... آوايي كه دوست داشتيم
گروه عارف در دوره اي به عرصه موسيقي و اجراي صحنه اي بازمي گردد كه موسيقي سنتي به دليل وجود رقيبان سرسختي چون موسيقي پاپ قرار گرفته است
شهرام ناظري، به رغم بيماري و سرماخوردگي اجرايي درخشان و ماندگار از خود به يادگار گذاشت و نشان داد كه همچنان مرد صحنه است
پرويز مشكاتيان در آخرين گفت و گوي منتشره اش تا حدودي سبك و شيوه كاري اش در آهنگسازي را بيان كرده است:
«براي ايجاد لطافت در كارهايم، در كنار توجه به هارموني و كنترپوان موسيقي كلاسيك غرب، هميشه سعي مي كنم، هارموني را با ملوديها شكل دهم، يا به عبارت بهتر ملودي ها تشكيل هارموني بدهند. در واقع به جاي هارموني عمودي، اين خطوط افقي هستند كه تشكيل ساختار چندصدايي مي دهند. نتيجه اين شيوه آن است كه خطوط همراهي كننده ملودي اصلي نيز ملوديك خواهند بود.» (ماهنامه فرهنگ و آهنگ _ شماره اول _ دي ۱۳۸۳)
وي همچنين درباره اركستراسيون و چگونگي استفاده از سازها هم توضيح داده است: «توجه اصلي در اركستراسيون به مناطق درخشان ساز است. تفاوت مهم صدادهي كارهاي مختلف گروهي در اين است كه از چه محدوده ساز استفاده شود. اين كه صداي ساز محدوديت هاي بالارونده و پايين رونده دارد مهم نيست. من معتقدم كه تفاوت عمده سازها به محتوايي است كه براي آنها در نظر گرفته مي شود.» (همان)
با مبنا قراردادن همين دو نكته در اركستراسيون و آهنگسازي مي توان به جوهره فكري پرويز مشكاتيان در باره موسيقي ايراني پي برد. مشكاتيان به همراه حسين عليزاده دو چهره پيشرويي بودند و هستند كه همچنان در پي جستن راهي براي اجراهاي گروهي موسيقي ايراني هستند. اجراهايي كه ضمن حفظ هويت موسيقي ايراني ، ساختاري چندصدايي و پيچيده به آن بدهد. اين دو در اين مسير كه با مخالفتهاي فراوان برخي از نوازندگان و رديف دانان موسيقي سنتي ايران مواجه شده است، (مخالفاني كه روح موسيقي ايراني را با اجراهايي اين چنين در تضاد و تنافر مي بينند،) تجربيات فراواني را پشت سرگذاشته اند، در اين آزمون و خطاها كه محصول نهايي آن خوشبختانه و به دليل سنخيت آن با روح موسيقي ايراني، استقبال شگفت انگيزي از آن شده است، به تدريج بر تعداد گروه نوازندگان افزوده شده است. اين افزايش نه در حجم صرف كه به صورت كارگاهي و براساس تجربيات گذشته متكي بوده است. اضافه شدن سازهايي چون سنتورباس، و به تازگي قيچك باس و قيچك آلتو و يا سازهايي چون شورانگيز ، دهل، سلانه و ... محصول همين تجربه هااست كه در نهايت به احساس نياز به اضافه شدن اين سازها به اركستر موسيقي ايراني انجاميده است.
ذهن خلاق مشكاتيان در آهنگسازي وي را به سمتي سوق داده است كه با همين امكانات سازي و اركستري قطعاتي ۱۰ تا ۱۵ دقيقه اي بدون كلام بسازد كه در موسيقي ايراني تقريباً كمتر اتفاق افتاده است. قطعه «چكاد» در دستگاه چهارگاه و خزان در دستگاه شور از جمله اين قطعات درخشان است كه ضمن برخورداري از حس ملوديك زيبا و كم نظير، توسعه اي موزون و متناسب به خود گرفته است. طبيعي است كه برخي منتقدان شايد در پاسخ به اين ادعا قطعاتي چون «ني نوا» يا ديگر آثار آهنگسازان موسيقي ايران را مثال بياورند كه طول زماني افزونتري دارند. در پاسخ بايد گفت كه اين قطعات اگرچه در فضاي موسيقي ايراني نوشته شده اند، اما اركستراسيون و سازبندي آنها با استفاده از سازهاي غربي صورت گرفته است.در حالي كه سازبندي كارهاي برجسته مشكاتيان بر بنيان استفاده از سازهاي ايراني قرار دارد.
ويژگي ديگر كار مشكاتيان درك صحيح وي از تلفيق شعر با موسيقي است. وي به دليل آشنايي با جوهر ادبيات و پيشينه تاريخي آن، بيش از آن كه به اوزان ظاهري شعر فكر كند، به روح و محتواي شعر نزديك شده و پس از همذات پنداري با آن دست به آفرينش اثر يا ساخت تصنيف مي زند. مقدمه هاي وي بر تصانيف، و يا جملات (جواب) اشعار تصانيف كه اگر با اوزان شعري در موافقت نيست، اما با روح شعر در مؤانست و مرافقت قرار مي گيرد، نمونه هايي درخشان از تلفيق شعر و موسيقي مبتني بر محتواي شعري است. همين ويژگي سبب شده و مي شود كه مشكاتيان به چارچوبهاي از پيش تعيين شده موسيقي سنتي، كه قاعدتاً با درآمد شروع مي شود و پيشروي ملوديك را با منطق رديفي تعريف مي كند، چندان پاي بند نباشد. براي نمونه در كار راست پنجگاه وي كه پس از درآمد، بلافاصله گوشه نهيب مورد استفاده قرار مي گيرد، اگرچه در منطق موسيقي سنتي خلاف آمده است، اما با ساختار كار جفت و جور و متناسب در مي آيد و از پيكره واحد و زيباشناسانه ساختار و فرم با محتوي و روح اثر حكايت مي كند. در واقع مشكاتيان در مسير آهنگسازي خود، چه در تصنيف و چه در قطعات بدون كلام، از دستگاه و رديف به عنوان خميرمايه كار استفاده مي كند و با دستمايه قراردادن همين رديف همانند شناگري ماهر و نهنگ آسا در هر گوشه آن كه مي خواهد شناگري مي كند و گاه البته به عمق آب هم مي زند و مرواريدهاي درخشاني صيد مي كند كه نصيب كمتر شناگري مي شود.
بستر اجتماعي
بخش دوم اين نوشته به بعد اجتماعي حضور گروه عارف باز مي گردد. گروه عارف در دوره اي به عرضه موسيقي و اجراي صحنه اي بازمي گردد كه موسيقي سنتي به دليل وجود رقيبان سرسخت و البته كم كاري و كم خلاقي اهالي موسيقي سنتي، در دوران برزخي و فترت خيزي قرار گرفته است. در چند سال اخير به جز يكي دو اجراي استادان صاحب نامي چون عليزاده يا شجريان، و يكي دو خواننده معروف ديگر كمتر كنسرتي توانسته اقبال عمومي را به همراه داشته باشد.
در چنين وضعيتي است كه حضور مشكاتيان با ۱۸ عضو، اركستري چنين حجيم و پرملاط كه نوازندگان صاحب نامي چون اردشير، ارژنگ و بيژن كامكار، كيوان ساكت، جمشيد عندليبي و بهداد بابايي و... در آن مي نوازند، نوعي اعلام حضورو دادن پشتگرمي به اهالي موسيقي است. استقبال بي نظير علاقه مندان موسيقي سنتي ايران و حضور بيش از ۸ هزار نفر و خريد بليت با مبلغ ۲۰ هزار تومان از پتانسيل هاي موجود در ميان مخاطبان موسيقي سنتي حكايت مي كند. اگرچه جناب مشكاتيان برخي از شاخص ترين تصانيف و قطعات بي كلام خود (آثار مشترك با استاد شجريان) را اجرا نكرد، اما زيبايي و خلاقيت موجود در همين قطعات اجراشده نيز نشان داد كه جماعت اهل موسيقي به كار خوب دلبستگي نشان مي دهند و برايش وقت و هزينه صرف مي كنند.
عدم تفكيك صدا
در اجراي گروه عارف چند نكته به چشم مي آيد كه به نظر مي رسد از جمله مشكلات مبتلابه و غيرقابل رفع موسيقي و صدابرداري موسيقي ايراني است.
نكته اول در صدابرداري كارهاست كه طبيعي است در اين حجم اركستري اگر به خوبي و دقت و ظرافت صورت نگيرد، كوشش آهنگساز و گروه را نقش بر آب مي كند. شنونده حاضر در سالن كليتي از اجراي گروه را مي شنيد و ظرافتها و خطوط اضافه اي را كه آهنگساز در تنظيم به آنها پرداخته بود، كمتر متوجه مي شد. به خصوص كه در برخي مواقع صداي دف به قدري بلند بود كه بسياري از آن ظرافتها عملاً در پشت اين صدا مكتوم و نهفته باقي مي ماند.
تكنوازان و انتظارات افزونتر
|
|
در گروه عارف علاوه بر جناب مشكاتيان چهار تن به تكنوازي پرداختند. اردشير كامكار، جمشيد عندليبي، كيوان ساكت و بهداد بابايي. آنهايي كه با موسيقي سنتي آشنا هستند، مي دانند كه هر چهار نوازنده در زمره تكنيكي ترين نوازندگان موسيقي سنتي هستند و هر چهار تن با دانش آهنگسازي آشنا؛ به خصوص اردشير كامكار و كيوان ساكت كه در اين زمينه صاحب امضاء و اثر هستند. پس طبيعي است كه انتظار از اينان فراتر از انتظار از تكنوازان ديگر باشد، به خصوص كه تكنوازي در كنسرتي صورت بگيرد كه قطعات اجرايي و تصانيف با دقتي مينياتوري تنظيم شده باشند. در چنين وضعيتي انتظار اين است كه تكنوازان نيز با چارچوب كلي از اجراي تكنوازي به ميدان آيند. به جز جناب مشكاتيان كه قابليتهاي تكنوازي سنتورش را دوباره نمايان ساخت و نواختي شسته و رفته از كار ارائه داد و البته اردشير كامكار، سه تكنواز ديگر (البته گفته مي شود كه بهداد بابايي در شب اول اجرايي خيره كننده داشت) نتوانستند توقعات و انتظارات را برآورده كنند. جناب ساكت كه تقريباً در فضاي تار آذري كار نواخت و شنوندگان را در حسرت اجراهايي چون ضربي اجرا شده اش در افشاري مركب (با آواز جناب بسطامي ) وانهاد و جمشيد عندليبي هم نشان داد كه از روزهاي اوجش فاصله بسيار دارد.
ناظري، در اوج
در نهايت به شهرام ناظري، خواننده خوش استعداد، با صداي منحصر به فردش بپردازيم كه به رغم بيماري و سرماخوردگي اجرايي درخشان و ماندگار از خود به يادگار گذاشت و نشان داد كه همچنان مرد صحنه است. گروه عارف پس از ۷سال سكوت اجرايي قابل قبول داشت و در صورت تداوم و برطرف سازي برخي نقاط ضعف مي تواند طليعه تازه اي باشد براي اوج گيري دوباره و حيات تازه موسيقي سنتي ايران.