پنجشنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۸۴
هنر
Front Page

گفت وگو با يوسف پوريا سازنده صاحب نام تار و عضو هيأت مديره كانون سازسازان
حاصلي نيكو
000387.jpg
ارزش تار ساخت يحيي و دستان نواسازش سبب شد تا پس از به ثمر رسيدن جست وجو براي يافتن مزارش هيات مديره كانون ساز سازان و جمعي از نوازندگان تار وسه تار بر مزارش در اصفها ن گرد هم آيند . تصوير اين جمع را نشان مي دهد .
مهسا ترابي
چندي پيش از منابع موثق خبري شنيديم، مبني بر پيدا شدن مزار مرحوم يحيي، سازنده معروف تار، پيرو اين خبر به سراغ استاد يوسف پوريا رفته و از وي در اين باره پرس و جو كرديم. گفت وگوي ما با پوريا به مسائل جانبي چون ويژگي هاي تاريخي سازيحيي و تفاوت آن با ساير تارهاي ساخته شده كشيد ودر نهايت گفت وگوي مفصلي از كار درآمد. با توجه به اينكه ساز ساخت يحيي، به باور اكثر نوازندگان و سازندگان اين ساز، شاخص ترين وخوش صداترين ساز تار است و هم اكنون در زمره مواريث فرهنگي قرار گرفته است. گفت وگوي ما را با جناب پوريا بخوانيد.
*شنيده ايم كه مقبره مرحوم يحيي پيدا شده و كانون ساز سازان نيز در مراسمي سنگ قبر مناسبي را روي مزار ايشان نهاده اند، در اين باره توضيحات بيشتري بفرماييد؟
- حدود هفتاد و اندي سال آرامگاه مرحوم يحيي ناپيدا بود و هنرمندان و سازندگان ساز مخصوصاً تار، مشتاق بودند كه اطلاعاتي را در اين زمينه داشته باشند. متأسفانه تابه حال كسي اقدام به اين كار نكرده بود.
تا اينكه يكي از روزها خانمي به نام «مريم اطمينان» در جمع اعضاي هيئت مديره كانون سازندگان ساز حضور پيدا كردند و اظهار داشتند كه من آرامگاه مرحوم يحيي را در اصفهان پيدا كردم. البته دو سال قبل از اينكه اين خانم با ما آشنا شوند آقايي به نام «پورميرزا» مطالبي را بيشتر در مورد بيوگرافي و كمتر در رابطه با مقبره مرحوم يحيي نوشته بودند و من به ايشان گفتم كه اگر بتوانيد مطالبي را در رابطه با بيوگرافي مرحوم يحيي بنويسيد خدمت بزرگي به عالم موسيقي كرديد.
اما وقتي ما، كانون سازندگان ساز، با خانم اطمينان آشنا شديم مشاهده كرديم كه اين خانم دلايل محكم و مقاومي را دررابطه با آرامگاه مرحوم يحيي دارند.
خانم اطمينان، كه دانشجوي موسيقي هستند، به پيشنهاد و تشويق استادش آقاي حميد سكوتي (نوازنده و مدرس خوب سه تار و تار) اين كار تحقيقاتي را شروع كردند.
طي مراجعه اي كه خانم اطمينان به كليساي وانك جلفاي اصفهان داشتند و با استناد به شواهد كتبي و شفاهي اطلاعات دقيقي را در رابطه با تاريخ فوت- محل دفن- اسم اصلي يحيي و... به دست آورده اند. اسم اصلي مرحوم يحيي «هوانس آبكاريان» (ملقب به يحيي) از اقليت هاي ارامنه اصفهان بوده. تاريخ فوت ۲۸ بهمن ۱۳۱۰ در سن ۵۶ سالگي و محل دفن در اصفهان- دامنه كوه صفه- قبرستان ارامنه مي باشد.
ضمناً طي تماسهايي كه اين خانم با نوه يحيي (كه الان حدود ۸۰ سال سن دارد) و برادر خانمهاي يحيي داشته اند، مكان آرامگاه را دقيقاً همان جايي گفته اند كه خانم اطمينان پيدا كرده است. بعد از اثبات اين موضوع ما به اتفاق اعضاي هيئت مديره كانون سازندگان و دوستان ديگر عازم اصفهان شديم.و در ۲۵ بهمن ۱۳۸۳ مصادف با ۱۳ فوريه ۲۰۰۵ ميلادي سنگي را كه توسط آقاي جزايري و خانم اطمينان با هزينه شخصي كانون سازندگان ساز سفارش داده شده بود، با همت عالي افراد نامبرده، بر مزار شادروان يحيي نهاديم.
*پيش از اين نيز شايعه شده بود كه در مكاني ديگر نيز مقبره ايشان پيدا شده است، شما چه دلايلي داريد كه ثابت كنيد قطعاً مقبره مرحوم يحيي در همين مكاني است كه اشاره مي كنيد؟
-طي بررسي هايي كه  آقاي پورميرزا در زمينه بيوگرافي مرحوم يحيي انجام داده بودند، نظرشان بر اين بود كه مرحوم يحيي در دوران زندگي و سازندگي ساز در سه شهر تهران، قزوين و اصفهان ساكن بودند و من هم به سازهايي كه يحيي در اين سه شهر ساخته آشنايي كاملي دارم. ايشان احتمال داده بودند كه مرحوم يحيي در تهران دفن شده است. ولي طبق گفته استاد من، شادروان سليمان روح افزا، كه ارتباط نزديك و صميمي با مرحوم يحيي داشتند، يحيي اواخر عمرش را در اصفهان ساكن بوده نه در تهران.
طوري كه استاد من گفته است كه: يحيي در اصفهان ساكن بود و سازهايش را به من مي داد كه در تهران بفروشم. من هم پول سازها را در اصفهان به يحيي پرداخت مي كردم و چند روزي هم مهمان يحيي بودم. پس مي توانيم بگوييم كه ايشان در اصفهان فوت كرده است. همچنانكه مرحوم خالقي در كتاب خود، سرگذشت موسيقي ايران كه در سال ۱۳۲۳ به چاپ رسيده است محل آرامگاه يحيي را در اصفهان روايت كرده است. دوم اينكه روزي آقاي پورميرزا در جمع اعضاي هيئت مديره كانون سازندگان ساز حضور پيدا كردند و خود اظهار داشتند كه من در رابطه با آرامگاه مرحوم يحيي تحقيقات آنچناني نداشتم فقط فكر كردم كه يحيي در تهران دفن شده است و در حال حاضر هم نه تنها ادعايي در اين زمينه ندارم بلكه حاضر به همكاري با شما هستم. و ايشان هم مداركي را كه مربوط به بيوگرافي مرحوم يحيي بود در اختيار خانم اطمينان گذاشتند. البته اين موضوع هم ناگفته نماند كه آقاي پورميرزا قسمتي از هزينه بزرگداشتي را كه قرار است براي مرحوم يحيي برگزار گردد تقبل كرده اند.
*شنيده ايم كه يكي از دانشجويان زن، پژوهشها و تحقيقات فراواني را در اين باره انجام داده اند دراين باره توضيح دهيد؟
- طبق توضيحاتي كه در پاسخ به سؤالات قبلي شما دادم، خانم مريم اطمينان به اتفاق دوستشان خانم غزال سرمدي راد كه دراين راه  همكار ايشان بوده اند، خدمت بزرگي به جامعه سازندگان ساز و عالم موسيقي كرده اند. به نظر من يحيي متعلق به يك فرد نيست بلكه به تمام جامعه موسيقي ما اختصاص دارد. ايشان تارساز است، ولي شخصي هم كه نوازنده ويولن است به يحيي احترام خاصي مي گذارد.
* آيا براي مرحوم يحيي مراسمي تدارك ديده ايد؟ در اين مراسم قرار است چه برنامه هايي و چگونه اجرا شود؟
- مراسم بزرگداشتي تدارك ديده شده است. طي جلسه اي خصوصي كه با كانون سازندگان ساز داشتيم، تصميم گرفته شد كه براي اين بزرگداشت از هنرمندان و اساتيد بزرگوار اعم از نوازندگان تار، سه تار و... و سازندگان سازها كه تعدادشان مجموعاً به۳۵۰ تا ۴۰۰ نفر مي رسد، دعوتي داشته باشيم.
فعلاً قرار بر اين است كه اين مراسم بزرگداشت روز۱۵ ارديبهشت ۱۳۸۴ در اصفهان- دامنه كوه صفه- قبرستان ارامنه برگزار گردد. تاريخ قطعي در آينده نزديك اعلام خواهد شد.
*از تأثيرات مكتب تارسازي مرحوم يحيي روي ساخت انواع تار براي ما بگوييد؟
-يحيي يكي از بزرگترين شخصيت هاي هنري تارساز تاريخ كشور ما است. مي دانيد كه ساز تار معرف مليت كشورمان است و در فرهنگ ما اهميت بسزايي دارد. اين ساز را حدود ۸۰-۷۰ سال پيش، اوايل سلطنت ناصر الدين شاه، از بلاد آذربايجان به تهران آوردند.
اولين شخصي كه تار را روي سينه مي نوازد و شواهدي هم از آن در دست مي باشد، آقا علي اكبرخان فراهاني است.
يحيي زيباترين و بهترين شكل و فرم ممكن را در تار پياده كرده است و تا به امروز كسي به زيبايي شكل و فرم تارهاي يحيي، تاري نساخته است.
به نظر من اگر كسي بتواند فقط با هنر دست، نه با كمك صنعت و دستگاه هاي كپي تراشي، فقط شكل ظاهري تارهاي يحيي را در بياورد خيلي شاهكار كرده است.
امروزه هم سازندگان جوان ما سازهاي زيبا و قشنگي را چه بسا خوش صداتر از سازهاي يحيي مي سازند، اما هيچ كدام از لحاظ شكل و فرم ظاهر به تارهاي يحيي نرسيده اند. زماني كه من به تار سازي روي آوردم شخصي به طور حرفه اي تار نمي ساخت. البته آقاي قنبري بودند كه تار مي ساختند اما كارشان ساخت ويولن و سازهاي ديگر بود. آقاي مرادي هم كه در مركز حفظ و اشاعه موسيقي بودند، كارشان بيشتر ساخت سه تار بود و هر چند وقت يك بار تار مي ساختند. ولي وقتي من وارد اين حرفه شدم و شروع به كار كردم سازندگان تار از جمله شاهرخ ملكم (در اصفهان) فوت كرده بودند. اوايل در ساخت ساز اشتباهاتي داشتم تا اينكه خدمت استادي رسيدم و كارم را به طور دقيق و حرفه اي شروع كردم.
مرحوم يحيي در زمينه ساخت تار همانند استراديواريوس، ويولن ساز معروف است. خوش صداتر از سازهاي يحيي هم داريم، مثل سازهاي جعفر- ملكم- اوس فرج الله (استاد يحيي)- شاهرخ و پدرش (اوس حاج آقا). اما سازهاي يحيي يك جنبه استثناء دارد. در مقام مقايسه سازهاي يحيي با سازهاي ديگر افراد خيلي اختلاف دارند. بي ربط هم نيست كه سازهاي يحيي قيمت بالايي دارند. يك دليل آن عتيقه بودن ساز است. امروز ساز اوس (استاد) فرج الله و استاد يحيي در دست كسي ديده نمي شود. ولي اگر يك نوازنده قادر و توانا مثل آقايان عليزاده- لطفي- ظريف و... بخواهند در كنسرتي ساز بزنند حتماً ساز يحيي و به ندرت سازهاي جديد را انتخاب مي كنند. چون صدا و كيفيت سازهاي جديد بامرور زمان بهتر مي شود. ساز يحيي مربوط به ۸۰ سال پيش بوده است و صداي تار تارسازان ما ۸۰ سال بعد بهتر از صداي تارهاي يحيي مي شود. اما تا به امروز تارهاي يحيي زيباترين الگو، قواره و شكل ممكن را داشته اند و ما هم اگر كاري كرده ايم تنها دنباله رو كار ايشان بوده ايم.
*كانون ساز سازان در برابر كارخانه هاي ساز سازي و فعاليت آنها چه نظري دارد؟
- در ساخت ساز دو جنبه مطرح است: اول جنبه هنري، دوم جنبه صنعتي. جنبه هنري آن است كه شخصي ساز را با هنر دست، تيشه و... فرم دهد و بسازد. جنبه صنعتي وقتي مطرح مي شود كه افراد با استفاده از صنعت و دستگاه هاي كپي تراشي، ساز را بسازند. البته ناگفته نماند كه بنده هم بعضي وقتها با بعضي از وسايل صنعتي مثل «دلر» كار مي كنم، ولي كل ساز را با كمك صنعت نمي سازم.
ما با هنر ساز سازي كار داريم، نه با صنعت ساز سازي. ميكل آنژ (مجسمه ساز معروف) فرم مجسمه را در ذهن طراحي و با قلم و تيشه و چكش... شكل مي داد.
امروزه در صنعت دستگاه هاي كپي تراشي را داريم كه محسناتي دارند. براي مثال بنده يا ديگر سازندگان تار مثل آقايان فرهمند- جزايري- امير عطايي- دكتر ناجي و... در يك سال چندتا تار مي توانيم بسازيم؟ مسلماً تعداد كمي. ما با اين تعداد كم نمي توانيم جوابگوي هنرجويان آموزشگاهها باشيم. از طرف ديگر وضع مالي هر كسي ايجاب نمي كند كه مثلاً تار يحيي يا تار ديگر سازندگان معروف تار را بخرد. در اينجا لازم مي دانم به نوبه خودم از افرادي كه توليد ساز را با دستگاه هاي صنعتي براي بهره مند شدن همه افراد افزايش دادند تشكر كنم.
* چه وجه تفاوتي بين ساختار و فرم و صداي تارهاي شاهرخ و ديگر سازندگان معروف تار و مرحوم يحيي مي بينيد؟
-تارهاي يحيي در نوع خود بي نظير هستند. مي دانيد چرا؟
وقتي استاد سازنده تار به تار يحيي نگاه مي كند، تشخيص مي دهد كه روي اين تار يك استاد تيشه زده است. با اينكه بعضي از تارهاي يحيي هم اشكالاتي دارند، ولي اگر شخصي نوازنده هم نباشد و به ساز يحيي نگاه كند متوجه مي شود كه اين ساز در دست يك استاد ساخته شده است. سازها، مثل انسانها همگي شبيه هم هستند. مثلاً بين ويولونهاي استراديواريوس و ويولونهاي طرح استراديواريوس تفاوتي از لحاظ شكل ظاهري ديده نمي شود. يا اگر تار يحيي را با تاري كه قيمت متوسط دارد و از بيرون خريداري شده است، مقايسه كنيم در شكل و ظاهر متوجه تفاوتي نمي شويم. اما يك نوازنده توانا مي فهمد كه صداي اين دو ساز چه تفاوتي با يكديگر دارند و يك سازنده قادر، تشخيص مي دهد كه چه حركات خارجي روي سازي كه از بيرون خريداري شده انجام شده است.
يحيي سبك مخصوص خود را داشت. بعد از يحيي، جعفر- ملكم و... سازنده تار بودند و هر يك سبكي براي خود داشتند.
در زمان اوس فرج الله، استاد يحيي ساز را روي سينه مي نواختند. بعدها علي نقي خان وزيري كه نت را به ايران آورد فرم نوازندگي تار را به روي پا تغيير داد. مرحوم يحيي هم با تبعيت از اين موضوع فرم ساز را به زيباترين شكل ممكن تغيير داد و ديگران از روي آن مي ساختند.
شاهرخ و پدرش، اوس حاج آقا كه سازنده تار بودند، سازهاي خوبي دارند. اما در مورد تارهاي شاهرخ بايد اين نكته را عرض كنم كه تار شاهرخ هيچ گونه شباهتي به تارهاي يحيي ندارد. چون شاهرخ به دلخواه خود تغييراتي را روي ساز انجام داد.
اما به نظر من در ساز شاهرخ اشكالاتي ديده مي شود كه عبارتند از: شاهرخ خطهاي بغل تار را به دو منحني تبديل كرده بود، در صورتي كه تارهاي يحيي يك منحني داشت. تارهاي شاهرخ سبك بودند و تعادل نداشتند، شاهرخ دسته تار را خيلي نازك و ظريف شبيه سه تار درست كرده بود، كه اين فرم دسته عمر ساز را كم مي كند و روي صداي ساز تأثير مي گذارد.
* چه ويژگي شاخصي در مكتب تارسازي مرحوم يحيي وجود داشت كه باعث شد شما اين مكتب را به عنوان الگو براي خود انتخاب كنيد؟
- وقتي من تصميم گرفتم كه اين حرفه را شروع كنم دوست داشتم بهترين كار را انجام دهم. بنابراين نه تنها من بلكه همه سازندگان ساز براي شروع كار ساز يحيي را انتخاب مي كنند. به ندرت افرادي هم از سازهاي جعفر براي شروع كار استفاده مي كنند. ولي من هنوز در اين راه و حرفه به شكل ظاهري تارهاي يحيي نرسيدم. هفت هشت سال اول را در جا مي زدم. چون استاد سازنده اي نداشتم.
هيچ كس در نزد خود چيزي نشد
هيچ آهن، خنجر تيزي نشد
هيچ قنادي نشد استاد كار
تا كه شاگرد شكر ريزي نشد
البته اين موضوع ناگفته نماند كه اساتيد نوازنده همچون آقايان عليزاده، لطفي، پيرنياكان، دكتر حجازي صداي سازهاي من را امتحان مي كردند و در اين زمينه لطف و محبت فراواني را به من كرده اند. (و من را از كمكهاي خودشان بي نصيب نگذاشته اند). يك سازنده ساز بايد و حتماً در ابتداي كار دوره اي را پيش استاد سازنده ساز طي كند. با عرض معذرت و پوزش ذكر اين نكته را هم لازم مي دانم كه اكثر نوازنده هاي ما اطلاعاتي از فرم و شكل و الگوهاي فني و هنر ساز سازي ندارند و فقط ساز را از نظر صدا مي شناسند.
شنيده ام كه آقاي جليل شهناز در جواب شخصي كه سازش را براي نشان دادن آورده بود گفته است كه من فقط مي  توانم از بعد صدايي ساز شما را بررسي كنم شما بايد و حتماً به يك سازنده ساز مراجعه كنيد تا اشكالات نصب دسته و كاسه و ... را به شما بگويد.
از مشوقان من در اين راه آقايان دكتر فرشاد و مرحوم مختاري بودند. وقتي آقاي اصغر كردبچه (از نوازندگان قديم) ساز من را ديد، به من گفت كه من تو را پيش كسي مي برم كه ارتباط نزديكي با يحيي دارد. ايشان من را به شادروان سليمان روح افزا معرفي كردند.
مرحوم روح افزا نوازنده چيره دستي بودند. طوري كه ايشان رديفهاي آقا حسينقلي را كه موسي خان معروفي جمع آوري كرده اند. در هفت دستگاه موسيقي نواخته است و آلبوم كاست هايش در آرشيو راديو موجود مي باشد.
استاد عملي من كه تكنيك تارسازي يحيي را به من ياد داد مرحوم روح افزا بودند تا قبل از آن زمان من راه اشتباهي را طي مي كردم. البته آقاي مهدي پور هم كه دوره سازشناسي را در دانشگاه تهران طي كرده بودند، نه تنها ساز يحيي خود را ماهها در اختيار من گذاشتند بلكه در رابطه با شكل ظاهري ساز كمك زيادي را به من كرده اند.
* از مشكلاتي كه در زمينه ساخت تار براي سازندگان اين ساز وجود دارد برايمان بگوييد؟
- هر كسي براي اولين بار به تار نگاه كند مي گويد من مي توانم بسازم. به نظر من صداي ساز استاد شريف، سهل و ممتنع است. يعني هر كسي براي اولين بار ساز آقاي شريف را گوش كند مي  گويد كاري ندارد و من مي توانم به راحتي بزنم. در صورتي كه وقتي وارد كار شد متوجه مي شود كه بسيار مشكل است.
چون اين حالت نوازندگي روحيه خاص خود را مي طلبد. به عنوان مثال اگر علي نقي خان وزيري زنده بود، شايد نمي توانست همانند آقاي شريف ساز بزند، ولي مي تواند خيلي خوب، براي مدت كوتاهي از وي تقليد كند. اما اين تقليد را نمي تواند ادامه دهد.
ساخت تار هم سهل و ممتنع است. اگر كسي با نگاه اول بگويد من مي توانم بسازم سخت در اشتباه است. ذكر اين نكته را در اينجا لازم مي دانم كه يحيي در ساخت تار از كسي تقليد نكرده، الگويش ذهن و تفكرش بوده. سازهاي اوس فرج الله، استاد يحيي قابل مقايسه با سازهاي يحيي نيست. يحيي سبك و الگوي خاص خود را دارد. وقتي شخصي سازي را مي سازد فكر مي كند كه بهترين را ساخته است. اما وقتي به يك استاد فن نشان مي دهد متوجه مي شود كه چوب را هدر داده است.
چوب توت كيفيت صدادهي بسيار عالي دارد در حالي كه چوبهاي ديگر فاقد اين خاصيت مي باشند. با اين حمله اي كه سازندگان ساز به چوب مي آورند و در بعضي موارد چوب را هم هدر مي دهند معلوم نيست وضعيت تأمين چوب در آينده به چه ترتيب باشد.در مورد مشكلات ساخت ساز ابتدا بايد اين را بگويم كه سازنده بايد و حتماً با جان و دل اين كار را انجام دهد. اگر كسي هدفش امرار معاش از اين راه باشد سخت در اشتباه است. البته ناگفته نماند كه بنده هم مقداري از روزي خود را از اين طريق به دست مي آورم ولي هرگز و هيچ وقت براي پول و ماديات تيشه نزدم. وقتي شخصي يكي از سازهاي من را مي خرد مثل اين است كه تكه اي از وجود من را با خود برده است. ولي مشكل اصلي ما در اين راه مشكل تأمين چوب است.
آيا بايد در آينده چوب را از افغانستان و هرات وارد كنيم؟ فكر مي كنم كار به اين مرحله هم برسد و هنوز هم كانون سازندگان ساز نتوانسته است تصميم مشخصي را در رابطه با افراد و كارخانه هايي كه چوب را هدر مي دهند بگيرد.
البته كنترل بازار سياه هم معضل ديگري است كه كانون سازندگان ساز با آن مواجهند كه ان شاءالله در آينده نزديك اين مشكل را حل خواهيم كرد. ناگفته نماند كه افرادي هم هستند كه سازي را با هزينه شخصي خود مي خرند و به شاگردشان كه بضاعت مالي ندارد هديه مي كنند.
* به عنوان شاگرد باواسطه مرحوم يحيي از رفتار و منش ايشان براي ما بگوييد؟
- زماني كه من با مرحوم روح افزا آشنا شدم تمام فكرم اين بود كه دوره ساز سازي را به نحو احسن طي  كنم و بهترين كار را انجام دهم. ولي اين را بايد بگويم كه با نهايت تأسف هيچ چيزي از زندگي خصوصي يحيي نپرسيدم، و اي كاش مي پرسيدم.
* چوب توت و گردو به ترتيب چه قابليتهايي دارند كه از آنها براي ساخت كاسه ساز و دسته ساز استفاده مي كنند.
همانطور كه گفتم چوب توت بهترين كيفيت را از لحاظ صدادهي دارد. طبق گفته يكي از بزرگان فيزيك ما، دكتر عباس كشت وزر، آكوستيك دان ايراني كه تحقيقات كاملي را در رابطه با سازها مخصوصاً  تار و سنتور انجام داده اند ضريب انعكاس صوتي چوب توت ۱۸۵ و چوب گردو ۹۵ مي باشد. در زمانهاي گذشته حدود ۶۰-۵۰ سال پيش چوب توت را براي برش تحريم كرده بودند و اگر هم اين چوب را برش مي دادند فقط در اماكن مذهبي به كار گرفته مي شد.
اما در مورد چوب گردو اين را بگويم كه چوب صنعتي است. زيبا، محكم، مقاوم و كج شدن آن به ندرت رخ مي دهد و براي ساخت دسته ساز بسيار ايده ال است. اگر بخواهيم براي ساخت دسته از چوب توت استفاده كنيم چون خيلي زود تابيده مي شود براي اين كار مناسب نيست. در نتيجه براي ساخت دسته از چوب گردو استفاده مي كنند و من سرپنجه را هم از چوب جدا نمي كنم و روي چوب سوار مي كنم. چون در زمانهاي گذشته پنجه را از چوب جدا مي كردند ولي من اين كار را نمي كنم و در اين زمينه هم عيبي نمي بينم.
* شاخ چه قابليتي دارد كه از آن براي ساخت خرك، سيم گير و شيطانك استفاده مي كنند؟
- جنس شاخ نه سفت است نه نرم. هم مقاوم است و هم نسبت به خود خاصيت ارتجاعي دارد. بنابراين سيم بهتر به شاخ متصل مي شود و سيم را هم قطع نمي كند. امروزه از صم هم استفاده مي كنند. چون اين ساز از مواد آلي (چوب و ...) تهيه شده و در زمانهاي قديم به چيز ديگري دسترسي نداشتند بهترين را شاخ قوچ (شكار كوهي ) تشخيص داده اند كه امروزه هم از آن استفاده مي شود.
* چرا از سرپنجه هاي جديدي كه استاد قنبري در اين ۲۰ سال اخير استفاده مي كردند استفاده نمي كنيد؟
- يك سازنده ساز بايد تابع جامعه باشد و طبق سفارش افراد عمل كند. اگر كسي تاري را با سرپنجه استاد قنبري يا هر سر پنجه اي به من سفارش دهد من مي سازم چون متعلق به جامعه هستم. در جلسه اي كه با اساتيد فن آقايان قنبري، حجازي، دوامي و شادروان سالاري داشتيم. مطرح شده است كه سرپنجه هاي قنبري ايرادي ندارند. شكست ها عالي است به راحتي سيم مي افتد طوري كه آقاي حجازي هم در كتابش به اين موارد اشاره كرده است. ولي نظر اكثر اساتيد اين است كه اين سرپنجه به ساز ايراني و سنتي ما نمي خورد ولي به نظر بنده سرپنجه هاي استاد قنبري ايرادي ندارند من اسم سرپنجه هاي استاد قنبري را، سرپنجه مينياتوري گذاشتم چون بسيار زيباساختند. ولي بعضي افراد نمي پذيرند و مي گويند ما سرپنجه سنتي مي خواهيم.
* با توجه به اين كه شما در حال حاضر به عنوان عضو هيأت مديره و سخنگوي كانون سازندگان ساز خانه موسيقي مشغول به كار هستيد برايمان از فعاليتهاي كانون ساز سازان بگوييد؟
- مدت۴ سال است كه در اين كانون فعاليت مي كنم در اين مدت افراد زيادي را عضو كرده ايم. طوري كه در حال حاضر بالاي ۵۰۰ نفر عضو سازنده ساز داريم كه از اين رقم حدود ۱۵۰-۱۰۰ نفر آنها بيمه شده اند. اين رسم را هم ما در خانه موسيقي گذاشتيم كه بايد سازندگان ساز را آزمايش كنيم. چون وقتي شخصي سازي را مي سازد ما بايد ارزيابي كنيم كه اين ساز را خودش ساخته يا نه.البته ما چنين افرادي را در كانون نداريم. ولي اين وظيفه ما است كه كارمان را درست انجام دهيم. به همين دليل بازرس ما گاه گاهي از كارگاههاي ساخت ساز بازرسي مي كند. در زمانهاي تعيين شده براي افراد سازنده ساز، (در زمانهايي كه براي افراد سازنده ساز تعيين مي شود)، افراد بايد سازشان را براي آزمايش و گرفتن نمره و امتياز بياورند. به نظر من اين امر در واقع تشويقي است براي افراد سازنده ساز، چون هر دفعه كه سازشان را براي آزمايش و گرفتن امتياز مي آورند سعي در بهتر كردن كار خود دارند. ولي در رابطه با سوءاستفاده هايي كه در بازار مي شود به دليل نداشتن قدرت اجرايي هنوز كاري نكرده ايم.

آدرس اشتباه

عليرضا پوراميد
گفت وگوي همشهري با اهل موسيقي در ويژه نامه جشنواره موسيقي فجر و اظهار نظرات آنها، بازتاب هاي مختلفي داشته كه از جمله آنها نوشته زير در پاسخ گفته هاي داريوش پيرنياكان و سيدعبدالحسين مختاباد است كه مي خوانيد. همشهري از نوشته هاي اهل قلم و موسيقي در اين زمينه استقبال مي كند.
۱-آقاي داريوش پيرنياكان در باره شركت نكردن بعضي از هنرمندان گفته اند «اين مقوله در كشور ما به يك پرستيژ تبديل شده و...» و در مورد عدم حضور در جشنواره هاي سال هاي قبل فرموده اند: «با آگاهي از برنامه ها متوجه شدم كه گروه هاي خوبي شركت كرده اند و... در چند سال قبل سطح جشنواره فجر پايين بود و...»
۲- آقاي عبدالحسين مختاباد هم در پاسخ خبرنگار گفته اند: «... تمام دوستاني كه مدنظر شماست [مقصود هنرمنداني كه شركت نكرده اند هستند] به دلايلي و نه سطح جشنواره در اين برنامه حضور پيدا نمي كنند اين كاملاً يك نظر شخصي و عقيدتي است نه بيشتر و... به گمان من اين افراد و استاداني كه نام بردم [استادان ظريف و شريف و فخرالديني و ذوالفنون] در بيشتر موارد از دوستاني كه شركت نمي كنند داراي دانش بالاتر و حتي ارزشمندتري هستند.» و نيز در پاسخ بعدي اضافه كردند كه: «... اين دوستان در اين تصور غلط اند كه يك عده دولتي در اين جشنواره شركت كرده اند و... اتفاقاً خود من اعتراضي ترين قطعات و مقوله ها را در جشنواره فجر ارائه داده ام...»و اما چند سؤال و در ادامه به آفت ها و آسيب هايي كه آدرس هاي اشتباه بر راهروان و پويندگان و مديران دلسوز وارد مي كند خواهم پرداخت.
الف: برادر گرامي جناب استاد پيرنياكان آيا با حكمي كه صادر كرده ايد اولاً جشنواره هاي قبلي را ضعيف قلمداد نكرده و ثانياً شركت نكردن خودتان در سال هاي قبل را مشمول همين حكم (پرستيژ طلبي) نساخته ايد و اين كه آيا اساتيد شجريان، عليزاده، لطفي، كسايي، ناظري، مشكاتيان، جهاندار، صديف، تعريف، افتخاري، يوسف زماني، نفر و گروه هايي چون كامكارها، دستان، عارف، خجسته، نيريز، همايون و... فقط به دليل پرستيژجويي يا فيگور پرستيژ و پرنسيب در جشنواره شركت نمي كنند آيا دلايلي ديگر نيست و آيا سطح جشنواره اساساً در حد و اندازه يك جشنواره كشوري (نه بين المللي) است؟ و آيا بسياري دلايل ديگر؟
ب: آقاي مختاباد كه با نام بردن از ۴ تن اساتيد و در حالي كه مي توانستند با نام بردن از هنرمندان چون پيرنياكان، عندليبي، ساكت و... به اين ليست ۴ نفره بيافزايند اما اين كار را نكرده و فقط به ارزش گذاري و نمرده دهي بين اين ۴ استاد و ديگران پرداخته اند و بنده ضمن اين كه به مانند ايشان در پي امتياز و نمرده دهي به هنرمندان شركت كننده و شركت نكرده نيستم و اساساً اعتباري براي اين كار قائل نبوده و معتقدم هيچ كس جاي هيچ شخص ديگر را نمي تواند بگيرد (و حتي خود ايشان هم بدون جانشين است) اما دو سؤال ديگر از ايشان دارم چون سؤال قبلي از جناب پيرنياكان هم به آقاي مختاباد مربوط مي شود.
۱- آيا با فرض محال چنانچه استاد احمد ابراهيمي در سنين نزديك ۸۰ با آن حنجره خسته و كهن و با وجود عمل قلب باز در جشنواره شركت مي كرد و اهل انصاف اجراي ايشان را در يك كفه ترازو، و اجراي كل خوانندگان جشنواره را در كفه ديگر قرار مي دادند به لحاظ هنري و موسيقايي چقدر در بين دو كفه اختلاف بود و سنگيني به كدام سو؟ (قضاوت با اهل انصاف و اهل فن و خبرگان) و ديگر اين كه ايشان چگونه اعتراضي ترين قطعات موسيقي را اجرا كرده اند (در حالي كه مي دانيم اعتراضات قطعاً سياسي نيست و فقط صنفي و هنري است) اعتراض به چي؟ آيا در موسيقي مي توان بدون كلام به مديريت هاي ضعيف اعتراض نمود و يا اين كه شعري را بايد برگزيد كه ضعف ها و كاستي هاي مديران را به آنان گوشزد كند و يا...؟ چگونه و چطور؟ آيا اساساً شنوندگان و شركت كنندگان جشنواره چه كساني هستند و اجراي اعتراضي (به فرض احتمال) كانال و مجراي مناسبي براي انتقاد و راهنمايي است (قطعاً انتقادات به مديران و سياستگذاران است كه همواره غائبين اصلي اجراهاي موسيقي هستند) بماناد، اما روي سخن با برادر هنرمند و شاعرم جناب آقاي محمدحسين همافر است كه مسئوليت مديريت بخش كلان يا كلانترين بخش موسيقي ايران با ايشان است و آن اين كه اين گونه صحبت هاي عزيزان و ديگر هنرمندان هم عقيده با ايشان به رغم تمامي صداقت ها و اعتقادهاي نهفته در گفتارشان، اما به دليل جامع نبودن و عدم نگاه گسترده و هنرمند شمول، نه تنها به علت اصلي و مشكل ريشه اي اشاره نمي كند بلكه به عنوان آدرسي غلط و ناصحيح، شنونده سريع اقناع و ساده انگار را گمراه ساخته و يا حداقل رسيدن و وصول را به تأخير مي اندازد قصه بررسي و واكاوي مشكلات و معضلات جشنواره و برگزاركنندگان و... را ندارم (در اين يادداشت) فقط بايد بدين مختصر اكتفا كنم كه: آنچه از برگزاري هاي جشنواره اي با آن شكل دعوت ها و انتخاب هنرمندان و سپس گزينش هاي غيرهنري و مناسباتي و نيز جدول بندي و زمان بندي و ميزان قراردادها و پرداخت دستمزدها و... برمي آيد اين است كه گويا مركز موسيقي فقط در پي جذب نام ها و عنوان داران است (حالا چقدر موفق مي شود بماند) و چيزي فقط در حد برگزاري و رفع تكليف و به تبع آن پركردن كارنامه دوران مسئوليت و تراز و بيلان و بودجه و... و در اين چند سال اخير هم (خصوصاً) برخي از دوستان و عزيزان هنرمند هم به خوبي متوجه اين داستانند و فقط به عنوان شركت كننده و حضور در مراسم به اجابت تقاضاي مديران، بسنده مي كنند و از طرفي مركز موسيقي هم بخش دنيايي و مادي قضيه را تأمين نموده و به خوبي و خوشي همه راضي و وقتي همه راضي حتماً خداوند هم راضي است و... بماناد (خداوند به طرفين خير دهاد)

سايه روشن موسيقي

واگذاري خانه موسيقي در پيچ و خمهاي اداري
پس از نزديك به يك سال از موافقت شهردار تهران با واگذاري ( فروش ) ملك در اختيار خانه موسيقي به اين نهاد صنفي مدني ، و به رغم دستور رئيس جمهور براي اختصاص هزينه خريد اين ملك از محل بودجه در اختيار رئيس جمهور ، هنوز خريد اين خانه در پيچ وخمهاي اداري گرفتار مانده است .
«محمد سرير» ، سخنگوي خانه موسيقي ضمن تاييد چنين خبري در گفت وگو با خبرنگار موسيقي مهر افزود: طبق توافقي كه بين دفتر رياست جمهوري و شهرداري تهران انجام شد، قرار بود كه سند ملك خانه موسيقي در اسرع وقت به نام اين خانه صادر شود و هزينه هاي خريد اين ملك را وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و دفتر رياست جمهوري تامين كنند.وي ادامه داد: اما متاسفانه نهادهاي مختلف اين پروسه را طولاني مي كنند و كارها را به هم حواله كرده و باعث مي شوند كه روند كارها عقب بيفتد. كار ملك خانه موسيقي هم در پيچ و خم هاي اداري افتاده است. اما با اين حال ما ۸۰ درصد راه را رفته ايم و تنها كار اصلي كه خريد است انجام نشده است.
سرير در مورد تالاري كه قرار بود در شهر هشتگرد با دستور «عبدالعلي زاده» وزير مسكن و شهرسازي تاسيس شود، گفت: اين كار همچنان در مراحل اداري مانده است و ما چاره اي جز صبركردن نداريم تا از اين مرحله گذر كنيم.
000390.jpg
كنسرت هاي موسيقي در تالار وحدت و باقي قضايا
در پي مصاحبه «علي آئينه ساز» مدير تالار وحدت با يكي از خبرگزاري ها مبني بر عدم اعلام و همچنين برنامه ريزي برنامه هاي موسيقي از سوي مركز موسيقي وخانه موسيقي وزارت ارشاد به تالار وحدت «فرزين پيروزپي» مدير امور بين الملل مركز موسيقي و «محمد سرير» سخنگوي خانه موسيقي در گفتگويي با خبرگزاري مهر به اين سخنان واكنش نشان دادند.
«سرير» در ابتدا با اشاره با ماه هاي محرم، صفر و ايام نوروز گفت: ما برنامه ريزي هايمان را پيش از نوروز داشتيم، اما به دليل مسايلي كه ايام تعطيل و سوگواري به همراه داشت، گروه ها نتوانستند به صورت لازم تمرين كنند. اما امروز بعد از ظهر ما در جلسه هيات مديره خانه موسيقي تكليف اجراي برنامه هاي موسيقي اين فصل را مشخص مي كنيم.وي ادامه داد: شرايط پيش آمده شرايط خاصي بود و ما امروز تصميم مي گيريم كه تا پايان ارديبهشت ماه برنامه خواهيم داشت يا اينكه به نيمه دوم خردادماه موكول خواهد شد. ضمن اينكه هدف خانه موسيقي تنها اجراي برنامه هاي تكراري نيست، بلكه ما مي خواهيم كه برنامه ها را هم شان خانه موسيقي برگزار كنيم.
سرير در پايان در مورد اظهارات آئينه ساز گفت: من نمي دانم با و وجود آقاي مسعود شاهي كه مديريت بنياد رودكي را بر عهده دارند، چرا مدير تالار اين صحبت ها را داشته است!
«فرزين پيروزپي» نيز با اشاره به اينكه آئينه ساز پيش از اين از مسئولين مركز موسيقي بوده و حتما خودش از اوضاع مركز باخبر است ، گفت: ايشان كه مي دانند وظيفه مركز موسيقي دادن مجوز به گروه هاست نه برگزاري كنسرت. ما وظيفه نداريم كه از گروه هاي خصوصي موسيقي دعوت كنيم تا در تالار وحدت به اجراي برنامه بپردازند. تنها برنامه ريزي كنسرت هاي اركستر سمفونيك تهران و اركستر موسيقي ملي ايران در كنار گروه هاي موسيقي خارجي بر عهده ماست ، مگر اينكه شرايط ويژه اي پيش بيايد كه ما از گروه ديگري هم بخواهيم كه برنامه اجرا كند.وي ادامه داد: علاوه بر اين ، ما تنها برنامه هايمان را در اجراي موسيقي در تالار وحدت خلاصه نمي كنيم، بلكه مثلا در ماه هاي فروردين و ارديبهشت بخش اجراهاي شهرستان را فعال تر كرديم.مركز موسيقي براي كل ايران برنامه ريزي دارد نه فقط تالار وحدت .
پيروز پي با اشاره به صحبت هاي آئينه ساز خاطر نشان كرد: ايشان حتما روال گذشته و زماني را كه بنياد رودكي تاسيس نشده بود، را به خاطر سپرده اند، وگرنه با توجه به آئين نامه هاي جديد، گروه ها خودشان براي اجراي برنامه در تالار وحدت با بنياد رودكي طرف هستند.
اركستر سمفونيك صدا و سيما و موسيقي همايش سلطان محمد
موسيقي همايش سلطان محمد، نقاش و مينياتوريست بزرگ صفويه، كه بر اساس نقاشي هاي اين استاد ساخته شده است، توسط اركستر سمفونيك سازمان صدا و سيما اجرا مي شود.
درويش رضا منظمي در خصوص اجراي اين اثر گفت : سيمرغ و معراج كه پانزده دقيقه موسيقي بي كلام است توسط اركستر سمفونيك صدا و سيما تمرين شده وبه احتمال زياد به رهبري يك رهبر خارجي اجرا مي  شود. شهرام منظمي (آهنگساز و نوازنده سنتور)نيز كه كار تنظيم اين قطعات را بر عهده داشته است ضمن اشاره به سخت بودن ساخت وتنظيم قطعات بي كلام و داراي موضوعيت براي اركستر سمفونيك ، در باره جزييات اين قطعات گفت : قطعه سيمرغ كه بر اساس نقاشي هاي سلطان محمد از شاهنامه است در دستگاه چهارگاه براي اركستر سمفونيك و سازهاي ايراني نوشته شده و ۹دقيقه زمان آن است و قطعه معراج هم كه مرتبط به شاهكار بي بديل نگارگري همه اعصار،نقاشي «معراج» سلطان محمد است دردستگاه نوا ساخته و تنظيم شده كه ۶دقيقه اجراي آن زمان مي برد.شهرام منظمي در ادامه اظهار داشت در قطعه سيمرغ از ساز هورن كه ريشه اي مشابه با سازكرناي ايران دارد وبيشتربراي اعلام اخباربوده استفاده شده است. وي افزود در قطعه نوا كار تنظيم راحت تر بود . در اواخر اين قطعه به گام مينور وارد شده و اشاره اي به اصفهان ، همايون و در نهايت چهارگاه شده است و بهتر است كه اول اين قطعه و بعد سيمرغ اجرا شود.
شهرام منظمي در مورد نوازندگان سازهاي ايراني اين قطعات گفت : شهريار منظمي (كمانچه) وپاشا هنجني (ني )در اين اركستر همكاري دارند و هنوز در مورد اينكه خودم نوازندگي سنتور را به عهده بگيرم يا نه به قطعيت نرسيده ام. همايش سلطان محمد از سوي فرهنگستان هنر اجرا مي شود.

|  اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   سياست  |   علم  |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |