بائز، محقق ونزوئلا يي مي گويد انگيزه پژوهش هاي تاريخي او در خصوص نابودي كتابخانه ها به خاطرات دردناك كودكي خود او و مشاهده از ميان رفتن كتابخانه شهرش در اثر سيل در شهر سان فليكس، در جنوب شرقي ونزوئلا  برمي گردد. او از همان اوان كودكي كتابخانه ها را گرامي مي داشته چرا كه در ساعاتي كه پدر و مادرش به كار روزانه مشغول بوده اند او به حال خود نزد اقوامي كه در كتابخانه شهرداري شاغل بوده اند رها مي شده و تمام روز را به مطالعه مي  گذرانده است.
حاصل نهايي تحقيقات فرناندو بائز در اين زمينه در كتاب تاريخ جهاني كتابسوزي منعكس است. او در اين كتاب نابودي فاجعه آميز كتاب و كتابخانه  هايي نظير كتابخانه اسكندريه  كه در سال 48 قبل از ميلا د تماما سوخته و از ميان رفته است  يا كتابسوزي هاي ميليوني نازي ها را به ثبت رسانده و مورد تحليل قرار داده است.
بائز حالا  به آمريكا و متحدانش اتهام وارد مي كند كه آنها در غارت گسترده تمدن بين النهرين نقش اساسي ايفا كرده اند.
او مي گويد:من قبل از هر چيز به عدول آن كشور از مواد كنوانسيون لا هه  كه صراحتا بر حفاظت اموال فرهنگي كشورها در زمان جنگ تاكيد دارد  اشاره مي كنم. اين جرمي است كه قانونا جنايي محسوب شده و درست به همين دليل هم هست كه واشنگتن از امضاي اين عهدنامه و سند الحاقي سال 1999 به آن خودداري مي ورزد. ممكن است كه همين خود يكي ديگر از دلا يلي باشد كه دولت جورج بوش چنين مصرانه خواستار مصونيت حقوقي سربازان آمريكايي است. در اين جريان البته نه تنها آمريكا، بلكه متحدان او در اين جنگ نيز مقصر محسوب مي شوند.
او را جع به نحوه غارت موزه ها توسط مردم مي گويد: درست است، اما جرم ارتش آمريكا مسامحه و سر باز زدن از وظيفه قانوني خود يعني حفاظت كتابخانه ها و موزه ها و اماكن تاريخي است. آمريكا به رغم هشدارهاي قبلي سازمان يونسكو، سازمان ملل، انستيتوي مطالعات شرقي دانشگاه شيكاگو و شخص مارتين سوليوان - سرپرست سابق كميته مشورتي رئيس جمهور در امر ميراث هاي فرهنگي  در اين زمينه كوتاهي كرده است. عراقي هايي كه به اين غارت ها دست زده بودند اهمال آمريكايي ها را در حكم چراغ سبز در اين غارت بي حساب تعبير مي كرده اند.
جرم آمريكا نه فقط اهمال، بلكه تخريب آشكاراست. در ماه مه سال 2004يعني يك سال پس از خاتمه جنگ و در جريان رويارويي با جنگندگان طرفدار مقتدي صدر، در اثر آتش سربازان آمريكايي و متحدان آنها، 40هزار اثر خطي مذهبي سوخته است. سربازان آمريكايي به محض اينكه دريافتند شهر اور در جنوب عراق محل تولد ابراهيم نبي بوده است شروع كرده بودند به كندن آجرهاي قديمي آن و به عنوان سوغات با خود مي برده اند.
بائز ادامه ميدهد: سربازان لهستاني وسايل نظامي سنگين خود را تا نزديكي هاي كاخ بخت النصر - كه قدمت آن به قرن ششم پيش از ميلا د مي رسد - برده و قسمتي از آن را آسفالت كرده و به آن خسارت هاي جبران ناپذيري وارد آورده اند. برخي نيز سعي كردند آجرهاي دروازه اشتر را كنده و با خود ببرند. به همه اينها فرو ريختن قسمتي از ديوارهاي باستاني را به دليل تردد مداوم نفربرهاي آمريكايي و هليكوپترهاي آنها بايد اضافه كرد. سربازان آمريكايي روي ديوارهاي تاريخي يادگارهايي نوشته اند نظير من اينجا بودم يا من عاشق مري هستم!
سوالات ديگري از وي مي شود كه چنين است:
اين چيزها تاثير متقابلي بر خود ايالا ت متحده هم داشته است؟
بله، يكي از اثرات آن پيوستن مجدد آمريكا به سازمان يونسكو بوده است. آمريكا در دوره ريگان 1981-1989 به بهانه اينكه اين سازمان در باطن يك سازمان كمونيستي است از عضويت آن خارج شده بود. مقامات پنتاگون و وزارت خارجه تلا ش مي كنند آثار منفي عمل خود را به گونه اي لا پوشاني كنند.پليس نظامي آمريكا عامل بازيابي مجسمه بانوي ورقا كه به موناليزاي بين  النهرين شهرت دارد، بوده است. اين مجسمه مرمرين 5200 سال قدمت دارد و از اولين آثار هنري تاريخ بشر كه در آن چهره انسان تصوير مي شود، به شمار مي آيد.
ابعاد اين خسارت تا چه اندازه است؟
ارزش مالي بانوي ورقا به حدود 100 تا 150 ميليون دلا ر مي رسد. يك لوح خط ميخي سومري يا يك لوح آشوري مي تواند خارج از مرز حتي تا 57 هزار دلا ر نصيب دارنده آن بكند. برخي از عراقي ها شروع كرده اند به خريداري كتاب هاي قديمي و آنها را به كتابخانه ها باز مي گردانند. ابعاد خسارت ها با اين همه از اندازه خارج است. حدود يك ميليون جلد از كتاب هاي كتابخانه ملي بغداد سوخته است كه از آن ميان مي توان به اولين نسخه هاي دستنويس هزار و يكشب و رساله هاي رياضي عمرخيام و مقالا تي از ابن سينا و ابن رشد اشاره كرد.
گفته مي شود هزاران قطعه اثر تاريخي از موزه ملي آثار باستاني هم مفقود شده است؟
ابتدا به نظر مي رسيد به حدود 170 هزار اثر خسارت وارد شده باشد، اما بعدا مشخص شد كه 25 اثر معروف و حدود 14 هزار اثر كمتر شناخته شده ناپديد شده اند. اعلا م بخشودگي عمومي باعث بازگرداندن 3500 اثر شده است. با اين همه علا وه بر كتابخانه و موزه ملي، كتابخانه الا وقاف كه 5 هزار اثر دستنويس اسلا مي را در خود جا مي داد و نيز كتابخانه هاي دانشگاهي و كتابخانه بيت الحكمه دچار خسارت شده اند. در اين گير و دار روي هم رفته حدود 10 ميليون سند از ميان رفته است.
به نظر شما اصولا نيروهاي نظامي دشمنان كتاب محسوب مي شوند؟
خير، من اينطور فكر نمي كنم. به نظر من روشنفكران از همه بدتر هستند. اين روشنفكران هستند كه دست به كتابسوزي مي زنند. ولا ديمير نابوكوف 1899 - 1977 در حضور دانشجويان خود كتاب دن كيشوت را آتش مي زد. تبهكاراني نظير آدولف هيتلر و اسلوبودان ميلو سوويچ خودشان عاشق كتاب بودند. صدام حسين خودش سه رمان نوشته است. ژوزف گوبلز نابغه معروف نازي لغت شناس و زبان شناس بود. بسياري از كساني كه آمريكا را در حمله به عراق تشويق مي كردند به قشر آكادميك تعلق دارند. اين هم يكي ديگر از پارادوكس هاي جهان ما است كه مخترعان كتاب هاي الكترونيك به بين النهرين يعني مهد تمدن بشر و محل تولد كتاب و تاريخ بازمي گردند و همان ها را نابود مي كنند.

سيامك قليچ  خاني -به نظر مي رسد كسب 7 امتياز از دور رفت بازي هاي مقدماتي جام جهاني براي كشورمان آينده اي درخشان پيش روي ماست؛ حضور در جام جهاني كه آرزوي 70ميليون ايراني است. اگر انتظار خواندن مطلبي كاملا  خوشبينانه را داريد از خير اين مقاله بگذريد، چرا كه قصد واگويه مسايل تازه ايست كه مسلما روند فعلي تيم ملي را دستخوش بازي هاي حاشيه اي بزرگتر كند. فوتبالي كه شخصيت و هويت تازه يافته و به درجه اي از بلوغ رسيده كه بتوان به آن تكيه كرد، ولي نگرش ها، برداشت ها و خودخواهي هاي فردي آفتي است كه مي تواند طراوت تيم ملي را بگيرد.
حقيقت شيرين اين است كه هيچگاه اينگونه مقتدرانه به سوي جام جهاني حركت نكرده ايم، اما واقعيت تلخ آن است كه مثلا  مدير عامل فولا د، با زيركي تمام موفقيت هاي تيم ملي را زير سوال برده است. براي او بازي نكردن ايمان مبعلي فاجعه اي است به اندازه عدم راهيابي به جام جهاني.
مدير فولا د روزهايي كه ميرزا پور شهرستاني جايگزين بزرگان شد را به ياد نمي آورد يا روزهاي تثبيت جلا ل كاملي مفرد (كه با در نظر گرفتن سن واقعي نبايد در جمع اميدها مي ماند.)
در اين باره بايد به نكته اي اشاره كرد. وقتي علي موسوي، رعنايي كه هنوز 27سال هم ندارد، از تيم اخراج مي شود بايد به سليقه مربي كروات فولا د احترام گذاشت، اما اگر نويدكيا هافبك بوخوم آلمان در تيم ملي به ميدان مي رود و مبعلي ذخيره است،مي توان به مربي تيم ملي حمله كرد چرا از يك موضوع مشترك دو تفسير متفاوت وجود دارد؟ مثال ديگر جواد كاظميان است كه اعتراض مي كند؛ من از 18 سالگي ذخيره تيم ملي بودم چرا در 23 سالگي باز هم ذخيره هستم يا اينكه در جايي گفته مربي تيم ملي از ترس تماشاگران پرسپوليس در تهران من را به نيمكت ذخيره ها مي برد، اما در پيونگ يانگ حتي در غياب دايي و خداداد، من نيز راهي سكوي تماشاگران مي شوم. جالب اينكه رضا عنايتي نيز مدعي است. همه يادشان رفته يك تيم كه به ميدان مي رود 11 نفره است. تجارب تلخ دوره هاي گذشته براي ما درس نخواهد شد؛ مراحلي كه با اقتدار پيش رفتيم و سپس سقوط كرديم.
راه رسيدن به موفقيت در فوتبال مشخص است، اما ظاهرا فضاي فوتبال ايران مثل گذشته است و تغيير نمي كند. اين فضا را كنار بازي هاي مقدماتي جام جهاني دوره قبل و تمام مقدماتي هاي المپيك بگذاريد. اينجا ديگر ايراد از ماست، حرف نوستالژي در فوتبال كه بشود، مي توانيم از گل پرويز قليچ خاني در تهران به استراليا بنويسيم، از گل خداداد، از پيروزي هاي حماسي، از شكست آمريكا، از قهرماني در آسيا و ... بنويسيم و چه خوب بنويسيم. اما همبستگي، اتحاد ملي، گذر منيت ها و خودخواهي و ... را نمي توانيم يا عمرمان قد نمي دهد يا هواي فوتبال ما تا بوده، همين بوده؛ آلوده.
در فوتبال بيرون، فنا سهم شكست خوردگان است، اما اينجا اگر پيروز هم بشوي سهم تو چيز بيشتري نيست!

قرار است پاپ در كنار اسلا ف خود در سرداب محراب اصلي كليساي جامع سنت پيتر به خاك سپرده شود. گزارش هايي در دست است حاكي از اينكه خود او خواسته است در لهستان به خاك سپرده شود اما كارشناسان اين موضوع را بعيد مي دانند.
گزارش هاي ديگر حاكي از آن است كه مقامات لهستان مي خواهند قلب پاپ از بدنش خارج شود و در كراكو كه پاپ زماني كاردينال آن بود، به خاك سپرده شود. دكتر پولا رد مي گويد اين امر بعيد است اما تا اواخر قرن 19، به خاك سپرده شدن قلب پاپ جدا از بقيه پيكر او مرسوم بود.
بر مبناي سنن، پس از درگذشت پاپ، نام تعميدي او سه بار صدا زده مي شود. اگر پاسخي نيامد، او را مرده تلقي مي كنند.
در مراسمي كه با حضور عده اي محدود برگزار مي شود، مهر پاپ و انگشتر او (موسوم به حلقه ماهيگير) شكسته مي شود. اين اقدام امروزه جنبه نمادين دارد، اما در اصل براي جلوگيري از جعل هويت او و امضاء اسناد تقلبي انجام مي شده است.
در واتيكان تشريفات سفت و سختي درباره مرگ پاپ وجود دارد. خبر از طريق دستگاه اداري واتيكان (موسوم به كوريا) منتقل مي شود و سفراي خارجي و سران كشورهاي جهان رسما در جريان آن قرار مي گيرند. اما خبر درگذشت او را براي نخستين بار راديوي واتيكان در سراسر دنيا منتشر مي كند.
انتظار مي رود مراسم خاكسپاري وي به يكي از بزرگترين گردهمايي هاي رهبران جهان در تاريخ بدل شود.
مراسم خاكسپاري قرار است روز جمعه ساعت ده صبح به وقت رم (هشت به وقت گرينويچ) برگزار شود و احتمالا  شمار رهبران جهان و سران كشورهايي كه در اين مراسم حضور مي يابند بيش از هر رويداد ديگري در سالهاي اخير خواهد بود.

حميد عليدوستي بدون شك سرشناس ترين داغدار مراسم بي رحم چهارشنبه سوري سال گذشته بود، اما اين چيزي نيست كه بشود به آن باليد. مربي سابق پيكان و تيم ملي جوانان روزهاي داغداري را بايد در بيكاري سپري كند و به آثار فرزند از دست رفته اش و ردپاي وي در گوشه گوشه خانه چشم بدوزد. عليدوستي مي گويد: نمي خواهم بگويم به من الهام شده بود، اما آن شب خيلي دلهره و دلشوره داشتم. برخلا ف هميشه كه نماز را به تعويق مي انداختم، آن شب درست موقع الله اكبر نماز مغرب را خواندم تا بلكه دلشوره ام برطرف شود.
او به پويان توصيه كرده بود كه در آن هياهو پا از خانه بيرون نگذارد، اما در برابر اصرار فرزندش سرانجام تسليم شد و ترجيح داد از پشت پنجره حركات وي را كه در محوطه حياط مجتمع مشغول بازي بود، زيرنظر بگيرد و مراقبش باشد: از پنجره مواظبش بودم. كاشكي نارنجك 4 متر آنطرف تر به زمين مي خورد. البته انتظار ندارم به فرد ديگري برخورد مي كرد. نارنجك پرتاب شده از پشت بام يكي از آپارتمان ها مستقيما به كوله پشتي پويان كه پر از نارنجك بود، خورد و عليدوستي كوچك را به قتل رساند. حميد عليدوستي ظاهرا با اين مصيبت كنار آمده است، اما: بيشتر براي همسرم ناراحتم. مي ترسم كم بياورد. خود من براي اين بچه خيلي وقت گذاشتم، حتي بيشتر از يك مادر. وقتي او را در آلمان به دنيا آورديم، از زمان شيرخوارگي تا دم مرگ در همين منزل بزرگش كرديم. حالا  هم نمي توانم جاي خالي او را در اين خانه ببينم.
بايد هر چه سريع تر از اينجا برويم. پدر داغديده به دنبال راهي براي فرار از محل حادثه مي گردد: كاش نارنجك 4 متر آنطرف تر مي خورد !
طي اين مدت، يك اتفاق عجيب ديگر نيز براي او رخ داد. چندي پيش برگه اي را دريافت كرد كه به استناد آن بايد بابت حقوق دريافتي از باشگاه پيكان مبلغ 6 ميليون تومان ماليات پرداخت مي كرد. اين در حالي است كه وي در زمان مربيگري در اين تيم كه به 4 سال قبل برمي گردد، فقط 19 ميليون تومان به عنوان دستمزد دريافت كرده بود: سر در نمي آورم. تا حالا  رسم نبوده از مربيان ماليات بگيرند؛ آن هم با چنين درصدي. مهاجم اسبق تيم ملي فوتبال ايران آخرين بار به عنوان سرمربي تيم ملي جوانان به كار اشتغال داشت و پس از اخراج ازاين تيم هنوز نتوانسته است به فوتبال برگردد. او مي گويد: خيلي دوست دارم بار ديگر مربيگري كنم. چند وقت قبل از باشگاه هاي پگاه گيلا ن و برق شيراز تماس گرفتند، اما در نهايت با مربيان ديگري به توافق رسيدند. حميد عليدوستي به خاطر بركناري اش از تيم ملي جوانان از دادكان و فدراسيون فوتبال گله اي ندارد، اما از شرايط حاكم بر فوتبال پايه گله مند است: مدام مي رفتم مسابقات ليگ سراسري جوانان را تماشا مي كردم، اما چيزي دستگيرم نمي شد. فوتبال ما از پايه خراب است. چرا تيم هاي استقلا ل و پرسپوليس يك تيم جوانان يا اميد درست و حسابي قدرتمند ندارند؟ به هر حال، او در پي راهي براي فرار از آثار اين داغ است. شايد بازگشت به مربيگري راه نسبتا مناسبي باشد يا حتي فروش خانه!

اين پيرمرد سرحال چيني از خيلي جوان ها جوانتر است و قصد حضور در مسابقه دو 100 متر صدساله ها را دارد.
گواكاريو 105 ساله مشعل دار دهمين دوره اين رقابت بين المللي خواهد بود.
ركورددار 100 متر صدساله ها در حال حاضر در اختيار فيليپ بابينويتز اهل آفريقاي جنوبي است. او در ماه جولا ي سال گذشته با ركورد 30 دقيقه و 38 ثانيه اي خود ركورد پيرمردهاي جهان را 5 ثانيه بهبود بخشيد.

ژان والژان چيني
يك مرد چيني پس از 3 بار تلا ش براي كيك دزدي در عرض يك ساعت و آن هم از يك شيريني پزي دستگير شد. سارق 36 ساله براي اولين مرتبه چاقو به دست وارد مغازه شد و از صاحب آن تقاضاي 2عدد كيك كرد. صاحب مغازه ماجرا را جدي نگرفت و به پليس اطلا عي ندارد، اما 10 دقيقه بعد سارق مجددا به مغازه بازگشت و باز هم همان درخواست را تكرار كرد و اين بار صاحب مغازه پليس را در جريان گذاشت. وقتي سارق براي سومين بار هوس كيك خوردن داشت و وارد مغازه شد، ناگهان به دام پليس افتاد. وي در ابتدا وانمود كرد كه يك خارجي است، ولي در نهايت اعتراف به گرسنگي كرد.
انگشت به دهان، اما بدون تعجب
انسان وقتي از موضوعي  هاج و واج بماند انگشت به دهان مي ماند، اما اين انگشت به دهان از نوع جديد و بي سابقه اي است. در يكي از رستوران هاي ايالت كاليفرنيا وقتي يكي از مشتريان مشغول خوردن سوپ خود بود، ناگهان متوجه گوشت سفتي زير دندان خود شد و در نهايت فهميد كه قطعه گوشت 2/5 سانتيمتري يك انگشت با ناخني لا ك زده است. خوشبختانه انگشت به قدر كافي پخته شده بود تا از هر گونه ميكروب و ويروسي عاري باشد. به خاطر لا كي كه روي ناخن وجود دارد احتمال مي رود انگشت متعلق به يك زن باشد.
كمبود محسوس افراد خير
ناقوس يكي از كليساهاي آلمان براي تامين هزينه بازسازي آن فروخته خواهد شد. اين ناقوس در وب سايت كليساي خيابان پتري  هامبورگ در معرض فروش قرار گرفته است. مبلغ لا زم براي بازسازي و ديگر نيازهاي كليسا 150 هزار فرانك برآورد شده است. ما كه كليسا نرفتيم، اما مسلما كليساي بي ناقوس رنگ و بوي هميشگي را نخواهد داشت.
63 ساعت در يخ
امان از مردم بيكار. برادر و خواهري ليتوانيايي ركورد جهاني ماندن در يخ را شكستند، ركوردي كه مشخص نيست به چه درد مي خورد. اين 2 برادر و خواهر ليتوانيايي توانستند به مدت 63 ساعت و 31 دقيقه و 15 ثانيه در قالب يخي باقي بمانند.
اين 2 تبعه ليتوانيايي روز پنج شنبه گذشته وارد قالب يخي شدند و يكشنبه از آن بيرون آمدند.
آخرين ركوردي كه در اين باره بر جاي مانده بود يك ساعت و 51 دقيقه بود!
زلزله رهايي بخش!
AFP اين هديه غير منتظره اي بود كه هيچكس آن را رد نكرد. در پي زمين لرزه شديد در جزيره نياس اندونزي و خراب شدن ديوارهاي يك زندان، بيش از 100 زنداني فرار كردند.
به گفته مسوولا ن پليس اندونزي در پي زمين لرزه 8فروردين كه موجب تخريب حدود 7هزار ساختمان در جزيره نياس اندونزي شد، حدود 180 زنداني نيز خوشحال و خندان از زندان شهر گيونگ سيتولي گريختند البته قصد آنها نه فرار كه حفاظت از جان عزيزشان اعلا م شده است. نكته جالب اينكه مقامات پليس اندونزي از اين جمع از ديگر زندانيان نيز خواسته اند خود را به مقامات معرفي كنند!