پنجشنبه ۱ بهمن ۱۳۸۳ - سال سيزدهم - شماره - ۳۶۱۸
معماري، فارغ از زمان و مكان...
مخاطب معماري، شاني ديگر از وجود انسان است، شاني كه سير به باطن عالم مي كند... اين عالم را وطن خويش نمي بيند و رو به سوي وطني حقيقي دارد...
028032.jpg
سيد محمد بهشتي 
اين سوال از اساس در مورد هيچ يك از علوم مطرح نمي شود و اين بدان معناست كه شايد ماهيت و هويت بسياري از علوم بر همگان پوشيده نباشد. اما درخصوص معماري و بسياري از رشته هاي هنر، در وهله اول چيستي و موضوعيت آنها، حتي از سوي دانشجويان همان رشته نيز مورد سوال است. براي مثال، همه كمابيش مي دانند كه فيزيك به چه مقوله اي مي پردازد يا علم شيمي از چه سخن مي گويد ولي دانشجوي معماري همواره بايد جست وجوگر اين معناي بنيادين باشد.
به چه چيز يك بنا، معماري آن مي گويند؟ آنچه مي خواهم در اينجا ارايه كنم، حاصل تجربه اي است كه شايد براي همه معمارها فرصت به دست آوردنش فراهم نشود و در اين فرصت، در واقع نگاهي ژرف در طول 20 سال به سينما و عميق تر ديدن معماري از زاويه سينماست. در عالم سينما اصطلاحي وجود دارد كه ماسكه نام دارد و زماني به كار مي رود كه سوژه پشت چيزي پنهان شده و براي ديدنش بايد دوربين را جابه جا و زاويه مطلوب تري انتخاب كرد تا سوژه از حالت ماسكه خارج شود. با توجه به اين كيفيت در سينما، به اين نتيجه رسيدم كه مي شود به راه هايي رسيد كه موضوع معماري از حالت ماسكه خارج شود. اگر صرفا از دريچه معماري نگاه كنيم، زوايايي كه پيش رو خواهيم داشت ماسكه است و بايد از زواياي ديگري وارد شد.
گام اول، سرپناه...
يك بنا، چه مراتبي مي تواند داشته باشد؟ مرتبه اول، ساده ترين و ابتدايي  ترين صورت بنا، يعني سرپناه است. انسان از لحاظ جسماني، موجودي بسيار حساس است و تاب مقاومت در مقابل عوارض محيطي چون سرما و گرما و ... را ندارد، بنابراين ساخت سرپناه او را از اين عوارض طبيعي مصون مي دارد. در اين مرتبه، بنا تنها يك چارديواري است كه انسان در همان به همه امور خود مي پردازد و ديگر تفكيكي وجود ندارد. يعني براي مثال، اتاق نشيمن، آشپزخانه، اتاق خواب و انواع و اقسام عملكردهايي كه در يك نسبت موزون در كنار هم، يك بناي خوب را ايجاد مي كنند وجود ندارد. در مرتبه سرپناه در مورد نوع استفاده از مصالح ساختماني نيز چنين است كه عموما مصالح را در طبيعي ترين صورتي كه مي تواند مورد استفاده قرار بگيرد، به كار مي گيرند. مثلا سنگ ها را به همان صورت طبيعي روي هم مي چينند و سرپناهي به وجود مي آورند. از تنه هاي درخت بي هيچ تغيير و تصرفي استفاده مي كنند. خاك را در طبيعي ترين حالت فقط با آب مخلوط مي كنند و سرپناهي گلي به وجود مي آورند. در روستاها نمونه چنين سرپناه هايي را مي توانيم ببينيم كه مصالح آن از اطراف محل خود بنا به دست آمده است. نكته ديگر اينكه قواعد و معادلات علمي در اين مرحله جايي ندارد و در واقع فيزيك، شيمي و مكانيك نقشي در ساخت سرپناه ايفا نمي كنند. گاه ديوار از حد لزوم ضخيم تر است يا سقف با تيرهاي قطورتر يا نازك تر از حد پوشيده شده است. به همين جهت مي بينيم كه برخي از آنها در طول قرون و اعصار به جاي مانده اند و برخي زود از ميان رفته اند. نكته ديگر اينكه سرپناه به نسبت محيط اطراف و منطبق با شرايط طبيعي آن ساخته مي شود. براي مثال در شرايط سرماي شديد محيط، سرپناه بدون كوچك ترين روزنه ايجاد مي شود. در صورت گرما و تابش شديد، آفتاب، نورگير و روزن سرپناه، بسيار كوچك است. سرپناه در محل بادهاي قوي و توفنده، پشت به باد ساخته مي شود و ... همه موارد ياد شده حكايت از آن دارد كه انسان در اين مرحله يا در زماني كه بنا را تنها به مثابه سرپناه مي شناسد، درصدد برقراري مناسبات مسالمت آميز با طبيعت يا تحت كنترل در آوردن آن نيست، به همين جهت سرپناه ها در همه نقاط جهان شباهت هاي بسياري با هم دارند چرا كه پاسخگوي نيازها و وجه مشترك همه انسان ها در همه نقاط كره زمين هستند و آن وجه، فيزيك انسان است كه در مقابل عوارض طبيعي واكنش مشابه نشان مي دهد. اگر تفاوتي در سرپناه هاي جهان ديده مي شود، بيشتر به نوع مصالح موجود در محيط يا نوع تهديد هاي محيطي بستگي دارد.
انسان در مرتبه معماري شاني متفاوت با انسان در مرحله ساختمان سازي و سرپناه سازي دارد و طبعا نيازها و راه حل هايش هم متفاوتند
گام دوم، ساختمان سازي...
مرتبه دوم، مرتبه ساختمان سازي است. در اين مرحله، انسان به جهت تمكني كه يافته است، اين امكان را مي يابد كه با تدبير و درايت، فضاي مطلوب و مطبوع تري براي زندگي بسازد. در اينجاست كه به يكباره بنا پيشرفت مي كند. برخلاف مرحله سرپناهي كه مصالح با كمترين تصرف به كار مي رفت، در اين مرحله نهايت تغيير و تصرف در آن صورت مي گيرد كه مقاوم تر، زيباتر و با صرفه تر شود. در اين مرحله، يافته هاي فيزيك، شيمي و مكانيك و ديگر علوم نيز به كمك انسان مي آيند و بنا را مقاوم تر مي كنند. سپس تفكيك هايي به جهت عملكرد در فضاي بنا به وجود مي آيد، ديگر جاي خواب و خوراك و نگهداري احشام و انسان در يك چارديواري نيست، بلكه به نسبت استفاده و عملكردهاي متفاوت، قسمت هاي مجزايي در بنا به وجود مي آيد، انسان در اين مرحله با طبيعت مناسبات مسالمت آميزي برقرار مي سازد و تناسب موزوني ايجاد مي كند. از باد شديد، استفاده مفيدي مي برد ساخت بادگير، از تابش خورشيد، حداكثر روشنايي وجريان مناسب هوا را مي گيرد و از ديگر مظاهر طبيعي بيشترين بهره را مي جويد. در نهايت، در مرتبه ساختمان سازي، يك بنا به مثابه ماشين بسيار دقيقي مي تواند تمام نيازها و حوايج كساني را كه از آن استفاده مي كنند مرتفع سازد. نيازهاي جسمي انسان و مناسبات اجتماعي و اقتصادي وي در نوع ساختمان سازي تاثير مي گذارد.
بنابراين، به سبب تفاوت و گوناگوني حوايج انسان ها به نسبت زمان، مكان و مناسبات اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي آنها، كيفيت ظهور نيازهايشان متفاوت است و در نتيجه ساختمان سازي نيز با همين شرايط انطباق مي يابد، اما همه اين مسايل هنوز در حيطه معماري نيست. يعني ممكن است اين بناها دقيق، درست، مقرون به صرفه و كاملا منطبق بر يافته هاي علمي باشند و نيازهاي انسان را كاملا مرتفع سازند ولي فاقد معماري باشند.
اگر بگوييم معماري اقليم گرم و خشك، غلط است، بهتر است بگوييم ساختمان سازي اقليم گرم و خشك از اين جهت كه اقليم با ساختمان سازي نسبت دارد نه با معماري. در مورد عملكرد هم همين طور است. ساختمان با نوع حوايج بشري كه به نسبت زمان و مكان متفاوت است، نسبت دارد و اين دستگاه بايد نسبت به متغيرهايي كه برايش وجود دارد، منعطف باشد. يعني مرتبه ساختمان سازي، نسبت به شرايط زمان ومكان منفعل است.
در مرتبه سرپناه سازي، مخاطب، نازلترين وجه وجود انسان، يعني نيازهاي غريزي اوست. يعني سرپناه فقط شايسته اين شان از وجود انسان است. در حالي كه بشر شئون ديگري نيز دارد كه در اين مرحله فضاي متناسب با آنها در اختيار وي قرار نمي گيرد.
در مرتبه ساختمان سازي، كدام وجه انسان مخاطب قرار مي گيرد؟ با كمي تامل در مي يابيم كه به وجه انسان كه اهل عقل و مدني الطبع است و به طور اجتماعي زندگي مي كند توجه مي شود. اما وجود انسان به همين مراتب ختم نمي شود و مراحل متعالي تري نيز دارد.
در جست وجوي گمشده اي ناديده 
انسان در مرتبه والاتر از موجود مدني الطبع، موجودي با طبع همدلانه است، مرتبه اي متعالي كه در مباحث اعتقادي و ادبيات كشور ما، به روشني بيان شده است. حقيقت وجودي انسان، چيزي است كه به زمان و مكان تعلق ندارد، به عالمي كه ما اكنون درك مي كنيم متعلق نيست، بلكه از مكاني ديگر است. آيه انا لله يعني ما از او هستيم و از او آمده ايم و انا اليه راجعون يعني دوباره به سوي او بازمي گرديم.
اگر انسان از نزد كسي يا جايي آمده و بدانجا تعلق داشته باشد و قرار باشد باز هم به همان مكان رجعت كند، يعني در اينجا غريب است و در غربت به سر مي برد. در حقيقت در آيه انالله و انااليه راجعون به انسان گوشزد شده است كه وطنش جاي ديگري است و اهل اين دنيا نيست و قرار است كه دوباره به همان وطن مراجعت كند و از همين روست كه پيامبر مي فرمايند: حب الوطن من الايمان دوست داشتن و حب اين وطن، از ايمان است. به قول مولانا:
اين وطن، مصر و عراق و شام نيست 
اين وطن جايي است كو را نام نيست 
و حافظ نيز همين مضمون را دارد:
من ملك بودم و فردوس برين جايم بود
آدم آورد در اين دير خراب آبادم
همه اينها شكوه دوري از وطن است و همه پيامبران نيز تعلق انسان را به جهاني ديگر به وي گوشزد كرده اند. بدين سبب انسان معتقد، همواره به دنبال نشانه هايي است كه تعلق او را به جهاني ديگر به اثبات برساند.
از نشانه هاي تعلق انسان به جهاني ديگر اين است  كه، همواره آرزوي چيزهايي در دل مي پرورد كه در اين جهان نديده است. پس او چنين تجربه اي را از كجا آورده است؟ چرا انسان اگر ميل به زيبايي دارد، زيبايي مطلق است و اگر ثروت طلب مي كند در نهايت آن هم، هنوز گم شده اي دارد. يعني انسان در جست وجوي زيبايي، علم، عزت، قدرت، ثروت و غنا به مفهوم مطلق است. اينجا جهان نسبيات است و چيزي به مفهوم مطلق در اين جهان وجود ندارد. پس حتما انسان اين مطلق ها را در جاي ديگري تجربه كرده است. حال، اين موجود عجيب و غريب كه انسان نام گرفته، چون روزگاري انس با حقيقت و خداوند داشته و اكنون از آن جا دور افتاده است، دچار نسيان شده و موطن خويش را فراموش كرده است، مانند شاهزاده اي كه تاج و تخت از كف داده و از ديار خويش رانده شده است. تمايلات، رفتار و منش او شهزاده  وار است، اما در اين ديار جز پوستيني كهنه چيزي ندارد. پس پاسخ اين ميل دروني را و اين درد و دوري از وطن را در كجا بايد جست؟ از اين زمان، به حوزه بحث معماري وارد مي شويم. معماري يعني پاسخ به نيازي كه به عالم ديگر مربوط است و در اين جهان محملي ندارد.
