيوه انطباقي فردي است كه در آن، افراد به دليل ناموفق بودن در دسترسي به اهداف اجتماعي سعي كرده اند خود را از جامعه دور نگهدارند. شيوه نگرش منفعت جويانه را به طور كلي رها كرده اند و به اين ترتيب هم ارزش هاي مسلط و هم وسايل مورد قبول دستيابي به آنها را رد مي كنند. اين افراد احتمالاً بارها تلاش كرده اند تا با شيوه هاي هنجاري به سمت اهداف اجتماعي حركت كنند اما عدم توفيق مكرر آنها، باعث سرخوردگي و دور شدن از مسير تبليغ اهداف و وسايل استاندارد شده است.
براي تحليل مسأله اعتياد در ايران از منظر تئوري مرتون بايد جامعه فعلي ايران را از بعد تغيير ارزش ها از سنتي و مذهبي به ارزش هاي مدرن مورد توجه قرار دارد. در كنار اين مسأله تبليغ مصرف گرايي، نابرابري هاي شديد اقتصادي، رشد روزافزون فقر و در نتيجه ارزشمند شدن ثروت در جامعه، تغيير نظام ارزشي جامعه را تشديد مي كند. در اين شرايط تأكيد بر اهدافي كه وسايل دسترسي به آن به طور قانوني فراهم نيست نه فقط فرد فرد انسان ها بلكه كل نظام اجتماعي را دچار عدم تعادل و آشفتگي و نابساماني مي كند و بستر را براي ظهور رفتار انحرافي فراهم مي كند. همين مسأله فرد را از جامعه و ارزش هاي آن جدا مي كند و در اكثر موارد نيز وي را با ناكامي روبه رو مي سازد كه براي جبران ناكامي ها گرايش به مواد مخدر امري عادي است.
اما نوآورها هم در پديده اعتياد نقش دارند چه آنها اهداف نهادي شده و كسب منزلت و ثروت را دنبال مي كنند اما نه با روش ها و هنجارهاي عادي و پذيرفته شده كه قاچاقچيان مواد مخدر و سوداگران مواد افيوني كه نقش بسزايي در گسترش اعتياد به مواد مخدر دارند نمونه بارز نوآوران و بدعت گذاران در جامعه مي باشند.
به طور كلي از نظر مرتون، شرايط نابسامان اقتصادي و اجتماعي موجب گرايش به اعتياد مي شود و در اصل اعتياد جرم نيست، نوعي بيماري اجتماعي است كه اگر از ابتداي وقوع آن به فكر اصلاح و پيشگيري نباشيم ممكن است به ديگران نيز سرايت كند و بيماري عمومي و بحراني اجتماعي پديد آورد.(۵)
در هر حال، اين نظريه كه در اصل ميانبرد بوده، مي توان به تبيين اعتياد به مواد مخدر در جوامع بسياري از جمله ايران بپردازد. چرا كه منزلت و ارزش ثروت در چند ساله اخير بسيار زياد شده، در حالي كه راه هاي رسيدن به آن بسيار كم است و براين مبنا قاچاق مواد مخدر و در كنار آن منزوي هاي بسياري به وجود آمده اند كه مأيوس و سرخورده به اعتياد روي مي آورند.
۲- نظريه برچسب زني
نظريه برچسب زني كه توسط لمرت و بكر منتشر شد براين مبناست كه انحراف، فرآيندي است كه توسط آن برخي مردم موفق مي شوند برخي ديگر را منحرف تعريف كنند.
در مورد اعتياد، اولين بار كسي كه از روي كنجكاوي، آزمايش يا سرخوردگي رو به مواد مخدر مي آورد، اصلاً اين عمل را اقدامي انحرافي نمي پندارد اما چون اين كنش توسط افراد مهم ديگر چون دوستان، والدين، مقامات رسمي و پليس و... انحراف تلقي مي شود و با مجازات روبه رو مي گردد، فرد برچسب بزهكار، منحرف و معتاد را از ديگران دريافت مي كند و طرز رفتار ديگران با وي بر مبناي همين برچسب تنظيم مي شود. در نتيجه فردي كه از ابتداي قصد عمل انحرافي و كجروي نداشته به صورت آگاهانه يا ناآگاهانه خود نيز اين برچسب را مي پذيرد، تصويري جديد از خود مي سازد و كنش وي با ديگران نيز بر مبناي همين برچسب تعريف و تنظيم مي شود. اين مسأله مي تواند به انحرافات ثانويه و ناهمنوايي مداوم فرد در جامعه نيز منجر مي شود.(۶)
مشاهدات و تحقيقات در ايران بر اين مسأله گواه است كه تلقي عمومي و نگاه حاكمان و سياست پردازان از اعتياد، مسأله اي شخصي و فردي است و فرد معتاد نيز مجرم تلقي شده و هميشه مورد سرزنش و نفرت است. معمولاً افراد معتاد از جامعه طرد شده اند و با سخت ترين مجازات از سوي حكومت، خانواده و دوستان مواجه شده اند و همين برچسب مجرم بر معتاد وي را در عزلت و انزوا و دوري از جامعه قرارداده و اين گونه افراد نيز هر روز سعي مي كنند رفتار خود را با اين برچسب وفق دهند كه خطرات فراواني براي فرد و جامعه در پي دارد.
۳- نظريه اختلال هنجاري
يكي از نظرياتي كه بيشتر از دوركيم و پارسونز و به طور كلي كاركردگرايان وام گرفته شده نظريه اختلال هنجاري مي باشد. بعد هنجاري ساختار اجتماعي در جامعه بسيار با اهميت است كه اگر در آن اختلال روي دهد، حس همبستگي و انسجام در جامعه را مختل كرده و فرد را از نظر الگوي رفتاري دچار مشكل كرده و آنومي را در وي تقويت مي نمايد كه از اين لحاظ گرايش به انحرافاتي چون اعتياد به مواد مخدر اجتناب ناپذير است.
اين اختلال به صورت هاي مختلف در جامعه حضور پيدا مي كند كه به آنها اشاره مي نماييم.
۱- قطبي شدن هنجارها؛ هنگامي كه دو قطب مخالف يا جدا از همديگر براي فرد هنجار فرستي كنند و توزيع جمعيت بر حسب ميزان فشار هنجاري، نرمال نباشد، توزيع جمعيت دونمايي بوده و به جاي اكثريت، اقليت جامعه، متوسط هنجاري را درك كنند، قطبي شدن هنجاري ايجاد مي شود. براي مثال اگر خانواده فرد را به هنجارهاي سنتي و مذهبي دعوت كند و از سوي ديگر گروه دوستان، فرد را به مصرف مواد مخدر تشويق نمايد، اين مسأله ممكن است به نفع هر كدام از طرفين تمام شود كه ميزان اهميت و احترام هر طرف در پذيرش هنجار مورد نظر از سوي فرد مؤثر خواهد بود.
۲- تضاد هنجاري؛ در برخي جوامع، اعضاي جامعه به دو گروه تقسيم مي شوند و هر گروه در فضاي هنجاري متفاوت سير مي كند كه اين مسأله به ظهور دو مجموعه هنجار متفاوت مي انجامد كه ممكن است هنجارهاي طبقه متوسط با طبقه حاكم، نسل امروز با نسل گذشته و يا گروه هاي مختلف با همديگر متضاد باشد و در كنار اين مسأله كه گروه هايي ممكن است به انحرافات سوق پيدا كنند و هنجارهاي غير اخلاقي را رواج دهند.
۳- ناپايداري هنجاري؛ تناقض منطقي ميان دو يا چند هنجار در يك نظام هنجاري موجب مي شود كه هر كدام از هنجارها براساس خرده فرهنگ هاي متفاوت بر مسأله خاصي تأكيد كنند و فرد با ناپايداري هنجاري مواجه شود. در مورد اعتياد برخي خرده فرهنگ ها كه اعتياد را امري مطلوب و منزلت بخش مي دانند در ناپايداري هنجاري تأثير فراوان دارند.
۴- ضعف هنجاري؛ هنگامي كه احساس تعلق و تعهد نسبت به هنجارها پايين تر از ميانگين لازم باشد و فشار هنجاري لازم وجود نداشته باشد، ضعف هنجاري ايجاد مي شود كه در اين شرايط فرد الگوي رفتاري لازم براي كنش در جامعه را ندارد و با مشكلات جدي در اين زمينه مواجه مي شود و حتي ممكن است برخي انحرافات مانند اعتياد به مواد مخدر را اصلاً انحراف تلقي نكند.
۵- بي هنجاري؛ بي هنجاري يا آنومي كه تأخر هنجاري و خلأ هنجاري در جامعه است، بيشتر مخصوص جوامع در حال گذار است كه فرد به دليل تغييرات سريع فرهنگي و اجتماعي هيچ هنجاري را نمي شناسد و قبول ندارد و اين مسأله عامل و نيز تشديد كننده پديده هايي مانند اعتياد است.(۷)
در مجموع جامعه ايران را مي توان در چهار بعد اوليه، دچار ضعف و اختلال دانست كه چنين روندي، فرد فرد ايرانيان را به تدريج دچار آنومي كرده و در فضاي آنوميك و اختلال هنجاري وجود و گسترش انحرافاتي مانند اعتياد اجتناب ناپذير است.
۴- نظريه  يادگيري
نظريه يادگيري يا فراواني معاشرت كه از سوي نسل دوم محققين شيكاگو مورد توجه قرار گرفت، با مطالعات قوم نگاري و مصاحبه و تحقيقات انسان شناسي اجتماعي به اين عقيده رسيد كه جنايت و انحراف از طريق انتقال فرهنگي در گروه هاي اجتماعي واقع مي گردد. «سادر لند» با اين تحقيقات، خرده فرهنگ هاي گوناگون در شهرهاي بزرگ را مورد توجه قرار داد و معتقد بود در برخي مناطق شهري، كجرفتاري در جريان كنش متقابل با ديگران آموخته مي شود. بخش اصلي يادگيري رفتار كجرو در اثر ارتباط صميمي درون گروه انجام مي گيرد و در جريان اين يادگيري، تكنيك هاي ارتكاب جرم، توجيهات و انگيزه ها و گرايش ها آموخته مي شود و الگوي رفتار انحرافي براي فرد مهم تر و ارزشمندتر از الگوي قانوني موجود تلقي مي گردد و با توجه به فراواني معاشرت، اين رفتار به هنجار جا افتاده در فرد مبدل مي شود.
اين محققان نتيجه مي گيرند كه جامعه داراي سازمان هاي متفاوتي است كه اين سازمان ها در رفتار فرد تأثير مي گذارند و تنها زماني رفتار انحرافي مانند اعتياد به مواد مخدر آموخته مي شود و رواج مي يابد كه توسط گروه هاي مختلف و خرده فرهنگ هاي متفاوت در معاشرت بين افراد انتقال يابد و به قول «هاوارد بكر» اگر فردي به تنهايي و بدون يادگيري از مواد مخدر استفاده كند نه تنها لذتي از آن نبرده، بلكه احساس نارضايت و وحشت نيز خواهد كرد.(۸)
بر مبناي اين نظريه مي توانيم در جاي جاي شهرهاي بزرگي مانند تهران، خرده فرهنگ هايي را به خصوص در مناطق حاشيه اي مشاهده كنيم كه اعتياد را امري نه چندان ناهنجار تلقي مي كنند و در اثر معاشرت جوانان و نوجوانان در رابطه هاي دوستي و خانوادگي و حتي در مدرسه اين الگوي رفتاري آموخته شده و مورد تأييد قرار مي گيرد، تا آنجا كه اعتياد به الگوي رفتاري مطلوب فرد بدل شده و از طريق معاشرت بيشتر، براي فرد دروني مي گردد.
