مريم فشندي
دكتر قطب الدين صادقي مدرس، پژوهشگر و كارگردان تئاتر كه حضورش در عرصه هنر بيش از هر چيز يادآور تأمل او در اسطوره هاي كهن ايراني و بهره گيري از ادبيات كهن و معاصر جهان است، ايده هاي نويني براي ورود ما به قلمرو جهاني دارد.او معتقد است تنها ابزار ما براي مقابله و رويارويي با هنر جهاني، بهره گيري از هنر ملي است. هنري كه دستاورد خلاقيت و انديشه ايراني است.
گفت وگوي ما با او در حالي ميسر شد كه او سخت مشغول تمرين نمايش جديدش «عكس يادگاري» براي حضور در بيست و سومين جشنواره بين المللي تئاتر فجر بود.
در ساعتي پس از تمرين با گروهش، درباره هنر و جهاني شدن با ما سخن گفت كه مي خوانيد.
* اصلاً جهاني شدن هنر به چه معناست؟
- ابتدا بايد اين را توضيح دهم كه جهاني شدن يك روند قهرآميز و جبري است، چون علوم و تكنولوژي، دانش و انقلاب انفورماتيك در اين جهت حركت مي كنند. پيش از اين انقلاب كشاورزي و صنعتي داشتيم و حال انقلاب انفورماتيك داريم. اين انقلاب فراگير است و تحولي در تمام دستگاه هاي رسانه اي ايجاد مي كند. ارتباطات را نزديك تر كرده و شيوه هاي نوين خلاقيت را به وجود مي آورد. مسئله ديگر اقتصاد جهاني است كه به مرور توسط كساني كنترل مي شود كه هم قدرت سياسي مسلط دارند و هم ابزار تكنولوژيكي مدرن تري در اختيار دارند. در مورد سينما شايد باور نكنيد ولي ۸۰ درصد فيلم هاي جهان، توليد آمريكا است. چون پشت سينماهاي آمريكا فقط استوديوها نيستند،بلكه قدرت سياسي و اقتصادي و ديپلماسي آن هم قرار دارد و اين به مرور، زبان سينما را به دنيا تحميل كرده و همه جا را كم كم ميِ بلعد. اين يك نمونه است. علم، تكنولوژي، نيروي نظامي و پول دارند و در سال فقط ۴۰۰ ميليارد دلار بودجه فعاليت هاي نظامي تعيين مي كنند. بودجه ما چقدر است؟ درآمد ما از نفت تنها ۲۰ ميليارد دلار است. اينها اصلاً قابل مقايسه نيست. در چنين شرايطي آمريكا شيوه هاي هنري خود را تحميل مي كند و اين طبيعي است. اين امر پديدآورنده دو حالت است: يا از بين برنده تمام چيزهاي متفاوت است، يعني يكسان سازي مي كند و يا در اين گستردگي كه خود فراهم كرده، امكاني ايجاد مي كند تا خرده فرهنگ ها و كشورهاي ديگر به خودشان بيايند و دست به خلاقيت بزنند و در واقع رقابت ايجاد شود.
يك وجه و ديدگاه مثبت از اين منظر است كه علم و تكنولوژي و شيوه گستردگي جهاني متحول مي شود و برخورد منفي اين است كه بگوييم همه اين ها توطئه سياسي آمريكا است كه مي خواهد بردنيا چيره شود و از طريق هنر نيز قصد دارد افكار و سلايق را تغيير دهد. در هر دو صورت ما نبايد موضع انفعال پيش بگيريم و تن به اين يكسان سازي بدهيم. بلكه بايد با تمام قدرت دست به توليد و خلاقيت بزنيم و نشان دهيم كه ما هم حرفي داريم و البته حرفمان متفاوت است.
* مي توانيم اين كار را بكنيم؟
- بله. تا حدي مي توانيم. قبل از هر چيز احتياج به اعتماد به نفس داريم. بعد نيازمند مديريت، پول و نيروي انساني كارآمد هستيم. نكته مهم اين است كه بدون پول نمي توان دست به عمل زد.
من نمي توانم مانند يك دانشجو كه مي خواهد كار آماتور انجام دهد، عمل كنم و به خارج از كشور هم بروم. امكان ندارد. هنر و فرهنگ هزينه بردار است. چرا براي هر تير و تخته و رنگ و چوبي پول خرج مي كنند، به هنر و انديشه كه مي رسند حاضر نيستند پول خرج كنند. بنابراين تنها راه اين است كه با انديشه و به كار بردن تكنيك دست به عمل بزنيم. چرا كه بيشترين ضربه اي كه مي خوريم از نداشتن تكنيك است. اين بسيار مهم است كه بتوانيم انديشه مان را با تكنيك روز همسان كنيم. با روش ها و تكنيك هاي قديم ديگر نمي شود كاري كرد.
* چرا اين تكنيك كمي دير جاي خود را در جامعه ما باز مي كند؟
- به دليل اين كه تكنولوژي متعلق به ما نيست. نسبت به آن ظنين هستيم و بدگمانيم و با شك و ترديد به آن نگاه مي كنيم. يادتان هست چند سال پيش راجع به ويدئو چطور فكر مي كرديم؟ الان ديگر آن بحث وجود ندارد، چون آن را شناخته ايم و اطمينان داريم. درباره ماهواره هم وضع به همين منوال است. ما هم بايد توليد ماهواره داشته باشيم به گونه اي كه بتوانيم با چيزي كه از خارج فرستاده مي شود رقابت كنيم.
* مهم ترين ابزار ما براي ورود به عرصه جهاني چيست؟
- مهم ترين ابزار، هنر ملي است. اعتماد به نفس در هنر ملي است نه چيز ديگر. اگر بخواهيم اداي تئاتر فرانسه، آلمان يا آمريكا را در بياوريم، خيلي كه هنر كنيم تازه شبيه آنها شده ايم. در آن صورت خودمان كجا هستيم؟ البته غرب هم همين را مي خواهد. هنر ملي نه هنر عوامانه است و نه هنر تجاري است. بايد به ذات فرهنگ برگشت.
* آيا هنر ملي توانايي دارد كه با هنر جهاني مقابله كند؟
- بله. حافظ، مولانا و سعدي چگونه ماندگار شدند؟ با اعتماد به نفس و توانايي در شاعرانگي. ما نيز بايد با توانايي فكري، قدرت خلاقيت، تكنولوژي و سرمايه پيش برويم. مهم ترين چيزي كه ضامن همه اين امور است توسعه فرهنگي و انساني است. بايد زمينه هاي پذيرش فهم و فرهنگ و خلاقيت در انسان ها پرورش پيدا كند. با اين برنامه هاي روزمره اي كه ساخته مي شود، رسيدن به توسعه انساني بعيد به نظر مي رسد.
* منظورتان چه برنامه هايي است؟
- همين برنامه هايي كه براي فرهنگ و هنر اين طرف و آن طرف مي سازند. اغلب توليدات سينمايي يا برنامه هاي تلويزيوني بي محتوا.چون پشت اينها توسعه انساني نيرومندي وجود ندارد نمي توانيم توقع داشته باشيم افرادي پرورش مي يابند كه هنر والا را مي سازند. مبناي سياست فرهنگي كشور بايد توسعه انساني باشد ، چرا كه توسعه انساني است كه عامل پرورش ذوق و انديشه و خلاقيت در انسان ها مي شود.
* حضور در عرصه جهاني و همسويي با جهاني شدن تا چه حد در اقتصاد هنر مؤثر است؟
- تأثير زيادي دارد. آنها ممكن است گاهي چيزهايي شبيه به خود را بخواهند ولي در جاهايي زماني به تو بها مي دهند كه متفاوت تر از آنان باشي. در حال حاضر اگر يك تئاتر ژاپني شبيه ما باشد زياد برايمان جذاب نيست. كابوكي يابونراكو بيشتر برايمان جذاب است.
بسياري از افرادي كه نه دانش دارند و نه اعتماد به نفس هنوز اين را نفهميده اند.اگر فرانسوي ها به ايران بيايند و قرار باشد كاري از ما ببينند قبل از هرچيز مي خواهند ما خودمان باشيم وشبيه آنان نباشيم. چون اصلاً به قصد ديدن يك دنياي متفاوت سمت ما مي آيند. به همين دليل هنوز تعزيه برايشان جذاب است. ما بايد اين را بفهميم و اصلاً براساس متفاوت بودن حركت كنيم نه يكسان سازي.