چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۸۳
ورزش
Front Page

مدعيان واليبال در بازي سرنوشت
خواب قهرماني
برنامه بازيهاي رفت و برگشت نيمه  پاياني ليگ برتر
پنج شنبه ۲۲ بهمن
ساعت ۱۸: پيكان - صنام
ساعت ۱۷: پگاه- برق
سه شنبه ۲۷ بهمن
ساعت ۱۶: برق- پگاه
ساعت ۱۸: صنام- پيكان
009960.jpg
علي شاكري
ليگ برتر واليبال باشگاهي ايران با پيمودن راهي پرپيچ و خم وارد بازي هاي سرنوشت ساز مرحله نيمه پاياني شد.
ليگ باشگاهي واليبال ايران كه در فصل جاري با الگو گرفتن از كشورهاي اروپايي و با افزايش تيم ها از قالب يك گروهي به درآمده است،  با انجام بازي ها در دو گروه و برگزاري بازي هاي پلي آف در صدد شناسايي قهرمان امسال خود براي حضور در مسابقات باشگاههاي آسياست. ارزيابي نقاط قوت و ضعف بازي هاي فصل جاري را به پايان مسابقات امسال موكول كرده و در اين نوشتار به سراغ چهار تيم برتري مي رويم كه در كنكوري فشرده و پرالتهاب پا در جاده قهرماني گذاشته اند. در اين دوره هم همانند فصل پيش پگاه اروميه به عنوان تنها تيم شهرستاني در جمع سه تيم تهراني در مربع مدعيان قرار گرفته است و در محاصره اي سخت بخت خود را براي قهرماني مي آزمايد. اين بار در نزد تيم هاي مدعي تهراني، برق جانشين پاس شده است.
در مرحله نيمه نهايي ليگ برتر واليبال ايران، مهمترين اتفاق رويارويي دو تيم صنام و پيكان با هم است. دو تيمي كه بيشترين نقش را در قهرماني سال هاي اخير ايفا كرده و هر كدام نيز يك بار از كرسي قهرماني باشگاههاي آسيا بالا رفتند. برخورد داغ اين مرحله بدون هيچ ترديدي تقابل پيكان و صنام است. جدال تيم جوان و قدرتمند برق هم با پگاه اروميه با حساسيتي كمتر، كم از بازي پيكان و صنام نخواهد داشت. جدال هايي كه همه نگاه واليبال ايران در دو بازي رفت و برگشت را به دنبال خود دارد. با اين مقدمه نگاهي داريم به موجوديت اين چهار تيم و روند طي شده از سوي آنها در رقابت هاي اين فصل ليگ برتر. واقعيت اين كه هر چهار تيم ياد شده شايستگي كسب عنوان قهرماني را داشته و بايد ديد كداميك از آنها از نظر آمادگي جسماني و ذهني بهتر خود را براي بازي هاي سرنوشت ساز اين مرحله آماده ساخته اند. اولويت ارزيابي را هم در اين مقاله به تيم هاي پرسابقه تر داده ايم.
009954.jpg
پيكان با تجربه اي تازه
در جمع چهار تيم حاضر در مرحله نيمه نهايي، پيكان با تجربه و پرافتخارترين تيم محسوب مي شود. تيمي كه در دو دهه اخير بيشترين حضور در باشگاههاي آسيا را داشته و در بعد داخلي نيز افتخارات زيادي بدست آورده است. اين تيم در فصل جاري با به خدمت گرفت «پارك كي  ون» سرمربي كره اي تيم ملي از يكنواختي هميشگي خارج شده است. پيكان تاكنون و قبل حضور در بازي هاي سرنوشت ساز دو چهره متفاوت از خود به جا گذاشته است. اين تيم گاهي غير دست يافتني و گاهي هم به راحتي شكننده ظاهر شد. بازي برگشت با پگاه اروميه در تهران اوج فراز پيكان و ديدار با اتكا قم در بازي رفت و شكست سنگين مقابل برق اوج فرود اين تيم پرمهره در بازي هاي اين فصل بود. حاصل كار «پارك كي ون» را در اين مرحله بهتر مي توان سنجيد.
سرمربي كره اي پيكان درست در آغاز بازي ها وارد تهران شد و در نيمه راه بازي ها همه انتقادات را متوجه نبود خود به هنگام بدنسازي دانست. او با وجود آن كه در تعطيلي نيم فصل خود عنان كار بدنسازي بازيكنان را به عهده گرفت با وجود پيشرفت فراوان در كارهاي تاكتيكي در چندين بازي و مقابل جسارت جوانان برق مغلوب بزرگ شد. او بعد از آن بازي خود در گفت وگو با همشهري زبان به اعتراف زحمات و تلاش سرمربي كروات برق و جوانانش گشود و گفت: «در ميان تيم هاي ليگي هيچ تيمي به اندازه برق رشد نداشته است.»
خيلي ها را اعتقاد بر آن است كه «پارك كي ون» بعد از بازي با برق از خواب غفلت و غرور بيدار شده است و در تمرينات روزهاي بعد بيشترين تلاش را در اصلاح ساختار تيمي پيكان براي رسيدن به قهرماني داشت. او در طول اين فصل در ميان ۱۲ بازيكن آماده پيكان هميشه نگاهش به ۸ بازيكن بوده است و اعتقادي به ياران نهم به بعد تيمش نداشت.
در تركيب اصلي «پارك كي ون»  عليرضا بهبودي، مجيد حسني (ليبرو) بهنام محمودي، محمد منصوري، سعيد مصطفي  وند، سعيد رضايي،  پيمان اكبري و محمد سليماني هميشه جايگاه مطمئني داشته اند، هر چند كه به هنگام برخورد با بن بست  تاكتيكي محمود افشار دوست و علي نقدي هم نقش آفريني مي كردند. مشكل پيكان همواره در مقابل تيم هايي بود كه از دفاع و دريافت خوب برخوردار بودند.
گرايش بازيساز جوان پيكان به بازي قدرتي همواره سرعتي زنان برجسته اين تيم را در سايه قدرتي زناني چون سليماني، محمودي و اكبري قرار مي داده است.
009957.jpg
با همه اين اوصاف سعيد رضايي، محمد منصوري و مصطفي وند در دفاع وسط تور در زمره برترين هاي ليگ بودند.
صنام، اوج گيري در هفته هاي پاياني
واقعيت آن كه صنام در اين فصل با وجود حفظ نفرات ملي پوش چون عليرضا نادي، محمدتركاشوند، اميرحسين منظمي و پيوستن احسن الله شيركوند ليبروي اخراجي پيكان رقيب چندين ساله اش هرگز آن تيم با طراوت سالهاي پيش  نشد. طبيعي بود كه با رفتن مهره هاي برجسته اي چون امير حسيني، محمد منصوري و پيمان اكبري صنام فاصله بسياري با آن تيم پرقدرت قبلي بگيرد. «كارخانه» همه تجربيات خود را تا قبل از ورود به مرحله پلي آف در هماهنگ كردن بازيكنان جديد چون تابش نژاد، مهران زارع، سعيد معروف با بازيكنان قديمي باقيمانده در صنام خرج كرد تا اين كه سرانجام توانست درست در هفته هاي پاياني تيمش را در شرايط دلخواه براي رقابت با مدعيان قهرماني قرار دهد. صنام تا قبل از نيمه نهايي فقط دوبار، يكبار در بازي هفته پاياني دور رفت مقابل پاس و بار دوم در ماهشهر برابر تيم پتروشيمي شكست خورد. يكي از مشكلات صنام در اين فصل به ناآماده بودن اميرحسين منظمي هم برمي گشت. بازيكني كه اكثراً  در اين فصل به عنوان جانشين «مرتضي شياري» به ميدان رفته است. همانند سال هاي پيش باز هم در اين تيم همه نگاهها به دستان پرتوان محمد تركاشوند دوخته شده بود. بازيكني كه انگار نبض صنام با آن مي تپد. كاپيتان فهيم صنام همچنان كليدي ترين بازيكن اين تيم در مقابل حريفان به حساب مي آيد و بعد از او مي توان از فيروز تابش نژاد و عليرضا نادي ياد كرد. معروف با وجود آن كه در تيم جوانان بسيار مستعد و كار آمد نشان داده است در صنام تا «امير حسيني» شدن راه طولاني در پيش دارد. هر چند او در بازي هاي اخير تا حدود زيادي توانسته است نظر مثبت مهاجمان تيمش را به سوي خود جلب كند. مشكل صنام در بازي هاي قبلي يكي هم نبود قطر سرعتي مناسب نادي بود، مهران زارع اگر چه در دو بازي اخير تا حدودي مطمئن ظاهر شده است ولي بار حمله صنام بيشتر بر روي دوش بازيكنان قدرتي سنگيني مي كند. صنام پس از هفته ها انتظار در جلد اصلي خود فرو رفته و همين آمادگي نويد يك فينال پيش هنگام را با پيكان در بازي نيمه نهايي مي دهد.
پگاه، آبگينه ديگر
پگاه اروميه در اين فصل مي خواهد خاطره آبگينه قزوين را در خاطره هاي زنده كند. تيمي كه در دومين سال حضورش در محاصره سه تيم مدعي تهراني از بختي همسان براي دستيابي به عنوان قهرماني برخوردار است. در ميان تيم هايي كه بازيكنان خارجي به خدمت گرفته اند، پگاه بهترين صيدها را داشته است. كواچ ستاره بازي هاي المپيك سيدني با تجاربي ارزشمند از ميدان هاي بين المللي يكي از ستون هاي استوار پگاه محسوب مي شود. حضور بازيساز اول تيم ملي امير حسيني براي پگاه غنيمتي بزرگ است، او به مثابه يك تكنيسين اسپكرهاي تيمش را در روي تور در شرايطي ايده آل قرار مي دهد و با بودن او كواچ، ماركوويچ، خداپرست، كوليوند، محمدي راد و طايي حق براي زدن ضربات نهايي غمي ندارند. پاسوري كه همواره در پي آن است تا مهاجمانش را در روي تور بدون دفاع و يا حداكثر با يك دفاع روبه رو كند. پگاه هر چه تاكنون اندوخته از كواچ و امير حسيني دارد و وطن پرست مربي محجوب اروميه با دلگرمي به توانايي هاي اين دو ستاره بزرگ چشم به قهرماني دارد. مشكل پگاه نبود ذخيره هاي همطراز با بازيكنان اصلي است كه با مصدوميت چهره هاي كليدي اين مشكل به اوج مي رسد. قاطعيت پگاه در بازي هاي رفت در مرحله برگشت با شكست نزديك مقابل پيكان و باخت سنگين در برابر سايپا كمرنگ شد. پگاه سال گذشته در جاي سوم ايستاد و اين بار سخت به دنبال قهرماني است.
برق جوان و پرانرژيك
برق كه فصل پيش به غول كش  شهرت يافته بود، در اين فصل با تجربه بيشتر ياران جوانش و تغيير كادر فني و استخدام يك مربي اهل صربستان به نام «ست كوويچ» جدا از شگفتي آفريني به جز مواردي معدود غافلگير شد. اين تيم با سازماندهي خوب و هماهنگي كه بازيكنان اين تيم با شناخت بيشتر نسبت به هم پيدا كردند به لطف قدرت جواني و پرانرژيك بودن در كمتر ديداري اسير حاشيه و لغزش شد.
برق در فصل جاري تنها تيمي بود كه از اكثر نفراتش در بازي ها سود جست و از اين بابت چندان هم ضرر نكرد.
نقطه قوت برق در داشتن دو بازيساز با دو سبك مختلف بود. پرويز پزشكي و مهدي مهدوي هيچگاه احساس پوچي نكردند. دو پاسوري كه همه تيم ها  آرزوي داشتن چنين بازيسازاني را داشتند. جدا از اين دو بازيكن ارزشمند نيمكت برق هميشه از طراوت و انگيزه موج مي  زد. شايد در حضور پاس، صنام، پيكان و پگاه خيلي هاي بختي براي اين تيم جوان متصور نبودند، اما اين تيم به تدريج با هموار كردن راه با صعود و به خصوص پيروزي سنگين مقابل پيكان همه را از قدرت خود به هراس افكند. هيچ تيمي در مرحله پلي آف دوست نداشت همآورد اين تيم قدرتمند شود. حالا برق جوان در كنار مدعيان باتجربه اي چون صنام، پيكان و پگاه خود را در اندازه هاي قهرماني مي بيند.
برق به جز مهدوي و پزشكي مهره هاي ارزشمند چون محمد محمدكاظم، ارمشي، قليچ نيازي، دراگان، مجتبي عطار، زادون، صادقياني، وحيد صادقي، داود مقبلي و... را هم دارد. بازيكناني با ويژگي هاي مختلف در تاكتيك ها متفاوت عصاي دست «ست كوويچ» و دكتر فرهاد نفرزاده شدند.

۲۲ بازيكن انقلاب
009951.jpg

گروه ورزشي- سيامك قليچ خاني: بچه هاي محل نبش ضلع شمالي چهار راه كوكاكولا (انقلاب) خيابان پيروزي جمع شده بودند. هدف حمله به پادگان افسريه بود تا بتوانيم با تسخير آن، اسلحه هاي موجود در آن را به مسجد منتقل كنيم. از خيابان اول نيروي هوايي تا افسريه راه زيادي بود، با علم به اين كه هيچ ماشيني به سمت افسريه و پادگان نمي رفت، رسيدن به آنجا كار آساني نبود. گروه اول داوطلبان تماماً  ورزشكار بودند. فوتباليست هاي چهارصد دستگاه نيز به جمع ما اضافه شدند تا يك تيم قوي و آماده خود را به پادگان افسريه برساند.
صداي تير يك لحظه قطع نمي شد و به نظر مي رسيد گروهي از ارتشيان يا گارد سنگربندي كرده اند و اجازه نزديك شدن به پادگان را به هيچ كس نمي دهند. ۲۲ نفر گروه اول داوطلبانه انتخاب شدند. يادش بخير شهيد رضا خسروي اولين نفري بود كه دستش را بالا برد. حسين مقدم منش نفر دوم و يك دروازه  بان قد بلند و شجاع به نام منصور عظيمي كه خدا رحمتش كند، او بعدها در راه كردستان تصادف كرد و شهيد شد. بقيه نفرات همه جوان بودند. ابتدا خسروي توضيح داد كه اين يك ريسك بزرگ است، هر كس دلش با خداست بگويد «يا علي» . به سبك تيمهاي ورزشي دستش را دراز كرد و ۲۱ دست ديگر در هم گره خورد و حركت آغاز شد. قرار گذاشتيم اگر پادگان را گرفتيم، گروهاي بعد توسط موتور خود را به ما برسانند و ماشين هاي بعدي نيز آماده باشند يك كاميون خاكبرداري از آن يوسف سياه نيز در اختيار بود تا بقيه بچه ها را سوار كند و به پادگان بياورد. يوسف سياه يك گله ماه گرفتگي روي گونه چپش كاملاً  او را از بقيه متمايز مي كرد. او نيز در آبادان شهيد شد.
گروه ۲۲ نفر اول حركت كرديم، در انتهاي خيابان پيروزي براي در امان ماندن از تيرهاي گارد كه در پادگان مستقر بودند در جوي هاي بزرگ افسريه در سمت راست از شمال به جنوب قرار گرفتيم و در مواقعي كه صداي تيراندازي شديد مي شد، در لجن هاي جوي سينه خيز پيش مي رفتيم، از آنجا كه همه ورزشكار و جوان بوديم، سختي حركت تأثيري در روحيه ما نگذاشت و پس از يك ساعت و ده دقيقه رسيديم به خيابان منتهي به پادگان. كمي به اطراف نگاه كرديم، كسي را نديديم بلافاصله از جوي بيرون آمديم و سريع و تك تك خود را به آن سوي خيابان رسانديم. از كنار نرده ها دولا دولا خود را به نزديك در پادگان رسانديم. در كمال حيرت مشاهده كرديم در باز است و هيچ ارتشي يا نظامي در آنجا نيست، من اولين نفري بودم كه خود را به داخل پادگان رساندم. سكوت عجيبي در پادگان حكمفرما بود. به دنبال من ۲۱ جوان ديگر داخل پادگان ريختند، با دستهاي خالي و بدون اسلحه، اولين در سمت راست را با لگد گشودم، باز هم سكوت عجيبي حاكم بود. يك لحظه ترس غريبي پيدا كردم. رنگم پريده بود، نكند دامي در سر راه باشد يك خوابگاه سربازان، تمام تخت ها تميز و ملافه ها آنكارد شده و هيچ كس نبود. وارد شدم. خوابگاه تميز و منظمي بود. بيرون آمديم دومين در را كه قفل بود شكستيم. خداي من تا چشم كار مي كرد اسلحه. از ام. ۱. آ.س گرفته تا نارنجك، كلت، ژ۳ و هزاران نوع اسلحه ديگر. آنها نيز نظم عجيبي داشت. فضاي هولناكي بود. از انفجار و خداي نكرده تله  انفجاري مي ترسيديم. ابتدا به طرف اسلحه هاي سبك رفتيم. با دقت زياد يك كلت آمريكايي را برداشتم بچه ها نيز به تبعيت از من به طرف اسلحه ها يورش بردند.
پنج تير هوايي با ژ۳ شليك كرديم و به دنبال آن موتورسواران و يوسف سياه با ۳۰۰ نفر كه به كاميون آويزان شده بودند رسيدند و اسلحه خانه را خالي كرديم و به طرف انتهاي پادگان حمله برديم كه از آنجا صداي تير مي آمد. رسيديم به نرده هاي ضلع شرقي خوشبختانه بچه هاي خاوران از آن سمت به پادگان حمله كرده بودند و صداي تير از اسلحه هاي آنها بود. سوار كاميون يوسف شديم و رفتيم به طرف پادگان عشرت آباد كه بدجوري مقاومت كرده بود. از خيابان سرباز به ديوارهاي پادگان نزديك شديم. يك لودر به ما كمك كرد تا بخشي از ديوار را فرو بريزيم. با فرو ريختن ديوار رگبار مسلسل ها به طرف ما شروع شد، همه در جوي مقابل خوابيديم، اما راننده لودر گلوله خورد و خون آلود خود را از بالاي لودر به پايين پرت كرد و همانجا جان سپرد. گلوله به زير گلوي او اصابت كرده بود. براي يك لحظه صداي گلوله قطع شد، اما انفجارهاي عظيمي در درون پادگان صورت مي گرفت. با يك آماده باش نزديك ۳۰۰ نفر با فرياد الله اكبر به طرف پادگان يورش برديم. از روي ديوار ريخته شده عبور كرديم و ناگهان انفجار و شهيد شدن ۷ نفر از بچه هاي جلوي صف، اما ما به داخل پادگان رسيديم و در پشت سكوها و بشكه ها سنگر گرفتيم. گردو غبار عجيبي در فضا به چشم مي خورد و از لابه لاي آن چهره جواناني كه براي فتح پادگان بي پروايي مي كردند . شهيد مهدي اسپندي و يك گروه ديگر نيز به ما اضافه شدند و با تيراندازي پي در پي خود را به ساختمان مركزي كه بدجوري مقاومت مي كرد رسانديم. حالا يكديگر را خوب مي ديديم، اكثراً  فوتباليست هاي آشنا بودند. از خيابان نظام آباد، ايستگاه مدرسه، زمين باغ  كلاغها، بچه هاي خيابان گرگان، بچه هاي خواجه نظام الملك و سرباز. تيرخورده ها را آمبولانس ها مي رساندند و مقاومت گارد يا هر نيروي ديگري تمام شدني نبود. به مرور مردم غالب مي شدند و پرچمهاي سفيد يا دستمالهاي كوچك سفيد از لاي پنجره هاي ساختمان مركزي بيشتر مي شد. تعدادي از نظاميان مقاومت كننده با زيركي لباسهاي نظامي را از تن خارج كرده بودند و خود را قاطي مردم مي كردند و با آنها شعار مي دادند، سرانجام پس از سه ساعت پادگان تسليم شد. از گروه ۲۲ نفره ما كه از خيابان پيروزي آمده بوديم، محمد خوشاباور تير خورده بود كه او را به بيمارستان فيروزگر يا لولاگر برده بودند. در واقع تيم ۲۲ نفره فوتبال ما يك زخمي داده بود. شب چهارراه كوكاكولا را با يك تابلوي سفيد به چهار راه انقلاب تبديل كرديم و با تشكيل گروههاي گشت به بازرسي تا صبح پرداختيم تا نظاميان و ساواكي هاي فراري را دستگير كنيم. تيم ۲۱ نفره ما نيز نام خود را انقلاب نهاد و تا سه سال پس از انقلاب اين تيم را داشتيم و هر كدام بعداً  به باشگاهها پيوستند و تعدادي نيز جذب ارگانهاي جديد شدند. اكنون كه پس از ۲۶ سال آن خاطره را مرور مي كنم، همه مردان پا به سن گذاشته اي شده ايم با سه و چهار بچه و كلي خاطرات و نقطه آغازي كه با ۲۲ بازيكن فوتبال نطفه بست و با انقلابي پيوند خورد و اسلام آمد.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   سينما  |   ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |