نوسازي شهري و ماندگاري توسعه
آينده اي با توازن
جريان تنش ها و رويدادهاي متفاوتي كه طي اين قرن رخ داده است، معناي نوسازي و بهسازي را وسعت بخشيده و آن را از شكل يك اقدام كالبدي ايستا به سوي مديريت يك امر اجتماعي سوق داده كه در تعادل پويا با محيط خود قرار دارد
دكتر مهوش حميدي نظامي
آغاز دوران رواج واژه هاي نوسازي، بهسازي و حفاظت از بافت هاي شهري در فرهنگ شهرسازي، همزمان است با پيدايش پديده قطبي شدن شهرها، مساله قطبي شدن خود، پيوندي آشكار با صنعتي شدن جوامع و شهرنشيني در مقياس گسترده دارد.
نمونه هاي برجسته اي كه از بازسازي و توسعه يكپارچه شهري در قبل از اين تاريخ مي توان سراغ كرد محدود است به مواردي كه شهرها در اثر عوامل طبيعي يا غيرطبيعي به ويراني كشيده شده، يا به تبع الگوي پايتخت سازي، توسعه و گسترش يافته اند. گستردگي مفهوم اين واژه ها در دوران معاصر، حاصل تاريخي است كه بر اين واژه ها گذشته است. هجوم و استقرار جمعيت در شهرها كه منجر به پيدايش نظام جدايي گزيني و استقرار اقشار هم مرتبه شهري در بخش هاي مختلف شد، موجب شد كه محلات فقير و ثروتمند و ميانه در شهرها پديد آيد. فرسودگي تدريجي ابنيه در مناطق فقير شهري به موازات افزايش سريع جمعيت، شهرهاي بزرگ جهان را به طور جدي با مساله جدايي گزيني اجتماعي و نيز تنزل كيفيت زندگي در بخش هاي ديگري از شهر روبه رو ساخت. اين تنزل كيفي هم جنبه كالبدي و هم جنبه اجتماعي داشت.
عكس العمل كشورهاي مختلف جهان در مقابل اين پديده متفاوت بود. اروپاييان كه شهرهايي قديمي داشتند، قدم در راه احياي مراكز شهري خود گذاردند و آن را اقدامي فرهنگي تلقي كردند كه بخشي از هزينه هاي آن توسط رواج توريسم فرهنگي تامين مي شد. در آمريكاي شمالي كه بافت شهرها چندان عمري نداشتند نوسازي در مقياس وسيع مدنظر قرار گرفت. به موازات اين جنبش ها، نهضت حومه هاي سبز در سراسر آمريكا و اروپا نضج گرفت. به رغم نظر هوارد در مورد احداث شهرك هايي براي همه اقشار اجتماعي، عملا اين حومه هاي سبز براي طبقات متوسط و پردرآمد ساخته شد.
به محض آنكه نسل حاصل از انفجار جمعيت در سالهاي 1960 و 1970 به سن رشد رسيد، غرب و به ويژه آمريكاي شمالي تغييرات بزرگ و ناگهاني را در زمينه هاي سياسي و اجتماعي تجربه كرد. در اين شرايط مردم آمريكاي شمالي مطلوب بودن حومه هاي سبز سنتي را به عنوان محيط مسكوني ايده آل مورد ترديد جديد قرار دادند. پارك هاي اكثر شهرهاي آمريكا، بهشت معتادان شده بود و مراكز شهرهاي آن در حال مرگ بودن. در اين زمان بود كه نقدهاي جاكوبز و انديشه هاي اسكارنيومن مفهوم شهر قابل كنترل را رواج داد. آنها معتقد بودند كه خيابان هاي شلوغ، جذابيت و امنيت بيشتري دارند و در واحدهاي آپارتماني بزرگ، مردم نمي توانند قلمرو زندگي خود را به خوبي كنترل كنند و به ويژه اقشار كم درآمد نبايد در واحدهاي بزرگ آپارتماني زندگي كنند.
بدين ترتيب در دهه 80 در آمريكاي شمالي با پيش بيني برنامه هاي احداث خانه هاي ارزان قيمت و طرح هاي بهسازي شهري، كار احداث مجموعه هاي قابل كنترل در مراكز شهري پيش برده شدند. در اين دهه بود كه آمريكاي شمالي به مراكز شهري و مشرب شهرنشيني دوره مستعمراتي خود ارزش تاريخي بخشيد. اما اين امر مانع از آن نشد كه در پرتو سياست هاي قرضه و مقررات برنامه ريزي، استاندارد كار احداث حومه هاي سبز، به عنوان انتخاب ارجح طبقات متوسط، دنبال نشود. بدين ترتيب در اين دهه ميان نظرات آمريكا و اروپا در زمينه بازسازي و نوسازي، تقربي حاصل آمد و كاربرد همزمان دو روش توسعه و نوسازي شهرهاي قابل كنترل و حومه هاي سبز مدنظر قرار گرفت.
جريان تنش ها و رويدادهاي متفاوتي كه طي اين قرن رخ داده است، معناي نوسازي و بهسازي را وسعت بخشيده و آن را از شكل يك اقدام كالبدي ايستا به سوي مديريت يك امر اجتماعي سوق داده كه در تعادل پويا با محيط خود قرار دارد. با توجه به اين زمينه است كه امروزه مي توان نوسازي و بهسازي شهري را به شكل زير تعريف و تبيين كرد:
نوسازي و بهسازي شهري به مفهوم برنامه ريزي يا برنامه ريزي مجدد، طراحي يا طراحي مجدد، تفكيك مجدد اراضي، پاك سازي، توسعه يا توسعه مجدد، بازسازي و احيا يا تركيبي از آنها در يك منطقه مشخص و پيش بيني احداث ابنيه، كارگاه ها، تكميل يا ايجاد تاسيسات يا مكاني براي انواع استفاده هاي مسكوني، تجاري، صنعتي، عمومي، تفريحي، اجتماعي و ... برحسب نياز يا ضرورت است.
بنابراين تعريف، نوسازي و بهسازي شهري در واقع سه عرصه متفاوت را در بر مي گيرد:
۱ نوسازي: به معني تجديد بناي كامل مناطق موجود براي ارتقاي كيفيت زندگي در آنها كه تا حدي تنزل يافته كه ديگر قابل اصلاح نيست و نيز، بناي مناطق جديد شهري.
۲ بهسازي: به معني اجراي برنامه هاي كالبدي اجتماعي براي ارتقاي كيفيت زندگي در محلات اين امر وقتي رخ مي دهد كه هنوز كيفيت زندگي در اين مجموعه قابل ارتقا باشد يا ارتقاي كيفيت زندگي در مناطقي كه در زمان احداث آنها، شرايط محيطي موجب شده كه توسعه مطابق حداقل استانداردهاي كيفي زندگي رخ ندهد.
۳ حفاظت: به معني كمك به نگه داشت سطح كيفي زندگي در مناطقي كه در آنها هنوز اين سطح به طور جدي در معرض خطر تنزل قرار نگرفته ولي در آينده انتظار آن مي رود.
در فرهنگ معاصر شهرسازي حداقل 15واژه متفاوت وجود دارد كه بر امر بهسازي و نوسازي شهري اطلاق مي شود.
با تبديل شدن مساله محيط زيست و ماندگاري توسعه در مقياس شهر و كل محيط زندگي انسان به مساله روز، نوسازي و بهسازي شهري نيز از اين گرايش جديد متاثر شده، مفهوم آن تبديل به مفهوم نوسازي و بهسازي محيطي شده و تمام عرصه كشورها را در برگرفته و تكنيك هايي جديد براي تامين هزينه و اعتبارات اين كار و نحوه حل تعارضات موجود در آن ابداع شده است.
عضو هيات امناي انجمن مفاخر معماري ايران
|