حركت از حاشيه به متن ...
ديروز در بخش نخست گزارش همشهري از كنفرانس توسعه دانش و فناوري ايران (عوامل، موانع، راهكارها) كه چندي پيش در دانشگاه صنعتي شريف برگزار شد، با ديدگاه هاي استادان و پژوهشگران ايراني درباره جنبش نرم افزاري و نهضت توليد علم كه به عنوان مقوله اي مهم در توسعه علوم در كشورمان از سوي مقام معظم رهبري مورد تأكيد قرار گرفته، آشنا شديم. در گزارش ديروز، سه محور و مسئله مورد تأكيد قرار گرفت: لزوم توازن بين چاپ مقالات در مجلات خارجي و رفع نيازهاي كشور، مديريت علمي و لزوم وجود يك طرح كلان در مورد برنامه هاي علمي و فناورانه. امروز در بخش پاياني اين گزارش، پنج مسئله ديگر مورد بررسي قرار گرفته است. همچنين جا دارد از مسئولان دانشگاه صنعتي شريف و نيز برگزاركنندگان كنفرانس كه در انتشار اين گزارش، همشهري را ياري داده اند، سپاسگزاري كنيم.
مسئله چهارم:
مسئله پرورش خلاقيت در محيط هاي پيش دانشگاهي و دانشگاهي
* دكتر حجازي: آموزش خلاقيت بايد در دوره هاي مختلف آموزشي وارد شود. آموزش ما در مورد رشد خلاقيت و پرورش خلاق چه كارهايي انجام داده است؟ اصل عمومي در جهان اين است كه هر كس براي هر كاري كه مي خواهد انجام دهد، بايد آموزش آن كار را ببيند. حال ما براي اين كه بتوانيم خلق بكنيم و قدرت خلاقيت پيدا كنيم، چقدر آموزش خلاقيت ديده ايم. كدام يك از برنامه هاي آموزشي كشور ما در دوره هاي دبستان، دبيرستان و دانشگاه(البته به مقدار كمي دوره هاي كارشناسي ارشد و دكتري را استثنا مي كنم) به پرورش خلاقيت پرداخته است.
* نظام آموزشي ما به ترتيب انسان هايي پرداخته كه غالباً خود را با محيط تطبيق مي دهند: انسان ها دو نوع هستند. يك نوع انسان هايي هستند كه مي توانند خودشان را با محيط اطراف تطبيق دهند. نوع ديگر انسان هايي هستند كه محيط را با خواسته هاي خود تطبيق مي دهند. ما در نظام آموزش كشورمان، كدام نوع انسان را پرورش مي دهيم؟ انسان نوع اول ياد مي گيرد، بيان مي كند، تكرار مي كند. انسان نوع دوم ابداع مي كند، اختراع مي كند و ايده مطرح مي كند. آموزش ما به پرورش انسانهاي نوع اول پرداخته است در حالي كه مهم ترين هدف آموزش بايد كشف استعدادهاي نهفته و بها دادن به اينها باشد.
* دبير جلسه (دكتر گلشني): ما بيشتر در حاشيه علم جهاني قرار داريم و براي اين كه بتوانيم به متن بياييم، بايد به پرورش خلاقيت و نوآوري بپردازيم. يكي از مسائل مهم آموزش ما، حجم زياد دروس است و به همين علت مجالي براي فكر كردن در مدارس وجود ندارد.
مسأله پنجم:
فرار مغزها
* دكتر غريبي: كشف نيازهاي نخبگان و رفع آنها، مهمترين عامل براي جلوگيري از فرار مغزهاست: اگر با يك مدل مشخص به نيروي انساني نگاه نكنيم و به آنها توجه نكنيم امكان نگهداري آنها در كشور وجود نخواهد داشت. نيازهاي نيروي انساني (طبق سلسله مراتب نيازهاي مازلو) متفاوت است كه از نيازهاي بيولوژيكي تا نيازهاي خودشكوفايي را شامل مي شود. در اروپا اين نيازها شناخته شده است و به آنها احترام گذاشته مي شود. بايد يك مدل نيازسنجي در مورد نخبگان داشته باشيم و در قالب آن، نيازها را شناسايي كنيم و با برآوردن آنها، باعث ماندن نخبگان در كشور شويم.
*شرايط محيطي و شرايط درون سيستمي بايد براي نخبگان فراهم شود: شرايطي كه بايد براي نخبگان فراهم شود به دو قسم شرايط محيطي(بيروني) و شرايط دروني تقسيم مي شود. شرايط محيطي مناسب شامل شرايط سياسي يعني قوانين و مقررات، شرايط محيطي اقتصادي مناسب، شرايط محيطي اجتماعي مناسب و شرايط محيطي فناوري مناسب مي شود. شرايط درون سيستمي شامل شرايط فرهنگي، شرايط ارزيابي، طولاني شدن زمان تصويب يك طرح پژوهشي، عدم ثبات در دادن تسهيلات به نخبگان و... مي شود.
* خروجي هاي نيروي انساني بايد مورد توجه قرار گيرد: در كشور ما به خروجي هاي دانشمند اهميت داده نمي شود و اين خروجي ها در جلسات رسمي به كار گرفته نمي شود. توجه نكردن به نخبگان داخلي مثل اين است كه آنها در كشور ما نيستند. در نظرخواهي كردن از دانشمندان در حقيقت به خروجي هاي آنها توجه مي شود. نمونه بارز توجه كردن به خروجي هاي دانشمندان، ملاقات توني بلر با آنتوني گيدنز است.
مسأله ششم:
جهاني شدن و توسعه و پيامدهاي
جهاني شدن بر روي توسعه ايران
* دكتر سريع القلم: ما بايد نظريه هايي را اتخاذ كنيم كه باعث فهم واقعيت مي شوند: مهمترين وظيفه عالم به رشته اي و عامل به آن، فهم واقعيت است. سخت ترين كار، اتخاذ متدولوژي و روش هايي است كه به ما كمك كند تا بتوانيم اشياء بيروني را به دقت مورد توجه قرار دهيم. كشور ما كشوري بوده است كه تفكر ايده آليستي در آن قدرت داشته است(مانند كشور روسيه) ولي كشورهايي مانند ژاپن در فهم واقعيت از ما جلوتر هستند. علت اين امر آن است كه آنها قائل به رئاليسم هستند و ما قائل به ايده آليسم.
* مهمترين ملاك محك زدن كيفيت هر مسأله اي، بررسي آن در سطح جهاني است: در شرايطي كه ما در منظومه جهاني زندگي مي كنيم، مهمترين ملاك محك زدن به كيفيت هر مسأله اي، در سطح جهاني است. اگر مي خواهيم ببينيم كه يك وزير چگونه كار مي كند و كار او چه كيفيتي دارد تمام ملاك ها جهاني است. اين نتيجه چند قرن تلاش بشري است كه به اينجا ختم شده است. زماني انسان به ضعف هاي خود پي مي برد كه كارهاي خود را در سطح جهاني مقايسه كند و اين شامل همه افراد با هر نوع شغل و سمتي مي شود.
* كوچك كردن دولت مهمترين چالش ما براي برنامه ريزي در سطح كلان و ارتباط با مسأله جهاني شدن: اگر مي خواهيم كه جامعه اي علمي داشته باشيم و در مسير عقلانيت حركت كنيم، بزرگترين چالش تئوريك كشور ما كوچك كردن دولت است. انقلاب اسلامي در شرايطي صورت گرفت كه جهان به سمت كوچك كردن دولت حركت مي كرد. اما ما در دو دهه اخير دولت را به مراتب بزرگتر كرده ايم. يك استنتاج روشن نظري در جهان امروز اين است كه كشوري پيشرفت مي كند كه فضا و حريمي بين جامعه و حكومت ايجاد كند. دولت كوچكتر؛ كشور، موفق تر، دولت كوچك تر، انسانها خلاق تر، دولت كوچك تر، كشور از نظر توليدي موفق تر.
* دكتر ملكي: تصميم گيري، يك علم چند رشته اي است: تصميم گيري، يك علم چند رشته اي يا ميان رشته اي است كه مديريت استراتژي، خط مشي گذاري دولتي و روان شناسي سياسي از مشخص ترين بخش هاي اين علم هستند. نتيجه اي كه از مباحثه بين بخش هاي مختلف اين علم به دست مي آيد اين است كه تصميم گيري همواره با استرس و تنش همراه است. حال چه، تصميم گيري ما در سطح جزيي باشد، يا اين كه در سطح كلان و كشوري باشد. در هر صورت نمي شود كه يك نفر تصميم گير باشد و با چالش هايي مواجه نشود.
* آيا ما مسير را اشتباه مي رويم يا اين كه در مسير درست، داراي مشكلاتي هستيم: اين نكته بسيار مهم است. چيزهايي كه ما داريم، بيشتر از چيزهايي است كه نداريم. البته انسان هميشه به دنبال چيزي مي گردد كه آن را ندارد. پيشنهاد من اين است كه ما تسهيلاتي آماده كنيم كه مردم ما كشورهاي ديگر را ببينند. كشورهاي پيشرفته را ببينند و مشكلات اساسي آنها را هم ببينند. يك جامعه دانشگاهي بايد به اين مشكلات توجه كند. ما بايد به موضوع امنيت توجه كنيم، به موضوع زيربناها و موضوع چسبندگي اجتماعي كه يكي از مهمترين مشكلات كشورهاي پيشرفته و مسئولان آنها است، توجه كنيم. آخرين نكته اين كه، آيا جهاني سازي فرصت است يا تهديد؟ به نظر من هم فرصت است و هم تهديد؛ بستگي به اين دارد كه ما چگونه با آن برخورد كنيم.
مسأله هفتم:
لزوم توجه به تحقيقات بين رشته اي
* دكتر گلشني: بايد در دانشگاه هاي ما تحقيقات بين رشته اي داير شود: يكي از مشكلات ما باريك نگري است. تخصص گرفتن غير از باريك نگري است. شما مي توانيد متخصص باشيد، ولي يك بصيرت كلي داشته باشيد. مشكل ما اين است كه جامعه مهندسي در كشور ما به خودش مشغول است، جامعه پزشكي به خودش مشغول است و... ولي يك عده مسائل مشترك وجود دارد كه به همه شاخه ها و رشته ها مربوط مي شود. ما به علت باريك بيني و ضعف فرهنگي به اين مشتركات توجه نكرده و فقط خودمان را مي بينيم. وسعت ديد داشتن در فرهنگ قديمي ها بوده است، ولي اين فرهنگ در زمان حاضر از بين رفته است. تحقيقات بين رشته اي، علاوه بر آن كه خيلي از مشكلات را رفع كرده است، وسعت ديد را هم افزايش داده است. بايد در دانشگاه ها تحقيقات بين رشته اي داير شود.
مسأله هشتم:
نقد ناپذير بودن مسئولان
* دكتر گلشني: نقدناپذير بودن در دانشگاه ها و مراكز آموزشي ما وجود دارد يعني اين روحيه در استادان و دانشجويان ما وجود دارد. دانشجويان نيز با همين روحيه تربيت مي شوند و وقتي مسئول شدند، همين روحيه در آنها باقي مي ماند. البته اين نكته را نبايد فراموش كرد كه نقد بايد مؤدبانه باشد.
* نكات مهم پاياني از ديد دكتر گلشني: ما بايد يك نسخه ملي براي كشورمان بنويسيم: اگر ما قصد نسخه نويسي براي كشورمان را داريم، بايد نسخه ملي بنويسيم. از علوم تمام دانشمندان دنيا استفاده كنيم و به علم روز مجهز شويم ولي نسخه اي كه براي مملكت خودمان مي نويسيم، بايد ملي باشد. بايد شرايطي ديني، ملي و اجتماعي خودمان را در نظر بگيريم. شرايط فرهنگي كشور هاي ديگر با ما فرق مي كند. ما اقتضائات خاص خودمان را داريم و بايد با لحاظ كردن اين شرايط و اقتضائات، براي خودمان نسخه ملي بنويسيم.
* راه حل مشكلات: عليرغم اين مشكلات، اگر ما دو چيز را راه بيندازيم، همه چيز قابل حل است. يكي نوآوري در علم كه مهمترين دغدغه است. اين امر قابل تحقق است اگر شأن محققان ما حفظ شود. عنصر بنيادي دوم، عزم ملي است كه بايد ايجاد شود همان طور كه مثلاً در چيني ها ايجاد شده است.