محمد ابراهيمي
از زماني كه دولت ها ياد گرفتند با چاپ و انتشار پول مي توانند بخشي از نيازهاي خود را برطرف كنند، عده اي به اين فكر افتادند كه پول هاي بدون پشتوانه ويروس هاي كشنده اي هستند كه در صورت رشدونمو هر اقتصادي را نابود خواهند كرد و به همين دليل بود كه نهادي به نام «بانك مركزي» شكل گرفت و وظيفه اصلي آن حفظ ارزش پول گذاشته شد.هرچند شكل گيري بانك هاي مركزي در كشورهاي صنعتي تاريخچه اي طولاني دارد اما اين موضوع در كشور ما صادق نيست و تأسيس بانك مركزي ايران به تاريخ ۷ خرداد سال ۳۹ برمي گردد كه قرار شد بعد از اين تاريخ بانك مركزي براي ۵ سال به طور آزمايشي تأسيس شود. به هر حال حكايت رابطه دولت و بانك مركزي ايران در اين مدت جالب و خواندني است.بانك مركزي به عنوان نهادي كه قرار بود با حفظ ارزش پول ملي در جهت اعمال سياست هاي مناسب براي نيل به رشد اقتصادي حركت كند اكنون با توجه به نگاه دولت به اين نهاد به سطح يك «صندوق» كاهش يافته كه رئيس كل نيز صندوق دار آن مي باشد و اين آفتي است كه نه تنها كشور ما بلكه اغلب كشورهاي در حال توسعه با آن دست و پنجه نرم مي كنند.با توجه به اين حقيقت است كه مجلس هفتم در تصميمي درست طرح افزايش كارايي بانك مركزي را تهيه كرده و قرار است در ماه هاي ابتدايي سال جاري در صحن علني مجلس مورد بررسي قرار گيرد. آنچه در گزارش مي خوانيد تحليلي است بر مفهوم استقلال بانك مركزي و مزاياي اقتصادي آن.
ابهام در تعريف
سالهاست كه در اقتصاد ايران صحبت از استقلال بانك مركزي مي شود، اما هنوز تعريف مشخصي از «استقلال» در خصوص بانك مركزي ايران ارايه نشده است. نگاهي به بانك مركزي كشورهايي كه داراي استقلال نسبي هستند دو واقعيت را نشان مي دهد كه مسلماً نمايندگان مجلس نيز بايد اين دو را در طرح خود مدنظر قرار دهند.
اولين نكته اين است كه بانك مركزي بايد در زمينه چگونگي دنبال كردن اهداف خويش آزاد باشد.
اين امر به اين معني نيست كه بانك مركزي خود اهداف مورد نظر را تعيين كند بلكه برعكس، مقامات دولتي مي توانند اهداف را تعيين و به بانك مركزي ابلاغ كنند، اما بانك مركزي اگر مستقل باشد در چگونگي استفاده از ابزارهاي خويش آزاد و صاحب اختيار است.
براي مثال دولت مي تواند هدف كنترل تورم را به مسئولان بانك مركزي ابلاغ كند ولي دولت يا مجلس نمي تواند ابزار رسيدن به هدف را نيز انتخاب كرده و دست و پاي سياستگذاران بانك مركزي را ببندد.
نگاهي به اقدامات سال هاي اخير دولتمردان و برخي مصوبات مجلس نشان دهنده اين واقعيت است كه از يك سو قانونگذار بانك مركزي را موظف به كنترل تورم كرده و از سوي ديگر در ابزارهاي در اختيار اين بانك از جمله نرخ سود دست برده است. به هر حال اين ويژگي مهم در بحث استقلال بانك مركزي بايد مدنظر قرار گيرد كه اين بانك بايد در چگونگي دنبال كردن اهداف آزاد باشد.
دومين ويژگي كه لازم است در طرح مجلس مورد توجه قرار گيرد اين است كه تصميمات بانك مركزي به جز شرايط استثنايي نبايد توسط ارگان هاي دولتي لغو شود.
بدون اين مصونيت، هيچ بانك مركزي واقعاً مستقل نيست. در همين زمينه نگاهي به تجربه برخي كشورها چون آلمان يا سوئيس آموزنده است. در اين دو كشور هرچند بانك مركزي از استقلال بالايي برخوردار است اما در قوانين ذكر شده است كه سياستگذاران بانك مركزي لازم است در تصميم گيري هاي خود با دولت هماهنگ باشند البته اين موضوع در كشوري چون آمريكا صحت ندارد.
در اين كشور بانك مركزي نه تنها در تعيين سياست هاي خود بلكه در اجراي آن نيز مستقل عمل مي كند اما بانك مركزي آمريكا در قبال اين استقلال موظف است دوبار در سال به مجلس گزارشي از عملكرد خود ارايه دهد.
كشور ما نيز در ابتداي راه اعطاي استقلال به بانك مركزي قرار دارد كه براي پيمودن موفق اين راه لازم است تا از تجربيات ديگر كشورها استفاده لازم صورت پذيرد.
به جز دو مورد اساسي فوق الذكر مسايل ديگري نيز وجود دارد كه حتماً در طراحي اعطاي استقلال به بانك مركزي بايد مدنظر قرار گيرد.
يكي از اين مسايل نوع نگاه به اهداف بانك مركزي مي باشد. به طور كلي يكي از معيارهاي مستقل بودن يك بانك مركزي دامنه اهداف آن است و هرقدر استقلال بانك مركزي بيشتر باشد، اهداف محدودتري دنبال خواهد شد. براي پي بردن به اين مطلب بايد گفت نمي توان بانك مركزي را مجبور كرد تا اهداف متعددي چون رشد اقتصادي، اشتغال، تراز پرداخت ها يا تثبيت ارزش پول ملي را دنبال كند. بنابراين در قوانين مربوطه بايد مشخص شود كه چه هدفي از بانك مركزي خواسته خواهد شد و در عوض بانك مركزي نيز مسئوليت بيشتري در پيگيري اهداف خود خواهد داشت. به هر حال مهم ترين مفهومي كه در بحث استقلال بانك مركزي بايد مدنظر قرار گيرد عدم مداخله دستگاه هاي اجرايي در تصميم گيري هاي اين نهاد است هرچند كه اهداف بانك مركزي مي تواند از سوي دولت تعيين شود اما نحوه رسيدن به اين اهداف بايد به عهده بانك مركزي باشد.
توجه به اركان بانك مركزي
بعد از بررسي اجمالي مفهوم استقلال لازم است نگاهي به اركان بانك مركزي در ايران داشته باشيم. به موجب ماده ۱۶ قانون پولي و بانكي كشور مصوب سال ۱۳۵۱ اركان بانك مركزي به شرح زير است:
- مجمع عمومي
- شوراي پول و اعتبار
- هيأت عامل
- هيأت نظارت اندوخته اسكناس
- هيأت نظار
كه به موجب همين قانون مجمع عمومي بانك مركزي از وزير اقتصاد، بازرگاني و رئيس سازمان مديريت تشكيل شد كه در برنامه چهارم وزير نفت نيز به اعضاي مجمع اضافه شده است.
ولي در اين بين مهم ترين ركن بانك مركزي شوراي پول و اعتبار است كه بازوي توانمند بانك مركزي جهت اعمال سياست هاي پولي و اعتباري مي باشد.
به عقيده صاحبنظران اقتصادي پرداختن به بحث استقلال بانك مركزي بدون اصلاح شوراي پول و اعتبار طرحي ناقص و ابتر است.
شوراي پول و اعتبار در ايران پس از تأسيس بانك مركزي با ۵ هدف عمده تشكيل شد. هدايت فعاليت هاي بانكي و نظارت در امور بانكداري، همكاري با رئيس كل در اداره عمومي بانك، ارايه نظر مشورتي به دولت در امور مالي و بالاخره اظهار نظر در مسايل پولي و اقتصادي از جمله مهم ترين وظايف اين شورا است.
در قانون مصوب سال ۱۳۳۹ تعداد اعضاي شورا ۱۵ نفر تعيين شد كه در تيرماه سال ۱۳۵۱ اين قانون تغيير يافته و اعضاي شوراي پول و اعتبار به ۱۰ نفر كاهش يافت.
از نكته هاي قابل توجه در اين تغيير و تحولات كاهش سطح حضور دولت در شورا است به طوري كه تنها معاون وزير اقتصاد و رئيس دفتر بودجه سازمان برنامه از طرف دولت در شورا عضويت داشتند.
پس از وقوع انقلاب و در تاريخ ۱۸/۱۲/۵۸ لايحه قانوني اصلاح قانون پولي و بانكي باز هم اعضاي شوراي پول و اعتبار را تغيير داد. در اين دوره هرچند تعداد اعضا در سطح۱۰ نفر حفظ شد اما مجدداً دولت حضور پررنگ تري در شورا به دست آورد.
آخرين تحولات در خصوص شوراي پول و اعتبار نيز در برنامه هاي سوم و چهارم به وقوع پيوست و تركيب شورا به گونه اي تغيير يافت كه به غير از رئيس كل ۱۲ نفر در شورا عضويت يافتند كه با توجه به تعداد اعضاي شوراي پول و اعتبار در ديگر كشورها كه كمتر از ۶ نفر است مي توان پي برد كه تعداد فعلي اعضاي اين شورا بسيار بيشتر از حد معمول است.
علاوه بر اين، ۵ نفر از اعضاي شورا را معاونين وزرا، ۲ نفر از مجلس و يك نفر از قوه قضائيه تشكيل مي دهند كه به اين ترتيب دولت نقش عمده در تصميم گيريها خواهد داشت.
با اين تركيب نمي توان به فكر استقلال بانك مركزي بود.
همان طور كه تجربه نشان داده است شوراي فعلي پول و اعتبار به محلي براي چانه زني وزارتخانه ها براي رسيدن به اعتبارات بيشتر و ارزان قيمت تر تبديل شده است كه لازم است مجلس براي اصلاح اين مسأله فكري بكند.
خوشبختانه در قانون برنامه چهارم، رياست شورا از وزارت اقتصاد به رئيس كل بانك مركزي رسيده كه مي تواند حركت اصلاحي مثبتي باشد اما تا وقتي تركيب فعلي حفظ شود تغيير رئيس شورا اثر كمي خواهد داشت.
بدهي دولت به بانك مركزي
آنچه كه در اين گزارش به عنوان «بانك مركزي، صندوق دار دولت» انتخاب شده ناظر به رابطه دولت و بانك مركزي مي باشد. همان طور كه صاحبنظران اقتصادي مي گويند از آنجا كه مسئولان اجرايي مجبورند با نگاه سياسي به مسايل اقتصادي نگاه كنند چاره اي نيست جز اين كه در تنگنا به منابع بانك مركزي رجوع شود كه اين مسأله طي دو دهه گذشته به انباشت بدهيهاي دولت به اين نهاد پولي منجر شده است. البته هنوز رقم روشني از بدهيهاي دولت به بانك مركزي اعلام نشده است و به همين دليل در حال حاضر كميته اي مسئول بررسي اين مسأله است و تاكنون آمارهاي مختلفي نيز از سوي مسئولان امر منتشر شده كه از ۶ هزار ميليارد تومان تا بيش از ۱۳ هزار ميليارد تومان در نوسان است.
براي آن كه بتوان تصوير بهتري در خصوص ابعاد بدهي دولت و بخش دولتي به بانك مركزي داشت، بايد به بررسي نسبت اين بدهي به توليد ناخالص داخلي، نسبت آن به دارايي بانك مركزي و مقايسه آن با ديگر كشورها پرداخت. در جدول شماره يك بدهي بخش دولتي به بانك مركزي و نسبت آن با توليد ناخالص داخلي در سال هاي گذشته نشان داده شده است.
همان طور كه مشاهده مي شود اين نسبت در طول دوره مورد نظر و تا سال۱۳۸۰ روند نزولي داشته كه در سال ۸۱ با افزايش مواجه شده و از ۴/۱۲ درصد در سال۱۳۸۰ به ۳/۱۴ درصد در سال ۱۳۸۱ رسيده است. اين نسبت نشان دهنده آن است كه ميزان بدهي بخش دولتي به بانك مركزي برابر حدود ۱۴ درصد ارزش كل توليدات و خدماتي است كه در سال ۱۳۸۱ در اقتصاد صورت گرفته است.
براي مقايسه نسبت مذكور با ساير كشورها، اين نسبت در جدول شماره (۲) براي چند كشور منتخب در پايان سال ۲۰۰۲ محاسبه شده است.
همان طور كه در جدول شماره ۲ نشان داده شد، نسبت بدهي بخش دولتي به بانك مركزي به GDP در تركيه بالاترين سطح و مالزي در پايين ترين سطح است. بنابراين در مقايسه با ديگر كشورها وضعيت رابطه دولت و بانك مركزي در ايران وضعيت نامناسبي دارد كه براي محقق شدن استقلال، ريشه يابي اين مشكل و ارائه راه حل براي آن، اولين گام است. البته در كنار اين مسأله بايد خاطرنشان كرد كه هرقدر بدهي دولت به بانك مركزي افزايش پيدا كند، پول پرقدرت رشد پيدا كرده و در نتيجه نقدينگي در جامعه افزايش خواهد يافت كه اين امر در نهايت به رشد نرخ تورم منجر مي شود و شايد به همين دليل است كه بسياري از صاحبنظران استقلال بانك مركزي را لازمه مهار تورم ارزيابي كرده اند.
كسري بودجه
يكي از نكات پراهميتي كه محققين داخلي و كارشناسان صندوق بين المللي پول و ساير سازمانهاي بين المللي بر روي آن تأكيد دارند انضباط مالي دولت و كاهش كسري بودجه است.
كسري بودجه دولت اگر با استفاده از تسهيلات ارزان قيمت بانك مركزي تأمين شود، ضمن گسترش پايه پولي و نهايتاً نقدينگي، دولت را در راستاي بي انضباطي مالي و سازماني سوق مي دهد و دليلي ندارد كه دولت ساختار ناسالم خود را اصلاح كند.
با توجه به اهميت اين موضوع است كه در برنامه سوم و چهارم تأكيد شده است دولت لايحه بودجه ساليانه خود را به نحوي تهيه كند كه كسري احتمالي آن از طريق استقراض از بانك مركزي تأمين نشود.
حال كه در آستانه برنامه چهارم قرار داريم، بايد بررسي شود كه دولت چه قدر در تحقق اين هدف موفق عمل كرده است.
البته اگر استقراض از بانك مركزي در سالهاي گذشته صورت نمي گرفت آنگاه مسلماً نرخ رشد نقدينگي۳۰ درصد در كشور به هيچ وجه تجربه نمي شد.
در پايان اين گزارش لازم است به مزاياي اعطاي استقلال به بانك مركزي اشاره كرد:
۱- بانك مركزي مستقل در اتخاذ سياستهاي خود آينده نگري بيشتري دارد و در نتيجه روشهايي را دنبال مي كند كه نتيجه آن ثبات اقتصادي و كاهش ريسك سرمايه گذاري خواهد بود.
۲- بانك مركزي مستقل اهداف سياسي را در سياستهاي اقتصادي دخالت نخواهد داد و به اين ترتيب دولتها به جاي توجه به منابع ارزان قيمت بانك مركزي به فكر اصلاح ساختار درآمدي خود برآمده و پايه هاي مالياتي را گسترش مي دهند.
۳- از آن جا كه مهمترين دستاورد استقلال بانك مركزي مقابله با تورم و حفظ ارزش پول ملي است، لذا دارائيهاي مردم از اين طريق بهتر محافظت شد و گامي در تحقق عدالت اجتماعي ارزيابي مي شود.
البته در كنار اين مزايا بايد اشاره شود كه رسيدن به استقلال، ابزاري لازم دارد كه انضباط سياستهاي مالي و بودجه اي، كاهش كسري بودجه دولت و استفاده از ابزارهاي مالياتي براي جبران آن، جزء مهمترين ابزارها است.
به هر حال اعطاي استقلال به بانك مركزي قدم مثبتي است كه لازمه آن شناخت درست از اين مفهوم و اجراي دقيق آن مي باشد. كاهش بدهي دولت به بانك مركزي و تغيير در تركيب شوراي پول و اعتبار دو حركت اساسي در جهت استقلال بانك مركزي مي باشد كه در كنار آن مسئوليتهاي بانك مركزي نيز افزايش خواهد يافت.