در اينجا مي توانيم به اين نظريه نكته ديگري نيز اضافه كنيم كه تنها يادگيري، در مناطق حاشيه اي و در حال تغيير و تبدل صورت نمي گيرد و ما به خصوص در ايران نبايد از يادگيري كجروي در دو مكان، يكي زندان و ديگري ميهماني ها و پارتي ها غافل شويم چرا كه آمار و مشاهدات فراواني در اين زمينه وجود دارد كه افراد زيادي پس از حضور در زندان به اعتياد مبتلا مي شوند و يا جوانان بسياري در ميهماني ها و... براي كسب منزلت و عقب نماندن از ديگران، اين رفتار را آموخته و به آن دچار مي گردند كه اين مورد اصلاً متعلق به گروه هاي پارازيتي و حاشيه اي نيست و اعضاي طبقه متوسط و حتي فرزندان نخبگان اقتصادي و سياسي و فرهنگي را در بر مي گيرد.
۵- نظريه اوقات فراغت
جرج زيمل يكي از جامعه شناسان كلاسيك آلماني بود، كه يكي از نظريات او درباره جامعه شناسي اوقات فراغت مي تواند تبيين كننده رواج اعتياد به مواد مخدر در جامعه باشد. به اعتقاد او در فرهنگ مدرن و در روند تاريخ جديد، آزادي فزاينده فرد از بندهاي وابستگي شديد اجتماعي و شخصي ظهور مي يابد، صورت هاي فرماندهي و فرمانبري نيز خصلت تازه اي به خود مي گيرند و هيچ فردي تحت چيرگي تام ديگران در نمي آيد. انواع گسترده اي براي گذران فراغت وجود دارد كه به فرد امكان مي دهد خود را از ديگران متمايز سازد كه روش ها و اعمال پرشتاب و مد اين تمايز هويت شخصي را شكل مي دهند. بر اين مبنا هر كس براي متمايز شدن، روش خاص پي مي گيرد كه ماجراجويي در زندگي مدرن را رواج مي دهد. فرد در اين فضا مي كوشد تا از جريان هاي يكنواخت زندگي روزانه بيرون رود و در قلمرو فعاليتي با قواعد ويژه گام نهد. بنابراين در جوامع مدرن و جوامعي كه به سوي مدرنيسم گام بر مي دارند و فرهنگ مدرن در آن تبليغ شده، فرد در قلمرو اوقات فراغت، جهان عقلگرا، بوروكراتيك و افسون زدايي شده را كنار مي نهد و فرصتي براي او فراهم مي شود تا اجبارها و محدوديت هاي نظم اجتماعي را فراموش كند و به كنش غيرهنجاري دست زند.(۹)
با توجه به اين ديدگاه، مي توانيم به افراد آزاد و فردگراي امروزي اشاره كنيم كه با توجه به ذات حيات مدرن، پا را فراتر از قيد و بندها نهاده و جستجوگرانه و ماجراجويانه براي تفريح و گذر وقت، به اعتياد روي مي آورند و اين امر را تنها تفريح و نوعي گذراندن اوقات فراغت ويژه و متمايز از ديگران مي پندارند. اين نظريه مي تواند تبيين كننده بسيار خوبي براي اعتياد در اقشار مرفه و طبقات بالاي جامعه باشد، چرا كه آنان هميشه سعي مي كنند در اعمال خود از ديگران متمايز باشند، حتي در تفريحات، گرچه اين تفريح خاص، مصرف مواد مخدر باشد و به اعتياد بينجامد.
۶- نظريه فرصت هاي نابرابر
«كلاوارد» و «اوهلين» از جامعه شناساني هستند كه بر پايه نظريه مرتون و بوم شناسي، به مسئله فراواني فرصت هاي نابرابر پرداخته اند. آنها با تحقيقات خود متوجه شده اند كه در مناطق خاصي كه جوانان طبقه پايين در رقابت براي دستيابي به اهداف، ناموفق هستند و يا از قبل تلقي ناموفقيت مي كنند. در حالي كه جامعه آنان را به اهداف و ارزش ها تشويق مي كند، اين افراد نظام اجتماعي را مانع پيروزي و عامل شكست خويش مي پندارند با استفاده از خشونت و شيوه هاي غيرقانوني خرده فرهنگ هايي را در اين مناطق شكل مي دهند.
نكته مهم اينجاست كه همه اين افراد در كاربرد شيوه هاي غيرقانوني و دستيابي به اهداف از راه هاي نامشروع موفق نمي شوند و همين نابرابري فرصت براي رفتار انحرافي، موجب ايجاد خرده فرهنگ هاي متمايز در اين مناطق و در بين افراد كجرو مي گردد. دو گروه موفق تر بوده و دو نوع خرده فرهنگ كجرو و جنايتكار را تشكيل مي دهند. اما افرادي كه خرده فرهنگهاي دوگانه(كه يا به كجروي و دستيابي به اهداف از روش هاي غيرمشروع دست مي يازند و يا خشونت گرا شده و به اموال شهري تجاوز مي كنند) آنها را پذيرفته اند و هم در جامعه و هم در زاغه هاي زيرزميني با ناكامي مواجه گشته اند، به خرده فرهنگ كناره گير روي مي آورند كه شرط عضويت در آن علاقه به مصرف مواد مخدر است.(۱۰)
در ايران، افراد حاشيه اي و طبقات بسيار پايين كه در سرقت و جنايت و فساد و فحشا شكست خورده اند، به زندان افتاده اند، بين گروه دوستان سرخورده و شكست خورده تلقي مي شوند و بر مبناي نظريه فرصت هاي نابرابر، در نيل به اهداف غيرمشروع از ديگران عقب مانده اند، به خوبي قابل مشاهده مي باشند كه اكثر اين افراد خرده فرهنگ كناره گير را تشكيل مي دهند و در انزواي خويش به اعتياد روي مي آورند.
۷- نظريه ناكامي منزلتي
جامعه شناس معاصر آمريكايي آلبرت كوهن كه نظريه ناكامي منزلتي را از نظرات مرتون استخراج كرده، معتقد است طبقات پايين در جامعه از نظر دستيابي به منزلت دچار ناكامي هستند و اين در حالي است كه جامعه آنها را به كسب منزلت تشويق مي كند و امكان دستيابي را در اختيار آنها قرار نمي دهد. طبقات پايين در جامعه پذيري، آموزش و پرورش و هنجارها و ارزش ها با تبليغ خصايص و ارزش هاي طبقه متوسط روبرو هستند در حالي كه از تحرك اجتماعي و حضور در اين طبقه محروم هستند. همين مسئله موجب احساس يأس، سرخوردگي و ناكامي در اين طبقه شده و افراد را به خرده فرهنگ هاي بزهكاري در مكان هاي سكونت خويش متمايل مي كند كه اين خرده فرهنگ ها معمولاً خصوصياتي چون گرايش لذت جويانه، منفي نگري، ميل به خشونت، آزادي و تنوع در كجرفتاري و استقلال و انسجام گروهي و ميل به رفتار غيرمدني دارد.(۱۱)
در ايران نيز به علت شكست و سرخوردگي جوانان در كسب منزلت و ارزش، ناچاراً افراد به خرده فرهنگ هاي بزهكار روي مي آورند كه در اين خرده فرهنگ ها كجروي هايي مانند اعتياد خود ارزش و راه حل و حتي راه رسيدن به منزلت تعريف مي شود. ميل به اعتياد از اين منظر نه با هدف سودمندگرايانه بلكه براي لذت جويي و كسب منزلت انجام مي شود و ناكامي منزلتي چنين پديده اي را در ميان طبقه هاي پايين جامعه ايجاب و ايجاد مِي كند.
البته مسئله اي كه اغلب نظريه ها از آن غافلند پديده اعتياد به مواد مخدر در ميان طبقه هاي بالاي جامعه است كه اينگونه افراد نه انزواطلب هستند و نه مشكل زيستي و رواني دارند و نه با ناكامي منزلتي مواجه هستند. بلكه معمولاً هر اقدامي براي تفريح و سرگرمي و وقت گذراني و لذت جويي انجام مي دهند كه اعتياد نيز براي آنها حكم چنين مسئله اي را دارد اما به تدريج با اعتياد و وابستگي به مواد مخدر، فعاليت، مشاركت و تعهد اجتماعي خويش را از دست مي دهند كه البته اين افراد كمتر منحرف محسوب مي شوند چه به دنبال اعتياد آثار اجتماعي چنداني در جامعه ندارند و شايد نتوان آنها را منحرف و كجرو محسوب كرد.
راه حل هايي براي رفع مسئله اعتياد
همانگونه كه اشاره شد نظريه هاي جامعه شناسي معمولاً سعي در تبيين و علت يابي مسائل و نيز يافتن راه حل هايي براي مشاركت اجتماعي دارند. در زمينه انحرافات و به طور اخص اعتياد به مواد مخدر نيز نظرات راهگشاي فراواني ارائه شده كه در برخي جوامع نيز مثمر ثمر بوده و به نتيجه رسيده است. در ايران با تمام مشكلات سياسي،  فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي، حل معضل اعتياد نه تنها امري مطلوب، بلكه لازم و ضروري به نظر مي رسد كه استفاده از راه حل هاي متناسب با شرايط زماني و مكاني و فرهنگي و نيز با توجه به امكانات و پتانسيل هاي كشور و جامعه اسلامي ايران، در حل اين مسئله بسيار راهگشا خواهد بود. از جمله راهكارهاي مهم در اين زمينه، اعتماد عمومي، اميد به آينده، صبر و تحمل، رفع مشكل نابرابري اجتماعي، ارزش قائل شدن براي قانون، نقش صحيح وسايل ارتباط جمعي و نيز استفاده از تجربه ديگر كشورها مانند چين مي باشد كه در اينجا بطور طبقه بندي شده برخي از اين راهكارها را مورد ملاحظه قرار مي دهيم.
۱- پيشگيري:از بهترين راه حل هاي هر نوع انحراف و كجروي، پيشگيري است. در مورد اعتياد نيز پيشگيري نخستين و جلوگيري از آغاز هر نوع مصرف مواد غيرقانوني حتي به صورت تفريحي لازم و ضروري به نظر مي رسد. در اين نوع پيشگيري، دور نگه داشتن افراد از مواد، آموزش و اطلاع رساني اساسي درباره مواد مخدر و خطرات آنها البته به دور از شعارگرايي، ايجاد نگرش شناختي منفي به مصرف مواد، غيرقانوني اعلام كردن هر نوع معامله مواد مخدر به طور جدي، ايجاد امكانات سالم براي گذراندن اوقات فراغت، راه حل هايي در زمينه يأس و نااميدي و سرخوردگي جوانان و ... در صورتي كه اين پيشگيري به نتيجه مطلوب نرسيد، پيشگيري هاي دومين و سومين مورد توجه هستند كه جلوگيري از دسترسي به مواد مخدر شديدتر و جدي تر شده و بازسازي روابط اجتماعي و خانوادگي معتاد صورت مي گيرد و امكانات حمايت اجتماعي و تأمين مواد جانشين كم ضرر بايد مورد توجه سياستگذاران و حاكمان و به طور كلي حوزه عمومي قرار گيرد كه اين راه حل در دو بعد فردي و اجتماعي قرار مي گيرد و حتي راه حل هايي بعدي را نيز در برخواهد گرفت.(۱۲)
۲- جنبه فردي:از لحاظ فردي پيشگيري و آموزش امري ضروري است. مهارت لازم براي رفتار فرد در خانواده و جامعه بايد داده شود، حس اعتماد و كارآيي در فرد ايجاد گردد، از حقارت و حس اضطراب در فرد كه معمولاً به علت كاهش ثروت و منزلت صورت مي پذيرد بايد جلوگيري كرد و ... كه به طور كلي اگر هنجارها و ارزش ها، گروه دوستان، آموزش خانواده و آموزش رسمي و تلقي فرد از جايگاه و منزلت خويش به طور متعادل و مطلوب عمل كنند، فرد خود به سوي اعتياد كمتر تحريك خواهد شد.
۳- جنبه اجتماعي: عدم هماهنگي ميان اهداف و وسايل نهادي شده، منزلت بيش از حد ثروت، رواج اقدامات غيرمشروع در رسيدن به ثروت، مهاجرت و حتي زندان از عوامل مهم در گرايش به اعتياد است كه مورد بررسي قرار داديم. رفع چنين مشكلاتي به همراه حس اعتماد عمومي، مهارت اجتماعي لازم، رفع اختلالات هنجاري، تضاد هنجاري، ناپايداري هنجاري و ... از طريق ايجاد اعتماد و انسجام و ايجاد حلقه هاي مثبت اجتماعي و سازمان هاي غيردولتي فعال، و عمل نخبگان و حاكمان به هنجارهاي پذيرفته شده برخي از راهكارهاي اجتماعي در رسيدن به جامعه اي به دور از انحرافات اجتماعي چون اعتياد مي باشد.
۴- جنبه فرهنگي: فرهنگ سازي در زمينه انحرافات از اقدامات لازم و ناگزير است. آموزش، برچيده شدن فرهنگ برچسب زني، حمايت از معتادان و نه طرد آنها، فروكش كردن فرهنگ منزلت ثروت، هماهنگي نظام فرهنگي با نظام اجتماعي و اقتصادي و سياسي،  اصلاح فرهنگ استبدادي و رواج آزادي و تلاش و خلاقيت، سيستم آموزشي مطلوب و متعادل و هماهنگي آن با نيازهاي جامعه برخي از راهكارهاي فرهنگي لازم در حل مسئله اعتياد مي باشد. نگاه فرهنگي و قانوني به اعتياد نيز بايد اصلاح شود، چون قانون قبلي كه از سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ اجرا مي شد، معتاد را مجرم تلقي كرده و براي او ۶ ماه تا ۳ سال زندان در نظر مي گرفت اما در قانون جديد اين مسئله نسبتاً اصلاح شده و فرد معتاد دستگير شده و به مراكز بازپروري انتقال داده مي شود و هنوز نگاه مجرم بودن با طرح ضربتي و حالت جبري مراكز ترك اعتياد و بازپروري وجود دارد.
۵- جنبه اقتصادي: از لحاظ اقتصادي تأمين عمومي، مبارزه با فقر مزمن، اشتغال زايي،  حل مشكلات اقتصادي عمومي و حتي گران شدن مواد مخدر مي تواند از سوي سياستگذاران مورد توجه قرار گيرد.
اما به طور كلي اگر جامعه اي بخواهد چنين انحرافاتي را از خود دور كند ابتدا بايد از راه فرهنگي وارد شود، بايد از يك سو اعتياد به مواد مخدر در ذهن تمام جوانان و نوجوانان و به طور كلي حوزه عمومي جامعه، امري اشتباه و غلط و انحرافي پنداشته شود و پيشگيري هاي لازم از سوي جامعه، خانواده و آموزش رسمي صورت پذيرد و از سوي ديگر فردي كه به ورطه اين اشتباه افتاده و اين كجروي را مرتكب شده نبايد از جامعه طرد شود، بلكه با تورهاي حمايتي جامعه و حكومت مواجه شود و بتواند در محيطي امن و آزاد ادامه زندگي دهد و در اسرع وقت اين اعتياد را ترك نمايد. در اين وضعيت به مرور مشكلات اجتماعي و اقتصادي و فردي نيز قابل رفع خواهد بود.

* منابع و مآخذ در دفتر روزنامه موجود است.

اجتماعي
انديشه
سياست
علم
موسيقي
ورزش
هنر
|   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  علم  |  موسيقي  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |