پنجشنبه ۱ بهمن ۱۳۸۳ - سال سيزدهم - شماره - ۳۶۱۸
رسول صدرعاملي و اسم بازي
028104.jpg
رسول صدرعاملي مدت هاست كه براي عنوان فيلم هايش جمله مي سازد. اول  دختري با كفش هاي كتاني بود كه فعل است آن به قرينه احتمالا معنوي حذف شده بود. من، ترانه پانزده سال دارم يك نكته دستوري ديگر هم در خود داشت. البته اين فيلم جدا از آموزش بدل در نام آن، به مسايل مربوط به دختران نوجوان نيز مي پرداخت. صدرعاملي براي سومين قسمت از اين سه گانه از منادا و قيد زمان نيز در نام فيلم استفاده كرده است: ديشب بابا تو ديدم، آيدا!
ديشب باباتو ديدم، آيدا هم مثل دو فيلم آخر وي با بازي يك چهره تازه كار و جوان به نام صوفي كياني ساخته شده است. او در دو فيلم قبلي موفق شد، دو استعداد جوان به نام هاي پگاه آهنگراني و ترانه عليدوستي را به سينماي ايران معرفي كند. صدرعاملي قول مي دهد كه براي فيلم بعدي اش از بازيگران حرفه اي استفاده كند و اين سه گانه را به چهارگانه يا بيشترگانه تبديل نكند.
فيلم هاي او معمولا با سروصدا مي آيند و به خاطر موضوعات اجتماعي بكر و دست نخورده اي كه دارند تا مدت ها مورد تقليد قرار مي گيرند. صدرعاملي ادعا مي كند كه حضور زن در سينماي ايران با فيلم گل هاي داوودي جدي شد و پيش از آن، سينما كاملا مردانه بود.
او كه پس از سمفوني تهران در سال 72 به اين سو، با بازيگران حرفه اي كار نكرده است، مي گويد: دلم براي فضاي فيلم گل هاي داوودي و كار كردن با بازيگران حرفه اي تنگ شده است.

پزشك ربوتيك در تهران
فقط يك عمل ربوتيك دريچه قلب در دنيا انجام شده كه آن هم توسط يك پزشك ايراني بوده است.
دكتر مه منش موفق شد بدون شكافتن قفسه سينه يا عمل باز، با ايجاد كردن سه سوراخ يك سانتي در سينه بيمار و با فرستادن سه اهرم از طريق اين سه سوراخ به درون بدن بيمار جراحي قلب انجام دهد.
جراحاني كه اقدام به جراحي رباتيك مي كنند پيش از اين بايد تجربه 10 سال عمل بازقلب را داشته و دقت لازم را در به كارگيري چنين ابزارهايي به دست آورده باشند. البته چنين ابزارهايي امكان هدايت از راه دور را نيز دارند. مثلا با ماهواره و سيستم هاي مخابراتي، قبلا هفت مورد عمل قلب ربوتيك توسط ديگران انجام شده ولي جراحي دريچه به اين روش را يك ايراني به نام هرمز مه منش براي اولين بار انجام داده است مه منش متولد سال 1336 در تهران است. او در سن 12 سالگي ادامه تحصيلات دبيرستان را در آلمان گذراند. در همانجا دكتراي روانشناسي و بعد مدرك پزشكي و پس از آن هم جراحي عمومي مونيخ را گرفت و مدرك جراحي قلبش را كه مقدمه موفقيت ياد شده است از دانشگاه هايدنبرگ به دست آورد. دوران رزيدنتي را در آلمان و سنت لويس آمريكا و در بيمارستان بارنس گذراند. او پس از بازگشت از آمريكا در سمت هاي متعددي فعاليت كرد كه مدير جراحي ربوتيك مونيخ، مدير دپارتمان پيوند قلب و ريه مونيخ و معاون دپارتمان كل جراحي قلب و عروق در دانشگاه مونيخ از آن جمله اند.
مه منش مي گويد:بيماري دريچه قلب در بين مردم ايران 20 سال زودتر از سن اروپايي ها و آمريكايي ها روي مي دهد. در آمريكا اين بيماري در سن 70 تا۷۵ سالگي ظاهر مي شود ولي ميانگين سني براي بيماران ايراني 50 تا۵۵ سال است.
باتوجه به شرايط موجود، روش جراحي ربوتيك از جهات مختلفي براي مردم ما به صرفه است، به عنوان مثال در اين روش قفسه سينه آسيب قابل توجهي نمي بيند، بيمار درد كمتري احساس مي  كند، روند بازگشت به شرايط بهبود كامل سريعتر صورت مي گيرد و بيمار مخارج كمتري متحمل مي شود.
مه منش 48سال دارد و فعاليتش را در ايران متمركز كرده است. به گفته خودش يك پزشك قلب اضافي در كشور بهتر از نبود آن است.

براي كولينا هميشه استثنا وجود دارد
028110.jpg
او تنها چهره پولساز در جامعه داوري است. شايد اگر پير لوييجي كولينا كمي شانس مي آورد و زودتر معروف مي شد، مي توانست به جاي كاراكتر موجود فضايي در فيلم ئي تي نقش ايفا كند. شهرت او كه تا آخر همين فصل بازنشسته مي شود، چيزي در حد ستارگاني نظير رونالدو يا براد پيت است. كولينا نان آن كله از ته تراشيده و چشم هاي از حدقه بيرون زده اي را مي خورد كه گاف هاي گاه و بيگاه وي را تحت الشعاع قرار مي دهد.
گاف هاي كولينا كم تعداد نيست، اما او هيچ گاه به خاطر اشتباهاتش سرزنش نشده است. تماشاگران نيز استثنائا اين داور را دوست دارند. امسال براي اولين بار در طول 7 سال گذشته، داور سرشناس ايتاليايي در نظرسنجي فدراسيون تاريخ و آمار فوتبال رتبه اول را از دست داد. او با 122 راي فقط 4 راي از ماركوس مرك، داور آلماني كم  آورد و مجبور شد پس از 6 سال پياپي عنوان بهترين داور جهان را به رقيبش واگذار كند. آندرس فريسك سوئدي در اين نظرسنجي سوم شد.
كولينا 45 ساله آنقدر محبوبيت دارد كه حتي فيفا درباره او استثنا قايل  شود و در قوانين خود تجديدنظر كند. وي سال قبل شرايط قضاوت در رقابت هاي بين المللي را از دست داد و در اين سن بايد يك سال قبل از جام جهاني، از فوتبال و قضاوت كناره گيري كند، اما خبر مي رسد كه شخص سپ بلاتر، رئيس فيفا در نظر دارد استثنائا به اين داور براي سوت زدن در جام جهاني 2006 آلمان، چراغ سبز نشان دهد. بلاتر مي گويد: از نظر من سن داور اهميتي ندارد، شرايط بدني و روحي اوست كه بايد موردنظر قرار گيرد.

از حقوق يك ميليون دلاري اليزابت تيلور تا 25 ميليون دلاري جيم كري
فرار از دستمزد نجومي ستاره ها
028095.jpg
محمدرضا نصيري 
اگر تهيه كننده به اندازه كافي احمقي پيدا شود كه بخواهد به من براي بازي در فيلمش يك ميليون دلار بدهد، من به اندازه كافي احمق نخواهم بود كه اين پيشنهاد سخاوتمندانه را رد كنم.  اين نقل قول اليزابت تيلور، بازيگر زن هاليوود در دهه 1970 است. در آن دوران دستمزد يك ميليون دلاري يك بازيگر اتفاق عجيبي محسوب مي شد. فقط كافي است اين مبلغ را با دستمزد 20 ميليون دلاري بازيگران امروز از جمله جوليا رابرتز مقايسه كنيم و به يك نتيجه خاص برسيم؛ اينكه دستمزد ستاره ها از جنس خودشان يعني نجومي شده است.
اليزابت و همسر بازيگرش، تيم برتون اولين زوج سينمايي بودند كه دستمزدي بالاتر از يك ميليون دريافت كردند. در دهه 90 ركورد يك زوج براي بازي در فيلم به 20 برابر افزايش يافت؛ بروس ويليس و دمي مور نام خود را به عنوان اولين بازيگران مرد و زني كه دستمزد 20 ميليون دلاري دريافت مي كنند، ثبت كردند.
با پوزش از منتقداني كه هنوز هم سينما را هنر فرض مي كنند، بايد اعتراف كرد كه سينما يا دست كم سينماي هاليوود، بيشتر يك صنعت و يك تجارت است تا هنر. واقعيت اين است كه چنين دستمزدهايي با بازار تجارت و قانون عرضه و تقاضا همخواني دارد. هم اكنون بازيگراني مثل تام كروز، تام هنكس، مل گيبسون، جيم كري و جوليا رابرتز حتي از قدرت چانه زني بر سر مبلغ 25 ميليون دلاري براي هر فيلم نيز برخوردارند. راسل كرو نيز به زودي به اين جمع ملحق مي شود و هنرپيشه هايي نظير كامرون دياز، ادام سندلر، ويل اسميت، براد پيت، دنزل واشينگتن و جكي چان ارزشي حول و حوش 20 ميليون دلار پيدا كرده اند.
بازيگران ديگري نيز به سقف 15 ميليون دلار براي بازي در يك فيلم دست يافته اند كه از جمله مي توان به نيكول كيدمن، كوين كاستنر، هال بري، جورج كلوني، جنيفر لوپز و كاترين زتاجونز اشاره كرد. جنيفر آنيستون، همسر تقريبا سابق ! براد پيت براي بازي در يك قسمت سريال تلويزيوني يك ميليون دلار مي گيرد، در حالي كه حضور او در يك فيلم سينمايي 4 برابر براي تهيه كننده آب مي خورد.
البته اروپايي ها به مراتب ارزان تر هستند. مونيكا بلوچي ايتاليايي 2 ميليون مي گيرد و پل بتاني 3 ميليون، در حالي كه شهرت آنها تا اين اندازه از همتايان آمريكايي كمتر نيست. كمپاني پارامونت يك بار به بازيگران يكي از فيلم هايش شامل جين هكمن، تام  كروز، هالي  هانتر، ژان تريبل هورن و اد هريس جمعا 100 ميليون دلار به علاوه يك مرسدس بنز پرداخت كرد. اينها تمام هزينه هايي نيست كه تهيه كننده براي ستارگانش متحمل مي شود. مربيان بازيگران هفته اي 3 هزار دلار دستمزد مي گيرند، سرآشپز 1200 دلار در هفته دريافت مي كند و هفته اي 6 هزار دلار هم صرف استخدام آرايشگر و مثلا مانيكور ناخن هنرپيشه هاي خانم مي شود. اينها جدا از هزينه اياب و ذهاب و رزرو هتل و جت اختصاصي براي بازيگران است.
اختلاف دستمزد بازيگران ايراني و هاليوودي تقريبا منطقي و مقياسي است از اختلاف فروش فيلم هاي دو كشور. گران ترين بازيگر ايراني از همتاي هاليوودي اش بيش از هزار برابر كمتر پول مي گيرد.
هزينه هاي فيلمسازي در آمريكا روز به روز افزايش مي يابد، طوري كه اين امر تهيه كنندگان هاليوود را ترغيب كرده است لوكيشن فيلم هاي خود را در مكاني خارج از خاك آمريكا برگزينند. در حال حاضر كشورهاي كانادا با تخفيف در ماليات ها، استراليا با عوامل فني حرفه اي و جغرافياي عالي و غرب اروپا با هنرپيشه هاي ارزان تر و مكان هاي تاريخي يادآور قرن نوزدهم از جمله اماكن محبوب كمپاني هاي هاليوودي به شمار مي روند.
وزارت اقتصاد آمريكا مدعي است كه فرار تهيه كنندگان از آمريكا و پناه بردن آنها به كشورهاي مورد اشاره باعث از بين رفتن 15 هزار فرصت شغلي در اين كشور مي شود و تنها در سال 2001 روزي 27 ميليون دلار براي اقتصاد آمريكا هزينه در بر داشته است. آرنولد شوارتزينگر، فرماندار عضلاني ايالت كاليفرنيا در حال حاضر براي جلوگيري و اعمال محدوديت عليه اين سنت تازه تلاش مي كند.

فيلمسازان نسل اول در مرخصي
در جشنواره امسال، فيلمسازان نسل اول به مرخصي خودخواسته ا ي رفته اند. حكم مسعود كيميايي به طور قطع به جشنواره نمي رسد كه هيچ، تا پيش از عيد نوروز نيز به اتمام نخواهد رسيد. بهمن فرمان آرا نيز نمي تواند يك بوس كوچولو را كه مدت ها بر سر نام اين فيلم كشمكش وجود داشت، تا قبل از شروع جشنواره تكميل كند.
غيبت بهرام بيضايي چيز تازه اي نيست و كم كم به عادت تبديل  شده است. او اگر فيلمي در جشنواره داشته باشد، اتفاقي خاص و نادر خواهد بود. از سويي، ناصر تقوايي كه چاي تلخ را در مرحله فني دارد، به خاطر اختلاف با تهيه كننده فعلا قصد ادامه آن را ندارد و تكميل فيلم جديدش را به زمان ديگري كه قطعا بعد از جشنواره خواهد بود، موكول كرده است.
محسن مخملباف در افغانستان و تاجيكستان لنگر انداخته است و فقط جشنواره هاي خارجي را تحويل مي گيرد. اگر سيروس الوند را به عنوان فيلمساز مطرح اين نسل قبول داريد، خوشحال باشيد كه او با فيلم رستگاري در 8 و 20 دقيقه به جشنواره مي آيد. او به تنهايي نمايندگي فيلمسازان نسل خود را به عهده دارد.
داريوش مهرجويي هنوز در حال لذت بردن از موفقيت فيلم ميهمان مامان است و پروژه بعدي خود را انتخاب نكرده است. در مورد او گفته مي  شود قصد دارد فيلم علي سنتوري را بسازد كه البته هيچ ربطي به علي كنكوري و علي كوچولو ندارد و ساخت آن هنوز قطعي نشده است.

صداي جن گير خاموش شد
گونسالو گاويرا هيچ چيز را دور نمي انداخت و براي روز مبادا نگه مي داشت. هر چيزي در نظر او مي توانست وسيله اي براي توليد صدايي خاص باشد. با سابقه طولاني كه در توليد صداهاي گوناگون به دست آورد، توانست به فرمولي دست يابد كه دست اندركاران 60 فيلم براي افكت هاي صوتي فيلم هاي خود از او دعوت كنند و به محصولات شان جذابيت ببخشند. او به حدي از بلوغ حرفه اي رسيد كه توانست در كنار رابرت نادسون و كريستوفر نيومن در سال 1973 به خاطر فيلم جن گير، تنديس اسكار را دريافت كند.
او در اين فيلم، يك كيف چرمي مخصوص كارت هاي اعتباري را طوري چرخاند كه صداي چرخيدن 360 درجه اي سر دخترك جن زده را تداعي كند. از ديگر آثار مهم او فيلم كلاسيك خوب، بد، زشت و دوزخ بلند هستند.
گاويرا در سن 79 سالگي به خاطر مشكل گردش خون در مكزيكوسيتي درگذشت.

دكه
028098.jpg

028113.jpg
028116.jpg
028119.jpg
028122.jpg
روز سه شنبه تيتر اكثر روزنامه هاي فرانسه را يك خبر تشكيل مي داد و آن آغاز به كار هواپيمايي ايرباس۳۸۰ A بود. ليبراسيون و فيگارو هر دو چاپ فرانسه هم از اين ماجرا مستثني نبودند و خبر اول خودشان را به اين موضوع اختصاص دادند.
از فرانسه به اسپانيا مي رويم. ال موند چاپ اسپانيا تيتر اول خود را به سفر پادشاه اين كشور به رباط پايتخت مراكش و عكس بزرگي را هم به اين موضوع اختصاص داده است.
از اروپا به آمريكا مي رويم و آخرين روزنامه امروز را به اين كشور اختصاص مي دهيم.
واشنگتن تايمز در شماره روز 18 ژانويه تيتر اول خود را به انتخابات عراق و البته عراقي هاي مقيم اين كشور اختصاص داده است.
عراقي هاي تبعيد شده از كشور براي شركت در انتخابات ثبت نام مي كنند. اين تيتر اول روزنامه واشنگتن تايمز است.

كوتاه تر از گزارش
تكه ناني مي رسد؟
يك تكه نان مي رسد، يك تكه نان نمي رسد. خبرها يك خط در ميان حكايت از آماده شدن فيلم تازه كمال تبريزي به نام يك تكه نان دارد، اما روز بعد اعلام مي شود كه ممكن است فيلم به جشنواره نرسد. اگر فيلم به جشنواره نرسد، آنگاه با يك تكه نان بيات روبه رو خواهيم بود.
موسيقي فيلم را پيمان يزدانيان ساخته و صداگذاري آن توسط اميرحسين قاسمي در حال انجام است. هم اكنون مرحله قطع نگاتيو تمام شده و كپي صفر آن آماده شده است. مراحل صداگذاري و ميكس يك تكه نان نيز فورا آغاز مي شود. در خلا صه داستان اين فيلم كه اختصاصا در اختيار ايسنا قرار گرفت، آمده است: امروز صبح جواناني جوياي كار در انتظار آغاز رقابتي هستند كه نتيجه اش بعد از طي مسافتي حدود 50 كيلومتر، استخدام 2 محيط بان است... امروز صبح مريم هم مثل هر روز با پاي ناراحت خود، لنگ لنگان راه مدرسه را در پيش گرفته است....
امروز صبح گروهبان فتاح، به همراه يك سرباز، براي انجام ماموريت در جاده هاي سنگلاخ، باشكوه و شكايت، به راه افتاده است. آنها بايد كربلايي را نيز كه از معتمدان شهر است با خود همراه كنند...
امروز صبح در زير سايه درختي قديمي، كربلايي با بقچه و عصا و تسبيح، منتظر نشسته است. او بايد در انتهاي راهي طولاني، ادعاي عزيزي را تاييد كند...ادعايي كه امروز را با همه روزهاي ديگر متفاوت مي كند...
نظر كارگردان: سر همه شلوغ است ! زندگي به سرعت به پيش مي رود! هر كس تخصصي دارد! و همه به دنبال معيشت و گذران زندگي هستند! گرفتاري مدام افزايش مي يابد! راه هاي معرفت و مرتبت انساني پرپيچ و خم مي شوند و در اين هنگامه و تلاطم، راه اصلي كه در نهايت سادگي است، فراموش مي شود...
چسب زخم به جاي حبس 
ظاهرا قانون چسباندن برچسب الكترونيك روي بدن مجرمان به جاي انداختن آنها به زندان در آستانه تصويب در مجلس ايرلند است. دادگستري اين كشور با طراحي چنين قانوني سعي دارد خلافكاران را مدام زير نظر داشته باشد.
فكرش را بكنيد؛ ديگر نه از آب خنك خبري خواهد بود و نه از كمپوت و پتوهايي كه خانواده زندانيان براي آنها مي آورند. حالا فرض كنيد يك مجرم مجبور باشد چند روز را در انفرادي سپري كند. در اين صورت، او را چسب باران مي كنند و مجرم تبديل به يك موميايي باارزش مي شود.
جيمز باند، شايد وقتي ديگر
براي تماشاي 007 باز هم بايد صبر كنيد. بروز اختلاف بين باربارا بروكولي، تهيه كننده جيمز باند 007 و كمپاني متروگلدوين مه ير كه حق توزيع فيلم را در اختيار دارد، موجب شد كه توليد قسمت جديد اين فيلم كه قهرمان آن يك جاسوس است، به تعويق بيفتد. باربارا، دختر كوبي بروكولي پيشتاز فيلم هاي 007 است و اصرار دارد كه بايد حتما استيل و شكل اصلي فيلم حفظ شود، در حالي كه كمپاني مي خواهد بودجه كلاني را براي جلوه هاي ويژه و تغييرات عمده در پروژه صرف كند.
هنوز ستاره ايفاگر نقش آقاي باند تعيين نشده است و اين پروژه نه فيلمنامه دارد و نه كارگردان، هرچند كه پيش از اين، ماه نوامبر 2005 به عنوان تاريخ كليد خوردن فيلم جديد اعلام شده است. خانم بروكولي خود را وارث اين ارثيه مي داند و به طور جدي خواهان آن است كه جيمز باند به حالت دست نخورده باقي بماند.

چارچوب
مكه، ماواي بازماندگان سونامي 
028101.jpg
زنان اندونزيايي در كنار چادر خود در عرفه، نزديك مكه قرآن مي خوانند . بيش از 2 ميليون مسلمان روز سه شنبه در مكه مكرمه لباس احرام به تن كردند و به سوي منا راه افتادند .اولين روز احرام حجاج به خاطر عزاداري قربانيان حادثه سونامي در آسيا حال و هواي ديگري داشت . در اين روز بازماندگان حادثه براي درگذشتگان خود طلب آمرزش كردند.

سرقلم
عكاس كره زمين 
028107.jpg
جواد منتظري يان آرتوس برتراند عكاس فرانسوي است كه 6 سال از عمرش را وقف عكاسي از زمين كرد. او طي 6 سال با هليكوپتر زمين را در نورديد و از آن بالا عكس گرفت. …هر ماه دو هفته كاري سخت را پيش رو داشتم، عقب گردي هم در كار نبود.”
فوجي فيلم، فيلم هايش را تامين كرد. بريتيش ايرويز پروازهايش را داد و آژانس عكس كوربيس هم حق پخش عكس هايش را در قبال تامين برخي از هزينه ها گرفت . علاوه بر اين يونسكو نيز در چاپ كتاب هايش مشاركت كرد. عكس هاي او به هر شيوه ممكن كه فكر كنيد چاپ شده است. از كتاب، انواع تقويم و كارت پستال گرفته تا ليوان و تي شرت.
شغل اصلي او در زندگي خلباني بالون بود، خودش مي گويد كه از همين طريق به عكاسي هوايي علاقه مند شد. در 30 سالگي به مدت 3سال خانواده شيرها را در كنيا دنبال كرد. …اينحا بود كه دريافتم عكاسي مديومي عالي براي روايت چيزها است.”
نمايشگاه هاي بسياري از كارهاي او در كشورهاي مختلف تشكيل شد و تا چند سال آينده نيز برنامه نمايشگاهي او برقرار است. يك نمايشگاه او تنها در پاريس 5/2 ميليون بيننده داشت.
در سال 1991 آژانس عكس Altitude را راه اندازي كرد و از آن هنگام به جمع آوري عكس هاي هوايي دنيا پرداخت.
۱۸۰ كشور وجود داشت كه بايد عكاسي مي شد. اما در تعدادي از آنها حتي يك هليكوپتر هم نبود. در برخي كشورها هزينه هاي پرواز آنقدر گران بود كه ما را منصرف كرد و بعضي ديگر هم به تصور اين كه ما به قصد جاسوسي عكس مي گيريم، اجازه عكاسي ندادند.

خبرسازان
آرمانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
دخل و خرج
در شهر
زيبـاشـهر
محيط زيست
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  محيط زيست  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |