گفت وگو با ارسلان كاوه نوازنده ديوان و تنبور
از كجا مي آيد اين آواي دوست ؟
|
|
ليلا خجسته راد
تنبور جزو سازهاي زهي محسوب مي شود. قدمت اين ساز به ۱۵۰۰ سال قبل از ميلاد مسيح برمي گردد و در واقع يك ساز عرفاني و محلي است. اصالت آن هم به سرزمين ايران مي رسد كه بعدها به گونه هاي مختلف در فرهنگ هاي ديگر وارد شده و به شكل هاي متفاوتي متحول گرديده است.انواع مختلف آن عبارتند از: تنبور بغدادي، تنبور تركي، تنبور خراساني، پاندورا، تن پولا، طنبوره، ديوان، جره و... ديوان و عود هم از ديگر سازهايي است كه از تغيير يافتن تنبور حاصل آمده است.در لغت نامه دهخدا آمده كه اين ساز در ابتدا دو سيم داشته و مضرابي بوده و در مناطق مختلف به شكل هاي متفاوت نواخته مي شده است. درويش علي چنگي موسيقي شناس و شاعر قرن ۱۶ ميلادي در معرفي تنبور گفته: سازي است قديمي و در زمان حكماي يونان از دو كلمه تشكيل شده «طن» يعني دل و «بوره» يعني خراشيدن. پس معني اين دو كلمه «خراشيدن دل» مي شود. تنبور داراي جذابيتي روحاني است كه بسياري از اين جهت از شنيدن صداي آن به حظ معنوي مي رسند.
* تنبور، سازي مقامي است، معني اين جمله چيست؟
- در مناطق مختلف ايران نواهاي مخصوص به آن نواحي وجود دارد. يعني آواهاي هر منطقه مختص به آن بخش مي باشد. ما در موسيقي فارسي هم مقام داريم. موسيقي هايي كه به صورت سينه به سينه تا به امروز خود را رسانده اند.
مثلاً در ميان كردهاي كرمانشاه قديمي ترين نواي موسيقي از مقامي به نام «هوره» گرفته شده و در كردستان بخصوص اورامانات، قديمي ترين نوا «سياه چمانه» است كه از صداي نوعي پرنده به نام كبك تقليد شده است.
براي تنبور هم ۷۲ مقام داريم كه تعدادي از آنها مقام هاي «حقاني» و تعدادي ديگر «مجازي» هستند. مقام هاي حقاني به آن دسته از نواها اطلاق مي شود كه در زمان ها و حالت هاي روحاني بر برخي دراويش الهام شده كه در واقع آهنگسازي وجود نداشته است. اما مقام هاي مجازي را عده اي به صورت معمول آهنگسازي كرده اند. مقام ها در اصل حتي حالت آوازي هم داشته اند.
* شما فكر مي كنيد حس معنوي تنبور چه ويژگي خاصي دارد كه آن را از بسياري سازها متمايز مي كند؟
- هنگام نواختن تنبور گويي وجود آدمي با ساز يكي مي شود و هر دو به حرف مي آيند. در واقع تلفيق سازي كه ميراث باستاني سده هاي پيش از خود را به دوش مي كشد و آن كه ياري مي كند تا به سخن در آيد.
در نواختن تنبور حس غريبي نهفته است كه من فكر مي كنم از نوع و جنس زميني نيست. سازي كه روح بسيار محترمي دارد و ارجمندي آن قابل ستايش است. نوازنده گويي هنگام نواختن اين ساز آنچه كه سال هاست از غربت «آدم» تا به امروز در باطن «انسان» مستور مانده است را بيرون مي ريزد. اين حس خصوصاً در هنگام نواختن مقام هاي به جا مانده بيشتر رخ مي نمايد. در واقع يكي از بارزترين تفاوت هاي موسيقي شرق و غرب در اين ساز نمايان مي شود و آن هم وابسته بودن به نوعي عرفان اصيل و بكر شرقي است كه با گونه اي درون گرايي معنوي از موسيقي غربي جدا مي شود.
* طريقه نواختن اين ساز چگونه است؟
- تنبور با حالت هاي راست، چپ، دراب و شر(Showr) نواخته مي شود.
در منطقه كردنشين كرمانشاه تنبور را با چهار انگشت مي نوازند و از انگشت شست استفاده نمي شود، اما در خراسان از اين انگشت هم در نواختن ساز استفاده مي كنند.
