پنجشنبه ۱ بهمن ۱۳۸۳ - سال سيزدهم - شماره - ۳۶۱۸
هشدار قبل از جشنواره
خطر آتش سوزي در تئاتر شهر
028008.jpg
عكس : مهدي قاسمي‎/ ايسنا
هشتم خردادماه 1383 تئاتر شهر گرفتار حريق شد. ماموران آتش نشاني همانطور كه مي بينيد درحال تلا ش براي خاموش كردن سالن هاي خانه خورشيد و قشقايي هستند. حصار ايجاد شده در كنارتالا ر قشقايي مانع عمليات ماموران براي آتش سوزي بود. ظاهرا اين اتفاق بارها در اين مجموعه تكرار شده است.
حسين پاكدل 
بسياري، همين نگراني ها و ترس هاي ذاتي و معقول بشررا عامل تفكر و تعقل بيشتر انسان و علت اوليه توسعه علوم و البته گاهي خرافات مي دانند. در پزشكي اصلي هست كه بيان مي دارد پيشگيري هميشه از درمان بهتر، راحت تر، عقلائي تر و كم هزينه تر است.
بروم سر اصل مطلب، اين ماجراي دردناك و نگران كننده جزغاله شدن 13 دانش آموز معصوم يك مدرسه در سفيلان از توابع بخش خان ميرزا در لردگان عاملي شد كه غمگنانه باب بحثي را باز كنم با خود در خصوص آتش، اين موهبت همچون تيغ، دو دم.
مثل هر حادثه اي از اين نوع، تجسم كردم يكي از آن ميان، پاره تن من بودند، به واقع تحمل و هضمش بي نهايت سخت و سهمگين است.
درايت و آينده نگري نعمتي ازلي و فطري است و اجداد ما در تمامي مراحل زندگي و در ساخت خانه و كاشانه در گستره جغرافياي ايران از آن به حد وفور سود مي بردند. كافي است به معماري كويري ايران يا سياه چادرهاي عشاير يا كومه هاي ايلي در منطقه  تركمان يا حياط هاي درندشت جنوب يا بناهاي سنتي اصفهان و تبريز و جاهاي ديگر و يا به برج و باروها و قلعه ها و كاروانسراهاي به يادگار مانده از عهد كهن بنگريد. گذشتگان ما با نبود امكانات پيشرفته امروزي سخت در بند رعايت اصول ايمني و سلامت زيست ساكنان هر بنا بوده اند و اگر دستي از سر عناد و عمد به نيّت هجمه و قتل و غارت، جايي را به آتش نمي كشيد، آتش برايشان تنها نعمتي زاينده، گرم كننده، روشنايي بخش و آرامش ساز بود. اما آنچه امروزه زندگي دوران توسعه را پر دغدغه و ناامن مي كند نه تنها تراكم بيش از حد جمعيت در وسعتي اندك است و بي بهرگي بعضا سودجويانه از تعقل، بلكه بي بها شدن حيات انساني در تمدن لجام گسيخته مثلا مدرن و مصرفي است. زماني كه ما به مدرسه مي رفتيم تقريبا بزرگترين و وسيع ترين ساختمان ها و حياط ها در هر محله به مدرسه و دبيرستان تعلق داشت و امروزه با وجود كثرت جمعيت هر كس به راحتي با گرفتن مجوزي نيم بند آپارتماني را تبديل به مركز آموزشي مي كند و از اتاقي بي روزن به سرانگشت اعجاز، محلي شبيه قوطي كنسرو انساني مي سازد به اسم كلاس.
انسان تنها موجودي است كه مي تواند تصميم بگيرد لااقل تصادفي نميرد نه آنكه شرايط به گونه اي باشد كه تصادفي زنده باشد.
دوستي كه از بدو تولد در آن سوي مرزها زيسته بود، باري كه به موطن خود آمد همراهش بودم. تا قرار بود به محلي مسقف پاي بگذاريم به در و ديوار و سقف و زير و بالاي ساختمان مي نگريست و بعضي جاها ابدا پاي نمي گذارد، نه از سر  ترس كه اگر هم بود عيب نبود، بلكه از سر تعقل پا سست مي كرد و ساعت ها در باب شرايط بحران در ساختمان ها سخن مي راند. يادم نمي رود با همه علاقه مندي اش به سينما، تا محيط نمايش را ايمن تشخيص نمي داد وارد نمي شد، گويي فرا گرفته بود بوي خطر را پيش از وقوع، استشمام كند.
گاهي كه در ترافيك درهم تهران گير مي كنم با خود مي گويم اگر جايي دچار حريق شود نيروهاي امداد پشت سر با همه تبحر از چه راه و معبر خواهند توانست مددرسان گرفتارشدگان در حلقه مهيب آتش ويرانگر باشند؟
تالار اصلي اين مجموعه فاقد ديواره آتش است؛ آن چيزي كه تمامي سالن هاي استاندارد تئاتر در دنيا و از جمله تالار وحدت دارند
گاهي كه به برج هاي تفاخر در اين خيابان هاي تنگ و باريك و مارپيچ و شلوغ شمال تهران مي نگرم، وهمي سرد و مبهم فرا مي گيردم كه مجوزدهندگان و سازندگانش موقع رفعت بخشي سنگ و آهن و سيمان به چه مي انديشيده اند كه اينگونه تا ثريا بالا رفته اند بي هيچ انديشه به فردا. شايد با خود مي گويند اگر حادثه رخ داد، انسان ها اين سلول هاي مجبور به مصرف به زعم آنها تبخير مي شوند و به آسمان كوچ مي كنند و پناه به تقدير مي برند.
گاهي كه به عابران ساده، بي پيرايه، پر اميد و سرشار از زندگي در هر گذرگاه بر مي خورم، مي انديشم هركدام تا چه ميزان دانش و فن نجات دادن خود و ديگران در لحظه هاي خطر را فراگرفته اند؟ جامعه چقدر هزينه مي پردازد تا هر كس، كسي شود پر بار؟ حال چه ميزان براي حفظ آن كس انديشه مي كند تا فراگيرد حافظ سرمايه وجود گرانقدرخود باشد؟
اين مقدمه را گفتم تا مهمي را يادآور شوم.
خدا خيرش دهد، هر كجا هست اين مهندس سردار افخمي را كه نامش همچنان بر كاشي سردر ورودي ساختمان دوار و استوانه اي شكل تئاتر شهر تهران، به عنوان معمار اين بنا حك شده و حكايت از بدعتي نو و درخشان و پسنديده در نوعي معماري ايراني اسلامي دارد. اين ساختمان زيبا سال هاي سال است خواب خوش را از چشمان من ربوده است، از آن موقع كه در هيبت تماشاگري جوان و معمولي و مشتاق دراين بناي عظيم به تماشاي نمايش مي نشستم و تا بعدها كه طولاني مدت به عنوان عضوي از اعضاي شوراي نظارت برنمايش پاي به درونش مي گذاردم و سپس بعد تر كه به مدت هفت سال بر كرسي ساده ولي انسان ساز رياستش تكيه زدم و بيش از خانه در آنجا زيستم و عاقبت كه با مكافات استعفا دادم و به خانه اولم، تلويزيون برگشتم و چه اكنون كه دوباره همچون تماشاگري عادي و مشتاق تر، ولي با مويي خاكستري وقت و بي وقت در تالارهايش زمان به ذخيره انديشه مي گذرانم.
حالا عرض مي كنم علت اين دغدغه دايم چه بوده و چيست.
اين ساختمان تاريخي و بي بديل حسن ها و معايب بي شماري دارد. تماما ظرافت و زيبايي و هنر است. از انحناهاي آرامش بخشش در همه جا تا سراميك ها و چوبكاري هاي منحصر به فردش در محوطه انتظار و اينكه هر چه در مورد محسناتش بگويم كم است، اما يكي دو عيب عمده دارد كه باز مي گويم. اين ساختمان به گونه اي شبيه تنوره است. تنوره چيزي استوانه اي شكل، متمايل به مخروط بي سر است كه قديم بر تپه كوچك زغال منقل مي نهادند تا آتش در اثر كوران هوا و عبور اكسيژن، بهتر و زودتر گر بگيرد و گل اندازد. ديواره هاي بتني پيرامون ساختمان و درهاي چوبي در سمت شمال و سقف بلند و پر روزن بام دقيقا همين حالت را دارد. پنجره ها در يك سمت و آن هم تنها در سوي شمال است. راهروها پيچ در پيچ و لابيرنت گونه است و اگر حتي در ميانه روز برق قطع شود، به غير از راهروي طبقه فوقاني تازه آن هم به شرط باز بودن درب اتاق ها، مختصر نوري به درون مي پراكند والا در تمامي راهروها ظلماتي مطلق لانه كرده و هر چشم بينا و تيزي را هم كور و بي سو مي كند، آنچنان كه آشناترين فرد به محيط امكان راهيابي به بيرون ندارد.
اين مجموعه از بدو تاسيس تا كنون 8 آتش سوزي بزرگ و كوچك را به خود ديده است كه 5 مورد آن مربوط به سال هاي اوليه تئاتر شهر است و كنترل شده 
كيست كه نداند در هنگامه هجوم دود و حريق بي رحم و سياه، اولين چيزي كه قطع مي شود برق است آن هم در اثر اتصال سيم ها به خاطر ذوب شدن روكش آنها. خلاصه به جرات مي توان ادعا كرد هيچ كدام از امكانات موجود اين ساختمان از ايمني و استاندارد لازم مكان هاي عمومي برخوردار نيست و اگر روزي روزگاري در اثر غفلت شعله اي ره گم كند و پرده اي گر بگيرد، با توجه به نبود علايم راهنما و راه هاي اضطراري خروجي و نبود برق و روشنايي اضطراري و وجود تير و تخته و البسه پارچه اي و دكورهاي چوبي و پلاستيك و مواد اشتعالزاي بسيار، در يك دم كل ساختمان تبديل به تنوره ديو مي شود و از زندگان در داخل حتي خاكستري نيز برجا نمي ماند.
تالار اصلي اين مجموعه فاقد ديواره آتش است؛ آن چيزي كه تمامي سالن هاي استاندارد تئاتر در دنيا و از جمله تالار وحدت دارند. اين ديواره آهنين از واجبات قطعي است تا در مواقع اضطرار و خطر و هنگام تعطيلي مثل پرده پايين بيايد و حايل وحد فاصلي باشد بين سن اجرا و محوطه تماشاگران. اگر چنانچه حريقي رخ دهد كه احتمالش بسيار است، چون متاسفانه در تئاتر ما برخلاف ساير جاها در موقع نمايش به جاي استفاده از امكانات بي خطر تئاتري از آتش واقعي استفاده مي كنند و روي سن مملو است از اجناس فريبنده آتش و متاسفانه بعضي بازيگران ما درست در موقع اجرا و انتظار براي حضور بر صحنه از استعمال دخانيات به رغم ممنوعيت ابدا پرهيز نمي كنند. چند سالي هم هست متاسفانه پاره اي از نمايش ها بدون دود كردن حداقل يك پاكت سيگار واقعي در صحنه به اتمام نمي رسد. اين ديواره باعث مسدود شدن راه نفوذ و گسترش آتش سركش مي شود و تماشاگران فرصت خروج خواهند يافت.
تالار اصلي اين مجموعه مانند تالارهاي كوچكترش يعني چهارسو و قشقايي و سايه و نو و كوچك و كارگاه نمايش و خانه خورشيد، فاقد هرگونه راه هاي خروج اضطراري اند و اگر خداي ناكرده حادثه يا حريقي رخ دهد، پيش از نفوذ آتش به درون در اثر ازدحام عجولانه براي خروج، كوچك و بزرگ زير دست و پا له مي شوند.
اين مجموعه از بدو تاسيس تا كنون 8 آتش سوزي بزرگ و كوچك را به خود ديده است، 5 مورد آن مربوط به پيش از انقلاب است كه آن موقع به خاطر نو بودن سيستم اطفاي حريق، كم تراكمي مجموعه و باز بودن خيابان ها و راه هاي دسترسي نيروهاي آتش نشاني به ساختمان، به سرعت و با كمترين هزينه كنترل شد و سه مورد آن مربوط به سالهاي گذشته است كه دو مورد به طور كاملا اتفاقي و يك مورد با تلاش ماموران دلسوز آتش نشاني كنترل شده است. دو مورد آخر كه قدري وسيع تر بود يكي در هفتم فروردين سال 78 رخ داد كه به رغم تلاش ماموران امداد آسيب هاي جدي به مجموعه وارد شد و حتي يكي از خدمه وظيفه شناس امداد دچار خفگي شديد و شكستگي استخوان لگن شد و فقط شانسي بود كه زنده ماند و حريق تا نيم متري دكور سنگين نمايش شب روي سنگفرش خيس رفت، ولي به پرده هاي مخملي و بلند سالن اصلي سرايت نكرد. آن موقع سيستم خودكار اطفاي حريق ابدا كار نمي كرد و سالها بود از كار افتاده بود. آخرين آتش سوزي جدي هم اوايل تابستان امسال به خاطر بي مبالاتي جوشكار رخ داد كه منجر به سوختن بخشي از تالار قشقايي و تمام خانه خورشيد شد.
زماني كه در سال 76 مسووليت اين مجموعه را پذيرفتم مهمترين و اصلي ترين دغدعه و نگراني ام بازسازي سيستم خودكار اطفاي حريق بود. آن موقع گزارشي مفصل از نقايص و كمبودها به خصوص در زمينه ايمني تهيه و تنظيم و درخواست شد اجازه دهند به مدت 6 ماه مجموعه تعطيل و از اين جهات مجهز شود كه موافقت نشد، لذا نامه نگاري هاي بسياري با بخش طرح هاي عمراني وزارتخانه صورت گرفت كه همگي بي پاسخ ماند تا زماني كه حادثه آتش سوزي رخ داد و وزير وقت در بازديد از مجموعه پس از آتش سوزي دستور اكيد داد مستقلا همزمان با فعاليت مجموعه اقدام شود. در سال 78 مجموعه تئاتر شهر مجهز به سيستم خودكار اطفاي حريق در نقاط حساس شد و تمامي اتاق ها و راهروها مجهز به زنگ اخبار و سيستم حساس به دود و حرارت. تا مدتي كشيك نيروهاي آتش نشاني در مجموعه به كار گرفته شد و بعد دو نفر از همكاران را با گذراندن دوره آموزشي در سازمان آتش نشاني مسووليت امداد و آتش نشاني را به عهده گرفتند. سيستم هاي آبپاش تعمير و تجهيز شد و بعد با كمك طرح هاي عمراني تمامي موكت هاي سالن اصلي تعويض و به جاي آنها از موكت هاي ضدحريق استفاده شد.
در اين فاصله به علت رونق تئاتر و حجم تقاضا، محل هاي قابل استفاده تبديل به سالن هاي كوچك تمرين و نمايش شد. سالن قشقايي كه تا پيش از آتش سوزي سال 78 كوچك بود با تخريب دو انبار نور و صدا، بزرگ و فراخ شد. تمامي همكاران و تماشاگران تحت پوشش بيمه حوادث در ساختمان قرار گرفتند و تا آنجا كه امكان داشت نسبت به برداشتن موانع در سر راه هاي عبور اقدام شد ولي باز مشكل كماكان باقي ماند و دلهره و اضطراب هميشه با ما بود. اكنون با توجه به مسدود شدن راه هاي دسترسي نيروهاي امداد و آتش نشاني به ساختمان به خاطر تصاحب زمين وسيع پاركينگ مجموعه و ديواركشي آهنين دور آن عملا در صورت هرگونه اتفاقي، امكان كمك و مهار آتش را ناممكن كرده است، به خصوص كه در جدول برنامه هاي جشنواره فجرامسال برخلاف سالهاي قبل ديده شد، تقريبا به طور همزمان از تمامي ظرفيت ممكن مجموعه نهايت بهره برداري صورت مي گيرد، بيشتر احساس خطر كرده ام. در سالهاي قبل تعدادي از سالن ها به خاطر ايمني بيشتراز دور اجراي جشنواره خارج مي شد.
بنده احساس وظيفه ملي كردم اين نكات را در اين برهه حساس گوشزد كنم تا وزير محترم ارشاد و دوستان مسوولم در مركز هنرهاي نمايشي با حساسيت بيشتري به اين موارد توجه كنند و با تامين اعتبار لازم هرچه زودتر نسبت به نصب علايم و تابلوهاي كوچك جهت نما براي خروج اضطراري در تمامي راهروها اقدام كنند و در طول برگزاري جشنواره در تمامي ساعات شبانه روز از حضور دايم تعداد كافي نيروهاي زبده و كارآمد آتش نشاني به صورت كشيك بهره بگيرند. با توجه به تراكم جمعيت هنرمند و تماشاگر و خبرنگار، به ويژه ميهمانان خارجي در اين ايام و حجم و تعداد دكورها كه هرشب بايد با زحمت زياد تا صبح تعويض شود، طوري برنامه ريزي كنند كه هيچ دكوري در راهروهاي مجموعه انبار نشود، همگان را ملزم به رعايت مقررات ايمني كنند و از تردد بيجا در راهروها بپرهيزند و كارگردانان را موظف به استفاده از مواد بي خطر نمايشي در صحنه كرده و استعمال سيگار در نمايش ها را نيز كلا ممنوع كنند. اگر چنانچه برق اضطراري مجموعه راه بيفتد در مواقع خطر لااقل تا زمان خروج حاضران، راهروها روشن مي ماند.
از درگاه خداوند قادر متعال مي طلبم، جشنواره بيست و سوم هم بي هيچ حادثه به اختتاميه برسد و در كشور ديگر شاهد حوادثي مانند حادثه مدرسه روستاي سفيلان نباشيم و فرا بگيريم به شعار كاربردي پيشگيري بهتر از درمان است، عمل كنيم.

يك رورانس از آوانسن براي همه عشق تئاترها
مسعود مير
آرام و بي سروصدا مي آيد و همانگونه هم مي رود. درست مثل بازيگري كه بايد تمام درد جسمش را ناديده بگيرد كه مبادا اجرايش لطمه ببيند. بايد بيايد و برود. يك تكرار غم انگيز كه گرد بي اعتنايي را بر چهره اش يدك مي كشد. اگر نباشد سروصدا ها بلند مي شود كه افسوس از اين همه كمبود و حالا كه هست قدرش را نمي دانند. شايد بازيگران اين نمايش همگي دچار بيماري شده اند وگرنه كه اجراي مناسب حتي با وجود يك عضو مريض هم ميسر بوده است.
بازيگر هنوز روي صحنه، جدال درد و سكوت را مهار مي كند و پايان نمايش را به انتظار نشسته است. او مريض است، ولي نبايد آوار اين مشكل روي سر علاقه مند به تئاتر فرود بيايد. او تمام كارهايش را با رنگ نظم آراسته تا يك روز با خيال راحت بتواند روي صندلي هاي يك سالن تاريك و ساكت لذت را مزه مزه كند، حالا اگر بازيگر مريض است...
اين ماجرا را مي توان با اشل هاي ديگري هم تعريف كرد. يك اجراي نامناسب مي تواند به اندازه جشنواره تئاتر فجر بزرگ شود. خيلي ناراحت نشويد كه هنوز وقت ناراحتي نيست.
بيست و سومين جشنواره تئاتر فجر از امروز با برگزاري مراسم افتتاحيه كار خود را آغاز مي كند.
براي علاقه مندان به جريان هاي هنري بهمن ماه در ايران، در سايه ماندن جشنواره تئاتر اتفاقي آشناست.
سال گذشته خيلي ها گفتند و نوشتند كه حتي تبليغات پيرامون اين جشنواره در حد و اندازه هاي يك جشنواره معمولي درجه دو هم نيست، چه برسد به يك جشنواره بين المللي، اما هر سال دريغ از پارسال گفتن شده ذكرعلاقه مندان به تئاتر.
بعد از سپري كردن يك سال بي رمق، جشنواره از امروز آغاز به كار مي كند. اگر سالهاي گذشته يك مشكل اوقات جشنواره اي همه را تلخ مي كرد، امسال يك كوله مشكل ريز و درشت حال همه را جا آورده است. وقتي هياهوي نامه نگاري دبير جشنواره و جلال ستاري بالا گرفت گفتيم يك بازيگر روي صحنه درد را تحمل مي كند، نمي كند؟ بعد از مدتي صحبت، عدم حضور گروه هاي خارجي به دلايل متفاوت سوهان اعصاب را به حركت واداشت. جشنواره بين المللي بدون حضور گروه خارجي؟ عده اي مي گفتند مسوولان برپايي جشنواره بيست و سوم به عدم حضور اين گروه ها اصرار مي ورزند، اما بعد از اينكه نام هاي منطقه اشغال شده كار مشترك ايران و آلمان، سيرك لهستان، آنتيگونه ارمنستان و سامورايي و مجنون ژاپن در كاتالوگ هاي جشنواره رويت شد، سرعت حركت سوهان هم سير نزولي را طي كرد. بحث حضور گروه هاي غيرداخلي كم كم فراموش مي شد كه از گوشه و كنار ناله هاي مالي توجه تئاتري ها را به خود جلب كرد. كمك هزينه ها به صورت منظم و دقيق به گروه هاي شركت كننده پرداخت نشده بود و وهم ايجاد مشكل براي تهيه دكور، لباس و ... دوباره ضعف اعصاب را آغازگر شد. شايد تردد فراوان نيروهاي گروه دكور و لباس تئاتر شهر براي كارتن خواب ها و معتادان پارك دانشجو آزاردهنده بود، اما باعث ايجاد آرامش نهاني بود كه سرانجامش به برپايي مناسب جشنواره مي رسيد.
بعد از مدتي فراز و فرود بالاخره كنفرانس مطبوعاتي مسوولان جشنواره برپا شد، اما تمام تلاش ها براي عادي جلوه دادن داستان جشنواره نتوانست سروصداي اصحاب مطبوعات را بخواباند.
هنگامي كه رئيس جشنواره تئاتر براي حذف شدن آرم سازمان جهاني تئاتر از پوستر جشنواره نتوانست توجيه قانع كننده اي بيابد و سوال را با سوال گره زد، مي شد از مشكلات اجرايي جشنواره غمگين شد، ولي داستان مريضي بازيگر تئاتر را كه از ياد نبرديد؟ كار بايد انجام شود. همين!
جشنواره آغاز شده، اجراي بازيگر دردمند هم به پايان رسيده است. همه چيز روبه راه است البته به شرطي كه يك عابر در محوطه تئاتر شهر ادامه ماجرا را نگويد.
در جشنواره امسال همه اولند. تعجب نكنيد، دوستان عزيز صلاح را در اين ديده اند كه جشنواره امسال به صورت غيررقابتي برگزار شود. بهترين تئاتر و بهترين كارگرداني و اين حرف ها را بي خيال شويد. بليت هاي جشنواره را بخريد و ديدن اجراهاي گذشته از بازي ماروپله را به تماشا بنشينيد. مي دانستيد كه بازيگر اول قصه، بعد از تشكر از تماشاچيان، روي همان صحنه مي ميرد؟

ستون ما وشما
ايرانشهر
تئاتر ببينيد اما نسوزيد
تئاتر ببينيد اما مواظف باشيد نسوزيد. جناب آقاي پاكدل كه روزگاري رياست تئاتر شهر را بر عهده داشتند اصلا قصد اين را ندارند كه شما يا مسوولان جشنواره را بترسانند. آنچه كه باعث شده به فكر نوشتن اين مطلب بيفتند ماجراي سوختن 13 دانش آموز سفيلان بوده. پاكدل معتقد است: اين ساختمان به گونه اي شبيه تنوره است. تنوره چيزي استوانه اي شكل، متمايل به مخروط بي سر است كه قديم بر تپه كوچك زغال منقل مي نهادند تا آتش در اثر كوران هوا و عبور اكسيژن، بهتر و زودتر گر بگيرد و گل اندازد.
در شهر
حقوق اكران شد
اين فيلم هيچ ارتباطي به جشنواره فيلم فجر ندارد. اگر شما هم به تازگي سوار اتوبوس هاي بين شهري شده باشيد، حتما متوجه يك اتفاق جديد شده ايد، البته نه در نحوه ارايه امكانات، بلكه در پخش تصاوير جديد از تلويزيون هاي 14 اينچي اتوبوس ها. مدتي است كه پخش فيلم كوتاهحقوق مسافر در اتوبوس هاي بين شهري شروع شده، گرچه وقتي پايتان را توي شلوغي و دود و دم پايانه اتوبوس ها مي  گذاريد به نظر مي  رسد از مسافر گرفته تا راننده، آنقدرها برايشان اين كلمات آشنا نباشد.
منظور گزارشگر همان حقوق است.
شهرآرا
از زباله هم مي  شود پول درآورد
قصد شوخي نداريم، قرار است از زير 20 ميليون تن زباله اي كه در طول 50 سال در كهريزك جمع شده است، گاز متان استخراج كنند. مدير عامل سازمان بازيافت شهرداري مي  گويد: 10 ميليون ليتر گازمتان زير زباله هاي كهريزك جمع شده است. ما طي مذاكراتي كه با بانك جهاني داشتيم قرار شد اين گاز استخراج شود.
زيباشهر
شان معماري، شان ساختمان سازي 
زيباشهر امروز در مطلب اصلي خود به تفاوت وجه ماهوي معماري روبه روي ساختمان سازي پرداخته است . در اين ميان راجع به هويت انسان و جايگاهش در هنر معماري اينگونه نوشته شده است: انسان در مرتبه معماري شاني متفاوت با انسان در مرحله ساختمان سازي و سرپناه سازي دارد و طبعا نيازها و راه حل هايش هم متفاوتند.مخاطب معماري، شاني ديگر از وجود انسان است، شاني كه سير به باطن عالم مي كند... اين عالم را وطن خويش نمي بيند و رو به سوي وطني حقيقي دارد...
خبرسازان 
اسم هاي جمله اي 
رسول صدر عاملي با اسم هاي جمله اي فيلم هايش مدت هاست سوژه خبر ساز صفحات روزنامه ها و مجلا ت سينمايي است.
فيلم هاي او معمولا با سروصدا مي آيند و به خاطر موضوعات اجتماعي بكر و دست نخورده اي كه دارند تا مدت ها مورد تقليد قرار مي گيرند. صدرعاملي ادعا مي كند كه حضور زن در سينماي ايران با فيلم گل هاي داوودي جدي شد و پيش از آن، سينما كاملا مردانه بود.

ايرانشهر
آرمانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
زيبـاشـهر
محيط زيست
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  محيط زيست  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |