پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۳ - سال سيزدهم - شماره - ۳۶۵۷
خبرسازان
Front Page

گفت وگو با يك لحاف  دوز هم كاريست
به جز خدا هيچ كس نبود
031035.jpg
هستي پودفروش: لحاف دوزي ،   لحاف دوزيه جلا ل با كلا ه كاموايي تيره،   پيراهن هاي زيادي كه روي هم پوشيده است و با عينكي طبي و قديمي با قدي كوتاه و جثهاي بزرگ، دوچرخه،   كمون، مشته و مومش را از كوچه اي باريك،  رد مي كرد.
كوچه هاي خلوت، خانه هاي كوچك، تخت هايي با تشك هاي خوش خواب و پتوهاي گلبافت احتياجي به جلا ل ندارند. از درآمدش راضي نيست و مي گويد: با يازده سر عائله كار ديگه اي نمي توانم بكنم. زن و بچه هايم نور كجور مازندرانند. زماني كه زلزله آمد، دولت يك چادر داد و ديگه كمكي نكرد. تركهاي خانه كوچكم را با سنگ گل پوشانده ام. خانم جان كار ما، كار مستجبي است. مردم واجب است لباس بخرند اما واجب نيست روي تشك بخوابند، روي پتو هم مي شود خوابيد.
با صدائي لرز دارادامه مي دهد: آن زمان كه دخترها زياد شوهر مي كردند كار ما هم خوب بود، ولي حالا  پدرها پول جهاز ندارند و پسرها خانه. تا يادم هست، در تهران لحاف دوزي كرده ام، اما نه 25 سال پيش ورامين هم مي رفتم.حالا  ديگر هر لحاف دوزي كه دستش به دهنش رسيده دكان باز كرده است. نوركجوري ها معروفند در لحاف دوزي. همه كجورها لحاف دوز هستند. اصلا  همه لحاف دوزهاي ايران كجوري هستند.
وقتي چاي را روبه رويش گذاشتم و گفتم سرد مي شود، گفت: پدرم كوره چي بود،   ذغال را روي قاطر مي گذاشت و به تهران مي آورد. حمال بود. خانوادگي حمال بوديم. آن زمان پسرعموهايم كه مي خواستند پيشرفتي بكنند و به قول معروف درجا نزنند، كار لحاف دوزي را شروع كردند. ما هم شاگردي آنها را كرديم شايد به جايي برسيم. سون سون، همشون يه سون يعني همه سرو ته يه كرباسيم. هيچ كدام به هيچ جايي نرسيديم. الا ن همه دوره گرديم. صبح تا شب داد مي زنيم لحاف دوزيه يعني جنابعالي اگر لحاف داري بيار بزنيم اگر نه خب نمي زنيم. امروز يه خانمه كه پنبه تشكش را زده بود از من خواست تشك را بدوزم و من 2 تومان كاسب شدم. خدا بده بركت. براي روزي امروزم بس است.
چايش را خورد و من از انواع تشك هايي كه تا حالا  دوخته ازش سئوال كردم. جلا ل 60 ساله، با همه اجتماعي بودنش ولي باز هم خجالتي بود. تشكي كه از پنبه باشه خوب است. پشم هم خوب است اما بعد از يك سال بو مي گيرد. فقير و فقرا تشكشان از كاموا و نخ است. داخلش را پر مي كنند آت و آشغال. من خودم تا حالا  60 سال عمر داشتم و به جز يك شب روي تشك نخوابيدم. بعد از عروسي تشكي كه براي عروسيمان دوخته بودم را دور انداختم. الا ن روي زمين مي خوابم اما براي پارچه تشك بهترين روكش، روكش هاي قديمي است، حاجي اكبري و شاهي پارچه هاي خوش رنگ و گل دار قديمي است، الا ن متقال مي زنند. كتان مي زنند.
جلا ل بلند شد و گفت: خانم اجازه بدهيد بروم كار و زندگي دارم بايد براي زنم تا قبل از عيد پول ببرم.
تا پله ها هم از جلا ل سئوال مي كردم.ديگر سوالا تم را جواب نمي داد و مي خواست برود، اما يكي از باتجربه ها بالهجه شمالي خود او را به حرف كشيد و وقتي در رفتنش راسخ تر شد پولي را در جيبش گذاشت و گفت: اينم ته دشت، بور صوبت ها كن(برو صحبت كن .) باز جلا ل با جثه بزرگ و پاي لنگان به طبقه سوم و اتاق مصاحبه خبرگزاري آمد و باز من با چايي از او پذيرايي كردم.
آقا جلا ل ابزار كارت چيه؟ آهي كشيد وگفت: كمون ، روده گوسفندي است كه از اصفهان مي آيد. دكتر و مهندس از اصفهان مي آيد خب روده گوسفند هم از آنجا مي آيد. مشته از چوب شمشاد است براي زدن پنبه به كار مي آيد. موم هم موم عسل است. وقتي مي خواهيم نخ را محكم كنيم و بكشيم از موم استفاده مي كنيم. نخ و سوزن هم كه هميشه در جيبم است. دوچرخه هم كه حسابي خرج دارد. روغن،   چرخ ... اين آلا ت و ابزار كار ماست كه باهاش يه لقمه نان در مي آوريم خانم جان.
درباره زنش كه سئوال كردم، كمي سكوت كرد بعد با اشكي كه در چشمش جمع شد گفت: خيلي زحمت كش است. سه تا بچه عقب مانده را بزرگ كرده است. صد سال پيرتر از من نشان مي دهد. بچه ها همه چشمشان به دست مادرشان است مادرشان هم چشمش به دست ما. ما هم كه جز خدا كسي را نداريم. خدا روزي رسان است. يكي مرد و يكي مردار شده يكي به درد خدا گرفتار شد.
چرا نمي ري شهر خودت كار كني؟
-خانم شهر ما بن بست است. كار نيست. آب براي كشاورزي نيست. دو تا گاو دارم كه نان خانواده را مي دهد. آنجا كه مي رم مي خورم و مي خوابم. من الا ن 40 سال توي اين كار هستم. از 14 سالگي پادويي مي كردم. آن زمان عقلمان كار نمي كرد. كسي باني ما نبود. راهنمايي نمي كرد. آن زمان كه با زنم ازدواج كردم هر چي گفتم برويم تهران كارمان بهتر مي شود. سوري مي گفت توي تهران سرمان را مي برند كف دستمان مي گذارند مگر از جانم سير شده ام. حرفي كه خانم هميشه مي زد اين بود كه از درخت چنار پرسيدند چرا آنقدر بزرگي، گفت: از بس كه يك جا مانده ام. يعني هر كسي در سرزمين خودش اصالت و بزرگي دارد.
از عروسيتان بگوييد.
-خانم، من تا روز عروسي كه بروم توي حجله، زنم را نديدم. آن زمان حجب و حيا بود. دو دختر و پسري كه نامزد بودند همديگر را مي ديدند فرار مي كردند. زمانه برگشته است. روزي كه عروسي كرديم، قند روي سر زنم شكاندند. انار و سيب روي دامنش انداختند. خروس و مرغ روي سرش پر دادند. عجب دوراني بود با اسب به دنبال زنم رفتم و بيست اسب در بيابان ما را همراهي مي كردند. اين بار راسخ تر بلند شد وبدون حرفي از پله ها پائين آمد وشروع كرد به ور رفتن با كمون و دوچرخه اش تا براي عكسي كه مي خواستيم از او بگيريم، ژست بگيرد.

مخلوطي از موسيقي بوشهري و آفريقايي
031032.jpg
روي جلد سي دي  دي زنگه رو اثر حبيب مفتاح بوشهري نوازنده اي دارد در ساز  كوبه اي دمام مي دمد. حبيب مي گويد كه اين طرح سمبليك، نمادي  است براي نمايش استفاده  متفاوت از سازهاي جنوب ايران در اين آلبوم. حبيب، نوازنده   سازهاي كوبه اي  است و چند سال است كه همراه با سعيد شنبه زاده در كشور هاي  مختف كنسرت هاي مختلفي دارد و با يك گروه موسيقي فرانسوي نيز كار  مي كند. كار حبيب در اين آلبوم تجربيات متفاوت اوست كه سبب شده رويكرد متفاوتي  با توجه به ريشه  آفريقايي،   عرب وهندي به موسيقي  جنوب ايران داشته  باشد. او در گفت وگو با پروانه ستاري، خبرنگار afn مي گويد:
يزله قطعه اي است كه از آفريقايي وارد بوشهري شده است. درددلي است كه مثلا  كارگران موقع كار مي كنند. ما يزله هاي مختلف داريم. اسم قطعه اي كه گروهي مي خوانند مثلا  داخل لنج يا در خود خشكي برگزار مي شود و درددل جاشوها است و رنج هاي ناگفته آنان، يزله است. با يك آفريقايي كه مي گفت ما هم شبيه به اين را داريم و آن را در مزرعه زمزمه مي كنيم من قطعه اي را تنظيم كرده ام كه تركيبي از اين دو يزله است، يعني يزله آفريقايي و يزله بوشهري به طوري كه اگر يك ايراني يا يك تهراني آن را بشنود متوجه نمي شود كه اين يك موسيقي بوشهري است. موسيقي با آفريقايي شروع مي شود و بعد با آهنگ بوشهري همنواز مي شود و اين محسوس نيست.
مفتاح بوشهري دربارهcdجديد خود ادامه مي دهد: اسم كار دي زنگه رو است.  دي در لهجه بوشهري به دو معنا به كار مي رود؛ يكي بزرگ و ديگري مادر. اينجا معناي بزرگ در نظر گرفته شده است. زنگه رو از دو قطعه يكي (زنگر) خرچنگ و (او) كوچك تشكيل يافته است و او حالت تصغير به آن داده است. فلسفه  آن هم اين است كه در بوشهر هنگام ماه گرفتگي ابري كه روي ماه را مي پوشاند را قديم به عنوان يك هيولا  يا يك غول (ما به آن اهل اونا يا از ما بهترون مي گوييم) متصور مي شدند. عده اي هم تصور مي كردند كه ابر خرچنگي است كه دو چنگال خود را دور ماه گرفته است و ماه را اسير كرده و نمي گذارد كه آزاد باشد. آنها در اين لحظه به كنار دريا مي آمدند و با حلب و فلزات سروصدا مي كردند و معتقد بودند كه حتما بايد فلز باشد كه اجنه از صداي آن فرار كنند. من اسم اين افسانه را اسم قطعه گذاشتم و همين قطعه  دي زنگه رو با ديگ و حلب در آن اجرا شده است و مي خواندند: دي زنگه ماه ول كن ماه چهارده ول كن.

مواظب گوش ها باشيد، تايسون مي آيد
031029.jpg
حدود 2 سال پيش، مايك تايسون پا در هر ايالتي مي گذاشت حالش بد مي شد. او از اين ايالت به آن ايالت مي رفت تا بلكه دوباره بتواند جواز مبارزه در بوكس را به دست بياورد، اما هرجا كه مي رفت قبل از آنكه حتي حرفي بزند درها به رويش بسته مي شد. بالا خره در ايالت تنسي دلشان به حال تايسون سوخت و وي موفق به كسب جواز مبارزه در مسابقات بوكس شد. هرچند كه در آن زمان از لنوكس لويس در پيراميه ممفيس كتك مفصلي خورد، اما در كل وضعيت مالي اش بهتر از قبل شد. در سال 2004 تحت عمل جراحي زانو قرار گرفت و براي مدتي طولا ني از ورزش به دور ماند تا دوران بهبودي را طي كند. خيلي ها تصور مي كردند كه شايد اين مصدوميت به مفهوم پايان فعاليت هاي قهرمان سابق دسته فوق سنگين وزن جهان باشد. البته اين فرضيه خيلي هم بي پايه و اساس نبود، چراكه قبل از آن تايسون به دني ويليامز ، مشتزن نه چندان مقتدر بريتانيايي با حقارت هرچه تمام تر باخت. تايسون دوباره قصد دارد به ميدان مبارزه برگردد. دوباره تمرينات را آغاز كرده و با جديت مي خواهد به آمادگي صددرصد برسد. تمريناتش را با فنچ قهرمان سابق جهان آغاز كرده است، اما ظاهرا شرايط به سال 2002-3 شبيه شده است، دوباره يك در ديگر روي تايسون بسته شده است. فنچ كه در استراليا ساكن است، قصد داشت تمريناتش را با تايسون در آنجا ادامه دهد و آخر سال مبارزه اي با تايسون انجام دهد، اما پيتر مك گواران ، وزير مهاجرت استراليا مي گويد به تايسون ويزا داده نخواهد شد، چراكه شرايط اخذ ويزاي استراليا را ندارد. مك گواران يكي از دلا يل ندادن ويزا به استراليا را مصاحبه وي با شبكه تلويزيوني فاكس نيوز اعلا م كرد. در آن مصاحبه، تايسون درباره اتهامش به تجاوز به عنف صحبت كرد. وي به خاطر اين جرم به 3/5 سال زندان محكوم شده بود. تايسون كه هنوز خود را از آن اتهام مبري مي داند، مدعي است واشنگتن كه وي را به اين جرم متهم كرده بود، چشم ندارد او را ببيند و مي خواهد بلا يي سرش بياورد. همين جمله باعث شد تا وزير مهاجرت استراليا درباره تايسون تجديدنظر كند و به او ويزاي ورود به اين كشور را ندهد. مك گواران مي گويد حضور مايك تايسون در ميان شهروندان استراليايي خطرناك است. او چندي پيش با پا روي كاپوت يك اتومبيل رفت و آن را غر كرد. البته همه جا با تايسون 38 ساله اينگونه رفتار نمي شود. مثلا  ايتاليا از تايسون دعوت ويژه به عمل آورد تا در مهمترين جشنواره موسيقي اين كشور يعني سن ريمو شركت كند. البته اين دعوت از سوي شبكه حمايت از زنان در ايتاليا با انتقادات تندي مواجه شد. فنچ دوستدار تايسون اطمينان مي دهد كه هيچ خطري استراليايي ها را از جانب تايسون تهديد نخواهد كرد: من باور دارم تايسون هدفش رسيدن به قله ورزش بوكس است و ذهنش را تصحيح كرده و مثل گذشته رفتار نمي كند.
فنچ هنوز عقيده دارد تايسون يكي از قدرتمندترين بوكسورهاي جهان است و اگر به تمريناتش ادامه دهد، ويتالي كليچكو (قهرمان فعلي فوق سنگين جهان) را شكست خواهد داد، همچنين جان روييز كه اين روزها اين عنوان را با خود يدك مي كشد. فقط مشكل اينجاست كه حريفان بعدي او بايد مراقب گوش خود باشند تا مثل ايواندر هالي فيلد بدون گوش از رينگ خارج نشوند. صحنه اي كه تايسون گوش  هالي فيلد را گاز گرفت، يكي از عجايب بوكس محسوب مي شود.

دكه
030987.jpg
اعدام زندانيان با آتش
اين دومين آتش سوزي گسترده در آمريكاي لا تين در ظرف يك سال اخير است كه بيش از يكصد زنداني را به كام مرگ فرو مي برد. در يكي از زندان هاي جمهوري دومينيكن، درگيري ميان دو باند تبهكار زنداني به آتش سوزي منجر شد و جان دست كم 134 نفر را گرفت. درگيري در نيمه شب آغاز شده بود.
030978.jpg
مار در آستين سازمان ملل
يو. اس. اي تو دي مطلبي به قلم بيل نيكولا س دارد، درباره انتخاب جان بولتون از سوي جورج بوش به عنوان سفير جديد آمريكا در سازمان ملل متحد. نكته اينجاست كه آقاي بولتون به عنوان يكي از تندترين منتقدان سازمان ملل شناخته مي شود. اين يكي از نقل  قول هاي اوست: سازمان ملل 38 طبقه دارد كه اگر 10 طبقه آن را خراب كنيم، هيچ اتفاقي نمي افتد.
030981.jpg
مورچه هاي حروچين
براي آنكه صفحه اول روزنامه ژاپني اوكيناوا تايمز نظرتان را جلب كند، نيازي به آموختن زبان ژاپني نداريد. گرافيك صفحه به اندازه كافي جذب كننده هست. 3 حرف انگليسي شامل T ، O و B در كل صفحه نمايان است و به جز عكس كوچكي كه در بالا ي نيم تا به كار رفته است، اثري از تصوير يا كار تصويري ديده نمي شود. فونت ها نيز به سبك حاشيه جامع المقدمات نگاشته شده است.
030984.jpg
عرب نيوز آمريكايي
اگر از عنوان روزنامه آركانزاس دموكرات گزت فاكتور بگيريم، گويي با يك روزنامه عربي سروكار داريم. تيتر يك، گزارش و عكسي درباره تظاهرات 70 هزارنفري در مركز لبنان است. تظاهركنندگان با در دست داشتن پرچم هاي بزرگ كشورشان خواستار عقب نشيني كامل نيروهاي سوريه از لبنان شده اند. مطلب دوم نيز به افزايش خشونت در عراق در آستانه تشكيل دولت جديد اختصاص دارد.

سرقلم
بونو رئيس بانك جهاني؟
رئيس بانك جهاني نبايد ضرورتا يك بانكدار يا اقتصاددان باشد، ولي مي تواند خواننده هم باشد، البته او آمريكايي نيست و اين امتياز منفي بزرگي است. روزنامه لس آنجلس تايمز نوشت كه بونو، خواننده ايرلندي موسيقي راك، نامزدي شايسته براي احراز رياست بانك جهاني است و در پي اعلا م اين خبر بسياري از هواداران اين خواننده شادمان شدند، اما شعف هواداران اين ستاره راك كه كنسرت هاي زيادي جهت گردآوري اعانه براي محرومان دنيا اجرا كرده، با سخنان منفي وزير خزانه داري آمريكا به ياس تبديل شد.
جان اسنو در مصاحبه اي تلويزيوني بونو را به خاطر فعاليت هاي بشردوستانه اش ستود، ولي گفت: انتظار دارد كه طبق سنت ديرين، يك آمريكايي جانشين جيمز ولفنسون شود. معمولا  يك آمريكايي آشنا با وال استريت يا نظام مالي اين كشور رياست بانك جهاني را عهده دار مي شود و اروپاييان رئيس صندوق بين المللي پول را تعيين مي كنند.
جان اسنو گفت: من چندين تماس تلفني با وزراي دارايي سراسر جهان داشتم كه مي گفتند مي خواهند يك آمريكايي رئيس بانك جهاني شود. وزير خزانه داري آمريكا در عين حال گفت: بونو كارهاي خوب زيادي در دنياي در حال توسعه انجام داده است، اكثر مردم بونو را به عنوان ستاره راك مي شناسند، وي از يك لحاظ ستاره راك جهان درحال توسعه نيز هست و از طرف ديگر او بده و بستان توسعه را درك مي كند. حاميان نامزدي بونو معتقدند كه وجهه بانك جهاني به عنوان متولي توسعه در دو دهه اخير به دليل سرزنش شدن براي هر بحران اقتصادي بزرگ جهان خدشه دار شده است و كسي به خوبي اين خواننده راك نمي تواند ازاين موسسه كلا ن مالي زنگارزدايي كند. آنها به انتخاب آرنولد شوارتزنگر، هنرپيشه فيلم هاي اكشن هاليوود، به عنوان فرماندار كاليفرنيا اشاره و استدلا ل مي كنند، همانگونه كه اين بازيگر اتريشي تبار توانسته است به عالم خشك سياست بزرگترين ايالت آمريكا روح تازه اي بدمد، بونو نيز مي تواند مهمترين نهاد اقتصادي جهان را احيا كند.
طرفداران وي همچنين مدعي اند كه بونو با توسل به اعتبار نامش مي تواند كشورهاي ثروتمند جهان را به بخشش بدهي كشورهاي كمتر توسعه يافته متقاعد كند، خاصيتي كه كمتر در اقتصاددانان ديده مي شود و ارزش شكستن عرف آمريكايي بودن رئيس بانك جهاني را دارد. وزير خزانه داري آمريكا بخشي از تيم دولت جورج بوش است كه ماموريت يافته، جانشيني براي آقاي ولفنسون بيابد. دولت بوش يافتن جانشين براي آقاي ولفنسون را از اوايل ژانويه آغاز كرده و گفته است كه با ساير اعضاي بانك جهاني كه 184 عضو دارد، رايزني خواهد كرد.

چارچوب
نابود كننده ها
031026.jpg
اين دو چهره اي را كه در عكس مي  بينيد در تاريخ سينما هزاران سياه لشكر را تارومار كرده اند. آرنولد شوارتزنگر، فرماندار كنوني ايالت كاليفرنيا در حال مچ انداختن با سيلوستراستالون، راكي اسبق و رمبو سابق ديده مي  شود. آنها كه زماني به عنوان نماد خير جامعه آمريكا مقابل نيروهاي شر زميني و فضايي و داخلي و خارجي محسوب مي  شدند، در مراسم Reality Show شبكه تلويزيوني CNBC حضور يافته اند. آرنولد به تازگي به استفاده از داروهاي استروئيدي  نيروزا اعتراف كرده است. او و همتايش در اين عكس نشان چنداني از هيبت نابود كننده هاي بزرگ سينماي هاليوود ندارند. آنها فقط مي  توانند از اين پس در نقش پدر بزرگ هاي قوي هيكل اما مهربان ظاهر شوند.

كوتاه  تر از گزارش
مدرسه نيمه شبانه
حتي مدارس شبانه هم نيمه شب تعطيل هستند، اما يك پسربچه 8 ساله آلماني نيمه شب راهي مدرسه شد و وقتي كه در مدرسه را بسته ديد، تصميم گرفت به خانه برگردد، ولي در راه پليس او را دستگير كرد. پسرك به پليس توضيح داد كه به مدرسه رفته بود، اما مدرسه تعطيل بود و حالا  در حال بازگشت به خانه است و ماموران پليس به او گفتند كه ساعت 3 نيمه شب است. او تازه متوجه شد وقتي كه ساعت زنگي اش زنگ زده بود، چشمان خواب آلودش به او دروغ گفته بودند. پليس پسربچه را به خانه رساند، اما والدين نگران هنوز خواب بودند.
031098.jpg
حقوق 6/4 كيلوگرمي
چين كشور قانونمندي است و حقوق كاركنان هرطور كه شده بايد سر موعد مقرر پرداخت شود، حتي اگر قرار باشد به دليل كمبود اسكناس تمام حقوق كارمندان با سكه هاي پول خرد پرداخت شود. اخيرا يك شركت اتوبوسراني در چين حقوق ماهانه كاركنانش را به سكه پرداخت كرد، چراكه بانك محلي از تبديل سكه هاي شركت اتوبوسراني به اسكناس خودداري كرده بود. در چين مسافران اتوبوس به جاي بليت پول خرد مي دهند. شركت اتوبوسراني  هاودو ديستريك به هر كدام از 500 كارمند خود، يكهزار سكه يك يواني به عنوان حقوق ماه فوريه پرداخت كرد. بيچاره هر كارمند اين شركت كه مجبور بود كيسه اي از پول خرد را به وزن 6/4 كيلوگرم با خود به خانه ببرد.
مسوول بانك محلي گفت: كمبود نيرو در بانك باعث شد نتوانيم درخواست شركت اتوبوسراني را به انجام برسانيم.
ياغي 8 ساله
مدارس آمريكايي هر چند وقت يك بار حوادث عجيب و غريبي را تجربه مي كنند. ويليام اسبورگ نام محصل شرور 8 ساله اي است كه چند روز پيش تمام مدرسه را به هم ريخت. او در كلا س درس ناگهان با معلم خود درگير شد و با كله خود ضربه اي محكم نثار صورت معلم كرد. بعد از آن ويليام از مسوولا ن مدرسه كه براي پيگيري موضوع خود را به محل حادثه رسانده بودند، با مشت و لگد پذيرايي كرد و تمام ميز و نيمكت هاي كلا س را به هم ريخت، اما وقتي دستبند را در دستان خود ديد، فهميد كه نمي تواند حريف پليس شود.
پليس، ياغي كوچك را به والدينش سپرد.
هيتلر بمب اتم داشت؟
راينر كارلش در كتابي به نام بمب هيتلر كه هنوز به چاپ نرسيده است، ادعا مي كند كه نازي ها در جنگ جهاني دوم راكتورهسته اي در اختيار داشته اند و آن زمان او در مركز آلمان مسووليت امتحان سلا ح هاي هسته اي را برعهده داشته است. اين كتاب در تاريخ 14 مارس 24( اسفندماه) منتشر خواهد شد.
كارلش، بنابر اسناد و مداركي كه از سال 1941 و از ميان دفتر خاطرات روزانه محقق آمريكايي نيروگاه هسته اي و جاسوس شوروي در اختيار دارد، مي گويد سلا ح هاي هسته اي براي بمباران مناطق جنگي دشمن به دست هواپيماهاي ارتش هيتلر به اندازه كافي كامل و پيشرفته نبودند. در اواخر سال 1938 آلمان براي پس گرفتن دالن دانزيك به لهستان حمله كرد و هيتلر براي آنكه با قدرت بيشتري بتواند دست به كشورگشايي بزند، دانشمند معاصر آن زمان يعني اينشتين را تحت فشار قرار داد تا براي نازي ها بمب اتم بسازد، اما اينشتين كه بعد از انجام بخشي از كار، دريافت كه امكان دارد هيتلر با در اختيار داشتن بمب اتم فاجعه عظيمي را در جهان به بار بياورد، به هر نحوي كه بود از آلمان فرار كرد و رهسپار آمريكا شد تا دانش اتمي خود را در جهت استفاده هاي غيرنظامي در اختيار اين كشور قرار دهد. به هر حال به جاي هيتلر، روزولت رئيس جمهوري آن زمان آمريكا بزرگترين فاجعه تاريخ را در هيروشيما و ناكازاكي رقم زد.

|  ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   خبرسازان   |   دخل و خرج  |   در شهر  |   زيبـاشـهر  |
|  محيط زيست  |   يك شهروند  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |