پنجشنبه ۱۷ دي ۱۳۸۳
۱۷ دي سالروز كشف حجاب در گفت وگو با دكتر حسام الدين آشنا
تمدن بلواري
ياسر هدايتي
008622.jpg
هفدهم دي ماه ۱۳۱۴ در حالي كه محمود جم در سمت نخست وزيري رضاشاه قرار داشت قانون كشف حجاب رسماً اعلام شد و به اين ترتيب رضاشاه كه به گمان باطل خود اولين اقدام در راه پيشرفت و تمدن را در نابودي مذهب مي ديد شروع به تخريب يكي از اساسي ترين نمادهاي مذهبي يعني حجاب كرد، از همين رو گفت وگويي انجام داده ايم با دكتر حسام الدين آشنا از اعضاي هيات علمي گروه فرهنگ و ارتباطات و معاونت پژوهشي دانشگاه امام صادق(ع). دكتر آشنا كه در پايان نامه فوق ليسانس خود بحث معتنابهي در رابطه با كشف حجاب داشته اند، دو كتاب نيز در اين باره به رشته تحرير درآورده اند. اولين كتاب ايشان در اين رابطه با عنوان خشونت و فرهنگ، اسناد محرمانه كشف حجاب را از سالهاي ۱۳۱۳ تا ۱۳۲۲ را در برمي گيرد كه با روش شناسي خاص و بديعي اسناد محرمانه كشف حجاب را در طي فواصل زماني يادشده طبقه بندي و ارائه  كرده است. در دومين كتاب ايشان باعنوان «از سياست تا فرهنگ» تنها بخشي از كتاب به واقعه كشف حجاب پرداخته شده كه زير چاپ است اين گفت وگو پيرامون ابعاد مختلف سياستگذاري جريان كشف حجاب است كه از نظرتان خواهد گذشت.
* اگر بخواهيم مستقيماً  به خود موضوع بپردازيم از همان سالهاي ۱۳۰۶ و ۱۳۰۷ كه دستور متحد الشكل كردن لباسها صادر شد بايد صحبت كنيم. پس اولين مسأله گفت وگوي خود را اين گونه مطرح مي كنيم، كه كليت اين دستور يعني متحدالشكل كردن لباسها در سالهاي ۱۳۰۶ و ۱۳۰۷ بر چه مباني استوار بود؟
- واقعيت اين است كه ايرانيان نخستين تجربه عيني تقابل با غرب را در شكست از روسيه در جريان جنگهاي ايران و روس تجربه كردند. بعد از اين يك نوع بيداري در ميان نخبگان و حكومت نسبت به ميزان عقب ماندگي كه ايرانيها از غرب دارند، اتفاق افتاد، براي جبران اين عقب ماندگي نظريه پردازان و سياستمداران به موازات هم تلاش كردند. يك ديدگاه كه ديدگاه مهمي نيز بود، اين را مطرح كرد كه راز عقب ماندگي ما در نيروي انساني است و بايد آموزش و پرورش را جدي گرفت، آموزش نوين دروازه ورود به دنياي نوين است، به اين ترتيب، جريانات مربوط به راه اندازي مدرسه دارالفنون و ادامه كار آن، قابل توضيح و توجيه است. نگاه ديگر اين بود كه ما مي توانيم در كنار اقدامات بنيادي كه بايد انجام شود.- مثل تربيت قشون، اعزام محصل به خارج از كشور، گسترش صنعت چاپ و مطبوعات- كارهاي ديگري نيز انجام شود كه عمقش كمتر است ولي وسعت آن بيشتر و نمادين است، در نظر بسياري از افرادي كه محصول اين جريان فرهنگي بودند علت اصلي عقب ماندگي ايران و ممالك شرقي پيروي از سنتهاي فرهنگي كهن بود، اين فرهنگ سنتي كه در تمام جوانب زندگي مردم از جهان بيني گرفته تا نوع پوشاك و خوراك رسوخ داشت، در ديدگاه كساني كه در نخستين رويارويي با تمدن غرب طعم حقارت را چشيده و از فرهنگ خودي نيز سرمايه چنداني نيندوخته بودند، بسيار ننگ آور و مايه هر بدبختي تلقي شد، پيشتازان فكري نهضت مشروطيت كساني بودند كه اين باور را با روشهاي گوناگون و به زبانهاي مختلف اشاعه دادند در آثار بر جاي مانده از ملكم خان، آخوندزاده و ميرزا آقا خان كرماني با اختلافهايي در نحوه بيان، حمله شديدي به سنتهاي حاكم بر زندگي مردم ديده مي شود. لباس سنتي به عنوان خارجي ترين مظهر اصالتها و گوياترين زبان ارزشها يكي از هدفهاي عمده هجوم به فرهنگ مردم بود. روشنفكران آتشين مزاج، كساني كه عجله داشتند كه از قافله تمدن عقب نمانند اين روشها را توصيه مي كردند.
* پس جريان روشنفكري نهايتاً  به تقابل با اين سنتها رسيد. آيا تمام جريان روشنفكري آن زمان به اين نتيجه رسيد يا تنها همان طور كه نام برديد بعضي از آنها ؟
008637.jpg
- من قشرهايي از روشنفكران را كه به عنوان روشنفكران آتشين مزاج نام بردم در اين مسأله پيش قدم مي دانم. در مقابل عده اي ديگربودند كه مسأله را در آموزش پي مي گرفتند. كسي مثل اميركبير به اين جنبه عميق توجه داشت و به دنبال آن بود تا بنيانهاي آموزش و پرورش تغيير كند.
يكي ازجنبه هاي تلخي كه در مشروطه بعنوان مشكل جامعه ايراني تلقي مي شد، مسأله زنان بود. ما مي دانيم كه زنان مشاركت نسبتاً  فعالي را در دوره مشروطه داشتند و مشروطه خواهان، خواهان تغيير زندگي زنان نيز بودند، سند جدي وجود ندارد كه چه مقدار از زنان متقاضي تغيير وضعيت خود بودند. اما معلوم است كه مردان زيادي وجود داشتند كه متقاضي اين تغيير وضعيت بودند. اين گونه گفته مي شد كه زنان يك نيروي اجتماعي و يك نيروي كار هستند كه با بودنشان در خانه نيمي از نيروي اين مملكت معطل مانده است. در خانه مانده اند نيز دو معني داشت، يك معني اين بود كه در بيرون كار نمي كنند، دومين معني اين بود كه زنان تا تحصيل نكنند، نمي توانند مادران خوبي باشند.
پس دو مسأله تحصيل و اشتغال در مورد زنان بسيار جدي بود. اين جزء آرمان هاي روشنفكران دوره مشروطه است.
* به نظر مي رسد اين مسأله يعني شروع آرمان خواهي هاي اجتماعي روشنفكران نسبت به زنان از زمان قاجار و دوره مشروطيت در بيشتر موارد مغفول مانده و كمتر مورد توجه قرار گرفته، لطفاً  بيشتر به بسط و توضيح آن بپردازيد، بخصوص در مورد مسأله پوشش و حجاب زنان كه در آرمان خواهي هاي اجتماعي روشنفكران مورد مناقشه قرارگرفت.
- اگر در اواخر دوره فتحعلي شاه رفت و آمد هيأت هاي خارجي به دربار و گسترش ارتباط با خارجيان در نوع پوشش مردان تأثيرگذارد و فرنگي مآبان لباس سنتي را به تدريج ترك كردند. تغيير در لباس اندروني زنان از دوره ناصر الدين شاه و بعد از مسافرت وي به فرنگ آغاز شد. اين تغيير از حرمسراي دربار شروع شده و سپس به زنان اعيان و ديگران سرايت كرد. اما پوشش زنان در بيرون از خانه تا دوره مشروطيت و مدتي پس از آن همچنان چادر و چاقچور و روبنده بود.
*تحولات سياسي ايران در مشروطيت چه مقدار در تجديد نگرش به زنان مؤثر بود؟
008643.jpg
- تحولات سياسي ايران در جريان نهضت مشروطيت در جامعه زنان نيز بي تأثير نبود. احزاب سياسي متعددي مسأله تعليم و تربيت زنان و اصلاح وضع نسوان را در برنامه خود داخل كردند. مقاومت جناح سنتي در برابر اين درخواستها نه تنها آن را خاموش نكرد، بلكه بر شدت آن افزود و مقالات آتشين در مجلات و روزنامه هاي فارسي زبان داخل و خارج ايران در دفاع از حقوق بانوان و محكوم كردن شرايط سخت حاكم بر آنان منتشر شد، وقتي ما در مرامنامه احزاب مجلس اول نگاه مي كنيم، در مرام نامه هر دو حزب رقيب بحث تحصيل بانوان به چشم مي خورد. اما گروه تندروتر كه بعدها به عنوان حزب ترقي مطرح مي شوند، بر روي آزادي زنان نيز بحث مي كنند. ديدگاه آزادي زنان بسيار بيشتر از تحصيل زنان وارداتي است و الگوهاي آن بيشتر از بيرون گرفته شده. بخصوص تجربه عثماني و آتاتورك براي آزادي زنان در نظر گرفته مي شد.
* با توجه به اين كه ما توصيه به تحصيل و علم آموزي را نسبت به هر دو طرف زن و مرد در گزاره هاي معرفت جويانه در نصوص ديني خود داريم،  پس مطمئناً آن ايجاد انگيزه و تشويق به تحصيل زنان بي ريشه نيست. اما شما ديد آزادي زنان را وارداتي خطاب كرديد در صورتي كه ما مانند مسأله تحصيل زنان، آزادي زنان را نيز به عنوان نوع انساني كه هيچ تفاوتي از لحاظ معنوي با مرد ندارد در نصوص معتبر ديني خود داريم و اين گزاره اي غريب در شبكه معرفتي انسان شناسي اسلامي نيست. بلكه مي توان گفت ديد آزادي زنان هم مسأله مورد توجه خود اسلام است.
آيا منظور شما اين است كه آنها يك باز تعريف و يا يك يادآوري نسبت به آن مسأله داشتند و يا نه تعريف ديگري از آزادي زنان ارائه دادند كه تا به حال مطرح نشده بود؟
- اين نكته ظريفي است، توجه كنيد كه در آن دوره نه روحانيت، نه حكومت و نه حتي زنان تصور درستي از امكان حضور اجتماعي زنان با حفظ حجابشان نداشتند. مسأله اين بود كه آمدن زنان بيرون از خانه و فعاليت اجتماعي و اشتغال آنها در آن زمان لزوماً با ترك حجاب ، برابر انگاشته مي شد. هم سنت گرايان و هم تجددطلبان تلقي و ايده شان همين بود.
* پس اين تلقي كه زن با حفظ حجاب خود در بيرون از خانه هم مي تواند كاركرد مفيد اجتماعي داشته باشد از چه زماني پيدا شد؟
- اين ايده مربوط به نهضت بازگشت به اسلام دهه ۴۰ به بعد ايران است. بعد از تلاش هاي مرحوم مطهري، مرحوم بهشتي، حسينيه ارشاد و... يك مجموعه فعاليت هايي در جامعه مذهبي ايران صورت گرفت كه برآيندش اين بود كه زنان مذهبي مي توانند در عين حال كه حجاب خود را حفظ مي كنند به دانشگاه بروند ودر اجتماع حضور يابند.
* در بررسي رويكرد رضاشاه و همچنين جريان روشنفكري از مشروطه در باره كشف حجاب بيشتر بر روي سه عامل به عنوان ضرورت رفع حجاب صحبت مي شود، ۱- حجاب برخلاف تمدن است ۲- حجاب برخلاف قانون طبيعت است ۳- حجاب سبب عدم حضور زن به عنوان نيمي از مردم جامعه در عرصه كار و اجتماع مي شود. از اين سه عامل در محور اول به نوعي مظاهر تمدن را گرفتن تا خود تمدن را، مورد غفلت قرار داده است در مورد عامل دوم مغلطه و سفسطه بودن آن آشكار است چرا كه در تبيين اين عامل مي گفتند خداوند هيچ حيوان و نبات ماده و مؤنثي را از نوع مذكر و نر خود نمي پوشاند پس انسان نيز نبايد اين گونه باشد و غير از اين رفتاري برخلاف طبيعت است، اين سفسطه كه وجه تمايز درك و آگاهي و خرد انسان را با نبات و حيوان لحاظ نمي كند به خودي خود مردود است. اما عامل سوم كه پيش از آن هم درباره آن بحث كرديم با تصور اين كه زن نمي تواند به عنوان نيروي كارآمد اجتماعي حضوري موفق و پررنگ به همراه حجاب خويش در اجتماع داشته باشد، عملاً تمامي اين سه عامل را تحت الشعاع خويش قرار داد. اما به نظر مي رسد اين عامل سوم تا قبل از ارائه اين تصور ذكر شده در پاسخ به آن بسيار مورد توجه افراد قرار گرفته و به عنوان يك پارادايم اصلي مداوم مورد توجه مروجان كشف حجاب قرار مي گرفته، در آن دوره چه واكنش هايي از جوانب مختلف در پاسخ به اين عامل مطرح شده نشان داده مي شد.
- در آن دوره مسأله تحصيل و اشتغال دو مسأله اصلي براي زنان تلقي مي شده .از جنبه هاي بيروني اين مسأله بايد به برپايي كنگره زنان شرق در ايران اشاره كرد. اين كنگره در سال ۱۳۱۱ اتفاق افتاد و زنان طبقات بالا يعني زناني كه يك سابقه تماس فرهنگي با غرب داشتند در آن شركت كردند. ايده آن كنگره خيلي جدي مورد توجه قرار گرفت. من تصورم براين است كه حتي اگر ما به عقب نيز برگرديم مي بينيم اولين گزارشي كه ما در مورد وضعيت حجاب در دوره رضاشاه داريم گزارشي است كه نخست وزير ارائه مي كند و مي گويد« در سال ۱۳۰۶ و ۱۳۰۷ ملكه ترويج دكلته مي كرد و منع چادر نماز.»
* اين نقل از مخبرالسلطنه هدايت است كه در خاطرات و خطرات خويش ذكر مي كند و سابقه ۶ سال و سه ماهي وزارت را نيز دارد.
- بله همين طور است. همين قضيه در فروردين ۱۳۰۷ باعث مي شود كه خانواده سلطنتي با يك وضعيت نامناسبي به قم مي آيند و در آنجا به ايشان اعتراض مي شود و وضعيت بدي پيش آمد.
خاطرات هدايت به ما مي گويد در ۱۳۱۰ يعني پيش از سفر رضاشاه به تركيه كه در سال ۱۳۱۳ است مقدمات تهيه لباس هاي جديد براي بانوان فراهم شده بود، به يك معنا مي شود ۱۳۰۷ را نقطه عطف بدانيم با بحث همسان سازي پوشاك مردان كه جز هشت طبقه از روحانيون كليه اتباع ذكور ايراني را موظف مي كند كه لباس متحدالشكل بپوشند. اين سياست در مورد مردان لباس متحدالشكل و در مورد زنان ترك لباس متحدالشكل است.
* اين مسأله كه حجاب سبب عدم حضور زن در جامعه و در نتيجه فلج شدن نيمي از پيكره اجتماع مي شود چه توجيهات و پاسخ هايي را از جانب روحانيون و سنت گراها به دنبال داشت؟
- يكي از چيزهايي كه بايد به آن توجه كرد اين است كه در همين دوره يعني از سال ۱۳۰۷ تا ۱۳۲۰ سياستگذاري عميق و دقيقي نسبت به محدود سازي قدرت و حضور و نفوذ روحانيت در جامعه انجام مي شد. در واقع قانون متحدالشكل شدن البسه در سال ۱۳۰۷ مخاطب اصلي اش روحانيت بود تا به اين شكل بتوانند روحانيت را به زعم خود مديريت كنند. پس اصولاً در اين سال ها روحانيت تريبون خاصي ندارد تا بتواند حرف خود را بزند.
* منابر و كتب و دست نوشته هاي ايشان چه؟
- ۱۳۰۷ به بعد تمام جريان نشر دولتي است كه در آن سانسور پيش از چاپ بسيار جدي بود. از سال ۱۳۱۲ به بعد اسناد زيادي در مورد اجازه انتشار كتاب و اصلاحاتي كه بايد در آن عمل مي شده، وجود دارد. اولويت هم درباره كتاب هاي مذهبي بوده. طبق يك سند، ابراهيم كتابچي نويسنده كتاب آيين رستگاري كه موضوع آن در رد مذهب ماديون و اثبات دين حنيف  اسلام و بيان فلسفه احكام و معاني آن و... بوده است، در تاريخ ۲۸/۴/۱۳۱۳ اولين درخواست خود را براي جواز انتشار فرستاده ومكاتبات ميان اين نويسنده با دولت تا سال ۱۳۱۷ ادامه پيدا كرده و در آن سال بود كه وزارت معارف پس از اضافه و اصلاح در ۷۷ صفحه كتاب نويسنده را ملزم به گرفتن اجازه طبع از شهرباني كرد. اينچنين سانسور سنگيني نسبت به كتاب هاي مذهبي اعمال مي شد. از نظر روزنامه و مجله نيز ما عملاً روزنامه و مجله مذهبي قابل توجهي در كل دوره رضا شاه نداريم. نشريه پيمان و همايون بودند كه بيشتر نشريات مدرن مذهبي بودند كه از روحانيت چيزي را انتقال نمي دادند. از منابر نيز من سند مكتوبي ندارم. به هرحال روشن است كه روحانيت از ۱۳۰۷ يعني زماني كه مدرس به تبعيد رفت تا ۱۳۱۴ هيچ قدرتي براي روحانيت نمانده و شما در حادثه گوهرشاد اين را به وضوح مي بينيد. مباحثات دروني روحانيت در دوره رضاشاه نيز خيلي براي ما روشن نيست.
* پاسخ اقشار ديگر به اين گزاره چه بود؟
- آنها مي گفتند در خانه بمانيد و بيرون نياييد. از ۱۳۱۴ تا ۱۳۲۰ اين جو اختناق آميز حاكم بود. از ۱۳۲۰ به بعد يعني بعد از سقوط رضاشاه جو تلطيف شد. سندي مربوط به وزارت كشور از اول ارديبهشت ۱۳۲۱وجود دارد كه وزير كشور به نخست وزير نوشته است. «جناب آقاي نخست وزير به طوري كه گزارش داده اند چندي است استعمال چادر سفيد و اخيراً نيز چادر سياه بين بانوان از نو معمول گرديده...
چون ادامه اين تركيب در انظار صورت خوبي ندارد و اگر از حالا در جلوي آنها اندكي تسامح شود ممكن است در آتيه اشكالات مهم تري ايجاد گردد. مستدعي است مقرر فرمايند مقتضيات رأي عالي را در اين باب ابلاغ نمايند تا در اجراي آن دستور لازم به اداره كل شهرباني داده شود.» جالب است كه در آن هنگام نخست وزير مي نويسد به اداره شهرباني نوشته شود به مردم تذكر دهند كه از استعمال چادر خودداري كنند. پس حكومت وقتي قدرت سركوب ندارد ديگر حكم مي كند كه تذكر دهيد.
*پاسخ زنان به كشف حجاب چگونه بود.
ـ پاسخ زنان به تلاشهايي كه حكومت در مورد كشف حجاب كرده بنا به انواع تلاشهايي كه شده بود متفاوت است.
به طور كلي اگر ما يك «كرونولوژي» براي واقعه كشف حجاب درست كنيم. ۱۳۰۶ و ۱۳۰۷ را نقطه آغاز عمليات مربوطه به كشف حجاب مي توانيم فرض كنيم. ۱۳۱۰ قطعاً مقدمات تهيه لباسها آماده شده بود و كنگره زنان شرق تشكيل شد . ماه چهارم ۱۳۱۳ سفر رضاشاه به تركيه است كه يك ماه طول كشيده است و در همانجا است كه رضاشاه ديگر تحملش به سر آمده و در همان تركيه به سفير كبير ايران در تركيه مي گويد؛ هنوز عقب هستيم و فوراً بايد با تمام قوا، براي پيشرفت سريع مردم، خصوصاً زنان اقدام كنيم.
بعد از اينكه رضاشاه از تركيه برمي گردد گفته شده در اغلب اوقات ضمن بيان پيشرفت سريع تركيه از رفع حجاب زنها و آزادي آنها صحبت مي كرد. در كل دوره رضاشاه فقط يكبار در مورد آزادي در حكومت صحبت مي شود آن هم درباره آزادي زنان است. يعني گفتمان آزادي در زمان رضا شاه محدود به آزادي زنان است آن هم با تعريف خاص از آزادي، شايد همان تاكيدات رضاشاه است كه نتيجه اش اين مي شود كه به علي اصغر حكمت مشخصاً دستور  دهد مي خواهد اين كار انجام شود و علي اصغر حكمت يك برنامه چند مرحله اي را آنچنان كه در اسناد موجود است طراحي مي كند.
*به دو نكته جالب اشاره كرديد يكي سفر رضاشاه به تركيه و تاثيراتي كه از ديكتاتوري آتاتورك گرفته بود تا جايي كه رضاقليخان هدايت نيز اشاره مي كند كه «از آنجا فكر تشبه به اروپاييان به ذهن رضاشاه افتاد» ديگر دستور رضاشاه به علي اصغر حكمت است. خود اين حكمت شخصيتي فرهيخته و فرهنگي است كه وزير معارف آن وقت بوده و يكي از عمال اصلي رضاشاه براي كاربست نظري و عملي كشف حجاب محسوب مي شده، لطفاً راجع به اين شخصيت بيشتر توضيح دهيد.
-كساني پيرامون رضاشاه وجود داشتند كه آرمانهاي خود را در ذهن رضا شاه كاشتند و آن آرمانها را تبديل به اقدامات رضاشاه كردند، كه از جمله آنها حكمت بوده است.
جمعبندي نظرات تاريخ پژوهاني كه در حوزه روشنفكري دوره رضاشاه كار كردند به ما نشان مي دهند كه قبل از به حكومت رسيدن رضاشاه يك جريان روشنفكري و ادبي ولي با حمايت اندك مردمي به وجود آمده بود اين جريان اين نظر را تبليغ مي كرد كه چاره همه دردهاي ايران، انقلابي همه جانبه در فرهنگ و بنيادهاي سنتي ايران است. تفكر سياسي حاكم بر حزب انقلابي و دموكرات در دوران پس از فتح تهران با شعارهاي سياسي فراكسيون تجدد در مجلس پنجم شباهت بسياري داشت. از نظر ارزش فرهنگي و پشتوانه هاي ايدئولوژيك، خواستار تجديد عظمت باستاني ايران و در برخورد با جريانها كاملاً پراگماتيست بود. اگر چه شعراي اين جريان مثل كساني چون عارف، ايرج ميرزا، ميرزاده عشقي و... در ميان مردم بودند. اما اگر در واقع ما سه گروه را در نظر بگيريم، اول شعرا و اديبان آمدند كه وجهه اي مردمي و عاطفي به آن بدهند، بعد سياستمداران آمدند و پس از آن نظاميان وارد صحنه شدند. شاعران و اديبان و نويسندگان عمدتاً استقلال و عظمت ايران باستان را مطرح مي كردند.
سياستمداران به دنبال آزادي هاي سياسي، حكومت قانون و محدوديت قوه سلطنت بودند. گروه سوم كه نظاميان بودند در پي تاسيس قشون قوي و به دست گرفتن قواي نظامي بودند.
*اين سه گروه چگونه با هم جمع شده بودند .
-از نظر تاريخي اگر اين سه گروه با همديگر جمع نشده بودند، رضاشاه نه مي توانست به حكومت برسد و نه مي توانست حكومت را نگاه دارد. در واقع اگر شما ديد گرانشي هم داشته باشيد مي بينيد هم آوايي اين سه دسته توجيه دارد. عده اي توجيه ايدئولوژيك مي كردند، عده اي سركوب مي كردند و عده اي نيز چرخهاي حكومت را روغن كاري مي كردند. مسئله زنان در هر سه حوزه اي كه ذكر كردم دنبال شد. سياستگذاري راجع به زنان را روشنفكراني چون حكمت و فروغي پي ريزي كردند. اين ايده كه حجاب داشتن زن بي معني است، ايده روشنفكري در تماس با غرب است. رضاشاه تا تركيه بيشتر نرفته است از بقيه دنيا خبري ندارد. كساني كه اطراف رضاشاه بودند به او مي گفتند تركيه ذره اي است در مقابل اقيانوس تجدد غرب و آن را اين گونه براي او تصوير مي كردند.اينكه چگونه بايد زنان را آزاد كرد، كار سياستمداران و بوروكراتها است.
اجراي اين دستورات را فرهنگيان و شهرباني انجام داد.آن بخشي كه متولي اجرايش وزارت معارف و فرهنگ به سرپرستي علي اصغر حكمت بوده عميق ترين تاثيرات را در فرهنگ اين كشور گذاشته است. اين تاثيرات بود كه وقتي رضاشاه نيز رفت، بي حجابي ماند و حتي وقتي محمدرضا شاه هم رفت، باز بي حجابي باقي ماند. اين ماندن براي زورها و كتك ها و به اصطلاح شاخه انتظامي اجراي كشف حجاب نبود بلكه مربوط به آن كار فرهنگي وزارت معارف بود. به نظر من فعاليت وزارت معارف در راستاي كشف ججاب، شايد قوي ترين، هدايت شده ترين و موثرترين جريان سازي فرهنگي در طول تاريخ معاصر كشورمان است.
*اگرديدگاه سياستگذاري طرح حكمت را توضيح بيشتري بدهيد، ممنون مي شوم.
- از ديدگاه سياست گذاري طرحي كه علي اصغر حكمت پياده كرد، چهار محور داشت. يكي، ايجاد كانون بانوان كه در ۲۱ ارديبهشت ۱۳۱۴ عملاً تشكيل شد و بودجه آن را وزارت معارف تقبل كرد و به رياست عاليه شمش پهلوي بود. درباره هدف و كاركرد آن نيز در اسناد آمده كه ؛ «تا در آنجا خانمهاي تحصيلكرده جمع بشوند و آن كانون كارش اين باشد كه از رجال و دانشمندان و اشخاص معروف تهران دعوت كند كه در آنجا براي حضار از زن و مرد خطابه اي راجع به مقام زن و مرد در جامعه و در جامعه اسلام بخصوص بيان كنند.» مخاطب اين كانون بانوان، زنان و مردان تحصيلكرده هستند.

*آسيب پذيرترين قشر زنان در ماجراي كشف حجاب به نظر شما چه كساني بودند.
- به نظر من زنان كارمندان آسيب پذيرترين قشر بودند، اما در ادامه آن طرح چهار مرحله اي يكي هم دعوت اوليا و دانش آموزان در جشن هاي كشف حجاب بود كه البته بيشتر هدف اولياي اين دانش آموزان بودند، سومين كار انتشار يك سري مقالات به نظم و نثر در جرايد بود كه همه به زبان پند و اندرز به انتقاد از حجاب زنان مي پرداختند. چهارمين كار اداره مدارس ابتدايي تا سال چهارم بصورت مختلط توسط زنان بود اين حلقه چهارتايي از يك سو مدارس و اولياي دانش آموزان و از سوي ديگر مخاطباني كه نشريه ها را مي خوانند يا در مجالس سخنراني كانون ها شركت مي كردند را تحت پوشش قرار مي داد.
اما اين كه زنان كارمند را آسيب پذيرترين قشر معرفي كردم به اين خاطر است كه كارمندان دولت، مهمترين قشر مخاطب سياستگذاري دولت هستند تا قبل از اينكه كار انتظامي بشود و به خيابانها كشانده شود. از نظر محيطي كشف حجاب ابتدا از دربار شروع شد و بعد به مدارس، ادارات، مجالس و خيابان ها كشيده شد.
عملا يازدهم آذر ۱۳۱۴ نقطه عطف سياستگذاري در مورد كشف حجاب است. در اين زمان فروغي به سبب وساطتي كه در مورد اسدي- استاندار خراسان و توليت آستان قدس كه به سبب واقعه گوهرشاد دستگير شده بود _ مي كند، بركنار مي شود. وقتي فروغي بركنار مي شود محمود جم كه وزير كشور بوده است جانشين او مي شود. يك وزير فرهنگي و روشنفكر مي رود و يك آدم نظامي مي آيد. محمود جم بارها از خودش به غلام خانه زاد تعبير مي كند. پس كابينه جم مسئوليتش كشف حجاب است البته پي گيري جم ديگر در شاخه انتظامي است. و در ۱۷دي يعني يك ماه بعد است كه فرمان رسمي كشف حجاب اجباري صادر مي شود. به اين ترتيب علي اصغر حكمت، وزير معارف دو هفته پس از استقرار دولت جم يعني در پانزده آذر ۱۳۱۴ دستورالعمل مفصلي را ابلاغ مي كند كه مفاد اين دستورالعمل با آن چهار نكته اي كه در قبل ذكر كردم كاملا مشترك است ولي به طور مشخص تفصيل بيشتري دارد چنانكه قدم دوم در اين دستور «ترتيب مجالس غير رسمي و رفت  وآمدهاي خانوادگي بين محترمين شهر» است. عماراتي كه به نام باغ ملي حتي در شهرهاي كوچك خود داريم تنها براي كشف حجاب بوده است. در جامعه ايران فضاي عمومي مساجد است. در مسجد هم كه نمي شد مهماني كشف حجاب داد. در نتيجه شهرداري هاي همه شهرها يك باغ ملي تاسيس كردند كه يك فضاي عمومي براي امكان اختلاط زن و مرد وجود داشته باشد و ما تعداد زيادي سند داريم كه به شهرداري ها دستور داده شده كه باغ ملي را زودتر آماده كنند. تنها مشكلي كه براي كشف حجاب بعد از اعلام رسمي آن در ۱۷ دي پيش آمد اين بود كه فروردين سال ۱۳۱۵ با ماه محرم مقارن شد و اين مسئله حدود يك ماه وقفه در روند آن انداخت در همان يك ماه دولت افرادي را پيدا كردند كه در ايام محرم به نفع كشف حجاب صحبت كردند. در گزارش حكومت سمنان است كه فردي به نام «افتخارالاسلام طباطبايي» در ضمن ذكر مصائب آل محمد حرفهاي خوبي زد و مراتب شاه پرستي را به كمال رسانده است. يا درباره واعظي به نام «پورداد» در سندي آمده كه در قسمت محسنات ساده پوشي بانوان و تحسين از پيشرفتهاي دوره اخير كه در تحت توجه شاهنشاه در ايران شده و تكذيب از اخلاق فاسده گذشته مي نمايد فوق العاده بيانات ايشان براي تصفيه اخلاق و رفتار اهالي و بانوان اين شهر موثر بوده است.
بعد از محرم و صفر يك مجموعه جشنهاي حكومتي در كشور با نام جشن نهضت شكل گرفت، مثلا در گلپايگان گزارش داده شده، قرار شد حكومت به بهانه هايي از قبيل زمين ورزش، كنفرانس و غيره دعوتهايي از مردم نموده و ضمنا اهالي را وادار نموده به عناوين مختلفه دعوتهايي مابين خود بنمايد.
اقدام ديگر بحث اجبار كاركنان دولت به حضور و گردش در خيابانها به همراه همسرانشان بود. حاكم قوچان در اين باره نوشته است : راجع به نهضت بانوان و مراقبت در پيشرفت آن شرح موكدي اخيرا به كليه روساي دواير دولتي نوشته شده كه در ايام و مواقع تعطيلي و هنگام گردش مخصوصا با خانم هاي خود در خيابانها گردش نموده،  سرمشق اهالي باشند ، در نتيجه دو روز است كليه مامورين موقع عصر با خانمهاي خود در خيابانها گردش و عبور و مرور نموده و نتيجه موثري بخشيده است.
* مخبرالسلطنه هدايت تعبير قشنگي در خاطرات و خطرات خود دارد. او مي گويد: «روزي به شاه عرض كردم تمدني كه آوازه اش عالمگير است دو تمدن است يكي تظاهرات در بولوارها، يكي تمدن ناشي از لابراتوارها، تمدني كه مفيد است و قابل تقليد، تمدن ناشي از لابراتورها و كتابخانه هاست،... آثاري كه بيشتر ظاهر شد، تمدن بولوارها بود كه به كار لاله زار مي خورد و افراد بي بندوبار خواستار بودند.» اين وضعيت چه سيكل زماني را با خود داشته است.
- از ۱۳۱۴ تا ۱۳۱۸ گزارش هاي اين مسئله روزانه براي دفتر مخصوص شاه ارسال مي شد و مسئله انعكاس تصوير اين جشنها بسيار مهم تر از خود اين جشنها بوده است. يك جشن در سمنان چقدر ارزش دارد كه عكس اين جشن در روزنامه ايران چاپ بشود.
پوشش خبري مربوط به مراسم گاهي از خود مراسم مهمتر بوده است. در سندي است كه شخص به علت نبودن وسايل عكاسي جشن را لغو كرده است.
اقدام انتظامي چهره دوم مسئله است كه سياست تشويق و تنبيه را كامل مي كند.در فاصله دي تا اسفند ۱۳۱۴ وظيفه شهرباني فقط تقويت كشف حجاب بوده، يعني همكاري با وزارت معارف و حفظ نظم مجالس نهضت بانوان و در نهايت حفظ امنيت و جلوگيري از سوء احترام به زنان متجدد.
* گزارش ها و اسناد زيادي نيز در اين باره وجود دارد كه در نوع خود قابل توجه است.
- اما به محض اينكه سال عوض مي شود و محرم و صفر نيز مي گذرد، شهرباني ماموريت جديدي پيدا مي كند در امريه ۴۰۱ آمده« مامورين كار را تمام شده فرض نكرده و با كمال جديت نسبت به اجراي مقصود با تشويق و وسايل ديگر به طور دائم مراقبت كند.» اين وسايل ديگر محور اصلي بحث بنده است كه همان به كارگيري زور و خشونت و همان تعرض به حجاب زنان است. پاسبان ها در معابر عام ظاهر مي شدند و رفت وآمد زنان چادري را كنترل مي كردند و از سر آنان حجاب مي كشيدند. از اين چادر كشيدن از سر زنها گزارش هاي رسمي زيادي وجود دارد.
در خرداد ۱۳۱۵ شهرباني مامور شد تا به ماموران خود دستور دهد در كوچه و بازار و معابر و... تفتيش كنند اگر بانويي با چارقد ديده شود، شديدا مواخذه و ممنوع شود.
* وسعت اين جريان از لحاظ محيطي چقدر بوده است.
- حكومت متمركز قدرتش به اين است كه وقتي جايي متحدالمال دستور صادر مي كند در اقصي نقاط كشور اين حكم انجام شود. باز در سندي آمده در روستاي «داورزن» سبزوار، كدخداي محلي در جريان بازجويي اظهار داشت:« كسي از خانمهاي محلي را نديدم چادر سر كند، چنانچه در آتي مشاهده كنم كه كسي از نسوان چادر و يا مردان عبا استعمال نمايند، تعهد مي نمايم قضيه را ضمن معرفي اشخاص متخلف به پست داورزن معرفي نمايم.» حتي در مكانهايي كه قبل از كشف حجاب هم اساسا چادر وجود نداشت مثل ايلات و عشاير باز جريان كشف حجاب مطرح بود، مسئله شهرباني چادر نبوده، بلكه مقصودش ترك لباس محلي بوده. مسئله سياستگذاري اين بوده است كه شما چه چيزي را بايد تن كنيد. بعد از اين حكومت ديگر مرزي براي خود در حضور در حريم خانواده و غيره نمي شناسد... مثلا حكومت كاشمر گزارشي به ايالت خراسان داده كه طبق يك دستور چه كارها انجام داده است. نوشته؛ التزام گرفتن از حمام هاي زنانه كه هيچ زني را بدون كلاه _ حتي چادر هم نه _ به حمام راه ندهند. گماشتن مفتشه در حمام ها براي مراقبت از زنان، التزام گرفتن از صاحبان گاراژها براي عدم مسافرت زنان با چادر، منع بانوان پوشيده از زيارت قبور مردگان.»
در سطح ادارات، اگر زنان همراه مردان در مهماني ها و كنفرانسها نبودند آن كارمند تا سرحد اخراج مي رفت. در گزارشي كه كارمندي از برداشتن روسري نازك همسرش در هنگام تشرف به حرم امام رضا(ع) استنكاف ورزيده، با نامه آستان قدس از طرف رئيس الوزرا و وزير جنگ به محاكمه كشيده شده و اخراج شد. در اجرائيات كشف حجاب مشكلات زيادي به وجود آمده، روحانيت و زنان مقاومت زيادي كردند. سازمان اداري كشش زيادي نداشت كه اين حجم فشار را در طول زمان زيادي وارد كند، عملا در سال ۱۳۱۸ كشف حجاب به بن بست رسيده و ديگر به جلو نرفت.
* شاخه انتظامي آن يا شاخه فكري و فرهنگي به بن بست رسيدند؟
- شاخه انتظامي آن. از ۱۳۱۶ تا ۱۳۲۰ شما در خيابانهاي تهران زن با حجاب نمي بيند همانطور كه لباس غير متحدالشكل مردان را ديگر نمي بينيد. از نظر فرهنگي نيز از ۱۳۱۶ كه «علي اصغر حكمت» از وزارت معارف مي رود كنار، جريان فرهنگي كشف حجاب دچار مشكل مي شود. در نتيجه آنچه از كشف حجاب باقي ماند، آثار مربوط به جنبه تبليغي اقناعي، فرهنگي و آموزشي و پرورشي آن بود و آثار آن تا سه نسل بعد از ۱۷ دي ۱۳۱۴ در ميان اقشاري از جامعه ايراني ديده مي شود. بسياري از سياستهاي مربوط به اعمال حجاب در جامعه ايران پس از انقلاب پاسخهاي ناخودآگاه به آن سياست هاي خشونت آميز است. اين كه در بعد از انقلاب ما نتوانستيم به يك سياست گذاري عميق و اقناعي نسبت به حجاب دست بزنيم، بخشي از آن به اين خاطر بود كه عمدتا با قسمت سياستگذاري هاي انتظامي داشتيم خاطراتمان را معنا مي كرديم وگرنه از ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ سياست فرهنگي حكومت نسبت به كشف حجاب بسيار پيچيده تر از دوران رضا شاه است.ما در دوره محمدرضا پهلوي عملا ديگر منع حجاب در خيابان را نداريم. از اين دست است بحث الگوسازي زنان بي حجاب،  بي حيثيت كردن زنان محجبه با قرار دادن چادر بعنوان پوشش براي قشر خاصي از نسوان كه البته از دوره رضا شاه آغاز شد و در دوره محمدرضا شاه نيز ادامه پيدا كرد.
008640.jpg
مخبرالسلطنه هدايت: تمدني كه مفيد است و قابل تقليد تمدن ناشي از لابراتوارها و كتابخانه هاست... آثاري كه بيشتر ظاهر شد، تمدن بولوارها بود و افراد بي بندوبار خواستار بودند
اين را در سريال هاي زمان محمدرضا شاه نيز به وضوح مي بينم كه حجاب را با فقر،  بي سوادي و بدبختي و فساد يكي مي پنداشتند. فيلمي به نام غريبه در زمان محمدرضا شاه اكران شد در اين فيلم زني به هزار بدبختي كشيده شده بود و علت بدبختي او نيز اين بود كه وقتي از روستاي خود به سمت تهران براي آمدن نزد يكي از بستگانش حركت كرده بود در ميان راه براي نماز مي ايستد و از اتوبوس جا مي ماند و به اين ترتيب تمام چيزهايش از دست مي رود. اين گونه تصويرسازي منفي از زن محجبه را القا مي كردند. واقعيت اين است كه از دهه چهل به بعد و بخصوص از دهه پنجاه است كه زن متدين تحصيلكرده به نظرش مي آيد كه هم مي تواند حجاب داشته باشد و هم مي تواند تحصيل كند و در جامعه حضوري كارآمد داشته باشد.

نگاه امروز
گفتمان خشونت
محمدياسر زفرقندي
محرمانه  [بولتن خبري وزارت امور خارجه، ۲۷ دي ۱۳۱۴]
۱- نهضت زنان و رفع حجاب كه اولين قدم اساسي آن با عزم راسخ و عظمت فكر اعليحضرت همايون شاهنشاهي و علياحضرت ملكه پهلوي در روز ۱۷ دي ماه برداشته شد با سرعت و اشتياق كاملي از طرف قاطبه اهالي كشور استقبال و تعقيب مي شود و...
محرمانه [ايالت خراسان به بيرجند ۸ اسفند ۱۳۱۶]
فرماندار- گزارش تلگرافي سربيشه حاكي است كه بانوان چادرهاي سفيد را مبدل به چادر چيت و غيره كرده غير از چند نفر خانمهاي مامورين دولت از اهالي يك نفر بي حجاب ديده نمي شود. لازم است فوري در رفع حجاب و نهضت بانوان سربيشه اقدام جدي فوري نموده نتيجه را تلگراف نمايند. پاكروان
[حاشيه]: وصول چنين تلگراف پس از دو سال كه از نهضت بانوان مي گذرد مورد تعجب و دليل بر غفلت و بي علاقگي مامورين دولت است. (مهر): به امضاء والي(۱)
رضاشاه بعد از بدست گرفتن حكومت و خلع سلطنت قاجاريه عليرغم جرياناتي كه با او هنوز از در ستيزه بودند توانست با ديكتاتوري مطلق يك قدرت متمركزي در ايران فراهم كند و به اين ترتيب شرايط را براي حضور انگلستان در منطقه بيش از پيش فراهم كند. استعمار انگلستان كه با اتفاق جنگ جهاني اول و انقلاب اكتبر روسيه و سقوط تزاريسم خود را در موقعيتي استثنايي در ايران مي ديد توانست با سركوب و ايجاد رعب و وحشت و اعمال سياستهاي مزورانه بهترين فرد براي اجراي سياستهايش يعني رضاشاه را به حكومت بگمارد. با تثبيت و استقرار حكومت پهلوي اجراي سياستهاي استعماري و استثماري انگلستان وارد مرحله تازه اي شد و از همين رو استحاله فرهنگي و مذهب زدايي به عنوان دو سياست كلان در دستور كار قرار گرفت. فكر پيشرفت و تمدن كه به عقيده برخي پژوهندگان تنها بهانه هاي واهي رضاشاه بود انگيزه اي شد براي مواجهه و تقابل با نهادها و نمادهاي سنتي و از آنجا كه مذهب باورمندترين و سنتي ترين ريشه هاي ايرانيان بود، حمله مستقيم و غيرمستقيم به نمادهاي مذهبي و تضعيف همه جانبه آنها مهمترين كار تلقي مي شد. به اين ترتيب در سال ۱۳۰۶ و ۱۳۰۷ ابتدا متحد الشكل كردن لباس مردان و واداركردن روحانيون به تبعيت از آن نقطه آغازي محسوب مي شود براي اصلي ترين هجمه به نمادهاي مذهبي يعني حجاب زنان. اينكه رضاشاه تا چه اندازه موفق در اين كار بود و بررسي همه جانبه سياستگذاري هاي او غير از مداقه بسيار در اسناد محتاج تحليل هاي روشمند تاريخي- اجتماعي است، اما با نگاهي اجمالي در همين دو سندي كه به عنوان مثال در بالا ارائه شد مي توان متوجه شد كه اين مقصود آن گونه كه رضاشاه و ايادي او گمان مي بردند سهل الوصول نبود .هر چند زخمي كه اين سياست انگليسي با اجراي ديكتاتورانه رضاشاه بر پيكره اجتماع و فرهنگ ايران زمين گذارده تا به حال كاملاً بهبود نيافته اما از آنجا كه هميشه يكي از منظورهاي ما از مطالعه و مداقه در تاريخ درس و عبرت گرفتن از آن بوده است بايد متوجه شويم و بيانديشيم كه آن تاثيرگذاري فرهنگي كه سياستهاي سلطنت پهلوي داشته است امروز نيز از طريق فرهنگ و فرهنگ سازي بايد با آن مقابله شود چرا كه اين فرهنگ است كه هميشه زنده است و نه...
۱- خشونت و فرهنگ، دكتر آشنا، ص ۹ و ص ۱۰۱

تازه هاي انديشه
008634.jpg
عوامل مؤٍثر بر وحدت نخبگان (حوزه دانشگاه)
  دكتر يحيي علي بابايي، انتشارات پژوهشكده امام خميني و انقلاب اسلامي، ۱۳۸۳ ، ۲۰۰۰ نسخه، ۲۴۰۰۰ ريال
گروه انديشه: اين كتاب كه به بررسي عوامل انديشگي وحدت نخبگان با تكيه بر انديشمندان و نخبگان حوزه و دانشگاه و از منظرهاي گوناگون جامعه شناختي و تاريخي مي پردازد بر آن است كه با پژوهشي روشمند بتواند به محورهايي كه به نوعي متغيرهاي اساسي در عوامل مؤثر بر وحدت نخبگان است برسد. اين محورها كه در پيشگفتار نويسنده در پنج عنوان حصر گرديده عبارتنداز: وفاق فرهنگي، وفاق معرفتي، وفاق نقشي، وفاق منزلتي و كنش ارتباطي كه وجودشان مي تواند در افزايش احساس وحدت بين دو قشر مذكور مؤثر باشد و برعكس فقدان آنها موجب تشتت بين آن دو قشر شود.
دكتر علي بابايي كه اكنون استاديار جامعه شناسي دانشگاه تهران است در اين كتاب كه حاصل رساله دكتراي جامعه شناسي ايشان در سال ۷۸ به راهنمايي دكترعلي محمد حاضري و مشاوره دكتر مسعود چلبي و دكتر احمد رجب زاده است، شش فصل را تهيه ديده است. در فصل اول كه عنوان آن بحث نظري است، به مباحثي همچون وحدت يا عدم وحدت اجتماعي، وحدت يا عدم وحدت بين نخبگان جامعه و منشأ وحدت و ديدگاه هاي مناسب جامعه شناسي و نظريات برخي جامعه شناسان مانند دوركيم، پارسونز و هابرماس و ... پرداخته است.
در فصل دوم با عنوان بحث تاريخي ، نويسنده ضمن بررسي دو مفهوم ملت و دولت دنياي غرب و ايران را در ۲۰۰ سال گذشته از منظري تاريخي به تماشا نشسته.
در فصل سوم كه عنوان آن ديدگاه انديشمندان بومي مسلمان است، دكتر علي بابايي به دنبال پاسخ اين سؤال كه انديشمندان بومي مسلمان ايران علل عدم وحدت بين تحصيل كردگان دانشگاهي و تحصيل كردگان حوزوي را چه مي دانند. به بررسي نظريات، امام خميني، جلال آل احمد، آيت الله طالقاني، دكتر شريعتي، آيت الله مطهري و دكتر سروش پرداخته است.
فصل چهارم كتاب به بررسي روش پژوهشي كتاب با استفاده از تئوري ها و مدل هاي جامعه شناختي پرداخته شده در فصل اول پرداخته و در اين فصل است كه با توجه به مدل ها و نمودارهاي مختلف و همچنين جداول گوناگون كه در اين فصل به نمايش گذاشته شده محقق روش پژوهشي خود را توضيح داده است. در اين فصل كه اتفاقاً بيشترين صفحات كتاب را به خود اختصاص داده همچنين به متغيرهاي اساسي خودساخته اي كه در ابتدا به آن اشاره شد اشاره شده است. فصل ششم و پاياني كتاب كه نتيجه گيري است به ارائه نتايج حاصله پژوهش هاي محقق و نويسنده كتاب اختصاص يافته. اين فصل خود متشكل از عنوان هاي ذيل است، ميزان احساس وحدت بين تحصيلكردگان حوزه و دانشگاه، عوامل افزايش احساس وحدت بين دو قشر دانشگاهي و روحاني، عوامل افزايش احساس وحدت دانشگاهيان نسبت به قشر روحاني، عوامل افزايش احساس وحدت حوزويان به قشر دانشگاهي.
در پايان كتاب دكتر يحيي علي بابايي ضمن ارائه خلاصه اي از يافته هاي پژوهشي خود ذيل عنوان نتيجه گيري نهايي و ارائه پيشنهادات ۳ اصل را برمي شمارد كه بايد خانواده، مدرسه، دانشگاه، حوزه علميه، وسائل ارتباط جمعي و همچنين مسئولان جامعه به عنوان كارگزاران اصلي روند اجتماعي و فرهنگي كردن انسان ها خصوصاً نسل جديد در نظر داشته باشند، و آن اين كه:
۱- بايد از هر حركت و سخني كه منزلت اجتماعي قشري را بر قشر ديگر برتري مي دهد خودداري كنند(وفاق منزلتي).
۲- بايد از هر حركت و سخني كه بدون دليل قانع كننده نقش يا موقعيتي را در انحصار قشر خاصي قرار مي دهد خودداري كنند. (وفاق نقشي).
۳- بايد از هر حركت و سخني كه نسبت به يكي از رشته هاي دانشگاهي و حوزوي حساسيت هاي بي مورد ايجاد مي كند خودداري كنند(وفاق معرفتي).
سيره پيامبر(ص) در رهبري و انسان سازي
مهر: سيره پيامبر(ص) در رهبري و انسان سازي اثر استاد سالم الصفار و ترجمه غلامحسين انصاري است كه در ۲۱۳ صفحه و تيراژ ۳۰۰۰ نسخه منتشر شده است.
اين كتاب حاصل يكي از تلاشهاي نويسنده است كه با ژرف نگري، گوشه اي از زندگي پربار آن پيام آور خوشبختي و بهروزي را به تصوير كشيده و از رويدادهايي كه به ظاهر ساده مي نمايند درسهايي زيبا از مديريت، فروتني و مردمداري به رهبران جهان مي آموزد.
اين كتاب در نه فصل تدوين يافته و در هر يك از فصلها نمونه هايي از رفتار نبوي، يا احكام اسلامي به شرح رفته اند كه همگي را مي توان از مباحث روز و مسائل مورد ابتلاي انسان معاصر دانست. مسائلي مانند: مديريت، امور نظامي، اقتصاد، تعليم و تربيت.
فصول كتاب عبارتند از: ۱- سيره و حكومت جهاني، ۲- رهبري نظامي پيغمبر، ۳- سيره و مديريت، ۴- سيره و برنامه هاي اجتماعي، ۵- سيره و روانشناسي ، ۶- سيره و رشد اقتصادي، ۷- سيره و تبليغ، ۸- سيره و تربيت، ۹- سيره و حقوق انسان.

گزارش انديشه
008646.jpg
دريدا منتقد هايدگر بود
دكتر رضا داوري اردكاني، رئيس فرهنگستان علوم، در كنفرانس يك روزه «دريدا، از فلسفه تا هنر» كه در تاريخ ۱۴/۱۰/۸۳ در انجمن پژوهش حكمت و فلسفه برگزار شده بود، در سخناني پيرامون بررسي جايگاه دريدا در فلسفه معاصر، ضمن اشاره به اين نكته كه در فلسفه معاصر امروز فيلسوفان عمرشان كوتاه شده و ديگر عمر سقراطي ندارند؛ بلكه عمرشان نيچه  اي شده است، در اين ميان به خودكشي آلتوسر، دلوز و عمر كوتاه فوكو و دريدا اشاره كرد و گفت: البته شايد علاقه من به دريدا باعث شده كه فكر كنم، او زود مرده است. وي سپس به رابطه رورتي با دريدا اشاره و تصريح كرد: رورتي با صراحت از دريدا پرسيده بود كه من معني واژه دكانستراكشن را نمي  فهمم.او حق داشت، زيرا دريدا خودش هم نمي  فهميد كه چه مي  گويد.وي ادامه داد: به تعبيري تمام فلسفه معاصر از تأثير پنج فيلسوف بركنار نيست. ماركس، فرويد، نيچه، هوسرل و هايدگر. البته مي  توان گفت، فلاسفه  اي چون افلاطون، كانت و هگل را تمام فيلسوفان مي  خوانند و هر فيلسوفي كه افلاطون را نخواند، اهل فلسفه نيست. در اين معنا هم فلاسفه يك اسوه دارند. در اين ميان فلسفه فرانسه وضع خاصي دارد. اين فلسفه ديگر به صورت هگل و كانتي، فلسفه نيست؛ بلكه فلسفه  اي است كه مرزهاي مابعدالطبيعه را شكسته و به پايان ما بعدالطبيعه فكر مي  كند.
داوري اردكاني سپس دريدا را فوكويي ناميد و گفت: فوكو زودتر از دريدا ظهور كرد. البته دريدا مريد فوكو نبود و او از نقد فوكو شروع كرد.وي اضافه كرد: دريدا اولين اثرش را با كتابي درباره هوسرل و نقد او شروع كرد. البته در عين ارادتي كه به هوسرل داشت، دريدا هم از  هايدگر متاثر نبود.
آيا مي  شود كسي كه پنج هزار صفحه از  هايدگر نوشته داشته باشد، از او تأثيري نگرفته باشد. در زمان دريدا تأثير فرويد بر فلسفه فرانسه عميق بوده  است. حتي سارتر تعلق خاطر آشكاري به فرويد داشت. دريدا البته هيچ وقت خود را مريد هايدگر ندانست. او خودش مي  گفت: من منتقد هايدگر هستم.
او همچنين گفت: دي كانستراسيون او با واژه مترادف هايدگر تفاوت دارد. دريدا شاگرد منتقد هايدگر بود. استاد فلسفه دانشگاه تهران به رابطه هوسرل و دريدا هم اشاره و تصريح كرد: مهمترين مطلب هوسرل خودآگاهي اوست.
او مي  خواست از دكارت و كژوتيوي دكارتي خلاص شود. ولي نتوانست چنانچه در اواخر عمر به دكارت بازگشت كرد. نقد دريدا خودآگاهي است او از  هايدگر آموخت.
زيرا  هايدگر، خودآگاهي را منشا نمي  داند. دست كم در غرب نزديك به ۴۰۰ سال است كه خودآگاهي با دكارت آغاز شده است ولي وقتي مسئله گفتار و نوشتار و تقابل آن دو نزد دريدا مطرح مي  شود، تمام سعي او اين است كه بگويد، نوشته تابع قصد نويسنده نيست؛ آنچه كه مهم است نوشته است. نوشته هميشه با ما حرف مي  زند.
دكتر داوري اردكاني با بيان اين كه دريدا كمتر به مسايل دنياي معاصر به مانند سياست توجه نشان داده، در انتهاي سخنش گفت: دريدا با نظر خاص خود به سياست پرداخته است. او از تعبير دموكراسي در راه استفاده مي  كند.
البته نقد او بر دموكراسي به معناي نفي آن نيست؛ بلكه دموكراسي را با برادري و دوستي ملازم مي  بيند. در نظر او دموكراسي بي برادري و دوستي يك دموكراسي معيوب است و اميد دارد، جامعه بشري به سوي خير و آزادي برود.
بزرگترين سايت قرآني جهان راه اندازي مي شود
مهر: با مشاركت مركز انفورماتيك سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران، فرهنگسراي قرآن و برخي نهادهاي قرآني بزرگترين سايت قرآني جهان در مرحله راه اندازي است.
محمد رضا پورمعين، رئيس فرهنگسراي قرآن ضمن بيان اين مطلب اظهار داشت: طراحي اوليه اين طرح به پايان رسيده و پيش بيني شده در آينده اي نزديك، ديگر مراحل كار نيز به اتمام رسيده و بزرگترين سايت قرآني جهان فعال شود. به گفته پورمعين، اخبار، همايش ها، فيلم، عكس، پوستر، آثار خوشنويسي، نماهنگ، قصه و رمان، نشريات، آيات و كلمات قرآني، بازي و سرگرمي، سفارش خريد و مولتي مديا از جمله بخش هاي پيش بيني شده براي اين سايت قرآني است.
رئيس فرهنگسراي قرآن افزود: معرفي قاريان و حافظان برتر ايران و جهان، جشنواره، مسابقات، انيميشن، نقاشي، سرود و سخنراني، حكايات، خاطرات، اشعار، تواشيح و بخش پرسش و پاسخ، از ديگر بخش هاي بزرگترين سايت قرآني جهان است كه اطلاعات لازم در خصوص موارد ذكر شده را در اختيار علاقمندان قرار مي دهند.
«كانت، روشنگري و جامعه مدني» با ترجمه عزت الله فولادوند
عزت الله فولادوند ترجمه كتاب كانت، روشنگري و جامعه مدني را در دست انتشار دارد.
اين مترجم درباره اين كتاب توضيح داد:  نهضت فكري كه در سده هجدهم در آلمان و فرانسه به وجود آمد، در تاريخ انديشه به روشنگري معروف شد در اين كتاب به نهضت كانت و نظريات او درباره آزادي و بلوغ بشر و رهايي از بند قيمومت و پيشرفت و حركت به سمت افق هاي نو توجه شده است.وي افزود: حروف چيني اين كتاب تمام شده است و به زودي توسط انتشارات طرح نو منتشر خواهد شد.

انديشه
اجتماعي
سياست
علم
موسيقي
ورزش
هنر
|   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  علم  |  موسيقي  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |