چهارشنبه ۲۴ فروردين ۱۳۸۴ - سال سيزدهم - شماره - ۳۶۷۲
    حسن يكتاپناه و فيلم آخرش در خليج تايمز
تلخ و ناتمام مثل كوچ
032355.jpg
بي خانماني، نااميدي و مشكلا ت سياسي از جمله سوغاتي هايي هستند كه نصيب مهاجران مي شوند. فيلم من از اين افراد حمايت نمي كند و من معتقدم آنچه آنان براي آينده خود تصور مي كنند سرابي بيش نيست
مارتين گاني - همچون اغلب فيلم هاي سينماي معاصر ايران، فيلم داستان نا تمام ساخته حسن يكتا پناه، در ظاهر به بيان داستان ساده اي مي پردازد ولي آن روي سكه بيانگر حقايق مهم و تلخي است.
حسن يكتاپناه، فيلمساز ايراني، مردي خوشصحبت و ميانه رو است كه هميشه لبخند زيبايي بر لبان دارد. بعد از فيلم جمعه ، داستان نا تمام با بيان داستاني قوي از معضل معاصر ايران يعني مهاجرت غير قانوني به خارج از كشور، دومين فيلم وي به حساب مي آيد. به عنوان اولين سوال از يكتاپناه پرسيدم: چرا تصميم گرفتي فيلم جديدت را با حال و هوايي كاملا  متفاوت از اولين فيلمت - جمعه بسازي؟
فيلم جمعه درباره يك افغان است كه به ايران مهاجرت مي كند و محوريت اين دو فيلم با يكديگر كاملا  در تضاد است.
مي خواهم قضيه را برايتان از آخر تعريف كنم. فيلم داستان ناتمام در تقابل جمعه ساخته شده است. وقتي كه اولين فيلم خود را به پايان رساندم از نتيجه كار راضي نشدم چرا كه همه ماجرا گفته نشده بود و حالا  مكمل آن را ساخته ام ولي هنوز آن طور كه بايد رضايت خود را به دست نياورده ام. ناگفتني هاي زيادي بر جاي مانده است، عنوان فيلم جديد، من را به ادامه كار در اين زمينه تشويق مي كند؛ حركت به سوي پيشرفت.
يكتا پناه كه اكنون 40 ساله است حرفه خود را در سن 20 سالگي با كار به عنوان دستيار و در كنار بزرگاني همچون عباس كيارستمي و جعفر پناهي كه هر دو از برندگان جايزه شير طلا يي جشنواره فيلم ونيز هستند، آغاز كرد. يكتا پناه ردپاي پناهي را تا جايي دنبال كرد كه توانست به خاطر فيلم جمعه دوربين طلا يي كن را از آن خود كند. فيلم جديد او نيز با شركت در جشنواره فيلم لوكارنو در سوئيس، جايي كه من وي را در آنجا ملا قات كردم، باعث شد تا بتواند خود را در حد و اندازه هاي يك فيلمساز جهاني مطرح كند.
يكتاپناه براي روايت داستان خود شيوه منحصر به فرد و بي سابقه اي اختيار كرده است. داستان ناتمام در حقيقت مستندي است كه در آن گروهي از افراد مهاجر به سرپرستي يك قاچاقچي حرفه اي سعي به خروج غير قانوني از ايران را دارند. يك فيلمساز جوان به همراه يك خبرنگار نيز براي اينكه بتوانند به دنبال آنها از كشور خارج شوند، پول هنگفتي به ليدر گروه مي پردازند. در آغاز مهاجران هيچ كاري به كار فيلمساز و خبرنگار ندارند و با رفتار محتاطانه خود و با گذاشتن ماسك روي صورت هايشان سعي دارند هويتشان ناشناخته باقي بماند. ديري نمي گذرد كه فيلمساز و خبرنگار را از اتوبوس پياده و در ناكجا آباد رهايشان مي كنند. اما اين دو در ادامه به هر طريقي كه شده خود را به اتوبوس مي رسانند و مجددا با گروه همسفر مي شوند.
پس از گذراندن قسمتي از مسير، كاروان فراري با نيروهاي پليس رو به رو مي شود.
فيلمساز جوان با هوش و ذكاوت خود راه چاره اي پيدا مي كند و پليس را متقاعد مي كند كه اين عده بازيگرند و براي مستندي كه او مي سازد بازي مي كنند. بعد از اين ماجراي فيلم در حال و هواي صميمانه اي جريان پيدا مي كند و رابطه ميان اعضاي گروه بسيار گرم و مطلوب مي شود.
از او سوال كردم كه چرا مستقيما يك فيلم مستند نساختي و پيام فيلم را در قالب شخصيت ها ارايه كردي؟
من يك فيلمساز هستم و براي بيان حقيقت از راهكارهاي سينمايي استفاده كردم تا اثر مطلوب كار خود را به دست بياورم. فيلم سينمايي بسيار جالب تر و تاثير گذارتر از يك مستند خواهد بود. دوربيني كه در اتوبوس هست يك دوربين سرزده و فضول نيست كه يكباره براي تهيه گزارش داخل شده باشد، بلكه مهاجران وجود اين دوربين را فرصت مناسبي مي دانند تا از طريق آن به جهانيان بگويند كه به چه دليل دست به انجام چنين كاري زده اند. آنها جلوي دوربين ماسك هاي خود را برمي دارند تا بيش از اين خودشان را از خودشان پنهان نكرده باشند و از شناسايي شدن و جريمه احتمالي به خاطر عمل غير قانونيشان خودداري نمي كنند و شروع به گفتن داستان زندگيشان و انگيزه شان از مهاجرت مي كنند. بيان انگيزه ها براي آنها خيلي سخت نيست، اما وقتي كه قرار مي شود از چيزهايي كه در مقصدشان انتظار دستيابي به آنها را دارند، صحبت كنند، نمي توانند توجيه منطقي ارايه دهند.
يكتاپناه مي گويد: يك مهاجر هميشه به تمامي عواقب كار خود واقف نيست، از نظر شخصيتي ثباتي ندارد و دچار چند هويتي مي شود. چنين افرادي معايب و محاسن كار خود را به خوبي نمي سنجند. بعضي از دوستان خود من كه به آمريكا رفته اند، حالا  در آنجا همان احساس نيمه خوشي را كه در ميهنشان داشته اند، ديگر ندارند.
كارگردان داستان نا تمام به تاثير كار خود بسيار اميدوار است. او مي گويد: بعضي از ديالوگ هاي فيلم ميان فرهنگ هاست. وي معتقد است تاثير يك كار سينمايي كمتر از تاثير يك كنفرانس رسمي پيرامون موضوع فرهنگ هاي دروني نيست. شايد بهتر باشد سازمان ملل از سرمايه بيشتري در بخش صنعت سينما استفاده كند. مي خواهم قدرت سينما را با به كارگيري شخصيت هاي نمادين به همگان نشان دهم.
سوالي كه درسراسر فيلم مطرح مي شود اين است كه چرا مردم، خانه، عشق، فرهنگ، زبان و خيلي چيزهاي ديگر را ترك مي كنند تا در مملكت غريب كه در آنجا از هيچ حقي و حقوقي برخوردار نيستند به عنوان مهاجر غير قانوني و با آينده اي مجهول حاضر شوند؟
مسافران ناكجا آباد كشورهاي جهان سوم و حتي كشورهاي پيشرفته واقعا انسان هاي عجيبي هستند و با انجام اين معامله كلا ه بزرگي سرشان مي رود. آنها وطن خود را ترك مي كنند تا به كار (هر نوع كاري)! مزايا، پول، شخصيت و آينده بهتري دست پيدا كنند، اما آنچه در نهايت عايدشان مي شود گوياي مطلب ديگري است. فقر، بي خانماني، نااميدي و مشكلا ت سياسي از جمله سوغاتي هايي هستند كه نصيب مهاجران مي شوند. فيلم من از اين افراد حمايت نمي كند و من معتقدم آنچه آنان براي آينده خود تصور مي كنند سرابي بيش نيست و هر جايي كه باشند آسمان آبي خواهد بود. به علا وه من در فيلم قصد سركوب وزير سوال بردن آنها را هم ندارم تنها مي خواهم راوي يك واقعيت باشم و معناي واقعي كلمه مهاجرت را به آن بازگردانم.
فيلم به ظاهر ساده اما پر مفهوم داستان ناتمام جزو آن دسته از فيلم هايي است كه مي تواند مورد نقد و بررسي بسياري از منتقدان قرار گيرد.
بعضي پلا ن  هاي فيلم با زبان بي زباني خيلي حرف ها براي گفتن دارند. براي مثال در قسمتي يكي از شخصيت هاي مرموز داستان نگاه پر معني و دردناك خود را به دوربين دوخته است و هيچ حرفي به زبان نمي آورد. يكتاپناه مي گويد: بايد با ديدعالي و باچشم دل نگاه كنيم، به او اجازه حرف زدن ندادم چون سكوتش صحبت مي كرد.
سراسر اين فيلم نمادين يك تراژدي است حتي يكي از صحنه هاي فيلم كه سگ ها به جوان فيلمساز و همراهش حمله ور مي شوند، فضاي فيلم از تراژدي به كمدي تغيير پيدا مي كند، اما لحظات شاد فيلم دوام چنداني ندارند و دوباره موضوعات غم انگيز بر آن حاكم مي شوند.
براي پيدا كردن بازيگران با مشكلي مواجه نشديد؟
از لحاظ هزينه هاي لا زم مشكلي نبود. تمام اعضاي تيم دوستانم هستند كه از دوران بچگي با هم در يك محله بزرگ شده ايم.
آيا اين فيلم درايران نمايش داده مي شود؟
همه ما در ايران زندگي مي كنيم، مسوولا ن قول اكران فيلم را در ايران به من داده اند.
آخرين حرف؟
در چشمان من فرقي ميان رنگ ها، زبان ها، مناطق و فرهنگ ها نيست و هر فرهنگي زيبايي خودش را دارد.
ترجمه:حسام گلبري

پوليتزرخبرنگاران جنگ را بايكوت كرد
032352.jpg
ندا لهردي- جنگ و اتفاقات آن هميشه محدود به مكان و كشور خاصي نيست. مثل جنگ عراق و تاثير حواشي آن روي مسايل مختلف و حتي جوايز پوليتزر كه به نوعي مراسم تحليل و گزارش عملكرد سالا نه مطبوعاتي آمريكايي است.
امسال بخش عكاسي اين مراسم كاملا  تحت تاثير مسايل عراق قرار گرفته بود تا جايي كه حتي يك جايزه هم به عكس هاي غير مرتبط با اين موضوع تعلق نگرفت . 3 جايزه به عكس هايي از لحظه ورود نيروهاي آمريكايي به عراق، سربازان آمريكايي درحال مرگ و خانه هاي ويران عراقي داده شد و در مقابل با وجود سختي پوشش خبري در شرايط جنگ، هيچ كدام از گزارش ها، مقالا ت يا سرمقاله ها شانس دريافت اين جايزه را پيدا نكردند. اين موضوع عجيبي است!
احتمالا  ريشه اين موضوع به زمان جنگ در ويتنام و آسياي جنوب شرقي برمي گردد. اولين جايزه پوليتزر براي موضوع جنگ در سال 1964 به ديويدهالبرستام از نيويورك تايمز و ملكوم دبليو براون از آسوشيتدپرس به خاطر گزارشي از جنگ و سرنگوني رژيم دي يم داده شد. آخرين جايزه پوليتزر مربوط به جنگ ويتنام هم 40 سال بعد به تولدوبليد براي گزارش تحليلي از بي رحمي هاي ارتش سري آمريكا رسيد. علا وه بر اينها براي مدت 4 دهه گزارش هاي جنگ در آسياي جنوب شرقي 9 جايزه و عكس هاي مربوط به آن 5جايزه پوليتزر را از آن خود كردند.
هالبرستام معتقد است كه ايالت متحده قبل از آنكه هيات انتخاب پوليتزر كارش را درباره مسايل روزنامه نگاري و جنگ شروع كند، كاملا  در ويتنام و آسياي جنوب شرقي درگير شده بود! او مي گويد: در واقع نقصي كه در روند توليد اخبار وجود داشت بايد قبل از شروع مراسم شناسايي و برطرف مي شد. اگر بخواهيم منصفانه قضاوت كنيم، شايد گاهي هيات انتخاب آنقدرها كه بايد در اين مورد سخت نمي گرفت.
حالا  بعد ازچند سال مثل اينكه وضعيت روزنامه نگاران آمريكايي نظم بيشتري پيدا كرده است. چون بيشتر از 600 روزنامه نگار وجود دارند كه در پوشش اين شغل كه البته امنيت بيشتري براي آنها به همراه مي آورد، به كارهايي محيرالعقول و كماندويي مشغولند و براي تهيه خبر و گزارش خبري مثل يك سرباز حرفه اي آموزش ديده اند.
ژنرال تومي فرانكس، رهبر نيروهاي متحد آمريكا در حمله به عراق معتقد است اين موضوع باعث تشكيل گروه جديدي از خبرنگاران جنگ شده است. او در مقاله اي با عنوان سرباز آمريكايي مي گويد: در واقع هميشه يك كينه و دشمني بين ارتش و رسانه وجود داشته كه اميدواريم با اين جريان به تدريج از بين برود.
زماني كه جورج بوش از ژنرال فرانكس پرسيد: اوضاع سربازان و روحيه آنها چطور است؟ او تنها جواب داد: ماموران رسانه هاي نفوذي گزارش هاي خيلي خوبي تهيه كرده اند !
سرجان كيگان، نويسنده نظامي مشهور هم هنگام تحليل حمله به عراق، متوقف شدن چندين عمليات گزارشگران نفوذي را دليل همان روابط نه چندان خوب مطبوعات آمريكا و ارتش آن از زمان جنگ ويتنام بيان مي كند.
پيتراوسنوس، مدير يك موسسه انتشاراتي كه اخبار جنگ ويتنام را از سال 1970 تا 1973 پوشش داده بود، در اين مورد مي گويد: كم بودن تعداد جوايز پوليتزر براي گزارش هاي جنگ در عراق شايد به خاطر به هم ريختن موقعيت امنيتي بوده است. در تمام تجربه هايي كه به عنوان خبرنگار جنگ داشته ام، هرگز نشنيده ام كه تا اين اندازه شرايط براي كار سخت باشد. هالبرستام هم مي گويد: در جنگ  هاي مدرن مثل جنگ عراق راه هاي نفوذ براي تهيه گزارش تقريبا بسته است. در حقيقت بغداد آنقدر خطرناكتر از ويتنام است كه نبايد اصلا  باهم مقايسه شوند.
با اين همه وقتي شرايط توليد خبر و گزارش در جنگ ويتنام و عراق با هم مقايسه مي شوند، تعداد جواير امسال غيرمنصفانه به نظر مي رسد. توليدات خبري 40 سال پيش در ويتنام 4جايزه و امسال تنها 3 جايزه پوليتزر آن هم براي عكس هاي خبري به همراه داشت!

دكه
032358.jpg
آشناي 71 ساله پاپ
روزنامه تايمز اواينديا در صفحه اول امروز خود مطلبي از دوران نوجواني و جواني پاپ به چاپ رسانده است. به نوشته اين روزنامه، يك زن 83 ساله لهستاني به نام هالينا كوايت كوفسكا از دوران نوجواني خود و از وقتي كه با پاپ ژان پل دوم هممدرسهاي بوده، او را مي شناخت و رابطه دوستانهاي ميان آنها برقرار بود. كوفسكا ميگويد ما 71 سال همديگر را مي شناختيم و هنوز صحنه هاي فوتبال بازي كردن او را به ياد داريم. او محبوب من در زندگي بود و در آن دوران براي من مرد شماره يك بود.
032346.jpg
پاپ آمريكايي؟ نه!
نظرتان درباره يك پاپ آمريكايي چيست؟ گزارش تحليلي سانفرانسيسكو كرونيكل به اين نتيجه ختم مي شود كه نام آمريكايي ها در ليست نامزدها قرار ندارد. البته 11 كاردينال آمريكايي در ميان 115 عضو كميته انتخاب حضور دارند. آنچه مانع پاپ شدن يك اسقف آمريكايي است، قدرت و نفوذ اين كشور در جهان سياست است كه مذهبيون آن را نمي پذيرند.
032349.jpg
خانواده بزرگ خوشحال
يك عكس خانوادگي سلطنتي با حضور عضو جديد يعني كاميلا : يك خانواده بزرگ و خوشحال ! اين يك تيتر دوپهلو است. در داخل دربار مخالفتي با ازدواج جديد پرنس چارلز وجود ندارد؛ مخالفت اصلي در بيرون دربار است.
032343.jpg
پاپ بعدي ايتاليايي است؟
كوچكترين تصوري از هويت يا مليت پاپ بعدي وجود ندارد. روزنامه فيليپيني از معدود نشرياتي است كه حاضر است روي مليت پاپ شرط ببندد. در نظرسنجي اين روزنامه، يك پاپ ايتاليايي بالا ترين شانس را خواهد داشت، هرچند كه شانس فرانسيس آرينز نيجريه اي يا جوزف راتزينگر آلماني هم كم نيست.

سرقلم
آرنولد پول جمع كن
در فيلم ترمينياتور، آرنولد شواتزنگر مي گويد: آستا لا ويستا بيبي ! او در مورد ساكنان كاليفرنيا بد قولي نكرد. آرنولد واقعا برگشت و شد استاندار اين ايالت بزرگ. چه قول و قرارهايي كه نداد و چه راي هايي كه به خاطر شهرت هاليوودي اش نياورد و چقدر كه به مهاجران نتازيد، در حالي كه خودش مهاجر است! اما خب، آخر مهاجر داريم تا مهاجر. مهاجر اروپايي كجا و مهاجر مكزيكي كه زير مواد شيميايي در مزرعه هاي كاليفرنيا كار مي كند كجا! سال گذشته هم كلي پول از بودجه آموزش ايالت كاليفرنيا كه خرجش از دخلش بيشتر بود زد، با اين قول كه در بودجه سال جاري برمي گرداندش. اين پول هم آستا لا ويستابيبي را گفت، اما برنگشت! مدرسه پس از مدرسه است كه در شهرهاي كاليفرنيا تعطيل مي شود و امروز در اخبار آمده بود كه همه كتابخانه  هاي يكي از شهرهاي اطراف خليج سانفرانسيسكوبه علت نداشتن بودجه دارند بسته مي شوند. آستا لا ويستا بيبي؟ نه خير! رفت و برنمي گردد! آرنولد مي خواهد قطع بودجه ها را دايمي كند. اصلا  وقتي هاليوود هست مردم كتاب مي خواهند چكار؟ سريال 24 را كه نگاه كنند در مورد سياست ياد مي گيرند، سور وايور را كه نگاه كنند در مورد جغرافي.
آرنولد حالا  دارد با برگزار كردن انتخابات مخصوص دور كاليفرنيا با جيپ و ليموزين سفر مي كند و براي كمپاني اش پول جمع مي كند. پولدارها و صاحبان شركت هاي خصوصي هم كه آرنولد قهرمان و اكشن فيگور آنهاست در اين هتل و آن هتل كه كارگرانش غالبا مهاجرند و حق و حقوق اتحاديه تشكيل دادن ندارند برايش پول جمع مي كنند و آرنولد مردمي، با آنها عكس هاي چندين هزار دلا ري مي گيرد و شام هاي چندهزار دلا ري مي خورد. در حالي كه در سفر اخير به سانفرانسيسكو، معلمان و پرستارها و حتي كاركنان آتش نشاني، تظاهراتي بزرگ عليه آرنولد ترميناتور كه در صدد قطع حقوق و مزاياي اين كاركنان است راه انداختند، آرنولد مي گويد كه اينها منافع شخصي دارند و اتحاديه ها به سود مردم كار نمي كنند! آرنولد كه خود را خيلي مردمي مي داند وديگران را متهم به پول گرفتن مي كند، از شركت هاي ساختماني وشركت هاي خصوصي داروسازي و شبكه هايي مثل فاكس، پول مي گيرد. به تازگي فهرستي كه صد پشتيبان مالي آرنولد را نشان مي دهد منتشر شده است، فهرستي تكاندهنده درباره آخرين فرماندار كه فريبش را خورده اند.

چارچوب
032376.jpg
عكس تكان دهنده دين فيتز موريس، عكاس روزنامه سانفرانسيسكو كرونيكل كه جايزه اول عكاسي پوليتزر را به دست آورد. به مدادي كه پسرك با آن مشغول نقاشي است و البته به خود نقاش، دقت كنيد.

كوتاه تر از گزارش
قلم جادويي
از جمله راهكارهاي تقلب سر جلسه امتحان، تقلب با موبايل، نوشتن مطالب روي دست و پا، نگاه كردن به ورقه بغل دستي و... است به همه اين روش هاي قديمي، روش جديد تقلب با قلم جادويي را هم اضافه كنيد. آنچه با اين خودكار جادويي نوشته مي شود قابل رويت نيست. اين خودكار كه خودكار نامرئي نام دارد مورد استقبال شديد جوانان و نوجوانان چيني قرار گرفته است و جوهر مخصوص خود را دارد كه هيچ اثري روي كاغذ بر جاي نمي گذارد و اين در حالي است كه با استفاده از نور ارغواني رنگ لا مپ تعبيه شده در ته خودكار مطالب قابل رويت مي شوند.
درحال حاضر بيشترين كاربرد خودكار نامرئي، براي نوشتن نامه هاي عاشقانه و تقلب سرجلسه امتحان است. مدير يك مدرسه محلي مي گويد: اين نوع خودكارها بايد جمع آوري شوند، چون براي سلا مت ذهن دانش آموزان خطر آفرين هستند. اما دانش آموزان كه خريداران پر و پا قرص آن هستند با جمع آوري آنها مخالف هستند. يك دختر محصل به نام وانگ مي گويد: مادرم هميشه نگران درس نخواندن من است، اما با وجود اين خودكار ديگر نگراني وجود نخواهد داشت !
ماكروويو 2 كاره
در آن روزها كه حساب هاي ميليوني و ميلياردي در بانك هاي جهاني مرسوم نبود، وقتي مردم جيب خود را خالي مي ديدند دست در جوراب مي كردند و پول در مي آوردند و اگر هم نبود حتما زير فرش خانه شان مبلغي براي روز مبادا كنار گذاشته بودند.
اين پيرزن چيني حواس پرت هم كه براي پس انداز پول هنگفت خود جايي بهتر از ماكروويو پيدا نكرده بود، تمام پولش را به باد داد.
تانگژو۸۰ ساله ماكروويو خود را بدون آنكه به ياد داشته باشد مبلغ 20 هزار يوان( معادل 2 ميليون تومان) درداخل آن پنهان كرده است، روشن كرد. بانك محلي قسمت اعظم پول سوخته را به پيرزن بازگرداند، ولي بازهم او 5هزار يوان از دست داده است.
سس خوشمزه و با ارزش
يك فرد خوش شانس در حين پخت غذا و استفاده از سس در آن انگشتري به ارزش 12 هزار فرانك پيدا كرد. او انگشتر را براي تعيين ارزش آن نزد جواهرفروشي برد و دريافت، شيء پيدا شده 150 سال قدمت دارد و 12 هزار فرانك مي ارزد. اين مرد كه آدم درستكاري به نظر مي رسد، قصد دارد صاحب مال را پيدا كند. فكر مي كنم يك ارثيه خانوادگي باشد حتما صاحبش خيلي نگران پيدا شدنش است.
اينجا جنگ برفك ها است!
هواداران جنگ ستارگان پس از 7 هفته انتظار جلو يك سينما براي آغاز نمايش فيلم خيلي دير فهميدند كه راه را اشتباه آمده اند و فيلم جنگ ستارگان در سينماي ديگري پخش خواهد شد. به هواداراني كه در خارج سينماي s Chinese Crauman در هاليوود تجمع كرده بودند گفته  شد قسمت سوم فيلم جنگ ستارگان در روز 19 مه، يك مايل آن طرفتر و در سينماي Arc light روي پرده خواهد رفت.
با اين وجود طرفداران هنوز هم مصرانه سر جاي خود باقي مانده اند. آنها معتقدند گزارش سايت بي.بي.سي اشتباه است و آنها درست آمده اند.
پاپ از كوبا تا كره
آ.اف.پ بعد از 3 روز تعطيلي در كوبا اين بار حدود يكصد نفر از كاتوليك هاي كره شمالي ديروز يكشنبه در مراسم يادبودي شركت كردند كه در يگانه گليساي كاتوليك اين كشور در پيونگ يانگ براي پاپ ژان پل دوم رهبر فقيد كاتوليك هاي جهان برگزار شد. شبكه تلويزيوني ام.بي.سي كره جنوبي ديروز تصوير نماي بيروني كليساي جانگ چونگ و شركت كنندگان در اين مراسم را كه سرود مذهبي مي خواندند پخشكرد. اين شبكه با اشاره به اينكه يك كشيش كره اي آمريكايي تبار هدايت اين مراسم را برعهده داشت، افزود: دولت كره شمالي كه هفته گذشته پس از درگذشت پاپ، پيام تسليت فرستاد، برگزاري مراسم يادبود را تاييد كرده بود.
كليساي جانگ چونگ كه نماي آجري دارد و در سال 1988 ساخته شده، يگانه كليساي كاتوليك موجود در كره شمالي است. كره شمالي 3هزار كاتوليك دارد كه به كليساي رسمي و تحت كنترل دولت وابسته هستند. اين كليسا با واتيكان ارتباط ندارد.

خبرسازان
ايرانشهر
تهرانشهر
دخل و خرج
در شهر
درمانگاه
زيبـاشـهر
طهرانشهر
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  درمانگاه  |  زيبـاشـهر  |  طهرانشهر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |