گفت وگو با محمود محمدي نايب رئيس كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي
خواست ملي
عنوان جعلي خليج عربي ريشه در تفكر بعثي داشته و درصدد آن است كه مواضع ضد عجمي خود را صريحاً مطرح نمايد. از ديدگاه بعثي خليج فارس يك واژه ايراني و عجمي بوده و بايد به هر ترتيب ممكن تغيير نمايد
|
|
حجت پيري
جمال عبدالناصر دولتمرد پان عربيست مصري كه در دهه ۵۰ ميلادي بر رأس حاكميت مصر و بعد از آن جهان عرب تكيه زد نخستين كسي بود كه به واسطه دشمني با شاه ايران عنوان خليج عربي را براي خليج فارس ۲۵۰۰ ساله به كار برده، او كه رهبر ايدئولوگ جهان عرب محسوب مي شد براي اولين بار توانسته بود در مقابل دشمن واحد مسلمانان يعني رژيم صهيونيستي بايستد و البته در اين مسير تمامي كشورهاي عرب را با خود همگام كند.
او كانال سوئز را با تمامي فشارهاي غرب توانست ملي كند، ولي در برخي مسائل خط افراط را در پيش گرفت و جرياني را پايه ريزي كرد كه در جهان عرب به پان عربيسم افراطي و در نتيجه حزب بعث منتهي شد و وارث بي بديل آن صدام حسين بود كه عنوان جعلي خليج عربي را دوباره تكرار كرده و از همين جهت به محض رسيدن به حكومت جنگي را با ايران آغاز كرد كه نتيجه آن غير از هزاران كشته و زخمي چيزي ديگر نبود، به هر جهت هنوز هم بعد از برچيده شدن بساط صدام حسين بعثي تفكر پان عربيست افراطي بر سر برخي از كشورهاي عرب چرخ مي زند و گاهي هم شيطنت هاي كودكانه اي را به وجود مي آورد.
چند ماه گذشته مؤسسه اي تحت عنوان نشنال جغرافي با عقبه اي نامشخص اقدام به چاپ نقشه هاي جغرافيايي نمود كه در آن نام خليج فارس به عمد يا جهل تحت عنوان خليج عربي ذكر شده بود و اين عمل مجعول از سوي ايرانيان غيرتمند در هر نقطه از جهان با واكنش شديد روبه رو شد.
خبرنگار روزنامه همشهري در اين خصوص به سراغ محمود محمدي نايب رئيس كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي رفته و در اين خصوص از او پرسيده است كه واكنش شما به عنوان يك ايراني و نماينده مجلس در اين خصوص چيست؟
- كليه اسناد معتبر سازمان هاي جغرافيايي جهان از قديمي ترين تا جديدترين آن نام صحيح ثبت شده به خصوص در سازمان هاي بين المللي و سازمان ملل متحد خليج فارس بوده و هست. خليج فارس يك نام با استدلال هاي تاريخي، سياسي، حقوقي و جغرافيايي است. اين كه برخي از همسايگان ايران به عنوان اهرم سياسي بخواهند از عنوان مجعول خليج عربي به جاي خليج فارس استفاده كنند انديشه اي پان عربيستي است كه در آن قوميت گرايي تبلور يافته و البته همين امر خود دليلي براي مردود بودن آن است. طبعاً بر هر چيزي به لحاظ سياسي شايد بتوان نام جعلي گذاشت، ولي آن چيزي كه حقيقي، حقوقي و ثبت شده در مدارك معتبر جهاني بوده و هست نام خليج فارس مي باشد و چنين اقداماتي راه به جايي نمي برد.
* پس چرا طي چند سال اخير اين چندمين مرتبه است كه عنوان جعلي خليج عربي به كار گرفته مي شود آيا چنين مباحثي بار حقوقي نيز ايجاد مي كند؟
- در برخي از رويه هاي حقوق بين الملل يك عرف وجود دارد كه بر مبناي آن اگر نام محل يا مكاني طي ربع قرن يعني ۲۵ سال با نام جديدي در ادبيات، نوشتارها و تغيير نقشه ها مطرح شد از نام جديد و اين گونه عنوان ها استفاده مي كردند. اين امر دو دليل داشت يكي اين كه نام جديد عرف ايجاد مي كرد و دوم اين كه انگيزه هاي سياسي پشت نام ها نهفته بود.
* بنابر اين مسأله چندان هم بي محتوا نيست و برنامه ريزي خاصي پشت قضيه نهفته است؟
- بله ما نبايد بگذاريم براي نام مجعول خليج عربي عرف ايجاد كنند، به هر حال هم اكنون شاهد اين هستيم كه برخي از كشورها تلاش مي كنند در نقشه هاي جغرافيايي جهان از اين عنوان استفاده كنند. بسياري از مراكز و مؤسسات اين حساسيت را نسبت به نام واقعي رودخانه ها، درياچه ها و تنگه ها ندارند، ولي ما به دليل اين كه كل اين منطقه با هويت فارس و فارسيان تعريف مي شده و قديمي ترين نقشه هاي جغرافيايي كه توسط سياحان و جهانگردان تهيه شده نام خليج فارس را آورده اند، تعصب خاصي داشته و نمي گذاريم نام مجعولي بر اين منطقه بار شود. ما در نيمي از خليج فارس مرز داريم و نيم آن سوي خليج فارس ۶ كشور ديگر وجود دارد لذا طبيعي است كه ما بايد حساسيت خودماني را به لحاظ قانوني، حقوقي و جغرافيايي نشان دهيم و اجازه ندهيم كه برخي از مؤسسات، جريانات سياسي و برخي از تفكرات قومي گرايي پان عربيستي نام حقيقي خليج فارس را جعل كنند و رويه غلط را در مجامع بين الملل تبديل به عرف كنند.
* مگر استفاده از نام هاي جعلي توسط اشخاص حقيقي و حقوقي بار حقوقي نداشته و مصداق بارز نشر اكاذيب نيست. چرا ايران از مؤسسه اي كه اخيراً نام خليج عربي را عنوان كرده شكايت نمي كند و يا اشخاصي را كه به غلط نام خليج فارس را تحت عنوان ديگري مطرح مي كنند به محاكمه نمي كشاند؟
- براي طرح دعوي اگر به مرحله اي برسد كه تأثيري بر حقانيت ما در منطقه داشته باشد، چنين حقي را داريم، اما آنچه كه مسلم است اين كه نام خليج فارس در تمامي اسناد و مدارك سازمان ملل ثبت شده و اين منطقه را به عنوان خليج فارس مي شناسند و اين گونه اظهارات مبناي حقوقي و قانوني ندارد. به هر حال اين امر تنها يك انگيزه سياسي است براي ايجاد يك رويه مجعول و البته يك نوع فشار سياسي كه ما بايد هم در بعد سياسي با اين مسئله جدي تر برخورد بكنيم و در عين حال در بعد اسناد و مدارك نيز اين حق را داريم كه هر مؤسسه، سازمان و كشوري كه نام هاي واقعي مناطقي تحت حاكميت ماست جعل كرده شاكي شده و اقامه دعوي كنيم. البته اسناد و مدارك لازم را هم در اين رابطه داريم و مي توانيم خواستار مواخذه جدي آنها شويم. اين اقدام اخير «نشنال ژئوگرافي» مصداق بارز جعل بود و ما براي هر نوع اقدام جعلي عليه نام ها، سمبل ها و ارزش هاي ملي و مذهبي مي توانيم خواستار برخورد از طريق مراجع بين المللي شويم.
* پان عربيسم سابقه چند ساله داشته و در اين مدت عنوان جعلي خليج عربي را چه كساني مطرح كرده اند؟
- تا قرن ۱۹ به هر حال حاكميت انگليسي ها بر كل اين تنگه ها و مناطق دريايي و از طرفي توسعه نيافتگي مانع توجه خيلي از اين كشورهاي كوچك حوزه خليج فارس به اين قضايا بود. چون مشكلات توسعه نيافتگي و تلاش براي تمدن سازي در اين كشور ها مسئله اصلي بود اما از سالهاي ۱۹۵۰ به بعد يعني با روي كار آمدن جمال عبدالناصر در مصر و ناصريسم در جهان عرب كه گرايشي افراطي در زمينه پان عربيستي بود و پس از اين مرحله گرايش هاي افراطي تري مثل تشكيل حزب بعث در كشورهاي عربي و در نهايت با روي كار آمدن صدام حسين در عراق اين گرايش افراطي قوم عرب را به بالاترين حد ممكن رساند. حزب بعث عراق و نماينده آن صدام حسين تلاش كرد كه اين گونه مباحث را براي عربي -عجمي كردن مخاصمه خود با ايران مطرح كند.
در اين ميان سياستهاي غلط شاه ايران نيز موجب شده بود كه دامنه اين گونه مسائل گسترده تر شود زيرا اين سياستها معطوف به ضديت با اسلام و جهان عرب بود و از اسرائيل مستقيماً حمايت مي شد. در اين شرايط كشورهاي عربي و بخصوص كشورهايي مثل عراق در واكنش به مواضع شاه به مباحث عربي- عجمي دامن زده و در نهايت در آغاز دهه ۸۰ شاهد درگيري و آغاز جنگ تحميلي عليه ايران بوديم. همزمان با اين اتفاق شوراي همكاري خليج فارس به وسيله كشورهاي آن سوي خليج فارس تشكيل شد كه در حقيقت وظيفه آن حمايت از دولت صدام در مقابل ايران بود. بنابراين عنوان جعلي خليج عربي ريشه در تفكر بعثي داشته و درصدد آن است كه مواضع ضد عجمي خود را صريحاً مطرح نمايد. از ديدگاه بعثي خليج فارس يك واژه ايراني و عجمي بوده و بايد به هر ترتيب ممكن تغيير نمايد.
* با اين شرايط نبايستي در ميان تمام اعراب تفكر معطوف به عنوان جعلي خليج عربي طرفدار زيادي داشته باشد؟
- طبيعي است كه انديشمندان و متفكران عرب نسبت به اين گونه مسائل مواضع مخالفي داشته و اين نوع برخوردهاي برخي از مقامات درجه ۳ و سياستمداران ناآشنا بر مسائل بين المللي را مردود مي دانند، اين عده از متفكران و عقلا مي دانند كه مواضع نابخردانه برخي از افراطي هاي عرب تأثيري بر اين نام نخواهد داشت، نگاه ما نيز به كليت جهان اسلام با چنين ترفندهايي تغيير نمي كند. نگاه ما به آن سوي خليج فارس نگاه به جهان اسلام بوده و خود را با آنها متحد و منسجم مي بينيم. بنابراين چنين تفكراتي درباره خليج فارس جز فتنه، اختلاف و حركت در جهت منافع اسرائيل هيچ چيز ديگري براي جهان عرب نداشته و هيچ ضرري را هم متوجه ما نمي كند.
* همزمان با طرح عنوان خليج عربي از سوي برخي جاعلان اسناد تاريخي ادعاي پوچ ديگري تكرار شد مبني بر اينكه جزاير سه گانه تنب بزرگ و كوچك و همچنين بوموسي بايد تحت حاكميت امارات متحده عربي قرار گيرد. همزماني طرح اين دو مقوله را چگونه مي بينيد؟
- همزماني اين دو قضيه نشان مي دهد كه بعضي از تفكرات در كشورهاي همسايه مسير غلطي را طي مي كند. آنها به اين گمان هستند كه حضور آمريكا در منطقه به نفع آنها بوده و به ضرر ماست و اين در حقيقت يك اشتباه كاملاً استراتژيك و بزرگ است. آنها فكر مي كنند در اين شرايط كه آمريكا در منطقه حاضر است بايد به نوعي بحث هاي مجعول را مطرح كنند تا شايد بتوانند به چيزي دست پيدا كنند. آنها زمزمه عربي بودن خليج فارس و همچنين عربي بودن سه جزيره تنب بزرگ و كوچك و بوموسي را مطرح مي كنند به اين حساب كه كشورهاي عربي از ايران حمايت نكنند و دامنه اختلافات را گسترده كنند، فشارهاي آمريكا هم بر ايران زياد شود و به ايران هم مثل عراق حمله كند و چنين رويايي واقعاً نابخردانه است كه در نزد برخي از اعراب وجود دارد.
* به هر حال ما بايد واكنشي به اين ادعاهاي واهي داشته باشيم يا نه؟
- ما هم بايد نسبت به حقانيت خود حساسيت نشان دهيم. در تمامي اسناد تاريخي نه تنها خليج فارس با عنوان خليج فارس ثبت شده بلكه جزاير آن نيز با نامهاي ايراني بوده و هست. ما به غلط از عنوان ابوموسي براي يكي از جزاير خليج فارس استفاده مي كنيم. در تمام اسناد تاريخي نام بوموسي براي اين جزيره به ثبت رسيده است ولي ما اين حساسيت و دقت لازم را نسبت به كاربرد نام جزاير نداشته ايم و نام فارسي بوموسي را يك الف اضافه كرده ايم، تبديل به ابوموسي شده و به همين علت دچار توهم شده اند كه اسم اين جزيره عربي است حال اينكه ما بوعلي سينا را داريم كه كاملاً ايراني است.
* طبق چه سند بين المللي حاكميت ما بر اين سه جزيره اثبات شده است؟ چطور است كه آنها اين ادعا را مطرح مي كنند؟
- طبق حقوق بين الملل و قواعدي كه بر آن حاكم است بخصوص كنفرانس مونته گووي در ۱۹۸۴ حدود آبهاي سرزميني و حاكميت كشورها و همچنين جزاير ايران در آبهاي بين المللي و آبهاي سرزميني ما مشخص شد. به لحاظ حقوق بين الملل و اسناد و مدارك تاريخي و هم به لحاظ واگذاري اين جزاير در ۱۹۷۱ به ايران همه حكايت از حاكميت ايران به اين سه جزيره و حتي آن سوي جزاير هم داشته است. ما تابع قواعد و حقوق بين الملل بوده ايم و برخي از مناطق كه آن سوي مرزهاي آبي ايران قرار داشت اگرچه تحت تملك ايران بود آنها از حيطه حاكميت ايران خارج شد كه تابع همين قواعد حقوق بين الملل بود.
* بحرين هم متعلق به ايران بود كه در همان زمان جدا شد؟
- بحرين هم در ۱۹۷۱ طبق يك توافق از ايران جدا شد. در چارچوب همين قواعد بين المللي و در يك انتخابات محلي بحرين استقلال خود را كسب كرد و البته ايران به خاطر تعهدي كه به قواعد بين المللي داشت پذيرفت كه بحرين كشوري مستقل باشد. امروزه ما نمي توانيم ادعايي نسبت به بحرين داشته باشيم، به همان ترتيب آنها هم نمي توانند نسبت به جزاير سه گانه ما ادعايي داشته باشند.
* نحوه اداره جزيره بوموسي چگونه است؟
- اين جزيره به دليل رهاشدگي مورد توجه چنداني نبود و از همين رو عده اي با حمايت شيخ شارجه در اين جزيره سكني گزيدند تا بدين وسيله ادعا كنند اين جزيره متعلق به آنهاست. البته اين موضوع به دوران اشغال اين جزاير توسط انگليسي ها مربوط مي شد. در سال ۱۹۷۱ كه اين جزاير توسط انگليسي ها به ايران واگذار شد در اين ميان توافقي ايجاد شد كه ايران ضمن كمكهايي كه به شيخ شارجه كند پذيرفت كه تعداد معدود شارجه اي نيز به سكونت خود در بوموسي ادامه دهند. بعدها به دليل مشكلات و بي توجهي ها به اين منطقه و روحيه سازگاري با كشورهاي همسايه خليج فارس مقرر گرديد كه ساكنين تابع حاكميت ما بوده ولي قواعد خودشان را داشته باشند. اداره مشترك جزيره كه ادعاي اماراتي هاست هيچ مبناي حقوقي نداشته و تحت تملك حاكميت جمهوري اسلامي ايران است.
* چندي پيش توطئه اي فاش شد كه به موجب آن برخي از شيخ نشين ها سعي مي كردند با ارسال افرادي به جزيره ايراني بوموسي راه استقلال بحرين را در پيش گرفته و به طريقي اين جزيره را از آن خود بكنند آيا هم اكنون چنين اقدامي عملياتي است يا خير؟
- اين سياست دنبال شده بود يعني آنها سعي مي كردند سكنه عرب خود را در اين منطقه افزايش دهند كه طرح بحرين را در بوموسي نيز دنبال كنند، اما با توجهي كه مسئولين جمهوري اسلامي به اين امر داشتند از سكنه غيربومي اين جزيره پيشگيري شده و هم اكنون سكنه ديگري نمي تواند در آنجا سكني گزيند.
* هم اكنون سفر يك ايراني به اين منطقه لازمه چيست؟ آيا همانند ديگر جزاير مثل كيش و قشم مي توان به آن جزيره سفر كرد؟
- جزيره بوموسي تحت حاكميت ايران بوده و هر كسي خواست مي تواند بدون مشكل به اين منطقه مسافرت كند.
* چرا دولت تاكنون به اين فكر نيافتاده كه تسهيلاتي را براي افزايش بازديد از اين منطقه مهيا كرده و همانند ديگر جزاير توريستي و تجاري شود؟
- به هر حال براي ساكنين جزيره اقداماتي زيرساختي انجام شده و نيازهاي مختلف آنها برآورده مي شود، ولي به هر حال يك جزيره توريستي و تفريحي نيست، ولي اين فكر خوبي است كه به خاطر موقعيت بسيار خوب آن مثل ديگر جزاير تأسيسات اقامتي و تفريحي داير شده و توريستهاي داخلي و خارجي را به خود جلب كند. ما اين حاكميت را به جزاير داريم ولي اينكه چگونه آن را اعمال مي كنيم و در حقيقت به چه طريق مي توانيم چشم طمع ديگران را كور كنيم جاي بحث و كار دارد.
|