يكشنبه ۴ بهمن ۱۳۸۳
بررسي انديشه هاي متفكرين اسلامي
حكيم نظام ساز
ميرداماد نه تنها آراء متنوع و ابتكارات فلسفي داشت و به شرح و تعليقه نويسي بر ميراث گذشتگان پرداخت بلكه داراي يك نظام فلسفي بود كه با حكمت مشاء و اشراق تفاوت داشت.وي نام حكمت يماني بر فلسفه نوپاي خود نهاد
009312.jpg
دكتر عبدالحسين خسروپناه
فلسفه اسلامي به طور كلي، هفت مرحله را طي كرده  است. دوران نخست فلسفه در اسلام، دوران ترجمه بوده و قدمت آن به دهه هاي اواسط نيمه دوم قرن اول هجري مي انجامد. دوران دوم، نضج و اشتداد نهضت ترجمه فلسفه يونان به عربي است. مترجمين غالباً  از سرياني و قبطي و گاهي از يوناني و پارسي تعريب مي كردند. دوران سوم، روزگار ظهور معلم ثاني، ابونصر محمدبن طرفان فارابي بوده است. وي نخستين فيلسوف در حوزه اسلامي بعد از ابويوسف يعقوب بن اسحق كندي بوده است. كندي براي اولين بار معارف عربي شده را درهم آميخت و به تصنيف و تأليف آثار فلسفه پرداخت، لكن فارابي به تأسيس فلسفه اسلامي اشتغال ورزيد. دوران چهارم با ظهور شيخ الرئيس ابوعلي حسين بن عبدالله بن سيناي بخارايي آغاز گرديد. وي وارث جميع معارف دنياي قديم و سازنده فلسفه كلاسيك در عرصه حكمت مشايي بوده است.
دوران پنجم، روزگار تهافتان بود كه با غزالي آغاز گرديد و به رازي انجاميد. تهافت ميان فارابي و بوعلي، فلسفه و اسلام، عقل و وحي، عرفان و برهان. حكيم ابووليد بن رشد، متكفل نقض اشكالات و تعارض هاي ميان اسلام و فلسفه شد و شيخ اشراق با ارائه حكمت اشراق به حل تعارض و تهافت ميان عرفان و برهان پرداخت.دوران ششم، روزگار فترت است كه در حدود دوونيم قرن دوام يافت و جماعتي از متكلمان مانند قاضي عضدالدين ايجي، سعدالدين تفتازاني، مير سيدشريف جرجاني، صدرالدين دشتكي، غياث الدين منصور ظهور يافتند و اعتناي اصلي آنها به كلام بود و استطراداً به حكمت، عنايتي مي نمودند.دوره هفتم به عصر كمال فلسفه شهرت دارد كه فلسفه با دستاوردهاي جديد، بالنده شد و تعارض هاي ميان اسلام و فلسفه، عقل و نقل، عرفان و برهان تا حدودي مرتفع گرديد. ميرداماد، ميرفندرسكي، ملاصدرا و ... به اين دوره اختصاص دارند. متأسفانه پس از اين مرحله، دوباره دوره فترت جديدي آغاز شد و اميد است كه با رشد نهضت نرم افزاري در عرصه فلسفه و بالندگي فلسفه هاي مضاف اسلامي، دوره شكوفايي فلسفه معاصر مشاهده شود.ميرداماد در دوره سلطنت شاه عباس اول مي زيست. امنيت و اقتدار ملي، حاكميت تشيع و حضور عالمان برجسته شيعي و گرايش به فراگيري علوم ديني از ويژگي هاي اين دوره به شمار مي آيد، لكن علوم عقلي بويژه فلسفه گرفتار خمود و ركود و بي مهري بود، زيرا اخباريگرايان حكمت ستيز در اوج قدرت بودند و حكمت را با كفر مترادف مي شمردند. ميرداماد با تسلط بر علوم ديني و نقلي و قرآن و حديث به احياء و بالندگي فلسفه اسلامي پرداخت.
در مقاله حاضر وجه نظام سازي انديشه وي بررسي مي شود.
009318.jpg
زيست نامه نسبي، اخلاقي،علمي و اجتماعي ميرداماد
ميرمحمدباقر شمس الدين محمدحسين استرآبادي مشهور به ميرداماد، اصالتاً اهل استرآباد (گرگان كنوني) و ساكن اصفهان بود. داماد، لقب پدر او است كه داماد محقق كركي بود. ميرداماد به عناويني چون استادالبشر، برهان الدين، شمس الدين، سيد فاضل، المعلم الثالث، مؤسس الحكمه اليمانيه ملقب گرديد. وي در سال ۹۷۰ ه.ق يا ۹۶۹ ه.ق در خانواده اي اهل علم و تقوا پا به عرصه گيتي نهاد. تحصيلات رسمي ايشان با گذراندن دروس ادبي در مشهد آغاز شد و سپس به فراگيري علوم قرآني و فقه و اصول و حكمت و رياضيات و غيره پرداخت، به گونه اي كه در علوم مختلف معقول و منقول مجتهد شد. شعرهاي عارفانه او با تخلص اشراق، قلب مخاطبان را مأنوس مي ساخت.وي در دوران تحصيل از محضر علماي فرهيخته اي همچون شيخ عبدالعلي كركي، سيدنورالدين عاملي، فخرالدين استرآبادي سماكي، شيخ عزالدين حسين بن عبدالصمد(پدر شيخ بهايي) و... بهره  فراوان برد.ميرداماد، معاصر شيخ بهايي بود و هر دو يار در كنار همديگر به تربيت شاگرداني چون صدرالدين شيرازي پرداختند و به امور ديني و دنيوي مردم رسيدگي مي كردند. آنگونه كه در منابع تاريخي بيان گرديد، ميرداماد، داراي دو فرزند- ميرزا صدرا و همسر ميرسيداحمد علوي (پسر خاله ميرداماد)- بوده است.
ميرداماد، فيلسوفي فرزانه و مردي متعبد و پرهيزگار بود. هميشه قرآن مي خواند و در اداي نوافل مي كوشيد و تا آخر عمر بر اين روش بود، تا اين كه در سال ۱۰۴۱ هجري قمري در نجف اشرف درگذشت و در جوار حضرت علي(ع) دفن شد.روزي شاه عباس براي تفرج سوار بود و شيخ بهايي و ميردامادهمراه او بودند، شاه به قصد امتحان نزد ميرداماد- كه به جهت بزرگي جثه اش عقب تر مي آمد و آثار خستگي در صورتش ظاهر بود- آمد و گفت: «اين شيخ (بهايي) وظيفه تمكين و وقار را رعايت نكرده و جلوتر مي رود و اسب بازي مي كند، برخلاف جناب شما كه با كمال تمكين و وقار هستيد.»
ميرداماد گفت: «مطلب نه چنين است، بلكه اسب شيخ از كثرت فرح و انبساطي كه از حامل بودن وجود محترمي مانند شيخ را دارد، رقص و وجد مي كند و نمي تواند آرام بگيرد كه عالم معظمي مثل شيخ بر وي سوار شده است.»
پس شاه پنهان پيش شيخ  بهايي رفته و گفت: «مير از كثرت فربهي و بزرگي جثه، اسب را هم خسته كرده و به زحمت انداخته، به طوري كه تاب حركت ندارد.»
009309.jpg
شيخ بهايي گفت: «مطلب نه چنين است، بلكه آن خستگي كه در اسب مير مشاهده مي شود، فقط در اثر عجز و ناتواني از باربرداري علمي است كه كوههاي بزرگ از تحمل آن عاجز هستند.» سلطان در دم پياده شد و در ميان آن همه جماعت حاضرين ركاب؛ محض شكرانه آن نعمت بزرگ صفاي باطن و پاكدلي علماي عصر او، به روي خاك افتاده و سجده شكر به جا آورد.(۳)
مهمترين امتياز و ويژگي ميرداماد، علاوه بر صفاي باطن و تقواي الهي و تعبد در برابر حق تعالي و فروتني و رعايت سجاياي اخلاقي در مقابل خلق خدا، جامعيت علمي وي است؛ گرچه ميرداماد بيشتر در زمينه فلسفه اسلامي شهرت يافته، اما در تمامي علوم و دانشهاي متعارف عصر خويش- اعم از علوم ادبي، فنون بلاغي، اصول، فقه، رياضيات، رجال، علوم غريبه، تفسير، سرآمد همگان بود و در يك كلام، جامع علوم معقول و منقول بود.
كثرت، تنوع و عمق آثار وي حاكي از ميزان جامعيت اوست. از بسياري از مشايخ، اجازه روايت و اجازه اجتهاد دريافت كرد. در ادبيات قريحه اي سرشار داشت و ديوان اشعار فارسي و عربي و مثنوي مشرق الانوار دال بر آن است.
در تفسير و كشف اسرار و تأويل آيات قرآن كريم تبحري خاص داشت و تفسير سدره المنتهي و تأويل المقطعات از شاهكارها و آثار جاودانه تفسيري او به شمار مي آيند.(۴)
ميرداماد، دانشمندي گوشه گير و اهل عزلت و انزوانشيني نبود و يا تنها به تأليف و به تدريس و خودسازي اشتغال نداشت. حضور در صحنه هاي سياسي از برجستگي هاي مير است و حتي نسبت به سرنوشت كشورهاي مسلمان ديگر نيز حساسيت نشان مي داد. نمونه آن نامه اي است كه مير در ضمن آن، علماي بغداد را به حضور بيشتر در صحنه اجتماع و نقش داشتن در تصميم گيري هاي حاكمان خود ترغيب كرده و راهكارهاي عملي را بدانها توصيه نموده است. او بالياقت و كارداني در دربار صفوي نفوذ كرد و در بسياري از تصميم گيري هاي مهم مملكتي نقش داشت. شاه عباس نيز به خاطر قوت او در امر فقاهت و كارداني در باب سياست، هماره در مهمترين مسائل از محضرش استفتا مي كرد مانند استفتاء شاه عباس پيرامون محاربه با سپاه روم.(۵)
پژوهش ها و نگاشته هاي ميرداماد
جامعيت علمي و پژوهشي ميرداماد در علوم معقول و منقول باعث شد تا آثار گوناگوني در زمينه منطق، كلام، فلسفه، عرفان، تفسير، حديث، رجال، درايه، اصول فقه، فقه، رياضيات، ادبيات و علوم غربيه از خود برجا مي گذارد كه متأسفانه تنها بخش اندكي از آنها منتشر گشته اند. نگاشته هاي مير به كتاب ها،  رسانه ها، شروح، حواشي و تعليقات، نامه ها ، مكاتبه ها، اجازه هاي روايي و اجتهادها قابل فهرستند، كه از صد مجلد تجاوز مي كنند.
نثر و سبك نگارش ميرداماد با ساير حكيمان تفاوت ويژه اي دارد. وي با توجه به احاطه بر فنون ادبي، نثر بسيار سنگيني داشت و در جعل واژگان و وضع اصطلاحات يد طولايي داشت.
گويند: ملاصدرا، استادش ميرداماد را در خواب ديد و از او سؤال كرد كه: «مردم مرا تكفير كردند و شما را تكفير نكردند با اينكه مذهب من از مذهب شما خارج نيست، علت چيست؟» ميرداماد در جواب گفت: «من مطالب حكمت را چنان نوشته ام كه علماء از فهم آن عاجزند و غير اهل حكمت كسي آنها را نمي  تواند فهميد؛ وليكن تو مطالب حكمت را مبتذل كردي و به نحوي بيان كردي كه اگر ملامكتبي كتابهاي تو را ببيند، مطالب آن  را مي فهمد، از اين جهت بود كه ترا تكفير كردند و مرا نكردند.(۶)
و اما پاره اي از آثار ميرداماد عبارتنداز:
۱-القبسات: اين كتاب در حكمت و فلسفه نگاشته شده و بحث هاي مهمي در حدوث و قدم عالم و جهان معقولات مجرده و حادث دهري را بيان داشته است.۲- الصراط المستقيم، در حكمت۳- تقويم الايمان، در كلام۴- الافق المبين در حكمت۵- الايماضات و التشريفات، در حدوث و قدم عالم۶- الجمع و التوفيق بين رأي الحكيمين، در حدوث عالم۷- رساله ي في المنطق۶- رساله في الجبر و التفويض۷- رساله اي در ابطال زمان موهوم۸- رساله اي در جيب زاويه، بحث از مثلثات و سينوس۹- الحبل المتين۱۰- خطبه النكاح۱۱- ديوان اشراق۱۲- رساله في صلاه الجمعه۱۳- الرواشح السماويه في شرح الاحاديث الاماميه۱۴- سدره المنتهي،در تفسير قرآن
حواشي و تعليقه هاي ميرداماد به دو دسته منشعب مي گردند:
نخست: حواشي بر آثار خود مانند تعليقه بر تقويم الايمان، حدوث العالم، الرواشح السماويه، القبسات و...
دوم: حواشي بر آثار ديگران مانند تعليقه بر انموذج العلوم دواني، التعليقات ابن سينا، حاشيه خفري بر شرح تجريد، حكمه الاشراق شيخ الاشراق، الجمع بين الرأيين فارابي، الشفا ابن سينا، رجال كشي، الكافي، من لايحضره الفقيه، مختلف الشيعه، شرح تهذيب الاحكام، الرواشح السماويه و...
دستاوردهاي فلسفي ميرداماد
فلاسفه اسلامي به سه دسته شارح، نوانديش و نظام ساز تقسيم پذيرند. پاره اي از حكماي مسلمان تنها شارحان آراء و مكاتب فلسفي گذشتگانند و دسته ديگر، به ابداع نظريه پردازي اقدام مي كنند و جسارت انديشيدن در مسايل نو را دارند و دسته سوم، نظام سازند يعني به ابداع نظام جديد فلسفي مي پردازند.
ميرداماد نه تنها آراء متنوع و ابتكارات فلسفي داشت و به شرح و تعليقه نويسي بر ميراث گذشتگان پرداخت بلكه داراي يك نظام فلسفي بود كه با حكمت مشاء و اشراق تفاوت داشت.وي نام حكمت يماني بر فلسفه نوپاي خود نهاد. حكمت يماني از عناصري چون: حكمت مشاء، حكمت اشراق و آموزه هاي شيعي بهره مي گرفت .ملاصدرا با بهره گيري از حكمت مشاء، حكمت اشراق، عرفان و كلام به تكميل حكمت يماني و تبديل آن به حكمت متعاليه پرداخت.(۷)
ميرداماد در جزوات و مواقيت، الصراط المستقيم و... از نظام فلسفي خويش با عنوان حكمت يماني ياد مي كند و آن را اقتباسي از روايت« الايمان يماني و الحكمه يمانيه »مي داند. مراد از فلسفه يماني، حكمتي است كه خداوند، توسط پيامبران و از راه وحي يا اشراق بر بشر نازل كرده است. يمن، تمثيلي از بخش راست يا مشرق دره اي است كه موسي(ع) پيام خدا را از آنجا شنيده است. بدين لحاظ، شرق، منشاء انوار الهي و نقطه مقابل غرب، مركز فلسفه مشايي است. غرب، تمثيلي از ظلمت و فروماندگي در ساحت فلسفه يا به عبارت ديگر اصالت عقل است.(۸)
و اما آراء ابداعي و ابتكاري ميرداماد عبارتنداز: تقدم دهري، تقدم سرمدي، حدوث دهري، حدوث سرمدي، انحصار مقولات در دو مقوله، نظريه وحدت حمل براي رفع تناقض نماها، اصالت ماهيت، مراتب وجود و تجليات.در پنج مرتبه عقول محض يا عقول كل، نفوس فلكيه و مدبره يا نفس كل، نفوس منطبعه يا صور نوعيه افلاك و نباتات، صور جسميه و هيولي سلسله صعودي نيز عبارتنداز: جسم مطلق، اجسام مركبه مانند مواد معدني، جسم نباتي و نفس نباتي، نفوس حيواني و نفس ناطقه. نظريه برزخ و عالم مثال و اقليم هشتم نيز از ديگر آراء ابتكاري ميرداماد به شمار مي آيد.(۹)

منابع:
۱- تاريخ فلسفه اسلامي، اسحاق حسيني كوهساري، انتشارات اميركبير، تهران، ۱۳۸۲ -۲- ميرداماد، بنيانگذار حكمت يماني، علي اوجبي، نشر ساحت، تهران، ۱۳۸۲ -۳- تاريخ فلسفه ايراني، علي اصغر حلبي، انتشارات زوار، تهران، ۱۳۸۱ -۴- خدمات متقابل اسلام و ايران، مرتضي مطهري، دفتر انتشارات اسلامي، قم، ۱۳۶۲ -۵- تاريخ حكما و عرفاي متأخر، منوچهر صدوقي سها، انتشارات حكمت، تهران، ۱۳۸۱
پي نوشت ها
۱.ر.ك به منوچهر صدوقي سها، تاريخ حكما و عرفاي متأخر، انتشارات حكمت، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۱ صص ۳۰-۳۸ -۲- مرتضي مطهري، خدمات متقابل اسلام و ايران، دفتر انتشارات اسلامي، قرآن، ۱۳۶۲ ش ص ۵۲۳-۳- محمدعلي مدرس تبريزي، ريحانه الادب، انتشارات خيام، چاپ چهارم، تهران ۱۳۷۴ ش ج ۶ ص ۵۸-۵۹-۴- علي اوجبي، ميرداماد بنيانگذار حكمت يماني، نشر ساحت، چاپ اول تهران، ۱۳۸۲ ص ۱۵۲-۱۵۳-۵- همان صص ۱۵۴ _ ۱۵۷-۶- علي اصغر حلبي، تاريخ فلسفه ايراني، انتشارات زوار، چاپ اول، تهران، ،۱۳۸۱ ص ۶۳۵ _ ۶۳۶ -۷- ميرداماد بنيانگذار حكمت يماني ص ۹۸ -۸- م.م.شريف، تاريخ فلسفه در اسلام، مركز نشر دانشگاهي، تهران، ۱۳۶۵ ص ۴۶۹ -۹- ميرداماد، بنيانگذار حكمت يماني ص ۱۱۰ و تاريخ فلسفه اسلامي ص ۲۱۷ _ ۲۲۰

انديشه
اجتماعي
سياست
فرهنگ
موسيقي
ورزش
|   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  موسيقي  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |