خبرسازي در پيست
اولين لژيونر اتومبيلراني ايران
آرش راد
سر وقت رسيد، درست همان وقتي كه با هم قرار گذاشته بوديم. چرخ هاي بزرگ اتومبيل كه از چرخيدن ايستاد، در را باز كردم و روي صندلي جلو نشستم.
فرمان نيم دوري چرخيد و راه افتاديم. هنوز به دنده 2 نرسيده بوديم كه گفت: كمربند... و كمربند، تا آخر نيم ساعتي كه با هم بوديم من را سفت گرفته بود. منتظر بودم كه خيلي زود به سرعت 120 يا 150 برسيم اما عقربه از روي 50 يا 60 بالاتر نمي رفت.
چند لحظه بعد ترافيك خيابان وليعصر سر حرف را باز كرد. محمدعلي مرنديان متولد 1346 صادره از شميرانات كم حرف و آرام است، برعكس ماشينش كه سروصداي زيادي مي كند.
خيلي يواش مي ري...
عجله اي ندارم. با كسي هم مسابقه ندارم.
پس كي قراره تند بري؟
وسط بهمن ماه يك مسابقه رالي داريم. تا اون موقع يواش مي رم.
مرنديان در حال حاضر راننده تيم مزداست؛ يك تيم حرفه اي در مسابقات رالي ايران. او و سعيد اعرابيان هم تيمي اش از مشهورترين رانندگان ايران هستند. از اولين باري كه براي تماشاي يك مسابقه اتومبيلراني به پاركينگ نيمه خاكي ورزشگاه آزادي آمد، حدود 15 سالي مي گذرد. سال 1369 بود كه براي اولين بار آمدم به پاركينگ. آن روزها وضع خوبي نبود. هيچ جاي استانداردي براي مسابقه وجود نداشت. كمي بعد از آن روز، براي يك مسابقه ثبت نام كردم و در ميان آماتورها اول شدم.
در اين 15 سال رانندگي مرنديان پيشرفت زيادي داشته، تا جايي كه بارها قهرمان مسابقات مختلف از سرعت گرفته تا رالي و كارتينگ شده است. او به زودي راهي اروپا مي شود تا اولين لژيونر اتومبيلراني ايران باشد. اوايل امسال بود كه يك تيم حرفه اي براي مزدا طراحي كرديم و با شكل و شمايل جديدي وارد مسابقات شديم. چند وقت بعد بود كه از طرف يك شركت خارجي دعوت شدم. مدير خاورميانه شركت شل آقاي واينينگر مستقيما از من خواست تا يك تيم براي آنها آماده كنم تا در مسابقات رالي ايران شركت كنيم.
اصلا اصراري ندارد كه رقم قراردادش را مخفي كند.
قرار شد 80 هزار يورو بدهند تا تيم را آماده كنيم. مقدمات كار هم فراهم شده، اما يك پيشنهاد بهتر رسيد و توجه مرد را جلب كرد. آقاي واينينگر از من خواسته تا يك دوره يك سال و نيمه را در خارج بگذرانم. به زودي به انگلستان مي روم و بعد آمريكا. قرار است زيرنظر يك موسسه معتبر آموزش ببينم.
اتومبيل همچنان آرام حركت مي كند، اما هيجان در وجود مرنديان لبريز شده است. در آمريكا، ژاپن و انگلستان دوره هاي متفاوتي خواهيم ديد. قرار است هم در رده مسابقات رالي و هم در رده مسابقات سالون كار Saloon car آموزش ببينم و بعد از يك سال مدرسان از من امتحان مي گيرند. در هر كدام كه بهتر باشم در آن گروه مسابقه خواهم داد.
ترافيك ريتم حرف زدن ما را كند مي كند. ما ايستاده ايم و او از تماشاي مسابقات فرمول و الگوبرداري از راننده هاي مشهور جهان حرف مي زند. مجبورم از اينترنت و فيلم هايي كه به دستم مي رسد، روش هاي جديد را ياد بگيرم. امكانات در ايران محدود است، اما فكر مي كنم راننده هاي خوبي داريم. اگر مسابقات ما استاندارد شود، حرف هاي زيادي داريم.
چرخ هاي اتومبيل از حركت مي ايستد و كمربند هم آزاد مي شود. از محمدعلي مرنديان خداحافظي مي كنم. فرمان نيم دوري مي چرخد و بعد چرخ ها به حركت درمي آيند، باز هم آرام و بي سروصدا. چند لحظه بعد در صندلي عقب يك تاكسي هستم. راننده خيلي تند و بي احتياط مي رود. به گمانم از فك و فاميل شوماخر باشد.
|