تنبور يك ساز حسي است و يادگيري آن سينه به سينه است. يادگيري مقامات از خود تنبور جداست. ما معتقد هستيم كه مقامات را تنها افراد محرم به آن بايد بياموزند.
* پرده ها و سيم هاي تنبور چه تعداد مي باشند؟
- تنبور ۱۴ پرده دارد. هفت پرده اول در گام ماژور و هفت پرده بعدي در گام مينور. تعداد سيم هاي آن هم در اصل دو تا بوده كه در بعضي مناطق مانند كرمانشاه تبديل به سه سيم شده است. سيم بم هم با استفاده از پرده پنجم كوك مي شود به اين صورت كه هفت پرده بالاتر از آن سيم بم كوك مي شود كه در واقع يك گام موسيقي است.
* پس اين ساز از نظر پرده بندي در مقابل ساير سازهاي زهي ساز كاملي به نظر نمي رسد. اين را چگونه تفسير مي كنيد؟
- با توجه به اين كه هر سازي جايگاه مخصوص به خود را دارد از نواي تنبور هم تنها در حالت عرفاني استفاده مي شود. در واقع اين يك نقص براي آن محسوب نمي شود. زيرا اين ساز صلابت خود را در بيان معاني اي كه بايد، دارد خصوصاً در مورد مقامات كه هيچ سازي جز خود آن پاسخگوي آنها نيست.
* خود مقامات و اشعاري كه با مقامات همراه مي شوند بيشتر شامل چه معاني مي باشند؟
- هر كدام از مقامات فلسفه خاص خود را دارند و بيشتر شامل معاني پند و اندرز، راهنمايي، مدح بزرگان خصوصاً مولا علي(ع) مي باشند.
به عنوان مثال:
مقام جلو شاهي يا پيشواز، طبق اين روايت هنگامي كه حضرت حجت ظهور مي كند تعداد ۹۰۰ نفر تنبور زن به پيشواز او مي روند. مقام باريه هم در حالتي است كه انسان كوچ مي كند و از اين دنيا مي رود و ...
* از اساتيدي كه در نواختن اين ساز بنام بوده و هستند چه كساني را مي توانيد نام ببريد؟
- مرحوم سيد قاسم افضلي، سيد خليل عالي نژاد، بهرام خادمي، مجيد يزداني، سيد امرالله شاه ابراهيمي، علي اكبر مرادي، كيخسرو پورناظري و استاد بزرگ مقام نواز باستاني درويش امير حياتي كه البته اكثر آنها صاحب سبك بوده و هستند.
* قديمي ترين نواهايي كه از تنبور به جا مانده از چه كساني است؟
- قديمي ترين نواهاي به جا مانده از استاد درويش امير حياتي است. ايشان هنوز در قيد حيات مي باشند، اما متأسفانه به دليل كهولت سن نمي توان بهره اي را كه بايد، از حضور ايشان برد.
* قديمي ترين مقام تنبور كدام است؟
- مقام «طرز» كهن ترين مقام حقاني تنبور است.
* طريقه آموزش اين ساز چگونه است؟
- احترام و حرمتي كه براي اين ساز وجود دارد باعث شده كه عده اي از جمله خود ما از نت براي آموزش آن استفاده نكنيم. گرچه بسياري آموزش آن را براساس نت نويسي معمول انجام مي دهند، اما چون از ديدگاه ما نواهاي اين ساز سينه به سينه منتقل مي شوند نيازي به نت خواني در آن نمي بينيم و پرده بندي را براساس عدد انجام داده و طبق آن آموزش مي دهيم. ضمناً افرادي كه داراي حس موسيقيايي قوي تر مي باشند به دليل گوشي بودن نواهاي اين ساز در آموختن آن بسيار موفق ترند.
* آيا شما فكر نمي كنيد كه با اين روند عدم استفاده از نت نويسي ممكن است بسياري از نواها به مرور زمان به فراموشي سپرده شوند.
- بله امكان دارد ولي به گونه هاي ديگري هم مي توان اين نواها را حفظ كرد. من فكر مي كنم امروزه حتي اين كار قابل اجراتر است. چرا كه آنچه بايد باقي بماند به گونه هاي مختلفي مي تواند حفظ مي شود.
* همنوازي تنبور با چه سازهايي امكان پذير است؟
- اهل حق همنوازي تنبور را با سازي غير از خانواده آن و نيز چند ساز استثناء مانند ني و دف مجاز نمي دانند(البته اين عقايد مربوط به اهل حق است و ممكن است كه ديگران به آن توجه نكنند). اين ساز در زمان هاي پيشتر آن قدر با احترام بوده كه حتي روي آن قيمت گذاشته نمي شده و تنها آن را در پارچه سبز متبركي مي پيچاندند و هر كس بنا بر موقعيت مالي خود مبلغي را به عنوان هديه به صاحب آن مي داده. همچنين بيشتر در خانقاه ، تكايا و جم خانه ها(محل تجمع دراويش و عرفاي اهل حق) نواخته مي شده و در مراسم ذكر همراه آنها بوده.
* حالا كه بحث پيش آمد در مورد فرقه اهل حق هم توضيحي بدهيد.
- فرقه اهل حق از فرقه هاي مذهبي است كه در قرن هفتم هجري توسط سلطان اسحاق برزنجه اي آشكار گرديد و پيروان آن امروزه در عراق، ايران، تركيه، سوريه، هند و پاكستان ديده مي شوند. در ايران بيشتر در مناطق كرمانشاه ساكن اند و داراي مراسم و مناسك خاص خود هستند. تنبور هم سازي است كه در مراسم و آداب هاي مذهبي آنها به كرات استفاده مي شود. از اين روست كه آنها براي اين ساز حرمت بسياري قائلند.
* با توجه به اين كه ديوان هم يكي از سازهاي اصلي شماست ارتباط ميا آن و تنبور را چگونه مي بينيد؟
- تنبور مادر تمام سازهاي زهي ماست. اكثر نواحي تركيه و بعضي نقاط ايران ديوان را به نام تنبور مي شناسند. در واقع قرابت اين دو ساز براي من بيشتر جنبه مثبت دارد. من نمي توانم براي اين دو ساز رتبه بندي قائل شوم.
* با توجه به اين كه تنبور سازي معنوي است خواص اين ساز در درمان روحي چگونه است؟
- انسانها بعضي از انواع موسيقي را در حالاتي خاص مانند شادي، غم، راز و نياز، نماز و ... ناخودآگاه به همراه دارند. همانطور كه مي دانيم موسيقي درماني علمي است كه امروزه در بسياري از موارد پاسخ مثبتي به درمان دردها (بخصوص روحي) داده است. همانگونه كه شما اشاره كرديد تنبور به علت مقام خاص معنوي كه در ميان ساير سازها دارد قدرت بسيار بالايي در برطرف كردن مشكلات روحي دارد.
* موقعيت تنبور در جامعه امروز ما چگونه است؟
- خوشبختانه طي اين چند سال اخير تنبور تا حدي از مهجور بودن بيرون آمده و بهاي بيشتري به آن داده شده است. در واقع حق اين ساز بيشتر از اين است كه بايد توسط نوازندگان آن كه وارث آن هم محسوب مي شوند ادا شود. خوشبختانه اين ساز از آن دسته است كه همواره طرفداران مخصوص به خود را دارد و كاسته هم نمي شوند.
* شما در مورد ساز ديوان اداي دين كرده ايد و همچنان كه مي دانيم اولين كاست ديوان نوازي توسط شما به جامعه موسيقي ايران وارد شده اما چرا در مورد تنبور به همين سبك و سياق كاري مستقل از شما ديده نمي شود؟
- دليل آن اين است كه كارهاي بسياري در رابطه با تكنوازي تنبور عرضه شده و من لزومي در دوباره اجرا كردن مقامات نمي بينم.
* اما اين پاسخ براي من قانع كننده نيست، چرا كه اگر قرار باشد ديگران هم به شيوه شما عمل كنند مسلماً هيچ كار نو و تازه اي به مشتاقان تنبور عرضه نخواهد شد.
من فكر مي كنم در مورد برخي سازها از جمله تنبور به دليل قداستي كه دارند يك نوع سعادت دروني لازم است و حالتي كه قرار است چيز نويي بر قلب وارد شود به هر كسي دست نمي دهد. دور شدن از عالم مادي، ناخودآگاه ضمير انسان را براي اين كار مهيا مي كند و من هنوز در پي يافتن اين هواي قدسي ام.
|