مخاطب معماري، شاني ديگر از وجود انسان است، شاني كه سير به باطن عالم مي كند. اين عالم را وطن خويش نمي بيند و رو به سوي وطني حقيقي دارد. اين حالت در وجود انسان منشا ظهور نيازهايي است كه با نيازهاي طبيعي و معمولي وي متفاوت است. كوتاه سخن اينكه انسان در مرتبه معماري، شاني متفاوت با انسان در مرحله ساختمان سازي و سرپناه سازي دارد و طبعا نيازها و راه حل هايش هم متفاوتند. البته مرتبه هاي ساختمان سازي و معماري كاملا جداي از هم نيستند، بلكه مراتب طولي دارند. يعني اگر بنايي معماري داشته باشد، حتما از لحاظ ساختمان سازي نيز بناي دقيقي است. در معماري مثلا معماري ايران مي بينيم كه براي فرد، شاكله اي در نظر گرفته شده كه اساسا معماري براي پاسخ به آن وارد صحنه مي شود والا مرتبه ساختمان سازي كفايت مي كرد.
برمبناي آنچه تاكنون ارايه شده، مباحثي چون اقليم، مصالح و عملكرد در حوزه معماري نيست. يعني مي توان با تفكري واحد در اقليم هاي گوناگون با مصالح مختلف، بناهايي ساخت كه همگي در يك دستگاه نواخته شده باشند، يعني حكايت از يك معماري بكنند. مثلا در ميدان نقش جهان، بناهايي چون مسجد شيخ لطف الله، عالي قاپو و سردر قيصريه، از لحاظ نوع عملكرد و مصالح با يكديگر كاملا تفاوت دارند. اما در مرتبه معماري همه از يك خانواده اند، نغمه هايي هستند در يك دستگاه موسيقي.
امروزه، بسياري بر اين باورند كه در آستانه قرن بيست ويكم دنيا متحول شده است و عصر ارتباطات ويژگي هاي بسيار متفاوتي با گذشته دارد، گويي انسان تغيير ماهيت داده است و ديگر انسان ديروز نيست. به همين دليل است كه انسان با ديدن دستاوردهاي گذشتگان اهرام مصر، شاهكارهاي دوره صفويه در اصفهان و... متعجب مي شود، زيرا به سبب تكنولوژي جديد خود را توانمندتر از انسان اعصار گذشته مي بيند و فكر مي كند حقيقت وجودي او با انسان هاي پيشين متفاوت است. ولي آيا واقعا چنين است؟
معماري، به اعتبار مباحثي كه عنوان شد، در حبس زمان و مكان در نمي آيد. آنچه در حبس زمان و مكان است، مرتبه ساختمان سازي است. البته هر ساختمان حاصل معماري، بالاخره ساختمان است و بايد به عملكردي پاسخ دهد و فقط از اين حيث در زمان و مكان محبوس مي شود. وقتي مي گوييم معماري در حبس زمان و مكان نيست، يعني با مكاني از وجود ما نسبت دارد كه آن هم در زمان و مكان نمي گنجد و از اين جهت با مردم روزگاران گذشته اشتراك وجهي داريم و اين همان شان ياد شده است.
ذكر مثال هايي در اين باره راهگشا خواهد بود. براي نمونه سخاوت، يك صفت حسنه انساني است و مقبول همه است. حال چون در اذهان ما اين صفت با نام حاتم  طايي گره خورده است، بدان معنا نيست كه هر كس خواست بخشش و انفاقي كند بايد به يك قرن پيش از اسلام باز گردد و همان اعمال حاتم را انجام دهد. در زمان و مكان ما هم مي توان سخاوت داشت و البته با انجام اين عمل به ياد حاتم طايي هم افتاد. يا مثلا شجاعت نيز چنين است، يعني حقيقتي است فارغ از زمان و مكان. پس ديديم كه مفاهيمي چون سخاوت و شجاعت في نفسه از زمان و مكان آزاد هستند، اما در لباس زمان و مكان ظهور مي كنند.
در وجود انسان، آن بخش كه متناسب با شرايط زمان و مكان است تغيير مي كند، اما آن بخش ديگر كه از حبس زمان و مكان آزاد است، تغيير نمي كند. معماري با همين بخش وجود انسان تناسب دارد. پس معماري آن شان از بناست كه مشمول زمان و مكان نيست ولي در لباس زمان و مكان ظهور يافته است. شايد با اين ديد بتوانيم از معماري گذشته كشور خودمان در برابر اتهاماتي كه ما درس خوانده هاي معماري وارد مي كنيم، دفاع كنيم.

موزه هاي مجازي
028041.jpg
كاميار فنايي در يك موزه مجازي تصاويرديجيتال نقاشي ها، تصاوير ويديويي موجودات زنده، يا شبيه سازي هاي سه بعدي مجسمه ها يا كارهاي معماري به جاي اشياي فيزيكي قرار مي گيرند و يك توالي موقتي روي يك صفحه نمايشگر، نقش يك توالي و سلسله مراتب فضايي در طول مسير سيركولاسيون را به عهده خواهند گرفت و اين فشردگي، فضاي عظيمي را نتيجه خواهد داد؛ يك كلكسيون عظيم، بخش به بخش مي   تواند روي يك كامپيوتر شخصي يا يك سيستم ويديويي كوچك ديده شود. اشياي نمايشي روي سرور در شبكه نگهداري خواهند شد و بازديدكنندگان مي   توانند در نقاط دوردست پراكنده باشند و مساله اي كه اهميت خواهد داشت، نه ظرفيت فيزيكي گالري ها، بلكه توانايي سرور و پهناي باند شبكه خواهد بود.
در يك موزه مجازي بازديدكننده مي تواند مسيري به خصوص را در ميان كلكسيون ها ايجاد كند كه به علايق شخصي او بستگي دارد. يك موزه مجازي مي تواند انتخاب هاي بيشماري براي اكتشاف در درونش فراهم كند.

طراحي داخلي علمي
028044.jpg
واقعيت آن است كه در كشور ما هنوز بسياري از مردم گمان مي كنند كه طراحي داخلي تخصصي لوكس و تزئيني است، در حالي كه مقوله طراحي داخلي، امروزه كاربردي بسيار وسيع يافته و از اصولي علمي و مهندسي براي ايجاد بيشترين آسايش و ايمني پيروي مي كند. ارگونومي، آكوستيك، شبكه هاي كامپيوتري، بهداشت كار، روانشناسي محصول، سيستم هاي الكترونيكي و بي سيم، ايمني، تاسيسات مدرن، استفاده بهينه از فضا و سطح و مانند آن، از مقولاتي هستند كه امروزه در طراحي داخلي بسيار مورد توجه هستند.
اصول اساسي كه به طراحان كمك مي كند فضايي مطلوب براي كاربران پديد آورند، در اصل با كمك علومي كه شامل مبحث اندازه گيري بدن انسان، علم فرآيند هاي زيستي بيونيك، مهندسي، فيزيك محيطي، سيستم هاي بدن، فيزيولوژي، روانشناسي كاربردي و روانشناسي اجتماعي هستند، استخراج شده اند. طراحان داخلي با استفاده از علوم مختلف پيوسته گام هايي در جهت بهينه سازي مبلمان، دكوراسيون و اجزاي مورد استفاده انسان در زندگي بر مي دارند.

نفت به عنوان جاذبه گردشگري
028050.jpg
بطور كلي جاذبه هاي توريستي را به سه دسته اصلي جاذبه هاي طبيعي، جاذبه هاي فرهنگي و جاذبه هاي خاص تقسيم بندي مي كنند. شهر مسجدسليمان در استان خوزستان و در منطقه اي با تاريخ تمدن 2800 ساله قرار دارد. شكل گيري شهر فعلي مسجدسليمان در 100 سال اخير تحت شرايط خاصي رخ داده و اكنون، رو به نابودي است! علت وجودي نفت براي اين شهر صدساله اكنون ديگر وجود ندارد! چگونه مي توان زمينه هايي را براي رونق مجدد منطقه يافت؟ اقتصاد به عنوان موثرترين عامل براي توسعه هر منطقه مورد توجه قرار مي گيرد. آيا مي توان بين مسجدسليمان و صنعت توريسم رابطه اي برقرار كرد؟ آيا مي توان روي همجواري صنعت نفت قديم و صنعت توريسم نوين حساب باز كرد؟
استفاده از آموزه هاي معماري براي شناسايي توان هاي بالقوه مناطق جهت توسعه توريسم و پرورش اين توان هابراي تبديل شدن به جاذبه گردشگري و نيز استفاده مناسب از ميراث صنعتي موجود در مسجدسليمان مي تواند آينده اي روشن و جديد را براي اين شهر فراموش شده رقم بزند.

بازتاب
پاسخ به يك نوشته درباره باغ هنر بم 
هكتارها اراضي مخروبه اين شهر منتظر شماست 
028056.jpg
سردبير محترم روزنامه همشهري
با سلام 
از آنجا كه در صفحه زيباشهر همشهري مورخ 13/10/83 مطالبي با ذكر نام اينجانب كه ممكن است باعث سوءتعبير گردد  درج شده   ، خواهشمند است طبق قانون ، جوابيه اينجانب را در همان صفحه منعكس كنيد.
هكتارها اراضي مخروبه اين شهر منتظر شماست 
پروژه باغ هنر بم كه به همت استاد شجريان دوست مورد علاقه پدرم زنده ياد فريدون مشيري در حال انجام است در حدود يك سال پيش در قالب احداث يك مدرسه عادي آغاز و به تدريج با هدايت شوراي شهر بم و شهرداري به مدرسه موسيقي و با پيگيري گروه طراحي به مجموعه باغ هنر تبديل شد. طراحان اصلي معماري آن  اينجانب بهار مشيري و همسرم فرداد خواجه نصيري از فارغ التحصيلان فوق ليسانس مهندسي معماري پيش از انقلاب دانشكده هنرهاي زيبا دانشگاه تهران در سال 1357 هستيم و طي اين بيست و چند سال در شركت هاي مهندسان مشاور صاحبنام كشور به حرفه معماري و شهرسازي اشتغال داشته ايم.
متاسفانه نويسنده زيباشهر ، بدون بررسي و آگاهي لازم ما را افرادي بدون سابقه تصور كرده و نسبت اينجانب با مرحوم پدرم ، فريدون مشيري را دليل ارجاع اين طرح به ما دانسته است. براي ما كه ماه هاست بدون چشمداشت مالي مراحل طراحي و اجراي باغ هنر را در شهر بم و جلسات دستگاه هاي مختلف دولتي و عمومي پيگيري مي  كنيم و اوقات و تلاش و ذوق بسياري را افتخاري صرف اين خدمت مي  كنيم، چنين برخوردي باعث تعجب و تاسف بسيار شد. لازم است ايشان بداند كه در حال حاضر بسياري از مهندسان معمار داراي تخصص اين سرزمين بدون هياهو و تظاهرات در زمينه خدمت به زلزله زدگان بم در حرفه معماري مشغول هستند و نداشتن تبليغات نبايد باعث تخطئه و توهين و وابستگي آنها به اشخاص بلند آوازه گردد.
نويسنده در اين مقاله برگزاري مسابقه معماري در خصوص باغ هنر را لازم دانسته. در اين خصوص لازم به ذكر است كه اگر مراحل اجرايي اين پروژه بنا به اضطرارهاي موجود در شهر بم آغاز نشده بود ، اين پيشنهاد بسيار پسنديده بود، گرچه برگزاري مسابقات معماري در قبال جوايز نقدي است و نه افتخاري، اما حالا كه علاقه به كار غيرانتفاعي تا اين حد وجود دارد، شهر بم و مردم آن از معماراني كه همچون همكاران من بدون توقع پاداش ، ماه ها اين كار را دنبال كرده ايم، استقبال مي  كنند. ولي ما هم مثل يك ايراني در حد توان و امكانات فني خويش وظيفه انساني خود را ادا مي  كنيم. هكتارها اراضي مخروبه اين شهر منتظر شماست.
بهار مشيري 

يادداشت
سلسله مراتب؛ مفهوم از ياد رفته در معماري و شهر سازي 
مهناز محمودي 
معماري سنتي ايران كه گوياي فرهنگ و تمدن غني ايرانيان است، بيشتربه لحاظ كالبدي مورد بررسي قرار گرفته و در اكثر موارد مفاهيم سازنده آن از نظر دور مانده است. بي شك در پي شناخت هر چيز، كنكاش در باب مفاهيم اصيل آن اولين گام موثر در عرصه شناخت خواهد بود. معماري ايران نيز بي فهم مفاهيم معماري كه شالوده آن را ساخته اند، شناخته نخواهد شد.
سلسله مراتب همواره به عنوان اصلي كه در حيطه عملكرد بناها تاثير گذار است معرفي شده، به گونه اي كه پرفسور هيلن براند نيز در اين مورد گفته است: سلسله مراتب وسيله اي براي تقسيم عملكردي ساختمان است. در حالي كه سلسله مراتب نه تنها راه حلي براي عملكرد ساختمان بر طبق شرايط خاص فرهنگ ايراني است بلكه وجود اين اصل در كالبد و فرم نيز گامي موثر در عرصه زيبايي شناسي بوده است.
رعايت سلسله مراتب به شيوه هاي گوناگون در معماري ايراني ديده مي شود كه در همه آنها هدف، بهبود كيفيت زندگي و آسايش انسان و ارج نهادن به انسان است. اين مفهوم در معماري ايراني را مي توان در دو مقياس مورد بررسي قرار داد: 1 مقياس شهر 2 مقياس يك بنا . در اين نوشتار كوتاه تنها به بررسي آن در مقياس شهر اشاره مي كنيم.
در شهر هاي قديمي معابر اصلي، معابر پيوند دهنده محله ها هستند كه به دليل تردد بيشتر عريض تر مي باشند و سپس اين معابر به شبكه هاي دسترسي فرعي محله مي رسند و پس از آن بن بست هايي كه به واحدهاي همسايگي منتهي مي شوند، قرار دارند.
سلسله مراتب معابري كه در بافت شهر رخنه كرده است، باعث شده كه كل شهر به صورت يك توده منسجم احساس شود و اين انسجام شهر را، ناظر در گذر از معابر اصلي به فرعي به راحتي درك مي كند. رعايت سلسله مراتب عملكردي در فضاهاي شهري از نكات اساسي طراحي شهري است، چرا كه وجود اين سلسله مراتب باعث مي شود تا عرصه هاي خصوصي شهري نواحي مسكوني از عرصه هاي عمومي شهر فاصله بگيرد و حريم خصوصي حفظ شود كه به تبع آن آرامش بيشتري نيز در مناطق مسكوني برقرار مي شود. عدم رعايت اين مساله در شهرسازي امروز تهران در بزرگراه نواب به راحتي قابل مشاهده است. در دو سوي بزرگراه نواب كه شريان اصلي و درجه يك در بين معابر تهران قلمداد مي شود، آپارتمان هاي بلند مرتبه مسكوني قرار گرفته اند. سرو صداي اتومبيل ها كه با سرعت بالا در بزرگراه در حال تردد هستند منجر به سلب آسايش ساكنان آپارتمان ها شده و مشكلات ديگري را نيز به وجود آورده كه ناشي ازعدم رعايت كردن سلسله مراتب عبوري براي مناطق مسكوني است.
خط آسمان در شهر هاي قديم ايران ضرباهنگي خاص خود دارد. ضرباهنگي كه به ويژه در شهرهاي كويري به وسيله بام هاي گنبدي و بادگيرهايي كه بر فراز ساختمان ها قرار گرفته اند پديد ميآيد و آن را از يكنواختي مي رهاند. آنچه در خط آسمان حايز اهميت است نقطه اوج آن است. تاثير و نفوذ مذهب و جايگاه پر اهميت نيايش در شهر سازي ايرانيان تجلي كالبدي دارد. مسجد كه مقدس ترين مكان نزد ايرانيان است، در نقطه اوج خط آسمان خود را مي نمايد. خط آسمان كه به آرامي با حركت قوس هاي بام امتداد مي يابد به تدريج با سلسله مراتبي خاص به مقدس ترين مكان ختم مي شود. اين نقطه اوج در سلسله مراتب خط آسمان با تزئين آراسته شده و بام هاي كاهگلي رنگ در يك حركت موزون به گنبد و مناره هايي ختم مي شود كه چون نگيني به واسطه پوشش تزئيني كاشي مي درخشند.
رعايت سلسله مراتب در خط آسمان شهر به ويژه در شهر هاي مذهبي حايز اهميت است، چنانكه در شهر مشهد در گذشته نقطه اوج خط آسمان شهر، گنبد مرقد امام رضاع بود و هر گاه زوار به نزديكي شهر مي رسيدند گنبد از دور هويدا بود و مي درخشيد و به رسم سنت زوار گنبد نما به كسي كه راهنماي آنها بود مي دادند. اما متاسفانه اكنون عدم رعايت اين مساله مهم و ساخت و سازبلند مرتبه اطراف حرم باعث شده تا گنبد در خط آسمان شهر همانند گذشته پيدا نباشد.
اميد است تا با دقت نظر پيرامون اصول حاكم بر معماري ايراني راهگشاي بي هويتي معماري و شهرسازي امروز باشيم.

زيبـاشـهر
آرمانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
محيط زيست
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  محيط زيست  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |