حقيقتي كه سونامي بيرون انداخت
گل هاي هريسون، گل هاي ...
شانس حضور در صحنه براي يك عكاس در رخدادهاي غيرقابل پيش بيني نظير وقوع سيل ، زلزله ، سقوط هواپيما و .... هميشگي نيست و شايد براي يك عكاس يكبار پيش مي آيد كه در نقطه اي قرار داشته باشد كه چنين اتفاق مهمي روي مي دهد و او اين امكان را پيدا مي كند كه از اين واقعه عكاسي كند ، در چنين مواقعي شخصي كه چنين شانسي را داشته است سعي مي كند كه از اين موقعيت حداكثر استفاده را ببرد و اولين و بهترين تصاوير را از اين واقعه ثبت و ضبط كند .
زمين كه بلرزد خيلي چيزها مي روند زير خاك و خيلي چيزها از خاك بيرون مي آيند. زلزله رودبار، زلزله بم و حالا سونامي در شرق آسيا. تكان هاي اول و دوم را حداقل در اين مطلب فراموش كنيد، اينجا بحث ، بحث حقايقي است كه پس از سونامي بالا افتادند. زلزله معيار حقيقت است و حقيقت اغلب تلخ.
حقيقت قابل پيش بيني پس از هر تكان زمين برايمان آشناست؛ مرگ. اين حقيقت كلاسيك، اما هميشه پس لرزه هايي ماندگار دارد. نزديك به يك ماه پس از يك سالگي زلزله بم، هنوز خبرهايي تكان دهنده از اين شهر به گوش مي رسد كه در فضاي اين مطلب جاي نوشتنشان نيست و نانوشته احتمالا خودتان بهتر از ما مي دانيد. رودبار هم حكايتي مشابه داشت، اما سونامي. بيرون از جريان كمك هاي رسيده و نارسيده، مرگ هاي تكان دهنده و آدم هاي آواره، حقيقتي براي ما وقتي بالا افتاد كه عكس هاي مهدي قاسمي و يلدا معيري روي صفحه يكي از خبرگزاري هاي معتبر بالا آمد. اين از معدود دفعاتي بود كه عكاسان ايراني فرصت ثبت تصاوير دلخراش حادثه اي بيرون از مرزهاي خودي را پيدا مي كردند. خبر تكميلي، اما طعم اين حقيقت را تلخ كرد. اين زوج عكاس با هزينه شخصي راهي جزيره آچه شده بودند.
محروميت عكاسان و خبرنگاران ايراني از خودنمايي در عرصه هاي بين المللي حقيقت تلخي بود كه اين بار پس از سونامي بيرون افتاد. غم انگيز است كه هيچ عكاس و خبرنگاري از خبرگزاري ها يا روزنامه هاي ايران قادر به ثبت حادثه اي مهم نيستند. مهدي قاسمي و يلدا معيري در اين بين حتي استثنا هم محسوب نمي شوند كه با قبول هزينه، توانايي حضور كنار همتايان بين المللي را پيدا كردند. اما عمق تلخي اين حقيقت بيش از خبري است كه خوانديد. تنها چند نفر مي دانند كه مهدي قاسمي و يلدا معيري تنها عكاسان ايران حاضر در فاجعه سونامي نبودند!
نام عكاس سوم را نخواهيد كه اگر قابل ذكر بود امروز عكس هاي او از اين فاجعه را در روزنامه هاي مختلف ديده بوديد. اينجا فقط بيان جريان كافيست تا متوجه شويد سونامي چه حقايق تلخي را رو كرده است.
... حتي قبل از مهدي قاسمي و يلدا معيري خود را به اچه رسانده بود. اتفاقا او عكس هاي خوبي هم از اين فاجعه گرفته است، اما حاضر نيست آنها را در روزنامه ها چاپ كند.
اين حرف هاي يكي از عكاس هاي نزديك به آقاي ... است كه حضور بي حاصلش در فاجعه شرق آسيا اتفاقي نادر در مطبوعات سراسر جهان به شمار مي رود. اينكه او چطور رفت و چطور حاضر شد سفرش نتيجه اي نداشته باشد را هم از زبان دوست آقاي ...بخوانيد.
... غير از فعاليت مطبوعاتي در يك شركت هم كار مي كند. او براي اينكه موفق شود خود را به شرق آسيا برساند، بايد از شركتي كه در آن كار مي كند مرخصي بگيرد. اما آنها هرگز حاضر نمي شدند به او مرخصي بدهند. بنابراين ... با اعلام اينكه به خاطر بيماري قادر به حضور در محل كار نيست، از شركت مرخصي گرفت و براي تفريح راهي شرق آسيا شد و اين اتفاق افتاد. حالا اگر عكسي از او در روزنامه ها چاپ شود، موقعيت شغلي او به خطر مي افتد. آقاي ... ترجيح مي دهد عكس هايش را براي خودش نگه دارد تا از لحاظ اقتصادي دچار مشكل نشود.
آدم خيلي بي دليل ياد فيلم گل هاي هريسون مي افتد. در جريان جنگ بوسني حضور يك عكاس در متن جنگ تبديل به فيلم مي شود تا دنيا را تكان بدهد و اينجا يك عكس، حضورش را پنهان مي كند تا چيزي از زندگي اش تكان نخورد. چه پس لرزه تكان دهنده اي!
استاد و سونامي !
فرض مي كنيم كه شما يكي از اساتيد عكاسي و به قول عده اي از پيشگامان عكاسي اين مرز و بوم هستيد ، عناويني كه كسب كرده ايد و سوابق حضورتون در جشنواره هاي مختلف به عنوان داور ، دبير ، ناظر ، مشاور و ... رو چهار تا تريلي هم نميتونه حمل كنه ، توي چند تا دانشگاه هم به عنوان استاد فوتوگرافي تدريس ميفرمائيد و مريدان شما از شماره خارج هستند و شما آنقدر محبوب هستيد كه براتون توي اوركات چند تا كاميونيتي درست مي كنند و براتون به به و چه چه ميگن و كف ميزنند .
حالا اگر بصورت تصادفي و براي تفريح به تايلند سفر كرده باشيد و در اين وقت از شانس شما حادثه سونامي پيش بياد ، عكس العمل شما چيست ؟
الف. بعلت احساس نوعدوستي در برابر ساير عكاسان ايراني كه درصحنه حضور ندارند و براي اثبات رفاقت ديرينه اي كه باهاشون دارم در اولين فرصت به كشورم برمي گردم
ب . چون دل من خيلي نازك و شيشه اي هستش و تاب و تحمل ديدن صحنه هاي دلخراش مرگ و مير علي الخصوص از نوع زلزله اي رو ندارم در اولين فرصت به كشورم برمي گردم
ج . بعلت اينكه سونامي از قبل با من هماهنگ نكرده بود و وقت نگرفته بود، براي نشان دادن مراتب اعتراض خود در اولين فرصت به كشورم برمي گردم
د . بعلت اينكه سريعا بتونم يه جشنواره واسه بام شكسته سونامي درست كنم و باعث پيشرفت و ترقي عكاسي خلاقه اين مرز و بوم بشوم در اولين فرصت به كشورم برميگردم
نكته كنكوري : مهم نيست كه علت چيست ، در اولين فرصت به كشورم برمي گردم !
توضيح: اين، مطلبي است برداشته شده از وبلا گ علي خليق عكاس جوان مطبوعات ايران، در انتقاد به آنچه يك استاد عكاسي انجام داده است.
|